اینجا مزار اوست، این انگشتر باباست
مادر! بیا نزدیک اینجا سنگر باباست
این استخوانها، این پلاک نقرهای، این مهر
این صفحههای نیمهسوز دختر باباست
این صفحههای نیمهسوز دختر باباست
این عکس کوچک عکس آن روزی است که مادر
لب میگزید، این عکس عکس آخر باباست
لب میگزید، این عکس عکس آخر باباست
یادت میآید هرچه گم میشد تو میگفتی
من شک ندارم کار کارِ دختر باباست؟
من شک ندارم کار کارِ دختر باباست؟
گم کرده مادر شانزده سال است چیزی را
این بار امّا گم شدن زیر سر باباست
این بار امّا گم شدن زیر سر باباست
روی زمین آهسته پا بگذار باد غرب!
این خاک مهران نیست این خاکستر باباست
این خاک مهران نیست این خاکستر باباست
دارد عروسی میکند زهرا، نمیآیی؟
مادر نگاهش خیره بر انگشتر باباست
مادر نگاهش خیره بر انگشتر باباست
( پانتهآ صفایی بروجنی)