مصیب یزدیان
نام پدر: صفرعلی | تاریخ تولد: 01/07/1338 |
محل تولد: ایران - مرکزی - آشتیان - هزارآباد | تاریخ شهادت: 18/02/1361 |
محل شهادت: خیابان شمشیری تهران-روبروی پارک | طول مدت حیات: 23 سال |
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه26-ردیف22-شماره44-تهران |
زندگینامه
در اول مهر ۱۳۳۸ در هزارآباد آشتیان دیده به جهان گشود و خردسال بود که به اتفاق خانواده به تهران عزیمت کرد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان موفق و دوران راهنمایی را در دبیرستان ستارخان طی کرد و در تمام طول تحصیل شاگردی ساعی و با پشتکار بود.
از نوجوانی دلباخته اسلام بود و در مجالس مذهبی شرکت میجست و سخنان روحانیون معظم و خطبا را به گوش دل میشنید و در زندگی شخصی و اجتماعیاش به کار میگرفت و میکوشید با تهذیب نفس و پیروی از احکام انسانساز اسلام مسلمانی شایسته باشد .
اوجگیری مجدد نهضت اسلامی و خروج تاریخ ساز امت اسلام مصادف با زمانی بود که خدمت سربازی را میگذراند و از آنجا که روحیهای سرشار از ایمان و اخلاص داشت، فرمان امام امت مبنی بر خروج از پادگان را لبیک گفت و به صفوف بنیان کن انقلاب اسلامی پیوست و با شرکت در راهپماییها و تظاهرات سهم خود را در براندازی نظام وابسته شاهنشاهی و برقراری حاکمیت اسلام از هیچ کوشش و فداکاری دریغ نورزید .
پس از پیروزی خون بر شمشیر و طلوع خورشید پر فروغ جمهوری اسلامی، از آنجا که تحقق آرمانهای والایش را میدید به کمیته انقلاب اسلامی پیوست و همچون سربازی جان بر کف به پاسداری از حاکمیت مستضعفان پرداخت. رفتار و کرداری شایسته و متین داشت و به سنگینی باری که بر دوش گرفته بود آگاهی کامل داشت و میدانست که دشمنان اسلام آرام نخواهند نشست و توطئه ها و دسائس فراوانی در پیش خواهند داشت. میدانست که نهال نوپایی که با فریاد "الله اکبر" در ۲۲ بهمن غرس شده است با خون جوانانی همچون او به بار خواهد نشست و آماده بود تا با بذل جان، این نهال را درختی تنومند ببیند .
یزدیان در یکی از کمیتههای انقلاب اسلامی به خدمت مشغول بود و مانند دیگر یارانش در این نهاد انقلابی و سایر ارگانهای مردمی آماج حملات گوناگون ایادی استکبار جهانی و به خصوص گروهکهای ضدانقلابی قرار داشت .
در روزهایی که گروهکهای مفسد و محارب به خصوص منافقین، هر لحظه جنایتی جدید میآفریدند و هر روز فاجعهای به بار میآوردند، او و یارانش مسئولیت سنگین حفظ نظم و پاسداری از ثمرات خون شهیدان را بر عهده داشتند و در حالی که از همه سو تهدید میشدند، در خیابانها از جان و مال و ناموس مسلمین حفاظت میکردند .
صبح روز هیجدهم اردیبهشت ۱۳۶۱ یزدیان طبق معمول در انجام این وظیفه به اتفاق سه تن از برادران عضو کمیته انقلاب اسلامی در حین مأموریت در خیابان مورد حمله تروریستهای منافق قرار گرفت. منافقین اتومبیل حامل آنها را در خيابان شمشيري تهران آماج گلولههای مسلسل قرار داده و پس از به شهادت رساندن مصیب یزدیان، کامران شیخ، حسینعلی مرادی و قنبر بیاتلو با داغ ننگ دیگری بر چهره از صحنه گريختند.
او در 23 سالگي بر اثر اصابت گلوله به دست و پهلو به ملکوت بال گشود و پيکرش در قطعه 26 رديف 22 مزار شماره 44 بهشت زهرا(س) سندي ابدي از جنايات منافقين شد.
از نوجوانی دلباخته اسلام بود و در مجالس مذهبی شرکت میجست و سخنان روحانیون معظم و خطبا را به گوش دل میشنید و در زندگی شخصی و اجتماعیاش به کار میگرفت و میکوشید با تهذیب نفس و پیروی از احکام انسانساز اسلام مسلمانی شایسته باشد .
اوجگیری مجدد نهضت اسلامی و خروج تاریخ ساز امت اسلام مصادف با زمانی بود که خدمت سربازی را میگذراند و از آنجا که روحیهای سرشار از ایمان و اخلاص داشت، فرمان امام امت مبنی بر خروج از پادگان را لبیک گفت و به صفوف بنیان کن انقلاب اسلامی پیوست و با شرکت در راهپماییها و تظاهرات سهم خود را در براندازی نظام وابسته شاهنشاهی و برقراری حاکمیت اسلام از هیچ کوشش و فداکاری دریغ نورزید .
پس از پیروزی خون بر شمشیر و طلوع خورشید پر فروغ جمهوری اسلامی، از آنجا که تحقق آرمانهای والایش را میدید به کمیته انقلاب اسلامی پیوست و همچون سربازی جان بر کف به پاسداری از حاکمیت مستضعفان پرداخت. رفتار و کرداری شایسته و متین داشت و به سنگینی باری که بر دوش گرفته بود آگاهی کامل داشت و میدانست که دشمنان اسلام آرام نخواهند نشست و توطئه ها و دسائس فراوانی در پیش خواهند داشت. میدانست که نهال نوپایی که با فریاد "الله اکبر" در ۲۲ بهمن غرس شده است با خون جوانانی همچون او به بار خواهد نشست و آماده بود تا با بذل جان، این نهال را درختی تنومند ببیند .
یزدیان در یکی از کمیتههای انقلاب اسلامی به خدمت مشغول بود و مانند دیگر یارانش در این نهاد انقلابی و سایر ارگانهای مردمی آماج حملات گوناگون ایادی استکبار جهانی و به خصوص گروهکهای ضدانقلابی قرار داشت .
در روزهایی که گروهکهای مفسد و محارب به خصوص منافقین، هر لحظه جنایتی جدید میآفریدند و هر روز فاجعهای به بار میآوردند، او و یارانش مسئولیت سنگین حفظ نظم و پاسداری از ثمرات خون شهیدان را بر عهده داشتند و در حالی که از همه سو تهدید میشدند، در خیابانها از جان و مال و ناموس مسلمین حفاظت میکردند .
صبح روز هیجدهم اردیبهشت ۱۳۶۱ یزدیان طبق معمول در انجام این وظیفه به اتفاق سه تن از برادران عضو کمیته انقلاب اسلامی در حین مأموریت در خیابان مورد حمله تروریستهای منافق قرار گرفت. منافقین اتومبیل حامل آنها را در خيابان شمشيري تهران آماج گلولههای مسلسل قرار داده و پس از به شهادت رساندن مصیب یزدیان، کامران شیخ، حسینعلی مرادی و قنبر بیاتلو با داغ ننگ دیگری بر چهره از صحنه گريختند.
او در 23 سالگي بر اثر اصابت گلوله به دست و پهلو به ملکوت بال گشود و پيکرش در قطعه 26 رديف 22 مزار شماره 44 بهشت زهرا(س) سندي ابدي از جنايات منافقين شد.