به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

در زلال سخنان رهبر معظم انقلاب (دام ظله العالی)

«... زندگی حسین بن علی علیه السلام و ماجرای چند روزه آن حضرت در کربلا، فصل عظیمی از تاریخ ماست. حجم آن کم، امّا مفهوم آن بسیار وسیع و عمق آن خیلی زیاد است... هر آزادی خواه و هر مجاهد فی سبیل اللّه و هر کس که می خواسته است در میدان خطر وارد بشود از آن ماجرا مایه گرفته و آن را پشتوانه روحی و معنوی خود قرار داده است. در انقلاب ما این معنی به صورتِ بیّنی واضح بود. معلوم نبود اگر ما این حادثه را نمی داشتیم چه طور می توانستیم در این معرکه خوض کنیم. این خودش فصل عریض و قابل تعمقی است که تمسّک به ذیل ماجرای عاشورا و مجاهدت سیدالشهداء علیه السلام چه تأثیری در وضع انقلاب ما داشت...».(1)

حجت الهی در دل مومن

با توجّه به جایگاه امام معصوم در نظام هستی همواره گرامی ترین فرد در دیدگاه افسان مومن حجت الهی است. لذا دین باور حقیقی همیشه می کوشد با از طریق اعمال و رفتار خویش رضایت و خشنودی امام زمان خویش را بر هر امری مقدّم دارد. در چشم اصحاب حسینی بن علی علیه السلام خویشاوند و عزیزی بالاتر از امام زمانشان نمی شناختند و از همین رو حاضر هر گونه فداکاری در راه امام بودند و در عمل نیز این امر را به طور کامل به اثبات رساندند. عابس یکی از یاران امام حسین علیه السلام در روز عاشورا وقتی به حضور آن حضرت می آید، می گوید: «سالار من، به خدا سوگند در سرتاسر روی و زیر آسمان هیچ آشنا و بیگانه یا خویشاوندی عزیزتر و گرامی تر از شما برای خود نمی شناسم. خدا گواه است که اگر برایم ممکن بود و می توانستم به قیمت چیزی عزیزتر از جان از تو و خاندانت دفاع کنم هرگز لحظه ای درنگ نمی کردم و برتر از جان و خون خویش را نثار آزادی و جان شما می کردم. امّا دریغ که بهتر ار جان چیزی ندارم...».(2)

درس محبّت و مهرورزی

از جمله ارزش های انسانی که در جریان نهضت امام حسین علیه السلام به کامل ترین صورت تجلی پیدا کرد مهر و محبّت خالصانه بود. هر یک از یاران امام حسین علیه السلام به شیوه ای علاقه و مهر خود را به امامشان به نمایش گذاشته اند و این کار در مواردی حتی دشمنان را به تعجب وا داشته است. نقل می کنند وقتی زینب علیهاالسلام با دست خود لباس رزم به تن دو فرزندش محمد وعون پوشاندند و آنان را خدمت امام حسین علیه السلام آوردند و از آن حضرت اجازه خواستند که دو فرزندش به میدان عازم شوند نخست امام حسین علیه السلام راضی نشدند و فرمودند: «شاید همسرت عبداللّه به این کار رضایت ندارد». حضرت زینب علیهاالسلام فرمودند: «عبداللّه خود سفارش کرده است که پسرانم باید پیش از برادر زادگانت به میدان بروند». به دنبال اصرارهای مکرر حضرت زینب علیهاالسلام وقتی جعفر و عون اجازه نبرد را از امام حسین علیه السلام دریافت کردند، چون عمرسعد آن دو را در میدان دید، گفت: «شگفتا! این خواهر محبّتی به برادرش حسین دارد که دو نور دیده خود را نثار برادر می کند».(3)

مسابقه جانبازی

تک تک یاران اباعبداللّه علیه السلام تلاش می کردند در فداکاری بر دیگر هم رزمان خود پیش قدم شوند. از حضرت زینب علیهاالسلام در این باره خاطره ای نقل شده است: نیمه شب عاشورا به قصد دیدار با برادرم امام حسین علیه السلام از خیمه خارج شدم. کنار خیمه برادرم عباس که رسیدم دیدم جوانان بنی هاشم را در آن جا گرد آورده است و به آنان می گوید: یاری امام حسین علیه السلام فردا پیش از دیگران برعهده ما بنی هاشم است. آن گاه همه جوانان بنی هاشم اعلام آمادگی کردنند. حضرت زینب علیهاالسلام می فرماید: از شنیدن این سخنان خوشحال شدم و به طرف خیمه امام حسین حرکت کردم. چون از برابر خیمه حبیب بن مظاهر عبور می کردم، شنیدم حبیب سایر اصحاب برادرم را جمع کرده است و به آنان می گوید: فردا چه می کنید؟ گفتند: هر چه تو بگویی. حبیب گفت: مبادا بنی هاشم جلوتر از شما به میدان بروند. ماپیش از آنان باید جان خویش را نثار کنیم... حضرت زینب علیهاالسلام می فرماید: از عزم و اراده اصحاب خوشحال شدم.... .(4)

برابری انسان ها

اسلام مکتبی است که نه در شعار، بلکه در عمل نیز برابری انسان ها را تأیید می کند. عاشورا از صحنه های عملی اثبات این عقیده است. در اردوگاه امام حسین علیه السلام نه تنها همه ارزش های متعالی انسانی به نمایش گذاشته می شود و حجّت برای همه انسان ها تا قیامت تمام می گردد، بلکه تمام معیارها پوشالی برتری طلبانه و ارزش های جاهلی به یک باره زیرپا نهاده می شود و در عمل به جهانیان نشان داده می شود که تنها معیار برتری، آراستگی به ارزش های والای الهی است. در اردوگاه امام حسین علیه السلام سیاه پوست به همان مقدار ارزش دارد که سفید و ترک تبار به همان مقدار در آبیاری درخت دین نقش دارد که خون جوان قریشی... این وضع در زمانی به نمایش گذاشته می شود که در اردوگاه دشمن هنوز برتری نژاد سفید بر سیاه و عرب بر عجم به همان صورت جاهلی مطرح است.

تصمیم قهرمانانه

امام حسین علیه السلام به جهانیان آموخت که انسان پس از تشخیص حقیقت هرگز نباید از آن دست بردارد، هر چند این کار هزینه زیادی داشته باشد. از تمام موضع گیری های امام حسین علیه السلام این حقیقت را می توان فهمید. نقل شده است وقتی سالار شهیدان تصمیم گرفتند که از مدینه هجرت کنند، شخصیّت های بزرگی به محضر آن حضرت شرف یاب شدند و اظهار نگرانی کردند. از جمله برادر بزرگوارشان محمدحنیفه پیشنهاد کرد به منظور پرهیز از بیعت با یزید به نقطه دور دستی که نیروهای حکومتی به آن جا دست رسی ندارند کوچ کنند. امام حسین علیه السلام در جواب فرمودند: «برادر جان، اگر در سرتاسر گیتی هیچ نقطه امن و هیچ پناهگاه مورد اعتمادی پیدا نکنم، هم چنان دست بیعت به این قوم خود کامه نخواهم داد...».(5) آن گاه پس از نوشتنی وصیت نامه خود از مسیر عادی به سمت مکه رفتند.

وفای به خاندان پیامبر علیه السلام

در شب عاشورا امام حسین علیه السلام به اصحاب خود می فرمایند: «این قوم با من کار دارد پس خود را نجات دهید». امّا هیچیک از یاران امام علیه السلام حاضر به چنین کاری نمی شوند. آن گاه حضرت می فرمایند: «پس همسران تان و خانواده تان را به جای امنی برسانید تا آنان از اسارت نجات پیدا کنند». نقل می کنند پس از شنیدن این سخنان علی بن مظاهر به خیمه خود می رود تا همسرش را به خانواده اش برساند. این بانوی با وفا در جواب همسرش می گوید: «من چون همسر تو هستم باید مطیع تو باشم. امّا این کار تو عادلانه و منصفانه نیست. علی بن مظاهر می پرسد: چرا؟ همسرش می گوید: آیا تو می پسندی که دختران والا مقام پیامبر خدا به اسارت بروند، امّا من از اسارت در راه حقّ و عدالت در امان باشم؟ آیا تو می پسندی نزد رسول خدا روسفید باشی اما من در نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شرمنده باشم! این کار از انصاف دور است... ما زنان نیز به همراه بانوان حرم امام حسین علیه السلام می مانیم و آنها را تنها نمی گذاریم. چون علی بن مظاهر این سخن همسرش را به امام حسین علیه السلام رساند، آن حضرت او را دعا فرمودند.

بیزاری از باطل

از جمله امور که در جریان واقعه عاشورا بیشتر به چشم می خورد برائت عملی و اعلام بیزاری از عملکرد دشمنان اهل بیت علیهم السلام و طرف داران باطل است. اصحاب امام حسین علیه السلام علی رغم اصرار امام حسین علیه السلام حاضر نشدند جان خود را نجات داده، خود یا خانواده شان را از معرکه برهانند و افزون بر این در همه جا و در همه فرصت ها بیزاری خود را از باطل با صدای رسا به گوش جهانیان رساندند. نقل شده است امام حسین علیه السلام برای روشنگری بیشتر «بُریر» را که از چهره های شناخته شده بود به جلو صفوف فرستادند تا حقیقت را با دشمن در میان بگذارد تا بلکه آنها را از این جنایت بزرگ که آتش ابدی را برایشان در پی داشت منصرف سازد. امّا بّریر هر چه بیشتر گفت آنها بر عناد و حقّ ستیزی خود بیشتر پافشاری کردند. در نهایت بُریر هم از هدایت یافتن آنها ناامید شد و با صدای رسا به خداوند عرض کرد: «پروردگارا من از کردار زشت این قوم نفرت و بیزاری خویش را اعلام می کنم».(6)

جوان جهادگر

از مهمّ ترین ویژگی های بارز جوانان و نوجوانان حاضر در صحرای کربلااین است که همه آنان آگاهانه و با ایمان و یقین کاملی که داشتند همواره آماده جهاد در راه خدا بودند و منتظر بودند تا فرصت و زمینه ای فراهم شود تا با جان و دل به انجام وظیفه بپردازند. نقل می کنند وقتی مسلم بن عوسجه به شهادت رسید فرزند نوجوان او به خدمت مادر خود می رسد و از او اجازه حرکت به سوی میدان می طلبد. آن گاه که مادر رضایت می دهد و به دست خود بر تن او لباس رزم می پوشاند، به حضور امام حسین علیه السلام می رسد و اجازه شرکت در جهاد می خواهد. از آن جا که پدرش مسلم بن عوسجه چند لحظه پیش از آن شهید شده بود، امام رخصت نمی دهد، امّا این جوان پس از اصرار زیاد موفق به دریافت اجازه شد. چون عازم میدان گشت اشعاری پرشور و حماسی خواند که حاضران از دیدن آن همه شجاعت و یقین و اطمینان متعجب شدند. او می گفت: «ای قوم شقی! آیا شما در طول تاریخ برای سالار من حسین علیه السلام نظیری در بزرگواری و فضیلت می شناسید که امروز چنین با هم در مخالفت با او هم داستان شده اید؟» و آن قدر پیکار کرد تا به شهادت رسید.(7)

تحصیل رضایت مادر

از جمله ویژگی های جوانان حاضر در نهضت امام حسین علیه السلام احترام و ادب فراوانشان نسبت به والدین است. آنها با توجّه به جایگاه منزلت پدر و مادر در فرهنگ اسلامی و ضرورت کسب رضایت آنان همواره می کوشیدند والدینشان را از خشنود سازند و بدین وسیله رضایت پروردگارشان را کسب نمایند. در گرماگرم نبرد عاشورایشان مادر وهب بن عبداللّه به پسرش می گوید: «فرزندم، برخیز که امروز روز یاری حق است. به هر وسیله ای که می توانی در یاری فرزند پیامبر شتاب کن» وهب بلافاصله سلاح برمی دارد و آهنگ نبرد می کند و پس از پیکاری با دشمنان و به هلاکت رساندن شمار فراوانی به سوی مادر برمی گردد و می گوید: «مادر جان، آیا راضی شدی» مادر می گوید: «زمانی به طور کامل از تو راضی خواهم شد که در راه دفاع از امام حسین علیه السلام به شهادت برسی». وهب دوباره عازم میدان شد و پس از جنگ با دشمنان شربت شهادت نوشید. مادر چون با نعش و سر بریده فرزند خود روبه رو شد پس از حمد خدا گفت: «فرزندم، با شهادتت مرا در پیش اباعبداللّه علیه السلام رو سفید کردی».(8)

حفظ جایگاه رهبری

یکی از پیام های مهم نهضت امام حسین علیه السلام ضرورت اهتمام به حفظ جایگاه رهبری و گزینش رهبر شایسته است. چه بسا در نتیجه فریفتگی گروهی از مردم به زرق و برق دنیا و غفلت گروهی دیگر از ارزش های الهی فضایی ایجاد شود که افراد ناشایست و بی تقوا طمع در دست گرفتن زمام امور جامعه را در سر بپرورند یا دشمنان به منظور نیل به اهداف پلیدی که دارند زمینه تسلط افراد ناصالح را فراهم نمایند. در چنین مواضعی بر تک تک مردم لازم است که از چنین کاری جلوگیری کنند. امام حسین علیه السلام وقتی متوجه شدندکه یزید در صدد بر آمده است که زمام امور رهبری مسلمانان را به دست بگیرد، با تمام وجود به مخالفت با او برخواستند و در این باره فرمودند: «یزید مرد شراب خوار فاسقی است... چون منی هرگز حاضر به بیعت با جون او نمی شود»(9) و در جای دیگر فرمود: «انّا للّه ِ و انّا الیه راجعون؛ اینک باید فاتحه اسلام را خواند؛ چراکه امت اسلام به حکومت فردی چون یزید گرفتار شده است».(10)

خطر دنیا پرستی

دنیا دوستی از جمله اموری است که گاه انسان را وادار به ارتکاب بدترین کارها می کند و زندگی را تباه سازد. یکی از درس های مهمّ عاشورا عبرت گیری از سرنوشت و کارهای کسانی است که با هدف دست یابی به مال و مقام دنیا، علی رغم علم به حقانیّت امام حسین علیه السلام ، حاضر به جنگ با آن حضرت شدند. نقل می کنند وقتی عبیداللّه بن زیاد از عمرسعد خواست تا آماده جنگ با حسین بن علی علیه السلام شود، همه دوستان او وی را از چنین کاری منع کردند و حتی خود او نیز به پدر عمّاربن عبداللّه یسار گفت: «امیر عبیداللّه از من خواست که با حسین علیه السلام وارد جنگ شوم ولی من تن به این کار نمی دهم». با این همه چون همواره به دنیا دل بستگی داشت، از چشم پوشی از زرق و برق دنیا و حکومت ری ناتوان بود و می گفت: «آیا مُلک ری را که امیر به من وعده داده است ندیده بگیرم یا ننگ قتل حسین بن علی علیه السلام را بپذیرم؟»(11) در نهایت میل مقام وزحارف دنیا او را وادار به انتخابی کرد که به اعتراف خودش در نتیجه آن مرتکب بزرگ ترین جنایت و گناه شد.(12)

شیطان در کمین انسان

بدون تردید صبر بر مصائب در راه خدا پاداش فراوانی دارد. گاهی شیطان از طریق وادار ساختن انسان مصیبت زده بی صبری می کوشد تا از دریافت اجر صابران او را محروم سازد. نقل شده است وقتی حضرت زینب علیهاالسلام در شب عاشورا متوجه شدند که امام حسین علیه السلام آماده شهادت شده اند، فرمودند: «وای از این مصیبت! ای کاش مرگ من فرا می رسید تا شاهد چنین ماجرایی نمی شدم...». چون امام حسین علیه السلام این سخنان را شنید به آن حضرت فرمود: «خواهرم مواظب باش شیطان شکیبایی را از تو نگیرد».(13)

توبه پذیری خدا

خداوند متعال در کنار تمام نعمت های بی منتهای خود انسان را از نعمت توبه نیز برخودار کرده است که اگر در مواقعی بر اثر غفلت یا فریب شیطان یا هوای نفس مرتکب گناهی شد بتواند از طریق بازگشت به سوی خداوند از آثار سوء آن گناه در امان ماند. در صحرای کربلا صحنه های بسیار زیبایی از توبه به چشم می خورد که از جمله آنهاست جریان توبه حرّبن یزید ریاحی. وقتی حرّ متوجّه شد که عمربن سعد مصمم است. برای مال و مقام دنیا با امام حسین علیه السلام جنگ کند از کرده خود پشیمان شد و خود را به امام حسین علیه السلام رساند و عرض کرد: «آمده ام تا توبه کنم، اما نمی دانم با این همه کارهای بدی که کرده ام و شما را به این صحرای کشانده ام راهی به توبه کردن دارم یا نه؟»امام حسین علیه السلام فرمودند: «آری، خداوند توبه تو را قبول می کند و تو را می آمرزد».(14)

پرهیز از شروع جنگ

از بررسی سیره امیرالمومنین علی علیه السلام و فرزندانش امام حسن علیه السلام امام حسین علیه السلام به خوبی این حقیقت معلوم می گردد که هیچ گاه حاضر نشده اند آغازگر جنگ باشند و همواره تلاش نموده اند تا از طریق موعظه و روشنگری، بدون جنگ و خون ریزی مسائل را حلّ کنند. نهضت عاشورا نیز علی رغم رفتارهای ناجوان مردانه دشمن، امام حسین علیه السلام آغازگر جنگ نشدند، نقل می کنند وقتی یاران آن حضرت در پشت اردوگاه خود آتش روشن کردند تا مانع حمله دشمن از پشت سر شوند، شمر با کمال بی شرمی گفت، «ای حسین، پیش از آتش رستاخیز به سوی آتش دنیا شتاب کردی». در این لحظه مسلم بن عوسجه عرض کرد: «ای پسر پیامبر، شمر در تیررس من است. اگر اجازه می دهی این تبه کار را به سزای عمل گستاخانه اش برسانم». امام حسین علیه السلام فرمود: «مبادا به سوی او تیر بیندازی. من دوست ندارم آغازگر جنگ شوم».(15)

نتیجه خودداری از یاری حقّ

همان گونه که یاری حقّ موجب شادابی و سربلندی و افتخار انسان است، خودداری از عمل به وظیفه در موقعیّت های حساس نیز موجب سرافکندگی و حسرت خواهد بود. نقل می کنند حضرت اباعبداللّه علیه السلام در مسیر کربلا در منزلی به خیمه عبداللّه جعفی رفتند و از او خواستند که آن حضرت را یاری کند. امّا او از این کار سرباز زد. او پس از پایان ماجرای عاشورا از کرده خود پشیمان شده بود و این اشعار را زمزمه می کرد: «تا زنده ام، حسرت و نامرادی بر من باد! حسرتی که فضای سینه ام را پر کرده است؛ زیرا حسین از من در برابر دشمنان و نامردمان یاری خواست. وای بر آن روزی که با پسر پیامبر وداع کردم؛ وای بر آن روز، اگر جانم فدایش می کردم در روز واپسین پیروزمند و کام روا بودم. آنان که حسین را یاری کردند نیک بخت شدند و آنان که از او روی برگرداندند چند چهره و منافق بودند».(16)

پی نوشت

(1) حدیث ولایت، ج7، ص212.

(2) عاشورا: غم بارترین روز تاریخ، ص168.

(3) حضرت زینب فروغ تابان کوثر، ص175.

(4) موسوعة کمالات الحسین علیه السلام، ص408.

(5) مقتل خوارزمی، ج1، ص188.

(6) مقتل خوارزمی، ج1، ص99.

(7) همان، ص148 و 149.

(8) مقتل خوارزمی، ج1، ص155.

(9) تاریخ طبری، ج7، ص216.

(10) مقتل خوارزمی، ج1، ص185.

(11) موسوعة العتبات، ص52.

(12) شخصیت حسین علیه السلام قبل از عاشورا، ص359.

(13) یا اخیة لا یذهبن بحلمک الشیطان (سید کاظم ارفع، سیر عملی اهل بیت علیهم السلام حضرت زینب علیها السلام، ص18).

(14) نعم یتوب الله علیک ویغفر لک... (همان، ص47).

(15) لا ترمه فانی اکره ان ابدیسم...(الارشاد، ج2، ص99).

(16) فیالک حسرة ما دمت حیا... تردد بین صدری و التراق...(مقتل ابن مخنف، ص72 تا 74).

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 3:31 PM

عزّت و افتخار حسینی

مقام معظم رهبری در زمینه فلسفه قیام امام حسین علیه السلام می فرمایند:

«... اگر کسی کانون فساد و ظلم را ببیند و بی تفاوت بنشیند، در نزد خدای متعال با او هم سرنوشت است. [امام حسین علیه السلام ] فرمود: من برای گردن کشی و تفرعن حرکت نکردم. دعوت مردم عراق از امام حسین علیه السلام برای این بود که [آن حضرت] برود و حکومت کند. امام هم به همین دعوت پاسخ دادند؛ یعنی این چنین نیست که امام حسین علیه السلام به فکر حکومت نبود. امام حسین علیه السلام به فکر سرکوب کردن قدرت های طاغوتی بود، چه با گرفتن حکومت و چه با شهادت و دادن خون. امام حسین علیه السلام می دانست که اگر این حرکت را نکند، این امضای او، این سکوت او، این سکون او چه بر سر اسلام خواهد آورد. وقتی قدرتی همه امکانات جوامع و یا یک جامعه را در اختیار دارد و راه طغیان پیش می گیرد و جلو می رود، اگر مردان و داعیه داران حقّ در مقابل او اظهار وجود نکنند و حرکت او را تخطئه نکنند، با این عمل، کار او را امضا کرده اند؛ یعنی ظلم به امضای اهل حق می رسد، بدون این که خودشان خواسته باشند... امام حسین علیه السلام این را بر نمی تافت. لذا قیام کرد...».

شیوه گزینش یاران

تمام رهبران نهضت های انقلابی و اصلاحی به عده ای یار وفادار و نیروی شجاع و غیور نیاز دارند تا آنان را در پیشبرد اهداف و اجرای برنامه هایی که در نظر دارند با تمام وجود یاری نمایند و زمینه های پیروزی و تداوم نهضت را فراهم کنند و دست آوردهای آن را به بهترین وجه پاس دارند. هر یک از رهبران با توجّه به نوع جهان بینی و نظام ارزشی خود از شیوه های ویژه ای در جذب نیرو و انتخاب یاران استفاده می کنند. امام حسین علیه السلام در نهضت عاشورا تلاش می کردند تا آن دسته از افراد به او بپیوندند که کاملاً با اهداف نهضت امام حسین علیه السلام آشنایند و خطرهای موجود بر سر راه نهضت را می شناسند و با اختیار کامل آن مسیر را انتخاب کرده اند. لذا امام رحمه الله در فرصت های مختلف از سختی های این راه سخن می گفتند. آن بزرگوار می فرمایند: «ای مردم هر یک از شما که می تواند تیزی شمشیرها و ضربات کوبنده نیزه ها را تحمل کند با ما قیام کند و گرنه از ما جدا شود و جان خود را نجات بخشد.»

جداسازی سره از ناسره

امام حسین علیه السلام هم زمان با عوض شدن اوضاع و موقعیت ها، همراهان خود را از وضعیّت پیش آمده آگاه می ساختند تا آنان هر تصمیمی که می خواهند خود بگیرند و ناخواسته و از روی اجبار به سمتی کشیده نشوند که نمی پسندند. حضرت سکینه علیهاالسلام می فرمایند: امام حسین علیه السلام پس از اطلاع یافتن از پیمان شکنی مردم کوفه و تسلیم کردن مسلم بن عقیل به دشمن، اصحاب خود را در خیمه ای جمع کردند و به آنان فرمودند: «ای یاران من، شما در حالی از وطن خود با من بیرون آمدید که گمان می کردید ما به سوی مردمی می رویم که با ما هم زبان و همدلند، امّا اینک وضع عوض شده است؛ چون شیطان آنان را فریب داده از یاد خدا غافل کرده است. اکنون همان مردم جز کشتن من و یارانم تصمیم دیگری ندارند. من نگرانم که مبادا شما این حقیقت را ندانید و ناخواسته گرفتار شوید. بنابراین هر کس از شما همراهی با ما را در این وضع خوش ندارد باز گردد...».

یاری تا پای جان

هر یک از یاران امام حسین علیه السلام از چنان ایمان و اخلاصی برخوردار بودند که دفاع از آن حضرت و شهادت در راه اهداف قیام عاشورا را بر همه چیز ترجیح دادند. نقل است که در روز عاشورا وقتی هلال بن نافع عازم میدان شد، همسر جوانش به وی گفت: بعد از تو به کجا بروم و به چه کسی پناه ببرم؟ و سخت گریست. امام حسین علیه السلام چون این وضع را دیدند، خطاب به هلال فرمودند: «ای پسر نافع، همسرت جدا شدن از تو را نمی پسندد. تو می توانی خشنودی وی را بر مبارزه با دشمنان ما مقدّم سازی و دست همسرت را بگیری و از این مهلکه نجات دهی». هلال در جواب عرض کرد: «ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، اگر امروز از یاری تو دست بردارم، فردای قیامت جواب پیامبر را چگونه بدهم؟» آن گاه به میدان جنگ رفت و تا جان در بدن داشت به جهاد با دشمنان پرداخت.

سپاس گزاری بر خبر شهادت

هر انسانی به طور طبیعی حفظ جان خود را دوست دارد و در مقابل از مرگ و به خطر افتادن حیات خویش بیمناک است. امّا انسان مؤمن مجاهد اگر مرگ او شهادت در راه خدا باشد، از آن با آغوش باز استقبال می کند و نه تنها از آن نمی گریزد بلکه در لحظه لحظه زندگی در آرزوی چنین سعادتی است. در همه جای وقایع عاشورا با چنین صحنه های باشکوهی روبرو هستیم. یاران امام حسین علیه السلام آن چنان به مراتب بالای یقین رسیده بودند که در دست یافتن به فوز شهادت با یکدیگر به رقابت می پرداختند و از هیچ خبری به اندازه خبر شهادت خوشحال نمی شدند. وقتی امام حسین علیه السلام در شب عاشورا فرمودند «اکنون که هدف این مردم کشتن من است، بیعتم را از شما برداشتم. خودتان را نجات دهید.»، یاران حضرت حاضر به این کار نشدند. آن گاه امام خبر شهادت آنان را داد. پس از شنیدن این خبر همگی گفتند: «سپاس خدایی را که ما را در یاری دادن به شما کرامت داد و با کشته شدن در راه شما به ما شرافت بخشید».

نتیجه ستمگری

بر اساس سنت های الهی، دست یابی به اهداف در صورتی نتیجه بخش است که از راه های مناسب و مشروع پی گیری شوند و گرنه از طریق زیر پا نهادن حقوق دیگران و زیر پا گذاشتن احکام و ارزش های الهی، دنبال کردن اهداف نتیجه مطلوبی در پی نخواهد داشت. واقعه عاشورا از این جهت درس بزرگی برای همه انسان هاست. سردم داران دشمنان اهل بیت علیهم السلام گمان می کردند از طریق ارتکاب این جنایت بزرگ می توانند زمام حکومت مسلمین را بدست بگیرند و به هدف هایشان دست یابند؛ امّا طولی نکشید که علی رغم پیروزی ظاهری اثری از آنان بر جای نماند؛ زیرا شیوه ای که انتخاب کرده بودند بر خلاف احکام الهی و اصول انسانی بود. امام حسین علیه السلام پیشاپیش فرموده بودند: «سوگند به خدا، تا من زنده ام حکومت بر بنی امیّه گوارا نخواهد شد و چون مرا به شهادت برسانند به آرزوهایشان نخواهند رسید و هرگز کسی برای خدا آنان را یاری نخواهد کرد».

استقبال از شهادت در راه دین

در روزهای اوّل شروع قیام امام حسین علیه السلام عدّه ای از دوستداران آن حضرت درباره عاقبت درگیری با یزید هشدار می دادند و گمان می کردند که امام حسین علیه السلام از عاقبت درگیر شدن با شخصی چون یزید، چنان که باید خبر ندارند. لذا امام علیه السلام به همراهان خود و خویشاوندانش تأکید داشتند که اقدام علیه حکومت یزید را با علم به عاقبت کار انتخاب کرده اند و به این طریق به جهانیان آموختند هنگامی که اساس دین به خطر می افتد، حتی امام معصوم علیهم السلام نیز موظف است که به دفاع از آن برخیزد و از به خطر افتادن اساس دین، ولو به بهای نثارجان خود جلوگیری کند. وقتی یکی از خویشاوندان حضرت از روی دلسوزی به ایشان گفت: اگر بیعت نکنی این قوم شما را خواهند کشت، امام علیه السلام فرمودند: آیا گمان می کنی چیزی که می دانی من از آن ناآگاهم؟ ولی، به خدا سوگند، من هرگز زیربار ذلّت نخواهم رفت و گرنه پدرم از رسول خدا خبر شهادت خویش و مرا سال ها پیش به من داده است».

درخواست شکیبایی از خدا

طبق سنت الهی همه انسان ها باید امتحان شوند. در بسیاری از موارد این آزمایش از طریق پیش آمدهای تلخ و سختی ها انجام می گیرد. در چنین مواقعی پناه بردن به خدا و از او بردباری درخواست کردن، در حفظ سلامت اعتقادی و به جای آوردن حقّ بندگی بسیار ضروری است. یکی از رفتارهای بسیار آموزنده امام حسین علیه السلام در صحنه های تلخ عاشورا این است که در لحظه های بسیار تلخ و در ساعاتی که مصیبت های سختی متوجه اهل بیت علیهم السلام می شد، به خدا متوسل می شدند و از خدا شکیبایی طلب می کردند. از جمله چون علی اصغر علیه السلام را بر روی دستان مبارک پدر شهید کردند، امام حسین علیه السلام فرمودند: «پروردگارا، در مقابل این پیشامد به ما صبر عطا کن و این شهید را از ما قبول فرما».

پاسداری از حق

یکی از وظایف افراد در جامعه اسلامی مراقبت از حفظ ارزش ها و اجرای احکام اسلامی است. اگر وضعیتی پدید آمد که بی توجهّی به اصول و ارزش های الهی از طرف عده ای از مردم یا گروهی از مسئولان مشاهد شد، در مرحله اول همه افراد موظفند با توجّه به چهارچوبی که برای امر به معروف و نهی از منکر مشخص شده است آنان را امر به معروف و نهی از منکر کنند و اگر این کار تأثیری نبخشید و احساس شد که اساس دین و احکام الهی در خطر است همه مردم موظفند در مقابل چنین پیشامدی بایستند و مانع ضربه خوردن اساس دین شوند. امام حسین علیه السلام در این باره می فرمایند: «ای مردم مگر نمی بینید که به حقّ عمل نمی شود و از باطل خودداری نمی گردد؟ پس چرا ساکت نشسته اید؟ در چنین وضعی سزاوار است که انسان با ایمان مرگ در راه خدا را آرزوی خود سازد... تا بلکه از حاکمیّت یافتن باطل و نابود شدن حق جلوگیری شود».

وفاداری به پیمان

پاسداری از ارزش ها و پایبندی به فضیلت های اخلاقی و انسانی از دیگر درس های انسان ساز مکتب عاشوراست. امام حسین علیه السلام با رفتار خود شیوه های مناسب دفاع از احکام الهی و فضایل انسانی را در این حادثه بزرگ به جهانیان آموخت. از جمله این رفتارهای آموزنده وفای به عهد بود. چون سران کوفه به امام حسین علیه السلام نامه نوشتند و او را به کوفه دعوت کردند تا با پشتیبانی از آن حضرت و برنامه هایی که دارد، زمینه اجرای احکام الهی را در سطح جامعه اسلامی فراهم سازد و جلو ستم و تعدّی ستمگران را بگیرد. امام حسین علیه السلام با هر زحمتی که بود خود را به نزدیکی های کوفه رساند. طِرِمّاح بن حکم عرض کرد: ای فرزند رسول خدا، مبادا فریب اهل کوفه را بخورید. به خدا قسم مردم کوفه آماده شده اند که به محض ورودتان شما را به شهادت برسانند. امام علیه السلام در جواب ایشان فرمودند: «میان من و این قوم پیمانی است که دوست ندارم من بر خلاف وعده ای که داریم عمل کنم».

عاقبت دنیا دوستی

از بررسی علل و انگیزه های به شهادت رسیدن امام حسین علیه السلام به دست یزیدیان به خوبی این حقیقت معلوم می گردد که عامل اصلی این واقعه عظیم، دنیا دوستی و مقام پرستی عده ای افرادِ به ظاهر مسلمان است. از این رو می توان گفت یکی از شواهد بارز سخن معجزه آسای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم که فرمودند: «دنیا دوستی ریشه همه انحراف هاست»، واقعه عاشوراست. انگیزه فرماندهان لشکر یزید بدون استثنا ریاست دوستی یا فریفتگی به زرق و برق دنیاست؛ برای مثال نقل شده است وقتی شمر در آخرین لحظات حیات امام حسین علیه السلام به آن حضرت نزدیک شد، امام علیه السلام فرمودند: «وای بر تو! آیا می دانی من کیستم؟ آن شقّی گفت: تو حسین پسر علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام هستی و جدّ تو محمّدمصطفی صلی الله علیه و آله وسلم است. امام حسین علیه السلام فرمود: «با این حال چرا می خواهی مرا بکشی؟» شمر گفت: اگر من تو را نکشم چه کسی جایزه یزید را بگیرد؟ امام علیه السلام فرمود: «برای تو جایزه یزید مهّم است یا شفاعت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم ؟» شمر با کمال بی شرمی گفت: یک دانگ از جایزه یزید محبوب تر از تو وجدّ توست...

رنج ها، پله های رشد و تعالی

انسان ها از طریق و رفتارهایی که انجام می دهند به کمالات معنوی می رسند. بر این اساس تلاش های آدمی در دنیا علاوه بر تأمین نیازهای طبیعی و خواست های اجتماعی، حقیقت معنوی و کمال جاودانی انسان را نیز تامین می کنند و مقام و منزلت افراد در عالم آخرت از طریق چگونگی رفتار آنها در دنیا رقم می خورد. بنابراین هر کس در راه حفظ ارزش و به جای آوردن تکالیف سختی های بیشتری تحمل کند، بدون تردید در روز واپسین از منزلت والاتری برخوردار خواهد بود. امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به اصحاب خود فرمودند: «اگر شما بر آنچه ما خود را برای آن آماده کرده ایم آماده ساخته اید، بدانید که خداوند فقط در مقابل تحمّل سختی ها مقام های عالی را به بندگانش می بخشد».

معیار خشم و خشنودی

در فرهنگ اسلامی دوستی و دشمنی با افراد معیار مشخصی دارد. بدون دلیل نمی توان به مخالفت با یک انسان یا یک اندیشه پرداخت. در فرهنگ اسلامی ملاک دوستی ها و دشمنی ها در هماهنگی یا عدم هماهنگی با احکام و ارزش های الهی است. از این حقیقت در سخنان و رفتار امام حسین علیه السلام به صورت های مختلفی تعبیر شده است. در یکی از زیارت های امام حسین علیه السلام در این باره تصریح شده است که ملاک دوستی ها و دشمنی های آن حضرت رضای خدا و خشم اوست: «سلام بر تو ای کسی که خشنودی او از خشنودی خدای مهربان و خشم او از خشم خداوند مهربان ناشی می شود».

دفاع از اهل بیت علیهم السلام

وجود انگیزه سالم در همه موضع گیری های زندگی بسیار با اهمیت است؛ به گونه ای که در روایات اسلامی تصریح شده که نیّت مومن از عملکرد او بهتر است. بیان نیّت و انگیزه نیز در برخی جاها برای دیگران آموزنده و راه گشاست؛ چرا که اگر انگیزه ها بیان نشود در بسیاری از وقایع توسط دشمنان و بدخواهان تحریفاتی انجام گرفته و مسیر آنها تغییر داده می شود. در نهضت عاشورا به منظور جلوگیری از چنین پیش آمدی، در هر فرصت توسط خود امام حسین علیه السلام و تک تک یاران آن حضرت به انگیزه و فلسفه این قیام تصریح شده است. جَون غلام ابوذرغفاری وقتی در میدان حاضر شد این شعر را می خواند: «ای کافران! شمشیر زدن غلام سیاه رادر دفاع از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم چگونه می بینید؟ من با زبان و دست از آنان حمایت می کنم و امیدم آن است که به برکت این عمل بهشت نصیبم شود».

عشق به امام علیه السلام

ویژگی بارز تک تک یاران امام حسین علیه السلام عشق به ایشان است. آنها تمام سختی ها را صادقانه در راه مقتدای خویش تحمّل کردند و لحظه ای در این باره کوتاهی ننمودند. نقل می کنند عابس بن ابی شبیب شاکری وقتی آماده شد که عازم میدان شود سخنانی را به زبان جاری می سازد و پس از آن با حضور در میدان و جهاد با دشمنان، ارادت زبانی خود را با ایثار جان خویش به اثبات می رساند. قسمتی از سخنان عابس که بیانگر میزان ادب و ارادت و معرفت و محبت او به مقام ولایت است به این شرح است: «یا ابا عبداللّه صلی الله علیه و آله وسلم ، به خدا قسم هیچ شخصی، اعم از خویشاوند و غیر خویشاوند، نزد من عزیزتر و محبوب تر از تو نیست. اگر می توانستم، با چیزی گران قدرتر از جان و خونم، ظلم یا قتل را از تو دفع کنم حتماً این کار را انجام می دادم. سلام خدا بر تو یا ابا عبداللّه . شاهد باش که من پیرو شما و پدرتان هستم».

ملاک دوستی و دشمنی یاران امام علیه السلام

مسیری که اصحاب امام حسین علیه السلام انتخاب کرده بودند، اوّلاً با آگاهی کامل آن را برگزیده بودند، ثانیاً برای همه رفتارهایشان معیار ویژه ای داشتند. تک تک آنان به مراتب بالایی از معرفت ولایت و ضرورت پیروی از حجت الهی دست یافته بودند و به این حقیقت ایمان قلبی پیدا کرده بودند که در تمام موضع گیری هایشان حب و بغض اهل بیت علیهم السلام را ملاک خود قرار دهند. این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را همیشه آویزه گوششان بود که فرمود: «احبَّ اللّه ُ مَنْ احبَّ حسیناً؛ هر کسی که حسین را دوست بدارد خداوند او را دوست می دارد». نقل می کنند در موقع ورود به کربلا هلال بن نافع برخاست و با این سخنان پشتیبانی خود را از اهل بیت علیهم السلام به امام حسین علیه السلام و اصحابش بیان کرد: «به خدا قسم، ما از دیدار پروردگارمان ناراحت نمی شویم. ما بر همان نیّت یاری شما و بینایی و آگاهی که داشتیم پایبند هستیم. هر کس که تو را دوست بدارد دوست داریم و هر کس که با تو دشمنی کند با او دشمنیم».

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 3:30 PM

میرصادق سیدنژاد

عاشورا به ما درس می دهد که در ماجرای دفاع از دین، بصیرت بیش از چیزهای دیگر برای انسان لازم است. بی بصیرت ها بدون این که بدانند، فریب می خورند و در جبهه باطل قرار می گیرند؛ چنان که در جبهه ابن زیاد کسانی بودند که از فُساق و فجّار نبودند، ولی از بی بصیرت ها بودند.

مقام معظم رهبری

یاران امام حسین علیه السلام پیام ها و درس ها

شاهدان بزم شهادت

یاران امام حسین علیه السلام هریک به گونه ای در پایداری بر صراط مستقیم از خود شهامت نشان دادند که هریک بر تارک صحیفه افتخارات بشری، به مانند خورشیدی رخشان به نورافشانی خواهند پرداخت. در توصیف این مشعل های بلند هدایت سرور شهیدان عالم حسین بن علی علیه السلام می فرمایند: «من اصحابی بهتر از یاران خود و خاندانی بهتر و باوفاتر از خاندانم نمی شناسم». «من همه آنها را آزمودم و آنان را دلیر و با همّت یافتم. آنان چنان در راه حقّ جانبازی کردند و از هستی و جان خویش گذشتند که به مرگ در راه حق بیش از انس طفل شیرخوار به سینه مادر از خود علاقه نشان دادند». واضح است که انسان هایی با این اوصاف، سخنان و کردارهایی دارند که برای همگان می تواند درس باشد».

شجاعت و جانبازی

اصحاب حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام در راه عقیده و ایمان خود آن چنان شجاعت و از خود گذشتگی داشتند که حتی دشمن نیز به این مطلب اعتراف کرده است. عمروبن حجّاج، یکی از فرماندهان لشکر، یزید چون خواست سربازان تحت فرماندهی خود را علیه اصحاب امام حسین علیه السلام برانگیزد، در توصیف یاران امام علیه السلام گفت: آیا می دانید با چه کسانی در نبردید؟ با دلیر مردانی تکاور و صاحبان هوش و فراست؛ با قومی که در جست و جوی شهد شهادتند. با این که اندکند هیچ یک از شما با آنان پیکار نمی کند مگر آن که به خاک و خون می غلطد. به خدا قسم، فقط می توانید از طریق سنگ باران کردن از دور با آنها بجنگید، وگرنه همه شما را از دم تیغ خواهند گذراند. نقل می کنند چون عمر بن سعد این سخنان را شنید به عمر و بن حجاج گفت: «راست می گویی کسی را به نبرد با ایشان نفرستادم، جز آن که مردی دلیر از آنها به جنگ با وی برخاست. هریک از شما اگر به تنهایی به نبرد با آنها برود، جان سالم بدر نخواهد برد».

شیران بیشه ایمان

در توصیف قدرت ایمان و شجاعت و صلابت یاران حضرت اباعبداللّه علیه السلام مطالب زیادی از دوست و دشمن نقل شده است که هریک به گونه ای از آن شیران بیشه ایمان یاد کرده اند. بعد از واقعه عاشورا وقتی یکی از سربازان عمر سعد را سرزنش کردند که چرا مرتکب این جنایت بزرگ شد، در پاسخ، مطالبی در توجیه عمل ننگین یزیدیان بیان کرد و در ضمنِ سخنان خود، ایمان و شجاعت و از خودگذشتگی بی نظیر یاران آن حضرت را نیز به خوبی توصیف کرد. گفت: «ما در نبرد با کوه ها مواجه بودیم... گروهی به ما حمله کردند که چون شیر ژیان بودند و با شمشیرهای آخته خود به هر طرف لشکر عظیم ما که حمله می کردند، تکاوران قوی و کم نظیر ما را به خاک و خون می کشیدند. آنان شهادت را با آغوش باز استقبال می کردند. نه از ما امان می پذیرفتند و نه به مال دنیا رغبتی داشتند و نه خواهان ریاست و حکومت بودند. اگر لحظه ای از آنها غافل می شدیم ما را زنده نمی گذاشتند».

سلحشوران جانباز

بردباری یاران امام حسین علیه السلام در روز عاشورا همگان را به حیرت وا داشته است. حتی دشمنان امام حسین علیه السلام نیز از دیدن این همه شهامت و ایستادگی دچار تحیر شده بودند. نقل کرده اند وقتی کعب بن جابر ـ یکی از فرماندهان لشکر کوفه ـ بُرَیر بن خُضَیر را به شهادت رساند، چون همسر کعب از این واقعه خبردار شد، در سرزنش او گفت: تو در کشتن فرزند فاطمه تلاش کردی و سرور قاریان قرآن را به قتل رساندی. سوگند به خدا که کار بسیار زشتی مرتکب شدی. بعد از این هرگز با تو سخن نخواهم گفت». در آن جا کعب بن جابر چند بیت شعر در توصیف یاران امام حسین علیه السلام سرود که به گوشه ای از عظمت اصحاب امام حسین علیه السلام دلالت دارد. وی گفت: «از آغاز جوانی ام تا به امروز همانند آنها را ندیده بودم. آنان به هنگام کارزار سلحشورترینِ شمشیر زنان بودند. آری هرکس که از حَرَم و ناموس خویش دفاع کند سلحشور است. آنان با سر و بدن برهنه هرگونه ضربه شمشیر و نیزه را در راه ایمان و عقیده خود به جان می خریدند».

شب تجلّی وفا

تک تک یاران امام حسین علیه السلام فضیلت های انسانی و کرامت های اخلاقی را در صحرای کربلا به نمایش گذاشتند. یکی از اوصاف بسیار شایسته ای که در این آزمایشگاه بزرگ کمالات انسانی بیش از سایر فضیلت ها به چشم می خورد، اوج وفاداری به امام علیه السلام است. نقل شده است در شب عاشورا امام حسین علیه السلام خطاب به یاران و اصحاب خود فرمودند: «اکنون که سیاهی شب همه جا را پوشانده است به تک تک شما اجازه می دهم که با استفاده از تاریکی شب به دیار خود برگردید؛ چون این لشکر به جز من کاری ندارد. پس چه بهتر که شما جان خود را نجات دهید و برای من خود را با خطر مرگ مواجه نسازید». پس از سخنان امام حسین علیه السلام نخست قمر بنی هاشم علیه السلام در پاسخ به آن حضرت فرمودند: «سرور من، هرگز چنین کاری نمی کنیم. خداوند بعد از تو لحظه ای ما را زنده ندارد. ما هرگز از تو جدا نمی شویم».

وفاداری خاندان عقیل

در شب عاشورا امام حسین علیه السلام به یاران خودفرمودند: «لشکریان یزید فقط با من کار دارند و من نیز به شما اجازه می دهم که در تاریکی شب از این معرکه خود را نجات بدهید». نقل می کنند فرزندان عقیل بن علی علیه السلام ـ که برادرشان مسلم را چند روزی پیش از آن کوفیان به شهادت رسانده بودند ـ خطاب به امام حسین علیه السلام فرمودند: «خداوند زندگی بعد از شما را بر ما تیره سازد. ما هرگز دست از یاری شما بر نمی داریم تا این که با خاندان خود در راه تو جان ببازیم».

وفاداری سعید حنفی

وقتی سعید حنفی، یکی از اصحاب وفادار امام حسین علیه السلام ، سخنان آن حضرت را در شب عاشورا شنید که می فرمود: به سرزمین خود برگردید و جان خودتان را برای من به خطر نیندازید، رو به امام حسین علیه السلام کرد و گفت: «آیا تو را تنها بگذاریم و برویم؟! به خدا سوگند هرگز چنین نخواهیم کرد تا پروردگار عالم بداند که ما سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را در مورد شما رعایت کردیم. به خدا قسم اگر بدانم که در دفاع از شما کشته می شوم، سپس زنده شده، باز به قتل می رسم و بعد از آن بدنم را می سوزانند و خاکسترم را بر باد می دهند و این کار را هفتاد بار تکرار می کنند، هرگز حاضر نخواهم شد دست از دامانت بردارم. آن قدر در دفاع از شما می جنگم تا در برابرت شربت شیرین شهادت را بنوشم».

سفارش به پایداری در وفاداری

یکی از کسانی که در روز عاشورا با تمام وجود وفاداری خود را به امام حسین علیه السلام به اثبات رساند، مسلم بن عوسجه است. وی پس از نبردی بسیار سخت و شجاعانه با سربازان عمروبن حجاج، که از سمت فرات به خیمه ها و اردوگاه امام حسین علیه السلام حمله کرده بودند، بر زمین افتاد. امام حسین علیه السلام به همراه حبیب بن مظاهر که دوست مسلم بود، در بالای سر او حاضر شدند. حضرت برای مسلم بن عوسجه دعا کردند... ناگهان مسلم چشمان خود را باز کرد. در این لحظه حبیب بن مظاهر به او گفت: ای مسلم، بر من بسیار سخت است که تو را به این حال روی زمین ببینم. ان شااللّه هرچه زودتر به بهشت وارد می شوی و از این سختی ها به بهترین وجه رهایی می یابی. نقل می کنند مسلم به او گفت: خداوند به تو مژده خیر دهد. آن گاه حبیب بن مظاهر گفت: اگر نبود که می دانم به همین زودی به تو ملحق خواهم شد بسیار دوست داشتم که هر وصیتی داشتی به من بگویی تا به آن عمل کنم. در این لحظه مسلم دوباره چشمان خود را که بر اثر زخم های سر و صورتش پر از خون شده بود باز کرد و در حالی که به امام حسین علیه السلام اشاره می کرد گفت: «ای حبیب تو را سفارش می کنم که تا جان در بدن داری از این مرد دست بر نداری. همواره در یاری او بکوش تا جان خود را فدای او سازی».

تأیید وفاداری

ظهر عاشورا چون امام حسین علیه السلام به اقامه نماز ایستاد، دشمن نه تنها دست از جنگ برنداشت، بلکه بر شدّت هجوم و شمار تیراندازان خود افزود و نهایت شقاوت و ناجوان مردی خویش را به معرض نمایش گذاشت. نقل می کنند وقتی تیرها چون باران به سمت محلی که امام حسین علیه السلام مشغول نماز بودند سرازیر شدند، دیدند سعید حنفی، از سربازان شجاع و با اخلاص امام علیه السلام خویشتن، را سپر تیرها ساخت و از هر طرف که دشمن تیر پرتاب می کرد این سردار باوفای امام حسین علیه السلام خود را به آن سمت خم می کرد تا از اصابت تیرها به امام علیه السلام جلوگیری کند. با اینکه بر اثر کثرت تیرهایی که بر بدن او نشسته بود آن قدر خون از بدن او رفته بود که رمق ایستادن نداشت، اما در هر حال تا نماز امام حسین علیه السلام تمام نشده بود مقاومت کرد و خود را سرپا نگه داشت و با تمام وجود مانع عبور تیرها به سمت امام علیه السلام شد. چون نماز به پایان رسید سعید نیز به زمین افتاد. آن گاه که امام حسین علیه السلام خود را به بالین او رساند، به امام عرض کرد: ای پسر رسول خدا، آیا وفا را در حق تو به جای آوردم؟ امام فرمود: «آری، تو به درستی حقّ وفاداری و اخلاص را ادا کردی و به پاس این عمل بزرگوارانه ات در بهشت جاودان در کنار ما خواهی بود».

آموزگار وفا

بدون تردید در بین یاران امام حسین علیه السلام برادر بزرگوارشان، قمر بنی هاشم علیه السلام ، در برخورداری از فضیلت ها و کمالات از منزلت خاصّی برخوردار است. برای آن حضرت به دلیل آراستگی به کرامت های انسانی و اخلاقی به حق کنیه «ابوالفضل» را برگزیده اند. از جمله اوصاف برجسته حضرت عباس علیه السلام وفاست؛ زیرا آن بزرگوار بارها وفاداری کامل خود را در صحنه های گوناگون اثبات کرد. از جمله وقتی از طرف عبیداللّه بن زیاد برای او و برادرانش (فرزندان ام البنین) امان نامه آورده شد، سردار رشید کربلا به حامل امان نامه فرمودند: «ما را نیازی به امان شما نیست. امان خدا از امان یزید و یزیدیان بسیار بهتر است». در نقل دیگر آمده است که شمر خود برای جدا کردن حضرت ابوالفضل علیه السلام و برادرانش از امام حسین علیه السلام فریاد برآورد: خواهرزادگان ما کجایند؟ امام به برادر خود فرمودند: «هرچند او فاسق است ولی جوابش را بدهید». حضرت عباس علیه السلام به شمر گفتند: «چه می گویی؟» شمر گفت: «ای خواهرزادگان من! شما در امان هستید. خود را برای حسین به کشتن ندهید». حضرت باب الحوائج در جواب او فرمودند: «خدا تو و امانت را لعنت کند! آیا در حالی ما را امان می دهی که فرزند رسول خدا بی امان است؟»

درخواست زُهیر بن قین

در جای جای صحنه های کربلا شاهد تجلّی اخلاص و وفای اصحاب امام حسین علیه السلام هستیم که نظیر چنین صحنه هایی در هیچ دوره ای از حیات بشر به چشم نمی خورد. وجود چنین صحنه هاست که نهضت عاشورا را در تاریخ از همه حادثه ها و حرکت ها ممتاز می سازد. نقل شده است وقتی شمر با هدف ایجاد تفرقه و جدا ساختن یاران امام حسین علیه السلام برای حضرت عباس بن علی علیه السلام و برادرانش امان نامه آورد، بسیاری از یاران امام حسین علیه السلام نگران شدند که مبادا فرزندان ام البنین چنین پیشنهادی را بپذیرند. لذا وقتی حضرت عباس علیه السلام از نزد شمر بر می گشتند، زهیر بن قَیْن خود را به آن حضرت رساند و عرض کرد: «ای عباس مبادا تحت تاثیر سخنان و وعده های این فاسق، از حسین روی برتابی و از یاری او و خانواده اش باز ایستی؟» این سخن بر قمر بنی هاشم بسیار سخت آمد و در پاسخ به زهیر فرمود: «زهیر، آیا مرا به وفاداری در حق حسین فرا می خوانی؟ به خدا قسم در پایداری و وفاداری به حسین رفتاری نشان خواهم داد که هرگز نظیر آن را ندیده باشی».

وفاداری عباس در کلام امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام در روایات زیادی از فضیلت ها و کمالات والای عموی بزرگوارشان حضرت عباس بن علی علیه السلام سخن به میان آورده اند. در یک جا در توصیف آن حضرت می فرمایند: «خداوند رحمت کند عموی ما عباس را که بصیرتی نافذ و بینشی عظیم و ایمانی کامل داشتند...» در زیارت نامه ای که امام صادق علیه السلام آن را به اصحاب خود تعلیم می دادند می فرمایند: «شهادت می دهم که تو، ای عباس، نسبت به جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم (امام حسین علیه السلام ) در مقام تسلیم و تصدیق نهایت تلاش را به انجام رساندی و تا وقتی زنده بودی وفادار ماندی و خیرخواهی را در حق او به تمامی به جای آوردی». تقریبا در تمام زیارت نامه هایی که از ائمه اطهار علیه السلام در حق حضرت قمر بنی هاشم وارد شده است، شهادت به وفاداری بی نظیر آن حضرت تصریح شده است: «اَشْهدُ لَکَ... بِالوَفاء و النَّصیحة لَخَلَفِ النّبی صلی الله علیه و آله وسلم ».

اعتراف دشمن به وفاداری عباس علیه السلام

در حادثه عاشورا حضرت عباس بن علی علیه السلام شجاعت و وفا را به اوج رساند، به گونه ای که دشمن خون آشام با دیدن گوشه ای از رشادت و وفاداری اش سر تعظیم در مقابل او فرود آورد. یکی از صحنه های تجلّی وفا و شجاعت قمر بنی هاشم مربوط به حفظ پرچم لشکر امام حسین علیه السلام است. آن حضرت تا دست در بدن داشت، پرچم را سرافراز نگه داشت. حتی موقعی که دو دست او را ناجوانمردانه قطع کردند به کمک دو بازوی بریده اش از سرنگون شدن پرچم جلوگیری کرد. نقل می کنند چون چشم یزید به پرچم حضرت عباس افتاد، با کمال تعجب دید بر اثر ضربه های تیر و شمشیر همه قسمت های پرچم آسیب دیده است، امّا دستگیره آن کاملاً سالم است. پرسید این پرچم را چه کسی حمل می کرد؟ گفتند: عباس بن علی. یزید با تعجب گفت: بنگرید بر اثر صدمات هیچ جای آن جز دستگیره اش سالم نمانده آن گاه گفت: «ای عباس، با این جوانمردی که از خود نشان دادی هرگز سزاوار سرزنش نخواهی بود. بااین کار هرگونه انتقاد و بدگویی را از خود دور ساختی، معنای وفایِ برادر به برادر بالاتر و برتر از این نمی شود».

تجلّی وفا در ساحل فرات

وقتی بر اثر ممانعت یزیدیان از رسیدن آب به خیمه ها، کودکان امام حسین علیه السلام با تشنگی دست به گریبان شدند، حضرت ابوالفضل علیه السلام اجازه گرفتند تا برای آوردن آب به سمت فرات بروند. پس از جنگی سخت خود را به نهر علقمه رساندند و مشک را پر از آب کردند. چون خود نیز تشنه بودند کفی از آب برداشتند تا بیاشامند، ولی چون آب را به نزدیک لب ها آوردند، ناگهان به یاد عطش برادر افتادند و آب را از کف ریخته، خطاب به خود فرمودند: «ای نفس بعد از حسین زندگی تو چه ارزشی دارد؟ آیا می خواهی پس از حسین زنده باشی؟ در حالی که حسین لب تشنه است و خطر مرگ او را تهدید می کند، می خواهی آب گوارا و خنک بیاشامی؟ سوگند به خدا، دین من چنین اجازه ای به تو نمی دهد. به خدا سوگند، تا حسین تشنه است به تو اجازه نوشیدن آب نخواهم داد».

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 3:28 PM

مصاحبه با طلاب بنگلادشی

منطقه «شورابوی » از توابع «هوی گنج سیلهت » در شمال شرقی بنگلادش از صدها سال پیش به عنوان منطقه عاشقان اهل بیت (علیهم السلام) به ویژه اصحاب کساء و پنج تن آل عبا معروف است در این منطقه در روزهای دهه محرم و به ویژه تاسوعا و عاشورا از حدود30 روستای پیرامون آن، زنان و مردان ضمن راهپیمایی به سوگواری می پردازند. سوگواران شامل زن مرد و کودک که همگی از پیروان اهل سنت هستند در ایام عاشورا به یاد شهدای کربلا روزه دار وپا برهنه می شوند. سرگرد محمد عبد الواحد یکی از سازمان دهندگان مراسم عاشورا و دبیر کل انجمن «پاک پنج تن » علاقمندی خود رابرای برگزاری هر چه بهتر مراسم سوگواری بروز می دهد و در این راه تلاشهای خوبی دارد. (1)

پیش از مراسم سخنرانی زنان و مردان گروه گروه گرد می آیند و به روش سنتی منطقه مرثیه های گروهی ودسته جمعی خوانده و به سینه زنی می پردازند به گفته مردم بومی این مرثیه از صدها سال پیش نگاشته شده و به صورت نسخه های خطی در اختیار هر گروه و یا روستایی قرار دارد و به عنوان نمونه ادبیات فولکور و سنتی نگهداری می شود.

وجود این مراثی و نوحه ها از دو جهت اهمیت دارد یکی این که نشان دهنده عمق و ژرفای عشق و علاقه مردم به اهل بیت رسول الله(ص) به ویژه پنج تن پاک و ابا عبد الله الحسین(ع) در طول تاریخ از زمان ورود اسلام به این منطقه تاکنون می باشد و اسلام در این منطقه توسط ارتشی های ایرانی و شیعه دولت گورگانیان ونیز تجار ایرانی و شیعه آورده شده است و این علاقمندی به اهل بیت (علیهم السلام) ریشه تاریخی دارد.

و از سوی دیگر حفظ و نگهداری این اشعار و نوحه ها که همگی به صورت دست نوشته می باشد و خوب است پس از گردآروی و ویرایش تحت عنوانهای کربلا و اهل و بیت (علیهم السلام) ادبیات فولکوربنگلادش به چاپ برسد.

اهمیت بیشتر این موضوع آنگاه روشن می شود که به این نکته توجه گردد که همه این برنامه ها در میان برادران مسلمان اهل سنت می باشد که حتی یک نفر شیعه هم در میان آنها نیست.

از دیگر مناطقی که مراسم عاشورا در آن برگزار می گردد شهرمانیک گنج است. راهپیمایی عاشورا در شهر مانیک گنج از 80 سال پیش رایج شده است و عموم مردم آن منطقه در این مراسم شرکت می نمایند. آقای مسلم الدین خان یکی از وزرای سابق دولت بنگلادش با یادآوری تاریخچه آغاز این راهپیمایی و مراسم عاشورا از 80سال پیش گفت: این راهپیمایی در دوران مبارزه علیه سلطه گران انگلیسی در بسیج و تشویق مردم مسلمان نقش به سزایی ایفا کرد.

مردم شهر مانیک گنج و روستاها و بخشهای حومه آن همگی ازبرادران اهل سنت می باشند و در کل این منطقه حتی یک خانواده شیعه نیز زندگی نمی کند. «انجمن پاک پنجتن » که از سوی گروهی از پیرها و صوفی های اهل سنت که علاقمند به اهل بیت (علیهم السلام)هستند تشکیل گردیده برنامه سوگواری و راهپیمایی و سخنرانی وعزاداری و قمه زنی را تنظیم و ساماندهی می نماید.

این انجمن گرایش شدیدی به مکتب اهل بیت(ع) به ویژه پنجتن پاک وسالار شهیدان حضرت ابا عبد الله الحسین(ع) دارد.

در عین حال نیرومندترین جبهه مخالفت و ضدیت با وهابیها ودشمنان اهل بیت(ع) همین گروه می باشند، گر چه در بنگلادش به طورکلی همه مردم که بر مذاهب اهل سنت می باشند علاقمند و دوستداراهل بیت(ع) بوده و هستند و شماره وهابی ها آنقدر کم است که به شمار نمی آیند.

بدین مناسبت از سوی موسسه شهباز مراسم سخنرانی با شرکت علما،طلاب، دانشجویان و فرهنگیان در تالار باشگاه ورزشی ملی در دکابرگزار می شود. در این مراسم که تحت عنوان بررسی حقایق عاشوراو مرثیه خوانی به ریاست آقای «سید اشتیاق الرحمن » برگزارگردید.

در این مراسم شخصیت های از جمله مولانا عبد الجلیل رئیس حوزه علمیه طیبیه محمدپور و مولانا خواندکار غلام مولی رئیس جامعه اهل السنه و الجماعه و مولانا محبوب الرحمن سخنرانی کردند.

سخنرانان با بررسی ابعاد مختلف واقعه کربلا و اخلاق رذیله یزیدپلید گفتند: اگر سید الشهداء امام حسین(ع) علیه یزید قیام نمی کرد خورشید اسلام در آن موقع برای همیشه افول می کرد.

سید غازی الرحمن پیر (مرجع عرفانی مردم منطقه سیهلت) در باره نقش قیام امام حسین(ع) در براندازی شاه و انقلاب اسلامی گفتند:

در ایران با انگیزه شهدای کربلا مبارزه علیه حکومت خودکامه امپریالیسم آغاز و پیروز شد و ما نیز همان انگیزه را در دل پرورش می دهیم. در این نکته ما با برادران ایرانی همدل هستیم.

شایان ذکر است که روز عاشورا در بنگلادش تعطیل رسمی است. رئیس جمهور و نخست وزیر پیام تسلیت و بزرگداشت صادر می کنند. رادیوو تلویزیون در طول روز عاشورا برنامه ویژه عزاداری و بحث وسخنرانی پخش می کند و مردم عموما روز عاشورا را روزه می گیرند واز خوردن هر نوع غذا و یا انجام عملی که حاکی از خوشحالی وسرور باشد خودداری می کنند. بعضی از مردم نیز دهه نخست محرم را روزه می گیرند و به سوگواری شهادت امام همام حضرت اباعبد الله(ع) می پردازند. با این همه بیشتر سوگواران هیچگونه اطلاعی از فلسفه قیام ابا عبد الله(ع) و تاریخ و زندگی آن حضرت ودیگر مسائل تاریخی ندارند. بنابر این لازم است برنامه ریزی برای آگاه شدن مردم در این باره صورت گیرد تا حد اقل طبقه عامه مردم که عاشقان واقعی اهل بیت (علیهم السلام) هستند و تاکنون حتی از وقایع و سیر تاریخی رخدادهای کربلا هم آگاهی نیافته اندبه حقایق انقلاب عاشورا آگاه شوند.

پی نوشت:

1- مراسم عزاداری در بنگلادش دفتر نمایندگی ولی فقیه 1994.

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 3:27 PM

عباس کوثری

تقدیر خداوند بار دیگر آفرینشی شگفت را رقم زد و دل انگیزترین جلوه های صفات الهی را در جمال دل آرای شخصیتی بزرگ از تبارعلی(ع) آفرید. معراج عرفان و شور و عشق او آنچنان شکوهمند وپر رمز و راز بود که زیباترین روح پرستنده، «زین العابدین »لقب یافت و دلدادگی اش به جمال ربوبی در حال سجده موجب شد که او را «سجاد آل محمد(ص)» نام نهند. زمانی که در پنجم شعبان سال 38 هجری قمری دیده به جهان گشود. (1) پدرش امام حسین(ع)نام زیبای علی را برای او برگزید تا اینکه یاد و نام علی(ع)در خاطره ها زنده بماند و زندگی و محفل انس پدر را رونق فزاینده تر بخشد.

زندگی آن حضرت همراه با حوادث بسیار حساس و مهمی بود; بویژه دوره سی و پنج ساله امامتش که خود نمونه ای متعالی از مبارزات حضرت است. صفات ممتاز و گستره جودی اش در افقی فراتر ازمبارزات و مجاهدتهای اوست. و هیچ بلندنگر تیزپروازی بر ستیغ و بلندای عظمت و بزرگواری او نمی تواند دست یابد; اما تامل ودقت در رفتارها، سخنان و موضع گیریهای او می تواند روزنه ای به حیات معقول و نورانی اش بگشاید و این نوشتار سعی دارد پرتوی کم سواز مبارزات آن امام همام را در چهار زمینه یادآور شود.

الف- حضور در نهضت کربلا

همراهی آن حضرت در واقعه کربلا را می توان اولین تجلی چشمگیر درصحنه مبارزات به شمار آورد. زمانی که قیام خونین ابی عبد الله الحسین(ع) تحقق یافت، جز دوستان خدا و دلهای مطمئنی کسی دیگریارای همراهی حضرت را نداشت. نمی رسید و آن حضرت بی اعتنا به قدرتها و مظاهر طاغوت جلوه های شگفت از حماسه و ایثار را فرادیدانسانها قرار داد، هنگامی که در روز عاشورا امام حسین(ع)انسانها را به یاری طبید، امام زین العابدین(ع) با اینکه تنی تب دار و شرایطی سخت و جانفرسا داشت، به یاری پدر شتافت و درپاسخ عمه اش «ام کلثوم » که تصمیم داشت او را باز گرداند، فرمود: «ذرینی اقاتل بین یدی ابن رسول الله(ص)»; رهایم کن وبگذار که در دفاع از فرزند رسول خدا مبارزه کنم. (2)

رویارویی با عبید الله

اهل بیت حسینی(ع) اگر چه اسیر شدند; اما هیچ گاه ذلیل نشدند.

آنان با عزت ایمانی و شهامت علوی، از خون شهیدان به خوبی پاسداری کردند و به رغم خفقان حاکم بر جامعه، دفاعیه الهی ودشمن شکن خود را، حتی در درون کاخهای ستمگران، قرائت نمودند.

زمانی که امام زین العابدین(ع) وارد کوفه شد، خطبه ای بلیغ ایراد کرد، به گونه ای که پشیمانی سراپای وجود کوفیان را فراگرفت. (3)

آنگا که در کاخ، عبید الله زیاد، رویاروی او قرارگرفت با منطق رسا بطلان سخنان او را آشکار ساخت. عبید الله درآغاز نام امام را پرسید. گفته شد که او «علی بن الحسین » است.

عبید الله گفت: مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟ بر خلاف انتظار وتوقع او امام زین العابدین(ع) فرمود: او برادر من بود که مردم او را کشتند. پس از اینکه عبید الله گفت; بلکه خدا او را کشت،حضرت این آیه را قرائت کرد. «خداوند جانها را به هنگام مرگ می گیرد و همین طور جانهای انسانها را به هنگام خواب » (4)

به این موضوع اشاره کرد که همه امور از قدرت الهی سرچشمه می گیرد.

اما تو و سپاهیان یزید به گناه و ظلم او را به شهادت رساندید.

عبیدالله با شنیدن این جواب خشمگین شد و تصمیم به کشتن امام گرفت; حضرت زینب(س) به دفاع برخاست. و آنگاه که امام زین العابدین(ع) از عمه اش خواست تا آرام بگیرد، رو به عبید الله زیاد کرد و فرمود: مرا به کشتن تهدید می کنی. «اما علمت ان القتل لنا عاده و کرامتنا الشهاده » مگر نمی دانی کشته شدن درراه خدا سیره و شعار ما و شهادت مایه کرامت و ارجمندی مااست؟ (5)

منطق رسای امام در شام

مردم شام، پایتخت یزید، قلبهاشان آکنده از کینه و دشمنی آل علی(ع) بود. تبلیغات زهرآگین، سالها قلب و جانشان را از حقایق دور کرده و از آنان پیکرهای بی تپش ساخته بود که با هیچ آوای حقی آشنایی نداشتند و آن روز که فردی از سلاله پیامبر(ص) وارث تمامی خوبی ها، بر شهرشان گام گذاشت، بر منبر مسجد جامع دمشق قرار گرفت، و گلواژه های حقیقت را نثارشان کرد، شور و حالی درجمع پیدا شد و همانجا نام علی(ع) دلهایی را به خویش جذب کرد.

به گونه ای که یزید مجبور شد مسوولیت شهادت ابی عبد الله(ع) ویارانش را به عبید الله زیاد نسبت دهد. (6) همان شیوه مکرآمیزی که سردمداران کفر هنگام خشم حق طلبان انجام می دهند و همین حماسه به شکلی دیگر در کاخ یزید مطرح شد و یزید در رویارویی با امام زین العابدین(ع) پرسید: حاضری با فرزندم خالد کشتی بگیری؟ حضرت فرمود: «کاردی را به او بده و کاردی را به من،آنگاه با هم مبارزه کنیم.» یزید از آن همه قدرت روحی امام شگفت زده شد و گفت: حقا که فرزند علی بن ابی طالب هستی! (7)

ب- ظلم ستیزی با دعا

دومین محور مبارزات امام زین العابدین(ع) سخنان آن بزرگوارپیرامون ظلم ستیزی است. فردی که به نیایشهای آن بزرگوار فکرکند، به خوبی می فهمد که چگونه باید از ستمگران بیزاری بجوید وبه یاری مظلومان بشتابد و در این راه حرکت خود را بر اساس امامت امامان راستین قرار دهد. به عنوان نمونه فرازهایی ازدعاهای آن حضرت را مرور می کنیم:

نکوهش ستم

«خدایا! از تو پوزش می خواهم اگر پیش روی من به کسی ستم شود ومن او را یاری نکنم، یا نعمتی به من ارزانی شود و سپاس آن رابه جا نیاورم، یا گناهکاری از من غذر خواهد و عذر او رانپذیرم، یا نیازمندی چیزی بطلبد و او را بر خود مقدم ندارم،یا حق مرد با ایمانی بر گردنم آید و آن را بزرگ نشمارم. » (8)

ستیز با ظالم

«خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و در مقابل کسی که بر من ستم روا دارد، دستی (برای جلوگیری از ستم) و در مقابل کسی که با من ستیزه جوید، زبانی (برای روشن ساختن حق) و بر آن که بامن دشمنی کند، پیروزی عنایت فرما و در مقابل آن که در باره من حیله پیشه کند، راه چاره و در برابر آن که بر من آزار رساند،توانایی عطا کن و بر آن که به من ناسزا گوید یا از من عیبجویی کند، قدرت تکذیب و در برابر آن کس که مرا تهدید کند، امنیت عنایت فرما.» (9)

معرفی امامت راستین

امام سجاد(ع) در دعای روز عرفه، امام راستین را به مسلمانان معرفی می کند و به جایگاه والای آن متوجه می سازد، آنگاه می فرماید:

«پروردگارا! برپاکیزه ترین افراد خاندان پیامبر دورد فرست که آنان را برای اجرای اوامر خود برگزیده ای و خزانه علم ونگهدارنده دین و جانشین در زمین و حجت خویش بربندگانت قراردادی و به خواست و اراده ات آنان را از هر پلیدی و ناپاکی پاک ساختی و وسیله ارتباط با خود و راه بهشت خویش کردی ».

امام(ع) در بخشی دیگر از همین دعا می فرماید: «بار خدایا! تو دین خودرا در هر زمان و روزگاری به وسیله پیشوایی کمک فرموده ای که اورا راهنمای بندگان و مشعل هدایت در شهرها قرار داده ای، پس ازآنکه او را با وسیله ارتباط غیبی، به خود ارتباط دادی و او راسبب خوشنودی خویش کردی و فرمانبری از او را واجب نمودی و ازنافرمانی او بیم دادی و به فرمانبری فرمانهایش و پذیرش نهی اودستور دادی و فرمودی که هیچ کس از او پیشی نگیرد و هیچ فرد ازپیروی او پس نماند.» (10)

ج- مبارزه با عالمان درباری

«محمد بن مسلم زهری » که از دانشمندان دینی آن عصر به شمارمی آمد، در زمان حکومت «عبد الملک مروان » جذب دربار شد و تاآخر عمر با دربار بنی امیه همکاری نزدیک داشت. امام سجاد(ع)در نامه ای او را توبیخ و سرزنش کرد. به فرازهایی از آن پیام توجه کنید:

1- در آغاز نامه خطاب به او می نویسد: تو در حالتی قرارگرفته ای که هر کس از این وضع تو اطلاع یابد سزاوار است به حال تو ترحم کند.

2- بدان کمترین چیزی که کتمان کردی و سبکترین چیزی که بر دوش گرفتی، این است که وحشت ستمگر را به آرامش تبدیل کردی و چون به او نزدیک شدی و دعوت او را اجابت نمودی، راه گمراهی را برای او هموار ساختی.

3- آنگاه که چیزهایی به تو دادند که حق تو نبود، گرفتی و به فردی نزدیک شدی که هیچ حقی را به کسی باز نگردانده است وهنگامی که تو را به خود نزدیک ساخت، هیچ باطلی را برطرف نکردی و کسی را که دشمن خداست، به دوستی خویش گزیدی.

4- اینک از تمام منصبهای خویش کناره گیری کن تا به پاکان وصالحان پیشین ملحق شوی.

5- نزدیکترین وزیران و قوی ترین یارانشان به قدری که تو فسادآنها را در چشم مردم صلاح جلوه دادی، نتوانسته اند به آنان کمک کنند. (11)

د- تربیت شاگردان مجاهد

پس از این که امام حسین(ع) به شهادت رسید، خفقان شدیدی بر جامعه حاکم گشت. به گونه ای که «مسعودی » می نویسد: «علی بن الحسین(ع)، امامت را به صورت مخفی و با تقیه شدید و در زمانی دشوار عهده دار گردید.» (12) به این جهت امام(ع) به تربیت انسانهایی همت گمارد که بتوانند با روشنگری و توضیح معارف الهی مسیر اسلام راستین و تشیع سرخ علوی را استمرار بخشند. یکی از این شاگردان «یحیی بن ام طویل » است که در مسجدپیامبر(ص)، در مدینه، برای مردم سخن می گفت و طرفداران ستمگران را این چنین مخاطب قرار می داد:

«ما مخالف شما و منکر راه و روش شما هستیم. میان ما و شمادشمنی آشکار و همیشگی است. هر کس به امام علی(ع) دشنام دهد،لعنت خدا بر او باد و ما از آل مروان و آنچه غیر خدامی پرستید، بیزاریم. (13) به همین جهت «حجاج ابن یوسف » دستهاو پاهای او را قطع کرد و این شاگرد مکتب عشق با شهادت، که هنرمردان خدا است، دنیا را وداع کرد.» (14)

اصولا شخصیت امام زین العابدین(ع) به عنوان نمونه ای متعالی از مبارزه علیه حکومت اموی مطرح بود مردم او را با همین جهت گیری می شناختند. در همین راستا نام و یاد آنان از نظر خلفای بنی امیه جرم محسوب می شد وکسانی که آن حضرت از آنان ستایش و یا تعریف می کرد، به زندان افکند از «بیت المال » محروم می ساختند.» چنانکه فرزدق شاعرهمین عاقبت و فرجام را یافت و او که فقط شعری در مدح علی بن الحسین(ع) خواند به زندان افتاد و نامش از دیوان مالی حذف شد.

بدین خاطر بود که دشمنان نتوانستند حضرت سجاد(ع) را تحمل کنندو در سال 95 هجری قمری، در سن پنجاه و فت سالگی، به دست هشام ابن عبد الملک و به نقلی ولید ابن عبد الملک به شهادت رسید و باغروب غمگینانه خویش جهان تشیع را عزادار ساخت. (15)

پی نوشتها:

1- نقل دیگر نیمه جمادی الاولی سال 36 هجری است.

2- بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 45، ص 46.

3- احتجاج، طبرسی، ص 157; نقل از بحار الانوار، ج 45، ص 113.

4- زمر، آیه 42.

5- بحار الانوار، ج 45، ص 118.

6- احتجاج، ص 159.

7- همان.

8- صحیفه سجادیه، دعای 38.

9- همان، دعای 20. (مکارم الاخلاق)

10- صحیفه سجادیه فیض الاسلام، دعای 47، ص 334.

11- تحف العقول، «سخنان امام زین العابدین(ع).

12- اثبات الوصیه، ص 167.

13- کافی، باب مجالسه اهل المعاصی، ج 2، ص 379-380.

14- اختیار معرفه الرجال، ص 123.

15- وفات حضرت را در دوازدهم، هجدهم یا بیست و پنجم محرم سال 95 یا 94 هجری نقل کرده اند.

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 3:26 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 39

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5822959
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی