علی محمدزاده
نام پدر: محمداسماعیل | تاریخ تولد: 25/09/1341 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 03/03/1361 |
محل شهادت: خیابان ستارخان-خیابان سپهر-تهران | طول مدت حیات: 20 سال |
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه26-ردیف48-شماره42-تهران |
زندگینامه
در 25 آذر 1341 در خانوادهاي مذهبي ديده به جهان گشود و علي نام گرفت. کودکي آرام و متواضع بود و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را تا دبيرستان حرفهاي در محل زادگاهش گذراند و در سال 1357 وارد دبيرستان حرفهاي شد.
در روزهاي شورانگيز انقلاب اسلامي از همان ابتدا حضوري خلاق داشت و با شرکت در تظاهرات و راهپيماييها پيوند ناگسستنياش را با اسلام اعلام ميکرد. در همان دوران شبها در جلسات فراگيري قرآن شرکت ميجست و آيات الهي را با گوش جان ميشنيد و در ضميرش حک ميکرد.
پس از پيروزي انقلاب هيئت کوچکي را در محل تشکيل داد و به بچههاي محل قرآن و فرايض ديني را ميآموخت و خود نيز در ميان آنها نمونه بود. تعطيلات تابستاني سالهاي 1358 الي 1360 را در جهاد سازندگي در اطراف قزوين به ياري روستاييان محروم شتافت و در ساختن مساجد، حمام و مدارس فعاليتي چشمگير داشت و در اين دوران نشان داد که جواني از خود گذشته و عميقاً متعهد ميباشد. پس از دريافت ديپلم راه و ساختمان و دريافت دفترچه آماده به خدمت در کميته مرکزي انقلاب اسلامي نامنويسي کرد و پس از موفقيت در امتحان گزينش به خدمت در کميته انقلاب اسلامي پرداخت.
جواني مهربان، محبوب و متين بود و چه در خانه و چه در محل کار همه او را دوست داشتند. براي مال دنيا کوچکترين ارزشي قائل نبود و هميشه در فکر کمک به ديگران بود. هموراه لباسهاي ساده و کهنه ميپوشيد و هرگاه پيراهن نويي ميخريد اول به دوستان خود ميداد و سپس خود ميپوشيد و ميگفت لباس نو که ميپوشم احساس ناراحتي ميکنم. اوقات فراغتش را به مطالعه کتب مذهبي ميگذراند و از مطالعه علوم اسلامي آنچنان لذت ميبرد که خود نيز قادر به توصيفش نبود.
چندي قبل از شهادت علي، پدرش عازم جبهه نبرد حق عليه باطل گرديد. به هنگام خداحافظي پدرش به او سفارش کرد که مواظب دسائس منافقين باشد و او در جواب گفت: "جان دست خداست، جبهه، جبهه است پدر، تو برو به اميد خدا و من هم در اينجا به اميد خدا هستم، هر چه باشد دست اوست ولا غير". 9 روز بعد خبر شهادت فرزند را در جبهه به پدر دادند، در روز سوم خرداد 1361، محمدزاده در حين گشت با چند نفر از منافقين تروريست که مشغول تخليه يکي از لانههاي فساد تيمي در خيابان ستارخان_ خيابان سپهر تهران بودند مواجه شد و به اتفاق همراهانش جهت دستگيري تروريستها وارد عمل شده و شجاعانه به استقبال خطر شتافت. در برخوردي که متعاقب اين حادثه رخ داد تروريستها علي محمدزاده 20 ساله را هدف گلوله قرار داده و جنايتي ديگر را در کارنامه سياه خود ثبت ميکنند. پيکر پاک او را در بهشت زهرا(س) قطعه 26 رديف 48 شماره 42 به خاک سپردند.
در روزهاي شورانگيز انقلاب اسلامي از همان ابتدا حضوري خلاق داشت و با شرکت در تظاهرات و راهپيماييها پيوند ناگسستنياش را با اسلام اعلام ميکرد. در همان دوران شبها در جلسات فراگيري قرآن شرکت ميجست و آيات الهي را با گوش جان ميشنيد و در ضميرش حک ميکرد.
پس از پيروزي انقلاب هيئت کوچکي را در محل تشکيل داد و به بچههاي محل قرآن و فرايض ديني را ميآموخت و خود نيز در ميان آنها نمونه بود. تعطيلات تابستاني سالهاي 1358 الي 1360 را در جهاد سازندگي در اطراف قزوين به ياري روستاييان محروم شتافت و در ساختن مساجد، حمام و مدارس فعاليتي چشمگير داشت و در اين دوران نشان داد که جواني از خود گذشته و عميقاً متعهد ميباشد. پس از دريافت ديپلم راه و ساختمان و دريافت دفترچه آماده به خدمت در کميته مرکزي انقلاب اسلامي نامنويسي کرد و پس از موفقيت در امتحان گزينش به خدمت در کميته انقلاب اسلامي پرداخت.
جواني مهربان، محبوب و متين بود و چه در خانه و چه در محل کار همه او را دوست داشتند. براي مال دنيا کوچکترين ارزشي قائل نبود و هميشه در فکر کمک به ديگران بود. هموراه لباسهاي ساده و کهنه ميپوشيد و هرگاه پيراهن نويي ميخريد اول به دوستان خود ميداد و سپس خود ميپوشيد و ميگفت لباس نو که ميپوشم احساس ناراحتي ميکنم. اوقات فراغتش را به مطالعه کتب مذهبي ميگذراند و از مطالعه علوم اسلامي آنچنان لذت ميبرد که خود نيز قادر به توصيفش نبود.
چندي قبل از شهادت علي، پدرش عازم جبهه نبرد حق عليه باطل گرديد. به هنگام خداحافظي پدرش به او سفارش کرد که مواظب دسائس منافقين باشد و او در جواب گفت: "جان دست خداست، جبهه، جبهه است پدر، تو برو به اميد خدا و من هم در اينجا به اميد خدا هستم، هر چه باشد دست اوست ولا غير". 9 روز بعد خبر شهادت فرزند را در جبهه به پدر دادند، در روز سوم خرداد 1361، محمدزاده در حين گشت با چند نفر از منافقين تروريست که مشغول تخليه يکي از لانههاي فساد تيمي در خيابان ستارخان_ خيابان سپهر تهران بودند مواجه شد و به اتفاق همراهانش جهت دستگيري تروريستها وارد عمل شده و شجاعانه به استقبال خطر شتافت. در برخوردي که متعاقب اين حادثه رخ داد تروريستها علي محمدزاده 20 ساله را هدف گلوله قرار داده و جنايتي ديگر را در کارنامه سياه خود ثبت ميکنند. پيکر پاک او را در بهشت زهرا(س) قطعه 26 رديف 48 شماره 42 به خاک سپردند.