به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 رژيم پهلوي يكي ازمهم‌ترين موانع پيشرفت، توسعه و استقلال ايران، در قرن حاضر است كه با پايه‌گذاري و نهادينه ساختن انحرافات اساسي در زمينه هاي مختلف، كشور را به سمت عقب ماندگي هاي مضاعف، بي هويتي فرهنگى، وابستگي هاي گوناگون به بيگانگان، سوق داد؛ اما با بيداري و قيام اسلامي مردم مسلمان، اين خاندان ننگين، براي هميشه برچيده شدند و نظام اسلامي با حمايت گسترده مردم، توانست ضمن جلوگيري از اين انحطاط و عقب ماندگى، زمينه هاي دست‌يابي ميهن اسلامي‌مان به قله هاي پر افتخار پيشرفت و تعالي در عرصه هاي مختلف را فراهم سازد كه بحمدلله دستاوردهاي شگرف و بسيار درخشاني به دنبال داشته است؛ چنان كه بنا برگزارش اخير شوراي اطلاعات ملي آمريكا، در خلال دو دهه آينده، ايران به صف قدرت هاي عمده جهاني مي پيوندد.1 موضوعي كه در اين ميان تعجب همگان را بر مي انگيزد، تبليغات عوامل فراري و وابسته به بيگانگان است كه درصددند با تحريف واقعيات تاريخى، وضعيت كشور در رژيم پهلوي را در هاله‌اي از افسانه ها درآميخته، در حال پيشرفت و ترقي جلوه دهند. اين قبيل خيال پردازي ها در حالي است كه علاوه بر حافظه تاريخي ملت آگاه ايران كه بزرگ‌ترين و " آگاهانه ترين " انقلاب جهان2 را به وجود آوردند، محققين و صاحب‌نظران داخلي و خارجي كه به بررسي علل فروپاشي رژيم پهلوي و پيروزي انقلاب اسلامي پرداخته‌اند، ديدگاهي كاملاً منفي نسبت به برنامه ها و دستاوردهاي رژيم پهلوي - كه سرانجام با ايجاد نارضايتي عميق مردم ايران از وضعيت موجود، زمينه ها و شرايط لازم را براي انقلاب اسلامي فراهم ساخت - دارند. نوشتار حاضر، با مروري بر ويژگي هاي روان‌شناختي و ساختار حكومت محمدرضا شاه، به بررسي پيامدهاي مديريتي رژيم پهلوي و علت " فرار شاه از كشور " مي پردازد.

روانشناسي پهلوي ها
يكي از ويژگي‌هاي مهم در ارزيابي سطح كارآمدي نظام هاي سىاسى، بررسي ويژگي‌هاي شخصيتي رهبران و مديران ارشد آنان است كه اين ويژگي در نظام‌هاي سلطنتي كه خواست و اراده شاه، محور تمامي تصميمات و خط‌ومش هاي نظام سياسي است، از اهميت بسيار زيادي برخوردار مي باشد. در بررسي چگونگي حكومت خاندان پهلوي نيز كه حكومتي خودكامه و مبتني بر اراده شاه بود، شناخت اين ويژگي هاي شخصيتي و چگونگي تأثيرگذاري آنها بر جهت‌گيري هاي مديريتى، حائز اهميت است. اين ويژگي‌ها عبارتند از:

1. روحيه ديكتاتورى ؛
محمدرضا در خانواده‌اي ديكتاتورمحور، پرورش يافت. اين مسئله، عامل مهمي در شكل‌گيري شخصيت او بود. در چنين فضايى، يك نفر حاكم بر اعمال و رفتار ديگران است؛ فقط ديكتاتور تصميم مي‌گيرد؛ هدف تعيين مي‌كند؛ وظيفه افراد را مشخص و همه بايد بدون چون و چرا، مطابق ميل او رفتار كنند. او مي‌تواند از ديگران انتقاد كند؛ اما خود نقدپذير و پاسخ‌گو نيست. شخصيت، تمايلات و احتياجات مجموعه، به هيچ وجه، مورد توجه نيست. در اين محيط، همواره ترس و وحشت بر افراد غلبه دارد. از محبت و احساس امنيت، خبري نيست.3 بزرگ شدن محمدرضا در چنين محيطى، با الگوي تربيتي رضاخان، باعث شد كه او نيز يك ديكتاتور شود؛ نسبت به زيردست، خشن و بي‌رحم باشد و نسبت به بالادست، كاملاً تمكين نمايد؛ همان‌گونه كه نسبت به انگليس و آمريكا در تمام دوره سلطنتش، چنين بود.4

2. فقدان اعتماد به نفس ؛
ماروين زونيس در كتاب " شكست شاهانه "،5 با توجه به محور بودن شخص شاه در حكومت و نقش تعيين كننده تصميمات فردي او، به بررسي روان شناسي شخصيت شاه پرداخته است. به نظر وى، محمدرضا به دليل نحوه تربيت دوران كودكي و نوجواني ناشي از تربيت او در يك محيط زنانه و سپس قرار داشتن در كنار پدري مستبد، فردي مردد و فاقد اعتماد به نفس، بار آمده بود و به همين دليل، فاقد اراده لازم و قدرت تصميم گيري صحيح در مسائل مهم كشور بود.

3. بلند پروازى ؛
خودشيفتگي و عقده خود بزرگ‌بيني ارثي از رضاخان و در كنار آن، پايين بودن ضريب هوشي و فكري محمدرضا، باعث خود بزرگ‌بينى، تخيل افراطي و بلند پروازى در نحوه رفتار و مديريت او شده بود. فردوست در مورد استعداد شاه، چنين مي‌نويسد: "محمدرضا در رياضيات، بسيار ضعيف بود و اصولاً حوصله فكر كردن نداشت. او از همان كودكى، اهل تفكر عميق و همه‌جانبه نبود؛ زود خسته مي‌شد و بيشتر علاقه داشت پيشنهادات را بپذيرد ".6 اسدالله علم نيز در خاطرات خود مي گويد: "شاه از هر چه مطالعه است، متنفر است ".7
از منظر روان‌شناسى، هنگامي كه قدرت استدلال در فرد ضعيف باشد، او بيشتر تمايل به مسائل كمّى، ظاهري و سطحي دارد. چنين نگرشي در 37 سال سلطنت محمدرضا، به چشم مي‌خورد. تكيه بيش از حد به غرب و جلب نظر آمريكا به هر قيمت، براي حمايت از خود، خريد تسليحات انبوه، برپايي مراسم و جشن‌ها و بذل و بخشش‌هاي فراوان، همگي ناشي از چنين نگرشي در شاه بود. آمريكا نيز به اين حالت شاه دامن مي‌زد. شاه، مبالغ زيادي به روزنامه‌ها و مجلات خارجي باج مي‌داد؛ تا در وصف او بنويسند و انتقادي از حكومت او به عمل نياورند. فريدون هويدا، در كتاب سقوط شاه مي نويسد: "توهمات عظمت‌گرايانه شاه به قدري او را از حقايق دور ساخته بود كه حتي سازمان "سيا " نيز ضمن گزارش محرمانه‌اي در سال 1976/1355ش. شاه را به عنوان مردي كه خطرات ناشي از عقده خود بزرگ‌بيني او را تهديد مي كند، توصيف كرده بود ".8 اشتياق و تمايل زياد به تملق و چاپلوسي و تعريف از وي نيز سبب مي شد كه وي درك صحيحي از حقايق جامعه نداشته باشد و واقعيات كشور را به خوبي نشناسد.

4. بي اعتقادي مذهبى ؛
محمدرضا، تحت تربيت خانوادگى، سياست اسلام‌ ستيزي و غرب‌زدگي رضا شاه و تحصيل در غرب - كه از سوي انگليسي‌ها و براي آشنا ساختن وي با فرهنگ و ارزش هاي غربي انجام شد - به شدت، فردي بي اعتقاد به مذهب گرديد. از اين رو، بدون ملاحظه به فرهنگ مذهبي جامعه ايران، بي‌محابا مشروب مي‌خورد و با زنان بي‌شمار، ارتباط داشت و خانواده‌ و اطرافيانش، غرق در فساد بودند. او تقويم اسلامي را به تاريخ شاهنشاهي تغيير داد و كارهاي ضدمذهبي ديگري انجام داد كه همه از روحيه بي اعتقادي و ضديت او با اسلام، حكايت دارد.
فرح پهلوي در مصاحبه با راديو لس‌آنجلس، درباره مذهب شاه و اعتقادات مذهبي او مي گويد: "شاه، اعتقادات مذهبي نداشتند و به خصوص در اين سال‌هاي آخر حكومتشان، مرتباً مورد مدح و چاپلوسي قرار مي‌گرفتند و به شدت، بي‌دين شده بودند و حتي بدشان نمي‌آمد كه توصيه اميرعباس هويدا را به كار ببندند [هويدا از شاه خواسته بود تا رسميت دين اسلام را لغو و به بهاييان اجازه فعاليت گسترده بدهد]؛ اما از مردم، به شدت مي‌ترسيدند و وحشت داشتند كه مردم عليه ايشان دست به شورش بزنند. به همين خاطر، از هويدا خواستند تا دولت در خفا، وسيله رشد بهاييان را فراهم كند "9 و تنها در مواقع خطر، ترس و تهديد و براي فريب توده‌هاي مردم، به مذهب متوسل مي‌شود؛ در روز عاشورا، روي صندلي در مسجد مي‌نشست و يا لباس احرام مي‌پوشيد و به زيارت كعبه مي‌رفت و يا در حرم مطهر امام رضا عليه‌السلام حاضر مي‌شد و زيارت مي‌كرد. هنگامي كه به مسافرت مي‌رفت، روحاني دربار، او را از زير قرآن عبور مي‌داد و در موارد متعدد، اظهار مي كند كه از الهامات مذهبي و حمايت ائمه عليهم السلام برخوردار است.10

5. فساد و هوس‌رانى ؛
عقده ها و كمبودهاي عاطفي دوران كودكي و پرورش در محيطي كه قدرت را وسيله‌اي براي ارضاي اميال و هواهاي نفساني خود مي دانست و بي اعتقادي مذهبى، سبب شدند تا محمدرضا كه با پادشاهى، قدرت و امكانات وسيعي پيدا كرد، از ثروت اين ملت، براي تسكين حالات بيمارگونه خود، خرج‌هاي فراواني كند. تاج‌الملوك، مادر محمدرضا شاه، ضمن بيان خاطراتش از هوس‌بازي‌هاي فرزندش دفاع كرده، ضمن تأييد وجود روابط ميان شاه و طلا، آورده است: "اين، حق پسرم بود كه همسر و معشوقه را توأمان داشته باشد. اگر انسان شاه باشد و نتواند از پادشاهي خود لذت ببرد، پس چه فرقي با يك رعيت ساده دارد ".11 از اين رو، شاه در فساد اخلاقى، حد و مرزي نمي‌شناخت و اصول اخلاقي را رعايت نمي‌كرد. در ميان زناني كه به كاخ شاه رفت و آمد مي‌كردند، همه تيپ زن ديده مي‌شد؛ از ماريا اشنايدر، ستاره نوجوان فيلم‌هاي بي‌پرواي جنسي گرفته، تا دختر صاحب سينماي ايران كه يك ارمني بود12 و در اين راه، بيت‌المال كشور، صرف هوس‌راني و كام‌جويي هاي خاندان پهلوي مي شد.
علاوه بر مفاسد اخلاقى، خاندان پهلوى، عقده‌ و حرص و ولعي سىر ناشدنى، در جمع ثروت داشتند. شاه به بهانه‌هاي مختلف، هر روز بر ثروت، املاك و كاخ هاي خود و اطرافيانش، در داخل و خارج، مي افزود. "بنياد پهلوي " با استفاده از موقعيت و اقدامات غيرقانوني خود، نظير كازينوهاي قماربازي و كاباره‌ها، رانت‌خواري و استفاده‌هاي انحصاري از امكانات، معاملات، صنايع و وام‌ها، مواد مخدر، قاچاق عتيقه و...، منابع مالي سرشاري را عايد خانواده پهلوي نمود.13 مطبوعات آمريكايى، اموال و دارايي شاه را تا 35 ميليارد دلار برآورد كرده‌اند. اشرف پهلوي نيز توانست از راه‌هاي غيرقانوني و سوء استفاده از موقعيتش، يكي از "ثروتمندترين افراد خاندان پهلوى و از سرمايه‌داران بزرگ جهان " شود و اكنون نيز در نيويورك، پاريس، رم، مونت‌كارلو و چند نقطه ديگر جهان، اقامت‌گاههاي مجلل و باشكوه دارد.14
حيف و ميل گسترده بيت‌المال و جشن هاي 2500 ساله شاهنشاهي كه بيش از سي‌صد ميليون دلار هزينه دربر داشت، با ولخرجي‌ها و اتلاف بي‌حد و حصر سرمايه‌هاي ملي كشورمان، در حالي انجام شدند كه متجاوز از نيمي از جمعيت كشور در روستاها و حومه شهرهاي بزرگ، در فقر و فلاكت و تنگ‌دستي به سر مي‌بردند و در اكثر شهرها و روستاهاي كشور، اثري از وسايل اوليه و مقدماتي يك زندگي ساده براي عامه مردم، وجود نداشت15 كه ثريا، در توصيف آنها مي‌نويسد: "محلات جنوب شهر[ تهران] با جوي‌هاي سرباز كه آب كثيف آن، پس از عبور رختشوي خانه‌ها و آلوده شدن به كثافات ولگردان و سگ‌ها، به مصرف خوراك مردم مي‌رسد، بچه‌هاي مفلوج، زنان و پيرمردان گرسنه، گل و لاي كوچه‌ها كه خانه‌هايشان شباهتي به خانه ندارد، محلاتي كه فقر كامل بر آنها حكمفرماست و توان شكايت نيز ندارند ".16
فساد اخلاقى، تكبر و تفرعن، فساد جنسى، فساد مالي و فساد ديني كه با ظهور رژيم پهلوي همزاد دربار بود، تمام تار و پود دربار را در نورديده، با ايجاد بدبينى، بي اعتمادي و نارضايتي هاي گسترده، مردم مسلمان ايران را سخت به عكس‌العمل واداشت. به گفته ژان لوروريه، روزنامه‌نگار فرانسوى، " اگر در كوچه و خيابان از ايرانيان بپرسيد كه چرا رژيم را مورد انتقاد و سرزنش قرار مي‌دهند و جواب آنها را جمع كنيد، فساد و انحطاط اخلاقي رژيم، در رديف اول پاسخ آنها خواهد بود ".17

6. فقدان پايگاه مردمى ؛
فريده ديبا، مادر فرح ديبا، در مورد خصوصيات دامادش مي‌گويد: "محمدرضا، به دليل تربيت غربي‌اش، مردم را كوچك و ذليل و زبون مي‌انگاشت و جان كلام اين‌كه افراد مقابل خود را فاقد شخصيت مي‌خواست! اگر كسي در برابر او خودي نشان مي‌داد، درجا، كنار گذاشته مي‌شد. او مايل بود هركاري در مملكت انجام مي‌شود، به‌ حساب او گذاشته شود و دوست داشت همه نوكر و كارگزار او باشند... در ارتش نيز همين سياست را دنبال مي‌كرد. امرا و فرماندهان ارتش، مشتي افراد پيروپاتال و به‌راستى، بي‌عرضه بودند. محمدرضا به‌ويژه در ارتش، سعي مي‌كرد افراد بي‌عرضه و نوكرصفت و بله‌قربان‌گو و حقير را مصدر امور كند. من در مراسم رسمي يا ميهماني ها، مي‌ديدم كه چطور افسران عالي‌رتبه ارتش، حتي كفش محمدرضا را مي‌بوسيدند. اين افسران، فاقد هر نوع شخصيت بودند ".18
در حكومت پهلوى، مردم و نهادهاي مردم سالار، كوچك‌ترين جايگاهي نداشتند، شاه مي كوشيد طي دوران حكومت 37 ساله خود، با تكيه بر پول نفت، ارتش 700 هزار نفرى، دستگاه هاي مخوف امنيتى، همانند ساواك، ايجاد حكومت ترور، وحشت، شكنجه، اعدام و سركوب گسترده و بيرحمانه مخالفين، منحصر نمودن قدرت و امكانات كشور به گروهي خاص، مانند شبكه هزار فاميل و بهره‌مندي از حمايت بي دريغ بيگانگان، به طور دائم، كنترل خود را بر جامعه و سياست ايران، افزايش دهد. به اين ترتيب، بحران سياسي در سراسر كشور، به خاطر تجمع نارضايتي‌هاي مردم، كنترل و سركوب شديد، تمركز گرايي بيش از حد، مبارزه علني با اسلام و اعتقادات مذهبي مردم، رواج ابتذال و بي بندبارى، فقدان بحث و آزادي سىاسى و احساس عمومي اين مسئله كه فساد و عدم كارآيي حكومت، به نحو غير قابل تحملي فزوني گرفته، فراگير شد.19

7. بيگانه پرستى و وابستگى ؛
افزون بر ابتذال سىاسى، فساد اخلاقى و مالي، رژيم پهلوي در انديشه و عمل، غرب‌زده و سرسپرده انگليس و آمريكا بود. محمد رضا شاه، همانند پدرش رضا شاه، به قدرت رسيدن و بقاي حكومت خويش را مديون بيگانگان مي دانست. روزنامه نيويورك تايمز مي نويسد: "پس از كودتا، شاه گيلاس خود را با تعارف به روزولت، رئيس بخش سيا در خاورميانه برداشت و گفت: من تاج و تخت خود را به خدا، مردم كشورم، ارتشم و به شما مديونم ".20 در حقيقت، كشور در دوره پهلوى، حيات خلوت و منطقه نفوذ قدرت هاي جهاني بود. آنها در عزل و نصب مقامات ارشد، نمايندگان مجلس، تصويب يا رد لوايح و قوانين، امضاي قراردادها و پروتكل ها، سياست گذاري‌ها و...، نقشي آشكار و پنهان داشتند21 و ايران به تمام معنا، فاقد استقلال سياسي بود. انتخاب نخست وزير و وزيران، اغلب از بين افراد وابسته به سازمان‌هاي جاسوسي آمريكا و فراماسونري صورت مي گرفت. "آماري كه از وابستگي هاي افراد شناخته شده هيئت وزيران هويدا، آموزگار، شريف امامي و ازهاري به دست آمده، حكايت از آن دارد كه 38% آنان فراماسون، 24% عضو سيا و 21% عضو ساواك بوده اند ".22
رژيم شاه در جنبه هاي مختلف سىاسى، اقتصادى، فرهنگى، امنيتي و نظامى، به آمريكا و غرب پيوند خورده بود و در راستاي تأمين منافع بيگانگان، بدون توجه به فرهنگ، نيازها و شرايط موجود در داخل كشور، تنها مجري سياست‌هايي بود كه بيگانگان به اسم مدرنيزاسيون، براي تحقق اهداف و منافع خود به شاه ديكته مي‌كردند و به صورت طبيعى، اجراي اين برنامه ها، نه تنها نتوانست كشور را به سوي پيشرفت و خودكفايي سوق دهد، بلكه با ايجاد مشكلاتي در ابعاد مختلف، باعث عقب ماندگي هرچه بيشتر آن گرديد.
نداشتن برنامه مشخص اقتصادى، تك محصولي شدن اقتصاد و وابستگي به صادرات نفتى، رشد سرمايه‌داري در دامان امپرياليسم، نابودي كشاورزى، افزايش وابستگي در بخش صنايع مصرفى، سطح بالاي بيكاري و كم كارى، سطح نازل درآمد سرانه، سطح پايين بهره‌ورى، وضع بد بهداشت همگانى، بي اعتنايي به علم و مراكز علمي و تحقيقاتى، بي توجهي به بازسازي زيرساخت‌هاي اقتصادى و رشد و توسعه كشور، ايجاد تأسيسات نظامي وابسته، اجراي سياست ريخت و پاش و ولخرجي هاي سرسام‌آور شاهانه در امور مبتذل، توزيع ناعادلانه درآمدهاي ملى، تشديد فاصله طبقاتى، هجوم بي رويه روستاييان به شهرها و گسترش شهرنشينى، گسترش فرهنگ مصرفى، حاكميت بي‌چون و چراي انگليسي‌ها و امريكايي‌ها در چرخه فعال و مفيد اقتصادى، از پيامدهاي برجسته مديريت فاسد، بي كفايت و ناكارآمد اين دوران و برنامه هاي مدرنيزاسيون غربي بود و نتايج سىاست هاي اقتصادى زمان شاه به گونه‌اي شد كه ايران با اين كه تا آن زمان در بسياري از مواد غذايي خودكفا بود، به يكي از واردكنندگان مواد غذايي تبديل شد و نيروهاي كار فراواني به صورت بيكار به شهرهاي بزرگ مهاجرت كردند و يا اين كه جنون مفرط نظامي‌گري شاه به گونه‌اي بود كه بودجه‌ نظامي ايران كه در سال 1350ش. در حدود صد ميليارد ريال بود، در سال 1355ش. به 8/566 ميليارد ريال افزايش پيدا كرد. اين رقم، بيان‌گر رشد سرسام‌آور نظامي‌گري براي ايفاي نقش ژاندارمي ايران براي آمريكا در منطقه و نشان دهنده‌ نابودي درآمدهاي ملي و بيماري قدرت‌طلبي شاه است.23
در زمينه فرهنگى نيز با به كارگيري نيروهاي بهايي، صهيونيستي و افراد لائيك در مصادر قدرت، ترويج ارزش‌هاي منحط غربي در زمينه فساد و بي بندباري تحت عنوان آزادي زنان، ترويج پوشاك، موسيقي و هنر غربى، تغيير در الگوي مصرفى، تضعيف ارزش‌هاي مذهبي و ملى، بها ندادن به شخصيت و كرامت والاي انسان و مبارزه با آزادي‌هاي انساني، سىاسى، توهين به اعتقادات مذهبي مردم و مخالفت با دين و شعائر مذهبي - مثل حجاب، روحانيت و عزاداري و - عرصه فرهنگى كشور، صحنه تاخت و تاز بيگانگان و عوامل غرب‌زده شد.24 خاندان پهلوى كه اساس قدرت و حكومت خود را مديون بيگانگان مي‌دانست، نه تنها در زندگى، بلكه در مردن نيز بيگانه‌پرست بود. از اين رو، محمد‌رضا پس از فرار از ايران، همانند پدرش رضاشاه، در خارج از كشور به حيات سراسر خيانت بار خود پايان داده تا اوج بيگانه‌پرستى، وابستگي و حقارت اين خاندان را در مقابل بيگانگان، به اثبات برساند.

8. ترس و فرار ؛
شاه به دليل محيط خانوادگى، فقدان پايگاه مردمى، بيگانه‌پرستي و خيانت هاي متعدد به كشور، همواره دچار ترس و وحشت بود و اين موضوع، تأثيرات مهمي بر شيوه مديريت و نحوه تصميم‌گيري وي داشت. ثريا اسفنديارى، همسر دوم شاه، مي‌نويسد: "در دوران سه‌ساله حكومت دكتر مصدق، محمدرضا، هنگام خواب، سلاح كمري زير بالشش مي‌گذاشت و شب‌هنگام، مرا بيدار نموده، اتاق خوابمان را عوض مي‌نمود و نيز در خوردن غذا، دچار دلهره مي‌شد؛ زيرا مي‌ترسيد در آن سم ريخته باشند ".25 در جريان كودتاي آمريكايي 28 مرداد 1332ش. شاه براي درامان ‌ماندن از عواقب شكست كودتا، با وحشت از ايران فرار كرد. به نوشته سرهنگ غلامرضا مصور رحمانى، شتاب و دستپاچگي شاه در هنگام فرار، به حدي بود كه او حتي نتوانست لباسش را مرتب كند؛ چنان كه حتي جوراب نيز به پا نداشت!26 سى.‌ام. وودهاوس، يك مقام امنيتي و بلند‌پايه اينتليجنس ‌سرويس انگلستان و طراح اصلي كودتاي چكمه يا آژاكس - كه عليه دكتر محمد مصدق برنامه‌ريزي و اجرا شد - مي‌نويسد: "در طرح كودتا، فرار شاه از ايران، پيش‌بيني نشده بود؛ اما خود محمدرضا اصرار كرد كه برنامه فرار از ايران، در صورت شكست، به طرح اضافه شود ".27

ربع پهلوي فرارى
محمدرضا شاه در جريان پيروزي انقلاب اسلامى- 26 دي ماه 1357 - نيز فرار را بر قرار ترجيح داده، به دامن اربابان خويش پناه مي برد و در آخرين دقايق عمر خود، ملت ايران را به پسرش رضا ( ربع پهلوي) كه با ثروت بي‌حساب كه از ايران دزديده و در نقاط خوش آب‌وهواي اروپا و امريكا، به خوش‌گذراني مي‌پردازد، مي سپرد.!
رضا پهلوي كه خودش را رضا شاه دوم و شاهنشاه ايران مي‌داند، با دارابودن صفات و ويژگي هايي مانند فساد اخلاقى و مالي، خيانت به ملت، بيگانه پرستى، ترس و بزدلى، روي پدران خويش را سفيد نموده است.28 احمدعلي مسعود انصارى، مسئول سابق امور مالي رضا پهلوي در خارج از ايران مي‌نويسد: "در سال 1986م. چندتن از دوستان از طريق نيكسون و يارانش به فكر پياده‌كردن طرحي ضربتي براي به دست گرفتن حكومت ايران افتادند؛ نخست به ديدار نيكسون رفتند. با حمايت جان كانلي و جمعي از مقامات نظامي امريكا، طرحي با عنوان كيش تهيه شد. بر طبق طرح، قرار بود كه با حمايت نيروهاي امريكا در منطقه، رضا، غافلگيرانه در جزيره كيش پياده شود و به جمهوري اسلامي اعلام جنگ كند. اين طرح... را با رضا در ميان گذاشتند. وي بي‌آنكه در مورد طرح و جزئيات و اهدافش بپرسد، اولين سؤالي كه مطرح كرد، اين بود كه خوب براي فرار چه فكري كرده‌ايد و اگر موفق نشديم، چگونه مي‌توانم از آن جا فرار كنم؟ به او گفتند: قربان! شما قرار است برويد ايران را بگيريد و از همين ‌حالا به فكر فرار و نجات جان خودتان هستيد؟ بدين‌ ترتيب، بار ديگر طرحي قبل از اجرا، در مرحله اوليه خود عقيم ماند؛ البته كساني كه با روحيه پدر وي آشنا هستند، مي‌دانند كه او هم همين خصوصيت را داشت... پهلوي ها علاوه بر خسّت، عموماً نمك‌نشناس و ضمناً ترسو هستند. از آدم‌هاي فاسد هم خوششان مي‌آيد و محبتي نسبت به آدم‌هاي سالم ندارند. مردم را هم داخل آدم حساب نمي‌كنند. عموماً هم خارجي‌پرست هستند و در برابر خارجى، به‌گونه عجيبى، مرعوب و مجذوبند و اگر يك ايراني درباره مسئله‌اي هزار دليل منطقي بياورد، به ‌مجردي كه يك نفر خارجي اظهارنظر غيرمنطقي درباره آن مسئله بكند، آنها تمام استدلال شما را فراموش مي‌كنند و فقط به همان نظر خارجي مي‌چسبند. نمك‌نشناسى، يكي از خصوصيات آنها بوده و هست ".29
به خاطر اين ويژگي ها، ربع پهلوي نيز همواره مورد حمايت مالي و تبليغاتي گسترده آمريكا و انگليس و سازمان‌هاي جاسوسي آنان بوده، از هر فرصتي در زمينه خدمت به بيگانگان و خيانت به ملت قهرمان ايران، استفاده مي كند؛ هر چند تلاش هاي بيهوده او در مجامع كشورهاي اروپايي و آمريكايى، براي تغيير نظام مقتدر و مردمي جمهوري اسلامي و توصيه هايي كه به سياست‌مدران اين كشورها در زمينه كوتاه نيامدن در مسئله هسته‌اى، اعمال تحريم‌هاي بيشتر، قطع روابط سياسى و اقتصادى با ايران،30 اميدواري به حمله نظامي و منصرف كردن آمريكا از مذاكره با ايران و طرفداري از دموكراسي و آزادي‌خواهي دارد، نشان دهنده خيانت و بيگانه‌پرستي او و همواره سوژه‌اي براي تمسخر و استهزاي وي توسط همگان بوده است؛ چنان كه خود وي نيز اقرار كرده كه "هيچ كس ما را آدم حساب نمي‌كند ".31

پي نوشت ها :

1. روزنامه كيهان، شنبه 2 آذر 1387، ص 2.
2. اشاره به جمله معروف تدا اسكاچپل، يكي از نظريه پردازان انقلاب هاي جهان است كه در مقاله دولت تحصيل‌دار و اسلام شيعي در انقلاب ايران مي نويسد: "اگر در دنيا تنها يك انقلاب، آگاهانه ساخته شده باشد، آن، انقلاب ايران است ".
3. علي شريعتمدارى، روان‌شناسي تربيتى, انتشارات مشعل، اصفهان 1364، ص216.
4. حسن فراهانى، روان‌شناسي شخصيت محمدرضا پهلوى، باشگاه انديشه به نقل از كتاب سقوط، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سىاسى.
5. ر.ك: ماروين زونيس، شكست شاهانه، ترجمه عباس مخبر.
6. حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سىاسى، ص32.
7. امير اسدالله علم، گفت‌وگوهاي خصوصي من با شاه، طرح نو، تهران، ج1، ص 71.
8. فريدون هويدا، سقوط شاه، انتشارات اطلاعات، تهران 1373، ص 156؛ ر.ك: سقوط (مجموعه مقالات بررسي علل فروپاشي سلطنت پهلوي)، مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سىاسى، تهران 1384، ص 307.
9. راديو 24 ساعته لس آنجلس، 21/11/1378؛ هفته نامه پنجشنبه، سال سوم، شماره 95، ص11.
10. ر.ك: محمدرضا پهلوى، مأموريت براي وطنم، ج6، ص 87 - 89؛ اوريانا فالاچى، مصاحبه با تاريخ سازان جهان، انتشارات جاويدان، ج2، ص292 - 294.
11. تاج‌الملوك، آيرملو، انتشارات به‌آفرين، تهران1380.
12. ر.ك: روان‌شناسي شخصيت محمدرضا پهلوى.
13. براي آگاهي بيشتر از اموال بنياد پهلوي مراجعه كنيد به گراهام، رابرت؛ ايران سراب قدرت، ترجمه فيروزه فيروزنيا، كتاب تهران، 1358، ص 204- 208.
14. ر.ك: روح‌الله حسينيان، فساد دربار.
15. ر. ك: جشن هاي 2500 ساله شاهنشاهى، موسسه مطالعات و پژوهش هاي سىاسى.
16. ثريا اسفنديارى، كاخ تنهايى، ترجمه نادعلي همدانى، نشر مترجم، تهران1370، ص 133.
17. لوروريه، ژانلوروريه، ژان؛ و احمد فاروقى، ايران برضد شاه؛ ترجمه مهدي نراقى، انتشارات اميركبير، تهران 1358، ص 103.
18. ر.ك: اصغر حيدرى، جُبن ذاتي پهلوي‌ها، نشريه زمانه، 17/11/84.
19. جميله كديور، رويارويي انقلاب اسلامي و آمريكا، اطلاعات، تهران 1374، ص 40.
20. گازيوروسكى، سياست خارجي آمريكا و شاه، ص 28.
21. ماروين زونيس، شكست شاهانه، ص 305.
22. سيروس پرهام، انقلاب ايران و مباني رهبري امام خمينى، انتشارات اميركبير، تهران 1357، ص 26.
23. ر.ك: حجت سليمان دارابى، انقلاب اسلامي براي ايران چه كرد؟، مجله 15 خرداد، شماره 2.
24. محبوبه صديقى، نگاهي به پديده نوسازي در عصر پهلوى، مجله الكترونيكي دوران، شماره 34، شهريورماه1387؛ محمد باقر حشمت زاده، چارچوبي براي تحليل و شناخت انقلاب اسلامي در ايران، ص 343.
25. ثريا اسفنديارى، كاخ تنهايي (خاطرات ثريا اسفنديارى)، ترجمه: اميرهوشنگ كاووسى، نشر البرز، تهران، چاپ سوم، ص197.
26. حسين‌قلي سررشته، خاطرات من، نويسنده، چاپ اول، تهران 1367، ص108.
27. سى. ام وودهاوس، شرح عمليات چكمه (اسرار كودتاي 28 مرداد)، ترجمه نظام‌الدين بندرى، نشر راهنما، چاپ دوم، تهران 1368، ص77 و 84.
28. ر.ك: جُبن ذاتي پهلوي ها، اصغر حيدرى، نشريه زمانه؛ به نقل از پايگاه مركز اسناد انقلاب اسلامى.
29. احمدعلي مسعود انصارى، پس از سقوط (سرگذشت خاندان پهلوى در دوره آوارگي)، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سىاسى، چاپ اول، تهران 1371، ص243-244.
30. روزنامه لوموند، چاپ پاريس ديروز، شنبه 31 شهريور 1386.
31. گفت‌وگوي رضا پهلوي با راديو زمانه؛ به نقل از روزنامه كيهان، 10/9/1387، ص 2.

منبع:سايت حوزه
 
ادامه مطلب
شنبه 26 دی 1388  - 10:00 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6175161
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی