مهدی نیز در میان نیزارها میگشت. او دید که داخل موانع و در ساحل اروند غوغایی برپاست. جسم بیجان 8 نفر از غواصان داخل موانع در کنار هم افتاده بود. مهدی به سوی خورشیدیها رفت و کریم وفا را دید. کریم با اصابت گلوله، طوری پرت شده بود که...
حکایت سرافرازی اروند |
مهدی نیز در میان نیزارها میگشت. او دید که داخل موانع و در ساحل اروند غوغایی برپاست. جسم بیجان 8 نفر از غواصان داخل موانع در کنار هم افتاده بود. مهدی به سوی خورشیدیها رفت و کریم وفا را دید. کریم با اصابت گلوله، طوری پرت شده بود که...
کم کم خورشید در آسمان فاو ظاهر شد؛ اما آن چه را که خورشید میدید، باور کردنی نبود. به جای عراقیها، بسیجیان در منطقه حضور داشتند و نبرد سختی درگرفته بود. نیروهای پیاده خط مقدم جبهه را به جلوی شهر فاو کشانده بودند و غواصها، در کنار اروند، به دنبال دوستان خود میگشتند.
مهدی نیز در میان نیزارها میگشت. او دید که داخل موانع و در ساحل اروند غوغایی برپاست. جسم بیجان 8 نفر از غواصان داخل موانع در کنار هم افتاده بود. مهدی به سوی خورشیدیها رفت و کریم وفا را دید. کریم با اصابت گلوله، طوری پرت شده بود که سرش در خورشیدی فرو رفته و ایستاده به شهادت رسیده بود. مهدی و دوستانش شروع به جمعآوری شهدا کردند. وقتی همهی شهدا را از لابهلای موانع بیرون کشیدند، خورشید به اوج آسمان رسیده بود...
ساعت 9 صبح - 21 بهمن 1364 - محور چپ عملیات تا شهر فاو، یعنی منطقهی راس البیشه سقوط کرد و به تصرف رزمندگان ایرانی درآمد. روز اول عملیات به غروب نزدیک شد، در حالی که عراقیها به علت غافلگیری، عدم اطلاع دقیق از وضعیت موجود و هم چنین ابری بودن هوا مهلت عکسالعمل زمینی و هوایی پیدا نکردند. آن روز غروب، فرماندهان عراقی تنها راه چاره را تسلیم در مقابل بسیجیان دیدند.
در ساحل خورعبدالله، مجاور پایگاه موشکی دشمن رو به روی جزیرهی بوبیان کویت، قایقها دیده شدند. آنها برای بردن فرماندهان، امکانات و وسایل جاسوسی و تجهیزات مربوط به سکوهای پرتاب موشک و رادارهای نظامی تلاش میکردند. تا غروب این روز 950 اسیر عراقی به عقب تخلیه شدند و این آمار به سرعت در حال افزایش بود. هم زمان با فرا رسیدن شب، تیپ 16 زرهی از لشکر 6 عراق از محور جادهی استراتژیک بصره و تیپ کماندویی سپاه هفتم از محور جادهی البحار روانهی منطقهی فاو شدند. بسیجیان خسته از یک شب و روز جنگ تن به تن مشغول استراحت شدند؛ اما هنوز در آرامش فرو نرفته بودند که جنگی دیگر درگرفت. رزمندگان به مقابله با این دو تیپ برخاستند و سرانجام هر دو تیپ عراقی با گذاشتن تلفات سنگین مجبور به عقب نشینی شدند. با همت و تلاش فرماندهان لشکر، از جمله حاج حسین خرازی فرمانده لشکر امام حسین (ع) اسکلههای مورد نیاز در ساحل خودی برپا شد. به همین علت، امکانات مهندسی، تدارکاتی و تسلیحاتی به طرف فاو سرازیر شدند.
شب دوم عملیات از راه رسید. حال نوبت جهادگران مهندسی بود که هنر خود را به نمایش بگذارند. شب دوم، سرآغاز جنگ مهندسی بود. بسیجیان، جهادگران بیادعا را به نظاره نشستند. در میان رانندگان لودر و بلدوزر، برخی نوجوان و جوان به چشم میآمدند که با مهارت و چابکی مشغول کار بودند.مسؤول مهندسی در محور شمال منطقهی عملیاتی سرگرم هدایت امکانات مهندسی شد. سرانجام او از چند ناحیه مورد اصابت قرار گرفت و زخمی شد. او را در حالتی که از فرط خستگی و تشنگی در حال بیهوش شدن بود، به عقب منتقل کردند اما روز بعد جهادگردان او را دیدند که با دستی گچ گرفته و اعضایی باندپیچی شده، به منطقه برگشت
شب دوم عملیات از راه رسید. حال نوبت جهادگران مهندسی بود که هنر خود را به نمایش بگذارند. شب دوم، سرآغاز جنگ مهندسی بود. بسیجیان، جهادگران بیادعا را به نظاره نشستند. در میان رانندگان لودر و بلدوزر، برخی نوجوان و جوان به چشم میآمدند که با مهارت و چابکی مشغول کار بودند.
مسؤول مهندسی در محور شمال منطقهی عملیاتی سرگرم هدایت امکانات مهندسی شد. سرانجام او از چند ناحیه مورد اصابت قرار گرفت و زخمی شد. او را در حالتی که از فرط خستگی و تشنگی در حال بیهوش شدن بود، به عقب منتقل کردند اما روز بعد جهادگردان او را دیدند که با دستی گچ گرفته و اعضایی باندپیچی شده، به منطقه برگشته[1] .
تیم تخریب از ابتدای شب با مینهای مختلف حرکت کردند. آنها سینه خیز تا نزدیکی محل استقرار تانکها و نفرات دشمن در جادهی البحار جلو رفتند و مینهای همراه خود را در حاشیهی جاده کار گذاشتند. گروه دیگری از بچههای تخریب لشکر 5 نصر، برای تخریب و شکاف در جادهی آسفالتهی فاو- البحار مشغول کار شدند. آنها تلاش کردند تا پس از کار گذاشتن مواد منفجره در جاده، آن قسمت را از بین ببرند؛ به این ترتیب امکان تردد خودرو، تانک و نفربرهای دشمن به سمت بسیجیان از بین میرفت.
یکی از فرماندهان عملیات در خاطرات خود میگوید:
«به شریف مطوری گفتم سریع حرکت کنیم و آخرین حد خطوط خودمان را شناسایی کنیم. خط هنوز در سه راهی فاو بود. نیروها داشتند میجنگیدند. تیرهای برق کنار جاده، توجهم را جلب کردند. دیدم برای دیدهبانی مناسب هستند.
یک دستگاه دوربین 20*120 پیدا کردم و برگشتم به آخرین نقطهای که بچهها بودند. بالای یکی از تیرهای برق، دوربین را مستقر کردم. به شریف مطوری گفتم: میروی بالا. با خودت پتو یا چیز دیگری هم نمیبری. فقط یک تخته میبری و آنجا مینشینی و دوربین را مستقر میکنی. یک وقت کاری نکنی که معلوم بشود یک شیء بالای دکل است و قضیه لو برود. فقط توجه داشته باش، تا جایی که ما پیش روی میکنیم، تو تا عمق دو الی سه کیلومتری دشمن را دید داشته باشی.
شریف مطوری، صبحها قبل از روشن شدن هوا میرفت بالای دکل و شبها با تاریکی هوا برمیگشت پایین. او تمام کارهای شخصیاش، مانند خواندن نماز را به سختی و با مشقت انجام میداد. شریف مطوری مواضع عراقیها را بررسی میکرد؛ سپس اطلاعات دقیقی به فرمانده خود میداد. تحرکات عراقیها توسط شریف مطوری گزارش میشد و بسیجیان با این اطلاعات عراقیها را ناکام میگذاشتند. کار به جایی رسید که حتی یکی دو پاتک آنها هم ناکام ماند. عراقیها مستاصل شده بودند که چرا با پاتک کاری از پیش نمیبرند.
بالاخره پس از گذشت چند روز، عراقیها متوجه موضوع شدند. شاید یک دلیلش این بود که ایرانیها تعدادی از دکلها را قطع کرده بودند تا هواپیماهای خودی هنگام پرواز در سطح پایین با آنها برخورد نکنند.عراقیها که متوجه دیدبان ایرانیها شده بودند، با تانک و توپخانه، دکل را مورد هدف قرار دادند. بالاخره دکلی که شریف مطوری روی آن بود، هدف قرار گرفت و او بالای دکل به شهادت رسید[2] .
بالاخره پس از گذشت چند روز، عراقیها متوجه موضوع شدند. شاید یک دلیلش این بود که ایرانیها تعدادی از دکلها را قطع کرده بودند تا هواپیماهای خودی هنگام پرواز در سطح پایین با آنها برخورد نکنند.عراقیها که متوجه دیدبان ایرانیها شده بودند، با تانک و توپخانه، دکل را مورد هدف قرار دادند. بالاخره دکلی که شریف مطوری روی آن بود، هدف قرار گرفت و او بالای دکل به شهادت رسید
صبح روز دوم عملیات از راه رسید. با روشن شدن هوا، معلوم شد که عراقیها نیروهای جدیدی در جادهی البحار - بصره، جاده استراتژیک فاو - بصره و جاده فاو - امالقصر مستقر کردهاند. آنها مشغول آمادهسازی یگانهای خود برای اجرای پاتک شدند.
ساعت 7 و 15 دقیقهی صبح با صدای انفجار بمبهای هواپیمای عراقی همه داخل سنگرها، پناه گرفتند. از این لحظه به بعد هر 5 دقیقه یک بار هواپیمای دشمن منطقه را بمباران میکرد.هر چند که حملات هواپیماها از ارتفاع بالا و بیهدف بود.
خبر موفقیتهای بسیجیان به سرعت در تمام دنیا پیچید. خبرگزاری رویترز اعلام کرد: حملهی ایران به فاو، نیروهای این کشور را به 40 کیلومتری مرز کویت که یکی از حامیان اصلی عراق در جنگ بود، رسانده است.
تلویزیون دولتی ایتالیا در بخش اخبار نیمروزی خبر آغاز حملهی نیروهای ایرانی را پخش کرد. این کانال تلویزیونی اعلام کرد: برای اولین بار در مدت 5 سال از آغاز جنگ میان ایران و عراق است که ایرانیها موفق شدهاند از شط العرب، محل تلاقی دو رود بزرگ دجله و فرات در خاک عراق عبور نمایند.
ادامه دارد...
نگارنده : fatehan1 در 1391/07/22 16:54:53.