به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

  محققان آمریکایی توانستند ژن مسئول گسترش سرطان کشنده پوست «ملانوما» را کشف کنند.

 
خبرگزاری فارس: محققان ژن مسئول گسترش سرطان پوست را کشف کردند

 

 به نقل از نشریه سلولهای سرطانی، این تحقیقات جدید نشان می‌دهد که سرکوب کردن ‍ژن LKB1 می تواند باعث گسترش سرطان پوست ملانوما شود.

سرطان پوست بیماری است که در آن سلول‌های بدخیم از بافت پوست تاثیر می‌گیرند و به طور نامنظم و فزاینده‌‌ای تکثیر و به طریقی از سیستم ایمنی و دفاعی بدن عبور می‌کنند، بدون اینکه موجب عکس‌العمل تدافعی و تهاجمی در سیستم ایمنی بدن شوند.

سرطان ملانوما از خطرناکترین سرطانهای پوست، به علت رشد بدخیم سلول‌های ملانومیسم بروز می‌کند.

این سلول‌ها رنگدانه تیره پوست، مو، چشم و خالهای بدن را تولید می‌کنند از این رو تومورهای ملانوما اکثراً قهوه‌ای و یا سیاه است.

اما در موارد معدودی نیز سرطان‌های ملانوم رنگدانه تولید نکرده و به رنگ پوست صورتی- قرمزیا بنفش ظاهر می‌شوند.

محققان آمریکایی دانشگاه نورث کارولینا آزمایشها را روی تومورهای برخی بیماران و حیوانات آزمایشگاهی انجام داد و دریافتند که سرکوب ‍ژن LKB1 باعث می شود که سلولهای سرطانی ملانوما قدرت بیشتری برای گسترش بیابند.

محققان همچنین دریافتند که سرکوب این‌‍ ‍ژن می تواند در گسترش بیماری سرطان ریه نقش بازی کند اما تاثیر آن بر بیماری سرطان پوست ملانوما خطرناک تر است.

بر پایه این گزارش، با وجود اینکه یقین نداریم که چگونه از دست داد ‍ژنLKB1  باعث تحریک برای گسترش بیماری سرطان می شود اما یکی از تاثیرات مهم ضعف ‍ژن یاد شده این است که باعث بروز یک سلسله واکنش‌ها می‌شود و مجموعه‌ای از ویتامین‌ها به نام SRC kinases را فعال می‌کند که نقش آنها در گسترش سرطان شناخته شده است.

نورمان شابلیس، مدیر مرکز سرطان UNC Lineberger و تهیه کننده این تحقیقات گفت: از دست دادن ‍ژن LKB1 در 30 درصد از موارد سرطان ریه و 10 درصد از موارد تومور سرطان ملانوما روی می‌دهد.

نتایج این تحقیقات نشان داد بیماران سرطانی که از نقضی در ‍ژن LKB1 رنج می‌برند بیشتر در معرض درد و رنج گسترش این بیماری قرار دارند به گونه‌ای که درمان آن را دشوار می‌کند.

این نتایج به یافتن درمان‌های جدیدی برای بیماری پوستی ملانوما کمک می‌کند که سالانه بیش از 8600 نفر را در آمریکا می‌کشد و از بیماریهای بسیار شایع در بین جوانان 25 تا 29 سال است.

ملانوما از خطرناکترین انواع اشکال سرطان پوست به شمار می رود. این نوع سرطان اگر زود تشخیص داده شود درمان آن ۱۰۰درصد امکانپذیر است اما چنانچه حالت تهاجمی پیدا کرده و به سایر بافت‌های بدن سرایت کند درمان آن امکان‌پذیر نخواهد بود.

ادامه مطلب
یک شنبه 28 خرداد 1391  - 11:58 PM

  نام این عارضه نادر در جهان پزشکی، «کلین لوین سیندروم» نام دارد که اکنون نمونه آن در بدن استیسی پیدا شده و به همین خاطر او باید دائما تحت مراقبت والدین و پزشکان باشد.

 
خبرگزاری فارس: دختری که 4 ماه می‌خوابد

 

 باشگاه خبرنگاران، استیسی دختر 15 ساله ساکن لندن انگلستان است که با یک مشکل خاص و ویژه در زندگی خود مواجه شده، این مشکل ویژه در خوابیدن این نوجوان ریشه دارد.

به گفته محققان و پزشکانی که بر روی خواب این دختر تحقیق کرده اند، وی یکی از 100 مورد کشف شده در جهان است که از یک عارضه ژنتیکی نادر رنج می برد و ممکن است سلامتی و حتی جان خود را به خاطر این مشکل در خطر جدی ببیند.

نام این عارضه نادر در جهان پزشکی، «کلین لوین سیندروم» نام دارد که اکنون نمونه آن در بدن استیسی پیدا شده و به همین خاطر او باید دائما تحت مراقبت والدین و پزشکان باشد.

این دختر نوجوان اهل لندن اکنون در طول یک سال چندین ماه در حالت خواب قرار دارد و برای 3 یا 4 ماه کاملا بیدار است و نمی توان درمانی برای این مشکل پیدا کرد. والدین این دختر به علت این مشکل، اکنون در وضعیت نامناسب روحی به سر می برند و مهمترین غصه آنها، حالت نزدیک به مرگ دختر 15 ساله آنها در حدود نیمی از سال است.

ادامه مطلب
یک شنبه 28 خرداد 1391  - 11:57 PM

 یهودیان، چه به صورت گروهی و تشکیلاتی چه فردی، همواره در پی مخالفت و دشمنی با پیامبر بودند. یکی دیگر از توطئه‌های یهود برای قتل رسول خدا(ص) اقدام زینب، دختر حارث، خواهر مرحب یهودی بود که بزغاله بریانی را مسموم کرد و نزد رسول خدا(ص) آورد.

 
خبرگزاری فارس: مدارای پیامبر اعظم(ص) و نابردباری دشمنان

 

یهودیان در زمان بعثت، به صورت نیمه گسترده‌ای در سرزمین حجاز حضور داشتند. تمرکز آنان، چنان‌که یعقوبی اشاره می‌کند، بیشتر در منطقه یثرب و یمن بود. از برخی از منابع به دست می‌آید که برخی از طایفه‌های بزرگ یثرب از «اوس» و «خزرج» نیز به دلیل همنشینی با یهود در محلّه‌های «خیبر» و «بنی‌قریظه» یهودی شدند. مسعودی نیز به تمایل عرب به دین یهود اشاره کرده است. در اینکه آنان چگونه در حجاز سکونت گزیدند، از سوی دانشمندان و مورّخان، حدس و گمان‌هایی ذکر شده است؛2 امّا از قرآن کریم، می‌توان چنین استنباط کرد که یهودیان بر اساس کتب دینی‌شان، دریافته بودند که به زودی در این مکان، پیامبری جدید ظهور می‌کند و به همین سبب، به این سرزمین مهاجرت کردند.

قرآن کریم در آیات متعدّدی اشاره می‌کند که اهل کتاب (یهود) نسبت به پیامبر شناخت داشتند؛ چنان‌که می‌فرماید: «الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَإِنَّ فَرِیقاً مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ؛3 کسانی که به ایشان کتاب [آسمانی] داده‏ایم همان گونه که پسران خود را می‏شناسند، او [= محمّد] را می‏شناسند و مسلّماً گروهی از ایشان حقیقت را نهفته می‏دارند و خودشان [هم] می‏دانند.»از این آیه شریفه و آیات مشابه استفاده می‌شود که یهودیان با شناخت و آگاهی کامل از ظهور پیامبر اکرم(ص) در مدینه حضور پیدا کردند.

 

بقیه در ادامه

 

ادامه مطلب
یک شنبه 28 خرداد 1391  - 11:55 PM

  هنگامى که ابوطالب در حالت احتضار قرار گرفت، همه بزرگان قریش نزد او جمع شدند؛ پس آنها را وصیت کرد: اى گروه قریش! شما برگزیدگان خدا از خلق او هستید، شما را درباره محمد سفارش به نیکى مى‌کنم.

 
خبرگزاری فارس: شعرهایی که بزرگ حامی پیامبر در وصف ایشان سرود

 

حضرت ابوطالب متولد 90 سال قبل از هجری و متوفی 3 سال قبل از هجری است، با حضرت عبدالله پدر پیامبر، از یک مادر بودند، اسم ایشان عمران بود و به خاطر پسر بزرگش «طالب» این کنیه را گرفت، بعد از فوت عبدالمطلب جد بزرگوار پیامبر، سرپرستی محمد مصطفی (ص) را بر عهده گرفت، به غیر از فرزند بزرگش، جعفر، عقیل و علی از دیگر فرزندان پسر ابوطالب هستند، از این میان، جعفر بن ابی‌طالب در موته به دست کفار و علی در سن 61 سالگی به دست خوارج کشته شد.

تا اینکه در 26 رجب سال دهم بعثت، پیامبر در ماتم از دست دادن عموی بزرگوارش سوگوار شد و بدن مطهر ابوطالب را در مکه معظمه در مقبره «حجون» معروف به «قبرستان ابوطالب‏» دفن کرد، با مرگ ابوطالب، حضرت رسول و مسلمانان آن روز که کمتر از پنجاه نفر بودند، دچار حزن و اندوه بسیاری شدند، چرا که بهترین مدافع و فداکار در راه اسلام را از دست دادند.

در ادامه به برخی از گوشه‌های زندگانی بزرگ حامی پیامبر (ص) می‌پردازیم:

 

قبرستان ابوطالب در مکه

* شعرهای ابوطالب در مدح و حمایت پیغمبر(ص)

- ابن اسحاق مى‌گوید -بعد از نزول سوره مسد- آن زمانى که قریش علیه پیامبر هم ‌پیمان شدند، ابو طالب گفت:

ألم تعلموا أنّا وجدنا محمداً / رسولاً کموسى خط فی أولّ الکتب

فلسنا وربّ البیت نُسلم أحمداً /لعزّاءَ من عضّ الزمان ولا کربِ

آیا نمى‌دانید ما محمد را پیامبرى مانند موسى یافتیم که به پیامبرى او در اول همه کتاب‌ها به نام او تصریح شده است.

به خداى کعبه قسم! ما پیامبر را به خاطر سختى‌ها و مشکلات با (بت) عزا عوض نمى‌کنیم. (محمد بن إسحاق بن یسار، سیرة ابن إسحاق، ج 2، ص 138)

- حاکم با سند خود از ابن اسحاق نقل مى‌کند: عن ابن إسحاق قال: قال أبو طالب أبیاتا للنجاشی یحضّه على حسن جوارهم والدفع عنهم

لیعلم خیار الناس أنّ محمدا / وزیر لموسى والمسیح ابن مریم

أتانا بهدی مثل ما أتیا به / فکلٌّ بأمر الله یهدی ویعصم

ابوطالب ابیاتى براى نجاشى سرود که او را به نیکى با پناهندگان و دفاع از آنان دعوت کرده بود:

باید بداند که بهترین مردم، حضرت محمد است و او وزیر موسى و حضرت مسیح است.

براى ما هدایتى آورد، مانند هدایتى که آن دو آورده‌اند، پس هر کدام از آنها به امر و فرمان خدا هدایت مى‌کند و حفظ مى‌شود. (النیشابوری، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم، المستدرک على الصحیحین، ج2، ص680)

- ابوالحسن مقاتل بن سلیمان بن بشیر مشهور به الأزدی البلخی در تفسیر مقاتل بن سلیمان جلد 1، صفحه 342 به اشعاری از ابوطالب اشاره  و می‌نویسد:

وَاللَّهِ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ بِجَمْعِهِمْ / حَتَّى أُوَسَّدَ فِی التُّرَابِ دَفِیناً

فَاصْدَعْ بِأَمْرِکَ مَا عَلَیْکَ غَضَاضَةٌ / وَأَبْشِرْ وَقَرَّ بِذَاکَ مِنْکَ عُیُوناً

وَدَعَوْتَنِی وَ ذَکَرْتَ أَنَّکَ نَاصِحِی / فَلَقَدْ صدَقْتَ وَ کُنْتَ قَبْلُ أَمِیناً

وَ ذَکَرْتَ دِیناً قَدْ عَلِمْتُ بِأَنَّهُ / مِنْ خَیْرِ أَدْیَانِ الْبَرِیَّةِ دِینا

فرزند برادرم! قریش هرگز به تو دست نخواهند یافت تا روزى که در زیر خاک دفن شوم، دست از یارى تو بر نخواهم داشت، به آنچه مأمورى آشکار کن، از هیچ چیز مترس و بشارت ده و چشم‌ها را روشن ساز، مرا به آیین خود خواندى و مى‏دانم تو راستگو و در دعوت خود امین و درستکارى، حقا که دین «محمد» از بهترین دین‌ها است.

 

نمایی قدیمی از بارگاه مطهر ابوطالب

*طلب باران ابوطالب با توسل به پیامبر (ص)

احمد بن مروان دینورى مالکى در کتاب «المجالسة وجواهر العلم» و شمس الدین ذهبى در «تاریخ الإسلام»، داستان استسقاء حضرت ابوطالب و توسل وى را به رسول اکرم (ص) را این گونه نقل مى‌کنند:

جهلمه بن عرفطه مى‌گوید: به مسجد الحرام رسیدیم،‌ دیدیم قریش گروه گروه با صداى بلند طلب باران مى کردند. یکى از آن‌ها گفت: از لات و عزى کمک بخواهید، دیگرى گفت: از منات که سومین آن‌ها است، کمک بگیرید، پیرمرد زیبا روی و نیک رایی گفت: ما از حق منحرف هستیم؛ در حالى باقى‌ماندگان ابراهیم و فرزندان اسماعیل در میان ما است، گفتند: منظورت ابوطالب است؟ گفت: بلی، همگى به راه افتادند و من نیز همراهشان شدم، در خانه ابوطالب را کوبیدیم، پس مردى زیباروى که بر اثر گرسنگى چهره‌اش زرد شده بود، بیرون آمد، ایزارى داشت که با آن خود را پوشانده بود،‌ همگى دور او را گرفتند و گفتند: اى ابوطالب! بیان‌ها خشک شده و مردم دچار قحطى شده‌اند، پس بشتاب و براى ما طلب باران کن، ابوطالب گفت: وقتى خورشید غروب کرد و باد از حرکت ایستاد، خواهم آمد. وقتى خورشید غروب کرد و یا نزدیک غروب شد، ابوطالب از خانه خارج شد؛ در حالى که همراه او جوانى بود که همانند خورشیدى که از پس ابر تاریک طلوع مى‌کند، مى‌درخشید و جوانان دیگرى او را همراهى مى‌کردند، ابوطالب او را گرفت، پشتش را به خانه کعبه چسباند، زیر بغل آن جوان را گرفت، دستان او را براى دعا بلند کرد، جوانان نیز اطراف او را گرفته بودند؛ در حالى که در آسمان یک تکه ابر دیده نمى‌شد، ناگاه ابر از این طرف و آن طرف جمع شدند و باران شدیدى بارید، تا جایى که بیابان‌ها و صحراها پر از آب شد،‌ در این جا بود که ابوطالب این شعر را سرود:

سپید چهره‌اى که از برکت چهره نورانى او مردم از ابر باران می‌طلبند، همانی که مایه دلخوشى بى‏پدران و پناه بیوه زنان است.

بى‏چاره‏گان بنى هاشم به او پناه مى‌برند و زمانى که در کنار او هستند، در نعمت و بخشش به سر مى‌برند.

*دفاع جانانه ابوطالب از پیامبر

در روایتى که ابن سعد در «طبقات» نقل مى‌کند، دفاع ابوطالب از پیامبر به چشم مى‌خورد:

«و مردم سالکت شدند، سپس گفتند: اى ابوطالب! آیا پسرت را نگاه نمى‌کنى که از پیامبر حمایت مى‌کند؟ ابوطالب گفت: او را رها کنید که او هرگز در نیکى به پسر عمویش کوتاهى نخواهد کرد. (الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری، الطبقات الکبرى، ج 1، ص 187)

 

نمایی دیگر از قبرستان ابوطالب

*برخورد تند ابوطالب با ابولهب

هنگامی که ابولهب در حین سخنرانى پیامبر به او اعتراض کرد، ابوطالب دفاع جانانه‌اى کردند که ابن اثیر از علماى بزرگ اهل سنت آن را ذکر کرده است: «لما اعترض أبو لهب على النبی صلى الله علیه وسلم عند إظهاره الدعوة قال له أبو طالب: یا أعور، ما أنت وهذا».

زمانى که ابولهب در حین صحبت‌هاى رسول خدا در دعوت خویشان اعتراض کرد، ابوطالب به او گفت: ‌اى مرد یک چشمى! این حرف‌ها به تو چه ربطى دارد! (المرسی، أبو الحسن علی بن إسماعیل بن سیده، المحکم والمحیط الأعظم، ج 2، ص 343)

* ابوطالب فرزندان خود را پیشمرگ پیامبر قرار ‌داد

ابن أبى الحدید معتزلى مى‌نویسد: ابوطالب، بسیار مى‌ترسید که دشمنان رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم با شناسایى خوابگاه آن حضرت شبانه هجوم آورند، به همین خاطر فرزندش على را به جاى او در بستر مى‌خواباند.

*وصیت ابوطالب به پیروی از رسول‌الله(ص)

کلاعى اندلسى در «الإکتفاء»، صالحى شامى در «سبل الهدى» مى‌نویسند: «هنگامى که ابوطالب در حالت احتضار قرار گرفت، همه بزرگان قریش نزد او جمع شدند؛ پس آنها را وصیت کرد و فرمود: اى گروه قریش شما برگزیدگان خدا از خلق او هستید، شما را درباره محمد سفارش به نیکى مى‌کنم؛ زیرا او امین قریش و راستگوترین فرد در میان عرب است، او دربردارنده همه ویژگى‌هاى است که شما را به آن سفارش کردم، او براى ما چیزى آورده که قلب آن را مى‌پذیرد و زبان از ترس ملامت دیگران آن را انکار مى‌کند.

به خدا قسم! گویا مى‌بینم که عقب افتاده‌هاى عرب و اهالى روستاها و و مردم محروم دعوتش را اجابت مى‌کنند و گفتار او را تصدیق مى‌کنند و امر او را بزرگ مى‌دارند... اى گروه قریش، او پسر پدر شما است،‌ براى او یاور و براى حزب او حامى باشید، به خدا قسم کسى راه او را نمى‌رود؛ مگر اینکه هدایت مى‌شود و کسى که هدایت او را بپذیرد، خوشبخت مى‌شود‌ و اگر از عمر من باقى مانده بود و در اجل من تاخیر مى‌افتاد، سختى‌هاى او را به جان مى‌خریدم و در مقابل بلاها از او دفاع مى‌کردم».

ادامه مطلب
یک شنبه 28 خرداد 1391  - 11:54 PM

  هلیکوپتر دشمن در منطقه نمایان می‌شود و مثل آدم‌های گیج مدتی دور خود می‌چرخند و با آتش یگان‌های ما بدون آنکه موفق به انجام کاری شوند منطقه را ترک می‌کنند.

 
خبرگزاری فارس: چگونگی عقب نشینی دشمن از هویزه به روایت یک شهید

 

 شهید عبدالرضا سوری متولد 1334 در نهاوند است؛ وی در سال 1354 به استخدام ارتش جمهوری اسلامی در می‌آید. شهید سوری سرانجام در خرداد سال 1361 به شهادت رسید. ایشان خاطرات خود را ثبت کرده که در قسمتی از آن می خوانیم:

 

از اول تا هشتم دی ماه 59

 

بعد از چند روز استراحت در نهاوند، به اهواز برمی‌گردم و بلافاصله عازم سوسنگرد می‌شوم و غروب در مواضع خودمان نزدیک هویزه به جمع دوستان ملحق می‌شوم.

در این چند روزی که در جبهه نبودم محل استقرار تغییر کرده قریب 2 کیلومتر جلوتر مواضع را برپا کرده‌اند.

 

هنوز از راه نرسیده‌ام که بچه‌ها با شادی از حمله موفقیت آمیز شب قبل تیپ خبر می‌دهند و می‌گویند که در این حمله شکست سختی به دشمن وارد آورده‌اند و مجبورش کرده‌اند با تحمل تلفات و خساراتی سنگین چند کیلومتر عقب نشینی کند. خبرها خوشحالم می‌کند و افسوس می‌خورم که چرا یک روز زودتر نیامده‌ام تا در حمله شرکت داشته باشم.

 

دوشنبه نهم دی ماه 59

 

معاون تیپ به همراه چند تن از فرماندهان گردان‌ها و چند نفر دیگر برای شناسایی مواضع دشمن به جلو می‌روند. ساعتی بعد از خط مقدم توپخانه را به شلیک دعوت می‌کنند و با دادن گرا توپخانه با قدرت تمام مواضع دشمن را زیر آتش می‌گیرد. به گفته بچه‌هایی که با این اکیپ برای شناسایی رفته بودند، آتش توپخانه آنقدر ناگهانی و سنگین بوده است که دشمن هراسان و گیج دور خود می‌چرخیده و نفرات خصم نیز از هر سو می‌گریخته‌اند و آمبولانس‌ها مدتها در رفت و آمد بوده‌اند و نتیجه عملیات کاملا موفقیت آمیز بوده است.

 

سه‌شنبه دهم دی ماه 59

 

خبر می‌رسد که تیپ همدان در مجاورت ما مستقر خواهد شد. غروب تیپ همدان وارد منطقه می‌شود و در مواضع تعیین شده استقرار را آغاز می‌کند. توپخانه این تیپ درست پشت سر ما و به فاصله پنجاه متری قرار گرفته است.

 

چهارشنبه یازدهم دی ماه 59

 

شلیک توپخانه از سوی تیپ همدان آغاز می‌شود و پس ازدقایقی از طرف مقابل به این شلیک‌ها جواب داده می‌شود. گلوله‌های توپخانه دشمن یکی پس از دیگری در اطراف ما به زمین می‌خورد فرماندهان با دیدن این وضع، دستور می‌دهند مواضع خود را تغییر دهیم.

این کار به سرعت انجام می‌گیرد در حالی که بچه‌ها از رسیدن تیپ همدان که با ده‌ها تانک و توپخانه کاری، در منطقه حضور یافته است سخت خوشحالند.

 

12 و 13 دی ماه 59

 

دیروز 12 دی ماه جز شلیک توپخانه و آتشبارهای سنگین که از دو طرف به طور پراکنده در جریان بود، حادثه مهم دیگری پیش نیامد.

امروز بعد از ظهر باز هم تغییر موضع می‌دهیم و قریب پانصد متر به سمت چپ می‌رویم حدود ساعت 4 بعد از ظهر دو هلیکوپتر دشمن در منطقه نمایان می‌شود و مثل آدم‌های گیج مدتی دور خود می‌چرخند و با آتش یگان‌های ما بدون آنکه موفق به انجام کاری شوند منطقه را ترک می‌کنند.

 

14 و 15 دی ماه 59

 

ساعت 8 صبح فرمانده تیپ به تمام واحدها دستور آماده باش می‌دهد و بعد از لحظه‌ای فرمانده گردان می‌آید و ضمن اشاره به این موضوع که قرار است دو تیپ از لشمکر قزوین به دشمن حمله کنند به ما دستور می‌دهد صد در صد آماده و گوش به فرمان باشیم.

از ساعت 9 آتش تهیه به طور پراکنده روی مواضع دشمن شروع به باریدن می‌کند و از ساعت 10 صبح آتش سنگین توپخانه که از دو جناح دشمن را می‌کوبد. اوج می‌گیرد. توپخانه ما همچنان مشغول کوبیدن مواضع خصم است که خبر می‌رسد دشمن سخت غافلگیر شده و پا به فرار گذاشته است. خبرهایی که از خط مقدم می‌رسد همه امیدوار کننده و حاکی از گیجی و گولی دشمن و شکست جانانه اوست ساعت 12 ظهر دیده بان تیپ همدان گزارش می‌دهد که ما به مواضع دشمن رسیده‌ایم و به جز چند جنازه و تانک و خودرو و نفربر از کار افتاده کسی اینجا نیست.

 

او از مقدار متنابهی مهمات که از دشمن به جای مانده اطلاع می‌دهد برای تخلیه مهمات دستور لازم داده می‌شود. چند دقیقه بعد باز دیده بان گزارش می‌دهد که دشمن از پلی که روی رود کرخه کور نصب کرده است در حال فرار است.

 

هلیکوپترهای خودی برای سومین بار از آغاز تا حمله در آسمان ظاهر می‌شوند وعقاب وار از نیروهای شکست خورده و مزدور صدامی را زیر آتش شدید می‌گیرند.

از خط مقدم برای تخلیه اسرا و غنائم به دست آمده درخواست ماشین و نفربر می‌کنند. خبرهای رسیده از نقاط مختلف خط مقدم و مواضع درگیری حکایت از شکست مفتضحانه دشمن و پیروزی غرورآفرین نیروهای اسلام دارد. بچه‌ها از شادی در پوست نمی‌گنجند و پیروزی را به هم تبریک می‌گویند.

 

در گرماگرم خبرهای شکست دشمن و فرار نیروهای فریب خورده بعثی، با یکی از بچه‌های نیروی هوایی راه می‌افتیم که به هویزه برویم. فرمانده قسمت ما را فرستاده است که آب اشامیدنی لازم را برای بچه‌ها از هویزه تامین کنیم.

 

مردم هویزه که حتی تا صبح امروز خود را در محاصره و خطر حتمی نیروهای صدامی می‌دیدند حالا دیگر با دیدن هر نظامی و پاسدار، با صداقتی بزرگ و صمیمیتی فراموش نشدنی از او استقبال می‌کنند و شاید به همین خاطر باشد که وقتی جیپ ما وارد هویزه می‌شود مردم با فریادهای تکبیر و خوش آمدی تکان دهنده ما را پذیرا می‌شوند و این استقبال آنچنان گرم و پرشور است که اشک در چشم‌های ما حلقه می‌زند. راستی درجواب این همه صداقت و پاکی چه می‌توان گفت جز آنکه در عهد خود با خدا مصمم‌تر باشیم و تا آخرین نفس در راه آزادی و آرامش این مردم بجنگیم.

 

در شهر خبرهای تازه‌تری می‌شنویم می‌گویند لشکر قزوین طی حملات حساب شده خود موفق شده است دشمن را قریب بیست کیلومتر به عقب براند.

هویزه غرق سرور و شادی است و از همه جای شهر فریادهای تکبیر و شادمانه مردم به آسمان بلند است و پاسدارانی که حفاظت و دفاع از شهر را به عهده دارند و در اکثر نقاط شهر، سنگرهایی برای مقابله با دشمن ایجاد کرده‌اند خوشحال از پیروزی نیروهای رزمنده خودی، با شلیک تیرهای هوایی در شادی مردم شرکت می‌کنند.

 

پس از تهیه آب لازم، حدود ساعت4 بعد از ظهر به اردوگاه برمی‌گردیم. تعدادی از اسرا و مقداری از غنائم به دست آمده را آورده‌اند در بین اسرا چند افسر و درجه‌دار هم دیده می‌شود.اسرا را به پشت جبهه تخلیه می‌کنند.

 

ساعتی بعد توپخانه قزوین جایش را تغییرمی‌دهد و پانزده کیلومتر جلو می‌رود ما هم دستور می‌گیریم که به طرف جنوب هویزه حرکت کنیم ودر آنجا مستقر شویم.

 

در تاریک روشن غروب، راه می‌افتیم و باوجود فرا رسیدن شب، همچنان راه را ادامه می‌دهیم و به علت تاریکی هوا دیرتر از آنچه تخمین زده بودیم به جنوب هویزه می‌رسیم مستقر می‌شویم.

 

مواضع ما درست در نقطه مقابل مواضع قبلی است و نزدیک جاده ای است که از طریق آن اسرا و خودروهای عراقی را به پشت جبهه انتقال می‌دهند.

مثل این که همه از شادی پیروزی امروز دل به دریا زده‌اند حتی خودروهایی که حامل اسرا و غنائم هستند نیز با روشن کردن چراغ‌های خود و فریادهای تکبیر راه را طی می‌کند که چنین حالتی در جبهه جنگ به نوبه خود میتواند خاطره انگیز باشد.

 

در داخل یک تریلی بیش از یکصد و پنجاه اسیر با رزمندگان پیروز ایران همصدا شده‌اند و بر علیه صدام تکریتی شعار می‌دهند.حالت تکان دهنده‌ای است و بیانگر این واقعیت بزرگ که زمامداران عراق با مکر و حیله اینان را فریب داده‌اند و روانه جبهه کرده‌اند وگرنه قلب این مسلمانان فریادهای دیگری دارد تعداد زیادی اتوبوس و چهار خوردو دیگر نیز در انتقال اسرا به پشت جبهه فعالیت دارند.

   

ادامه مطلب
یک شنبه 28 خرداد 1391  - 11:50 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 59

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5913443
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی