غروب این حوالی را تو باور می کنی یا نه؟
غم و درد اهالی را تو باور می کنی یا نه؟
تمام زندگی مان را سکوتی تلخ پر کرده
خیابان های خالی را تو باور می کنی یا نه؟
کویر داغ بی باران بر این جا سایه گسترده
هجوم خشک سالی را تو باور می کنی یا نه؟
نفس در سینه می گیرد دل این جا زود می میرد
و مرگ احتمالی را تو باور می کنی یا نه؟
در این تاریکی و وحشت، سیاهی های بی پایان
وجود این سپیدی را تو باور می کنی یا نه
نگاه سبز تو آخر مرا آباد می سازد
بگو این بی خیالی را تو باور می کنی یا نه؟