به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

محققان آلمانی هشدار دادند که سیگار کشیدن خطر ابتلا به بیماری روانی اسکیزوفرنی را افزایش می دهد.

خبرگزاری فارس: سیگار خطر ابتلا به اسکیزوفرنی را افزایش می دهد

   به نقل از نشریه مقالات آکادمی ملی علوم، محققان بیمارستان روان پزشکی دانشگاه زوریخ آلمان و گروهی از محققان دانشگاه کولونیا در تحقیقات خود دریافتند خطر ابتلا به بیماری اسکیزوفرنی در افراد سیگاری افزایش می یابد زیرا سیگار بر عوامل ژنتیک مسبب این بیماری تاثیر دارد.

محققان آزمایشهای همه جانبه ای را روی مغز حدود 1800 نفر با استفاده از الکروانسفالوگرافی(نوارمغزی) انجام داده و سپس اطلاعات مربوط به زندگی و عادات های روزانه آنها را - اعم از اینکه سیگاری بودند یا نبودند- ثبت کردند.

این تحقیقات نشان داد: سیگار کشیدن احتمال ابتلای افراد حامل ژن موسوم به "transcriptionfactor 4"  یا "TCF4" به بیماری اسکیزوفرنی را افزایش می دهد و ابتلا به این بیماری را تسریع می بخشد.

بر اساس این گزارش، نتایج این تحقیقات کمک زیادی به شناسایی نشانه های اسکیزوفرنی و درمان های جدید برای آن خواهد کرد و سیگار کشیدن یکی از عوامل خطرناک مسبب این بیماری در هرگونه تحقیقاتی در آینده به شمار خواهد رفت.

اسکیزوفرنی یا اسکیزوفرنیا شایع‌ ترین نوع روان‌پریشی است که در صورت کم‌ توجهی می‌تواند، تبدیل به یک بیماری ناتوان‌کننده صعب‌ العلاج با عوارض ناخوشایند و خطرناک شود و در صورت توجه شایسته، تبدیل به یک بیماری قابل کنترل گردد که فرد مبتلا می‌تواند به زندگی عادی و رضایت‌بخش پیشین بازگردد.

دوری ‌گزینی‌ و درون‌گرایی‌ بیش‌ از معمول‌، از دست‌ دادن‌ انگیزه‌ها، محدودیت‌ شدید هیجانات‌ یا بروز نابجای‌ هیجانات‌، هذیان‌، توهم‌ و اختلال‌ تفکر از جمله علائم این بیماری است.

 

ادامه مطلب
چهارشنبه 16 فروردین 1391  - 8:32 PM

محققان آمریکایی در تحقیقات تازه خود دریافتند که خوابیدن مستقیم بعد از یادآوری یا دریافت اطلاعات جدید باعث تقویت حافظه می شود.

خبرگزاری فارس: خوابیدن بعد از دریافت اطلاعات جدید حافظه را تقویت می کند

  به نقل از نشریه "PLoS ONE"، گروهی از محققان دانشگاه نوتردام در آمریکا دریافتند: خوابیدن مستقیم حتی به مدت کوتاه بعد از یادآوری یا دریافت اطلاعات جدید فواید زیادی برای ذهن انسان دارد و حافظه را تقویت می کند و توانمندی آن را برای بازیابی این اطلاعات افزایش می دهد.

محققان در تحقیقات خود حدود 207 دانشجو را مورد بررسی قرار دادند و دریافتند که خواب مستقیم بعد از یادآوری اطلاعات جدید تاثیر مثبتی بر حافظه دارد و قدرت یازیابی این اطلاعات را افزایش می دهد.

این تحقیقات به دانش آموزان و دانشجویان توصیه کرد که بعد از دریافت یا یادآوری هرگونه اطلاعات جدیدی حداقل یک ساعت یا دو ساعت برای تثبیت خوب این اطلاعات در حافظه خودشان و کسب نتایج و نمرات بهتر بخوابند.

تحقیقات پژوهشگران هلندی نیز پیش از این نشان داده بود که کمبود خواب، حافظه را تخریب و توانایی یادگیری افراد را کاهش می دهد

   

ادامه مطلب
چهارشنبه 16 فروردین 1391  - 8:31 PM

 

پژوهشگران ایتالیایی در تازه ترین تحقیقات خود دریافتند که یکی از عناصر موجود در تخم مرغ می تواند میزان افسردگی را کاهش دهد.

خبرگزاری فارس: تخم مرغ به کاهش افسردگی کمک می کند

  به نقل از شبکه تلویزیونی "NHK" ژاپن، گروهی از پژوهشگران به ریاست پروفسور میتسو هیرو فوریوز از دانشگاه میوشو در آزمایش خود روی موشها دریافتند که خوردن تخم مرغ می تواند شدت افسردگی را کاهش دهد.

پژوهشگران تعدادی از موشها را که میانگین حرکتی آنها کم شده بود، زیر نظر گرفتند. کاهش میانگین حرکتی نشانه ابتلای موشها به افسردگی بود.

پژوهشگران یک ماه کامل مدت شنا کردن موشها بعد از خوردن تخم مرغ را اندازه گیری کردند و روشن شد آن دسته از موشهایی که در طول این یک ماه تخم مرغ مصرف کرده بودند، 1.3 برابر بیشتر توانسته بودند شنا کنند.

این تحقیقات نشان داد که میانگین اسید آمینه تریپتوفان در بخش جلوی مغز موشهایی که تخم مرغ مصرف کرده بودند، افزایش یافته بود. این اسید آمینه نقش موثری در کاهش شدت افسردگی ایفا می کند.

تیم پژوهشگران گفت: این تحقیقات نشان می دهد که احتمالا یکی از عناصر موجود در تخم مرغ در افزایش میانگین اسید آمینه یاد شده نقش ایفا می کند و در نتیجه عوارض افسردگی را کاهش می دهد.

فوریوز گفت: این نتایج به اهمیت رژیم غذایی اشاره می کند زیرا افسردگی معمولا با داروها درمان می شود اما براساس این تحقیقات، بهبود رژیم غذایی می تواند به بیمار کمک کند که کمتر به دارو برای درمان خود تکیه کند.

تخم مرغ منبع خوبی از پروتئین، ویتامین ها و املاح ضروری است. تخم مرغ، بیشتر ویتامین های موردنیاز بدن به جز ویتامین C را دارد و منبع خوبی از ویتامین های گروه B و ویتامین A است همچنین ویتامین D و ویتامین E را به مقدار کافی و لازم تأمین می کند.

تخم مرغ حاوی تمامی املاح از جمله روی، سلنیم، آهن و کلسیم برای تأمین سلامتی انسان است.

کلسترول و لسیتین نیز  مواد چرب موجود در زرده تخم مرغ است و برای ساختمان و عملکرد سلول های بدن ضروری اند.

 

ادامه مطلب
چهارشنبه 16 فروردین 1391  - 8:30 PM

بعد از چند روز آمادگی و شناسایی محورها در شب 10 اردیبهشت 61 با گذشتن از پل شناور که روی رودخانه کارون احداث شده بود عملیات بیت المقدس را شروع کردیم.

خبرگزاری فارس: شکار چی تانک در عملیات بیت المقدس

به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، پس از گذشت چند روز از پایان عملیات پیروزمندانه فتح المبین، روزی دستور دادند که بایستی تیپ‌ به اطراف اهواز حرکت کند این خبر تقریبا باور نکردنی بود. چون بعد از عملیات به آن وسیعی به این زودی‌ها امکان عملیات جدید نبود و اگر هم می‌بایست عملیات جدیدی صورت گیرد چرا به این ضرب الاجلی؟ این مسئله قدری سؤال برانگیز بود ولی کسی درست نمی دانست که قرار است عملیات بیت المقدس شروع شود.

به هر ترتیبی بود حرکت کردیم و به اهواز رسیدیم و به زودی در تاسیسات شرکت پیروز مستقر شدیم پس از استقرار، اکثر پرسنل به مرخصی اعزام شدند. پس از مراجعت از مرخصی جهت عملیات جدید به پشت رودخانه کارون روبروی ایستگاه حسینه اعزام شدیم. بعد از چند روز آمادگی و شناسایی محورها در شب 10 اردیبهشت 61 با گذشتن از پل شناور که روی رودخانه کارون احداث شده بود عملیات بیت المقدس را شروع کردیم.

در آغاز عملیات، یگان‌های تیپ‌ 55 هوا برد زودتر از یگان‌های دیگر به هدف رسیده بودند و توانستند پس از درگیری شدید تعداد اسیر مواضع اولیه قبل از جاده اهواز خرمشهر را به تصرف خود در آوردند که خود شاهد بودیم این خبر را خیلی سریع به وسیله بی سیم جهت اطلاع و روحیه دادن به یگان‌ها مخابره کردند.

 

یگان‌های دیگر با تلاش فراوان به هدف‌های اولیه خود دست یافتند. ما با سلاح‌های ضد تانک همگی منتظر دستور حرکت بودیم. با نزدیک شدن به صبح هر چه با فرماندهی تماس گرفتیم، به علت دور بودن نتوانستیم صدای آنها را دریافت کنیم و اگر آنها هم می‌خواستند با ما تماس بگیرند صدایشان به ما نمی‌رسید.

 

همین که هوا روشن شد با تمامی سلاح‌های ضد تانک گردان که زیر امر من بودند حرکت کردیم که خودمان را به یگان‌های پیاده برسانیم اما هر چه رفتیم یگان‌های خودی را ندیدیم، تا اینکه به نزدیک جاده اهواز خرمشهر رسیدیم.

 

از دور تانک‌ها و نفربر‌های مسلح به مالیوتکای دشمن را دیدم که مدام تیر اندازی می‌کنند. نفرات پیاده خودی هم چند کیلومتری سمت چپ ما سعی داشتند به جاده اهواز خرمشهر نزدیک شوند. اما حرکت‌ تانک‌های مستقر در روی جاده آسفالته به سختی صورت می‌گرفت و پیش روی آنها کند شده بود.

 

دستور دادند تفنگ‌های 106 م م که 10 قبضه بودند به صورت دشتبان آرایش گرفته و با آتش و حرکت پیش بروند تا در برد موشک‌ تاو قرار بگیرند، همین کار انجام گرفت. با 10 قبضه تفنگ 106 و با دو قبضه موشک به صورت خط زنجیر حرکت کردیم و یک در میان سلاح‌های تفنگ 106 تیر اندازی می‌کردند و پیش می‌رفتیم تا به برد موشک رسیدیم در این هنگام من شروع به تیر اندازی و انهدام تانک‌ها و نفربرهای مسلح به موشک مالیوتکا کردم.

 

وقتی تعداد 14 دستگاه تانک و نفربر را در روی جاده منهدم کردم بقیه تانک‌ها از روی جاده عقب نشینی کردند و نیروهای پیاده توانستند خودشان را به جاده برسانند. البته باز هم کمک و یاری خدا بود که ما بدون آسیب به آن صورت در مقابل آن همه تانک دشمن که بی وقفه سعی می‌کردند ما را مورد هدف قرار دهند، ایستادیم و آنها را منهدم کردیم.

در همان زمان وقتی می‌خواستم تانکی را مورد هدف قرار دهم، پشت دوربین موشک تاو نشستم، یکی از خدمه‌ها فریاد کشید: غفاری مواظب باش موشک می‌آید ولی من تا بیایم از خود حرکتی نشان دهم دیر شده بود. خدا شاهد است، موشک مالیو تکا که دشمن شلیک کرده بود از چند سانتی متری از کنار گوشم رد شد و چند متر پشت سر من به زمین خورد و منفجر شد.

حتی سیم موشک مالیوتکا بین آنتن بیسیم چی آر سی 46 که روی جیپ نصب بود و قبضه موشک تاو که روی جیپ سوار بود قرار گرفت که به وسیله سوزاندن توانستیم آن را پاره کنیم و تغییر مکان دادیم.

حدودا 200 الی 300 متر به جیپ رفته و آن 1 نفربری را که تیر اندازی می‌کرد، منهدم کردم آن روز بعد از تصرف جاده گزارش شد که عراقی‌ها با تعداد زیادی تانک شروع به پاتک کرده و از سمت راست به گردان ما نزدیک می‌شوند تا خود را به جاده برسانند.

 

به من نیز خبر دادند که خودم را به یگان سمت راست برسانم. با دیگر خدمه موشک سوار جیپ شدیم و به طرف جلو حرکت کردیم در آنجا دیدم تا چشم کار می‌کند عراقی است.

 

ما شروع به تیر اندازی کردیم چهار تانک منهدم کرده بودم که بقیه تانک‌ها شروع کردند به عقب نشینی فقط یک موشک دیگر داشتم، دنبال تانک می‌گشتم، در همین زمان یک تانک را که ایستاده و تیر اندازی می‌کرد انتخاب نمودم و به طرف آن شلیک کردم. اما یک اتفاق باور نکردنی رخ داد. وقتی موشک را به سمت هدف هدایت می‌کردم، درست در زمانی که موشک می‌خواست به هدف بخورد یک تانک که عقب نشینی می‌کرد و تعداد زیادی از نفرات دشمن روی آن سوار بودند، در مسیر موشک و هدف قرار گرفت و موشک به آن اصابت کرد. آن تانک با نفراتی که روی آن بودند منهدم شد.

وقتی موشک‌های ما تمام شد، با هماهنگی که با جناب سرهنگ مهرپویا فرمانده گردان 158 کردم تعدادی موشک تاو از گردان آنها گرفتم و به گردان خودمان منتقل کردم. در این هنگام سربازی سراغ مرا گرفت.

 

وقتی پیش من آمد در حالی که اشک شوق می‌ریخت و دعا و ثنا می‌کرد، گفت: ما چند نفر بودیم. رفته بودیم جلو و از داخل سنگر‌های عراقی، غنائم جمع می‌کردیم و آنها پاتک کردند و ما را اسیر کردند. حتی تفنگ‌های ما را گرفتند می‌خواستند دست‌های ما را ببندند که ناگهان دیدند که تعدادی از تانک‌هایشان منهدم می‌شود و بقیه هم عقب نشینی می‌کنند چون با نفر بر آمده بودند. بدون اینکه به ما کاری داشته باشند با عجله دویدند، سوار نفر برها شدند و عقب نشینی کردند و ما هم به یگان برگشتیم من هم با اظهار اینکه خواست خدای مهربان بود و مرا وسیله قرار داده بود که آنها اسیر نشوند صورت او را بوسیدم ودلداریش دادم دیگر آن روز خبری از دشمن نشد.

 

فردای آن روز با یکی دو کیلومتر جلو رفتن به وسیله تفنگ 106 دو دستگاه نفر بر منهدم کردیم و برگشتیم پشت جاده اهواز - خرمشهر

عصر روز 14 اردیبهشت ماه در حالی که روی جاده آسفالته پشت قبضه تیر انداز نشسته بودم، می‌خواستم تانکی را هدف قرار دهم که آن تانک زودتر از من شلیک کرد. گلوله تانک درست روبروی من به لبه آسفالت اصابت کرد. ضمن اینکه موج انفجار مرا از روی جیپ به پایین پرت کرد.

 

ترکشی هم به سمت چپ صورتم خورد وقتی دست روی صورتم گذاشتم احساس کردم قسمتی از صورتم رفته است، ترکش صورتم را شکافته بود. بطوری که فکر کردم کارم تمام است. با فریاد یا حسین تقریبا از هوش رفتم تا اینکه آمبولانس آمد و مرا تخلیه کرد.

 

در بین راه از شدت درد کاملا از هوش رفتم، ولی خواست خدا بود باز هم زنده بمانم و بیش از پیش در راه او و قرآن و اسلام و میهن اسلامی خدمت کنم.

 

پس از دو ماه بستری در بیمارستان و استراحت تا حدودی بهبودی نسبی بدست آوردم و با توجه به زمزمه هایی که در مورد ماموریت گردان ما در خارج از کشور یعنی لبنان بر سرزبان‌ها بود، به یگان خود در چنانه ملحق شدم اما در حین این ماموریت به دستور امام رضوان الله علیه ماموریت ما نیمه تمام ماند و لغو گردید.

 

راوی: رفیع غفاری

   

ادامه مطلب
چهارشنبه 16 فروردین 1391  - 8:18 PM

این عکس، جلوه ی عجیبی دارد. با مجتبی آقایی صحبت می کردم، می گفت این عکس را خیلی ها فتو مونتاژ می پندارند در حالیکه این عکس، عکس لحظه است و تنها در یک فریم یا قاب ثبت شده است.

خبرگزاری فارس: روایت یک عکاس از لحظه عروج شهید

  مسعود شجاعی طباطبایی یکی از هنرمندان انقلاب اسلامی است که در زمینه های عکاسی و کاریکاتور حضور فعالی دارد.

حضور وی در سال های دفاع مقدس باعث شده که شجاعی تصاویر و خاطرات جالبی را از آن روزها را به جای بگذارد .

این عکس، جلوه ی عجیبی دارد. با مجتبی آقایی صحبت می کردم، می گفت این عکس را خیلی ها فتو مونتاژ می پندارند در حالیکه این عکس، عکس لحظه است و تنها در یک فریم یا قاب ثبت شده است. رزمنده ای در آمبولانس از بیمارستان صحرایی فاطمیه به پشت جبهه منتقل می شود .مجتبی سیمای رزمنده ای زخمی را از پشت شیشه آمبولانس به تصویر کشیده است گویی لحظه ی عروج او را به ما نشان می دهد. خوب به این تصویر بنگرید،  چون دانش آموخته ی رشته نقاشی ام، تابلوهای نقاشی با مضامین مذهبی زیادی تا کنون دیده ام، ، اما هیچکدام نتوانسته اند تاثیری عمیق با لطافتی آسمانی ای همچون این عکس را برمن بگذارند. ترکیب بندی عکس به گونه ای است که چشم را به سمت بالا هدایت می کند و چهره رزمنده به وضوح دیده می شود ، این در حالی است که در پس زمینه عکس، در انعکاس تصاویر به واسطه ی حرکت شاهد عدم وضوح هستیم ، تو گویی همه عوامل بصری در این تصویر جمع شده اند تا جلوه ای از حرکت از زمین به آسمان را محقق نمایند. انگار به سرعت از زمین فانی کنده می شود تا به کهکشان ستاره ها برسد. در عین حال گوشه ای از پوستر با کلمات "وظیفه انسانی" در بالای سر رزمنده تاثیر عکس را مضاعف می کند...به نظرم این عکس شاهکار است و به طور قطع عنایت حق شامل عکاس شده است.

 واما حکایت دفاع مقدس

روزهای پایانی شهریور 1359 هجری شمسی در ایران جنگی در گرفت. که به روایت تاریخ از طولانی ترین و گسترده ترین جنگ های مستمر جهان محسوب می شود. جنگی که در آن ارتش عراق با بی رحمی تمام از هر گونه جنایتی همچون استفاده از سلاح های شیمیایی و غیرمتعارف برای پیش برد مقاصد پلیدش ابا نکرد. و بارها کوشید تا با حمله به مناطق مسکونی، مدارس و بیمارستان ها، مردم را از مقاومت منصرف کند.

به یقین مقاومت مردمان این سرزمین باعث شد تا در مواجهه ای جمعی و فراگیر، مرگ، رنگی از تقدس پیدا کند. تقدسی برآمده از آن سوی ادراک محسوس.

تقدسی که مادران را واداشت تا برای اعزام فرزندانشان به جنگ پا پیش بگذارند و آن گاه چشم به راهی بدوزند، که روزی فرزندشان سرافرازانه باز گردد. هر چند بیشتر این فرزندان به هنگام بازگشت، در لباسی خون آلود به خواب رفته بودند، و یا  ره آورد سفرشان، پیکری مجروح بود. برخی هرگز به میهن بازنگشتند و شهیدی شدند گمنام.

با این همه، مادران در سکوت و آرامش، شکیبایی را زمزمه می کردند. آنان نیک می دانستند شکیبایی و سکوت همزاد شهادت است. عاشق شکیبا، حکم شهید را دارد.

شهادت واژه ای تازه در فرهنگ مردمان این سرزمین نبود، سرزمینی که از شهید خاطره ای دیرینه دارد. خاطره ای با بیش از هزار و سیصد سال قدمت. خاطره ای گره خورده با کربلا ...

در آخرین نبرد دفاعی ایرانیان، طی سال های 1359 تا 1367 هجری شمسی، واژه ی شهادت، از میانه ی مجالس تعزیه و شبیه خوانی و از کنار پرده های نقالی و شاهنامه خوانی برای حفظ شرافت و ناموس این سرزمین به وسط معرکه ی جنگ گام نهاد. سرزمینی که مردی را در خود پرورش داده بود تا ندای هل من ناصر حسین (ع) را دوباره پرطنین سازد. جوانان او را، عاشقانه پیروی کردند و  اینگونه حضرت امام خمینی (ره) مقتدای همه شهدای این جنگ شد. حتی برای شهدایی که باورهای متفاوتی داشتند و از اقلیت های مذهبی بودند.

دیگر می شد در حجله ی شهدایی که بر سر هر کوچه و بازاری جا خوش کرده بود، پرده ای عریض تر و رنگین تر از پرده های شاهنامه را از بر خواند. جوانان ایران از لهیب آتش می گذشتند تا معصومیت و مظلومیت این ملت را در برابر چشم جهانیان به رخ بکشند.

جنگ، با عقب راندن ارتش متجاوز عراق پایان یافت. رزمندگان به خانه ها بازگشتند و آرامش به کشور بازگشت.

اما نه! هنوز بودند مادرانی که چشم به راه خبری از سلامت فرزند و یا دیدن پیکر خون آلودشان، لحظه های کش دار انتظار را در شکیبایی و سکوت تاب می آوردند.

گروه هایی دل داده در گروی خاطره های جنگ، برای آرامش قلب این مادران به راه افتادند و خاک آرام گرفته ی جبهه ها را به امید یافتن نشانه ای از مردان گم شده در جنگ، زیر و رو کردند. گروه تفحص پیکر شهدا با یافتن اجساد و عبور آنان از شهرها، دوباره عطر شهادت را در کشور پراکنده کرد.

در باور ما مسلمانان، شهید نه تنها در خاطره ها که در عرصه ی حیات انسانی حضور دارد و تاثیرگذار است، لازم است برای تاریخ و آیندگان، آن خاطره ی جمعی به نام حماسه ی امروزین ما به ثبت برسد و در روایت هایی مکرر تثبیت شود و این تنها از عهده ی راویان آثار در عرصه ی حیات نوین این مرز و بوم برمی آید و بس.

 

پی نوشت:

1- وظیفه رسانه هاست تا در ثبت خاطرات، عکس ها، فیلم ها و ناگفته های جنگ تلاش کنند و در این میان رسانه ملی نقشی موثر دارد.فرزندان برومند نسل سوم تشنه شنیدن حقایق دفاع مقدس اند، به نظر می رسد اختصاص یک شبکه تلویزیونی به این امر کمک بزرگی برای رساندن پیام هزاران شهید دارد. فرصت کم است، شهدای زنده ما فرصت زیادی ندارند...

2- توصیه می کنم کتاب شهدا که مجموعه ای نفیس از عکس های عکاسان دفاع مقدس را دارد حتما تهیه کنید، ناشرین این مجموعه نفیس، بنیاد حفظ آثار و نشر دفاع مقدس و انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس می باشند.

   

ادامه مطلب
چهارشنبه 16 فروردین 1391  - 8:17 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 43

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5827205
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی