به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

  شهدای اخلاقی همسایه‌های شهید پلارک‌ هستند، ساکنان جاوید قطعه 24 بهشت زهرای تهران. یافتن راز حوضچه کوچک میان مزار شهیدان میرفاضل و میرصالح اخلاقی، بهانه‌ای بود برای گفت‌وگو با مادر شهیدان.

 
خبرگزاری فارس: راز حوضچه قطعه 24

 

خانه‌ای قدیمی در پایین شهر تهران با کوچه پس‌کوچه‌های تنگ و طولانی. کوچه را پیدا نمی‌کردم و خانه را. بیش‌تر از آدرس، دنبال عکس و نشانی از 2 شهید بودم اما ... راستش حتی نام کوچه نیز به نام 2 شهید نبود و تنها با نام خانوادگی که دنبالش بودم شباهت داشت. زمان قرار ما به سرعت می‌گذشت اما همچنان از خانه 2 شهید خبری نبود.

کمی آن‌سوتر، کنار در خانه‌ای، پیرزنی با چادر گلدار، منتظر نشسته بود. پلاک را دوباره نگاه کردم، گویا همانی بود که دنبالش می‌گشتم... با آنکه تأخیرم بسیار طولانی‌ شده بود اما معطلی چیزی از محبت مادر شهیدان کم نکرده بود.

خانه‌ای بسیار قدیمی، با همان سبک 40-50 سال. از آن چند طبقه‌هایی که هر طبقه‌اش فقط یک اتاق دارد و آشپزخانه طبقه دیگر است که با پله‌های بسیار بلند و مارپیچ با هم مرتبط‌اند.  

مریم خانم، پیرزن که نه، شیرزنی حدوداً 70 ساله می‌نمود که مادر 2 شهید، «میرفاضل و میرصالح» و 2 جانباز است. پدر خانواده نقاش ساختمان بوده که سال‌ها پیش به رحمت خدا رفته است. پسر بزرگ او - سید طاهر - هم در گفت‌گوی ما حاضر بود که هم مادر را در یادآوری خاطرات کمک می‌کرد و هم خود روای روایت زندگی و مبارزات برادرانش بود. گویا شهدا او را "داداش بزرگ" خطاب می‌کردند و او نیز در ایامی که پدر در سفر به سر می‌برد، مسئولیت خانواده را به عهده داشت.

شهدای اخلاقی همسایه‌های شهید پلارک‌اند، ساکنان جاوید قطعه 24 بهشت زهرای تهران. یافتن راز حوضچه کوچک بین قبر میرفاضل و میرصالح، بهانه‌ای شد تا در ماهی که به نام شهدای کربلاست، میهمان خانه شهدای اخلاقی باشیم. آنچه در ادامه می‌آید، گوشه‌ای از گفتگوی کوتاه ما با مادر شهدای اخلاقی و برادر بزرگ آنها است.

***

هفت فرزند دارم، سیدطاهر، سیدفاضل، سیدراهب، سیدصالح و سیدجلال و دو دختر. دو تا از پسرهایم شهید شدند و دو دوتا هم جانبازند. اصالتاً اهل آذربایجانیم. مدتی به بابلسر رفتیم. میرفاضل آنجا به‌ دنیا آمد. سال‌ها بعد به تهران آمدیم و میرصالح در تهران به دنیا آمد، در همین خانه.

¤

در بابلسر، حیاط خانه‌مان طوری بود که وسط محله محسوب می‌شد و محدوده عبوری به حساب می آمد. مثلا از دو طرف دری داشت که گله گاوهای همسایه از یک در وارد و از در دیگر از آن خارج می‌شدند. یکبار که میرفاضل هنوز خیلی کوچک بود، او را در حیاط خانه گذاشتم تا وقتی به کارهایم رسیدگی می‌کنم، او بازی کند. با اینکه زمان عبور گله گاوها مشخص بود اما کاملا فراموش کرده بودم. ناگهان دیدم در حیاط باز شد و گاوها به سرعت به سمت در دیگر حرکت می کنند. از شدت ترس و وحشت حتی حیاط را نگاه نکردم. شاید یک ربع ساعت طول کشید تا گاوها از حیاط خارج شدند. به حیاط رفتم تا جنازه میرفاضل را بیاورم که دیدم هنوز نشسته و بازی می‌کند.

¤

سال 57 بعد از اینکه همافران برای ادای احترام به حضرت امام(ره) به جماران رفتند، گارد شاه به محل نیروی هوایی حمله کرد. بعد از آن تا چند روز از میرفاضل بی خبر بودیم. بعد از سه روز به خانه برگشت، با صورتی سیاه کرده و اسلحه در دست! گفت که با دیگران به کمک نیروی هوایی رفتیم و این سه شبانه روز روی پشت بام با آنها درگیر بودیم و این مدت همسایه ها به نیروها کمک می رساندند و حتی برایمان غذا می آوردند.

¤

سال 59 بعد از فرمان امام(ره) برای حضور در جبهه ها، میرفاضل جزء اولین نفراتی بود که از محله ما به جبهه رفت و به لشگر 91 زرهی قزوین پیوست. سال 62 که این لشگر در هویزه به محاصره ارتش عراق درآمد میرفاضل جز شهدای آن شد.

 

برادر شهید می گوید: «شهید غفریان پور که از همرزمان میرفاضل بود بعدها برایمان از رشادت های او بسیار تعریف کرد و اینکه آرپی جی زنی بود که در آن عملیات 27 تانک بعثی را منهدم کرد.» و ادامه داد: «میرفاضل در وصیت نامه اش نوشته بود من هیچ گاه تسلیم نمی شوم. هیچ وقت هم از جبهه فرار نمی کنم مگر اینکه آنجا شهید شوم.»

میرفاضل سه سال و سه ماه مفقودالاثر بوده. گویا در مدت زمانی که خاک ایران اسلامی در اشغال بعثی ها بود نتوانستند پیکر شهدا را برگردانند. وقتی پس از آزادی مناطق اشغال شده برای شناسایی شهدای عملیات نصر رفتند، میرفاضل از شهدایی بود که مشخصه ویژه ای برای شناسایی داشت. مادر توضیح می دهد که: «میرفاضل دلش نمی خواست سربازی برود و به شاه خدمت کند. هر چه اصرار می کردم، می گفت یا سربازی نمی روم و زندانی می شوم یا کار دیگری می کنم! گفتم اشکالی ندارد، به سربازی برو و هر کاری که خواستی انجام بده! بالاخره رفت و در آشپزخانه مشغول به کار شد. همان اوایل کار، مسئول آشپزخانه از او خواسته بود که گوشت ها را خرد کند و میرفضل جواب داده بود که چپ دست است و نمی تواند انجام دهد! مسئول با عصبانیت میرفضل را وادار به خرد کردن گوشت کرد. میرفضل هم از فرصت استفاده کرد و انگشت خودش را با ساتور قطع کرد!! بعد از آن دادگاه تشکیل دادند و با اینکه فهمیدند برای اینکه نتواند اسلحه به دست بگیرد چنین کاری کرده، اما هر چه کردند نتوانستند محکومش کنند. با این ترفند خود را از سربازی معاف کرد! از روی همین انگشت سبابه بریده شده پیکر میرفاضل را شناسایی کردند.» جالب اینجاست که میرفاضل بعدها در جریان جنگ جز آرپی جی زن‌های قابل بود.

¤

با وجود وضعیت بد فرهنگی کشور قبل از انقلاب، دوستان میرفاضل می گفتند اگر با او برای تفریح و گردش به تهران یا حتی شهرستان های دیگر می رفتیم، هر کجا که اذان گفته می شد، میرفاضل بلافاصله به پیاده رو یا نزدیک ترین مکان می رفت و نماز می خواند. میرفاضل جلسات شهید کافی در مهدیه تهران را شرکت می کرد و گاهی شب ها تا دیروقت آنجا بود. گویا از آنجا خط و مشی خود را انتخاب می کرد.

¤

میرفاضل رشته برق خوانده بود و با یک شخص دیگر در راه اندازی یک مغازه مرتبط با کارهای برقی شریک شد. مادر می گوید: «بعد از مدتی از من خواست که مقداری پول به او بدهم تا مغازه ای اجاره کند. گفتم تو که کار داری، دیگر مغازه را برای چه می خواهی؟ گفت از شریکم جدا شده ام! با تعجب پرسیدم چرا؟ گفت چون یهودی بود، دیگر با او کار نمی کنم!»

یک بار یکی از همسایه ها آمد و به من گفت کجایی که فاضل تمام شیشه های مشروب فروشی را شکست! سریع خودم را به میرفاضل رساندم و گفتم فاضل چه کار کردی؟ الآن میان دستگیرت می کنند و می کشنت! گفت برو خانه، طوری نمی شود. خیلی نترس بود.

¤

فاضل همراه یکی از دوستانش به نام رجب می رفتند روی پشت بام و شعار می دادند: «مادرم فاطمه، ندارم از کشته شدن واهمه، الله و الله رهبر روح الله» و «می کشم، می کشم، آن که برادرم کشت». مردم هم با آنها تکرار می کردند. یک بار از پشت پنجره دیدم دو مرد درشت هیکل آمده اند و دنبال صدا می گردند. از من پرسیدند می دانی این صداها از کجا می آید؟ گفتم نمی دانم! تا برگشتم که به آنها خبر بدهم، دیدم یک گلوله به سمت آنها شلیک کردند که به فاضل نخورد.

¤

در ایام انقلاب یک بار میرفاضل به اردبیل سفر کرده بود. آنجا هم در تظاهرات شرکت کرد. بعدها به ما گفتند در آن تظاهرات از یک طاق نصرت مراسم شاه بالا رفته و تمام لامپ ها را شکسته! گویا بچه های اردبیلی هم به کمکش رفته بودند. اصلا انگار یک تکه آتش بود، اردبیل را هم این طور به هم ریخته بود.

¤

به فاضل می گفتم بابا و داداش بزرگت جبهه اند. تو دیگر نرو! گفت: «مامان، من نرم و هر کی به یک بهونه نره، صدام می آید تهران را می گیرد، اول تو را می کشد و بعد دخترها و عروس هایت را می برد. آن وقت می‌خواهی چه کنی؟» هیچ جوابی نداشتم که به او بدهم. بعد ادامه داد: «من که بروم، جنازه ام بیاید یا نیاید تو شاد می شوی.» می دانستم اگر برود دیگر برنمی گردد.

¤

برادر از میر صالح می گوید: «میرصالح زمان جنگ 13 ساله شده بود که اصرار داشت به جبهه برود. سپاه آن زمان حداقل سن 17 سال را به عنوان بسیجی به منطقه اعزام می کرد. از طریق کمیته انقلاب به قصر شیرین اعزام شد. تا 15 سالگی حدودا هفت ماه به آنجا رفت و آمد داشت. آن زمان من مسئول اعزام پایگاه محل بودم. دوباره اصرار میرصالح شروع شد و از من خواست اعزامش کنم. احساس کردم علیرغم سن کم، رشید شده. ثبت نامش کردم.»

¤

سیدطاهر ادامه داد: «میرصالح سه روز در دوکوهه ماند و پس از آن برای شرکت در عملیات خیبر به جزیره مجنون رفت. او هم مثل فاضل آرپی چی زن شد. کمک او که یکی از افراد محل به نام آقای بخشی بود، او درباره نحوه شهادت میرصالح به ما گفت که در حین حمله یک خمپاره 60به سمت ما آمد که از ترکش های آن دست من جراحت برداشت و ترکشی به سر میرصالح اصابت کرد که او را شهادت رساند.

وقتی میرصالح را آوردند بوی عطر خاصی از پیکرش به مشام می رسید. آن قدر که همسایه ها برای استشمام بوی خوش او در حیاط خانه صف کشیده بودند. پیکر میرصالح دقیقا 40 روز بعد از دفن میرفاضل، بازگشت و تشییع شد.

¤

صبح ها به پسرم سیدراهب پول می دادم تا برای صبحانه نان و پنیر بخرد. یک روز به من گفت: مامان، آنقدر از روحانی و آخوندها در خانه حرف می زنی که میرصالح تا در خیابان یک روحانی می بیند به من می گوید داداش راهب، خانه ما که بزرگ است، پول صبحانه را بده، یک روحانی را بخریم و به خانه ببریم! آن زمان میرصالح حدوداً 9ساله بود و آنقدر به علما علاقه داشت که دلش می خواست یک روحانی هم در خانه داشته باشد.

¤

سیدصالح شیطنت های خاص خودش را داشت. یک بار که تازه از جبهه برگشته بود، خیلی بیمار بودم و سردرد امانم را گرفته بود. میرصالح گفت: مامان، من در جبهه آمپول زدن را یاد گرفته ام، اجازه بده برای شما هم بزنم تا دردت ساکت شود. قبول کردم و آمپول را زد و خدا رو شکر سردردم خوب شد. صبح پرسید: مامان بهتری؟ گفتم بله، خیلی خوب بود. گفت: مامان من آمپول زدن بلد نبودم، فقط زدم تا تو حالت بهتر شود!!

****

 

از مادر پرسیدم، امام خامنه ای به منزل شما تشریف آورده اند؟ گفت: نه. گفتم دلتان می خواهد بیایند؟ باز هم گفت، نه! متعجب پرسیدم چرا؟ گفت چون مسیر کوچه های محله ما سخت است و ایشان اذیت می شوند... اما من خدمت آقا رفته‌ام.

¤

مادر می گفت: «اگر اشک های روضه امام حسین(ع) روی صورت فرزندت بریزد آن بچه شهید می شود... بعد ادامه داد که شهدا درجه دارند و 70نفر را می توانند شفاعت کنند از پدر و مادر گرفته تا شرکت کنندگان در تشییع جنازه خود را.» 

 

درباره حوضچه میان مزار میر فاضل و سید صالح سوال کردم که برادر شهیدان گفت: «میرفاضل همیشه می‌گفت تشنه ام! علتش را نفهمیدیم اما دائما احساس عطش را ابراز می کرد. به همین خاطر مادر اصرار داشت که کنار قبر میرفاضل- که اکنون بین هر دو شهید است- حوضچه کوچکی ساخته شود.»

¤

مادر شهدا تا حدی از وضعیت حجاب ناراحت بود. از او خواستم تا برای حل مشکلات جامعه دعا کنند. با آن لهجه شیرینش دست به دعا بلند کرد و گفت: «خدایا، بحق فاطمه الزهرا(س) مشکلات را حل کن. خدایا، بحق امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) و بحق علی اکبر امام حسین(ع) مشکلات همه را حل کن. خدایا رهبر مسلمین را به خواسته قلبی خودشان برسان. به حق حضرت زهرا(س) آمریکا را نابود کن.» بعد از نام آمریکا، انگار که نکته مهمی به خاطرش رسیده، سریع ادامه داد: من شنیده ام که ایرانی ها با زیردریایی به وسط دریاها می روند و پرچم ما را آنجا نصب می کنند، این باعث افتخار است. الان با خودم می گویم آمریکا که دیگر هیچ، انگلیس و اسرائیل هم جمع شوند به ایران هیچ لطمه ای نمی توانند وارد کنند.

---------------------------------

گفت‌و‌گو از مریم اختری

---------------------------------

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1391  - 11:05 PM

 حضرت امیرالمومنین می‌فرمایند: کسی که خود را مسلمان می‌داند، شایسته است که از سر و کار داشتن با دروغ بپرهیزد، زیرا دروغ کارش را به جایی می‌رساند که سخن راستش را کسی باور نکند.

 
خبرگزاری فارس: دوچهره و دو زبان

 

 

چکیده

روز قیامت دو چهره‌ای را می‌آورند، یک زبانش از پشت بیرون آمده و زبان دیگرش از پیش رویش. از هر دو زبان، آتش زبانه می‌کشد، یکی از عجیب‌ترین خلقت آفرینش خلقت انسان است که خداوند تبارک وتعالی آنرا آفرید و در مورد آن آفریننده‌ی خود به خودش آفرین گفت، شخصی از امام سجاد علیه السلام سوال نمود سخن گفتن افضل است یا سکوت نمودن حضرت فرمودند: هر دو دارای آفاتی است، درآیات و روایات آمده است که می‌فرمایند: سهم زبان در سرنوشت افراد و اشخاص ازهمه بیشتر است، در دین مبین اسلام دروغ گویی کار بسیار زشت و نا پسندی است، با گذشت زمان تغییرات و تحولات اساسی صورت می‌گیرد، یعنی فضایل و رذایل جای خود را تعویض می‌کنند، فضایل می‌رود و رذایل جایگزین آن می‌شود.

امام علی (ع) به امام حسن مجتبی (ع) فرمودند نا خوشی دروغ گویان از تمام ناخوشی‌ها قبیح‌تر و ناپسندتر است. در دو مورد از آیات قرآن مسئله سکوت به عنوان یک ارزش الهی مطرح شده است یکی در مورد حضرت مریم که وقتی درد زاییدن بر آن بانوی محترمه عارض شد به بیابان برود و اگرکسی به اواعتراض کرد با ایما و اشاره بگوید من روزه‌ی سکوت دارم، و دیگری در مورد حضرت زکریا بود و به او وحی شد که شما نباید سه روز با مردم سخن بگویید در حالی که زبان شما سالم است و باید زبان شما فقط در یاد خدا باشد نه کس دیگر. با آنکه زبان یکی از نعمت‌های بزرگ پروردگار است در بعضی از مواقع خطرناک نیز می‌تواند باشد، هر قدر انسان کمتر سخن بگوید لغزش‌های او قطعاَ کمترخواهد بود، انسان باید هنگامی که می‌خواهد سخن بگوید در محتوای سخنش کمی فکر کند که در این صورت از لغزش‌های زبان وگناهان او دور می‌شود.

کلیدواژه: زبان، سکوت، چهره، دو رویی، تدبیر، منافق

 

مقدمه:

آتش تمام پیکرش را فرا می‌گیرد، آنگاه او را معرفی می‌کنند که این کسی است که در دین دارای دو چهره و دو زبان بوده است، آفرین بر خداوند که بهترین و نیکوترین آفریننده است، اگرآفات زبان درمیان نباشد، سخن گفتن بهتراست از سکوت نمودن، ورقمی که از اعضا و جوارح انسان به دست می‌آید به مراتب کمتر است از رقم آفاتی که به تنهایی از زبان انسان سرمیزند، انسانهای دروغگو همیشه خود را از این نعمت پرقیمت محروم می‌سازد و با پای خودش خودش را بدبخت و بیچاره می‌کند. رفتارهای خوب عبور می‌کنند و رفتارهای بد به جای آن می‌نشینند، دین مبین اسلام به همهً انسانها به خصوص مسلمین توصیهً موًکد نموده که از دروغگویی بپرهیزند، اول در داستان حضرت مریم آمده است که به او اعلام شد که خانه و کاشانهً خود را رها کند و به بیابان پناه ببرد، آنچه در این آیه آمده تحسین یا مذمتی در مورد سکوت نیست و این آیه ارزش الهی دارد که در مورد زکریا ذکر شده است.

گاهی زبان سرچشمه گناهان بیشمارمی گردد و باید در صدد بود که به چه طریقی می‌توان این خطر بزرگ را برطرف نمود یا به حداقل رسانید، کم سخن گفتن باعث می‌شود که انسان زبان خودش را در اختیار خودش بگیرد و از طغیان و سرکشی آن بکاهد، انسان نباید بدون مطالعه سخن بر زبان جاری کند زبان عضو کوچکی است در وجود انسان که یک عمر از وجود آن بهره برداری می‌کند، و هیچگاه احساس کسالت نمی‌کند، زن و مرد در خانواده با آن کلام گرم و زیبای خودشان محبت و صمیمیت را ایجاد می‌نمایند.

 

دوچهره ودوزبان:

قال رسول الله (یجیِءُ یوم القیامت ذوالوجهین دالعاًلسانهُ فی قفاهُوآخرَمِن قدامه یلتهبانِ ناراً حتّی یلهبا جسدهُ ثم یقال لهُ :هذا لّذی کان فی الدنیا ذاوجهینِِ وَ ذالسانَینِ یُعرفُ بِذالک یومَ القیامةِ)رسول خدا (ص) فرمودند: روز قیامت دو چهره‌ای را می‌آورند، یک زبانش از پشت بیرون آمده و زبان دیگرش از پیش رویش. از هر دو زبان، آتش زبانه می‌کشد، به طوری که شعله آتش تمام پیکرش را فرا می‌گیرد. آنگاه او را معرفی می‌کنند که این کسی است که در دنیا، دارای دو چهره و دو زبان بوده است و او در روز قیامت بدین صفت شناخته خواهد شد.

 

یکی از شاهکارهای جهان آفرینش

یکی از عجیب‌ترین خلقت آفرینش خلقت انسان است که خداوند تبارک و تعالی آنرا آفرید و در مورد آن آفرینندۀ خود به خودش آفرین و مرحبا گفت و فرمود: (فتبارک الله احسن الخالقین) آفرین بر خداوند که بهترین و نیکوترین آفریننده است. سپس خداوند از تمام شگفتی‌هایی که در وجود انسان قرار داده است، به یک مورد حساس آن اشاره نمود و آن مورد سخن گفتن انسان است و می‌فرماید: این نیروی بارزی است در وجود انسان و بر تمام قسمت‌های بدن امتیاز دارد.

آنگونه که خداوند می‌فرماید:(و من آیاته خلقُ السماوات و اختلافُ السنتِکم و اَلوانکم) و یکی از نشانه‌های قدرت الهی علاوه بر خلقت انسان آفرینش آسمان‌ها و زمین است و دیگر اختلافات زبان‌های شما که با طرق مختلف و با لهجه‌های متفاوت حرف می‌زنید. انسان‌های کره زمین با زبان‌های مختلف، با رنگ‌های متفاوت صحبت می‌کنند.علی (ع) فرمود: (شگفت آیید از انسان که با قطعه‌ای پیه می‌بیند، و با پاره‌ی گوشتی سخن می‌گوید و با استخوانی می‌شنود و از شکافی نفس می‌کشد)

 

ارزش سخن گفتن

شخصی از امام سجاد (ع) سوال نمود: سخن گفتن افضل است یا سکوت نمودن، آن حضرت فرمودند هر دو دارای آفاتی است که اگر آن آفات در میان نباشد سخن گفتن بهتر است از سکوت نمودن، سوال نمودند که چرا سخن گفتن فضیلت دارد، امام فرمودند: زیرا خداوند یکصد و بیست چهار هزار پیامبر را که بر مردم مبعوث فرمود، هیچکدام را به سکوت برنینگیخت بلکه آن‌ها را برانگیخت تا با مردم سخن بگویند، و هیچکس در دنیا به وسیله‌ی سکوت کردن و حرف نزدن به بهشت نمی‌رود و همچنین کسی به وسیله‌ی سکوت مستحق نجات از جهنم نخواهد شد.

بلکه تمام کارهای انسان در دنیا به وسیله‌ی کلام و سخن گفتن عملی خواهد شد. پس ما اهمیت و ارزش سخن گفتن را می‌فهمیم؛ و برای شما من بیان می‌کنم که هیچ وقت ماه با خورشید برابر نیستند.آری سکوت باعث نشدکه حضرت یوسف از آن غربت و تنهایی نجات یابد بلکه کلام گهربار او باعث شد که در مصر به اوج قدرت برسد و دارای پست و مقام و سران مملکت او را به عنوان امین مردم قرار دادند.

 

اما هشدار هشدار در مورد زبان

آنچه که از آیات و روایات معصومین علیهم السلام آمده در مورد محاسن و مفاسد زبان است و می‌فرمایند: سهم زبان در سرنوشت افراد و اشخاص از همه بیشتر است و رقمی که از اعضا و جوارح انسان به دست می‌آید به مراتب کمتر است از رقم آفاتی که به تنهایی از زبان انسان سر میزند؛ و سرنوشت هر انسانی با زبان او رقم می‌خورد مثلاً خوشبختی یا بدبختی و عزت و ذلت، سرافرازی یا رسوایی، و همین طور خوش نامی و بدنامی و حق و باطل و سعادت و شقاوت همه و همه از ناحیه زبان بر انسان دخل و تصرف دارد.

پیامبراکرم (ص) فرمودند :خداوند زبان را آنچنان عذاب می‌کند که هیچ یک از دیگر اعضا را چنان عذاب نکرده باشد، پس گوید پروردگارا مرا چنان عذاب می‌کنی که چیزی را عذاب نکرده ای؟ خداوند می‌فرماید: کلمه‌ای از تو سرزد که در مشرق و مغرب منتشرگردید، پس به خاطر آن، چه خون‌های ناحقی که ریخته شده و چه مال‌هایی که غارت شده و چه فرج‌های حرامی که مورد تجاوز قرار گرفت، به عزت و جلالم سوگند تو را به عذابی کیفر دهم که هیچ یک از اعضا و جوارح را آنچنان عذاب نکرده باشم.

امام زین العابدین (ع) فرمودند: (در هر بامداد زبان آدمی را برتمام اعضایش مشرف می‌شود و می‌گوید: چگونه هستید؟ گویند: اگر تو ما را رها کنی خوبیم، و می‌گویند: خدا را، خدا را نسبت به ما به یادآور، و سوگندش می‌دهند و می‌گویند: مابه سبب تو صواب و عقاب می‌بینیم)شخصی خدمت رسول معزز اسلام آمد و عرض کرد: یارسول الله به بنده توصیه‌ای نمایید حضرت فرمودند: در همه‌ی اوقات زبانت را نگه دار؛ و او دوباره گفت: یا رسول الله به من سفارشی بفرمایید، فرمودند: در کنترل زبانت دقت کن. دوباره سخن گذشته را تکرار نمودند و گفتند یا رسول الله به من سفارشی بفرمایید، فرمودند زبانتان را کنترل فرمایید و وای برتو! آیا مردم را جز دروشدگان زبانشان به رو درآتش اندازد.

 

سلب اعتماد

در دین مبین اسلام دروغگویی کار بسیار زشت و ناپسندی است و انسانهای دروغگو همیشه خود را همیشه از این نعمت پرقیمت محروم می‌سازد و با پای خودش خودش را بدبخت و بیچاره می‌کند و این بی نوا چون در جامعه مورد اعتماد مردم نیست بایستی در گوشه‌ای به انتظار مرگ بنشیند؛ لذا حضرت امیرالمومنین می‌فرمایند: ینبَغی للرّجل المسلِمِ اَن تجتَنِبَ مُواخاة َالکذّابِ فانّه یَکذِبُ حتّی یجیء َبالصّدقِ فلا یُصَدِّقُ؛ کسی که خود را مسلمان می‌داند، شایسته است که از سر و کار داشتن با دروغ بپرهیزد، زیرا دروغ کارش را به جایی می‌رساند که سخن راستش را کسی باور نکند.

جای بسی تاسف است که در دین مبین اسلام زن و مرد یک خانواده مورد اعتماد هم نباشند و زن که همسرخانواده و مادر فرزندان محسوب می‌شود به خاطر دروغگو بودن شوهرش حرف او را باور نکند، و کسانی که از اقارب خانوادگی او می‌باشند نیز به خاطر شوهرخانواده ارزشی برای او و سخنان او قائل نباشند و هیچگونه اعتباری کلام او ندارد مثلاً اگر بگوید مریضم کسی به سخنش توجهی نمی‌کند و در حقیقت اعتبار او در خانواده و در اجتماع ارزشی ندارد.

 

زیرکی پنداری

با گذشت زمان تغییرات و تحولات اساسی صورت می‌گیرد، یعنی فضایل و رذایل جای خود را تعویض می‌کنند، فضایل می‌رود و رذایل جایگزین آن می‌شود، رفتارهای خوب عبور می‌کنند و رفتارهای بد به جای آن می‌نشیند، در این دنیای فانی و زودگذر تغییر چهره‌های گوناگون نشانه‌ی پیروزی و زیرکی شخص است، و صادقانه و مخلصانه سخن گفتن ساده‌لوحی به حساب می‌آید؛ و انسان متاسفانه باید دارای دو چهره و دو زبان باشد، یعنی آنگونه که در حضور سخن می‌گوید در غیاب او چنین سخن نگوید، یعنی در حضورش با چاپلوسی و تملق، و فدایت شوم، با نوکرت هستم، من مخلص شما هستم، سخن بگوید اما در غیاب او با قهر و دشمنی سخن بگوید،

بدبختانه این صفت شوم در میان ما مسلمانان به اوج خود رسیده است و آنان با این صفات پلید خود را در سیه چال تاریخ می‌اندازند؛ و افرادی که مانند طاووس برای فریب مردم چهره‌های رنگارنگی به خود می‌گیرند یقیناًآنها احمق صفت محسوب می‌شوند و با این رنگ و قیافه و زبان چرب و نرم به مقصود خود نمی‌رسند و حتما بر خلاف مصور نتیجه می‌گیرند؛ و مردم با چند برخورد از آنان به دو رنگ بودنشان پی می‌برند و از آنان متنفر می‌شوند.

 

دوچهرگی برای پول

وقتی که اواخرعمر معاویه بود و او می‌خواست به هر ترتیبی که شده یزید لعنت الله علیه را به جانشینی خود انتخاب کند و مردم بیایند و به او تبریک بگویند او را به انواع و اقسام زیورآلات مزین کرد و علاوه بر این او را در قبه‌ای سرخ، بنشاند، مردمی که در آن زمان در خواب خرگوشی بودند و متملق و چاپلوس، می‌آمدند اول به معاویه سلام می‌دادند و سپس می‌رفتند به یزید سلام و عرض ارادت می‌کردند، در این بین یک منافق و چاپلوسی آمد کنار معاویه، دست او را بوسید و بعد پای او را بوسید و گفت شما اگر یزید را ولی امر مسلمین نمی‌نمودی نمی‌دانم چه بر سراسلام و مسلمین می‌آمد.

در این میان (احنف بن قیس) که یکی از یاران مولای متقیان علی علیه السلام بودند در آنجا حضور داشتند و قضایا را می‌دیدند، اما سکوت کرده بودند، و معاویه برای اینکه او حرفی بزند، گفت احنف بن قیس سخنی بگویید آن بزرگوار فرمودند چه بگویم اگر دروغ باشد، از خدا می‌ترسم و اگر راست باشد از تو؛ و زمانی که او از کنار معاویه بیرون آمد با آن مردی که با معاویه چاپلوسی کرده بود روبرو شد او به احنف گفت: به خدا قسم که معاویه و یزید بدترین افراد روی زمین هستند ولی چه کنم. در خزینه‌های پول را قفل زده‌اند و کلید قفل‌ها همین است، احنف گفت خاک عالم بر سرت‌ای آدم منافق و دورو که حاضری برای پول هرکاری بکنی.

 

ناخوشی دروغ

سفارشی امام اول به فرزندش امام حسن مجتبی (ع) نموده است آن حضرت فرمودند: (ناخوشی دروغگویی از تمام ناخوشی‌ها قبیح‌تر و ناپسندتر است)

دین مبین اسلام به همه‌ی انسانها به خصوص به مسلمین توصیه‌ی مؤکد نموده که از دروغگویی بپرهیزید زیرا دروغ باعث می‌شود که امنیت خانواده و امنیت جامعه در معرض خطر قرار بگیرد و همچنین عوارض دیگر، دروغ و دروغگویی در جامعه باعث می‌شود که اقتصاد ما در معرض سقوط و تزلزل قرار بگیرد؛ و این صفت رذیله باعث می‌شود که کسی به کس دیگر اعتماد ننماید زیرا رودررو، سخنی می‌گویند اما پشت سخنی دیگر را بر زبان جاری می‌کنند و در اینگونه موارد در جامعه اعتماد از انسان‌ها سلب می‌شود؛ و در حقیقت دروغگویی ریشه‌ی فضیلت و سجایای انسانی را می‌سوزاند و از بین می‌برد.

 

سکوت درآیات قرآن مجید

در هر دو مورد از آیات قرآن مسئله سکوت به عنوان یک ارزش الهی مطرح شده است. اول در داستان حضرت مریم آمده است که زمانیکه آن بانوی محترمه درد زاییدن گرفت و این امر باعث شد که خانه و کاشانه خود را رها کند و به بیابان پناه ببرد به حدی درد و رنج و غم تمام وجود او را گرفته بود که از حساب خارج است و هرآن امکان داشت، با تولد فرزندش مردم بی ایمان آن زمان انواع و اقسام تهمت‌ها را متوجه او کنند و نسبت ناروایی به او بدهند، از ناحیه‌ی جبرئیل امین به او اعلام شد که اصلاً ناراحت و نگران مباش با اینکه آن بانوی محترمه می‌گفت کاش خداوند مرا به دنیا نیاورده بود و این همه غم و غصه و مصیبت در دنیا من نمی‌دیدم.

در هر حال از ناحیه جبرئیل امین این خبر به او رسید که پروردگارت از پایین پای تو چشمه‌ی آب گوارایی جاری ساخته از آن آب چشمه بنوش و خستگی را از وجود خودت برطرف کن، و علاوه بر این، آن درخت خشکیده را تکان بده زیرا به اذن خداوند متعال به بار نشسته، آن خرما را بچین و بخور و چشمت را به فرزند عزیزت روشن دار، و اگر انسانی نزد تو آمد و از شما سوال نمود شما که هنوز شوهری انتخاب نکرده اید چگونه این فرزند از ناحیه شما متولد شده است با آن‌ها سخن مگو بلکه با ایما و اشاره به آن‌ها بفهمان که من روزه‌ی سکوت گرفته‌ام برای خدای رحمان و با احدی سخن نمی‌گویم.

درست است که این نداکننده جبرئیل بوده است یا نوزاد مریم (حضرت مسیح) اما در میان مفسران گفتگو فراوان است، اما به فرموده‌ی علامه طباطبایی (درالمیزان) آن بزرگوار می‌فرمایند: من تحت‌ها (ازپایین پای او) تناسب باحضرت مسیح (ع) دارد، و ضمیرهایی که در آیه وجود دارد اغلب به حضرت مسیح (ع) برمی گردد و مناسب است که ضمیر در (نادی) نیز به او برگردد .

ولی به هرحال آنچه مورد توجه ما است این است که دستور به نذر سکوت، یک فرمان الهی است که به وسیله فرشته الهی یعنی جبرئیل اعلام شده باشد یا به وسیله حضرت مسیح (ع) و یقین داریم که همیشه نذر به چیزی تعلق می‌گیرد که رجحان داشته باشد و مطلوبیت الهی باشد پس نتیجه می‌گیریم که روزه سکوت در آن زمان یک عمل الهی بوده است، و از تعبیر آیه قرآن استفاده می‌شود که نذر سکوت برای مردم آن زمان کاری شناخته شده بوده است و زمانی که مریم با ایما و اشاره اعلام می‌کند که من روزه سکوت گرفته‌ام هیچ کس به او اعتراض نمی‌نماید؛

و شاید هم این احتمال در مضمون سخن حضرت مریم بوده باشدکه من علاوه بر روزه سکوت روزه‌ی از آب وغذا هم گرفته‌ام. البته این مطلب را نیز بگویم که در دین مبین اسلام روزه‌ی سکوت به خاطر تفاوت زمان و مکان تحریم شده است؛ و در حدیثی از امام سجاد (ع) می‌خوانیم که آن حضرت می‌فرمایند (وصَومُ الصُمتِ حرامٌ؛ روزه سکوت حرام است) همین معنا در حدیث دیگری در وصایای پیامبر (ص) به علی (ع) نیز آمده است و در حدیث دیگر از امام صادق (ع) می‌خوانیم:(ولاصَمتَ یوماًالی الّیل؛ روزه سکوت از صبح به شب در اسلام وجود ندارد) در دین مبین اسلام آمده است انسانی که روزه می‌گیرد وظیفه دارد که زبان خودرا از آلودگی به گناه و سخنان باطل حفظ کند، همان گونه که چشم و گوش خود را از آلودگی حفظ می‌نماید.

امام صادق در حدیثی می‌فرماید:(انَّ الصومَ لیسَ منَ الطَعامِ والشرابِ وحدهُ اِنَّ مریم قالت انّی نذرتُ للرَّحمانِ صوماً‌ای صُمتاً فاحفضوا السِنتَکُم وَ حفظوا ابصارکُم. روزه تنها از غذا و نوشیدنی‌ها نیست. مگر نمی‌بینید که مریم گفت: من برای خداوند رحمان روزه نذر کرده‌ام؛ یعنی سکوت را، بنابراین هنگامی که روزه هستید زبانهای خود را حفظ کنید و چشمان خود را) ازگناه ببندید!

در دهمین آیه همین سوره (مریم) اشاره دیگری به اهمیت سکوت دیده می‌شود آنجا که در داستان ذکریا آمده است: در آن هنگامی که خبر ولادت حضرت یحیی (ع) به ذکریا داده شد در حالی که آن حضرت هم خودش و هم همسرش پیر و فرتوت بودند و همسرش ازجمله زنان نازا به حساب می‌آمد از خداوند مهربان تقاضایی نمود (قالَ ربّ اجعل لی آیةً) و به او وحی شد که شما نباید سه روز با مردم سخن بگویید در حالی که زبان شما سالم است و باید زبان شما فقط در یاد خدا باشد نه کس دیگر.

(قالَ آیتُکَ الّاتُکلمَ ثلاثَ لیالٍ سویّاً) آنچه که دراین آیه آمده است تحسین مذمتی در مورد سکوت نیست، اما این آیه ارزش الهی دارد که در مورد ذکریا ذکر شده است. وقتی که نگاه می‌کنیم در آیه 41 در سوره آل عمران می‌بینیم که ذکریا پس از شنیدن این مژده عالی از سوی پروردگار که به زودی صاحب فرزندی پسر مانند یحیی خواهی شد و این فرزند مومن مصالح است و شما باید سه روز جز با اشاره و رمز با مردم سخن نگویید.

 

توجه جدی به خطرات زبان

با آنکه زبان یکی از نعمت‌های بزرگ پروردگار است، در بعضی از مواقع خطرناک نیز می‌تواند باشد و سرچشمه‌ی گناهان بیشمار می‌گردد و شاید خرمن سعادت انسان را به آتش بکشد و باید در صدد بود که به چه طرقی می‌توان این خطر بزرگ را برطرف کرد تا به حداقل رسانید، انسان وقتی که هر روز صبح از خواب بیدار می‌شود باید با خودش عهد ببندد که مراقب و مواظب زبانش باشد زیرا که این عضوچندگرمی امکان داردکه او را به اوج سعادت برساند، و امکان هم دارد که او را به خاک ذلت و شقاوت بنشاند، اگر انسان مراقب آن زبان باشد او موفق و پیروز است، اما اگر از آن غافل شود مانند درنده‌ای او را پاره پاره خواهدکرد؛

و ما در شبانه روز سخنانمان را چگونه بر زبان جاری می‌کنیم آیا طوری حرف می‌زنیم که شیطان می‌خواهد و یا آنگونه زبان را به حرکت در می‌آوریم که خدا می‌خواهد (خدا بهتر می‌داند) این معنا به صورت زیبایی در روایات اسلامی آمده است لطفا دقت نمایید: در حدیثی از (سعیدبن جبیر) از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود:(اذا اصبَحَ اِبنُ آدمَ اَصبَحَتِ الاعضاءُ کل‌ها تستکفی الّسانُ انّی تقولُ اِتقِ اللهَ فینا فانّکَ اِن اِستقِمتَ اِستَقمنا و اِن اِعوجحتَ اِعوَججنا؛

هنگامی که فرزندان آدم صبح می‌کنند تمام اعضای بدن به زبان هشدار می‌دهند و می‌گویند تقوای الهی را در مورد ما مراعات کن، چرا که اگر تو به راه راست بروی ما نیز به راه راست می‌رویم و اگر توبه راه کج بروی ما نیز به راه کج می‌رویم!) و در حدیث دیگری از امام علی بن الحسین (ع) آمده است: زبان انسان هر روز صبح به تمام اعضای بدن نظر می‌افکند و می‌گوید: صبح شما چگونه است؟ می‌گویند خوب است اگر تو ما را به حال خود واگذاری! (سپس اضافه می‌کنند) خدارا، خدارا، رعایت حال ما را بکن، و به او قسم می‌دهند و می‌گویند ما به واسطه تو مشمول ثواب یا عقاب واقع می‌شویم!

 

سکوت

هر قدر انسان کمتر سخن بگوید لغزش‌های او قطعا کمترخواهد بود و هر قدر انسان بیشتر سکوت کند سلامت او بیشتر خواهد بود. کم سخن گفتن باعث می‌شود که انسان زبان خودش را در اختیار خودش بگیرد و از طغیان و سرکشی آن بکاهد و در این صورت انسان به جایی می‌رسد که هرگز جز حق نگوید و در غیر راه رضای خدا سخن بر زبان نیاورد.

اما باید دانست که منظور از سکوت سکوت مطلق نیست. زیرا تمام مسائل ما در روزانه اعم از عبادی، سیاسی، معنوی و حتی نشر علوم و فضائل در جامعه و در میان مردم از طریق گفتگو حاصل می‌شود؛ و ما باید بدانیم که منظور و مقصود از قِّلةُ الکلام (کم سخن گفتن) و یا خاموشی در برابر سخنان بیهوده و فسادانگیز است که انسان بیجا و بی مورد سخن بگوید.

در همین زمینه حدیثی از امیرمومنان علی (ع) می‌خوانیم: کسی که سخن بسیار بگوید خطا و لغزش او فراوان می‌شود؛ و کسی که خطا و لغزشش فراوان گردد حیای او کم می‌شود؛ و کسی که حیائش کم شود، پرهیزکاری‌اش کم می‌شود، و کسی که ورعش کم شود، قلبش می‌میرد، و کسی که قلبش بمیرد، داخل آتش دوزخ می‌شود! همین مضمون با تعبیر فشرده تری از پیامبراکرم (ص) نقل شده است. آن حضرت می‌فرماید: (سخن مانند دارو است، اندکش مفید و کثیرش قاتلی است!)

 

حفظ زبان

انسان باید هنگامی که می‌خواهد سخن بگوید در محتوای سخنش کمی فکرکند که در این صورت از لغزش‌های زبان و گناهان او دور می‌شود، انسان نباید بدون مطالعه سخن بر زبان جاری سازد زیرا کلام گهرباری از حضرت رسول الله (ص) نقل شده که آن بزرگوار می‌فرماید: (زبان انسان با ایمان در پشت قلب او قرار دارد، هنگامی که اراده سخن گفتن کند، اول در آن می‌اندیشد سپس با زبانش آنرا امضاء می‌کند، ولی زبان منافق در جلوی قلب اوست، هنگامی که تصمیم به گفتن چیزی بگیرد اول آنرا با زبانش امضاء می‌کند و در آن می‌اندیشد).

 

فوائد و آفات زبان

اذ تلقونهُ بالسِنتِکُم و تقولونَ بافواهکُم مّا لیسَ لَکُم بهِ علمٌ و تحسَبونهُ هیّنا و هو عندالله ِعظیم؛ آنگاه که از زبان یکدیگر (تهمت را) می‌گرفتند و با آنکه علم نداشتند دهان به دهان می‌گفتید و این را ساده وکوچک می‌پنداشتید در حالی که آن نزد خدا بزرگ است. (نور،15)زبان عضوکوچکی است در وجود انسان که یک عمر از وجود آن بهره برداری می‌کند و هیچگاه این زبان احساس کسالت نمی‌کند، از نظرجثه خیلی کوچک است اما جنایاتی که انجام می‌دهد خیلی بزرگ است و چه بسا افراد با یک جمله به یگانگی خداوند مسلمان می‌شوند و پاک و پاکیزه می‌گردند و یا انسانهایی که یک عمر مسلمان بودند و باگفتن یک جمله برعلیه خداوند نجس می‌شوند و دین مبین اسلام را انکار می‌کنند.

پس این زبان ظریف همه کاره محسوب می‌شود اگر راست بگوید و دعا نماید و به دیگران نصیحت کند، انسان موفق و مؤید و پیروز است، اما اگر با نیش زدن به این و آن کار خود را شروع کند حتما بیچارگی و بدبختی را به دنبال خواهد داشت پس زبان می‌تواند کلید عقل و چراغ علم و ساده‌ترین و ارزان‌ترین وسیله انتقال علوم و تجربیات نیز باشد.

 

زبان نرم

اما صبحت کردن زن و مرد درخانواده چگونه باید باشد؟ آیا زن و مرد که در یک خانواده زندگی می‌کنند باید با عاطفه باشند و باآن کلام گرم و زیبای خودشان محبت و صمیمیت را ایجاد می‌نمایند و یا اینکه خانواده برای آن‌ها معنا و مفهوم ندارد و زندگی برای آن‌ها کان لم یکن تلقی می‌شود، اولا زن و شوهر باید در یک خانواده مؤدبانه سخن بگویند نه خصمانه و نفرت انگیز، یک صحبت را می‌توان طوری ایراد نمود که شنونده از آن لذت ببر و خوشش بیاید؛ و می‌توان به نحو دیگری ایراد نمود به گونه‌ای که شنونده خیلی ناراحت شود،

می‌شود گفت: بفرمایید بنشینید و می‌توان گفت بنشینید می‌توان گفت بتمریگید، یعنی هر سه لفظ درست است اما لفظ اول باکمال محبت ایراد شده است و لفظ دوم به صوررت معمولی ایراد شده است و لفظ سوم با بی ادبی ایراد شده است و ما باید بفهمیم و بدانیم که انسان از چه الفاظی خوشش می‌آید، همان الفاظ را به کار ببریم و از چه الفاظی بدش می‌آید آن الفاظ را به کار نبریم؛ و ما می‌توانیم الفاظ خوب را در خانواده، مدرسه، دانشگاه و در جامعه به کار ببریم زیرا این الفاظ خوب و پسندیده است، و الفاظ زشت و ناپسند نباید درجامعه ما جای داشته باشد.

به عنوان مثال: هنگامی که شوهراحساس می‌کند که دگمه پیراهن او در حال افتادن است می‌گویید همسر عزیز و مهربانم لطف کنید نخ و سوزن را به من بدهید تا دگمه پیراهنم را بدوزم، اما اگر از این لفظ به طور دیگری استفاده کند و خدایی ناکرده بگوید خانم مگر شما کورید و دگمه مرا نمی‌بینید که کنده شده است، در این حالت زن به او خواهد گفت مگر شما از قانون اسلام آگاهی ندارید و نمی‌دانید که وظیفه من دوختن دگمه پیراهن شما نیست، و اینگونه حرف زدن‌ها در خانه و کاشانه نه تنها بین مرد و همسرش فاصله ایجاد می‌کند بلکه روی هر دو را به روی هم باز می‌کند؛ و دیگر ارزشی برای هم قائل نمی‌شوند بلکه فرزندانی را هم که در خانه زندگی می‌کنند تحت تاثیر منفی قرار می‌دهند و فرزندان نیز از پدر و مادر مطابعت می‌کنند و الفاظی را که آن‌ها درخانه با هم رد و بدل می‌کنند، فرزندان هم همان الفاظ و کلمات را گفتگو می‌کنند و ما روزانه می‌توانیم این فرزندان را مشخص کنیم که از چه خانواده‌هایی هستند؛ و این سخن را ازکلامی زیبا به پایان می‌بریم : اَجمِلوافی الخِطابِ تسمعوا جمیلَ الجوابِ؛ زیبا سخن بگویید تا پاسخ زیبا بشنوید.

 

نتیجه گیری

انسانهای دورو در دنیا مورد مذمت خداوند قرارمی گیرند و در انتظار آتش قیامت باشند، وقتی که خداوند انسان را آفرید به خودش آفرین گفت، سخن گفتن از سکوت نمودن بهتراست اگرآن آفات در میان نباشد، دروغگو دشمن خداست، زبان نعمت ارزشمندی است و باید مراقب آن باشیم که فقط در راه رضای خدا از آن بهره برداری کنیم.

علی شیر فولادی

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1391  - 10:57 PM

  گروهی از محققان آمریکایی موفق شدند پروتئین جدیدی را کشف کنند که می‌تواند به درمان بیماری مزمن انسدادی ریه ( Chronic obstructive pulmonary disease یا COPD) کمک کند.

 
خبرگزاری فارس: محققان پروتئین جدید درمان بیماری مزمن انسدادی ریه را کشف کردند

 

به نقل از نشریه اتحادیه جمعیت های بیولو‍ژی تجربی آمریکا با نام " FASEB Journal"، این محققان دانشگاه نورث کارولینای آمریکا توانستند پروئین جدید موسوم به " SPLUNC1"را کشف کنند که چه بسا نقش موثری در درمان بیماری مزمن انسدادی ریه و همچنین درمان فیبروز کیستیک دارد که یکی از مهمترین بیماریهای دستگاه تنفسی انسان به شمار می‌رود.

محققان به قدرت این پروتئین در خلاص شدن از ترشحات غلیظ و چسبناکی اشاره کردند که مجاری هوایی ریه‌ها را سد می کند و مانع از آن می شود که انسان بتواند هوای پاک و اکسی‍ژن ضروری بدن را دریافت کند که این وضعیت جان انسان را تهدید و در معرض خطر قرار می‌دهد.

محققان ابراز امیدواری کردند که بتوانند به زودی راههای درمانی را با استفاده از این پروتئین و مشتقات آن یافته و از آن در درمان بیماری مزمن انسدادی ریه و درمان فیبروز کیستیک استفاده کنند.

یکی از شایع‌ترین اختلالات ریوی در بزرگسالان بیماری مزمن انسدادی ریه است.

در این بیماری ریه‌ها آسیب می‌‌بینند و مشخصه آن انسداد پیشرونده مجاری تنفسی به صورت برگشت‌ناپذیر است.

این بیماری انسداد راه هوایی و تنگی منتشر در تمام راه‌های هوایی است که مقاومت در برابر عبور هوا را بالا می‌برد.

کشیدن سیگار شایع ‌ترین دلیل COPD است. بیشتر افراد مبتلا به COPD سیگاری هستند یا قبلا سیگاری بوده‌اند.

بر اساس تحقیقات، بیماری مزمن انسدادی ریه احتمالا در سال 2020 میلادی از رتبه ششم عوامل شایع مرگ در جهان، به رتبه سوم خواهد رسید.

عوامل محیطی و ژنتیکی مانند استعمال دخانیات، استنشاق دود دخانیات به صورت غیرفعال، آلودگی هوا، سن بالا، عوامل شغلی و نقص آنزیم آلفا یک آنتی‌تریپسین در بروزCOPD دخالت دارند.

علامت مهم بیماران که از شکایات شایع آنهاست، تنگی نفس و خستگی است.

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1391  - 10:55 PM

 جنبش بیداری و نحوه حضور زنان با حجاب ، این حقیقت را اثبات کردکه از منظر اسلام ، زنان می توانند علاوه بر ایفای نقش پرارزش همسری و مادری در خانواده ، درتمامی امور جامعه خویش نیز نقش آفرین باشند .

 
خبرگزاری فارس: کارکرد حجاب در بیداری اسلامی

 

در چند سال اخیر شاهدرشد فکری و بیداری ملت ها ،بخصوص کشورهای اسلامی هستیم که زنان و مردان در این مناطق باشیوه های اعتراضی خود ، درپی تغییرات اساسی در نظام اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی کشورهای خود هستند تا با به دست گیری ساختار سیاسی و حکومت موجود ، و تصمیم گیری مناسب بر اساس آموزه های اسلامی بتوانند در جهت عدالت و احقاق حقوق خویش حرکت کنند.

در این موج بیداری حضور زنان در کنار مردان از شاخصه هایی است که تعجب جهانیان را برانگیخته است. زنانی که تا قبل از شروع جنبش بیداری،بر اساس تبلیغات فریبنده غربی و جنبش های فمینیستی و نگاه های متحجرانه غرق در جریان جهانی شده بودند ولی به مرور زمان وتغییراتی که حاصل شد، زنان فهمیدند که در دنیای امروز به کالایی برای تجارت تبدیل شدند، بنابراین بسیاری اززنان مسلمان وحتی غیر مسلمان به این باور رسیدند برای رهایی از این سقوط ونگاه ابزاری باید به خویشتن خویش بازگردندو دراین هیاهوی پوچ گرایی ورواج برهنگی وسقوط اخلاقی، دین اسلام بهترین پشتوانه برای آنهااست.(راغبی،1384،ص120-111/ساندی تلگراف،1933/گاردین،2004/نیویورک تایمز،1996،همان،2008)

از زمانی که زنان جایگاهی که اسلام برایشان تعریف کرده بود را شناختندوالگوی مبارزه زنان ایرانی را مشاهده کردند ،نسیم بیداری اسلامی وزیدن گرفت. به دنبال این آگاهی وشناخت بود که زنان کشورهای مسلمان و خاورمیانه اهمیت بیداری وحضورموثر خودرا درک کردند و در صحنه ی مبارزه وجهادحضوری جدی وتاثیرگذارداشتند. (خبرگزاری بین المللی زنان (وفا)،1390)

در جنبش بیداری، نقش زنان به عنوان حاضرین در صحنه در کنار ایفای نقش های همسری و مادری و تربیتی ،همراه با آموزه های اسلامی و حفظ حجاب موضوع مهمی است که در این مقاله با تعریف بیداری اسلامی و حجاب و آموزه های اسلامی و الگوی عملی فاطمه زهرا(س) و تاثیر پذیری از انقلاب اسلامی و حرکت های موجود در جهان اسلام اشاره شد است.

 

حرمت وکرامت زن

نکته مهمی که باید به آن توجه داشت، اهمیت و اهتمام اسلام به حفظ حرمت زن و پاسداشت کرامت وی و تاکید بر حفظ عفت و پاکدامنی او است. «شاید یکی از فلسفه‏های قوانینی که این گونه محدودیت ها را برای بانوان قرار داده، در صدد توجه دادن آنان به جایگاه بلند و مرتبه والای آنان در آیین الهی است و توجه دادن به کرامتی است که خداوند به آنان بخشیده و فراهم آوردن ضمانت‏ها و تعهدات کافی برای حفظ پاکی و پاکدامنی آنان می‏باشد. »(محمدی گیلانی ، همان، ص115)

در حقیقت اسلام با توجه به ارزش و کرامت و شخصیت زنان والگوی عملی حضرت زهرا(س) نشان داد که در رسیدن به کمال وسعادت زنان نیز می توانند با عمل به دستورات اسلام و رعایت قوانین آن از جمله حجاب و رعایت حدود در تمامی صحنه های سیاسی و اجتماعی حضوری فعال داشته باشند.با این تفاسیر مشخص می شود که اسلام ، نه تنها واضح قانون حجاب نبوده است ، بلکه در جهت جلوگیرى از افراط و تفریط هایى که در طول تاریخ در مورد حجاب به وجود آمده بود، به قانونمند کردن و تنظیم و تخفیف آن همت گماشته است و آن را به صورتى متعادل ، صحیح و متناسب با فطرت انسانى زن ارایه نموده است .(جوادی آملی ،1378،ص 439)

 

اسوه و الگوی فاطمی

حضور فاطمه زهرا(س) در صحنه عمل یکی ازشاخصه های اسلامی است که با توجه به نگرش طبیعت زن و مرد ،وتوجه به کرامت و ارزش زنان در تمامی صحنه های سیاسی ،اجتماعی ،علمی ، فرهنگی و حتی جهاد و رزم حضوری فعال همراه با شور وشعور وآگاهی بخشی به جامعه است.(قزوینی،1371،ص37) مقام ارزشی و معنوی فاطمه زهرا(س)چنان والا وارزشمنداست که امام زمان (عج)، هم فاطمه زهرا (س) را اسوه شایسته زندگانی خویش معرفی می‌فرمایند:«و فی ابنه رسول الله لی اسوه حسنه ؛دختر رسول خدا برای من الگوی شایسته است.»( مجلسی، 1382،ج53،ص178)

اگر به زندگی حضرت زهرا(س)نگاهی کنیم به جرات می توان گفت در منطق فاطمه زهرا(س)، ویژگی های جسمانی زن، تنها محدود در زندگی زناشویی اواست،و عفاف همراه با حجاب بر اساس آموزه های دینی درتمام فعالیت های اجتماعی ،فرهنگی و مبارزاتی حضرت کاملا محسوس و ملموس است. سیره تاریخی نشان می دهد که حجاب و عفاف حضرت زهرا(س) به گونه‌ای است که ، در حالی که در مقابل نامحرم کوبندگی و قاطعیت دارد ، به مسلمانان می‌فهماند که اختلاط بین زن و مرد ممنوع است . (شوشتری، 1404ه.ق، ج3، ص47 و 48)

 

مفهوم بیداری اسلامی

از آن جهت که این مقاله به بحث بیداری اسلامی در حوزه زنان پرداخته است،ضروری است تعریفی از بیداری اسلامی داشته باشیم. در تعریف بیداری اسلامی، باید گفت که در بین اندیشمندان و پژوهشگران، وفاق وجود ندارد. عام ترین مفهوم این است« که از آن به اصلاح دینی و احیاگری تعبیر شده است که در عربی به« اَلصُّحُوهْ الاسلامّیهْ، اَلبَعثُ الاسلامی، اَلتیارُ الاسلامی وَاَلحَرکَهْ الْاِسْلامیهْ»نام برده می شود.( الویری،1384،، ج 1، ص 217)

 از بیداری اسلامی «به پدیده ای اجتماعی تعبیر می کنند که به معنای بازگشت بیداری و هوشیاری امت اسلامی است تا به خدا باوری برسد وبه دین وکرامت واستقلال سیاسی،اقتصادی وفکر خود مباهات کرده»(همان،ص218 )ودر راستای« ایفای نقش طبیعی خود به عنوان بهترین امت برای مردم تلاش کند.» ( مطهری،1368،ص92-90)

به تعبیر دیگر می توان بیداری اسلامی را «مجموعه هایی از باورهای دینی دانست که در دوره کنونی در میان مسلمانان عالم شیوع پیدا کرده است. اساساً بیداری اسلامی از مصادیق باورها و گرایش های معنوی در جهان اسلام است. پس حرکتی را که هدف آن بازگشت به اسلام ناب وهویت فراموش شده دینی، رهایی از دست استکبار جهانی باشد بیداری اسلامی گویند.» (جلالی فرد،1390)این اعتقاد مشترکی است که نسبت به آموزه های دینی در بین همه مسلمانان سراسر جهان وجود دارد.

واین حقیقت واضح وروشنی است که وقوع انقلاب اسلامی وعملکرد33 ساله آن ،تاثیر مهمی در بیداری جهانی داشته است .چنان که مقام معظم رهبری فرمودند: «نظام اسلامی مایه امید و نشاط روحی قلب های مسلمانان است و شوق حیات دوباره اسلام بیش از پیش در دل ملت ها و نسل های متجدد جهان اسلام، رشد و نمو می کند و نباید بر اساس القائات دشمن، این تاثیر عظیم انقلاب اسلامی را نادیده گرفت.» (بیانات مقام معظم رهبری،1386)درموضوع انقلاب اسلامی وابعاد مختلف تاثیر گذاری آن بر بیداری جهانی نقد وبررسی های زیادی می توان داشت.اما در این پژوهش تنها به تاثیر انقلاب اسلامی در بیداری زنان و حضور آن ها در صحنه های مختلف مبارزه مدنظراست که اشاره می کنیم.

 

انقلاب اسلامی ایران

پس از انقلاب اسلامی ایران، حجاب اسلامی زنان ایران یکی از شاخص ها ونمادهای انقلاب اسلامی بود که در جریان پیروزی انقلاب اسلامی و نحوه حضور زنان در تظاهرات و دوران های مختلف انقلاب تاثیر بسیاری برجای گذاشت وبه عنوان یک الگو در جهان غرب و اسلام مطرح شد. (صحیفه نور، ج 5، ص 216/همان، ج 10، ص 184)زنان دردوران انقلاب اسلامی در دنیایى که در تبلیغات رنگارنگ خویش که فرهنگ برهنگى و سقوط اخلاقى و ارزش هاى انسانى نماد برترى و پیشرفت و توسعه !! را جلوه گر ساخته بود باآگاهی و معرفت از ارزش هویتی و شخصیتی خود در دین مبین اسلام «حجاب» را انتخاب کردند؛(سیمای زن در کلام امام خمینی(ره) ، 1370،ص54-36)

چون اسلام با فرهنگ پوشش و توجه به هویت انسانى ، معنویت و جاذبه ى روحى و آرامش را در جامعه نمایان گر ساخته است. (اکبری ،1380،ص45-12) زیراقاموس الهى بر اساس فطرت ، هویت ، توانایى و جاذبه هاى فیزیکى زن و مرد نازل شده است ، اگر جوامع انسانى تنها به فطرت و دستورات الهى عمل کنند به جایگاه و هویت اصلى خود دست پیدا مى کنند و جامعه با امنیت و مصونیت مى تواند راه خویش را طى کند . ( محمدی اشتهاردی،1368،ص49-32)

 

الگوی حجاب ایرانی در بیداری اسلامی

تمایل و افزایش رویکرد به حجاب اسلامی در کشورهای اسلامی یکی از تاثیرات حضور زنان در انقلاب اسلامی بود که علی رغم سانسورهای خبری وتبلیغات منفی جهانی ،عملکرد مثبت حجاب زنان تاثیری جهانی داشته است. به طورکلی همان گونه که احمد هوبر می گوید:«آن چه در ایران با آزاد کردن زن رخ داده، در همه جای جهان تاثیر گذارده است». (دلال، 1384،ص162)در جریان بیداری اسلامی ورشد حرکت های فعالیتی در حوزه زنان شاهد حضور زنان محجبه در کشورهای بپا خاسته بودیم .زنانی درتونس،مصر،یمن،ترکیه ،اندونزی،اردن،لیبی،مالزی،بحرین و...که با حفظ حجاب ،درصحنه های مختلف فکری و فرهنگی و مبارزاتی شرکت کردندو نشان دادند که عفاف و حجاب هرگز مانع از حضور وفعالیت وحتی جهاد زن نمی شود.

زنان ترکیه نیز بر پایه بیداری اسلامی، اعلام کردند که هم حجاب را می‏خواهند و هم‏حضور در اجتماع را. وبیان کردند که زنان ترکیه نمی‏خواهند با پذیرفتن حجاب از جامعه قطع‏رابطه نمایند و این همان الگویی است که زنان انقلابی ایرانی به آن عمل‏می‏کنند. همچنان که هانیه ترکیان از امریکا به این موضوع اذعان داشته و تلاش زن ایرانی در معرفی الگوی زن مسلمان به جهانیان را موفق می داند.( نیویورک تایمز،1996م) وفعالان امور زنان در ترکیه نیز بر این نکته تاکید دارند که «زنان ایرانی الگویی برای زنان ترک شده و آن‌ها را به شرکت در تظاهرات خیابانی و شعارگویی در خیابان‌ها و حضور در فعالیت سیاسی با رعایت حجاب و پوشش اسلامی ترغیب کرده است. »(سایت حق قلم،1389)

زنان فعال بنگالی نیزاز الگوی حضور زنان انقلاب اسلامی تاثیرپذیرفته اند.هم چنان که یکی از زنان بنگالی در این باره گفته است: «من و دیگر زنان چیزی بیش‏تراز برابری مورد نظر قوانین غربی می‏خواهیم. ما خواهان نقش فعال‏تری درزندگی مذهبی و اسلامی هستیم.»(راغبی،1384، ص 111 ) به گفته یکی دیگراز فعالین زنان در اندونزی که می‌گوید: «تقلید از حجاب بانوان ایرانی در اندونزی به تدریج به یک مدل تبدیل گردیده و هم اکنون در میان دانشجویان دانشگاه‌ها هواداران بسیاری یافته است.» (پلنگی،1384،ص189)

از سوی دیگر نوع پوشش و حجاب زنان ایرانی به علت احساس امنیت و نشان دادن کرامت و ارزش زنان ،در کشورهای خلیج فارس و حتی کشورهای اروپایی تاثیر گذار بوده است«به گونه ای که می توان گفت این نوع پوشش زنان ایرانی بر لباس و به ویژه روسری در بعضی از کشورهای خلیج فارس، به طرزعمیقی تاثیرگذاشته است؛ به گونه‌ای که در سال‌های اخیر، تعداد دانشجویان با حجاب در دانشگاه‌های اردن افزایش یافته و در لیبی گرایش به حجاب افزایش چشم‌گیری داشته است.

طبق نظرسنجی دانشگاهی که اخیرا در دانشگاه‌های اروپایی صورت گرفت، ضریب آرامش و امنیت روانی دختران و زنان محجبه از دیگر دانشجویان بیشتر و فعالیت اجتماعی در نظر آنان آسان‌تر است.» (پلنگی،همان)در حقیقت انتقال فرهنگ حجاب اسلامی زنان ایرانی یکی از تاثیرات بی‌بدیل انقلاب اسلامی به کشورهای مختلف جهانی بوده است.پیام انقلاب اسلامی این بود که نشان داد در مقابل ترویج فرهنگ برهنگی و نگاه ابزاری اندیشه ی غربی به زنان ،نماد و فرهنگ حجاب دراسلام،هرگز مانع از حضور زن در عرصه مشارکت های سیاسی و اجتماعی و..نشده است .

برای همین قدرت‌های جهانی و ضد دین به شدت احساس خطر کردند و به مقابله با فرهنگ اسلامی برخاستند، تا به هر وسیله ی ممکن بتوانند مانع از بیداری اسلامی جهانیان و از جمله تاثیرگذاری اندیشه ی دینی عفاف وحجاب روی زنان شوند.در کنار بیداری زنان مسلمان ،قدرت های جهانی که منافع خود را در خطر دیدند برای مقابله با این حضور با شعور و آگاهانه زنان در صحنه مبارزات ،سعی کردند با شیوه های مختلف نقش زنان و حضورآن ها را کاهش دهند.

از میان اقدام های مستکبرین و همراهان آن ها در مقابله با موج بیدرای اسلامی می توان به موارد زیر اشاره کرد:تصویب قانون ممنوعیت حجاب، ایجاد موج اسلام هراسی به طور گسترده در جهان، مخدوش کردن چهره زنان و مردان مسلمان و... ؛ اما هیچ کدام از اینها تاکنون نتوانسته مانع از گرایش جهانیان به حقیقت شود. امروزه زنان بسیاری را می‌بینیم که با حجاب اسلامی در تظاهرات‌ها علیه دولت‌های دیکتاتورمنطقه مانند یمن، بحرین، مصر و ... شرکت می‌کنند و اسلام خواهی وعدالت جویی را با صدای بلند فریاد می‌زنند؛ زنانی که با عزم و اراده پولادین‌شان نه تنها جهان را به حیرت واداشته، بلکه الگوی زنان آمریکایی و اروپایی برای مقاومت در برابر دولت‌های شان نیزشده‌اند.(خبرگزاری ها1389،1390،1391)

 

حجاب وفعالیت‏های اجتماعی زنان

بر اساس آموزه های اسلامی تجربه ی انقلاب اسلامی اثبات کرد که به هیچ وجه، حجاب محدودیت نیست و نه تنها هیچ منافاتی با پیشرفت زنان در عرصه‏های مختلف ندارد؛ بلکه عاملی مثبت در مصونیت و حفظ کرامت و شخصیت زنان است.( جوادی آملی، همان،330-290)حضور زنان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در همه صحنه‏های اجتماعی، اقتصادی، حماسی، سیاسی، علمی، هنری، حقوقی، قانون گذاری و بسیاری صحنه‏های دیگر با پوشش دینی، نشان داد که حجاب، کمترین رکودی در فعالیت‏های اجتماعی زن پدیدنمی‏آورد؛(طهماسبی‌کیهانی،،1385،ص89 )بلکه زمینه های پیشرفت او را با حفظ کرامت و شخصیت و ارزش زن هموار می کند. (شیرودی،1386 ،ص54-67)

انقلاب اسلامی توانست این واقعیت را در افکار جهانیان مطرح کند که حجاب یکی از احکام و ضرورت‏های دین مبین اسلام است و زن مسلمان می تواند با حفظ عفاف و حجاب جهت احقاق حق خود ،درجامعه ورودی مثبت و تاثیرگذار داشته باشد.( زین العابدین،همان )در پیروی از چنین حضوری است که زنان مسلمان درمنطقه بویژه مصر ، لیبی ، بحرین ، تونس و یمن ...با بیداری اسلامی همراه شدندو درمقابل دشمنان شجاعانه ایستادگی کرد ند .

این حضور و شجاعت ، یادآور نقش برجسته و تاریخ ساز بانوان مسلمان ایرانی در جریان انقلاب اسلامی ایران در 33 سال پیش است . حضور زنان مسلمان (با توجه به عدم حضور زنان در بستر فعالیت های اجتماعی در کشورهای عربی)نشانگر رهایی آنان از قید و بندهای قوم و قبیله ای و مادی غرب و قیام برای کسب آزادی از شرحاکمان وابسته است .

با حضور وسیع زنان در عرصه مبارزه ،رژیم های وابسته و حاکم برمنطقه به دستور قدرت های غربی جهت جلوگیری از این حضورزنان مسلمان ومتوقف کردن آن انواع شرارت ها برعلیه مردم مظلوم منطقه بخصوص زنان اعمال می شود . سرکوب شدید اعتراض های مردمی بویژه علیه زنان مسلمان از طریق بکارگیری اهرم های خشونت چون کشتار، ضرب وشتم ، بازداشت ، ربایش ، شکنجه و تجاوزات آشکار صورت می گیرد . (سپهری،1390،ص19)

زنان مسلمان درجنبش بیدرای بخصوص در کشورهای خاورمیانه علاوه براین که شاهد قتل و مجروح شدن پدر ، همسر و فرزندان خود هستند ، به طرز تاسف آوری مورد تهدید واقع می شوند . چنان که طبق خبرها در بحرین،یمن و.. شاهد پایمال شدن حقوق انسانی زنان هستیم . رفتاروحشیانه و به دور از انسانیت دولت های دست نشانده با زنان وکودکان ونقض گسترده حقوق آنها این سوال را نزد صاحب نظران مطرح کرده که چرا نهادهای حامی حقوق بشر در مقابل این جنایات اقدام جدی انجام نمی دهند ؟ !! (پایگاه خبری تحلیلی بیداری اسلامی/ وبلاگ جمعیت حمایت از بحرین/ وبلاگ حجاب)

 

حجاب،نماد فرهنگی و مبارزاتی زن مسلمان

حضور زنان محجبه در عرصه های مبارزه و جنبش بیداری در منطقه و سایر کشورهای اسلامی نشان می دهد که زنان اگر به حقوق و شخصیت و کرامت انسانی خود واقف شوند و زنجیرهای بندگی و اسارت غربی و نفسانی را رها کنند،به علت توانایی و ظرافت های روحی و ...می توانند در ایجاد تحول در باورهای فرهنگی و اعتقادی، انقلاب در خلقیات و اخلاق اجتماعی که زیر بنای تحولات اجتماعی نقش بسیارموثر و کار آمدی داشته باشند.

 

نتیجه

جنبش بیداری و نحوه حضور زنان با حجاب ، این حقیقت را اثبات کردکه از منظر اسلام ، زنان می توانند علاوه بر ایفای نقش پرارزش همسری و مادری در خانواده ، درتمامی امور جامعه خویش نیز نقش آفرین باشند ودر کنار آن در میدان رزم و جهاد و مبارزه هم با رعایت اصول شرع و ارزش های انسانی در تعیین سرنوشت خود نقش داشته باشند.

با پیروی از الگوی فاطمی و بهره گیری از نحوه حضور و فعالیت زنان در جهموری اسلامی ایران ،حضور زنان در جنبش بیداری در چند سال اخیر نشان داد که زنان در این دنیای پر فریب چنان شیفته بازگشت به خویشتن هستند واگر بستر و زمینه هموار شود زنان از پیشگامان اصلی این مبارزه و جهاد با نماد فرهنگی عفاف و حجاب هستند ،هم چنان که الگوی فاطمه زهرا(س)،زینب (س)،حضور و پیشرفت زنان انقلاب اسلامی در این راه جلوه نمایی می کند.

منابع:

*قرآن کریم. محمد مهدی ‏فولادوند.تهران‏:دارالقرآن الکریم(دفترمطالعات تاریخ ومعارف اسلامی)، 1415 ق‏.

1)اکبری، محمدرضا. (1380).حجاب در عصر ما. تهران: پیام آزادی.

2)الویری، محسن .(1384).بیداری اسلامی، چشم انداز آینده وهدایت آن (مجموعه مقالات هفدمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی. تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی.

3)پلنگی، محبوبه.( 1384) .«زنان ایرانی از نگاه زنان غیر ایرانی؛گذری کوتاه».ویژه نامه ماه نامه پیام زن.

4)جلالی فرد ،محمد . (1390).«اندیشه های امام خمینی و رهبری و نقش آفرینی جوانان کشورهای اسلامی».پایگاه مطالعات تخصصی اینپا.

5)جوادی آملی، عبدالله. (1378). زن در آیینه جلال وجمال، قم:اسرا.

6)دلال ،عباس.( 1384).«زن در جامعه معاصر ایرانی »،ویژه نامه ماه نامه پیام زن.

7)راغبی، معصومه.( 1384).«چهره زن ایرانی درمطبوعات بیگانه،» ویژه نامه پیام زن.

7)سپهری ،عصمت . (1390).«زنان وبیداری اسلامی در کشورهای خاورمیانه».روزنامه رسالت.

9)سراج ،سیدحسین. (1380).نگاهی گذرا به شبهات حقوقی پیرامون مسائل زنان، قم: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما.

10)سیمای زن در کلام امام خمینی(ره).( 1370).تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

11)شوشتری ، قاضی نورالله.( 1404ه.ق). احقاق الحق.تعلیقات شهاب الدین نجفی.قم:مکتبه آیت ا...مرعشی.

12)شیرودی، مرتضی . (1386). نقش سیاسی، اجتماعی زنان در تاریخ معاصر ایران.تهران:زمزم هدایت.

13)صوفی نیارکی، تقی.( 1391). هویت تمدنی و چالش های پیش رو.تهران: دفتر حفظ ونشر آثار آیت الله خامنه ای.

14)طهماسبی‌کیهانی، ساسان.( 1385) . نقش زنان در نهضت امام خمینی (ره).تهران :مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

15)قزوینی،سید محمد کاظم .( 1371) .فاطمه زهرا(س) از ولادت تا شهادت.چ چهارم.تهران:آفاق.

16)مجلسی،محمدباقر.( 1395ه.ق).بحارالانوار.چ2.تهران:مکتبه الاسلامیه.

17) مجلسی،محمدباقر.( 1382).بحارالانوار.چ4.تهران:مکتبه الاسلامیه.

18)محمدی اشتهاردی، محمد.( 1368). پوشش زن در اسلام.قم: ناصر.

19)محمدی گیلانی، محمد.( تابستان1376). «شایستگی زنان برای عهده‏داری قضاوت».فصل‏نامه فقه اهل بیت.شماره 10.

20)مطهرى ، مرتضى.( 1353).مسئله حجاب .چ 6.تهران : نشریه انجمن اسلامى .

21)مطهرى ، مرتضى .( 1368).نهضت های اسلامی در صد سال اخیر.چ دوازدهم. تهران : صدرا.

22)موسوی خمینی ،روح الله.( 1366).صحیفه نور.تهران:وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی.

*بیانات مقام معظم رهبری، در 14خرداد 1386.

*بیانات مقام معظم رهبری، در 14دی1390.

فرزانه نیکوبرش راد

منبع :‌سازمان تبلیغات اسلامی

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1391  - 10:49 PM

 عقوق والدین به این است که فرزند، حرمت آن ها را رعایت نکند و بی ادبی نماید و آن ها را به سبب گفتاری یا رفتاری برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایی که منع شرعی و عقلی ندارد، از آن ها نافرمانی کند .

 
خبرگزاری فارس: چیستی عاق والدین و راه رهایی از آن

 

 

عاق والدین چیست؟

 

الف- معنای عاق الوالدین

علامه مجلسی در شرح کتاب اصول کافی درباره معنای عاق والدین می نویسد: «عقوق والدین به این است که فرزند، حرمت آن ها را رعایت نکند و بی ادبی نماید و آن ها را به سبب گفتاری یا رفتاری برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایی که منع شرعی و عقلی ندارد، از آن ها نافرمانی کند؛ چه این که در بیان امام صادق علیه السلام آمده است که کم ترین ناسپاسی والدین، گفتن «اُف» است ... .

نگاه تند به پدر و مادر، محزون ساختن آن ها و ترک وظایف حتمی در قبال آن ها مثل برآورده نساختن نیازهای مالی والدین در صورت نیاز نیز از موارد عاق شدن فرزندان معرفی شده است .و به بیانی خلاصه: هر کارى که موجب ایذا و اذیت والدین گردد، به معناى عاقّ والدین است، مگر در مواردى که تکلیف واجب یا حرامى باشد، و به انسان دستور مخالفت با آن را بدهند( اسفتائات از حضرت آیة الله مکارم شیرازی دامَت بَرَکاتُه)

 

ب- برای آگاهی بیشتر به برخی وظایف فرزندان در برابر والدین توجه کنید :

 

وظایف فرزندان نسبت به والدین

1- اطاعت از والدین

1) قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ(علیه السلام):إِنَّ لِلْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ حَقّاً وَ إِنَّ لِلْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ حَقّاً فَحَقُّ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ أَنْ یطِیعَهُ فِی کلِّ شَیءٍ إِلَّا فِی مَعْصِیةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ أَنْ یحَسِّنَ اسْمَهُ وَ یحَسِّنَ أَدَبَهُ وَ یعَلِّمَهُ الْقُرْآن(نهج‏البلاغه، حکمت 399)همانا فرزند را به پدر، و پدر را به فرزند حقّى است. حق پدر بر فرزند این است که فرزند در همه چیز جز نافرمانى خدا، از پدر اطاعت کند، و حق فرزند بر پدر آن که نام نیکو بر فرزند نهد، خوب تربیتش کند، و او را قرآن بیاموزد. (نهج البلاغة-ترجمه دشتى، ص: 727)

2- برّ ونیکی به والدین

در روایتی از امام صادق علیه السلام می‌خوانیم:بِرُّ الْوَالِدَینِ وَاجِبٌ فَإِنْ کَانَا مُشْرِکَینِ فَلا تُطِعْهُما وَ لَا غَیرَهُمَا فِی الْمَعْصِیةِ فَإِنَّهُ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیةِ الْخَالِق( الخصال ج‏2 608 ) نیکى رسانیدن به پدر و مادر واجب است. و هر گاه مشرک باشند نه ایشان را و نه دیگرى را در معصیت خدا فرمان بردارى مکن چون براى مردم در مورد گناهکارى خدا فرمان بردارى نیست( خصال-ترجمه مدرس گیلانى، ج‏2، ص: 234)

3- حقیقت احسان به والدین

 

احسان چیست؟

عَنْ أَبِی وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً (بقره-83) مَا هَذَا الْإِحْسَانُ فَقَالَ: الْإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ ُحْبَتَهُمَا وَ أَنْ لَا تُکلِّفَهُمَا أَنْ یسْأَلَاک شَیئاً مِمَّا یحْتَاجَانِ إِلَیهِ وَ إِنْ کانَا مُسْتَغْنِیینِ[کافى، ج2، ص158) امام صادق(علیه السلام)فرمود: احسانِ به والدین این است که وقتى چیزى از تو مى‏خواهند آنها را به زحمت نیندازى؛ گرچه بى‏نیاز هستند، حاجت آنان را برآور .

 

آثار احسان به والدین

احسان به والدین آثار متعددی دارد که که ما در اینجا چند نمونه از احادیثی که در این زمینه است را ذکر می‌کنیم:احسان به والدین بالاترین مصداق صله رحم است و عمر را طولانى مى‏کند.[بحار الأنوار، ج74، ص80)

 

احسان به والدین در نسل تأثیر دارد

در روایتی از امام صادق علیه السلام می خوانیم:بَرُّوا آبَاءَکُمْ یبَرَّکُمْ أَبْنَاۆُکُم‏( أمالی الصدوق ص 288 )نیکى کنید با پدرانتان تا بشما نیکى کنند پسرانتان وسعتِ رزق و روزى و آسان شدنِ سکراتِ مرگ از آثار احسان به والدین است( امالى شیخ صدوق-ترجمه کمره‏اى متن 288 )

 

آسانی سکرات موت

قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام):من أحب أن یخفف الله عز و جل عنه سکرات الموت فلیکن لقرابته وصولا و بوالدیه بارا فإذا کان کذلک هون الله علیه سکرات الموت و لم یصبه فی حیاته فقر أبدا[أمالى صدوق، ص389 قَالَ الصَّادِقُ(علیه السلام):یأْتِی یوْمَ الْقِیامَةِ شَیءٌ مِثْلُ الْکبَّةِ فَیدْفَعُ فِی ظَهْرِ الْمُومِنِ فَیدْخِلُهُ الْجَنَّةَ فَیقَالُ هَذَا الْبِرُّ[کافى، ج2، ص158) قیامت چیزى مثل ابر مۆمن را تا بهشت راهنمایى مى‏کند. مى‏پرسند این علامت چیست؟ مى‏گویند: احسان به والدین].

در حدیث مى‏خوانیم: هر نگاه رحمت به والدین پاداش حجّ مقبول دارد.[میبدى)

 

4- احترام به والدین

 

1- احسان در پیرى

بِالْوالِدَینِ إِحْساناً إِمّا یبْلُغَنَّ عِنْدَک الْکبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کلاهُما[اسراء/23].

2-مراعات روحیه آنان:فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ[اسراء/23].

3- تواضع کردن:وَ لا تَنْهَرْهُما[اسراء/23].

4-خوش‏برخوردىوَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کرِیماً[اسراء/23].

5-تواضع عملى:وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ[اسراء/24).

6-دعاى به آنهاوَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کما رَبَّیانِی صَغِیراً[اسراء/24].

 

2- احسان و نیکی بعد از وفات

1) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله):سَیدُ الْأَبْرَارِ یوْمَ الْقِیامَةِ رَجُلٌ بَرَّ وَالِدَیهِ بَعْدَ فَوْتِهِمَا[بحارالأنوار، ج71، ص86].قَالَ الْبَاقِرُ(علیه السلام):إِنَّ الْعَبْدَ لَیکونُ بَارّاً بِوَالِدَیهِ فِی حَیاتِهِمَا ثُمَّ یمُوتَانِ فَلَا یقْضِی عَنْهُمَا دُیونَهُمَا وَ لَا یسْتَغْفِرُ لَهُمَا فَیکتُبُهُ اللَّهُ عَاقّاً وَ إِنَّهُ لَیکونُ عَاقّاً لَهُمَا فِی حَیاتِهِمَا غَیرَ بَارٍّ بِهِمَا فَإِذَا مَاتَا قَضَى دَینَهُمَا وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمَا فَیکتُبُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَارّاً[کافى، ج2، ص163].

امام باقر(علیه السلام)فرمود: فرزندى که پدرش را از دست بدهد و نسبت به دیون او بى‏تفاوت باشد و برایش استغفار نکند، عاق مى‏شود و حتّى اگر در زمان حیات والدین عاق شده باشد، با پرداخت دیون آنها و استغفار براى آنها او برّ به والدین کرده است.[بحار الأنوار، ج74، ص59)

 

5- کمک و انفاق به والدین

یسْأَلُونَکَ مَاذَا ینفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَیرٍ فَلِلْوَالِدَینِ وَالأَقْرَبِینَ وَالْیتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ- از تو سۆال مى‏کنند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: «هر خیر و نیکى (و سرمایه سودمند مادى و معنوى) که انفاق مى‏کنید، باید براى پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد.» و هر کار خیرى که انجام دهید، خداوند از آن آگاه است.( لازم نیست تظاهر کنید، او مى‏داند)»(بقره،آیة215) همانطور که می‌بینید والدین در صدر جدول است.

 

6- ادب نسبت به والدین

در ورایتی از پیامبر اکرم صّی الله علیه و آله وارد شده است:مَا مِنْ وَلَدٍ بَارٍّ ینْظُرُ إِلَى وَالِدَیهِ نَظَرَ رَحْمَةٍ إِلَّا کَانَ لَهُ بِکُلِّ نَظْرَةٍ حِجَّةٌ مَبْرُورَةٌ قَالُوا یا رَسُولَ اللَّهِ وَ إِنْ نَظَرَ کُلَّ یوْمٍ مِائَةَ مَرَّةٍ قَالَ نَعَمْ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ أَطْیب (روضة الواعظین و بصیرة المتعظین ج‏2 ص 368 ) ‏هیچ فرزند نیکوکارى نیست مگر اینکه چون یک نظر رحمت به پدر و مادر افکند براى او پاداش حجى پذیرفته است. گفتند: اى رسول خدا! و اگر در هر روز صد بار بنگرد؟ فرمودند: آرى و خداوند بزرگتر و مهربان‏تر است( روضة الواعظین-ترجمه مهدوى دامغانى ص 587 )

 

7- مدارا با والدین

امام رضا(علیه السلام)فرمود: گر چه والدین در خط نیستند، ولى با آنها مدارا کن.[مرآة العقول، ج8، ص 418)

 

8- تشکر از والدین

قَالَ الرِّضَا(علیه السلام):مَنْ لَمْ یشْکرْ وَالِدَیهِ لَمْ یشْکرِ اللَّهَ[خصال صدوق، ج1، ص156) هر کس از پدر و مادر خود سپاسگزار نباشد خداى را سپاسگزار نیست (خصال-ترجمه فهرى، ج‏1، ص: 174)

 

9- جلب رضایت والدین

در روایتی از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آلة وارده شده است که:من أصبح مرضیا لأبویه أصبح له بابان مفتوحان إلى الجنّة، و من أمسى مثل ذلک و إن کان واحدا فواحد، و من أصبح مسخطا لأبویه أصبح له بابان مفتوحان إلى النار، و من أمسى مثل ذلک، و إن کان واحدا فواحد.(تحریر المواعظ العددیة ص175)

هر که بامداد پدر و مادر از او راضى باشند دو در از بهشت به رویش باز است، و همچنین هنگام عصر. و اگر یکى از آنها از وى راضى باشد یک در به رویش باز است؛ و هر فرزندى که بامداد یا پسین پدر و مادر از او خشمگین باشند دو در از جهنم به رویش باز است، و اگر یک کدام ناراضى باشد یک در . (نصایح ص 79 )

ادامه مطلب
سه شنبه 27 تیر 1391  - 10:36 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 68

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5822853
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی