فیلمهای دفاع مقدس راوی ایثار و از خودگذشتگی است
جهانبخش سلطانی بازیگر سینما و تلویزیون گفت: فیلمهای سینمایی دفاع مقدس راوی عشق، ایثار، گذشت، پهلوانانی و از خودگذشتگی هستند و هرآنچه زیبایی و عشق در ادبیات داریم همه در نگاه و حرکت رزمندگان ما خلاصه شدهاند.
کد خبر: ۲۳۹۱۷۶
تاریخ انتشار: ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۳ - 13May 2017
گروه استانهای دفاع پرس: چند روز قبل در دفتر کارم بودم، که یکی از همکارانم گفت اطلاع دارید «جهانبخش سلطانی» بازیگر سینما و تلویزیون برای تولید «سردلبرانه» ویژه ماه مبارک رمضان در یزد هستند. پیگیر شدیم تا بتوانیم مصاحبه ای با ایشان داشته باشیم و از انگیزه و هدفشان بپرسیم؛ برعکس آن چیزی که همیشه از بازیگران بنام شنیده بودیم، جهانبخش سلطانی خیلی افتادهحال بود. دعوتشان کردیم و ساعتی در خدمت ایشان بودیم.
ماحصل گپ و گفت صمیمانه خبرنگار دفاع پرس در استان یزد با این بازیگر سینما و تلویزیون را در ادامه میخوانید:
دفاع پرس: فیلم و سریال هایی حوزه دفاع مقدس در آن ایفای نقش داشتید چه تعداد هستند؟
بین 12 تا 13 فیلم دفاع مقدس بود که من در آن نقشی داشتهام.
دفاع پرس: چه شد که به بازی در نقشهایی که مربوط به جنگ تحمیلی است تمایل پیدا کردید؟
من کارشناس تئاتر بودم، در بحبوحه انقلاب در جهاد دانشگاهی کار تئاتر انجام می دادم، آن زمان با آقای شورجه و رحیم رحیم پور آشنا بودم. آقای شورجه مرا با مرحوم «رسول ملاقلی پور» که از جانباز جنگ تحمیلی هست آشنا کرد؛ ملاقلی پور به من گفت «باید در فیلم من با نام «افق» که به مناسبت هفتیمن سالگرد سال دفاع مقدس تدارک دیده شده است بازی کنی»؛ این موضوع مربوط به حدود 29 سال قبل میشود که در حین آماده شدن فیلم افق جنگ به پایان رسید.
کارم را با فیلم افق آقای ملاقلی پور شروع شد، 8 ماه زیر آب بودیم و همه دریاهای ایران را سیر کردیم؛ موضوع کار غواصان خط شکن یونس بود.
فرمانده این غواصان، که من نقش اش را بازی می کردم فلج و ویلچری بود، من را می بردند با هم صحبت می کردیم تا با کارشان آشنا بشوم و بتوانم نقش را بهتر ارائه کنم.
کار بسیار سخت بود البته من جوانتر بودم و به یاری خدا کار بسیار خوبی شد. بعد از آن چون توان من را برای بازی در نقش های دفاع مقدس دیدند، کارهای بعدی پیشنهاد شد.
فیلم دیگرم با نام «حماسه مجنون» از آقای شورجه بود که در کشتی عاشورا و بندر انزلی فیلم برداری شد؛ این کار هم بسیار سنگین بود و 6 ماه زمان برد و ماندگار شد.
در فیلم «الماس بنفش» به ایفای نقش شهید خرازی پرداختم. فیلم آخرین مرحله در بیابان های کرمان تصویر برداری شد؛ فیلم «باشگاه سری» که در اقیانوس هند و روی کشتی فیلم برداریاش شروع شد و در بندرعباس فیلم به پایان رسید.
دفاع پرس: فضایی را در آن زمان برای فیلم برداری فیلم های جنگی انتخاب می کردند کجا بود؟
آن زمان شهرکی به نام دفاع مقدس و انفجارهای نمادین وجود نداشت؛ اکثر فیلم هایی که من بازی کردم در مناطق جنگی بود؛ شب ها در سنگر شهید خرازی می خوابیدیم.
گاها پیش می آمد بچه هایی که در فیلم بودند در زمان استراحت برای ادای دین به خط مقدم می رفتند و شهید می شدند دیگر بر نمی گشتند.
دفاع پرس: میزان تاثیر گذاری و استقبال مردم از فیلمهای مربوط به دفاع مقدس چگونه است؟
آن زمانی که این فیلم ها تولید می شد رویکرد مردم خیلی با اکنون فرق داشت، آن موقع فضا، فضای شهادت بود و ایثار و مبارزه، ایام پهلوانی بود.
در حال حاضر کمتر اسپانسر ها و تهیه کنندهها در حوزه دفاع مقدس سرمایه گذاری می کنند، بخاطر اینکه ساخت این گونه فیلم ها هزینه بسیاری سنگینی را در بر دارد و باید از مضمون خوبی برخودار باشد و حرف جدیدی برای گفتن داشته باشد تا با استقبال مردمی همراه شود.
فلیم های سینمایی جنگ باید با واقعیت و امید همراه باشد و برگرفته از جانفشانی قهرمان های واقعی هشت سال دفاع مقدس باشد.اکنون نگاه مخاطبین تغییر کرده است؛ باید یادمان باشد که کارهای تولیدی، هویت و شناسنامه ایرانی و اسلامی داشته باشد و عاری از فرهنگ کشورمان نباشد.
به نظرم «هنرمند باید به گونه ای انتقال تفکر و دانش را بدهد که این امید را به نسل فردا بدهد که زیر درخت معرفت فرهنگ و دانش در نهایت آرامش آینده زیبا و و روشن خود را با اطمینان و امید ببینند» این گونه است که فیلم ها ماندگار خواهند شد.
دفاع پرس: چرا تهیه کنندگان و کارگردانها کمتر به حوزه دفاع مقدس میپردازند؟
تهیه اینگونه فیلم ها بسیار سخت و مشکل است و باید از موضوع و فیلم نامهی با محتوایی برخوردار باشد؛ از زمان کلید زدن کار، حدود 6 ماه برای فیلم برداری زمان لازم است.
تهیه فیلم های دفاع مقدس عاشق می خواهد؛ شهادت، سعادت است و مستلزم آگاهانه عاشق شدن است. بازی در این فیلم ها ادای دین است برای هنرمندان و همین فیلم ها است که به یادگار می ماند و می شود باقیات و صالحات برای بازیگر، کارگردان و یا تهیه کنندگان.
دفاع پرس: خاطرهای از زمان فیلمبرداری فیلمهایتان در زمان جنگ بگویید.
پشت صحنه فیلم های دفاع مقدس تماماً خاطره است، برای اینکه مردم فیلم را باور کنند باید از قوت بیشتری برخوردار باشد. سکانس به سکانس پر از خاطره است، چون در بردارنده انفجار های بسیار مهیب است که در فیلم هایی که من اجرای نقش داشتم 6 نفر از بچه های همراه مان بر اثر همین انفجار ها شهید شدند.
در فیلم «افق»، رسول ملاقلی پور که کارگردان فیلم بود از انفجار های عظیم برای رساندن واقعیت به مردم استفاده می کرد؛ در بوشهر بودیم که به من گفت «جهان تو با انفجار سوم می روی جلوی دوربین»؛ انفجار اول سه تا نخل از وسط قطع شد و ایستگاه صلواتی پودر شد؛ در انفجار دوم فیلم بردار پرت شد، من کمی مکث کردم به رسول گفتم اگر قرار بمیرم بزار برم بجنگم که اگر کشته شدم با نام شهید باشم. اما نپذیرفت.
یکبار دیگر هم در هوای بسیار گرم بوشهر لباس غواصی پوشیده بودیم که از سرتا پایمان عرق می ریخت با «سید جواد هاشمی» روی قایق عاشورا بودیم که من احساس کردم نمی بینم و حالم خیلی بده اما خجالت می کشیدم بیان کنم، وقتی رسیدم به ساحل سید جواد هاشمی پیاده شد و به من گفتند که پیاده شو، نتونستم و پرت شدم که باعث شد از نیمه تنه فلج شدم حدود 8 روزی در اهواز در بیمارستان بستری شدم؛ در حین بیهوشی می شنیدم که پرستار می گفت که این را بفرستید تهران حالش خوب نیست اما در همین حال رسول ملاقلی پور که آمده بود دیدنم بهم گفت «جهان نمیری ما قرار گاه را منفجر کردیم»؛ (چون بخش مهم فیلم انجام شده بود اگر میمردم کار خیلی سخت می شد. اگر این بخش فیلم برداری نشده بود یک نفر را جایگرین می کردند.)
در فیلم «شب دهم» شورجه که رفته بودیم اهواز، در نخلستان ها انفجار های بسیار مهیبی می زدند که خود من بعد از اینکه فیلم را دیدم تازه ترسیدم. در سکانسی عراقی ها پل اهواز را منفجر می کردند و من باید پرت می شدم در آب های کارون که فاصله بسیار زیادی دارد، من شیرجه زدم، تو آب بودم؛ قایقی که آمد دنبالم خورد به سنگ متوجه شدیم در فاصله چند سانتی من سنگ بسیار بزرگی بود و خیلی امکان داشت که من روی آن فرود بیام که به نظرم خدا دوستم داشت.
در حماسه مجنون سکانسی بود که هواپیماهای عراقی باید می آمدند ما را بمباران میکردند، در اثر انفجارها باک بنزین هواپیما سوراخ شد، خلبان ها خیلی دلاور بودند که توانستند بدون صدمه فرود بیایند.
در انتها باید بگویم که، حضرت امام خمینی (ره) فرمودند: «خرمشهر را خدا آزاد کرد» چون بچه ها عاشق بودند و به یک رهایی و سلوک رسیده بودند، پهلوان و ایثارگر بودند و تمام معرفت، دانش و عشق درونشان مثل نوری جلوی رویشان بود و صدایی آنها را می خواند «ارجعی الی ربک» به سوی پروردگار خود بیا؛ تمام باورشان شهادت بود و قبول داشتند شهادت، آنها را به حضرت اباعبدالله الحسین (ع) پیوند می دهد.
فیلمهای سینمایی دفاع مقدس، راوی عشق، ایثار، گذشت، پهلوانانی و از خودگذشتگی بود و هر آنچه زیبایی و عشق در ادبیات داریم همه در نگاه و حرکت رزمندگان ما خلاصه شده بود؛ من حدود 8 سال در سپاه تئاتر درس می دادم و با کسانی بودم که جانباز جنگ تحمیلی بودند، به آنچه می گویم اعتقاد قلبی دارم چون دیدهام.
حضرت آیت الله خامنهای ( مدظله العالی) می فرمایند: «فضیلت های یک بسیجی باید میان یک کارزار عشق باشد» فضلیت یعنی دانش، معرفت، تفکر و عشق نه کلاشینکف، که رزمندگان ما به این رسیده بودند برای همین حماسه آفریدند.
گفتوگو از «زهرا عابدی»
انتهای پیام/