دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

 
پسرم، این بسیجی کوچک، دوست دارد بزرگ تر باشد
چفیه ای و پلاک و تسبیحی! دوست دارد که چون پدر باشد
جنگ را او ندیده است، آری، ولی آن را چه خوب می فهمد
دوست دارد کمین کند جایی، آتشستان شور و شر باشد
پشت پشتی پناه می گیرد، گاه هم ایست می دهد ما را
اسم شب کاروان خورشید است، رد شود هر که با خبر باشد
شب که خوابیده زیر بالش خود، می گذارد تفنگ بازی را
یعنی این مرد کوچک خانه دائم آماده خطر باشد
باز پوشیده چکمه های پدر، می تکاند غبار خاطره را
آب و قرآن و عود و آئینه، مرد آماده ی سفر باشد!


[ چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395  ] [ 5:53 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]