نام پدر: - | تاریخ تولد: - / - /1348 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 1365/10/19 |
محل شهادت: شلمچه | طول مدت حیات: 17 سال |
مزار شهید: گلزار شهدای عباسی |
وصیت نامه
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و صل الله علی محمد و اله و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
خدایا! وجودم را با تمام تار و پودش به تو می سپارم.
وجودی سراپا معصیت و عصیان و سرکشی هستم که از آن توست و چند صباحی در امانت من بود. خدایا! عذر می خواهم از این که نتوانستم از این امانت آن چنان که شایسته بود، نگهداذی کنم. و او شرمنده است از این که نتوانسته شکرت را به جای آورد. و باعث این ها من بودم. من بودم که از همان ابتدا با معصیت آشنایش ساختم.
از همان اول که کوله باری از گناه بر دوشش نهادم. و در دریایی از لذت های پست غرقش نمودم. و محرومش کردم از تو،از این که لذت شیرین عبادت را بچشد.
پرده هایی از پستی و دونی بر دلم کشیدم.
بسیار بر خود ظلم کردم. اما تو همیشه بر من لطف و کرم داشتی. و بخشیدی و پرده از گناهانم برنداشتی و اجازه دادی در جمع دوستانت بنشینم. و همیشه گل های گلستان تو باشم. در حالی که اگر از درونم آگاه می شدند لحظه ای کنارم نمی ماندند و مرا به جمع پاک و مصفای خود که حکایت از صفای قلب و روحشان دارد، راه نمی دادند.
خدایا! از گناهانم در گذر و در آن دیار نیز مرا با آنان هم جوار کن. یا حسین ادرکنی. حسین جان! دریابم. حسین جان! اگر تو را دریابم، خدایا! اگر محمدت را دریابم، دیگر مرا به دنیا و بهشت چه کار؟! مگر نه اینست که بهشت از نور حسین(ع) است و ... اما حسین جان! بسیار شرمنده خواهم بود اگر به وقت ملاقات سر از تن جدا نباشم. چرا که دوست دارم در کمال درد و عذاب، تنم را تکه تکه کنند. بسوزانند. خا کسترم را به باد بسپارند یا جنازه ام را به آب های پاک و پر تلاطم اروند بسپارند تا کوسه ها لت و پارم کنند، ذره ذره کنند.
آن گاه فریاد می زنم : ان کان دین محمد لم یستقیم الا بقتلی فیا سیوف خذینی. اگر محمد (ص) جز به مرگ من و خون من ها پایدار نمی ماند ، پس ای درد ها و رنج ها ! ای شمشیر ها و تیر ها ! مرا دریابید...
حسین جان! دوست دارم وقت دیدارت ، لبانم تشنه و آغشته به خون باشد. آن گام می گویم: خدایا ! وجودم را با تمام تار و پودش به تو می سپارم!
خدایا! کمکم کن و به پدر و مادر و خانواده ام صبر عنایت فرما...
به پدر و مادرم بگویید زیاد ناراحت نباشید ، که دنیا چند روزی بیش نیست و همدیگر را ملاقات خواهیم کرد.
باعث دلشکستگی پدر و مادرم بودم ، امید حلیت دارم...
من همه را حلال کردم، امیدوارم مرا نیز حلال کنید.
به امام نیز برسانید که چون حسین (ع) جنگیدیم و چون ابوالفضلش به شهادت رسیدیم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
کتاب معبر بنیاد شهید استان آذربایجان شرقی، صفحه:52، تاریخ: - / - / - |