جامعه شناسي كار بررسي و مطالعه گروههاي انساني است كه از نظر ابعاد و
وظايف متفاوتند و براي اجراي كار معين و مشتركي گرد هم آمدهاند. مسائل
مربوط به كار و روابط بيروني اين فعاليتها و همچنين روابط دروني افرادي كه
اين گروهها را تشكيل ميدهند همگي در قلمرو جامعه شناسي كار قرار دارد؛ليكن
چون ماهيت كار بسيار پيچيده و متنوع است و جنبههاي مختلف فني،روان شناسي،
اقتصادي و اجتماعي آن كاملاً به يكديگر مرتبط و وابستهاند.
همه انسانها به نظام توليد وابسته اند.اگر خوراك،آب و سرپناه به طور منظم فراهم نمي شد ما نمي توانستيم زنده بمانيم.حتي در جوامعي كه هيچ گونه محصولات غذايي كشت نمي شود(مانند فرهنگهاي شكار و گردآوري خوراك)ترتيبات منظمي براي تهيه و توزيع منابع مادي لازم وجود دارد.در همه جوامع ،فعاليت توليدي يا كار،بيش از هر نوع فعاليت ديگري بخش عمده زندگي اكثر مردم را اشغال مي كند.در جوامع امروزي براي ما عادي است كه افراد در انواع مشاغل گوناگون و فراواني كار كنند.اما اين امر فقط با توسعه صنعتي پديد آمده است.در فرهنگهاي سنتي اكثريت مردم به يك فعاليت اصلي اشتغال داشتند:گردآوري خوراك يا توليد خوراك.پيشه هاي گوناگوني ،مانند نجاري،سنگتراشي يا كشتي سازي،در جوامع بزرگتر معمول گرديده ،اما تنها اقليت كوچكي از جمعيت به طور تمام وقت به اين كارها اشتغال داشتند.
تعريف كار
كار مي تواند به عنوان انجام وظايفي تعريف شود كه متضمن صرف كوششهاي فكري و جسمي بوده و هدفشان توليد كالاها و خدماتي است كه نيازهاي انساني را برآورده مي كند.شغل يا پيشه كاري است كه در مقابل مزد يا حقوق منظمي انجام مي شود.كار در همه فرهنگها اساس نظام اقتصادي يا اقتصاد است،كه شامل نهادهايي است كه با توليد و توزيع كالاها و خدمات سروكار دارند.
موضوع جامعه شناسي كار
مطالعه نهادهاي اقتصادي در جامعه شناسي داراي اهميت زيادي است،زيرا اقتصاد كم يا بيش بر همه بخشهاي ديگر جامعه تاثير مي گذارد.فعاليت اقتصادي داراي آن اندازه نفوذ كنترل كننده اي نيست كه كارل ماركس به آن نسبت داده است ،اما تاثير فعاليتهاي اقتصادي در هر جامعه اي قابل ملاحظه است.شكار و گردآوري خوراك،شيوه زندگي شباني،كشاورزي،توليد صنعتي_اين شيوه هاي مختلف تامين معيشت تاثير بنيادي بر زندگي مردم دارند.توزيع كالاها و تغييرات در موقعيت اقتصادي كساني كه آنها را توليد مي كنند نيز به شدت بر همه انواع نابرابريهاي اجتماعي تاثير مي گذارند.ثروت و قدرت به طور اجتناب پذير همراه با همديگر نيستند،اما به طور كلي ثروتمندترين افراد از جمله گروههاي قدرتمند در جامعه اند.
توسعه صنعت،بر خلاف اعتقاد رايج مخصوص جوامع اروپاي غربي و آمريكاي شمالي نيست.بلكه در حقيقت صنعت گرايي جنبشي است كه به طور سريع و متوالي در همه كشورها صرف نظر از ساختار اقتصادي و اجتماعي آنها ،رواج يافته است.به همين دليل توسعه نيافتگي يا عقب ماندگي را بايد در تاخيري كه از نظر توسعه صنعت در برخي كشورها وجود دارد،جستجو كرد.بنابراين اگر تنوع و ناهماهنگي ظاهري جوامع را ناديده بگيريم،مسائل مربوط به كار صنعتي و آثار آن به تدريج گريبانگير همه كشورهاي جهان ،اعم از صنعتي و غير صنعتي مي شود.
تعريف جامعه شناسي كار
اگر چه در حال حاظر درباره جامعه شناسي كار حتي در جوامع صنعتي فرضيات و آراي واحدي وجود ندارد،مي توان آن را چنين تعريف كرد:
جامعه شناسي كار بررسي و مطالعه گروههاي انساني است كه از نظر ابعاد و وظايف متفاوتند و براي اجراي كار معين و مشتركي گرد هم آمده اند.مسائل مربوط به كار و روابط بيروني اين فعاليتها و همچنين روابط دروني افرادي كه اين گروهها را تشكيل مي دهند همگي در قلمرو جامعه شناسي كار قرار دارد؛ليكن چون ماهيت كار بسيار پيچيده و متنوع است و جنبه هاي مختلف فني،روان شناسي ،اقتصادي و اجتماعي آن كاملاً به يكديگر مرتبط و وابسته اند.
اتحاديه هاي كارگري و ستيزه صنعتي
زماني دراز بين كارگران و كساني كه بر آنها سلطه اقتصادي و سياسي داشته اند ستيزه وجود داشته است.شورش عليه خدمت نظام اجباري و مالياتهاي گزاف و شورشهاي غذايي در دوره هاي بدي محصول در نواحي شهري اروپا در قرن ?? معمول بود .اين شكلهاي ستيزه كارگري و ماقبل مدرن تا تقريباً يك قرن پيش در بعضي كشورها ادامه داشت.براي مثال اغتشاشات مواد غذايي در چندين شهر بزرگ ايتاليا در سال 1868 رخ داد.اين گونه شكلهاي سنتي رويارويي تنها طغيانهاي غير عقلاني پراكنده نبودند:كاربرد يا تهديد خشونت بر محدود كردن قيمت غله و ساير مواد غذايي ضروري اثر داشت.
روان شناسي اجتماعي كار صنعتي
رضايت كارگر از كار خود امري روان شناختي است و جنبه فردي دارد؛اما محيط كار ،رضايت از مديريت و عوامل اجتماعي بسياري نيز بر آن تاثير مي گذارد.رضايت از كار به دو دليل اهميت دارد:
تاثير آن بر رفتار فرد
تاثير آن بر روابط اجتماعي محيط كار
سنجش سطح رضايت شغلي مبتني بر اين فرض است كه اولاً احساس رضايت يا نارضايتي ناشي از نگرشي است كه خود نيز تا اندازه اي با چگونگي شغل و مقتضيات مربوط به آن پديد مي آيد.ثانياً چنين نگرشهايي عوامل موثر در برخي از رفتارها به حساب مي آيند.به طور خلاصه فرض بر اين است كه نتايج عيني برخي از اين رفتارها از قبيل جابه جايي و غيبت،روند ضد توليدي را تا اندازه اي تبيين مي كند و همه اعضاي نيروي كار نيز نسبت به مقتضيات عيني كار به طور يكسان واكنش نشان نمي دهند؛بنابراين در اين اندازه گيريها بايد تفاوتهاي فردي را در نظر گرفت.پس رضايت پايدار افراد بايد ملاك سنجش رضايت شغلي قرار گيرد.
بيكاري،كار زنان و اقتصاد غير رسمي
در مطالعه كار و اقتصاد،نمي توان توجه خود را فقط بر افرادي كه در وضعيت اشتغال ثابت تمام وقت هستندمتمركز كرد.در هر زماني،تنها اقليتي از جمعيت بزرگسال در نيروي كار مزدبگير شاغل است.جوانان،افراد سالمند،نسبت بالايي از زنان ،كساني كه از راه درآمدهايي كه با كار به دست نيامده زندگي مي كنند،و بيكاران همه خارج از آن هستند.اكثر اين افراد مسلماً به همان اندازه يا بيشتر از افرادي كار مي كنند كه داراي مشاغل مزدبگير تمام وقت هستند.دانش آموزان و دانشجويان در زمينه مطالعات درسي خود كار مي كنند،افراد بازنشسته براي مراقبت از خانه و باغچه خود كار مي كنند،و زنان خانه دار در زمينه امور خانگي و نگهداري و مراقبت از كودكان كار مي كنند
(آنها ممكن است كار مزدبگيري نيمه وقت نيز داشته باشند).تنها اقليت بسيار كوچكي از ثروتمندان در راس نظام طبقاتي ،كه مي توانند از قِبَل سرمايه گذاريها زندگي كنند،و شمار بسيار زيادتر بيكاران هستند كه فعاليت كاري ندارند.براي اكثر مردم ،بيكاري وضعيت خوشايندي نيست.فاقد كار بودن هنگامي كه شخص به آن نياز دارد،و نداشتن منابع لازم براي گذران يك زندگي رضايتبخش،علاوه بر سختي مادي رنج روحي به همراه مي آورد. ادامه مطلب
همه انسانها به نظام توليد وابسته اند.اگر خوراك،آب و سرپناه به طور منظم فراهم نمي شد ما نمي توانستيم زنده بمانيم.حتي در جوامعي كه هيچ گونه محصولات غذايي كشت نمي شود(مانند فرهنگهاي شكار و گردآوري خوراك)ترتيبات منظمي براي تهيه و توزيع منابع مادي لازم وجود دارد.در همه جوامع ،فعاليت توليدي يا كار،بيش از هر نوع فعاليت ديگري بخش عمده زندگي اكثر مردم را اشغال مي كند.در جوامع امروزي براي ما عادي است كه افراد در انواع مشاغل گوناگون و فراواني كار كنند.اما اين امر فقط با توسعه صنعتي پديد آمده است.در فرهنگهاي سنتي اكثريت مردم به يك فعاليت اصلي اشتغال داشتند:گردآوري خوراك يا توليد خوراك.پيشه هاي گوناگوني ،مانند نجاري،سنگتراشي يا كشتي سازي،در جوامع بزرگتر معمول گرديده ،اما تنها اقليت كوچكي از جمعيت به طور تمام وقت به اين كارها اشتغال داشتند.
تعريف كار
كار مي تواند به عنوان انجام وظايفي تعريف شود كه متضمن صرف كوششهاي فكري و جسمي بوده و هدفشان توليد كالاها و خدماتي است كه نيازهاي انساني را برآورده مي كند.شغل يا پيشه كاري است كه در مقابل مزد يا حقوق منظمي انجام مي شود.كار در همه فرهنگها اساس نظام اقتصادي يا اقتصاد است،كه شامل نهادهايي است كه با توليد و توزيع كالاها و خدمات سروكار دارند.
موضوع جامعه شناسي كار
مطالعه نهادهاي اقتصادي در جامعه شناسي داراي اهميت زيادي است،زيرا اقتصاد كم يا بيش بر همه بخشهاي ديگر جامعه تاثير مي گذارد.فعاليت اقتصادي داراي آن اندازه نفوذ كنترل كننده اي نيست كه كارل ماركس به آن نسبت داده است ،اما تاثير فعاليتهاي اقتصادي در هر جامعه اي قابل ملاحظه است.شكار و گردآوري خوراك،شيوه زندگي شباني،كشاورزي،توليد صنعتي_اين شيوه هاي مختلف تامين معيشت تاثير بنيادي بر زندگي مردم دارند.توزيع كالاها و تغييرات در موقعيت اقتصادي كساني كه آنها را توليد مي كنند نيز به شدت بر همه انواع نابرابريهاي اجتماعي تاثير مي گذارند.ثروت و قدرت به طور اجتناب پذير همراه با همديگر نيستند،اما به طور كلي ثروتمندترين افراد از جمله گروههاي قدرتمند در جامعه اند.
توسعه صنعت،بر خلاف اعتقاد رايج مخصوص جوامع اروپاي غربي و آمريكاي شمالي نيست.بلكه در حقيقت صنعت گرايي جنبشي است كه به طور سريع و متوالي در همه كشورها صرف نظر از ساختار اقتصادي و اجتماعي آنها ،رواج يافته است.به همين دليل توسعه نيافتگي يا عقب ماندگي را بايد در تاخيري كه از نظر توسعه صنعت در برخي كشورها وجود دارد،جستجو كرد.بنابراين اگر تنوع و ناهماهنگي ظاهري جوامع را ناديده بگيريم،مسائل مربوط به كار صنعتي و آثار آن به تدريج گريبانگير همه كشورهاي جهان ،اعم از صنعتي و غير صنعتي مي شود.
تعريف جامعه شناسي كار
اگر چه در حال حاظر درباره جامعه شناسي كار حتي در جوامع صنعتي فرضيات و آراي واحدي وجود ندارد،مي توان آن را چنين تعريف كرد:
جامعه شناسي كار بررسي و مطالعه گروههاي انساني است كه از نظر ابعاد و وظايف متفاوتند و براي اجراي كار معين و مشتركي گرد هم آمده اند.مسائل مربوط به كار و روابط بيروني اين فعاليتها و همچنين روابط دروني افرادي كه اين گروهها را تشكيل مي دهند همگي در قلمرو جامعه شناسي كار قرار دارد؛ليكن چون ماهيت كار بسيار پيچيده و متنوع است و جنبه هاي مختلف فني،روان شناسي ،اقتصادي و اجتماعي آن كاملاً به يكديگر مرتبط و وابسته اند.
اتحاديه هاي كارگري و ستيزه صنعتي
زماني دراز بين كارگران و كساني كه بر آنها سلطه اقتصادي و سياسي داشته اند ستيزه وجود داشته است.شورش عليه خدمت نظام اجباري و مالياتهاي گزاف و شورشهاي غذايي در دوره هاي بدي محصول در نواحي شهري اروپا در قرن ?? معمول بود .اين شكلهاي ستيزه كارگري و ماقبل مدرن تا تقريباً يك قرن پيش در بعضي كشورها ادامه داشت.براي مثال اغتشاشات مواد غذايي در چندين شهر بزرگ ايتاليا در سال 1868 رخ داد.اين گونه شكلهاي سنتي رويارويي تنها طغيانهاي غير عقلاني پراكنده نبودند:كاربرد يا تهديد خشونت بر محدود كردن قيمت غله و ساير مواد غذايي ضروري اثر داشت.
روان شناسي اجتماعي كار صنعتي
رضايت كارگر از كار خود امري روان شناختي است و جنبه فردي دارد؛اما محيط كار ،رضايت از مديريت و عوامل اجتماعي بسياري نيز بر آن تاثير مي گذارد.رضايت از كار به دو دليل اهميت دارد:
تاثير آن بر رفتار فرد
تاثير آن بر روابط اجتماعي محيط كار
سنجش سطح رضايت شغلي مبتني بر اين فرض است كه اولاً احساس رضايت يا نارضايتي ناشي از نگرشي است كه خود نيز تا اندازه اي با چگونگي شغل و مقتضيات مربوط به آن پديد مي آيد.ثانياً چنين نگرشهايي عوامل موثر در برخي از رفتارها به حساب مي آيند.به طور خلاصه فرض بر اين است كه نتايج عيني برخي از اين رفتارها از قبيل جابه جايي و غيبت،روند ضد توليدي را تا اندازه اي تبيين مي كند و همه اعضاي نيروي كار نيز نسبت به مقتضيات عيني كار به طور يكسان واكنش نشان نمي دهند؛بنابراين در اين اندازه گيريها بايد تفاوتهاي فردي را در نظر گرفت.پس رضايت پايدار افراد بايد ملاك سنجش رضايت شغلي قرار گيرد.
بيكاري،كار زنان و اقتصاد غير رسمي
در مطالعه كار و اقتصاد،نمي توان توجه خود را فقط بر افرادي كه در وضعيت اشتغال ثابت تمام وقت هستندمتمركز كرد.در هر زماني،تنها اقليتي از جمعيت بزرگسال در نيروي كار مزدبگير شاغل است.جوانان،افراد سالمند،نسبت بالايي از زنان ،كساني كه از راه درآمدهايي كه با كار به دست نيامده زندگي مي كنند،و بيكاران همه خارج از آن هستند.اكثر اين افراد مسلماً به همان اندازه يا بيشتر از افرادي كار مي كنند كه داراي مشاغل مزدبگير تمام وقت هستند.دانش آموزان و دانشجويان در زمينه مطالعات درسي خود كار مي كنند،افراد بازنشسته براي مراقبت از خانه و باغچه خود كار مي كنند،و زنان خانه دار در زمينه امور خانگي و نگهداري و مراقبت از كودكان كار مي كنند
(آنها ممكن است كار مزدبگيري نيمه وقت نيز داشته باشند).تنها اقليت بسيار كوچكي از ثروتمندان در راس نظام طبقاتي ،كه مي توانند از قِبَل سرمايه گذاريها زندگي كنند،و شمار بسيار زيادتر بيكاران هستند كه فعاليت كاري ندارند.براي اكثر مردم ،بيكاري وضعيت خوشايندي نيست.فاقد كار بودن هنگامي كه شخص به آن نياز دارد،و نداشتن منابع لازم براي گذران يك زندگي رضايتبخش،علاوه بر سختي مادي رنج روحي به همراه مي آورد.