به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

یکی از مؤثرترین روشهای معرفی شرکتها، تولیدات و محصولات آنها، انتشار خبرنامه هایی مرتبط با آنها می باشد. چنین روشی به دلیل وجود ترکیبی از عکس، نقاشی ،رنگ و غیره دارای بیشترین پایداری در ذهن مخاطب نسبت به سایر روشهای دیگر تبلیغاتی خواهید بود.
امروزه یکی از روشهای تبلیغ مناسب برای سایتها و فروشگاههای اینترنتی تبلیغ با استفاده از خبرنامه ها است.

۱- برای خوانندگان خود و نه برای خود، بنویسید. چنانچه در کلیه مقالات ، از یک سری اطلاعات جذاب و مورد توجه خواننده استفاده نمایید، مخاطبین بیشتری را جذب خواهید نمود. به عبارت دیگر ارایه مطالب مهم و جامع در خبرنامه تاثیر به سزایی در جذب مخاطبین خواهد داشت. از ارائه مطالب قدیمی و تکراری پرهیز کنید. توجه داشته باشید که در کیفیت خبرنامه خود باید به رقابت با سایرسایتها و فروشگاههایی که مثل شما برای کاربران خبرنامه ارسال می کنند باشید. ممکن است خبرنامه شما در میان ده ها خبرنامه دیگر به دست کاربران برسد. پس کیفیت آن خیلی مهم است.

۲- یکی از مؤثرترین عوامل در جذب مخاطبین به کار گیری تیترهای جذاب در نشریه می باشد. چنانچه مقالات از این قابلیت برخوردار نباشند، خوانندگان تمایلی به ادامه خواندن خبرنامه پیدا نخواهند کرد. تیتر ها باید طوری انتخاب شوند که برای کاربران هیجان انگیز باشد و آنها را ترقیب کند که مقاله ها را بخوانند. در انتخاب تیتر ها وقت بیشتری صرف کنید چون باعث مثبت تر بودن اثر مقاله شما در خواننده می شود.

۳- عاملی دیگر در جذب خوانندگان، به کار گیری ساختار طراحی حرفه ای و جذاب می باشد. استفاده از فرمت چند ستونی و عناصر گرافیکی مناسب شما را به این اهداف نزدیک خواهند ساخت. یکی از مواردی که کمک مؤثر در جهت بدست آوردن این ساختار خواهد نمود، قرارگیری مناسب و سازمان یافته تصاویرو عناصر گرافیکی در صفحه می باشد.

۴- یکی ازعوامل عدم جذب خوانندگان، استفاده از نقاشی های نامناسب و با کیفیت نامطلوب در خبرنامه ها می باشد. چنانچه به استفاده از نقاشی ها در خبرنامه نیز مایلید، تنها از یک گروه تصویری خاص متناسب با سطح کیفیت خبرنامه استفاده نمایید. استفاده ترکیبی ازتصاویر کارتونی در خبرنامه ای حاوی تصاویر با کیفیت بالا ،باعث افت کیفیت آن خواهد شد.

5- یکی دیگراز راههایی که در جذب مخاطبین بسیار حایز اهمیت است، استفاده از دو رنگ (مشکی به همراه یک رنگ تند ) در خبرنامه می باشد.استفاده از این قابلیت در رنگ آمیزی خبرنامه، آن را بسیار حرفه ای تر از خبرنامه هایی تک رنگ می نماید.

6- چنانچه درخبرنامه، از بیش از دو یا سه نوع قلم مختلف استفاده نمایید، نشریه دچار افت کیفیت خواهد شد. سعی کنید حد اکثر از سه نوع قلم برای تیتر ها، متن و بخش های مهم، استفاده کنید. در خبرنامه های الکترونیکی فارسی، از قلمی استفاده کنید که نیاز به نصب جداگانه در سیستم عامل نداشته باشد. قلم مورد استفاده در خبرنامه های فارسی معمولا Tahoma است که هرچند زیاد زیبا نیست ولی برای خوانندگان فارسی زبان کاملا آشنا است. نیازی نیست از سایر قلم ها استفاده کنید. با تغییر اندازه و سایر افکت ها روی همین قلم می توانید به هدف خود برسید. اندازه قلم ۹و ۱۰ و ۱۲ برای خبرنامه ها مناسب است.

توجه کنید که در سیستمها و سایتهایی که خدمات ایمیل میدهند در برخی موارد با بکارگیری حروف لاتین نظم متن کاملا بهم میخورد.پس مراقب این موضوع نیز باشید.

ادامه مطلب
سه شنبه 21 اردیبهشت 1389  - 2:17 PM
مايكروسافت در طراحي آفيس 2010 توجه جدي به وب و گوشي هاي هوشمند معطوف داشته و در مجموع تلاش كرده تا آفيس صرفاً محدود به رايانه هاي روميزي نماند و در فضاي آنلاين هم كاربرد داشته باشد.
مايكروسافت نسخه هاي مبتني بر مرورگر نرم افزارهاي Word، Excel ، PowerPoint را طراحي كرده و به آفيس 2010 افزوده است. اين نرم افزارها داراي برچسب هايي هستند كه استفاده از آنها در محيط وبلاگ ها و وب سايت ها را ساده مي كند.
از سوي ديگر آفيس 2010 به ميزان قابل توجهي با گوشي هاي هوشمند هم سازگار شده و از جمله OneNote مجهز به قابليتي شده كه با استفاده از آن مي توان با گوشي موبايل عكاسي كرد و عكس مربوطه را در لابلاي يادداشت گنجاند.
اينها تنها نمونه هايي از قابليت هاي جديد مجموعه آفيس است كه قرار است ظرف چند هفته آينده به طور عمومي عرضه شود. نرم افزار آفيس بيش از 15 سال است كه براي انجام امور اداري به طور گسترده مورد استفاده قرار مي گيرد، ‌اما با گسترش استفاده ازخدمات تحت وب قدرت آن به چالش كشيده شده است.
ادامه مطلب
سه شنبه 21 اردیبهشت 1389  - 2:14 PM
اين ويژگي از ماه گذشته فعال شده و كاربران فيس بوك مي توانند به طور خودكار پس از ارسال هر مطلب جديد كاربران را از محل قرارگيري خود اگاه كنند.
بسياري از مدافعان حريم شخصي و گروه هاي مدني معتقدند اين قابليت به راحتي از سوي هكرها، سارقان و ديگر گروه هاي خلافكار قابل سوءاستفاده است. به عنوان مثال دزدان با سواستفاده ازاين قابليت مي توانند به زمان خالي بودن محل سكونت يك كاربر پي ببرند و به آنجا دستبرد بزنند.
از سوي ديگر در حالي كه قرار است اين ويژگي تنها براي افراد موجود در فهرست دوستي هر كاربر قابل مشاهده باشد، اما عده اي از متخصصان مي گويند ممكن است هكرها بتوانند با ترفندهايي اين اطلاعات را مشاهده كرده و از آن سوءاستفاده كنند. سابقه بد فيس بوك در اين زمينه نيز مزيد بر علت شده و نگراني ها را بيشتر كرده است.
البته به نظر مي رسد هدف فيس بوك از ايجاد اين قابليت كسب سود تجاري و درءمد است، زيرا شركت هاي تبليغاتي با اطلاع از محل حضور هر كاربر مي توانند اگهي هاي مرتبط را براي وي نمايش دهند و فيس بوك از اين طريق سودكلاني كسب خواهد كرد.
ادامه مطلب
سه شنبه 21 اردیبهشت 1389  - 2:13 PM
شايد اگر رد پاك شده خاك و خل را بر موزاييك‌ها نمي‌ديدم، به اين فكر نمي‌افتادم كه اين دو خط موازي رد بردن چيزي باشد از اين خانه تا بيافتم توي اتاق‌ها و راهرو خالي دنبال باقي اسباب‌هاي برده و مانده و بگردم دنبال رد دزدي كه به اين خانه خالي زده بود. حالا به چه بهانه و دليلي، نمي‌دانم. با اين وضع، چه مي‌توانستم بكنم، مگر تماشاي خانه‌اي كه از ترس آوار خمپاره‌ها آن را خالي كرده بوديم و حالا سالم مانده از تير و تركش، به يغما رفته بود يا داشت مي‌رفت.
دسته كليدها را از كوله پشتي درآوردم. با انگشت بر زبري دندانه‌ها كشيدم و حظ بردم. ولي با ديدن در تاب برداشته حياط، شمشادهاي رها و هرس نشده، وارفته، رو به روي در ايستادم. كوله‌پشتي خاكي‌ام را كنار در گذاشتم زمين. با كف دست به ستون در كشيدم، به صورت ماليدم كه شكر هنوز هست و محكم باقي است. بعد دست كشيدم به بال لك‌لك‌هاي سفيدمان. با آن گردن‌هاي كج و تاب برداشته. رنگ آبي گردن و بالهاشان پوسته پوسته داشت مي‌ريخت. دستي راستي كه من فكر مي‌كنم نر است، تركشي به بزرگي يك كف دست نشسته بود به پرش و او همان طور ساكت و ثابت مثل سال هاي آرامش داشت توك بر توك آن يكي مي‌زد.
كليد به دست شانه خماندم تا به در تاب برداشته نگيرد. ايستادم روي پله. بعد از نه ماه دوري و آوارگي، آيا هنوز فاصله تك پله گود خانه را چشم بسته مي‌توانستم بردارم؟ پام كه بر موزائيك‌ها رسيد، نرمه خاكي بلند شد كه تا حلقم بالا آمد. گس بود و تلخ. طعم خاكستر مانده سيگار مي‌داد. در سكوت خانه، بر خاك پله‌ها نشستم. زير پام پر بود از خاك و خل و خرد گچ‌هاي ريخته سقف و ديوارها. اگر من نمي‌آمدم، پدرم بايد روي اين پله‌ها مي‌نشست و خيره مي‌شد به خرابي خانه. گفته بود حتما سري به خانه بزن. انگار بهش رسانده بودند كه دارند خانه‌ها را خالي مي‌كنند. مادر نمي‌گذاشت وگرنه، صد باره، زير گلوله‌ها خودش را رسانده بود به اين چهارديواري كه بهش مي‌گفتند خانه. بي‌در و پيكر و آدم. قول داده بودم كه مي‌روم، در اولين فرصت. و حالا كليد به دست پشت به دري داده بودم كه معلوم نبود از كي بازمانده. خانه خالي، بي‌هياهو ديدن ندارد. كوله‌پشتي را كشيدم تو. كليد را از درز كوله انداختم تو. كوله‌پشتي را گذاشتم روي موزائيك لقي كه محل اختفاء كليدهاي خانه بود. كليد اتاق‌ها، كليد آشپزخانه، كليد انباري پدر.
رد پاك شده خاك و خراشي كه بر موزائيك‌ها افتاده بود، مي رسيد به آشپزخانه. مي‌نشستم چه كنم؟ خيره شوم به نور شفافي كه از روزنه باريك در اتاق تابيده بود بر كف راهرو؟ يا غوطه خورم در خاطرات خانه و خانواده؟ بلند شدم. رفتم دنبال رد پاك شده خاك تا رسيدم به جاي خالي يخچال. چرا يخچال را كشيده بر زمين برده‌اند. يعني تنها بوده؟ براي لحظه‌اي احساس كردم، كسي پشت سرم ايستاده. برگشتم. كسي نبود. از آنجا رفتم به اتاق. حفره خالي كولرگازي توي چشم مي‌زد. رفتم جلوتر. گوشه‌اي از كائوچو كنده شده كولر جا مانده بود بر قاب فلزي.حتي سعي نكرده بود سر فرصت در اين سرپناه خالي، سالم اجناس را ببرد. نمي‌دانستم چه كنم. يقه كي را بگيرم. بايد به نيروهاي مانده در شهر مي‌گفتم. بايد سري هم به بچه‌هاي مسجد مي‌زدم. بايد تعداد گشتي‌ها را بيشتر مي‌كردند. غريبه‌ها را در هر لباس و درجه‌اي شناسايي مي‌كردند. بايد مي‌جستمش. حس تجسس درم بيدار شده بود. دوباره برگشتم توي آشپزخانه. رد پاك شده يخچال را گرفتم تا رسيدم به پله‌ها. بر لبه پله‌ها، سفيدي رنگ يخچال جا مانده بود. بي‌مروت! چندين بار مسير آشپزخانه تا حياط و اتاق‌ها را رفتم و برگشتم. خسته شدم. دنبال كه مي‌گشتم؟ چه نشانه‌اي ممكن بود پيدا كنم؟
توي تاقچه بر سطح غبار گرفته آيينه شكسته جاي انگشتان باريكي افتاده بود. مطمئن شدم كه توي روز آمده. به سر فرصت و بي‌ترس. ايستاده رو به روي آيينه تا خودش را برانداز كند و حتما دستي به سر و وضعش كشيده. غبار آيينه را براي همين گرفته. پايين قاب شكسته آيينه، تعدادي چوب سوخته كبريت و فيلتر سيگار پيدا كردم. كمر فيلترها تا شده بود. يكي از فيلترها را برداشتم. ياد رد پاهام افتادم. يعني مي‌شد با اين نشانه‌ها او را پيدا كنم. خيره شدم به كف اتاق. به غير از شيارهاي باريك و نزديك كتاني‌هاي خودم،‌ بايد دنبال جاي پاي ديگري مي‌گشتم.
شيارهاي در هم شده، سمت و سوي رفت و بازگشت‌ها را به هم زده بودو يعني تا اين اندازه سر در گم و عصبي بودم؟ يعني چند بار فاصله اتاق‌ها تا راهرو را طي كرده بودم؟
برگشتم دم در. ايستادم توي درگاه. و اين بار نگاه ديگري به خانه انداختم. نگاهي از سر حسرت و نوميدي. به خانه‌اي كه به يغما رفته بودو به خانه‌اي خالي و تنها. گرد و غبار نمي‌گذاشت به راحتي نفس بكشم. رفتم بيرون. تُك هوا شكسته بود و نرمه باد خنگي از شط مي‌وزيد. نفسي تازه كردم. دستمالي جلوي دهانم گرفتم و از پس سر گره زدم. همان دستمال چهارخانه آبي. دوباره برگشتم توي اتاق. چشمم دنبال رد پوتين‌ها بود. عاقبت پيدايش كردم. پاي قاب پنجره. تا آن لحظه، تا آن نقطه پيش نرفته بود. ديدم رد پاها تا جايي آمده كه من شب‌ها آنجا مي‌خوابيدم. نزديك پيش بخاري. زير تاقچه. آن طرف‌تر، حميدرضا مي‌خوابيد و زير پنجره سماور هميشه جوش مادر بود و سيني تك استكان كمر باريك پدر. رد پوتين‌ها همان جا قطع مي‌شد. پي‌گيري رد پاها و دست‌ها بي‌نتيجه بود. احساس سرخوردگي كردم. احساس مال باخته‌اي را داشتم كه دستش به هيچ چيز بند نبود.
تكيه بر چهارچوب در داده، نشستم برپله‌ها. با دستمال بسته به سختي نفس مي‌كشيدم. مطمئن بودم كه به اين خانه دوباره سر مي‌زند. با در باز و آن حفره خالي. بايد به شيوه خودشان رفتار مي‌كردم. زدن مردي، رفتن مردي.
كوله‌پشتي‌ام را كشيدم جلو. توي كوله‌پشتي، يك تن ماهي بود، يك بسته خرما براي رفع گرسنگي، يك بسته قرص اسهال، يك كتاب جلد شده حافظ و يك نارنجك براي روز مبادا كنار گذاشته بودم. با اين اطمينان كه دوباره برمي‌گشتند، نارنجك و كتاب جلد شده حافظ را آوردم بيرون. بايد كتاب را جايي مي‌گذاشتم كه توي چشم خانه باشدو هيچ جايي بهتر از تاقچه، كنار قاب شكسته آيينه نديدم. چند تكه گچ خرد شده و تعدادي فيلتر له شده زير كتاب گذاشتم تا بهتر به چشم بيايد. بعد برگشتم كنار در. براندازش كردم. اگر كسي تا جلوي در مي‌آمد، حتما وسوسه مي‌شد. حفره‌ خالي كولر را با كمد شكسته چيني‌هاي مادرم پر كردم. و براي اطمينان نردبان چوبي بلندي ستون كمد كردم. حالا تنها راه ورود به خانه، در حياط بود. از اين فكر در پوستم نمي گنجيدم. آخرين مرحله، كار گذاشتن نارنجك بود. روز مبادا رسيده بود. وقت پيدا كردن سيم نازك نامريي نبودو به فكرم رسيد از سيم كابل برق خانه استفاده كنم. سيمي نازك و محكم. حتي تا نزديك پريز برق اتاق هم رفتم. يعني نمي‌خواستيم برگرديم به خانه! از سيم منصرف شدم. بند رخت پاره شد، پايين ديوار زير شمشادها افتاده بود. يك سربند رخت را به پيم نارنجك بايد مي‌بستم، سر ديگرش را به جعبه ابزار پدرم. با استتار نارنج، يك هفته ده روز ديگر بر‌مي‌گشتم. نارنج منفجر شده... با ديدن جنازه‌اي كه انفجار زير لنگش رخ داده بود و خون ريخته شده ... گره اول را به جعبه ابزار پدر زدم. بندر رخت را كشيدم تا جلوي پله، زير نوري كه از در مي‌تابيد بر كف خاك گرفته راهرو. فقط كافي بود جاي نارنجك را درست مي‌كردم. آن وقت مي‌رفتم پي كار خودم، تا يك هفته، ده روز ديگر.
جايي بهتر از موزائيك‌ لق دم در نبود. با برداشتن موزائيك‌ و كندن خاكي به اندازه يك مشت بسته، نارنجك جاسازي مي‌شد و كار تمام بود. دولا شدم. هنوز موزائيك لق بود. با انگشت انداختم زير لبه خرد شده موزائيك. روي خاك خشك، زير موزائيك، روي سفيدي يك برگ كاغذ سيگار، يك دسته كليد بود. مثل دسته كليد خودم. كاغذ را برداشتم. اثر انگشت تا اينجا هم آمده بود؛ بر سفيدي كاغذ سيگار، زير موزائيك خانوادگي ما. موزائيك ابتكار مادرم بود. خواندم. دست خط حميدرضا بود. با سلام شروع كرده بود. سلام به پدر يا غلام علي كه من باشم. يعني هر كدام كه آمديم و كاغذ را ديديم. نوشته بود سري به خانه زدم. شنيده بودم كه دزدي توي آبادان زياد شده. دلم طاقت نياورد.براي همين يخچال و كولر را بار كرده بردم خانه خاله رباب در ماهشهر؛ بعد نشاني خودش را در عين خوش داده بود كه يادم نمانده. چرا كه كاغذ سيگار را پاره كردم و ريختم توي تاقچه رو به روي آيينه. هنوز دستمال چهارخانه آبي تا زير چشمم را پوشانده بود و نارنجك آماده توي دستم بود.

*مجيدقيصري

ويژه دفاع مقدس در خبرگزاري فارس
ادامه مطلب
سه شنبه 21 اردیبهشت 1389  - 2:12 PM
به تازگي پيامي در فيس بوك از سوي يكي از اعضاي هيأت مديره اين سايت براي 2300 نفر از دوستان وي ارسال شده كه جعلي بودن آن موجب حيرت كاربران اين سايت شده است.

‌جيم برير در اين پيام از دوستان خود خواسته بود در محلي گرد هم آيند تا شماره تلفن‌هايي از سوي فيس‌بوك به آنها داده شود، اما پس از مدت كوتاهي مشخص شد اين يك حمله پيشينگ بوده و هيچ پيامي از سوي برير براي دوستانش در اين زمينه ارسال نشده است.
كارشناسان مي گويند سوءاستفاده از حساب كاربري يكي از مديران فيس بوك و فريب هزاران نفر از اين طريق نشان مي دهد كه اين سايت تا چه حد ناايمن است و مشكلات امنيتي ان تا چه حد گسترده است.
فيس بوك هنوز در اين زمينه توضيحي ارائه نكرده، اما مدعي شده كه مشكلي كه باعث وقوع اين مساله شده بوده را رفع كرده است.
چندي قبل خبر فروش 1.5 ميليون كلمه عبور و حساب كاربري سايت فيس بوك هم به شدت خبر ساز شده بود و به نگراني كاربران اين سايت دامن زده بود.
ادامه مطلب
سه شنبه 21 اردیبهشت 1389  - 2:12 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 84

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5840787
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی