به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 شاه پس از خروج از ايران عملا به صورت مهره اي سوخته درآمده بود كه حتي ثروت افسانه اي كه به همراه خود از ايران برده بود هم نتوانست براي او مامن و پناهگاهي بسازد زندگي شاه پس از گريختن از ايران را تنها مي توان به عنوان يك تنبه وتجربه تاريخي مورد مطالعه قرار داد زيرا پس از ان او هيچ گونه تاثيري بر وقوع حوادث اطراف خويش نمي توانست بگذارد و حتي در مورد مكان زندگي هم به صورت آواره اي در امده بود كه با داشتن املاك فراوان در كشور هاي ارو پايي و امريكا تا زمان مرگش روي آسايش را نديد و جابجايي هاي متعددي كه از سوي امريكاييها بر او تحميل مي شد بر وخامت روحي و جسمي او مي افزود .

شاه بنا به تجربه فرار پيشين خود در مرداد 1332كه خود را بي پول يافته بود با حرص و ولع سيري ناپذيري سعي در جمع اوري ثروت كرده بود و توانست ثروت زيادي را هنگام خروج از ايران از كشور خارج كند . اين ثروت بنا به اظهارات برخي مقامات رسمي تا 56 ميليارد دلار گزارش شده است.

پاسخ شاه به ثريا اسفندياري همسر دوم خود در مورد حرص به جمع اوري ثروت بسيار جالب ميباشد :
من نمي خواهم پس از رفتن از ايران مانند ملك فاروق (شاه سابق مصر ) در لاس وگاس مدير قمار خانه و يا مانند كارول پادشاه سابق روماني در امريكا دلال اتومبيل شوم .
"ژنرال هايزر شاه را مانند موش مرده اي از مملكت بيرون انداخت "
از اظهارات ژنرال ربيعي

محاكمات
سناريوي امريكايي در مورد شاه به مراحل پاياني خود نزديك مي شد شوكراس تصميم نهايي امريكا را از زبان ساليوان چنين مي گويد در اواخر دسامبر ساليوان براي انجام ماموريتي به كاخ رفت كه به قول خودش براي يك سفير غير عادي بود كه مي بايست به رئيس كشوري كه نزد او اعزام شده بود بگويد بايد كشورش را ترك كند .
اولين پرده اين نمايش اوارگي و مرگ تدريجي شاه از 26 دي ماه 1357 رقم خورد .شاه و فرح با هليكوپتر به فرود گاه مهر اباد منتقل شدند شاه 2 ساعت منتظر ماند تا بختيار از مجلس راي اعتماد بگيرد بختيار پس از گرفتن راي اعتماد به مهر اباد امد پس از ان شاه با اشك با مشايعين خود خداحافظي كرده وبه همراه فرح سوار بر هواپيما شدند .
مصر :
مقصد نهايي شاه در اين سفر امريكا بود واگر بدون توقف بين راه يا بعد از توقف 5روزه در مصر عازم امريكا مي شد گرفتاري هاي بعدي براي او پيش نمي امد زيرا امريكاييها در ان موقع متعهد به پذيرفتن شاه در امريكا بودند
نخستين استقبال محمد رضا شايد شيرين ترين استقبال دوره دربدري او بود شرح يكي از اين شبها را از زبان فريده ديبا مادر فرح نقل مي كنيم :
"با انكه پزشكان محمد رضا را از مصرف مشروبات الكلي منع كرده بودند يك گيلاس كنياك نوشيد و گيلاس او چند بار ديگر هم پر و خالي شد ......محمدرضا كه اشكارا تحت تاثير الكل قرار گرفته بود زار و زار مانند طفل معصومي ميگريست "و اما در مورد رفتار او با اطرافيان و مسائل مالي كه براي او پيش امد كرد مي نويسد : "محمد رضا عمدا اطرافيانش را تشويق مي كرد او را ترك كنند و سراغ زندگي خود بروند و به اين ترتيب طي چند روز تعداد اطرافيان محمد رضا وما به چند نفر تقليل يافت .انچه محمد رضا را نگران مي ساخت ولخرجي ها و عياشي هاي اين همراهان بود.

انها هر غلطي كه مي خواستند مي كردند و پول ان را به حساب محمد رضا مي گذاشتند صورت حساب هاي هتل مجلل مامونيه براي مخارج اطرافيان محمد رضا طي چند روز به رقم تكان دهنده 200 هزار دلار رسيد ......واضح بود كه همه مي خواهند محمد رضا را بدوشند . شاه اب پاكي را روي دست همه انها ريخت وگفت "ما فعلا در تبعيد هستيم وپولي نداريم به شما بدهيم اگر كسي مي تواند مخارج خود را تامين كند مي تواند همراه ما بماند در غير اين صورت ميتواند به ايران برگردد "

مراكش:
پس از اقامت چند روزه در اسوان مصر شاه دعوت نامه اي از ملك حسن دوم پادشاه مراكش دريافت كرد شاه به گمان اين كه اين دعوت هم جز ئي از توصيه هاي امريكا براي ارام كردن او ضاع و به اميد تغيير شرايط مي باشد به اين دعوت پاسخ مثبت داد اما با ورود به مراكش شرايط تغيير كرد ملك حسن كه به اذعان بسياري از تاريخ نويسان به طمع ثروت 50 ميلياردي شاه او را به مراكش دعوت كرده بود با اين پاسخ شاه روبرو شد كه تمام ثروت او به صد ميليون هم نمي رسد ملك حسن از دعوت خود پشيمان شد و بعد از انقلاب در ايران محترمانه عذر او را خواست . مقامات مراكشي هم از شاه به عنوان
"مردي كه براي شام امده بوده "(وپس از صرف شام نمي رفت )ياد مي كردند .
ملك حسن هم بنا به اقتضائات و قطع اميد از دست يافتن به چند دهكي از ثروت شاه براي او روشن ساخت كه بايد قبل از كنفرانس سران اسلامي كه قرار بود ماه اوريل در مراكش تشكيل شود انجا را ترك كند .

نويسنده كتاب من و فرح پهلوي دليل ديگري را از قول فرح پهلوي براي اخراج از مراكش بر مي شمرد فرح مي گويد كه الكساندر دومارانش (رئيس سازمان امنيت فرانسه ) در ملاقاتي با ملك حسن اورا متقاعد مي كند كه اقامت شاه در مراكش ممكن است عواقب وخيمي در پي داشته باشد و حتي با شمردن وظايف مهمتري مثل حفظ ونگهداري تنگه جبل الطارق او را تحريك به اخراج شاه مي كند تصميمي كه بعد به صورت غير رسمي به او ابلاغ شد .
روز 22 فوريه (سوم اسفند 1357)نماينده اي از طرف شاه ريچارد پاركر سفير امريكا در مراكش ملاقات كرده و تمايل و تصميم شاه را براي عزيمت به امريكا به انان انتقال داد اما امريكا كه از سويي طمع در ارتباط با جمهوري نوپا را داشت واز سويي با حمله به سفارت خود مواجه شده بود به اين تقاضا پاسخ منفي داد انچنان كه بعد از اين كه برژينسكي اين تقاضا را با كارتر مطرح كرد كارتر هم برخلاف معمول با عصبانيت و تندي گفت "كه من نمي توانم ببينم كه شاه در امريكا مشغول بازي تنيس است در حالي كه جان اتباع امريكايي به خاطر او به خطر افتاده است "در طول ماه مارس 1979 (دهم اسفند تا دهم فرور دين ) شاه در تكاپوي يافتن مامني تازه بود انتخاب نخست او كشور هاي اروپايي مانند سوئيس و انگلستان بود كه در اين كشورها ملكهاي شخصي داشت اما حتي كشور فرانسه هم كه به امام خميني ره اجازه اقامت داده بود به شاه روي خوش نشان نداد شاه از بودن در افريقا هم نگران بود و احساس ناخوشايندي داشت زيرا تجربه تلخ تبعيد پدر را به ياد او مي اورد سرانجام دوستان امريكايي اش راكفلر و كيسينجر توانستند جزاير باهاما واقع در غرب اقيانوس اطلس در فاصله اي نه چندان دور از سواحل فلوريدا را براي اقامت شاه پيدا كنند .كشوري داراي 700 جزيره،مستقل اما عضو جامعه مشترك المنافع انگلستان .

باهاما:
پس از ان كه موافقت مقامات باهاما هم به واسطه پرداخت مبلغ قابل توجهي از حساب شاه نزد بانك راكفلر جلب شد و همراهانش و368 چمدان وسائل شخصي با هواپيماي شخصي ملك حسن به سوي باهاما به راه افتادند . چون وضعيت امنيتي در جزاير توريستي باهاما زياد مناسب نبود بنا به توصيه راكفلر شاه ارمائو يك كارشناس روابط عمومي جوان و چند گارد محافظ هم استخدام كرد .
اما اين نوشته فريده ديبا (مادر فرح) پس از ترك مراكش به روشني بيانگر ميزان وحشت وحالات روحي انها بوده :
"جزاير باهاما در نزديكي ايالت فلوريداي امريكا قرار دارند واين نزديكي به اندازه اي است كه ما احساس مي كر ديم در امريكا هستيم احساس نزديك بودن به امريكا به ما اعتماد به نغس و اطمينان مي داد !
در مصر و مراكش احساس مي كرديم در كشور هاي قرون وسطايي هستيم وقتي موقع نماز ظهر و عصر صداي الله اكبر از بلند گوهاي مساجد بلند مي شد محمد رضا و همه ما به وحشت مي افتاديم زيرا در تهران اشوب زده ماه ها بانگ الله اكبر را كه انقلابيون سر مي دادند شنيده و لرزيده بوديم "
اقامت شاه در باها ما اقامتي پر خرج و پر نكبت بود دولت باهاما هم به انها اخطار كرده بود كه حق ندارند هيچ تفسيري در مورد رويداد هاي ايران بنمايند .
وحشت زائد الوصف شاه هم يكي از وسائل غارت اين ثروت شده بود انچنان كه بعد از اعلام امادگي حتي چريك هاي فلسطيني هم براي ترور شاه ، شاه از نخست وزير باهاما تقاضاي كمك كرد نخست وزير هم 30 پليس زبده را به فوريت به همراه يك پيام فرستاد " كه نمي توانيد بايك شام مجاني اين ماموران راضي به حفاظت خود كنيدو بايد هزينه انها را سخاوتمندانه بپردازيد " ويا اين كه هر چند روز يك بار رئيس پليس باهاما به بهانه اين كه خبري از ورود تروريست هاي فلسطيني يا ماموران اعزامي حكومت تهران دارد صورتحسابي به ارمائو مي داد ويا اينكه شاه بابت اقامت ده هفته اي در يك ويلاي كوچك سه اتاقه و نمور 2/1 ميليون دلار پرداخت كرد .
اما شاه در اين منطقه به نحوه ديگري به منبع درامد دولت باهاما شده بود دولت كه در ازاي دريافت پول هاي كلان متعهد به محافظت از شاه شده بود ماموراني را در جلوي راه ورودي ويلاي شاه مستقر كرده بود كه با دريافت حق وروديه نفري 15 دلار اجازه مي دادند تور هاي توريستي وارد محل شده و در اطراف ويلاي شاه پرسه بزنند و عكس بگيرند .
با پيروزي محافظه كاران در انتخابات پارلماني انگلستان و روي كار امدن خانم تاچر بارقه هاي اميد در دل شاه زنده شد زيرا خانم تاچر قبل از پيروزي قول مساعدت وهمكاري براي پناهندگي به شاه داده بود و شاه هم به دليل اين كه در احساس امنيت ميكرد واملاكي هم در انجا داشت بسيار متمايل به اقامت در انجا بود و تقاضاي خود را با مقامات انگليسي در ميان گذاشت اما دولت انگليس براي ان كه جنجالي پش نيايد مامور خود را كه سابقه دوستي با شاه را داشت به نام دنيس رايت با نام مستعار ادوارد ويلسون روانه باهاما كرد اين مامور هم نظر منفي دولت را هر چند با دلايلي سطحي به شاه منتقل كرد و اين جوابي ديگر بر خوش خدمتي هاي او براي دولت هاي بزرگ بود .
در اوايل ژوئن (اواسط خرداد 1358 )دولت باهاما از تمديد ويزاي اقامت شاه در ان كشور خودداري كرد و شاه باز هم اواره براي يافثن پناهگاهي به دوستان امريكايي اش متوسل شد .

مكزيك :
راكفلر و كيسينجر توانستند موافقت رئيس جمهور مكزيك را براي اقامت شاه در ان كشور جلب كنند رابرت ارمائو كه دقيقا پست و مقام او مشخص نيست و همه كاره شاه عليل در ان روزها بوده و بسياري او را به عنوان عامل سيا به شاه معرفي مي كردند اما به هر حال شاه كه از غلام خانه زاد بودن خود مطمئن بود و چيزي براي پنهان كردن از امريكايي ها نمي دانست در استخدام او شكي به دل راه نداده بود .ارمائو قبل از شاه براي پيدا كردن محل مناسب اقامت به مكزيك سفر كرد او جايي در شهر توريستي كورناواكا (كوئرناواكا) در مجاورت مكزيكوسيتي براي اقامت در نظر گرفت .
شاه و فرح و ساير همراهان روز دهم ژوئن (بيستم خرداد 1358 )عازم مكزيك شد و از جاي وسيع و تازه خود در مقايسه با ويلاي كوچك و نارا حت باهاما راضي به نظر مي رسيدند .

در مورد اقامت در مكزيك فريده ديبا اين گونه مي نويسد :
"اقامت در مكزيك براي محمد رضا زجر اور بود زيرا او بايد هر هفته شيمي درماني مي شد اما ما در ويلاي گل سرخ روزهاي روز هاي دلچسبي داشتيم در كوئر ناواكا چند تن از دوستان امريكايي شاه به ملاقاتش مي امدند : هنري كيسينجر ، جرالد فورد ، ريچارد نيكسون ، فرانك سيناترا ، ديويد ركفلر ، اليزابت تيلور ........... "
در كتاب پدر و پسر اقاي محمود طلوعي هم به ملاقات چند تن از مقامات سابق ايران اشاره كرده كه از يكي از انان به نام هوشنگ نهاوندي رئيس سابق دانشگاه تهران و اخرين رئيس دفتر فرح نام مي برد كه در نوشتن كتابي كه شاه در نظر داشت براي دفاع از خود بنويسد به او كمك كرد اين كتاب تحت عنوان " پاسخ به تاريخ " به زبان فرانسه در پاريس منتشر شد اين نوشته ها در تاريخ 16 سپتامبر 1979 (25 شهريور 1358 ) در محل اقامتش در مكزيك امضاء شده است .

چهار هفته از اقامت در مكزيك گذشته بود كه حال شاه رو به وخامت مي نهد ارمائو دكتر بنجامين كين يكي از پزشكان معروف نيويورك را براي معالجه شاه به مكزيك مي اورد اين پزشك بنا به گفته فريده ديبا پس ازمعاينه و مطالعه پرونده پزشكي شاه علاوه بر سرطان پيشرفته و مالاريا ، يرقان شديد شاه را تشخيص داد يرقان انسدادي و سپس صراحتا دكتر ژرژ فلاندرن را مسئول پيشرفت سرطان در بدن شاه معرفي مي كند داروهاي تجويز شده را نه تنها مفيد ندانسته كه حتي بعضي از انان را مثل كورتيزن را بسيار مضر دانسته است .
اين بار نه به توصيه امريكايي ها كه به توصيه پزشكان، شاه بار ديگر بايد به بيمارستاني مجهز براي مداوا منتقل ميشد .
امريكا :
سرانجام كارتر تحت فشار اطرافيانش مجبور شد روز 21 اكتبر (29 مهر 1358) اجازه مسافرت شاه و همسرش را به امريكا با ويزاي توريستي صادر كرد .
با اجازه اقامت كوتاه مدتي كه براي درمان به شاه داده شده بود شاه با يك هواپيما ي كرايه اي شركت گلف استريم به سمت نيويورك حركت كرد شاه مكزيك را در حالي ترك مي كرد كه رئيس جمهور مكزيك خود در دو نوبت به او گفته بود "مكزيك را خانه خود بدانيد ما در اينجا به شما خوش امد مي گوييم "

فريده ديبا در مورد ورود به نيويورك اين گونه مي گويد :
"موقعي كه در يك فرود گاه نا شناس در فورت لادرديل فرود امديم هيچ كس را منتظر خود نيافتيم در فرود گاه فقط يك كارشناس امريكايي از اداره بازرسي مواد كشاورزي امريكا منتظرمان بود كه همه وسائل ما را بازرسي كرد تا مطمئن شود از مكزيك گل وگياه يا تخم سبزيجات و ميوه همراه خود نياورده ايم . محمد رضا در ان حال نزار و رنگ پريده كه تب شديد هم ازارش ميداد گفت : ببينيد روزگار با ما چه كرد ؟ در همين امريكا ترومن ، اف كندي و كارتر به استقبال من مي امدند و فرش قرمز زير پايم پهن مي كردند "شاه نه در بيمارستان مموريال كه براي درمانش در نظر گرفته شده بود بلكه در بيمارستان نيويورك وابسته به دانشگاه كورنل با نام مستعار ديويد نيوسام بستري شد فرح هم در اتاقي در مجاورت همان اتاق اسكان يافت كه با يك در به هم وصل مي شدند با تمام تلاش هايي كه براي سري نگاه داشتن اين مطلب مي شد سريعا اين مطلب به رسانه ها كشيده شد .

درلحظات اوليه ورود شاه و بستري شدنش رئيس بيمارستان به ملاقات او مي ايد واز شاه براي كمك به تجهيزات بخش سرطان شناسي بيمارستان و به عنوان شركت در يك كار خير تقاضاي يك ميليون دلار مي كند شاه نيز كه با مرگ دست و پنجه نرم مي كرد چاره اي جز جواب مثبت به اين باج خواهي نداشت. شاه در اين بيمارستان به زير تيغ جراحان رفت و جراحي شد اما حتي جراحي او هم روندي طبيعي در پيش نگرفت ان گونه علي رغم انكه همه ازمايش ها و عكس هايش حاكي از وضع بد طحال او داشت و اصرار دكتر كولمن سرطان شناس و مامور رسيدگي به وضع شاه بر خارج ساختن طحال او جراحان كيسه صفرا ي او را در اوردند اين مسئله بعدا مشكل ساز شد چنانچه مسائل مربوط به طحال موجب مرگ او شد .
در ماه هاي اتي شاه كه براي انتقال او از باهاما از كلمه محموله استفاده مي شد پس از نام ديويد نيو سام نام مستعار پزشكي پيتر اسميت براي او مورد استفاده قرار گرفت .
اقدام دانشجويان و دانش اموزان در تسخير لانه جاسوسي در چهارم نوامبر (13 ابان 1358 ) اين ارامش كاذب و مقطعي را از شاه مي گيرد و اين بار دولتمردان امريكايي و علي الخصوص كارتر به تكاپوي خارج كردن شاه از امريكا مي افتند تا مگر به اين وسيله براي ازادي گروگان هاي خود بتوانند وگشايشي حاصل شود .
شاه كه چاره اي ديگر پيش رو نمي بيند اظهار تمايل مي كند كه به مكزيك بازگردد اما وزارت خارجه امريكا از دادن ويزا به شاه خودداري ميكند و اين اغازي براي تكاپوي دوباره امريكاييان بود براي يافتن پناهگاهي ديگر براي شاه .
از سفراي امريكا در كشور هاي محل ماموريتشان خواسته شد كه با دولت هاي محل ماموريت خود تماس گرفته از انان بپرسند : ايا اين لطف را در حق امريكا مي كنيد كه با پذيرفتن شاه سابق ايران در كشورتان به ازادي گروگان هاي امريكايي كمك كنيد "
بيشتر كشورها صريحا جواب رد دادند تنها كشوري كه حاضر شد از شاه ميزباني كند مصر بود كه بنا به مصالح امريكا و شايد ترس خود شاه از نزديك شدن به ممالك اسلامي اين پيشنهاد رد شد . شاه پس از مرخصي از بيمارستان نيويورك به طور موقت به پايگاه لك لند (تگزاس) منتقل شد و در بيمارستاني مخصوص به بيماران رواني ارتش بستري شد در اين پايگاه بنا به نوشته هاي فريده ديبا كه از زبان فرح مي نويسد ( فريده ديبا پس از نيويورك از شاه جدا مي شود ) : رفتار بسيار زننده اي با انان مي شود در يك اتاق با وسايل مندرس اسكان داده مي شوند و حتي فرمانده اين پايگاه ژنرال آكر مرتب از فرح مي خواهد كه هم بازي تنيس او باشد .
سرانجام تنها كشوري كه تحت فشارهاي امريكا حاضر به پناه دادن شاه مي شود پاناماست .

پاناما :
شاه علي رغم ميل باطني خود انتخابي جز پاناما را پيش رو نمي ديد و دولتمردان امريكايي هم با فرستادن نمايندگاني شاه را مجاب به اين سفر كردند .شاه سرانجام صبح روز پانزدهم دسامبر (23 اذر 1358) با يك هواپيماي باري c9نيروي هوايي امريكا پايگاه لك لند را به مقصد پاناما ترك كرد و در فرود گاه هاوارد واقع در يكي از پايگاه هاي نظامي امريكا فرود امد . ميزبان شاه و صادر كننده ويزاي او رهبر نظامي پاناما عمر توريخوس بود كه از قبل دندان هايش را براي فرو بردن در اين لاشه ي متعفن تيز كرده بود پس از انكه شاه وارد كانتادورا در پاناما شد به محض اين كه چشم ژنرال توريخوس به محمد رضا افتاد از سرهنگ جهانبيني كه همراه شاه بود اهسته پرسيد : " ببينم اين شاه ، شاه كه اين همه مي گويند فقط همين است " او بعدا ضمن تشريح سفر شاه به پاناما گفته بود كه " افساته عظمت شاهمشاهي 2500 ساله ايران و زرق و برق خاندان پهلوي به دوازده نفر ، چند چمدان و دو سگ تقليل يافته بود "

شاه پس از مراسم استقبالي كه با مراسمات استقبال هاي پيشين او ( البته همه استقبال هاي بعد از سقوط اين گونه بودند ) بسيار فرق ميكرد به وسيله يك هلي كوپتر نظامي امريكا به جزيره كونتادورا كه براي اقامت او در نظر گرفته شده بود پرواز كرد .
اقامت در پاناما را شايد ميتوان نكبت بارترين قسمت اوارگي شاه ناميد قسمت هايي از نوشته هاي فرح ديبا در كتاب دخترم فرح را در اين مورد ميخوانيم كه :
"فردا ژنرال عمر توريخوس براي ديدن شاه امد عمر توريخوس ادم بسيار بي ادبي بود و به هيچ وجه اداب گفت و گوي ديپلماتيك را رعايت نمي كرد ملاقات او با شاه بسيار دلسرد كننده بود ......
توريخوس با بي ادبي تمام چوپن مي ناميد چوپن در اصطلاح مردم پاناما يعني تفاله ( پرتغالي كه اب ان را تا قطره آخر گرفته اند ) ...
دخترم تعريف مي كرد كه اين مردك نيمه وحشي (توريخوس ) به من نظر سوء پيدا كرده و مرتبا به ديدن شاه به كونتادورا مي امد او مي گفت شما هر چه بخواهيد برايتان تهيه خواهم كرد!بهتراست اين مرد بيماررارهاكنيد "

دركنارتمام بيماري هاي جسماني شاه ، شاه دچار بيماري خطرناكتري بود بيماري كه باعث نابود شدن او گشت او دچار وحشت شده بود بعد از صدور حكم دادگاه انقلاب مبني بر اين كه اگر فرح همسرش را بكشد مورد عفو قرار خواهد گرفت او حتي از همسرش نيز مي ترسيد شاه در محاصره محافظان مزدوري قرار گرفته بود كه در ازاي پاداشي كه براي كشتن او در نظر گرفته شده بود به انان نيز مانند قاتلان بالقوه خود مي نگريست وپس از شنيدن زمزمه هايي مبني بر وارد معامله شدن مقامات پانامايي به نمايندگان ايراني و پي گيري پرونده او توسط وكلاي استخدام شده جمهوري اسلامي براي دستگيري او، سر تا پاي شاه را وحشت فرا گرفت شاه به تعبير خود طعمه ي براي ازادي گروگان هاي امريكايي شده بود و از خود به عنوان "زنداني محبوب امريكا " ياد مي كرد. شاه به صورت زنداني در جزيره كونتادورا در امده بود كه وقيحانه حتي پول ضبط صوتي كه براي استراق سمع اتاق او نياز داشتند را از خود او مي گرفتند .
شاه مستاصل در يكي از ديدار هاي سفير اسراييل از او ، تقاضاي يك محافظ شخصي از موساد مي كند اين محافظ 12 ساعت بعد در جزيره حاضر مي شود . ژنرال اسراييلي مايك هراري انگليسي الاصل تا روز مرگ شاه در كنار وي باقي ماند .
نوريه گا شخصي بود كه توريخوس براي محافظت شاه در زمان اقامت در پاناما در نظر گرفته بود اوهم با سو استفاده از وحشت شخص شاه پي در پي دنبال خالي كردن جيب هاي شاه بود او 750هزار دلار حقوق ماهيانه براي گارد محافظ و صد هزار دلار ماهيانه براي مخارج تغذيه انان مي گرفت .
نوريه گا هر بار با دادن يك گزارش غلط مبني بر ورود تروريست ها سعي در سر كيسه كردن شاه داشت كه هر گاه در پرداخت پول از طرف ارمائو و دستيارانش سخت گيري مي شد. فورا يك هواپيماي كوچك بر فراز ويلاي شاه به پرواز در مي امد و ضد هوايي ها به شليك كردن مي پرداختند بعد نوريه گا به شاه اطلاع مي داد كه اين هواپيما متعلق به تروريست ها بوده كه از كاستاريكا براي كشتن او امده بودند . بدين ترتيب راهي براي فرار از باج دهي به نوريه گا نبود .
حوادث و نكبت هايي كه شاه در پاناما با انها دست به گريبان بود مثنوي هفتاد مني است كه مجال ديگري مي طلبد اما شايد اين چند خط نوشته فريده ديبا نمايانگر اين اوضاع باشد : " تمام ناز و تنعم و نعمت دوران پهلوي براي خانواده ما به ايام كوتاه دربدري در پاناما نمي ارزيد "
شاه وحشت زده در پي يافتن پناهگاهي مي گشت و تنها گزينه هاي پيش رو براي او امريكا و مصر بود دولت امريكا حاضر بود در قبال استعفاي از سلطنت و به عنوان يك شهروند عادي شاه را بپذيرد. اما باد نخوتي كه در طول چند دهه در سر شاه فرو رفته بود يك شبه خالي نمي شد هر چند كه ممانعت هايي از سوي امريكا براي سفر شاه به مصر صورت گرفت اما شاه اخرين مقصد سفر خود را مشخص كرده بود .
فرح تقاضاي اقامت در مصر را تلفني با جهان سادات همسر انور سادات در ميان گذاشت جهان سادات مه به گرمي از اين تقضاي انان استقبال كرد. انور سادات هم چند دقيقه بعد با تماس با پاناما به شاه مي گويد كه هواپيماي شخصي اش را روانه پاناما سيتي خواهد كرد. چون استراق سمع از تلفن هاي شاه به عمل مي امد مقامات پانامايي ممانعت هايي براي خروج شاه به وجود مي اورند كه بر وحشت شاه مي افزايند و باعث وخامت حال او مي شوند هنگامي كه منتظر هواپيماي سادات هستند ناگاه وضع جسمي و مزاجي شاه رو به وخامت نهاده و شاه كه دچار مشكل تنفسي مي شود بر زمين مي افتد .
شاه به بيمارستان منتقل مي شود و با تماس ارمائو دكتر دو يبكي جراح معروف امريكايي به همراه يك تيم پزشكي روانه پاناما مي شود اما به دليل كمبود امكانات پزشكي پاناما عملي روي شاه انجام نمي شود و شاه تنها به مدت دو هفته تحت درمان قرار مي گيرد تا امادگي لازم براي پرواز به مصر را به دست اورد . سر كيسه شاه در اين مدت هم جالب توجه است چه به عنوان كمك ميليون دلاري به بيمارستان و يا تعرفه سيصد هزار دلاري كه حتي تمام مجموعه بيمارستان هم اين ارزش را نداشته است .
مصر:
بالاخره شاه با يك هواپيماي كرايه اي باري شركت اورگرين كه به زحمت جاي نشستن شاه و 20 همراهش را دارد روز يك شنبه سوم فروردين پاناما را به مقصد مصر ترك مي كند شاه وضع جسمي خوبي ندارد و با ان كه چند پتو روي او انداخته اند از سرما اشكارا مي لرزد .هواپيما پس از يك توقف براي سوخت گيري در جزاير ازور پرتغال به سوي مصر راه مي افتد . شاه با استقبال انور سادات و همسرش وارد مصر مي شود .
شاه بلافاصله از فرودگاه با هليكوپتر ازفرودگاه به بيمارستان نظامي معادي بر ساحل نيل منتقل مي شود چند روز بود دكتر دو بيكي به همراه يك تيم پزشكي وارد قاهره مي شود.
شاه روز 28 مارس(8 فر ور دين 1358 ) تحت عمل جراحي قرار مي گيرد و طحال شاه را دليل ريشه دوانيدن سرطان بيش از حد بزرگ شده بود برداشته شد البته طبق قول فريده ديبا در اين جرحي اشتباهات عمدي هم صورت گرفت انچنان كه يكي از پزشكان مصري كه در اتاق عمل حضور داشته به نشانه اعتراض اتاق عمل را ترك مي كند و مي گويد انها دارند عملا شاه را مي كشند .
ده روز بعد از عمل دوباره حال شاه رو به وخامت مي گذارد و علت اين هم خودداري دكتر دوبيكي و دكتر كين از كار گذاشتن لوله اي براي خارج ساختن مايعات و عفونت ها بوده كه اين خارج كردن مايعات هم در چند بار و مرحله انجام مي شود اما به هر حال نمي توان گفت كه هيچ دكتري كاملا براي مداواي حال شاه به بالين او مي امد شاه پس از مرخصي از بيمارستان در قصر قبه در نزديكي قاهره مستقر شد شاه بر خلاف معمول كه با اشتياق خبر نگاران خارجي را مي پذيرفت در قاهره به انزوا گراييد واز پذيرفتن خبر نگاران و مصاحبه كردن پرهيز مي كرد بنا به قول محمود طلوعي نويسنده كتاب پدر و پسر پرهيز و انزواي شاه جنبه مراعات حال ميزبانش انور سادات را هم داشت . تااين كه در اويل خرداد 1359 خانم كاترين گراهام مدير موسسه مطبوعاتي واشنگتن پست و يكي از خبر نگاران معروف امريكايي تقاضاي مصاحبه با شاه را مي كنند شاه پس از مشورتي با انور سادات اين پيشنهاد را مي پذيرد و اخرين مصاحبه قبل از مرگش كه حاكي از تقريبا شفافترين نظرات اوست را رقم مي زند .

شاه در اين مصاحبه به سياست هاي دولت هاي غربي به خصوص امريكا و انگليس حمله مي كند كه اين حملات جنبه گلايه و التماس نيز مي پذيرد و كارتر را عامل اصلي سقوط رژيم سلطنتي در ايران مي داند شاه از اين كه براي سركوبي مخالفانش دست به خشونت نزده اظهار تاسف مي كند ! و مي گويد اگر مثل امروز فكر مي كرد در به كار بردن نيروي نظامي براي سركوبي مخالفان ترديدي به خود راه نمي داد !!

او همچنين از سياست نرمش و سازش در مقابل انقلابيون اظهار پشيماني و ندامت مي كند اين مصاحبه در حالي به پايان مي رسد كه شاه بر مواضع پيشين خود پا فشاري مي كند و به قول مصاحبه گر واشنگتن پست مصاحبه اي پر از ارزو ، افسوس و اه انجام مي گيرد .
شاه از 28 تير ماه كم كم به اغما فرو مي رود و هر ساعت بي هوشي او عميق تر مي شود .محمد رضا پهلوي در ساعت نه صبح 27 ژوييه 1980 (5مرداد 1359) مرد. در مراسم تشييع جنازه او تنها سادات، نيكسون رئيس جمهور سابق امريكا و كنستانتين پادشاه سابق يونان شركت كردند. حتي ملك حسين دوست قديمي شاه كه بسيار به او مديون بود هم زحمت شركت در اين مراسم را به خود نداد واز ميان هيئت هاي ديپلماتيك خارجي مقيم مصر تعداد كمي در مراسم حضور يافتند . شاه بنا به وصيت خودش در مسجد الرفاعي در كنار قبر پدرش به خاك سپرده شد .

اين پايان ديكتاتوري بود كه هرگز به ايراني بودن خود افتخار نكرد و همواره به ان پشت مي كرد و بزرگترين ارزوي دوران تبعيدش اين بود كه كاش بعد از كودتاي 28 مردادبه ايران باز نگشته بود و در امريكا به بازرگاني مي پرداخت .

او هرگز يك ايراني نبود.

منابع :

1-پاسخ به تاريخ - محمد رضا پهلوي ترجمه دكتر حسين ابوترابيان انتشارات زرياب
2- پدر و پسر - ناگفته هايي از زندگي و روز گار پهلوي ها محمود طلوعي انتشارات نشر علم
3-من و فرح پهلوي - اسكندر دلدم انتشارات به افرين
4-روزگار با ما چه كرد - ابراهيم حسن بيگي انتشارات مدرسه برهان
5-دخترم فرح - فريده ديبا
ادامه مطلب
شنبه 26 دی 1388  - 10:06 PM
 افراد از نظر نوع مزاج به چهار دسته تقسيم مي شوند: 1)افراد صفراوي مزاج 2) افراد سوداوي مزاج 3) افراد بلغمي مزاج 4) افراد دموي مزاج

صفراوي

صفرا ترشحات كبد است كه رنگ آن زرد كه جزء آتش بوده گرم و خشك است و گرما زياد توليد مي كند.ph~8.5 است

بيماري صفرا

كساني كه صفرا زياد توليد مي كنند - سر درد - شقيقه نبض ميزند -زردي سفيدي چشم - سياهي رفتن چشم - سرگيجه - طعم دهانشان تلخ شده ترش كردن گلو وقتي صفرا داخل معده بيايد -تشنگي- سوزش جگر زير دنده راست آنها خيلي گرم است و حداقل دو درجه تب دارند و لبهاي آنها دچارخشكي بوده پوست سرشان ترك خورده و مي سوزد و بعنوان شوره و حتي ريشه مژه و دور پلك سوخته و پوسته پوسته مي شود - پوست زبر - رنگ ادرار زرد تيره -ابرو ميريزد - علاقه زياد به آب يخ و يخ - تند خو بهانه گير -موها تكه تكه ميريزد. - ديدن خواب هولناك افتادن از بلندي جنگ و ستيز

علت:

غذاهاي چرب و شيرين صفرا را زياد مي كند.

غذاي مضر براي صفرا مزاج ها:

پرخوري - بعد از غذاي مختصر دوباره غذا خوردن - آش رشته - ماكاروني سير (مطلقا نخوريد مزاج كبد گرم و تر است و سير تبديل به آتش شده و بيمار حالش بد مي شود)-شيريني

درمان:

انار و شاتوت بهترين دارو است - زرشك - تمشك - زردآلو - هلو - خيار كاهو - هويج - روغن زيتون - كنجد - سيب - گلابي - سوپ جو - كدو خورشتي - خوراك قارچ - كدو حلوايي - اسفناج - گشنيز - نخود فرنگي - عدس - ماش - جو دو سر - ليمو عماني

سوداوي

سودا سرد و خشك از جنس خاك و رسوب خون است و PH=6 است و در طحال توليد مي شود و طحال را فعال مي كند. PH خون بايد بالاي 7 باشد و اگر به 7 برسد به حالت اغماء و غش مي رود) اگر سودا زياد شود طعم دهان شور مي شود - بوي عفونت دهان و كابوس مي بيند و دچار افسردگي و خستگي - خود خوري - فكر زياد بدون آنكه بداند - لاغري - بي نشاطي - يبوست شديد هفته اي يك بار- مدفوع قيري و سياه - سوزش هنگام دفع ادرار - ادرار تيره خاكستري مي شود - حالت تهوع- حس تاريكي چشم و شب كوري - تيرگي رنگ پوست و صورت - سوزش معده- خارش زياد بدن وترك خوردن پوست - قلنج معده

علت

غذا هاي مانده و بيات و شور و نمك سود سودا را زياد مي كند

غذاي مضر براي سوداوي مزاج ها

عدس - نوشابه با غذا - ماهي دودي - غذاي مانده و بيات - نمك سود - خيار شور - گوشت پير (رنگ قرمز تيره) - پنير نبايد بخورند

درمان

خوردن غذاي گرم و تر - ملين - سوپ جو (با پاچه گوسفند - كمي زنجبيل زعفران) بعد از سلامتي عسل و قدومه شيرازي مرتب استفاده كنيد - توت با آب گرم طهارت كند- -انجير - خرما - كشمش - هل - دارچين - زيره زعفران

بلغمي

بدن عليه خودش انقلاب مي كند و رماتيسم مفصلي مي آورد .مثل كشك و آب يا سفيده تخم مرغ است ومربوط به سيستم لنفاوي يا سيستم ايمني يا است.از جنس آب وسرد و تر است و كساني كه سردي زياد بخورند (ماست ترشي)بلغم فعال مي شود. وزير چشم پف كرده - مزه دهانشان ترش مي شود - پوست شل و ول و سفيد و آبكي مي شود - پوست مقطعي سفيد مي شود (برص) و موها زود سفيد مي شود و مو - لك قهوه اي در سفيدي چشم و سردي دست وپا و پا درد و زانو درد - لرزش دست و پا (پاركينسون) دير هضم شدن غذا - درد معده - تنگي نفس موقع خوردن غذا - قلنج مي كنند و دوست دارند ماساژ بدهند و درد كمر و بين شانه ها و گرفتگي ماهيچه پشت گردن - كسل و خواب آلود - جاري شدن آب از دهان در خواب - دچار تپش قلب وقتي از خواب بيدار مي شود - رقيق بودن آب بيني - ترشح بيني - سرفه زياد - فراموشي - دفع ادرار زياد همراه با فشار ضعف مثانه .

علت:

غذاهاي لبنيات و ترشي و سركه بلغم را زياد مي كند.

غذاي مضر براي بلغمي مزاج ها:

لبنيات - ترشي - ليته - شور - سيب زميني - عدس - قارچ - گوشت گاو و گوساله - گوشت سفيد(براي رماتيسمي ها بد بوده و درد را زياد مي كند)- چاي - قهوه - نسكافه - ميوه ترش و كال - نارنگي - كيوي - گرمك(سرد است) - خيار پوست كنده - ليمو شيرين - سوپ جو با زنجبيل

درمان:

گوشت (شتر - گوسفند - كبوتر - سار - گنجشك) - ادويه جات (هل - دارچين - زنجبيل - زيره - زعفران - زنيا - سرنجان - خولنجان - سير- موسير - خردل) - سبزيجات(كرفس - نعناع - ريحان - جعفري - ترخون - مرزه) - كلم - مارچوبه - هويج - كدوحلوايي - ليمو ترش - گندم - نخود - گردو هندي - قدومه شيرازي

دموي

از جنس هوا و گرم وتر است وبراي رساندن غذا واكسيژن به سلولها است.و اگر زياد شود مزه دهان شيرين مي شود- سر سنگين شده - - چرت زدن كم حواس -كش آمدن آب دهان - زبان قرمز مي شود مثل آنكه رب انار يا زرشك خورده باشد و بدن دچار خارش و دمل و جوش ريز بيشتر در گردن بين كتف شده از لثه خون مي آيد و مضطرب ميشود.

علت :

پرخوري وخوردن بيش از حد خون را زياد مي كند

غذاي مضر براي دموي مزاج ها:

پر خوري - بادنجان - غذاي نشاسته اي - آب يخ -شيريني - غذاي ممنوعه

درمان:

ناشتا (خاك شير - بالهنگ - تخم ريحان - تخم مل - قدومه شيرازي - بالنگو - اسفرزه) يكي از اينها را در آب بريزيد حجمش زياد مي شود و بخوريد حركات دودي روده را زياد كرده و روده براحتي كار مي كند - استفاده از ترشي طبيعي فصل (شاتوت - زرشك - ليمو ترش - آب نارنج - مركبات) - سوپ جو - نان جو - سالاد با روغن زيتون و آب ليمو قبل از غذا - جوانه ها - سبزي - ميوه
ادامه مطلب
شنبه 26 دی 1388  - 10:02 PM
 رژيم پهلوي يكي ازمهم‌ترين موانع پيشرفت، توسعه و استقلال ايران، در قرن حاضر است كه با پايه‌گذاري و نهادينه ساختن انحرافات اساسي در زمينه هاي مختلف، كشور را به سمت عقب ماندگي هاي مضاعف، بي هويتي فرهنگى، وابستگي هاي گوناگون به بيگانگان، سوق داد؛ اما با بيداري و قيام اسلامي مردم مسلمان، اين خاندان ننگين، براي هميشه برچيده شدند و نظام اسلامي با حمايت گسترده مردم، توانست ضمن جلوگيري از اين انحطاط و عقب ماندگى، زمينه هاي دست‌يابي ميهن اسلامي‌مان به قله هاي پر افتخار پيشرفت و تعالي در عرصه هاي مختلف را فراهم سازد كه بحمدلله دستاوردهاي شگرف و بسيار درخشاني به دنبال داشته است؛ چنان كه بنا برگزارش اخير شوراي اطلاعات ملي آمريكا، در خلال دو دهه آينده، ايران به صف قدرت هاي عمده جهاني مي پيوندد.1 موضوعي كه در اين ميان تعجب همگان را بر مي انگيزد، تبليغات عوامل فراري و وابسته به بيگانگان است كه درصددند با تحريف واقعيات تاريخى، وضعيت كشور در رژيم پهلوي را در هاله‌اي از افسانه ها درآميخته، در حال پيشرفت و ترقي جلوه دهند. اين قبيل خيال پردازي ها در حالي است كه علاوه بر حافظه تاريخي ملت آگاه ايران كه بزرگ‌ترين و " آگاهانه ترين " انقلاب جهان2 را به وجود آوردند، محققين و صاحب‌نظران داخلي و خارجي كه به بررسي علل فروپاشي رژيم پهلوي و پيروزي انقلاب اسلامي پرداخته‌اند، ديدگاهي كاملاً منفي نسبت به برنامه ها و دستاوردهاي رژيم پهلوي - كه سرانجام با ايجاد نارضايتي عميق مردم ايران از وضعيت موجود، زمينه ها و شرايط لازم را براي انقلاب اسلامي فراهم ساخت - دارند. نوشتار حاضر، با مروري بر ويژگي هاي روان‌شناختي و ساختار حكومت محمدرضا شاه، به بررسي پيامدهاي مديريتي رژيم پهلوي و علت " فرار شاه از كشور " مي پردازد.

روانشناسي پهلوي ها
يكي از ويژگي‌هاي مهم در ارزيابي سطح كارآمدي نظام هاي سىاسى، بررسي ويژگي‌هاي شخصيتي رهبران و مديران ارشد آنان است كه اين ويژگي در نظام‌هاي سلطنتي كه خواست و اراده شاه، محور تمامي تصميمات و خط‌ومش هاي نظام سياسي است، از اهميت بسيار زيادي برخوردار مي باشد. در بررسي چگونگي حكومت خاندان پهلوي نيز كه حكومتي خودكامه و مبتني بر اراده شاه بود، شناخت اين ويژگي هاي شخصيتي و چگونگي تأثيرگذاري آنها بر جهت‌گيري هاي مديريتى، حائز اهميت است. اين ويژگي‌ها عبارتند از:

1. روحيه ديكتاتورى ؛
محمدرضا در خانواده‌اي ديكتاتورمحور، پرورش يافت. اين مسئله، عامل مهمي در شكل‌گيري شخصيت او بود. در چنين فضايى، يك نفر حاكم بر اعمال و رفتار ديگران است؛ فقط ديكتاتور تصميم مي‌گيرد؛ هدف تعيين مي‌كند؛ وظيفه افراد را مشخص و همه بايد بدون چون و چرا، مطابق ميل او رفتار كنند. او مي‌تواند از ديگران انتقاد كند؛ اما خود نقدپذير و پاسخ‌گو نيست. شخصيت، تمايلات و احتياجات مجموعه، به هيچ وجه، مورد توجه نيست. در اين محيط، همواره ترس و وحشت بر افراد غلبه دارد. از محبت و احساس امنيت، خبري نيست.3 بزرگ شدن محمدرضا در چنين محيطى، با الگوي تربيتي رضاخان، باعث شد كه او نيز يك ديكتاتور شود؛ نسبت به زيردست، خشن و بي‌رحم باشد و نسبت به بالادست، كاملاً تمكين نمايد؛ همان‌گونه كه نسبت به انگليس و آمريكا در تمام دوره سلطنتش، چنين بود.4

2. فقدان اعتماد به نفس ؛
ماروين زونيس در كتاب " شكست شاهانه "،5 با توجه به محور بودن شخص شاه در حكومت و نقش تعيين كننده تصميمات فردي او، به بررسي روان شناسي شخصيت شاه پرداخته است. به نظر وى، محمدرضا به دليل نحوه تربيت دوران كودكي و نوجواني ناشي از تربيت او در يك محيط زنانه و سپس قرار داشتن در كنار پدري مستبد، فردي مردد و فاقد اعتماد به نفس، بار آمده بود و به همين دليل، فاقد اراده لازم و قدرت تصميم گيري صحيح در مسائل مهم كشور بود.

3. بلند پروازى ؛
خودشيفتگي و عقده خود بزرگ‌بيني ارثي از رضاخان و در كنار آن، پايين بودن ضريب هوشي و فكري محمدرضا، باعث خود بزرگ‌بينى، تخيل افراطي و بلند پروازى در نحوه رفتار و مديريت او شده بود. فردوست در مورد استعداد شاه، چنين مي‌نويسد: "محمدرضا در رياضيات، بسيار ضعيف بود و اصولاً حوصله فكر كردن نداشت. او از همان كودكى، اهل تفكر عميق و همه‌جانبه نبود؛ زود خسته مي‌شد و بيشتر علاقه داشت پيشنهادات را بپذيرد ".6 اسدالله علم نيز در خاطرات خود مي گويد: "شاه از هر چه مطالعه است، متنفر است ".7
از منظر روان‌شناسى، هنگامي كه قدرت استدلال در فرد ضعيف باشد، او بيشتر تمايل به مسائل كمّى، ظاهري و سطحي دارد. چنين نگرشي در 37 سال سلطنت محمدرضا، به چشم مي‌خورد. تكيه بيش از حد به غرب و جلب نظر آمريكا به هر قيمت، براي حمايت از خود، خريد تسليحات انبوه، برپايي مراسم و جشن‌ها و بذل و بخشش‌هاي فراوان، همگي ناشي از چنين نگرشي در شاه بود. آمريكا نيز به اين حالت شاه دامن مي‌زد. شاه، مبالغ زيادي به روزنامه‌ها و مجلات خارجي باج مي‌داد؛ تا در وصف او بنويسند و انتقادي از حكومت او به عمل نياورند. فريدون هويدا، در كتاب سقوط شاه مي نويسد: "توهمات عظمت‌گرايانه شاه به قدري او را از حقايق دور ساخته بود كه حتي سازمان "سيا " نيز ضمن گزارش محرمانه‌اي در سال 1976/1355ش. شاه را به عنوان مردي كه خطرات ناشي از عقده خود بزرگ‌بيني او را تهديد مي كند، توصيف كرده بود ".8 اشتياق و تمايل زياد به تملق و چاپلوسي و تعريف از وي نيز سبب مي شد كه وي درك صحيحي از حقايق جامعه نداشته باشد و واقعيات كشور را به خوبي نشناسد.

4. بي اعتقادي مذهبى ؛
محمدرضا، تحت تربيت خانوادگى، سياست اسلام‌ ستيزي و غرب‌زدگي رضا شاه و تحصيل در غرب - كه از سوي انگليسي‌ها و براي آشنا ساختن وي با فرهنگ و ارزش هاي غربي انجام شد - به شدت، فردي بي اعتقاد به مذهب گرديد. از اين رو، بدون ملاحظه به فرهنگ مذهبي جامعه ايران، بي‌محابا مشروب مي‌خورد و با زنان بي‌شمار، ارتباط داشت و خانواده‌ و اطرافيانش، غرق در فساد بودند. او تقويم اسلامي را به تاريخ شاهنشاهي تغيير داد و كارهاي ضدمذهبي ديگري انجام داد كه همه از روحيه بي اعتقادي و ضديت او با اسلام، حكايت دارد.
فرح پهلوي در مصاحبه با راديو لس‌آنجلس، درباره مذهب شاه و اعتقادات مذهبي او مي گويد: "شاه، اعتقادات مذهبي نداشتند و به خصوص در اين سال‌هاي آخر حكومتشان، مرتباً مورد مدح و چاپلوسي قرار مي‌گرفتند و به شدت، بي‌دين شده بودند و حتي بدشان نمي‌آمد كه توصيه اميرعباس هويدا را به كار ببندند [هويدا از شاه خواسته بود تا رسميت دين اسلام را لغو و به بهاييان اجازه فعاليت گسترده بدهد]؛ اما از مردم، به شدت مي‌ترسيدند و وحشت داشتند كه مردم عليه ايشان دست به شورش بزنند. به همين خاطر، از هويدا خواستند تا دولت در خفا، وسيله رشد بهاييان را فراهم كند "9 و تنها در مواقع خطر، ترس و تهديد و براي فريب توده‌هاي مردم، به مذهب متوسل مي‌شود؛ در روز عاشورا، روي صندلي در مسجد مي‌نشست و يا لباس احرام مي‌پوشيد و به زيارت كعبه مي‌رفت و يا در حرم مطهر امام رضا عليه‌السلام حاضر مي‌شد و زيارت مي‌كرد. هنگامي كه به مسافرت مي‌رفت، روحاني دربار، او را از زير قرآن عبور مي‌داد و در موارد متعدد، اظهار مي كند كه از الهامات مذهبي و حمايت ائمه عليهم السلام برخوردار است.10

5. فساد و هوس‌رانى ؛
عقده ها و كمبودهاي عاطفي دوران كودكي و پرورش در محيطي كه قدرت را وسيله‌اي براي ارضاي اميال و هواهاي نفساني خود مي دانست و بي اعتقادي مذهبى، سبب شدند تا محمدرضا كه با پادشاهى، قدرت و امكانات وسيعي پيدا كرد، از ثروت اين ملت، براي تسكين حالات بيمارگونه خود، خرج‌هاي فراواني كند. تاج‌الملوك، مادر محمدرضا شاه، ضمن بيان خاطراتش از هوس‌بازي‌هاي فرزندش دفاع كرده، ضمن تأييد وجود روابط ميان شاه و طلا، آورده است: "اين، حق پسرم بود كه همسر و معشوقه را توأمان داشته باشد. اگر انسان شاه باشد و نتواند از پادشاهي خود لذت ببرد، پس چه فرقي با يك رعيت ساده دارد ".11 از اين رو، شاه در فساد اخلاقى، حد و مرزي نمي‌شناخت و اصول اخلاقي را رعايت نمي‌كرد. در ميان زناني كه به كاخ شاه رفت و آمد مي‌كردند، همه تيپ زن ديده مي‌شد؛ از ماريا اشنايدر، ستاره نوجوان فيلم‌هاي بي‌پرواي جنسي گرفته، تا دختر صاحب سينماي ايران كه يك ارمني بود12 و در اين راه، بيت‌المال كشور، صرف هوس‌راني و كام‌جويي هاي خاندان پهلوي مي شد.
علاوه بر مفاسد اخلاقى، خاندان پهلوى، عقده‌ و حرص و ولعي سىر ناشدنى، در جمع ثروت داشتند. شاه به بهانه‌هاي مختلف، هر روز بر ثروت، املاك و كاخ هاي خود و اطرافيانش، در داخل و خارج، مي افزود. "بنياد پهلوي " با استفاده از موقعيت و اقدامات غيرقانوني خود، نظير كازينوهاي قماربازي و كاباره‌ها، رانت‌خواري و استفاده‌هاي انحصاري از امكانات، معاملات، صنايع و وام‌ها، مواد مخدر، قاچاق عتيقه و...، منابع مالي سرشاري را عايد خانواده پهلوي نمود.13 مطبوعات آمريكايى، اموال و دارايي شاه را تا 35 ميليارد دلار برآورد كرده‌اند. اشرف پهلوي نيز توانست از راه‌هاي غيرقانوني و سوء استفاده از موقعيتش، يكي از "ثروتمندترين افراد خاندان پهلوى و از سرمايه‌داران بزرگ جهان " شود و اكنون نيز در نيويورك، پاريس، رم، مونت‌كارلو و چند نقطه ديگر جهان، اقامت‌گاههاي مجلل و باشكوه دارد.14
حيف و ميل گسترده بيت‌المال و جشن هاي 2500 ساله شاهنشاهي كه بيش از سي‌صد ميليون دلار هزينه دربر داشت، با ولخرجي‌ها و اتلاف بي‌حد و حصر سرمايه‌هاي ملي كشورمان، در حالي انجام شدند كه متجاوز از نيمي از جمعيت كشور در روستاها و حومه شهرهاي بزرگ، در فقر و فلاكت و تنگ‌دستي به سر مي‌بردند و در اكثر شهرها و روستاهاي كشور، اثري از وسايل اوليه و مقدماتي يك زندگي ساده براي عامه مردم، وجود نداشت15 كه ثريا، در توصيف آنها مي‌نويسد: "محلات جنوب شهر[ تهران] با جوي‌هاي سرباز كه آب كثيف آن، پس از عبور رختشوي خانه‌ها و آلوده شدن به كثافات ولگردان و سگ‌ها، به مصرف خوراك مردم مي‌رسد، بچه‌هاي مفلوج، زنان و پيرمردان گرسنه، گل و لاي كوچه‌ها كه خانه‌هايشان شباهتي به خانه ندارد، محلاتي كه فقر كامل بر آنها حكمفرماست و توان شكايت نيز ندارند ".16
فساد اخلاقى، تكبر و تفرعن، فساد جنسى، فساد مالي و فساد ديني كه با ظهور رژيم پهلوي همزاد دربار بود، تمام تار و پود دربار را در نورديده، با ايجاد بدبينى، بي اعتمادي و نارضايتي هاي گسترده، مردم مسلمان ايران را سخت به عكس‌العمل واداشت. به گفته ژان لوروريه، روزنامه‌نگار فرانسوى، " اگر در كوچه و خيابان از ايرانيان بپرسيد كه چرا رژيم را مورد انتقاد و سرزنش قرار مي‌دهند و جواب آنها را جمع كنيد، فساد و انحطاط اخلاقي رژيم، در رديف اول پاسخ آنها خواهد بود ".17

6. فقدان پايگاه مردمى ؛
فريده ديبا، مادر فرح ديبا، در مورد خصوصيات دامادش مي‌گويد: "محمدرضا، به دليل تربيت غربي‌اش، مردم را كوچك و ذليل و زبون مي‌انگاشت و جان كلام اين‌كه افراد مقابل خود را فاقد شخصيت مي‌خواست! اگر كسي در برابر او خودي نشان مي‌داد، درجا، كنار گذاشته مي‌شد. او مايل بود هركاري در مملكت انجام مي‌شود، به‌ حساب او گذاشته شود و دوست داشت همه نوكر و كارگزار او باشند... در ارتش نيز همين سياست را دنبال مي‌كرد. امرا و فرماندهان ارتش، مشتي افراد پيروپاتال و به‌راستى، بي‌عرضه بودند. محمدرضا به‌ويژه در ارتش، سعي مي‌كرد افراد بي‌عرضه و نوكرصفت و بله‌قربان‌گو و حقير را مصدر امور كند. من در مراسم رسمي يا ميهماني ها، مي‌ديدم كه چطور افسران عالي‌رتبه ارتش، حتي كفش محمدرضا را مي‌بوسيدند. اين افسران، فاقد هر نوع شخصيت بودند ".18
در حكومت پهلوى، مردم و نهادهاي مردم سالار، كوچك‌ترين جايگاهي نداشتند، شاه مي كوشيد طي دوران حكومت 37 ساله خود، با تكيه بر پول نفت، ارتش 700 هزار نفرى، دستگاه هاي مخوف امنيتى، همانند ساواك، ايجاد حكومت ترور، وحشت، شكنجه، اعدام و سركوب گسترده و بيرحمانه مخالفين، منحصر نمودن قدرت و امكانات كشور به گروهي خاص، مانند شبكه هزار فاميل و بهره‌مندي از حمايت بي دريغ بيگانگان، به طور دائم، كنترل خود را بر جامعه و سياست ايران، افزايش دهد. به اين ترتيب، بحران سياسي در سراسر كشور، به خاطر تجمع نارضايتي‌هاي مردم، كنترل و سركوب شديد، تمركز گرايي بيش از حد، مبارزه علني با اسلام و اعتقادات مذهبي مردم، رواج ابتذال و بي بندبارى، فقدان بحث و آزادي سىاسى و احساس عمومي اين مسئله كه فساد و عدم كارآيي حكومت، به نحو غير قابل تحملي فزوني گرفته، فراگير شد.19

7. بيگانه پرستى و وابستگى ؛
افزون بر ابتذال سىاسى، فساد اخلاقى و مالي، رژيم پهلوي در انديشه و عمل، غرب‌زده و سرسپرده انگليس و آمريكا بود. محمد رضا شاه، همانند پدرش رضا شاه، به قدرت رسيدن و بقاي حكومت خويش را مديون بيگانگان مي دانست. روزنامه نيويورك تايمز مي نويسد: "پس از كودتا، شاه گيلاس خود را با تعارف به روزولت، رئيس بخش سيا در خاورميانه برداشت و گفت: من تاج و تخت خود را به خدا، مردم كشورم، ارتشم و به شما مديونم ".20 در حقيقت، كشور در دوره پهلوى، حيات خلوت و منطقه نفوذ قدرت هاي جهاني بود. آنها در عزل و نصب مقامات ارشد، نمايندگان مجلس، تصويب يا رد لوايح و قوانين، امضاي قراردادها و پروتكل ها، سياست گذاري‌ها و...، نقشي آشكار و پنهان داشتند21 و ايران به تمام معنا، فاقد استقلال سياسي بود. انتخاب نخست وزير و وزيران، اغلب از بين افراد وابسته به سازمان‌هاي جاسوسي آمريكا و فراماسونري صورت مي گرفت. "آماري كه از وابستگي هاي افراد شناخته شده هيئت وزيران هويدا، آموزگار، شريف امامي و ازهاري به دست آمده، حكايت از آن دارد كه 38% آنان فراماسون، 24% عضو سيا و 21% عضو ساواك بوده اند ".22
رژيم شاه در جنبه هاي مختلف سىاسى، اقتصادى، فرهنگى، امنيتي و نظامى، به آمريكا و غرب پيوند خورده بود و در راستاي تأمين منافع بيگانگان، بدون توجه به فرهنگ، نيازها و شرايط موجود در داخل كشور، تنها مجري سياست‌هايي بود كه بيگانگان به اسم مدرنيزاسيون، براي تحقق اهداف و منافع خود به شاه ديكته مي‌كردند و به صورت طبيعى، اجراي اين برنامه ها، نه تنها نتوانست كشور را به سوي پيشرفت و خودكفايي سوق دهد، بلكه با ايجاد مشكلاتي در ابعاد مختلف، باعث عقب ماندگي هرچه بيشتر آن گرديد.
نداشتن برنامه مشخص اقتصادى، تك محصولي شدن اقتصاد و وابستگي به صادرات نفتى، رشد سرمايه‌داري در دامان امپرياليسم، نابودي كشاورزى، افزايش وابستگي در بخش صنايع مصرفى، سطح بالاي بيكاري و كم كارى، سطح نازل درآمد سرانه، سطح پايين بهره‌ورى، وضع بد بهداشت همگانى، بي اعتنايي به علم و مراكز علمي و تحقيقاتى، بي توجهي به بازسازي زيرساخت‌هاي اقتصادى و رشد و توسعه كشور، ايجاد تأسيسات نظامي وابسته، اجراي سياست ريخت و پاش و ولخرجي هاي سرسام‌آور شاهانه در امور مبتذل، توزيع ناعادلانه درآمدهاي ملى، تشديد فاصله طبقاتى، هجوم بي رويه روستاييان به شهرها و گسترش شهرنشينى، گسترش فرهنگ مصرفى، حاكميت بي‌چون و چراي انگليسي‌ها و امريكايي‌ها در چرخه فعال و مفيد اقتصادى، از پيامدهاي برجسته مديريت فاسد، بي كفايت و ناكارآمد اين دوران و برنامه هاي مدرنيزاسيون غربي بود و نتايج سىاست هاي اقتصادى زمان شاه به گونه‌اي شد كه ايران با اين كه تا آن زمان در بسياري از مواد غذايي خودكفا بود، به يكي از واردكنندگان مواد غذايي تبديل شد و نيروهاي كار فراواني به صورت بيكار به شهرهاي بزرگ مهاجرت كردند و يا اين كه جنون مفرط نظامي‌گري شاه به گونه‌اي بود كه بودجه‌ نظامي ايران كه در سال 1350ش. در حدود صد ميليارد ريال بود، در سال 1355ش. به 8/566 ميليارد ريال افزايش پيدا كرد. اين رقم، بيان‌گر رشد سرسام‌آور نظامي‌گري براي ايفاي نقش ژاندارمي ايران براي آمريكا در منطقه و نشان دهنده‌ نابودي درآمدهاي ملي و بيماري قدرت‌طلبي شاه است.23
در زمينه فرهنگى نيز با به كارگيري نيروهاي بهايي، صهيونيستي و افراد لائيك در مصادر قدرت، ترويج ارزش‌هاي منحط غربي در زمينه فساد و بي بندباري تحت عنوان آزادي زنان، ترويج پوشاك، موسيقي و هنر غربى، تغيير در الگوي مصرفى، تضعيف ارزش‌هاي مذهبي و ملى، بها ندادن به شخصيت و كرامت والاي انسان و مبارزه با آزادي‌هاي انساني، سىاسى، توهين به اعتقادات مذهبي مردم و مخالفت با دين و شعائر مذهبي - مثل حجاب، روحانيت و عزاداري و - عرصه فرهنگى كشور، صحنه تاخت و تاز بيگانگان و عوامل غرب‌زده شد.24 خاندان پهلوى كه اساس قدرت و حكومت خود را مديون بيگانگان مي‌دانست، نه تنها در زندگى، بلكه در مردن نيز بيگانه‌پرست بود. از اين رو، محمد‌رضا پس از فرار از ايران، همانند پدرش رضاشاه، در خارج از كشور به حيات سراسر خيانت بار خود پايان داده تا اوج بيگانه‌پرستى، وابستگي و حقارت اين خاندان را در مقابل بيگانگان، به اثبات برساند.

8. ترس و فرار ؛
شاه به دليل محيط خانوادگى، فقدان پايگاه مردمى، بيگانه‌پرستي و خيانت هاي متعدد به كشور، همواره دچار ترس و وحشت بود و اين موضوع، تأثيرات مهمي بر شيوه مديريت و نحوه تصميم‌گيري وي داشت. ثريا اسفنديارى، همسر دوم شاه، مي‌نويسد: "در دوران سه‌ساله حكومت دكتر مصدق، محمدرضا، هنگام خواب، سلاح كمري زير بالشش مي‌گذاشت و شب‌هنگام، مرا بيدار نموده، اتاق خوابمان را عوض مي‌نمود و نيز در خوردن غذا، دچار دلهره مي‌شد؛ زيرا مي‌ترسيد در آن سم ريخته باشند ".25 در جريان كودتاي آمريكايي 28 مرداد 1332ش. شاه براي درامان ‌ماندن از عواقب شكست كودتا، با وحشت از ايران فرار كرد. به نوشته سرهنگ غلامرضا مصور رحمانى، شتاب و دستپاچگي شاه در هنگام فرار، به حدي بود كه او حتي نتوانست لباسش را مرتب كند؛ چنان كه حتي جوراب نيز به پا نداشت!26 سى.‌ام. وودهاوس، يك مقام امنيتي و بلند‌پايه اينتليجنس ‌سرويس انگلستان و طراح اصلي كودتاي چكمه يا آژاكس - كه عليه دكتر محمد مصدق برنامه‌ريزي و اجرا شد - مي‌نويسد: "در طرح كودتا، فرار شاه از ايران، پيش‌بيني نشده بود؛ اما خود محمدرضا اصرار كرد كه برنامه فرار از ايران، در صورت شكست، به طرح اضافه شود ".27

ربع پهلوي فرارى
محمدرضا شاه در جريان پيروزي انقلاب اسلامى- 26 دي ماه 1357 - نيز فرار را بر قرار ترجيح داده، به دامن اربابان خويش پناه مي برد و در آخرين دقايق عمر خود، ملت ايران را به پسرش رضا ( ربع پهلوي) كه با ثروت بي‌حساب كه از ايران دزديده و در نقاط خوش آب‌وهواي اروپا و امريكا، به خوش‌گذراني مي‌پردازد، مي سپرد.!
رضا پهلوي كه خودش را رضا شاه دوم و شاهنشاه ايران مي‌داند، با دارابودن صفات و ويژگي هايي مانند فساد اخلاقى و مالي، خيانت به ملت، بيگانه پرستى، ترس و بزدلى، روي پدران خويش را سفيد نموده است.28 احمدعلي مسعود انصارى، مسئول سابق امور مالي رضا پهلوي در خارج از ايران مي‌نويسد: "در سال 1986م. چندتن از دوستان از طريق نيكسون و يارانش به فكر پياده‌كردن طرحي ضربتي براي به دست گرفتن حكومت ايران افتادند؛ نخست به ديدار نيكسون رفتند. با حمايت جان كانلي و جمعي از مقامات نظامي امريكا، طرحي با عنوان كيش تهيه شد. بر طبق طرح، قرار بود كه با حمايت نيروهاي امريكا در منطقه، رضا، غافلگيرانه در جزيره كيش پياده شود و به جمهوري اسلامي اعلام جنگ كند. اين طرح... را با رضا در ميان گذاشتند. وي بي‌آنكه در مورد طرح و جزئيات و اهدافش بپرسد، اولين سؤالي كه مطرح كرد، اين بود كه خوب براي فرار چه فكري كرده‌ايد و اگر موفق نشديم، چگونه مي‌توانم از آن جا فرار كنم؟ به او گفتند: قربان! شما قرار است برويد ايران را بگيريد و از همين ‌حالا به فكر فرار و نجات جان خودتان هستيد؟ بدين‌ ترتيب، بار ديگر طرحي قبل از اجرا، در مرحله اوليه خود عقيم ماند؛ البته كساني كه با روحيه پدر وي آشنا هستند، مي‌دانند كه او هم همين خصوصيت را داشت... پهلوي ها علاوه بر خسّت، عموماً نمك‌نشناس و ضمناً ترسو هستند. از آدم‌هاي فاسد هم خوششان مي‌آيد و محبتي نسبت به آدم‌هاي سالم ندارند. مردم را هم داخل آدم حساب نمي‌كنند. عموماً هم خارجي‌پرست هستند و در برابر خارجى، به‌گونه عجيبى، مرعوب و مجذوبند و اگر يك ايراني درباره مسئله‌اي هزار دليل منطقي بياورد، به ‌مجردي كه يك نفر خارجي اظهارنظر غيرمنطقي درباره آن مسئله بكند، آنها تمام استدلال شما را فراموش مي‌كنند و فقط به همان نظر خارجي مي‌چسبند. نمك‌نشناسى، يكي از خصوصيات آنها بوده و هست ".29
به خاطر اين ويژگي ها، ربع پهلوي نيز همواره مورد حمايت مالي و تبليغاتي گسترده آمريكا و انگليس و سازمان‌هاي جاسوسي آنان بوده، از هر فرصتي در زمينه خدمت به بيگانگان و خيانت به ملت قهرمان ايران، استفاده مي كند؛ هر چند تلاش هاي بيهوده او در مجامع كشورهاي اروپايي و آمريكايى، براي تغيير نظام مقتدر و مردمي جمهوري اسلامي و توصيه هايي كه به سياست‌مدران اين كشورها در زمينه كوتاه نيامدن در مسئله هسته‌اى، اعمال تحريم‌هاي بيشتر، قطع روابط سياسى و اقتصادى با ايران،30 اميدواري به حمله نظامي و منصرف كردن آمريكا از مذاكره با ايران و طرفداري از دموكراسي و آزادي‌خواهي دارد، نشان دهنده خيانت و بيگانه‌پرستي او و همواره سوژه‌اي براي تمسخر و استهزاي وي توسط همگان بوده است؛ چنان كه خود وي نيز اقرار كرده كه "هيچ كس ما را آدم حساب نمي‌كند ".31

پي نوشت ها :

1. روزنامه كيهان، شنبه 2 آذر 1387، ص 2.
2. اشاره به جمله معروف تدا اسكاچپل، يكي از نظريه پردازان انقلاب هاي جهان است كه در مقاله دولت تحصيل‌دار و اسلام شيعي در انقلاب ايران مي نويسد: "اگر در دنيا تنها يك انقلاب، آگاهانه ساخته شده باشد، آن، انقلاب ايران است ".
3. علي شريعتمدارى، روان‌شناسي تربيتى, انتشارات مشعل، اصفهان 1364، ص216.
4. حسن فراهانى، روان‌شناسي شخصيت محمدرضا پهلوى، باشگاه انديشه به نقل از كتاب سقوط، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سىاسى.
5. ر.ك: ماروين زونيس، شكست شاهانه، ترجمه عباس مخبر.
6. حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سىاسى، ص32.
7. امير اسدالله علم، گفت‌وگوهاي خصوصي من با شاه، طرح نو، تهران، ج1، ص 71.
8. فريدون هويدا، سقوط شاه، انتشارات اطلاعات، تهران 1373، ص 156؛ ر.ك: سقوط (مجموعه مقالات بررسي علل فروپاشي سلطنت پهلوي)، مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سىاسى، تهران 1384، ص 307.
9. راديو 24 ساعته لس آنجلس، 21/11/1378؛ هفته نامه پنجشنبه، سال سوم، شماره 95، ص11.
10. ر.ك: محمدرضا پهلوى، مأموريت براي وطنم، ج6، ص 87 - 89؛ اوريانا فالاچى، مصاحبه با تاريخ سازان جهان، انتشارات جاويدان، ج2، ص292 - 294.
11. تاج‌الملوك، آيرملو، انتشارات به‌آفرين، تهران1380.
12. ر.ك: روان‌شناسي شخصيت محمدرضا پهلوى.
13. براي آگاهي بيشتر از اموال بنياد پهلوي مراجعه كنيد به گراهام، رابرت؛ ايران سراب قدرت، ترجمه فيروزه فيروزنيا، كتاب تهران، 1358، ص 204- 208.
14. ر.ك: روح‌الله حسينيان، فساد دربار.
15. ر. ك: جشن هاي 2500 ساله شاهنشاهى، موسسه مطالعات و پژوهش هاي سىاسى.
16. ثريا اسفنديارى، كاخ تنهايى، ترجمه نادعلي همدانى، نشر مترجم، تهران1370، ص 133.
17. لوروريه، ژانلوروريه، ژان؛ و احمد فاروقى، ايران برضد شاه؛ ترجمه مهدي نراقى، انتشارات اميركبير، تهران 1358، ص 103.
18. ر.ك: اصغر حيدرى، جُبن ذاتي پهلوي‌ها، نشريه زمانه، 17/11/84.
19. جميله كديور، رويارويي انقلاب اسلامي و آمريكا، اطلاعات، تهران 1374، ص 40.
20. گازيوروسكى، سياست خارجي آمريكا و شاه، ص 28.
21. ماروين زونيس، شكست شاهانه، ص 305.
22. سيروس پرهام، انقلاب ايران و مباني رهبري امام خمينى، انتشارات اميركبير، تهران 1357، ص 26.
23. ر.ك: حجت سليمان دارابى، انقلاب اسلامي براي ايران چه كرد؟، مجله 15 خرداد، شماره 2.
24. محبوبه صديقى، نگاهي به پديده نوسازي در عصر پهلوى، مجله الكترونيكي دوران، شماره 34، شهريورماه1387؛ محمد باقر حشمت زاده، چارچوبي براي تحليل و شناخت انقلاب اسلامي در ايران، ص 343.
25. ثريا اسفنديارى، كاخ تنهايي (خاطرات ثريا اسفنديارى)، ترجمه: اميرهوشنگ كاووسى، نشر البرز، تهران، چاپ سوم، ص197.
26. حسين‌قلي سررشته، خاطرات من، نويسنده، چاپ اول، تهران 1367، ص108.
27. سى. ام وودهاوس، شرح عمليات چكمه (اسرار كودتاي 28 مرداد)، ترجمه نظام‌الدين بندرى، نشر راهنما، چاپ دوم، تهران 1368، ص77 و 84.
28. ر.ك: جُبن ذاتي پهلوي ها، اصغر حيدرى، نشريه زمانه؛ به نقل از پايگاه مركز اسناد انقلاب اسلامى.
29. احمدعلي مسعود انصارى، پس از سقوط (سرگذشت خاندان پهلوى در دوره آوارگي)، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سىاسى، چاپ اول، تهران 1371، ص243-244.
30. روزنامه لوموند، چاپ پاريس ديروز، شنبه 31 شهريور 1386.
31. گفت‌وگوي رضا پهلوي با راديو زمانه؛ به نقل از روزنامه كيهان، 10/9/1387، ص 2.

منبع:سايت حوزه
ادامه مطلب
شنبه 26 دی 1388  - 10:00 PM
 محققان كانادايي با همكاري ميتسوبيشي موتور جاده‌اي را ساخته‌اند كه اين جاده براي حركت 50 خودروي الكتريكي و با توجه به شرايط آب‌وهوايي كانادا طراحي شده است و اين جاده نخستين جاده‌اي است كه براي خودروهاي الكتريكي ساخته شده و مورد آزمايش قرار مي‌گيرد.
كانادا قصد دارد در آينده بزرگترين مكان براي آزمايش خودروها شود و هزينه ساخت اين جاده 5/4 ميليون دلار كانادا (4/4 ميليون دلار آمريكا) است.
تيري واندال يكي از مقامات استان كبك گفت: اين‌گونه فعاليت‌ها به ما اجازه مي‌دهد تا دانش و تكنولوژي خود را در زمينه خودروهاي الكتريكي افزايش دهيم.
ادامه مطلب
شنبه 26 دی 1388  - 10:00 PM
 اين محصول جديد به ورودي USB 2.0 و پورت eSATA مجهز شده و با نرم‌افزار ويژه خود، ضمن افزايش ايمني اطلاعات مي‌تواند با سرعت فراوان آنها را رد و بدل كند.
نرم‌افزار ويژه اين هاردديسك خارجي امكان گرفتن نسخه پشتيبان از اطلاعات را براي كاربران فراهم مي‌كند و فرآيند انتقال اطلاعات را به كاربر نمايش مي‌دهد.
شركت توشيبا اعلام كرده كه اين هاردديسك در حجم‌هاي 640 گيگابايتي و يك ترابايتي ساخته شده است كه هر كدام از آن‌ها به ترتيب با قيمت‌هاي 99/129 و 99/159 دلار فروخته مي‌شوند.
توشيبا براي اين هاردديسك‌هاي خارجي سه سال گارانتي در نظر گرفته است.
ادامه مطلب
شنبه 26 دی 1388  - 9:57 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 50

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6160259
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی