غلام رضا مقصودیان
نام پدر: علی اصغر | تاریخ تولد: 12/04/1340 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 18/06/1360 |
محل شهادت: خیابان ولی عصر(عج)-تهران | طول مدت حیات: 20 سال |
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف93-شماره44-تهران |
زندگینامه
غلامرضا مقصوديان در دوازدهم تير 1340 چشم به جهان گشود. از نوجواني عشقي وافر به خاندان عصمت و طهارت داشت و در مراسم و اعياد مذهبي شرکت فعال داشت و هر چه بزرگتر ميشد اين عشق شعلهاي سوزانتر مييافت. شاگردي به غايت پيگير و با استعداد بود و تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را با نمرات عالي به پايان رساند و در موسسه زبان نيز موفق به اخذ درجه تافل گرديد. در انقلاب شکوهمند اسلامي حضوري شايسته و هميشگي داشت و در راهپيماييها در صفوف اول مبارزه قرار ميگرفت.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي به عضويت حزب جمهوري اسلامي درآمد و به فعاليتهاي گستردهاي در مساجد و مجامع رو آورد و با دعوت از نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي به مساجد و مدارس سهم شايستهاي در ترويج اسلام بر عهده داشت. او که شاگردي کوشا بود در کنکور سرتاسري موفق شد در رشتهي شيمي قبول شود و همچنين امتحانات دانشکده افسري را نيز با موفقيت گذراند و در اين دانشکده نيز قبول شد و در نتيجه راه براي هر نوع پيشرفتي در مقابلش گشوده بود. اما غلامرضا معتقد بود که با عضويت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بهتر ميتواند به اسلام و انقلاب خدمت کند، لذا از تحصيلات دانشگاهي صرفنظر کرد و به سپاه پيوست.
پس از آغاز جنگ تحميلي داوطلبانه عازم جبهههاي نبرد نور عليه ظلمت شد و مدت دو ماه در خطوط مقدم جبهه عليه کفار بعثي به مبارزه پرداخت و با تأسف از اين که سعادت شهادت نصيبش نشده است از جبهه بازگشت و به خدمت در بيت امام مشغول شد. سپس به بسيج مستضعفين منتقل گرديد و به خدمات خود در اين سنگر ادامه داد. ايثار و از خود گذشتگياش زبانزد همه ياران و همرزمانش بود. يک روز نارنجکي که توسط نيروهاي ضدانقلاب در محل بسيج کار گذاشته شده بود کشف شد و غلامرضا جلو رفته و براي خارج کردن نارنجک از محيط آن را به دست گرفت و وقتي به او گفتند که ممکن است نارنجک در دستت منفجر شود، گفت: "اگر نارنجک اينجا منفجر شود، تعداد زيادي کشته خواهند شد، اما اگر در دست من منفجر شود تنها يک نفر کشته خواهد شد".
در سال 1360 بار ديگر عزم جبهههاي نبرد حق عليه باطل را کرد و به دوستانش گفت: "براي من شرمآور است که افراد متأهل و صاحب فرزند به جبهه بروند و شهيد شوند ولي من نروم، آن هم به اين دليل که تنها پسر خانواده هستم."
هيجدهم شهريور 1360 روزيست که منافقين جنايتکار در يک اغتشاش و بلواي مسلحانه تعدادي از بهترين فرزندان اسلام را به شهادت رساندند. در اين روز تروريستهاي منافق در خيابان وليعصر به روي مردم اسلحه کشيدند و ديوانهوار دست به کشتار زدند تا به خيال خود دست به تظاهرات بزنند. خبر اين جنايت وقتي به غلامرضا رسيد خود را با عجله به محل رساند و براي خنثي کردن اين توطئه وارد عمل شد.
منافقين کوردل که با فرزندان اسلام دشمني آشتيناپذير دارند او را نيز هدف گلوله قرار داده و جنايتي ديگر بر کارنامه سرتاسر سياهشان افزودند. غلامرضا مقصوديان، نوگل گلستان انقلاب اسلامي، در 20 سالگي پرپر شد و روح پرفتوحش در پروازي خونين به عرش اعلي بال گشود.
پيکر پاکش را در بهشت زهرا(س) قطعه 24 رديف 93 شماره 44 به خاک سپردند.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي به عضويت حزب جمهوري اسلامي درآمد و به فعاليتهاي گستردهاي در مساجد و مجامع رو آورد و با دعوت از نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي به مساجد و مدارس سهم شايستهاي در ترويج اسلام بر عهده داشت. او که شاگردي کوشا بود در کنکور سرتاسري موفق شد در رشتهي شيمي قبول شود و همچنين امتحانات دانشکده افسري را نيز با موفقيت گذراند و در اين دانشکده نيز قبول شد و در نتيجه راه براي هر نوع پيشرفتي در مقابلش گشوده بود. اما غلامرضا معتقد بود که با عضويت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بهتر ميتواند به اسلام و انقلاب خدمت کند، لذا از تحصيلات دانشگاهي صرفنظر کرد و به سپاه پيوست.
پس از آغاز جنگ تحميلي داوطلبانه عازم جبهههاي نبرد نور عليه ظلمت شد و مدت دو ماه در خطوط مقدم جبهه عليه کفار بعثي به مبارزه پرداخت و با تأسف از اين که سعادت شهادت نصيبش نشده است از جبهه بازگشت و به خدمت در بيت امام مشغول شد. سپس به بسيج مستضعفين منتقل گرديد و به خدمات خود در اين سنگر ادامه داد. ايثار و از خود گذشتگياش زبانزد همه ياران و همرزمانش بود. يک روز نارنجکي که توسط نيروهاي ضدانقلاب در محل بسيج کار گذاشته شده بود کشف شد و غلامرضا جلو رفته و براي خارج کردن نارنجک از محيط آن را به دست گرفت و وقتي به او گفتند که ممکن است نارنجک در دستت منفجر شود، گفت: "اگر نارنجک اينجا منفجر شود، تعداد زيادي کشته خواهند شد، اما اگر در دست من منفجر شود تنها يک نفر کشته خواهد شد".
در سال 1360 بار ديگر عزم جبهههاي نبرد حق عليه باطل را کرد و به دوستانش گفت: "براي من شرمآور است که افراد متأهل و صاحب فرزند به جبهه بروند و شهيد شوند ولي من نروم، آن هم به اين دليل که تنها پسر خانواده هستم."
هيجدهم شهريور 1360 روزيست که منافقين جنايتکار در يک اغتشاش و بلواي مسلحانه تعدادي از بهترين فرزندان اسلام را به شهادت رساندند. در اين روز تروريستهاي منافق در خيابان وليعصر به روي مردم اسلحه کشيدند و ديوانهوار دست به کشتار زدند تا به خيال خود دست به تظاهرات بزنند. خبر اين جنايت وقتي به غلامرضا رسيد خود را با عجله به محل رساند و براي خنثي کردن اين توطئه وارد عمل شد.
منافقين کوردل که با فرزندان اسلام دشمني آشتيناپذير دارند او را نيز هدف گلوله قرار داده و جنايتي ديگر بر کارنامه سرتاسر سياهشان افزودند. غلامرضا مقصوديان، نوگل گلستان انقلاب اسلامي، در 20 سالگي پرپر شد و روح پرفتوحش در پروازي خونين به عرش اعلي بال گشود.
پيکر پاکش را در بهشت زهرا(س) قطعه 24 رديف 93 شماره 44 به خاک سپردند.