دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

محسن اسماعیل زاده

 

نام پدر: - تاریخ تولد: - / - /1348
محل تولد: - تاریخ شهادت: 1365/10/19
محل شهادت: شلمچه طول مدت حیات: 17 سال
مزار شهید: گلزار شهدای عباسی


 

وصیت نامه

لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و صل الله علی محمد و اله و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
خدایا! وجودم را با تمام تار و پودش به تو می سپارم. 
وجودی سراپا معصیت و عصیان و سرکشی هستم که از آن توست و چند صباحی در امانت من بود. خدایا! عذر می خواهم از این که نتوانستم از این امانت آن چنان که شایسته بود، نگهداذی کنم. و او شرمنده است از این که نتوانسته شکرت را به جای آورد. و باعث این ها من بودم. من بودم که از همان ابتدا با معصیت آشنایش ساختم.
از همان اول که کوله باری از گناه بر دوشش نهادم. و در دریایی از لذت های پست غرقش نمودم. و محرومش کردم از تو،از این که لذت شیرین عبادت را بچشد. 
پرده هایی از پستی و دونی بر دلم کشیدم. 
بسیار بر خود ظلم کردم. اما تو همیشه بر من لطف و کرم داشتی. و بخشیدی و پرده از گناهانم برنداشتی و اجازه دادی در جمع دوستانت بنشینم. و همیشه گل های گلستان تو باشم. در حالی که اگر از درونم آگاه می شدند لحظه ای کنارم نمی ماندند و مرا به جمع پاک و مصفای خود که حکایت از صفای قلب و روحشان دارد، راه نمی دادند.
خدایا! از گناهانم در گذر و در آن دیار نیز مرا با آنان هم جوار کن. یا حسین ادرکنی. حسین جان! دریابم. حسین جان! اگر تو را دریابم، خدایا! اگر محمدت را دریابم، دیگر مرا به دنیا و بهشت چه کار؟! مگر نه اینست که بهشت از نور حسین(ع) است و ... اما حسین جان! بسیار شرمنده خواهم بود اگر به وقت ملاقات سر از تن جدا نباشم. چرا که دوست دارم در کمال درد و عذاب، تنم را تکه تکه کنند. بسوزانند. خا کسترم را به باد بسپارند یا جنازه ام را به آب های پاک و پر تلاطم اروند بسپارند تا کوسه ها لت و پارم کنند، ذره ذره کنند. 
آن گاه فریاد می زنم : ان کان دین محمد لم یستقیم الا بقتلی فیا سیوف خذینی. اگر محمد (ص) جز به مرگ من و خون من ها پایدار نمی ماند ، پس ای درد ها و رنج ها ! ای شمشیر ها و تیر ها ! مرا دریابید...
حسین جان! دوست دارم وقت دیدارت ، لبانم تشنه و آغشته به خون باشد. آن گام می گویم: خدایا ! وجودم را با تمام تار و پودش به تو می سپارم!
خدایا! کمکم کن و به پدر و مادر و خانواده ام صبر عنایت فرما...
به پدر و مادرم بگویید زیاد ناراحت نباشید ، که دنیا چند روزی بیش نیست و همدیگر را ملاقات خواهیم کرد.
باعث دلشکستگی پدر و مادرم بودم ، امید حلیت دارم...
من همه را حلال کردم، امیدوارم مرا نیز حلال کنید.
به امام نیز برسانید که چون حسین (ع) جنگیدیم و چون ابوالفضلش به شهادت رسیدیم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

کتاب معبر بنیاد شهید استان آذربایجان شرقی، صفحه:52، تاریخ: - / - / -


[ جمعه 21 آبان 1395  ] [ 8:45 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]