پنجره
نام شاعر: قاسم صالحی
هوای پنجره امشب به فکر باران است
دوباره سفره ی دلم، بدون مهمان است
اگرچه سقف غرور شما ترک برداشت
و نصف بیشتر عمرتان زمستان است
اگرچه سبزی شعر از بهارتان رفته است
و پشت گریه ی این چشمه ها، بیابان است
نمی هراسم از این کوچه های بی عابر
که پشت زخم همین کوچه ها، خیابان است
دوباره سفره ی دلم، بدون مهمان است
اگرچه سقف غرور شما ترک برداشت
و نصف بیشتر عمرتان زمستان است
اگرچه سبزی شعر از بهارتان رفته است
و پشت گریه ی این چشمه ها، بیابان است
نمی هراسم از این کوچه های بی عابر
که پشت زخم همین کوچه ها، خیابان است