هلا رها شده در باد، پیر تنها گرد !
غریبواره ی شب های بی ستاره ی سرد
به شانه های ستبرت عقیق زخمِ که ماند
کدام حادثه ات بال و پر شکست ای مرد؟
کدام واقعه در خود خراب کرده تو را
کدام صاعقه آتش به خرمنت آورد؟
تو آن تناور سرسبز، آن حکایت سرخ
تو این شکسته ی دلتنگ، این ترانه ی زرد
سمند سرکشت آن سوی برکه های غرور
تفنگ کهنه ات آواز می دهد با درد
به پای خیز و به یاد تمام یارانت
که نیستند، زخاک ستم برآور گرد