به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

برای نشان دادن جنبه توحیدی و عرفانی، جنبه پاکباختگی در راه خدا و ماسوای خدا را هیچ انگاشتن، شاید همان دو جمله اباعبدالله(ع) در اولین خطبه هایی که انشاء فرمود(یعنی خطبه ای که در مکه ایراد کرد) کافی باشد. سخنش این بود(رضی الله و الله رضانا اهل بیت»[1]ما اهل بیت از خودمان پسند نداریم ما آنچه را می­پسندیم که خدا برای ما پسندیده باشد. هر راهی را که خدا برای ما معین کرده است، ما همان راه را می­پسندیم امام باقر(ع) به عیادت جابر می­رود، احوال او را می­پرسد. امام باقر جوان است و جابر از اصحاب پیغمبر و پیرمرد است. جابر عرض می­کند یابن رسول الله در حالی هستم که فقر را بر غنا، بیماری را بر سلامت و مردن را بر زنده ماندن ترجیح می­دهم امام(ع) فرمود: ما اهل بیت این طور نیستیم ما از خودمان پسندی نداریم، هر طوری که خدا مصلحت بداند همان برایمان خوب است. در آخرین جمله های اباعبدالله باز می­بینیم انعکاس همین مفاهیم هست. به تعبیر مرحوم ایتی ـ استنتاج خیلی لطیفی است ـ این جنگ با یک تیر آغاز شد و با یک تیر پایان پذیرفت. در روز عاشورا اولین تیر را عمر سعد پرتاب کرد و بعد گفت: به امیر خبر دهید که اولین تیر انداز که به طرف حسین تیر پرتاب کرد من بودم. بعد از آن بود که جنگ شروع شد(امام حسین اصحابش را از اینکه آغازگر جنگ باشند نهی فرموده بود) با یک تیر هم جنگ خاتمه پیدا کرد. اباعبدالله سوار اسب بود و خیلی خسته و جراحات زیاد برداشته بود و تقریباً تواناییهایش رو به پایان بود. تیری می­اید و بر سینه حضرت می­نشیند و اباعبدالله از روی اسب به روی زمین می­افتد و در همان حال می­فرماید: «رضا بقضائک و تسلیماً لامرک، لا معبود سواک یا غیاث المستغیثین».

امام صادق(ع) فرمود: سوره و الفجر را در نوافل و فرایض خودتان بخوانید که سوره جدم حسین بن علی(ع) است عرض کردند به چه مناسبتی سوره جد شماست: فرمود: آن ایات آخر سوره والفجر مصداقش حسین است، آنجا که می­فرماید«یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی»[2] شما ببینید شب عاشورای حسینی به چه حالی می­گذرد این شب را اباعبدالله چقدر برای خودش نگه داشت، برای استغفار، برای دعا، برای مناجات، برای راز و نیاز با پروردگار خودش نماز روز عاشورا را ببینید که در جنبه های توحیدی و عبودیت و ربوبیت و جنبه های عرفانی، مطلب چقدر اوج می­گیرد.

مکرر عرض کرده ایم که برخی از اصحاب و همه اهل بیت و خود اباعبدالله بعد از ظهر عاشورا شهید شدند مردی به نام ابوالصائدی می­اید خدمت امام حسین(ع) عرض می­کند یابن رسول الله وقت نماز است ما آرزو داریم آخرین نمازمان را با شما به جماعت بخوانیم ببینید چه نمازی بود، نماز، آن نماز بود که تیر مثل باران می­آمد ولی حسین و اصحابش غرق در حالت خودشان بودند «الله اکبر، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین....» یک فرنگی می­گوید؛ چه نماز شکوفایی خواند حسین بن علی نمازی که دنیا نظیر آن را سراغ ندارد صورت مقدسش را روی خاک داغ می­گذارد و می­گوید «بسم الله و بالله و علی مله رسول الله»[3] از این بُعد که نگاه می­کنیم می­بینیم نهضت حسینی نهضتی است عرفانی(خالص لله) فقط و فقط حسین است و خدای خودش گویی چیز دیگری در کار نیست.

پی نوشت ها:

* مجموعه آثار شهید مطهری جلد17 ص4-383.

[1] . بحار الانوار، ج44، ص367.

[2] . فجر، 30-27.

[3] . بحارالانوار، ج45،53.

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 4:03 PM

1. داستان کربلا، داستان عجیبی است. ماجرایی که آغاز و انجام آن از مدینه تا مدینه است. از ابتدای حرکت (28 رجب سال 60 ه . ق) تا هنگام شهادت (10 محرم سال 61 ه . ق) تنها پنج ماه و دوازده روز به طول می­انجامد. دوران اسارت نیز با همه فراز و فرود آن، چندان به درازا نمی­کشد. در ماجرای کربلا زن و مرد، پیر و جوان، سفید و سیاه در صحنه نبرد حاضرند؛ از کودک شش ماهه تا پیرمرد هفتاد و چند ساله، همه سربازان سپاه حسین­بن علی (علیه السلام) هستند و هر یک نقش خویش را به عالی­ترین شکل ممکن ایفا کرده­اند. داستان کربلا یک قهرمان ندارد، همه قهرمان­اند.

2. ماجرای کربلا پیام­هیی دارد که بر همه ارزش­های متعالی انسانی سایه افکنده است. آزادی و آزادگی، حق طلبی، عزّت­مندی، دین­مداری، فداکاری، ظلم ستیزی، شهادت طلبی، صبر و بردباری و رسیدن به مقام رضای الهی در حماسه حسینی موج می­زند. مفهوم عمیق و دقیق حماسه حسینی را در لابه لای این پیام­ها باید جست و جو نمود و آن­ها را بارها و بارها بازخوانی کرد و از هر ابزاری برای به تصویر کشیدن این حماسه بهره گرفت. پیام­های کربلا، پیام­های جهانی و جاودانی است.

3. پیامدهی کربلا انحصاری و اختصاصی است؛ که در مقایسه با سایر قیام­ها و نهضت­ها آشکارتر می­گردد. در تفسیر این سخن رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم که فرمود: حسینٌ مِنّی وَ أنا مِنْ حسین چه خوب گفته­اند که اسلام محمّدی الحدوث و حسینیّ البقء است؛ به راستی کدام قیام و انقلاب را می­توان به بالندگی، پویایی، ماندگاری، الهام بخشی، تأثیرگذاری، روشن­گری، قدرت و صلابت نهضت حسینی سراغ گرفت.

عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز نهضتت مایه­ی الهام جهان است هنوز

کربلای تو پیام­آور خون است و خروش مکتبت راهنمای دگران است هنوز

همه ماه است محرم، همه جا کرب و بلا است در جهان موج جهاد تو روان است هنوز

جاودان بینمت استاده به پیکار، دلیر لا أری الموت تو را وِرد زبان است هنوز

تربت پاک تو کازادگی آموزد و عشق سرمه­ی دیده­ی صاحب نظران است هنوز

4. راز ماندگاری حماسه حسینی در چیست؟ بی­تردید نقش آفرینی یکایک قهرمانان داستان کربلا و در رأس آنان، نقش بی­همتای سیدالشهدا و زینب کبری و امام سجاد: را نمی­توان نادیده گرفت. شکّی نیست که کسی چون حسین­بن علی، وقتی همه هستی خویش و یاران باوفایش را به میدان می­آورد با درایت و شایستگی و در پرتو مقام عصمتی که دارد، بحران پیش آمده را به گونه­ای مدیریّت خواهد نمود که ثمربخش­ترین باشد. محاسبه هزینه و فایده که در چنین مواقعی، از سوی افراد عادی مورد توجه قرار می­گیرد؛ از نظر امام مسلمین مخفی نبوده است. پیشوای آزادگان جهان که جان عالمی به فدای او باد همواره غبطه و مصلحت مسلمین را مد نظر قرار می­دهد و با پیش­بینی و برنامه ریزی دقیق به مدیریت و فرماندهی جنگ می­پردازد.

تامّل در جای جای این حماسه و ماجرای عبرت­انگیز کربلا نشان می­دهد که این داستان پشت صحنه­ای هم داشته است. کیست که دست غیب الهی را در تاریخ خون­بار کربلا مشاهده نکند؟! خدایی که سررشته­ی همه امور به دست اوست، عناصر این نهضت را چه از نظر زمانی، چه از نظر مکانی، چه به لحاظ نیروی انسانی و ترکیب جمعیتی در دو جبهه حسینی و یزیدی، به گونه­ای چینش نموده و در کنار یکدیگر قرار داده است که آنچه پس از این واقعه و فاجعه بر جای می­ماند؛ تا قیام قیامت برای عالم و آدم، روح­بخش، شورانگیز و حماسه آفرین باشد. سازمان­دهی داستان کربلا و تصمیم­گیری­های اباعبدالله در همه مراحل، که در بسیاری از موارد با عقل محاسبه­گر بشری، چندان سازگاری ندارد بر همین حقیقت گواهی می­دهد. دستگاه الهی، سازمان­دهی خاص خود را دارد. کدام عقل محاسبه­گری می­پذیرد که به مادری این گونه الهام گردد که فرزند خود را شیرده و چون بر او ترسیدی او را به دریا انداز!! مادر موسی چگونه فرزند دلبند خود را تسلیم امواج سهمگین رود نیل می­کند؟! آن­گاه که به این بشارت الهی ایمان دارد: (... إنّا رَآدُّوهُ إلَیْکَ وَ جَاعِلوُهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ).([1])

برابر گزارش­­های معتبر تاریخی امام حسین علیه السلام از مکان و زمان شهادت خود و یارانش و نیز اسارت خانواده و فرزندانش با خبر بود. آشکارا اعلام فرمود: که خدا می­خواهد مرا شهید و آنان را اسیر در راه خویش ببیند. امام به خوبی می­داند که در این آزمون سخت و خونین حساب و کتابی در کار است و این گونه است که هرچه به زمان شهادت نزدیک­تر می­گردد؛ چهره مبارکش برافروخته­تر و عزم او جزم­تر می­شود و خواهرش که کوهی از مصیبت­ها بر دوش او سنگینی می­کند، وقتی با چشم دل به همه این صحنه­ها می­نگرد و از ظواهر خیانت­ها، اسارت­ها و زخم زبان­ها فراتر می­رود، همه چیز را زیبا می­بیند؛ چرا که در باور او کارگردان این صحنه­ها، خدای قادر متعال است.

در تحلیل حادثه عاشورا بسیار گفته­اند و بسیار نیز خواهند گفت. اگر از این منظر پرونده کربلا بازخوانی گردد، راز ماندگاری این حماسه کشف خواهد گردید. رازماندگاری حماسه حسینی؛ طرّاحی الهی است.

[1]. القصص (28) : 7.

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 4:02 PM

عباس کوثری

یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة

آرامش اکسیر نجات و همای سعادت حیات انسان است که درخواسته های اولیاء الهی جلوه خاص یافته است. در زیارت «امین الله » که در شمار زیارتهای معتبره است، چنین می خوانیم: اللهم فاجعل نفسی مطمئنة بقدرک راضیة بقضائک (2) : بارالها جانم را به تقدیرت آرامش بخش و به حکم و قضایت مرا خشنود گردان. حضرت ابراهیم(ع) که خود در اوج بندگی و آرامش قرار دارد، در خصوص چگونگی احیاء مردگان، اطمینان و دل آرامی جان را خواستار است و در پاسخ خداوند که می فرماید: «اولم تؤمن ». آیا ایمان نیاورده ای؟ اظهار می دارد: «بلی ولکن لیطمئن قلبی » (3) «ایمان دارم و لکن دوستدار آن هستم که قلب من به آن آرامش یابد.»

حادثه کربلا پایگاه نفوس مطمئنه ای است که آرامش و اطمینان را تجلی داده و جلوه های زیبای آن مشعلی از معرفت فراراه برافروخته است. چنانکه در روایات تفسیری سوره فجر «نفس مطمئنه » را بر امام حسین(ع) تطبیق کرده و یادآور شده است: اقراوا سورة الفجر فی فرائضکم و نوافلکم فانها سورة الحسین ابن علی علیهما السلام: سوره والفجر را در نمازهای واجب و مستحب خود بخوانید که سوره فجر، سوره حسین ابن علی علیهما السلام است. (4) عاشقان و دوستداران نهضت حسینی با شناخت موجبات این اطمینان می توانند انگیزه ها را در خویش تقویت نموده و خود را هر چه بیشتر به ساحل این «اقیانوس آرام » نزدیک تر سازند بویژه آنکه پوینده این راه خود را با الگوهای عملی و اسوه های قرآنی مواجه می بیند که می تواند عزم او را دو چندان کند برای شناخت این انگیزه ها و عوامل مناسب است که علل اضطراب آفرین راء;ء دریافت و سپس تجسم عینی و عملی آرامش را در نهضت کربلا مورد مطالعه قرار داد که در این زمینه می توان به چند عامل اشاره نمود.

عوامل اضطراب

هراس از مرگ; یکی از عوامل نگرانی انسان و دغدغه خاطر او مساله مرگ است و گاه در برخورد با عوامل مرگ آفرین آن چنان تعادل خویش را از دست می دهد که قدرت تفکر و اندیشه صحیح از او سلب می شود اما شهیدان کربلا بر این نگرانی پیروز شدند و خود با آرامش خاطر به استقبال مرگ شتافتند

نشان مرد مؤمن با تو گویم که چون مرگش رسد خندان بمیرد

که موارد ذیل نمونه هایی از آن می باشد: امام جواد(ع) حالات سیدالشهداء را از امام زین العابدین(ع) این چنین بیان می دارد که: چون کارزار به سختی انجامید به امام حسین نگاه کردند دیدند که برخلاف آنان مشاهده می شود «لانهم کلما اشتد الامر تغیرت الوانهم، وارتعدت فرائضهم و وجلت قلوبهم وکان الحسین(ع) و بعض من معه من خصائصه تشرق الوانهم وتهدئ جوارحهم وتسکن نفوسهم »: زیرا به هر مقدار که کار جنگ سخت تر می شد، رنگهای آنان تغییر می یافت و اعضای بدنشان مضطرب و دلهاشان ترسان می شد اما بر عکس آنها امام حسین(ع) و بعضی از اصحاب آن حضرت رنگ صورتشان درخشان و اعضایشان آرام و دلهاشان اطمینان می یافت. در این زمان بود که به یکدیگر می گفتند: «انظروا لایبالی بالموت » (5) نگاه کنید; از مرگ باک و هراسی به دل ندارید. در یکی از اشعار منسوب به سیدالشهداء آمده است که فرمود:

و ان یکن الابدان للموت انشئت فقتل امرئ بالسیف فی الله افضل (6)

یعنی: اگر بدنها برای مردن آفریده شده اند پس چه بهتر که مرد در راه خدا کشته شود و فرمود: «الموت خیر من رکوب العار» (7) : مرگ بهتر است از اینکه فرد به ذلت گرفتار شود و کمال شوق خویش را به مرگ بسان اشتیاق یعقوب به گمشده خویش حضرت یوسف قلمداد می کند و می فرماید: «و ما اولهنی الی اسلافی اشتیاق یعقوب بیوسف » (8) و مردن را برای خویش مایه سعادت و نیکبختی می بیند و اعلام می دارد که «لا اری الموت الا سعادة » (9) و این شوق را حضرت در موقع خداحافظی با هر یک از یارانش اظهار می کرد به هنگامی که آنان بر حضرتش سلام می دادند حضرت می فرمود: و علیک السلام ونحن خلفک بر تو سلام باد و ما پس از تو خواهیم آمد. (10) سپس حضرت این آیه شریفه را قرائت می نمودند که «... فمنهم من قضی نحبه ومنهم من ینتظر ...» کسانی جام مرگ را نوشیدند و کسانی دیگر به انتظار رسیدن آن می باشند. (11) چنانکه در آغاز رویارویی با حر نیز فرمود: «افبالموت تخوفنی » آیا مرا از مرگ می ترسانی؟

سامضی و ما بالموت عار علی الفتی اذا ما نوی حقا وجاهد مسلما (12)

راه خویش را ادامه می دهم و مرگ بر جوانمرد ننگ نیست در صورتی که نیت او حق باشد و در حالی که مسلمان است، جهاد کند.

در حالات آن بزرگوار پس از شهادت عزیزانش می خوانیم: «ما رایت مکثورا قط قد قتل ولده واهل بیته وصحبه اربط جاشا ولاامضی جنانا منه » (13) : فردی را ندیدم که فرزند و اهل بیت و یارانش کشته شده باشند اما همانند حسین(ع) از قوت قلب و آرامش روح برخوردار باشد.

آرامش یاران امام

اهل بیت آن بزرگوار نیز برخوردار از روحیه اطمینان و نهراسیدن از مرگ بودند. مرحوم سید ابن طاووس می نویسد: امام حسین(ع) در مسیر خویش به کربلا به منزل «ثعلبیه » رسید مقداری خوابیدند به هنگام بیداری خوابی را نقل کردند که: خبر از مردن خود و یارانش می داد. حضرت علی اکبر عرض کرد: «افلسنا علی الحق؟» آیا ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: بلی بر حق هستیم; سوگند به خدایی که بازگشت بندگان بسوی اوست، علی اکبر گفت: «اذن لانبالی بالموت » (14) در این هنگام باک و هراسی از مرگ نداریم. در شب عاشورا تکرار این حماسه را درباره حضرت قاسم مشاهده می کنیم; اصحاب در خیمه نشسته اند. تصمیم نهایی باید اعلام شود، سیدالشهداء خبر از شهادت همه یارانش می دهد اما قاسم نگران است که نکند توفیق شهادت را نیابد از حضرت درباره خویش سؤال می کند امام حسین می فرماید: «کیف الموت عندک »: مرگ در نزد تو چگونه است؟ قاسم می گوید: «احلی من العسل » (15) از عسل شیرین تر است و به همین جهت بود که روز عاشورا با اصرار از عموی بزرگوارش اجازه گرفت و راهی میدان مبارزه شد و برگ زرین دیگری را بر کتاب شهادت افزون ساخت.

بر فرس تندرو هر که تو را دید گفت برگ گل سرخ را باد کجا می برد

و همین شکوه و عظمت را در سخنان اباالفضل(ع) می بینیم زمانی که ابی عبد الله علیه السلام در جمع اصحاب خویش سخنرانی نمود و آنان را دستور به ترک دیار کربلا داد، اولین فردی که سخن آغاز کرد و آمادگی خویش را جهت مردن اعلام داشت آن بزرگوار بود که فرمود: آیا برای این برویم که بعد از تو زندگی کنیم خدا آن روز را نیاورد. (16) و در همین جمع الهی بود که دیگر اصحاب امام حسین(ع) لب به سخن گشودند و حماسه دل انگیز و شنیدنی را در تاریخ جاودانه کردند. «مسلم بن عوسجه » اظهار داشت: به خدا سوگند که من در مقام یاری تو به مرتبه ای می باشم که اگر بدانم کشته می شوم و آنگاه مرا زنده کنند و بکشند و بسوزانند و خاکستر مرا بر باد دهند و این مرگ و حیات تا هفتاد مرتبه تکرار شود، هرگز از تو جدا نخواهم شد تا آنگاه که در حضورت مرگ را ملاقات کنم و به دنبال او زهیر ابن قین برخاست و فت بخدا سوگند که من دوست دارم هزار مرتبه کشته شوم آنگاه زنده گردم و سپس کشته شوم اما در عوض جان تو و جوانان از خاندانت محفوظ بماند. (17)

حال باید دید علت و فلسفه این آرامش و نهراسیدن از مرگ چیست و چه عاملی این اطمینان خاطر را فراهم ساخته است که با توجه به کلمات سیدالشهداء و یارانش می توان به سه عامل اشاره کرد:

1 - اعتماد به جهان دیگر

سید الشهداء علیه السلام در سخنانی که برای یاران در لحظات حساس مبارزه ایراد کرد فرمود پایداری کنید بدانید که مرگ برای شما جز پلی برای رهایی از سختی ها نیست. پس از آن راهی بهشت های وسیع الهی و نعمتهای جاودانه او خواهید شد. کدامیک از شما خوش ندارد که از زندان به سوی قصر منتقل شود و این در حالی است که مرگ برای دشمنان شما انتقال از قصر است به زندان و عذاب الهی. (18)

2 - دیدن جایگاه خویش در بهشت

در یکی از روایات از امام صادق(ع) سؤال می شود که چگونه اصحاب امام حسین به سوی مرگ می شتافتند؟ فقال: انهم لهم الغطاء حتی راوا منازلهم من الجنة فکان الرجل منهم یقدم علی القتل لیبادر الی حوراء یعانقها و الی مکانه من الجنة. فرمود: برای آنان پرده ها کنار رفت تا این که مقامات خویش را در بهشت مشاهده کردند این چنین بود که مردی از آنان به کشته شدن روی می آورد تا این که به حورالعین و جایگاه خویش در بهشت برسد. (19) البته این یقین مرتبه والایی است که برای هر فرد رسیدن به آن میسر نیست اما آنچه از قرآن کریم و آثار اهل بیت علیهم السلام می توان استفاده کرد اینکه دو عامل زیر نقش عمده در رسیدن به آن دارد:

الف - دعا در جهت به دست آوردن یقین: چنانکه دردعای ابی حمزه ثمالی از امام زین العابدین(ع) می خوانیم: اللهم انی اسئلک ایمانا تباشر به قلبی ویقینا حتی اعلم انه لن یصیبنی الا ما کتبت لی: پروردگارا از تو درخواست می کنم ایمانی که همیشه در قلبم برقرار باشد و یقینی تا بدانم که به من جز آنچه قلم تقدیر تو نگاشته، نخواهد رسید و در فقره دیگر اظهار می دارد: «اللهم صل علی محمد و آل وارزقنی الیقین وحسن الظن بک » (20) خدایا; بر محمد و آل محمد درود فرست و به من یقین و گمان نیک به خودت را عطا کن.

ب - عبادت و عمل شایسته: چنانکه قرآن کریم می فرماید: واعبد ربک حتی یاتیک الیقین (21) بندگی پروردگارت کن تا آن هنگام که به تو یقین برسد.

3 - اعتماد به حقانیت راه

در کلام فرزند بزرگوار امام حسین(ع) گذشت که فرمود: چون بر حق هستیم ترسی از مرگ نداریم.

دومین عامل اضطراب خود باختگی در مقابل حوادث است. روحهای ضعیف خیلی زود در مقابل مشکلات شکسته می شوند و گاه عقده های فرو خورده و فشارهای روحی موجب سکته های مرگ آور می شود و در بعضی از موارد راه خارج شدن از بن بست مشکلات را در انتحار و خودکشی می بیند برعکس، انسان کامل و برخوردار از تربیت صحیح موجهای سنگین حوادث در صلابت روح موج شکن او آرام می گیرد و طوفان رنجها در آغوش استواریش به تسلیم می نشیند و مصداق این حدیث شریف است که می فرماید: الحر حر علی جیمع احواله ان نابته نائبة صبر لها و ان تداکت علیه المصائب لم تکسره، (22) آزاد در همه حال آزاده است اگر مصیبتی به او برسد صبر می کند و اگر سختیها به او هجوم آورد از پای در نمی آید. متانت و آرامش در مقابل بلکه از نشانه های مؤمن به شمار آماده است که با تعبیر «وقورا عند الهزاهز» (23) از آن یاد شده است.

در بلا هم می چشم لذات او مات اویم مات اویم مات او

کربلا نمایش قدرت روح در کوران حوادث و نشانه آرامش در طوفان است آنها بدون اینکه مصائب آنان را در هم شکند همواره رضایت و تسلیم خود را در مقابل فرمان الهی اظهار می داشتند که نمونه کامل آن را - در فرمایش امام حسین(ع) - می بینیم که فرموده است: «رضی الله رضانا اهل البیت نصبر علی بلائه ویوفینا اجور الصابرین » (24) : آنچه مایه خشنودی خداوند باشد ما از آن خشنود هستیم بر بلای او صبر می کنیم و خداوند ما را اجر صابران خواهد داد. و به پیروی از همین مکتب و مرام بود که زینب کبری (سلام الله علیها) در جواب عبیدالله زیاد که به طعنه گفت: نظرت درباره آنچه خدا با برادر و خاندانت انجام داد چیست؟ فرمود: «ما رایت الا جمیلا»: جز زیبایی و جمال چیزی مشاهده ننمودم (25) و در مجلس یزید با آن همه شقاوت و سنگدلی که از یزید نسبت به ابی عبدالله مشاهده نمود، صبر و پایداری خویش را با سپاس الهی اعلام کرد و فرمود: «الحمدلله الذی ختم لاولنا بالسعادة ولآخرنا بالشهادة والرحمة » سپاس خدای را که آغاز کارمان را سعادتمند ساخت و عاقبت زندگیمان را با شهادت و رحمتش پایان داد. (26)

و این همان درسی است که خانواده های معظم شهداء در مقاطع مختلف انقلاب بویژه جنگ تحمیلی به خوبی آموختند و قلب و دل خود را با یادآوری صبر و پایداری سیدالشهداء و خاندان او تسلی بخشیدند.

عامل سوم اضطراب غفلت از یاد خداست. فردی که همواره قدرت ربانی و الهی را یار و مددکار خویش می بیند، هیچگاه خود را تنها نمی بیند. همواره روزنه های امید قلب و دلش را روشن نموده است به او پناه می برد و او را پناهگاه درماندگی های خویش می بیند. قرآن کریم حالت مشرکین و حیرت آنان را به صورت زیبایی ترسیم می کند و می فرماید: خداوند مثلی زده آیا شخصی که اربابان متعدد و مخالف یکدیگر دارد، همانند آن شخصی است که تسلیم یک نفر است و آیا این دو مساوی هستند. سپاس برای خداست; لیکن بیشتر مردم آن را نمی دانند. (27) و بدین جهت آرامش را در سایه یاد خدا یادآور می شود تا انسانها با تکیه بر او کمال خویش را باز یابند و می فرماید «الا بذکر الله تطمئن القلوب » (28) دل آرام گیرد به یاد خدا. امام حسین همواره محو جمال دوست بوده است هنوز سرزمین عرفات زمزمه های روح نوازش را از یاد نبرده است. بشر و بشیر پسران غالب اسدی می گویند: عصر روز عرفه در عرفات در خدمت آن حضرت بودیم. پس از خیمه خود بیرون آمد با نهایت خضوع و وقار و طمانینه در حالی که گروهی از اهل بیت و فرزندان و شیعیان آن بزرگوار به همراهش بودند; پس در جانب چپ کوه ایستاد و روی مبارک را به سوی کعبه گردانید و دستها را برابر صورت داشت; مانند فقیری که طعام را خواستار باشد و دعای عرفه را خواند در اثناء دعا دیدگان و سر خویش را متوجه آسمان ساخت و از دیده های مبارکش اشک می ریخت و این چنین حضرت دعا را به پایان برد تا آنگاه که آفتاب غروب کرد و روانه مشعرالحرام شد. (29)

نهضت کربلا یاد خدا را در متعالی ترین مراتب خود متجلی ساخته است. شبانگاه عاشورا پس از اینکه دشمن تصمیم به جنگ گرفت، به برادرش عباس می فرماید اگر می توانی جنگ را تا فردا تاخیر انداز «لعلنا نصلی لربنا اللیلة وندعوه ونستغفره فهو یعلم انی کنت قد احب الصلاة له و تلاوة کتابه و کثرة الدعاء والاستغفار»: (30) تا برای پروردگارمان نماز بگزاریم و دعا و استغفار نماییم و خدا می داند که من نماز و تلاوت قرآن و زیادی دعا و استغفار را دوست می دارم و در صبح عاشورا و آغاز جنگ با دعا بسوی خدا نهایت توکل و اعتماد خویش را به خدای متعال یادآور می شود و می فرماید: «اللهم انت ثقتی فی کل امر ورجائی فی کل شدة » (31) : بارخدایا تو در همه کارها تکیه گاه من هستی و امیدم در همه سختیها به توست. و در ظهر عاشورا با انجام آخرین نماز قیامتی از عظمت و جلال و شکوه را فراراه همه حماسه سازان تاریخ قرار می دهد که بدانید; می توان در کوران حوادث و ناملایمات نیز به آرامش رسید و با یاد خدا به ساحل جاودانگی رهنمون گشت و از آنجا به سوی بی نهایت ها پرواز کرد.

والسلام

پی نوشتها:

1- والفجر/27 - 30.

2- بحارالانوار، ج 97، ص 264.

3- بقره/260.

4- تفسیر صافی، ج 2، ص 818 ذیل سوره «فجر».

5- بحارالانوار، ج 44، ص 297.

6- همان، ج 45، ص 49.

7- همان.

8- لهوف، ص 52 و53.

9- همان، ص 69.

10- بحارالانوار، ج 45، ص 31.

11- احزاب/23.

12- ارشاد، ص 207 نقل از بحارالانوار، ج 44، ص 378.

13- تاریخ طبری، ج 4، ص 245، «مؤسسة الاعلمی بیروت ».

14- لهوف، ص 60، نقل از بحار، ج 44، ص 367.

15- اثبات الهداة، ج 5، ص 204، ح 61.

16- بحارالانوار، ج 44، ص 393.

17- تاریخ الطبری، ج 4، ص 318.

18- بحارالانوار، ج 44، ص 297.

19- همان.

20- همان، ج 95، ص 93، مفاتیح الجنان دعای ابی حمزه ثمالی.

21- حجر/99.

22- اصول کافی، عربی، ج 2، ص 89، باب الصبر، حدیث 6.

23- همان، ص 47، خصال المؤمن.

24- بحارالانوار، ج 44، ص 367.

25- همان، ج 45، ص 116.

26- همان، ص 367.

27- زمر/29.

28- رعد/28.

29- بحارالانوار، ج 95، ص 213، دعای عرفه و مفاتیح الجنان.

30- تاریخ طبری، ج 4، ص 316.

31- همان، ص 321.

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 3:57 PM

فائزه فاضلی

«انی لا اری الموت الاسعادة » (1)

حسین بن علی - علیه السلام - چه کرد؟ روح بلند، اندیشه و اراده بزرگ، همت و اخلاص والا و عمل بی نظیر حسین - علیه السلام - با چنان معنویتی قرین است که دیگر رنگ ها، رنگ باخته، در رنگ و بوی حسینی ذوب شده اند . خصومت ها و دوگانگی ها از میان رفته، گویی همه در کوی حسین - علیه السلام - بوی حسینی دارند . آب، انسان را به گریه می اندازد; دیدن طفل شیرخوار یا حتی هر پیر و جوان فرد را گریان می سازد; البته نه گریه خفت آور و برای تخلیه حقارت، بلکه گریه ای که انسان را متصل به منبع فیض ساخته و به وجود می آورد .

آن چه در طلیعه این مقاله آمده، عبارتی از سخنان آن امام همام است که فرمود: من مرگ را جز سعادت نمی بینم .

سعادت به معنای نیک بختی است و ضد آن شقاوت (بدبختی است) . این واژه، دو بار در قرآن کریم به کار رفته است . (2)

سعادت، گمشده همه انسان هاست و هر کس آن را در چیزی می جوید و در جایی می طلبد . سعادت، فراهم بودن اسباب تکامل برای یک فرد یا یک جامعه است; بنابراین هر کس از نظر شرایط روحی، جسمی، خانوادگی، محیط و فرهنگ، اسباب بیشتری برای رسیدن به هدف های والا در اختیار داشته باشد، به سعادت نزدیک تر است; ولی باید توجه داشت که پایه اصلی سعادت، اراده و خواست خود انسان است . اوست که می تواند وسایل لازم را برای ساختن خویش و حتی جامعه اش فراهم سازد و اوست که می تواند با عوامل بدبختی و شقاوت، به مبارزه برخیزد یا تسلیم آن گردد . سعادت، مطلوب هر عاقلی است که پیوسته می خواهد سعید زندگی کند; اما همان گونه که طبقات بشر مختلفند، افکار و عقاید آنان نیز با هم فرق دارد و هر دسته ای برای سعادت، راهی برگزیده اند . این راه ها عبارتند از:

1 . ثروت; آیا ثروت سعادت است؟ گروهی از افراد، خوشبختی را در به دست آوردن ثروت می دانند و از این رو از طرق مختلف شب و روز در این راه می کوشند; هر چند ثروت، اگر از طریق حلال حاصل شده باشد و در طریق حلال صرف گردد، موجب سعادت می شود; ولی خود ثروت فی نفسه سعادت نیست و اگر در راه خدا انفاق نشود، موجب عذاب الهی است . قرآن کریم می فرماید: «کسانی که طلا و نقره را ذخیره کرده، در راه خدا انفاق نمی کنند، آنها را به عذاب الیم بشارت بده » . چه بسیار ثروت مندانی همچون قارون که بدبخت و شقی بوده اند .

2 . مقام; آیا مقام سعادت است؟ برخی از مردم، پست و مقام را راه رسیدن به سعادت می دانند و روی همین اصل، بعضی در این راه تلاش و کوشش فراوان به خرج می دهند تا منصبی به دست آورند و وقتی به دست آورند، می کوشند تا به هر نحو ممکن آن را از دست ندهند و برای نیل به مقصود خویش، چه جنایاتی را که مرتکب نمی شوند . تاریخ بنی امیه و بنی عباس، بهترین شاهد برای این مدعاست . درست است که مقام و منصب در حکومت عدل یا در حکومت جور اگر به دست علی بن یقتین ها برسد، موجب سعادت است، ولی به تنهایی سعادت نخواهد بود .

3 . علم; آیا علم و دانش سعادت است؟ باید دانست که دانش آن چنان فضیلتی است که انسان را از منجلاب بدبختی ها می رهاند . پیامبر عظیم الشان اسلام صلی الله علیه و اله و ائمه معصومین علیهم السلام بهترین مشوق و مروج علم و دانش بوده اند و از سخنان آنان است: «اطلبوا العم من المهد الی اللحد» و خداوند عزوجل نیز فرموده است: «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون » اما باید بدانیم که علم تنها هم انسان را سعادت مند نمی کند و چه بسیار عالمان و دانشمندانی که مسیر انحراف در پیش گرفتند و «اذا فسد العالم فسد العالم » و یا «العلم هو الحجاب الاکبر» .

4 . عبادت; آیا عبادت می تواند سعادت باشد؟ واضح است که عبادت هم به تنهایی راه به جایی نمی بردو گاهی عبادت خالی از علم، انسان را به سمت ضلالت و سطحی اندیشی پیش می راند .

بر هر چه انگشت نهیم، به تنهایی سعادت نخواهد بود; پس سعادتی که ا مام حسین - علیه السلام - از آن سخن می گوید، چیست؟ دین مقدس اسلام راه سعادت را بیان کرده و در اختیار ما نهاده است . سعادتی که تمام طبقات جامعه اگر بخواهند، می توانند از آن بهره مند گردند، ایمان و عمل صالح است . در قرآن کریم در بیش از شصت آیه، بعد از ایمان، عمل صالح ذکر شده است .

در سوره والعصر آمده است: «والعصر ان الانسان لفی خسر (سوگند به عصر که هم در خسر و زیان هستند) الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصو بالحق و تواصوا بالصبر و این است رمز سعادت در جمله مولا حسین علیه السلام و چه کوست سرنوشت سعادت مندان; و اما الذین سعدوا ففی الجنة ما دامت السموات و الارض الاماشاء ربک عطاء غیر مجذور» . (3)

پی نوشت:

1 . از سخنان امام حسین علیه السلام .

2 . هود (11): 105و108 .

3 . هود (11): 108 .

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 3:56 PM

 

مظاهری سیف

چکیده

عرفان مخلصانه امام حسین(ع) دارای دو بعد علمی و عملی است. بعد علمی بر پایه معرفت شهودی استوار است و در بعد عملی به جهاد مصلحانه می انجامد.

در سلوک حسینی، تا رسیدن به عرفان علمی، به ترتیب سه روش معرفتی حسی ـ عقلی، عقلی محض و شهودی (حضوری) در کار می آید و در جنبه عملی، پس از جهاد مصلحانه درونی و رسیدن به مقام مخلَصین، نوبت به جهاد مصلحانه بیرونی و تهذیب جامعه و تاریخ می رسد.

عرفان مخلصانه که از خودشناسی و خودسازی آغاز می شود، با برخورداری از شاخصه هایی چند، به جهاد و جامعه سازی می پردازد. این شاخصه ها که رابطه ای دینامیک با هم دارند و بر تعمیق و تقویت یکدیگر می پردازند، عبارتند از زهد، شوق دیدار حق، خشیت، طاعت و عزت. این روابط در تحلیل روان شناختی آنها آشکار می شود.

بقيه در ادامه

 

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 3:52 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 39

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5908122
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی