معامله روح با خدا
گروه استانهای دفاع پرس - رسول رحمتی؛ زمانی با دوستی، صحبتی بود پیرامون این که دچار شدن عضوی از خانواده و عزیزی از عزیزان انسان به بیماری صعب العلاجی مانند سرطان، سختتر است یا گرفتار آلزایمر و فراموشی شدن او.
در همان صحبت دوستانه، جمع حاضر توافق داشتند که هر چند درد و رنج جسمی یک بیمار سرطانی، جانکاه است اما هم امید بهبود وجود دارد و هم فرد تا آخرین روزهای ضعف و فتور، دارای آگاهی و شناخت است و تعامل و تقارب با عزیزان خود را حفظ می کند و می تواند با خدای خویش به راز و نیاز پرداخته و قادر است عارضه جسمی را سبب اتصال قویتر به دنیای درون و عشقبازی با اهل بیت عصمت و طهارت سازد و بهره ها ببرد این اما در مورد یک بیمار دچار مشکل ذهنی و فراموشی متصور نیست و این تنها اطرافیان هستند که باید با بیماری او بجنگند و در هر دم به خود یادآور شوند که او زمانی عزیز و پاره تن آنان بوده و حال حق دارد از محبت و کرامت برخوردار شود.
اکنون اگر از بیماری ذهنی مانند آلزایمر که فرد به تدریج، توان بازشناسی عزیزان، خاطرات و حافظه خویش را از دست می دهد، یک گام فراتر رویم به جانبازان اعصاب و روان می رسیم که در اثر موج انفجار یا مواد شیمیایی با رنج و آلام طولانی مدت در معرض عوارض جنگ بودن دچار اعوجاج ذهن شده اند و در این حیطه، گاه صحبت از تدریج نیست بلکه فرد به یکباره به چنان شدت و حدتی دچار آسیب ذهنی می شود که نه تنها خود و اطرافیان خود را باز نمی شناسد بلکه به شخصیتی متفاوت در قامت کودکی فاقد تمییز یا مجنونی دچار هذیان بدل می گردد و حاشا که این بسا صعبتر از هر جانفشانی جسمی است.
اگر شهدا در میدان نبرد، سربلند و گردن فراز چشم در چشم مرگ می دوختند و به استقبال آن می رفتند در این میدان، رزمنده ای غیور که روزگاری با دم گرم خود روح افزای جماعتی همراه بوده اکنون به یکباره تبدیل به فردی دیگر در هیئت خیابانگردان شده و ترانه های کوچه باغی و اشعار کودکانه می خواند یا با جملاتی غریب و نامفهوم از عواملی غریب تر سخن می گوید یا بطور غریب و دون شأن گذشته خود صادر می کند که کسی را یارای درک و گاه تحمل آن نیست.
حیرتا که این اعظم الرزیه و البلایا را تنها زنان و مردانی درک می کنند که در کسوت مادران، همسران و بستگان یک جانباز اعصاب و روان، کمر همت به خدمت وی بسته اند و حتی مانند یک جانباز جسمی از شیرینی نگاه دلگرم کننده و قدردان یا دعای خیر جانباز نیز بی بهره اند و در مواردی حتی ضرب و شتم هم می شوند و فحش و ناسزا نیز می شنوند و عجبا که تنها عهدی که اینان را بر میثاق نگاه می دارد، همان عهد ازلی و ابدی «و ما رایت الا جمیلا» است و صد البته گاه شدت این گونه آسیب به حدیست که نیاز به خدمات تخصصی و تیمی در این زمینه الزامی می شود تا بیمار، جان و مالی را ناخواسته در معرض خطر نیفکند؛ اگر این سخن به گزاف نبود شاید جانبازی جانبازان اعصاب و روان را بتوان معامله روح دانست در برابر معامله جسم شهدا و دیگر جانبازان و ماندن بر سر پیمان خدمت به این عزیزان، گاه بصیرتی فراتر از عقل و دل معشوق و مشهو.
می طلبد که چنین دریادلی در شمار شهود و وصل است و در این بین اما با وجود بزرگ بودن حادثه، باز نه می توان از رحمت خداوند ناامید شد نه از کرامت اهل بیت که گاه درمان و اتکال، توأمان نتایج شگفتی در بهبود این عزیزان دارد و آنچه اهمیت دارد لزوم فراهم آوردن شرایط، تجهیزات و کادرهای تخصصی به منظور ایجاد فضایی آرام و موثر در فرایند بهبود است که اینها که چنین جانفشانی بزرگی را در حق این کشور و دین و آیین کرده اند، شایسته بهترین خدمات هستند و بدون شک تمام مسئولان و فرد فرد مردم در این زمینه، مسئول تلقی می شوند تا هر آنچه در بضاعت دارند به میدان آورند و فراموش نکنیم اگر امروز ما در کمال آرامش و اقتدار، ره به راه اربعین سپرده و جهانی را مبهوت سرافرازی شیعه می سازیم، مدیون همین جوانانی هستیم که نه جسم که روح و روان خود را با خدای خویش معامله کرده اند.حال باید همه ما به فکر این عزیزان باشیم و هرکس به نوعی از این بزرگواران که از خودگذشتگی کردند دلجویی کنیم و دین خود نسبت این شهیدان زنده ادا کنیم
انتهای پیام/