دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

6410 روز اسارت

به گزارش دفاع پرس از قزوین، خلبان آزاده حسین لشکری، در سال 1331 در روستای ضیاء آباد شهرستان قزوین به دنیا آمد و آموزش‌های خلبانی را در ایران و آمریکا گذراند، با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام شد و در سال 61 پس از اصابت گلوله به هواپیمایش با خروج از آن به اسارت دشمن بعثی درآمد، وی 6410 روز در اسارت نیروهای بعثی عراق بود که در فروردین 1377 به ایران بازگشت و از سوی امام خامنه‌ای به لقب سید الاسراء مفتخر شد، این خلبان سرافراز سرانجام در روز نوزدهم مرداد سال 1388 بر اثر عارضه‌های ناشی از دوران اسارت در سال‌های جنگ تحمیلی به شهادت رسید.

در بخشی از خاطرات مربوط به سرلشگر شهید حسین لشگری می‌خوانیم:

حسینی دیگر...

هفدهم فروردین سال 77 بود که بالاخره حسین آزاد شد و به کشور بازگشت. پیر و شکسته شده بود و موی سیاه در سر نداشت؛ دندانهایش همه ریخته بود و اینها همه آثار شکنجه‌هایی بود که به جرم کار نکرده سرش آورده بودند.

شیرینی دیدار چهره تغییر کرده‌اش را از یادم برد. پسر چهار ماه‌مان حالا 18 ساله شده بود و برای اولین بار پدرش را می‌دید... لهجه‌اش کاملا عربی شده بود و گاهی در صحبت‌هایش بعضی از کلمات فارسی را ناخودآگاه عربی می‌گفت.

*همسر شهید

سفره‏ هفت سین‌مان 7 سرباز اسیر ایرانی بود

عید یعنی «یا مقلب القلوب و الابصار»؛ عید یعنی رقص ماهی در تنگ بلور آب؛ عید یعنی چرخیدن سیب سرخ بر سطح صیقلی آینه‏ سفره‏ هفت سین؛ عید یعنی سیب و سنجد و سماق؛ عید یعنی سیر و سرکه و سمنو؛ عید یعنی سبزه، اما زندان «ابوغریب» که سبزه نداشت؛ اسارت گامی بود در برهوت و زندانبان‌ها اسرایشان را که تماماً رزمندگان ایرانی بودند، با تمام قوا زیر نظر داشتند تا مبادا بگریزند! به کجا؟ به هرجا که ابوغریب، نباشد.

حدود 6 ماهی از اسارت من در اسارتگاه «ابوغریب» می‏‌گذشت که بوی بهار به مشامم خورد؛ به مشام من و سایر اسرایی که ایرانی بودند؛ تعدادمان 70 - 80 نفری می‏‌شد؛ تصمیم گرفتیم لحظه‏ تحویل سال را سفره‏ هفت سین بیاندازیم و هفت سین بچینیم و فرا رسیدن سال نو را به هم دیگر تبریک بگوییم.

* از زبان شهید



[ سه شنبه 26 مرداد 1395  ] [ 1:43 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]