شهیدی که علمای اهل سنت را به مبارزه علیه شاه ترغیب میکرد
شهید شاهآبادی در طول تبعید خود مرتباً به منزل علمای اهل سنت میرفت و آنان را به مبارزه و مخالفت با رژیم فاسد شاهنشاهی ترغیب میکرد. وی به دفعات از محل تبعید خود خارج میشد و با همسنگران خود که در شهرهای اطراف در تبعید بودند، تجدید میثاق میکرد.
کد خبر: ۲۸۷۸۶۵
تاریخ انتشار: ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۰۲:۱۶ - 23April 2018
گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: روحانیت نقش بیبدیلی در تاریخ انقلاب و دفاع مقدس داشت. یکی از روحانیونی که با فعالیتهایش مردم روستاهای دور افتاده از شهر را با فسادهای رژیم پهلوی و آرمانهای امام راحل آشنا کرد، شهید حجتالاسلام مهدی شاه آبادی بود. وی حیات خود را صرف تبلیغ انقلاب و افشای فسادهای رژیم پهلوی کرد. به مناسبت سالروز شهادت شهید حجت الاسلام مهدی شاه آبادی مروری بر زندگی پر فراز و نشیب وی داشتیم که در ادامه میخوانید:
ولادت و تحصیلات
شهید حجت الاسلام مهدی شاه آبادی در سال ۱۳۰۹ شمسی، از صلب پدری مجاهد و عارف یعنی مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ محمدعلی شاهآبادی به دنیا آمد.
بیش از چهار سال نداشت که به همراه والد ماجد خود از شهر مقدس قم به تهران مهاجرت کرد. وی در ابتدا به مکتبخانه امامزاده یحیی رفت و به فراگیری مقدمات قرآن پرداخت. در شش سالگی به مدرسه توفیق رفت و دروس ابتدائی را تحصیل کرد و دیگر مقدمات ادبیات عرب را نزد والد محترمش فرا گرفت.
مهدی شاه آبادی در سن ۱۴ سالگی به منظور کسب علوم قدیمه به مدرسه مروی رفت و دروس طلبگی را فراگرفت و تا آن جا پیش رفت که در سن ۱۸ سالگی ملبس به لباس روحانیت شد. در حالی که مدارج علمی را یکی پس از دیگری طی میکرد با ضایعه تاسفبار رحلت پدر روبهرو شد. ۲ سال بعد به جهت ادامه تحصیل علوم اسلامی به قم بازگشت.
وی در سال ۱۳۳۱ به منظور گذرانیدن دوره متوسطه، به تهران هجرت کرد و در اثر هوش و استعداد سرشاری که از خود بروز داد موفق شد دوره دبیرستان را در طول ۱۴ ماه به پایان رساند و این نشانی بارز از سعی و کوشش وی در کسب تحصیل علوم مختلف است.
شهید شاهآبادی خود از آن دوران چنین یاد کرده است: «در طی چند سال متمادی در ایام تحصیل اتفاق نیافتاد که در شبانهروز بیش از چهار ساعت بخوابم، حتی پنج دقیقه هم بیشتر نمیشد.»
شهید شاهآبادی بعد از بازگشت مجدد به قم، بار دیگر به تحصیل علوم اسلامی و فقهی پرداخت. در سال ۱۳۳۶ با یکی از نوادگان مرحوم آیتالله میرزای شیرازی بزرگ ازدواج کرد که حاصل آن هفت فرزند است.
مبارزات
از آن جا که شهید مهدی شاهآبادی مبارزه برای تحقق احکام اسلام و حمایت از حرکت روحانیت در مقابل حکومت خودکامه پهلوی را تکلیف خود میدانست، لذا با شروع مبارزات مرحوم آیتالله کاشانی، پا به میدان مبارزه نهاد. وی پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۳۲ برای اولین بار دستگیر و زندانی شد.
مبارزات شهید شاهآبادی از زمانی به اوج رسید که حرکت و قیام اسلام خواهانه حضرت امام خمینی (ره) علیه رژیم فاسد شاهنشاهی آغاز شد. در این دوران شهید شاهآبادی به همراه دیگر یاران هم رزمش به فعالیتهای متعددی پرداخت تا اهداف نهضت اسلامی امام امت تحقق یابد.
وی در جهت هماهنگی لازم بین حضرات مراجع عظام و حضرت امام (ره) به صورت فعالانه عمل کرد و عموماً اعلامیههای حضرت امام را توسط دوستان خود به شهرستانها میفرستاد. بعد از وفات مرحوم آیتالله العظمی بروجردی، با مسافرت به روستاهای دور دست، آرمانهای امام راحل را به مردم معرفی میکرد. همسر این شهید بزرگوار در این خصوص روایت کرده است: «بچهها را برمیداشتیم و به دنبال آقا به روستاها میرفتیم. وی جاهائی را انتخاب میکرد که سختی بیشتر و نیاز شدیدتری داشته باشد و از نظر شرایط زندگی مشکلتر باشد. با توجه به تبلیغات ضد روحانی رژیم، در ورودمان به بعضی از روستاها ابتدا با عدم استقبال روستائیان مواجه میشدیم. گاهی میشد که در اثر تبلیغات سوء رژیم علیه روحانیت، بعضی افراد روستا با ما مخالفت میکردند که حتی از فروش نان به ما ابا داشتند، لذا وی همراه خودش به روستا، نان خشک و پنیر میبرد. همسرم در جذب مردم سماجت به خرج میداد تا مردم را آگاه سازند. رفتار روستائیان در روزهای آخر اقامت ما با روزهای ورودمان تفاوتی توصیفناپذیر داشت، مردم با اصرار و التماس از خروج آقا جلوگیری میکردند.»
شهید حجت الاسلام شاهآبادی در سال ۱۳۵۰ به تهران بازگشت و این هنگام که مصادف با رحلت امام جماعت مسجد روستای رستمآباد در اطراف شمیران بود؛ لذا به دعوت معتمدین و جوانان مبارز محل، امامت مسجد رستمآباد را قبول و آن جا را به کانون مبارزه علیه رژیم شاه تبدیل کرد.
دستگیری، زندان و تبعید
با گسترش مبارزات شهید شاهآبادی، دستگاه اطلاعات و امنیت کشور مبارزات وی را تحت کنترل گرفت و بدین منظور بارها به منزل وی حملهور شد.
شهید شاهآبادی طی سالهای ۵۲ تا ۵۷ جمعاً پنج بار به زندان رژیم افتاد و مورد شکنجههای وحشیانه دژخیمان ساواک قرار گرفت و هر بار مقاومتر از همیشه در مقابل شکنجهگران ایستادگی کرد. وی در برابر سووالات بازجویان فریاد میزد و میگفت: «اگر من اعلامیههای امام را نخوانم، پس چه کسی بخواند؟» او با سماجت غیرقابل توصیفی بر ادامه مبارزات خود پامیفشرد تا آن جا که رژیم را به ستوه آورده و دستور تبعید او صادر شد.
در سندی که از ساواک به دست آمده است، شخصیت مبارز و مقاوم شهید شاهآبادی به وضوح هویدا گشته و عجز رژیم از مبارزات آن شهید عزیز نمایان میشود. متن سند یاد شده چنین است:
«به: وزارت کشور
از: ساواک
درباره مهدی شاهآبادی فرزند محمدعلی
نامبرده بالا یکی از وعاظ افراطی و اخلالگر است که تحریکات و اقداماتی در زمینه ضدیت مردم با یکدیگر معمول داشته و فعالیتهائی در جهت خلاف مصالح مملکتی و اخلال در نظم عمومی انجام و رویه نامطلوب و نادرست خود را همچنان دنبال میکند. به نحوی که وجود یاد شده در منطقه تهران موجبات بر هم خوردن نظم و آرامش عمومی را فراهم میسازد.
با ارسال خلاصهای از سوابق او به پیوست خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به تشکیل کمیسیون امنیت اجتماعی و طرح موضوع و سوابق یاد شده نسبت به طرد وی اقدام قانونی به عمل آورده و از نتیجه این سازمان را آگاه سازند.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور
ارتشبد نصیری
از طرف مدیرکل اداره سوم. ثابتی
در ذیل این سند دستوری مبنی بر تبعید شهید شاهآبادی به بانه نوشته شده است:
«خواهشمند است دستور فرمایید ضمن شرکت در کمیسیون مزبور ترتیبی داده شود که فرد مورد بحث به حداکثر مدت (سه سال) به اقامت اجباری به شهر بانه – استان کردستان محکوم و از نتیجه این اداره کل را آگاه سازند.»
شهید شاهآبادی در طول تبعید خود مرتباً به منزل علمای اهل سنت میرفت و آنان را به مبارزه و مخالفت با نظام فاسد شاه ترغیب میکرد. وی چند مرتبه از محل تبعید خود خارج شد و با همسنگران خود که در شهرهای اطراف در تبعید بودند، تجدید میثاق میکرد. مجموعه فعالیتهای آن شهید باعث شد رژیم به ستوه آمده و پس از شش ماه، حکم تبعید وی لغو شود.
شهید شاهآبادی با روحیهای مقاوم در برابر مأموران شاه ایستادگی کرد. وی به ماموران میگفت: «باید تمامی اعلامیهها و کتابها و نوارهائی را که از منزل دزدیدهاید، برگردانید.»
ادامه مبارزه تا پیروزی انقلاب
شهید شاهآبادی از سال ۵۶ به بعد در خط مشی مبارزاتی خویش تغییر محسوسی داد و از آن به بعد جز در مواردی که ضرورت ایجاب میکرد فعالیت مخفی میکرد و همواره به طور علنی علیه رژیم به مبارزه پرداخت، به طوری که در کلیه محافل علیه شاه سخن گفته و در ملاء عام به تکثیر و توزیع اعلامیهها و نوارهای امام امت ادامه میداد.
وی سعی داشت با روشی جدید مبارزه علیه رژیم را به بطن تودهها بکشاند به طور مثال جهت ارائه اعلامیهها به مزاح میگفت: «اعلامیه داریم، ولی پانصد تا کمتر نه!» و یا «اعلامیه میدهیم، ولی جلو همه، وسط محله».
مبارزات شهید شاهآبادی تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت، وی به همراه شهیدان آیت الله مطهری و آیت الله بهشتی و یاران صدیق امام نقش بسزائی در پیروزی انقلاب به عهده داشت.
مسوولیتهای ایشان بعد از پیروزی
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شهید شاهآبادی همچون سابق به فعالیتهای خویش ادامه داد. وی سمتهای مختلف همچون عضویت در شورای مرکزی کمیتههای انقلاب اسلامی، عضویت در شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران، دبیری جامعه روحانیت مبارز شمیرانات، نمایندگی جامعه روحانیت مبارز در ائتلاف بزرگ به منظور انتخاب کاندیداهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی در دور اول و نمایندگی مردم تهران در این دوره با اکتساب قریب ۷۰۰ هزار رأی، نمایندگی امام در هیات بررسی عملکرد بنیاد مستضعفان و نمایندگی دوره دوم مجلس شورای اسلامی بود که با قریب یک میلیون و دویست هزار رای موفق شد به مجلس دوره دوم راه یابد، انجام وظیفه کرد. سرانجام وی اولین شهید از دومین دوره مجلس شورای اسلامی شد.
شهید شاهآبادی علاقه خاصی به رزمندگان کفر ستیز جبهههای حق علیه باطل داشت و در هر فرصتی به دیدار آنان میرفت و حضور خود را در صحنههای نبرد حفظ میکرد. در آخرین سفر خود به جبهه که منتهی به شهادت وی شد، به رزمندگان اسلام گفته است: «اگر رزمندگان سر ناقابل ما را میخواهند من تقدیمشان میکنم و این سر در مقابل آنها ارزشی ندارد.» و نیز در آخرین سخنرانیاش در لشکر ۲۵ کربلا درباره شهادت چنین گفته است: «اگر شهادت میتواند نظام توحیدیمان را حفظ کند، اگر شهادت میتواند دشمن را ذلیل کند، اگر شهادت میتواند تفکر و بینش اسلامیمان را به دنیا اعلام کند، ما آماده این شهادتیم.»
حجت الاسلام مهدی شاه آبادی در غروب پنجشنبه ششم اردیبهشت ۱۳۶۳، بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ ارتش متجاوز صدام به شهادت رسید.
انتهای پیام/ ۱۳۱