دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

دیده بان

یک روز به خط مقدم رفتیم و گفتیم که برای شناسایی آمده‌ایم. یکی از برادران رزمنده، ما را حدود بیست سی ‌متر سینه‌خیز جلو برد تا جایی که اولین برجک دیده‌بانی عراقیها را دیدیم. یک روز به خط مقدم رفتیم و گفتیم که برای شناسایی آمده‌ایم. یکی از برادران رزمنده، ما را حدود بیست سی ‌متر سینه‌خیز جلو برد تا جایی که اولین برجک دیده‌بانی عراقیها را دیدیم.
یک سرباز داخل آن نگهبانی می‌داد. در همین موقع، از حرکت ما سروصدایی ایجاد شد. گفتیم که لو رفته‌ایم ولی نگهبان عراقی توجهی به ما نکرد. بعد گفتیم: «خدا رحم کرد که او متوجه نشد.»
برادر رزمنده که ما را به آن‌جا برده بود، گفت: «خیالت راحت باشد. هر کاری بکنیم، نگهبان عراقی از ترس جانش پایین نمی‌آید.»
برای شناسایی، با دوربین به سنگرهای دشمن نگاه کردیم. عراقیها با لباس زیر داخل سنگرهایشان استراحت می‌‌کردند. انگار نه انگار که جنگی هست.

 

نگارنده : fatehan1 در 1391/07/12 18:34:56.



[ پنج شنبه 4 خرداد 1396  ] [ 11:57 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]