به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

  اگر ما به حقایق عالم معرفت یابیم و خداوند دلمان را نورانیت ببخشد، درمى‏یابیم که نه تنها خداوند سرسلسله جنبان عوامل و اسباب است، بلکه در پس همه اتفاقات ریز و درشتى که رخ مى‏دهد، دست خداوند قرار دارد .

 
خبرگزاری فارس: خاستگاه و بایسته ‏هاى شکرگزارى از معبود

 

 

چکیده

این مقال به شرح و تفسیر مناجات شاکرین امام سجاد علیه‏السلام مى‏پردازد. شکرگزارى، فراتر از ارزش‏هاى انسانى به شمار مى‏رود. خداوند متعال در قرآن برخوردارى از امنیت، آرامش، آسایش، نصرت خویش و روزى حلال، همچنین ارائه امور تشریعى و عبادت را از جمله آموزه‏هاى مقدمه شکرگزارى خود معرفى مى‏کند.

در شکرگزارى، بین فرد شکرگزار و کسى که از او تشکر مى‏کند، نوعى رابطه برقرار مى‏شود و در پرتو این رابطه، خیرى و یا خدمتى به او مى‏رسد.براساس آموزه‏هاى دینى، همه امور و نعمت‏هایى که به ما مى‏رسد، از طریق اسباب طبیعى و انسانى، و با اراده و مشیت الاهى، متعلق به خداست. بنابراین، سپاس و تشکر واقعى باید از او و منتسب به او باشد و ما انسان‏ها در برابر نعمت‏هاى بیکران الاهى باید همواره شکرگزار خالق خود باشیم.

کلیدواژه‏ها: شکرگزارى، وجوب شکر منعم، مشیت الاهى، نعمت‏هاى الاهى.

 

خاستگاه ارزشى شکرگزارى

ششمین مناجات امام سجاد علیه‏السلام که در شمار پانزده مناجات خود ایراد فرموده‏اند، مناجات شاکرین است. در ابتداى بحث از این مناجات، درباره مفهوم «شکر» سخن مى‏گوییم. واژه «شکر» و مشتقات آن در همه زبان‏ها فراوان به کار مى‏رود و جایگاه شاخصى را به خود اختصاص داده است. امروزه در ادبیات و مراودات عرفى تشکر و سپاسگزارى از دیگران نشانه ادب تلقّى مى‏گردد. علاوه بر بار ادبى و مثبتى که این واژگان در روابط و قراردادهاى اجتماعى جوامع دارند، داراى ارزش اخلاقى عامى هستند که همه جوامع انسانى به آن پایبند هستند.

نظیر راست‏گویى، وفاى به عهد، پیمان و امانت‏دارى که همه جوامع بشرى حتى جوامع بى‏دین و لامذهب به آنها معتقد هستند و آنها را ارزش تلقّى مى‏کنند. بحث در این‏باره که منشأ اعتبار این ارزش‏ها و سایر ارزش‏هاى اخلاقى چیست، به فلسفه اخلاق مربوط مى‏گردد. از جمله در فلسفه اخلاق مطرح شده که برخى از مکاتب اخلاقى بر آن هستند که منشأ احکام اخلاقى و معیار صدق و کذب و موجه‏سازى گزاره‏ها و احکام اخلاقى، قرارداد و توافق همگان است. در نتیجه، یک باور و حکم اخلاقى تنها در صورتى موجه و معقول است که مردمان خاص در شرایط و اوضاع و احوال خاص بر آن یا بر قاعده یا نظامى که مشتمل بر آن است، توافق داشته باشند.1 از این نظر، ارزش‏هاى اخلاقى اعتبارى و نسبى به حساب مى‏آیند.

اما در نظریه اخلاقى اسلام، موضوع قضیه اخلاقى عبارت است از: آن دسته از عناوین انتزاعى که بر افعال اختیارى انسان صدق مى‏کند و مثل عدالت یک ماهیت خارجى، عینى و ماهوى نیست، بلکه عنوانى است که مثلاً از موضع‏گیرى صحیح، به‏جا انجام دادن کار و رعایت حقوق دیگران انتزاع مى‏شود... . احکام اخلاقى حقیقتا از سنخ جملات خبرى است و خبر از یک واقعیت نفس‏الامرى مى‏دهند.2 ارزش اخلاقىِ فعل اختیارى انسان تابع تأثیرى است که این فعل در رسیدن انسان به کمال حقیقى وى دارد.

هر کارى به اندازه‏اى که در آن کمال مؤثر باشد، ارزنده خواهد بود و اگر تأثیر منفى دارد، ارزش منفى خواهد داشت. اگر تأثیر مثبت داشته باشد، ارزش مثبت خواهد داشت و اگر نفیا و اثباتا تأثیرى در آن نداشته‏باشد، ارزش صفریا ارزش خنثى خواهد داشت.3در منطق، ارزش‏هاى اخلاقى نظیر عدالت‏ورزى، راست‏گویى و وفاى به عهد و پیمان در شمار مشهورات و یا مسلّمات و به تعبیر دیگر، آراى محموده جاى مى‏گیرند که توافق و تسالم همگان بر اعتبار آنهاست و از جمله امور غیربدیهى به حساب مى‏آیند که در «جدل» مورد استفاده قرار مى‏گیرند.

البته با توجه به اینکه همه جوامع بشرى در زمان‏هاى گوناگون به این قبیل ارزش‏هاى اخلاقى گرایش و دل‏بستگى داشته و دارند، به یک معنا مى‏توان آنها را در شمار امور و ادراکات فطرى جاى داد که از فطرت و سرشت انسانى ناشى مى‏گردند. اینها عبارتند از: ادراکات و گرایش‏هایى که همزاد انسان و ویژه نوع انسان و غیراکتسابى مى‏باشند. در مقابل فطریاتى که در منطق مطرح است و به نوعى کسبى مى‏باشند. عبارتند از: قضایاى روشنى که ثبوت محمول براى موضوع در آنها نیازمند دلیل است، اما دلیل آنها در کنار قضیه و همراه با آن در ذهن موجود است.

این قضایاى بدیهى و فطرى از آن جهت که فهم مواد و تصور اجزاى آن نیازمند کسب مى‏باشند، کسبى به حساب مى‏آیند.ما به تجربه دریافته‏ایم که وقتى کسى به ما خدمت و کمک مى‏کند، ما خود را مدیون و بدهکار او مى‏دانیم. اگر نتوانیم خدمت او را جبران کنیم، حداقل به عنوان وظیفه از او تشکر مى‏کنیم. عدم تشکر از خدمت دیگران را بى‏ادبى و ناسپاسى به حساب مى‏آوریم. در سفرى که حدود ده سال قبل بنده به آمریکاى لاتین داشتم، در یکى از دانشگاه‏هاى آن سامان و در جمع دختران و پسران و استادان دانشگاهى به سخنرانى پرداختم.

پس از پایان سخنرانى جمعیت انبوهى اطراف من جمع شدند و به طرح سؤالات خود پرداختند. در آن بین، خانمى با زحمت و اصرار فراوان جمعیت را مى‏شکافت تا به ما نزدیک شود، به گونه‏اى که دوستان ما نگران شدند که نکند قصد سویى داشته باشد. اما آن خانم، پس از آنکه با زحمت فراوان خودش را به نزدیک ما رساند، گفت: خیلى متشکرم و بلافاصله از آنجا دور شد. او به عنوان اداى دین خود را موظف مى‏دانست که نزد ما بیاید و از ما تشکر کند و تا تشکر نمى‏کرد وجدانش راضى نمى‏گشت.

سپاسگزارى و شکرگزارى فراتر از ارزش‏هاى انسانى به شمار مى‏آید. حتى حیواناتى که نسبت به سایر حیوانات از هوش بیشترى برخوردارند، در برابر خدمت و غذایى که در اختیارشان قرار مى‏گیرد با حرکات و رفتار خود اظهار تشکر مى‏کنند. در گربه‏ها، اسب‏ها و بخصوص در سگ‏ها کاملاً مشهود است که در برابر اظهار محبت و رسیدگى دیگران، اظهار تشکر مى‏کنند.

 

ضرورت و لزوم شکرگزارى

مسئله ضرورت شکرگزارى و تشکر در قبال نعمت‏هایى که به انسان مى‏رسد، از چنان اهمیتى برخوردار است که علماى ما وقتى، در علم کلام، درباره لزوم تحقیق درباره خدا و ضرورت اثبات صانع و خداوند سخن به میان مى‏آید، براى آن دو دلیل عقلى ارائه مى‏دهند که عبارتند از: ترس از ضرر محتمل و دیگرى، وجوب شکر منعم. آنان مى‏گویند که عقل، شکر منعم را واجب مى‏داند و ما باید به شکرگزارى کسى که نعمت وجود، سلامتى، زندگى و انبوه نعمت‏هاى مادى و معنوى را به ما ارزانى داشته بپردازیم.

طبیعى است پیش از تشکر و شکرگزارى باید منعم و کسى که آن نعمت‏ها را به ما ارزانى داشته بشناسیم. پس از راه وجوب شکر منعم، ضرورت خداشناسى و وجوب اثبات آفریدگار را تبیین مى‏کنند. البته ما اکنون درصدد تأیید و یا ردّ آن استدلال نیستیم و غرض ما از بیان این نمونه این است که مسئله وجوب شکر و حسن آن از چنان اهمیتى برخوردار است که از آن براى اثبات ضرورت خداشناسى استفاده شده است؛ زیرا در فرهنگ دینى ما و از جمله در قرآن فراوان به مسئله شکرگزارى از خداوند اهمیت داده شده است.

خداوند در آیه‏اى از قرآن درباره عکس‏العمل کسانى که مخاطب دعوت انبیاء از جمله پیامبر خاتم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قرار گرفته‏اند و پیام هدایت الاهى را دریافت کردند، مى‏فرماید: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرا وَإِمَّا کَفُورا» (نساء: 3)؛ ما راه را به او نمودیم، یا سپاسگزار خواهد بود و یا ناسپاسگزار.در این آیه، مردم به دو دسته تقسیم شده‏اند: دسته اول، کسانى که از دعوت و هدایت‏هاى الاهى استفاده مى‏کنند و در مسیر سعادت و رستگارى گام برمى‏دارند و هدایت‏پذیرى آنان به مثابه شکرگزارى از خداوند تلقّى مى‏گردد.

دسته دیگر، کافران و کسانى که بى‏اعتنا به هدایت‏هاى الاهى در گمراهى و ضلالت باقى مى‏مانند و گمراهى آنان ناسپاسى از درگاه خداوند به حساب مى‏آید. در آیه دیگر، توانایى شنیدارى، دیدارى و اندیشیدن مقدمه و پیش‏درآمد شکرگزارى از خداوند معرفى گردیده است: «وَاللّهُ أَخْرَجَکُم مِن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئا وَجَعَلَ لَکُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (نحل: 78)؛ و شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالى‏که هیچ چیز نمى‏دانستید، و براى شما گوش‏ها و چشم‏ها و دل‏ها قرار داد تا شاید سپاس گزارید.

همچنین خداوند، برخوردارى از امنیت، آسایش، نصرت خویش و روزى حلال را مقدّمه شکرگزارى خود معرفى مى‏کند و مى‏فرماید: «وَاذْکُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (انفال: 26)؛ و به یاد آرید هنگامى را که در زمین گروهى اندک و ناتوان شمرده شده بودید، بیم آن داشتید که مردمان [مشرکان مکه و قبیله‏هاى عرب ]شما را بربایند، پس شما را [در مدینه ]جاى داد و به یارى خود نیرومند گردانید و از چیزهاى پاکیزه روزیتان داد تا شاید سپاس گزارید.

و نیز خداوند ارائه امور تشریعى و عبادات و از جمله روزه به بندگان خویش و تقوا را مقدّمه و پیش‏درآمد سپاسگزارى از خویش معرفى مى‏کند و مى‏فرماید:1. «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَن کَانَ مَرِیضا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (بقره: 185)؛

ماه رمضان که در آن قرآن فرو فرستاده شده که راهنمایى براى مردم و نشانه‏هاى روشنى از رهنمونى [به راه راست ]و جداکننده حق از باطل است؛ پس هرکس از شما این ماه را دریابد باید آن را روزه بدارد و هرکه بیمار یا در سفر باشد به شمار آن از روزهاى دیگر [روزه گیرد.] خدا براى شما آسانى مى‏خواهد و براى شما دشوارى نمى‏خواهد، و تا شمار آن را تمام کنید و خداى را به پاس آنکه شما را راه نمود به بزرگى بستایید و باشد که سپاس گزارید.2. «وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (آل‏عمران: 123)؛ و هر آینه خداوند شما را در [جنگ ]بدر در حالى‏که ناتوان بودید [به علت کمى سپاه و سازوبرگ جنگ ]یارى داد، پس از خدا پروا کنید، باشد که سپاس گزارید.

 

تمهیدات و شرایط شکرگزارى

اکنون با توجه به اهمیتى که به مسئله شکرگزارى در منابع دینى و بخصوص در قرآن و نیز از سوى عقلا و همه جوامع بشرى داده شده جا دارد که به آن توجه جدّى داشته باشیم و در این ارتباط ماهیت شکرگزارى و شرایطى را که در تحقق آن دخیل هستند بازشناسیم: وقتى انسان از کسى تشکر مى‏کند که بین او و آن شخص رابطه‏اى شکل گرفته باشد و در پرتو این رابطه خیرى و خدمتى به او رسیده باشد. از این نظر ما از نقاش و هنرمندى که براى خودش نقاشى زیبایى ترسیم کرده است و نیز از خطاطى که خط زیبایى نگاشته است تشکر نمى‏کنیم، چون آن دو آن کارهاى هنرى را براى ما انجام نداده‏اند و وقتى تشکر ما لازم و بجاست که کارى براى ما انجام گرفته باشد.

ثانیا، آن خیر و خدمت باارزش و قابل توجه باشد و چنان بى‏ارزش نباشد که مورد اعتنا و توجه قرار نگیرد و دریافت‏کننده آن نه فقط آن را خدمتى در حق خود به حساب نیاورد، بلکه پندارد که تحقیر و مورد تمسخر قرار گرفته است. ثالثا، عامل خدمت و خیر، قصد رساندن خیر، و خدمت به دیگرى را داشته باشد، نه اینکه او بدون چنان قصدى کارى را انجام دهد و اتفاقا از قِبَل آن خیرى به دیگرى برسد. رابعا، انسان عامل خیر را بشناسد و بداند که چه کسى خدمتى به او رسانده و یا نعمتى در اختیار او نهاده است. در صورت تحقق شرایط مزبور، لازم است انسان با زبان یا قلم و یا به شیوه دیگرى از کسى که خیرى به او رسانده تشکر کند.

با توجه به آنچه گفته شد، ما وقتى درصدد شکرگزارى از خدا برمى‏آییم که باور داشته باشیم که خداوند با اراده و قصد خود نعمتى را در اختیار ما نهاده است.پس اگر در موقعیتى باشیم که چیزى را براى خود نعمت و خیر ندانیم و یا ارتباط آن نعمت را با خدا درک نکنیم و آن را منسوب به غیرخدا بدانیم، درصدد تشکر از خدا برنمى‏آییم. در مواردى بخصوص شرایط غیرعادى و غیرطبیعى، وقتى نعمتى به ما مى‏رسد، به راحتى باور مى‏کنیم که آن نعمت از سوى خداوند به ما ارزانى شده و شکر آن را به جا مى‏آوریم.

به عنوان نمونه، وقتى کسى سخت بیمار گشته و در کمال ناامیدى شفا مى‏یابد و یا در شرایط خشکسالى و پس از دعا و توسل مردم و برگزارى نماز باران، وقتى باران مى‏بارد، همگان باور دارند که آن سلامتى و باران نعمت خدا و با اراده الاهى ارزانى شده است. اما در اغلب موارد ما نعمت‏ها و خیرى که به ما مى‏رسد به وسایط نسبت مى‏دهیم و فراموش مى‏کنیم که بدون خواست و اراده خدا خیر و نعمتى در اختیار ما قرار نمى‏گیرد. از این‏رو، توجه ما به واسطه‏ها، عوامل طبیعى و غیرخدا جلب مى‏گردد و درصدد تشکر از خداوند برنمى‏آییم.

در حالى که گزاره‏هاى دینى به ما مى‏آموزند که همه نعمت‏ها از آن خدا هستند، چه بدون واسطه از سوى خدا در اختیار ما قرار گیرند و چه با واسطه. «هر نیکى‏اى که به تو رسد از خداست و هر بدى که به تو رسد از خود توست.» (نساء: 79)در آیه دیگر خداوند مى‏فرماید: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (آل‏عمران: 26)؛ بگو: بار خدایا، تویى که فرمانروایى، به هرکه خواهى مُلک مى‏دهى و از هرکه خواهى ملک باز مى‏ستانى، هرکه را خواهى بزرگى و ارجمندى مى‏دهى و هرکه را خواهى خوار مى‏کنى؛ نیکى‏ها همه به دست توست که تو بر همه‏چیز توانایى.

 

آموزه‏هاى الهى و استناد همه امور به خداوند

دین به ما مى‏آموزد که همه حوادث و رخدادها و از جمله نعمت‏هایى که به ما مى‏رسد، چه از طریق اسباب طبیعى و اسباب انسانى و چه به وسیله فرشتگان انجام پذیرند، همه با اراده و مشیت الهى انجام گرفته‏اند و ما باید همه‏چیز را متعلق به خدا بدانیم. از این‏رو، یکى از آموزه‏هاى فرهنگى ما که در زمان سابق بیشتر بدان توجه مى‏شد این است که اگر تکه نان خشکى روى زمین افتاده، بدان جهت که نعمت و برکت خداست، آن را از روى زمین برداریم که زیر دست و پا قرار نگیرد و آن را تمیز کنیم و مورد استفاده قرار دهیم.

وقتى دو توده ابر که حامل بخار هستند، با یکدیگر اصطکاک و برخورد پیدا مى‏کنند و بر اثر تلاقى بار مثبت و منفى ابرها، رعد و برق پدید مى‏آید، بخشى از آن بخارها به آب تبدیل گشته و به صورت باران بر زمین مى‏ریزد. یا در یک فرایند طبیعى، وقتى دانه‏اى در زمین افشانده مى‏شود و رطوبت زمین به آن مى‏رسد، جوانه مى‏زند و رشد مى‏کند. اما در قرآن، نظیر این فعل و انفعالات به خداوند نسبت داده شده است؛ زیرا خداوند مسبب‏الاسباب است و همه عوامل طبیعى و غیرطبیعى تحت اراده و فرمان او هستند.

هیچ کارى خارج از اراده خداوند انجام نمى‏پذیرد. «آیا ندیده‏اى که خداوند ابرها را [به وسیله بادها ]مى‏راند سپس میان [پاره‏هاى ]آن پیوند مى‏دهد، آن‏گاه آن را توده و انبوه مى‏کند، سپس باران را بینى که از میان آن بیرون مى‏آید و از آسمان از کوه‏هایى که در آن است [انبوه ابرهاى منجمد شده ]تگرگ مى‏فرستد و [زیان ]آن را به هرکه خواهد مى‏رساند و از هرکه خواهد باز مى‏دارد؛ درخشندگى برقش نزدیک است که [روشنى] دیدگان را ببرد.» (نور: 43)در آیه فوق، به سه پدیده شگفت‏انگیز آسمان و ابرها اشاره شده است.

پدیده شگفت‏انگیز اول که حاکى از علم، حکمت و عظمت نهفته در آفرینش و از دلایل توحید ذات پروردگار مى‏باشد، این است که خداوند به آرامى ابرها را که هر قطعه‏اى از آن از گوشه‏اى از دریاها برمى‏خیزد، به سوى هم مى‏راند و پیوند مى‏دهد و متراکم مى‏سازد و آن‏گاه از آن ابرها دانه‏هاى باران به سوى زمین سرازیر مى‏گردد. بدین‏وسیله، زمین مرده را زنده و لباس حیات بر قامت درختان و گیاهان مى‏پوشاند و موجودات زنده را سیراب مى‏سازد. پدیده دوم، تشکیل دانه‏هاى درشت تگرگ در ابرها، که با بارش آنها ممکن است درختان، زراعت‏ها، حیوانات و انسان‏ها آسیب ببینند.

پدیده سوم، برقى است که با برخورد ابرها که حامل ذرات آب هستند و تلاقى بار مثبت و منفى آن ابرها مى‏جهد و چشم‏ها را خیره مى‏کند و صداى رعدى که از این پدیده طبیعى ایجاد مى‏گردد، گوش‏ها را مى‏آزارد.درباره کوه‏هایى که خداوند از آنها سخن گفته که بر فراز آسمان هستند و از آنها تگرگ‏ها فرو مى‏ریزند، مفسّران نظرات گوناگونى ارائه داده‏اند. در برخى از تفاسیر به پاره‏اى از آنها اشاره شده است:1. برخى برآنند که «جبال» در آیه جنبه کنایى دارد و همان‏گونه که مى‏گوییم کوهى از غذا و یا کوهى از علم، از یخ‏هاى متراکم در آسمان نیز تعبیر به کوه‏ها شده است.

مفاد آیه این است که کوهى و توده عظیمى از تگرگ به وسیله ابرها در دل آسمان به وجود مى‏آید و بخشى از آنها بر پاره‏اى از شهرها و بیابان‏ها فرو مى‏ریزد.2. برخى گفته‏اند: منظور از کوه‏ها توده‏هاى عظیم ابر است که در عظمت و بزرگى بسان کوه مى‏باشد.3. بیان سید قطب که مناسب‏تر به نظر مى‏رسد این است که توده‏هاى ابر در وسط آسمان به راستى شبیه کوه‏ها هستند، گرچه وقتى از پایین به آنها مى‏نگریم صافند؛ اما کسانى که با هواپیما بر فراز ابرها حرکت کرده‏اند غالبا با چشم خود دیده‏اند که ابرها به کوه‏ها، دره‏ها و پستى و بلندى‏هایى که روى زمین هستند مى‏مانند.

به تعبیر دیگر، سطح بالاى ابرها هرگز صاف نیست و همانند سطح زمین داراى ناهموارى‏هاى فراوان است و از این نظر اطلاق نام جبال بر آنها مناسب است.4باید افزود که تکوّن تگرگ در آسمان بدین صورت است که دانه‏هاى باران از ابر جدا مى‏شود و در قسمت فوقانى هوا به جبهه سردى برخورد مى‏کند و یخ مى‏زند. سپس توفان‏هاى کوبنده این دانه‏ها را مجددا به بالا پرتاب مى‏کند و بار دیگر این دانه‏ها به داخل ابرها فرو مى‏رود و لایه دیگرى از آب به روى آن مى‏نشیند که به هنگام جدا شدن از ابر مجددا یخ مى‏بندد.

گاهى این مسئله چندین بار تکرار مى‏شود و هر زمان لایه تازه‏اى روى آن مى‏نشیند تا تگرگ به اندازه‏اى درشت شود که دیگر توفان نتواند آن را به بالا پرتاب کند. اینجاست که راه زمین را به پیش مى‏گیرد و فرود مى‏آید، یا اینکه توفان فرو مى‏نشیند و بدون مانع به طرف زمین حرکت مى‏کند.5در آیات دیگر خداوند درباره رویش گیاهان، درختان و دانه‏ها به وسیله باران مى‏فرماید: «و از آسمان آبى بابرکت فرو آوردیم، سپس بدان بوستان‏ها و دانه‏هاى درو کردنى [مانند گندم و جو و ارزن] رویانیدیم، و نیز درختان خرماى بلند را که میوه‏هاى بر هم نشانده دارند، تا روزى بندگان باشد و بدان [آب] سرزمین مرده را زنده کردیم. همچنین است بیرون آمدن [از گور]. (ق: 9ـ11)

و نیز خداوند در آیات دیگر مى‏فرماید: «پس آدمى باید به خوراک خود بنگرد [تا عبرت گیرد]، ما آبِ [باران] را فرو باریدیم باریدنى ویژه. سپس زمین را [با سر برآوردن گیاهان ]بشکافتیم شکافتنى ویژه، سپس در آن دانه‏ها رویانیدیم، و انگور و سبزى، و درخت زیتون و خرما، و بوستان‏هاى پر درخت، و میوه و علف، تا وسیله‏اى براى استفاده شما و چارپایانتان باشد.» (عبس: 24ـ32)این آیات بیانگر این نکته است که سرسلسله همه اسباب و عوامل و به تعبیر دیگر مسبب‏الاسباب خداوند است.

ما باید در وراى اسباب و عواملى که در عالم و نظام آفرینش در کارند، نظر خود را به خالق هستى و علت‏العلل و کسى که هیچ حرکتى و رخدادى بدون اذن و مشیت او انجام نمى‏پذیرد، معطوف گردد و نگاه استقلالى به وسایط نداشته باشیم. باور کنیم که وسایط و عوامل مؤثر در عالم با اراده الهى تأثیر مى‏گذارند و مؤثر اصلى خداوند است. چنان‏که وقتى واسطه‏اى از سوى بزرگى پولى براى ما مى‏آورد، ما آن هدیه را به آن بزرگ نسبت مى‏دهیم و آن واسطه را وسیله‏اى براى رساندن آن هدیه به خویش مى‏شناسیم.

 

نقش اعتقاد به مالکیت مطابق خداوند در شکرگزارى از او

اگر ما به حقایق عالم معرفت یابیم و خداوند دلمان را نورانیت ببخشد، درمى‏یابیم که نه تنها خداوند سرسلسله جنبان عوامل و اسباب است، بلکه در پس همه اتفاقات ریز و درشتى که رخ مى‏دهد، دست خداوند قرار دارد و همه حوادث و اتفاقاتى که پیوسته براى ما رخ مى‏دهد و حتى برگى که از درخت به زمین مى‏افتد، بدون اجازه و اراده خداوند انجام نمى‏پذیرند. وقتى ما به این باور رسیدیم که همه کارها به اذن و اراده خداوند انجام مى‏پذیرد، براى هر نعمتى که در اختیارمان قرار مى‏گیرد، باید خداوند را سپاس گزاریم.

وقتى نانى بر سر سفره‏مان قرار مى‏گیرد و آن را مى‏خوریم، باید به ستایش خدا و تشکر از او بپردازیم. وقتى نفس مى‏کشیم، به این حقیقت توجه داشته باشیم که خداوند هوا و اکسیژن را آفریده تا تنفس از آنْ حیات و زندگى ما تداوم یابد. یا وقتى چشممان را باز و بسته مى‏کنیم، توجه داشته باشیم که خداوند این نعمت بزرگ را در اختیار ما نهاده است. همچنین با توجه به نعمت‏هاى بى‏شمارى که پیرامون ما قرار دارند، به خداوند توجه یابیم و به شکرگزارى از او پردازیم. چون کسانى نباشیم که فقط به شکم و شهوت خود توجه دارند و از منعم و خالق هستى غافل‏اند.

کسانى که خداوند درباره آنها مى‏فرماید: «أُولَـئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَـئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (نحل: 108)؛ آنان کسانى‏اند که خدا بر دل‏ها، گوش‏ها و چشم‏هایشان مهر نهاده است و آنان خود غافلان‏اند.در جاى دیگر به رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله درباره آن اسیرگشتگان در دام شکم و شهوت مى‏فرماید: «ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ» (حجر: 3)؛ واگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو سرگرمشان کند، زود است که بدانند.

کسى که نیروى عقل در او زنده و هشیار است و در غفلت به سر نمى‏برد، وقتى به پدیده‏هاى پیرامون خود مى‏نگرد، به نورى که از خورشید مى‏تابد و به آسمن آبى باشکوه و باعظمت مى‏نگرد و به جلوه‏ها، زیبایى‏ها و شکوهى که در سراسر پدیده‏ها وجود دارد مى‏نگرد، سر تعظیم در برابر خالق حکیم و علیم که همه پدیده‏هاى عالم جلوه‏اى از شکوه و عظمت اوست، فرود مى‏آورد. همچنین او وقتى به اعضا و جوارح خود مى‏نگرد و تا حدى به ارزش و اهمیت آنها واقف مى‏گردد، به شکرگزارى خداوند مى‏پردازد که او را از آن نعمت‏هاى بزرگ و بى‏بدیل برخوردار ساخت. نعمت‏هایى که با فقدان هریک از آنها زندگى براى انسان تیره و تار و تباه مى‏گردد.

 

نقش شناخت گستره، عظمت و اهمیت نعمت‏ها در شکرگزارى از آنها

بنابراین، ما در درجه اول باید نعمت‏هاى خدا را بشناسیم. چه بهتر که در این زمینه به مطالعه کتاب‏هاى علمى و آموزش علومى که به بررسى پدیده‏هاى جهان پرداخته‏اند، بپردازیم. اگر فراگیرى آن علوم با هدف شناسایى بیشتر نعمت‏هاى الهى و در نتیجه شکرگزارى از خداوند انجام پذیرد، عبادت محسوب مى‏گردد. اگر کسى درصدد فراگیرى علوم فیزیک، شیمى، زیست‏شناسى و بخصوص فیزیولوژى و آنوتومى بدن برآید و شگفتى‏هاى آفریده‏هاى خداوند را دریابد و فعالیت‏هاى حیرت‏انگیز و اعجاب‏برانگیز پدیده‏ها و از جمله برخى از اجزاى بدن را بشناسد و هدف او از کسب آن تخصص‏ها، صرفا به دست آوردن پست و مقام و تأمین زندگى نباشد، بلکه هدف اصلى او شناسایى نعمت‏هاى الهى و سپاس به درگاه خداوند باشد، عبادت کرده است.

فراگیرى علوم طبیعى راه استفاده بیشتر و بهتر را از نعمت‏هاى الهى فراهم مى‏آورد. از آن طریق، انسان به منابع نهفته در دل کوه‏ها و زیر زمین و بستر دریاها پى مى‏برد و با ترکیب و تغییراتى که در مواد پدید مى‏آورد به دستاوردهاى جدید علمى و محصولات جدیدى دست پیدا مى‏کند. در تمام این مراحل اگر هدف او کشف نعمت‏هاى خدا و استفاده صحیح از آنها و در نتیجه شکرگزارى از خداوند باشد، پیوسته به عبادت خدا مشغول است. انسان نیاز شدید به برخى از نعمت‏ها دارد و باید با زحمت و تلاش خود به آن نعمت‏ها دست یابد. باید کار کند تا درآمدى به دست آورد. یا با ارائه خدمت به دیگران از خدمات آنان بهره‏مند گردد.

حال اگر انگیزه او الهى باشد، وقتى به نعمتى دست پیدا مى‏کند و نیازى از او برطرف مى‏گردد، درصدد تشکر از خداوند برمى‏آید و او را به پاس نعمت‏هایى که در اختیارش نهاده و آسایش و راحتى و شادکامى او را فراهم آورده سپاس مى‏گزارد.تا انسان نعمت‏هاى خدا را نشناسد و بخصوص اگر سخت نیازمند نعمت‏هاى الهى نگردد، قدر آنها را نمى‏داند.

تصور کنید کسى را که در تابستانى گرم راهى طولانى طى کرده و تشنگى و خستگى و گرماى هوا سخت او را آزرده است و ناگهان در منزلى فرود مى‏آید و شربتى خنک و گوارا و یا آبى خنک در اختیارش مى‏نهند که با نوشیدن آن، عطش کشنده و آزاردهنده‏اش فرو مى‏نشیند، چنین شخصى در آن حال به خوبى قدر آب و این نعمت حیاتى را مى‏داند و به شکرگزارى خداوند مى‏پردازد.

خداوندى که نعمت‏ها و روزى‏هاى حلال را در اختیار انسان نهاد تا از آنها استفاده کند و توان و قدرت کافى براى رشد و تعالى و بندگى خداوند را بیابد.خداوند بر ما منت نهاد و نعمت‏ها و روزى‏هاى حلالش را در اختیار ما قرار داد و استفاده از این نعمت‏ها انگیزه شکرگزارى را در ما فراهم مى‏آورد. چنان‏که گفتیم اگر شناخت و کسب نعمت‏هاى الهى با هدف قدردانى از خداوند و شکر او انجام پذیرد، عبادت است. بر این اساس، خداوند به رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «اى احمد! عبادت ده جزء دارد که نُه جزء آن طلب مال حلال است. پس اگر خوردنى و آشامیدنى خود را پاک و پاکیزه سازى، همواره تحت حفاظت و در کنف عنایت‏من‏خواهى‏بود.»6

توسعه زندگى بشر و رشد صنعت و تکنولوژى و دست یافتن به آن دسته از نعمت‏هاى الهى که پیشتر براى ما ناشناخته بودند و نعمت‏هایى که در آینده براى ما کشف خواهند شد، رهین تلاش و تحقیقات مستمر دانشمندان و عالمان است. اگر آن تلاش‏ها نبود، ما پى به وجود نیروى برق و وسایلى که از طبیعت استخراج شده‏اند و رفاه و راحتى بیشترى را براى ما فراهم آورده‏اند نمى‏بردیم. امروزه دانشمندان و محققانى که با هدف استفاده از نعمت‏هاى خدا و یا عزت بخشیدن به مسلمانان و کسب استقلال و رها شدن از وابستگى به بیگانگان در مراکز تحقیقاتى انرژى اتمى فعالیت مى‏کنند، به عبادت خدا و کارى بزرگ و بس ارزشمند مشغول مى‏باشند.

کسى که قصد تشرف به حج را دارد، گرچه عبادت حج اصطلاحا بر اعمال و مناسک خاصى که در مکه انجام مى‏شود اطلاق مى‏گردد، اما مقدمات حج نظیر نام‏نویسى و اقدام براى مسافرت به مکه نیز عبادت محسوب مى‏شود، چون در نگرش کلان هر کارى که به قصد بندگى خدا انجام مى‏پذیرد عبادت مى‏باشد.با توجه به اینکه نعمت چیزى است که موجب تکامل انسان مى‏گردد، آنچه که از راه مشروع و حلال به دست مى‏آید و استفاده از آن جایز مى‏باشد نعمت مى‏باشد.به پاس آنْ انسان باید شکر خداوند را به جاى آورد.

اما درآمد و ثروتى که از راه نامشروع و با رشوه‏خوارى، رانت‏خوارى، اختلاس و سوءاستفاده از بیت‏المال به دست مى‏آید، نقمت و موجب هلاکت و گرفتار شدن انسان به آتش جهنم مى‏گردد و قابل شکرگزارى نیست. خداوند درباره چنین ثروت نامشروعى مى‏فرماید: «همانا کسانى که مال‏هاى یتیمان را به ستم مى‏خورند جز این نیست که در شکم‏هاى خود آتشى مى‏خورند و به زودى به آتش افروخته دوزخ درآیند.» (نساء: 10)

پس انسان باید حلال را از حرام بازشناسد و بى‏تردید کسب علمى که حلال و حرام را به انسان یاد مى‏دهد و با اندوختن آن علمْ انسان درمى‏یابد که چه کارهایى مرضى خداست و چه کارهایى مرضى خدا نیست، خود عبادت است. از این‏رو، رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند: «هر که راهى رود که در آن علمى جوید خدا او را راهى برد تا به بهشت درآید. همانا فرشتگان پرهاى خود را براى طالب علم به جهت رضایت از او بگسترانند و همانا هرچه در آسمان و زمین است، حتى ماهیان دریا براى طالب علم آمرزش جویند و برترى عالم بر عابد چون برترى ماه در شب چهارده بر سایر اختران است.

همانا علما وارثان پیامبران‏اند؛ زیرا پیامبران دینار و درهم به ارث نگذارند، ولکن علم را به عنوان ارث از خود باقى گذارند و هرکه از آن علم برگرفته بهره فراوانى برده است.»7نقل شده که شهید ثانى، در سنین جوانى که به کسب و تحصیل علوم دینى اشتغال داشت با پاى برهنه از منزل رهسپار کلاس درس مى‏شد. او به کسانى که در این‏باره از او سؤال مى‏کردند پاسخ داد: من طالب علم هستم و سخن پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله درباره طالب علم حق و درست است و براى اینکه کفش خود را روى بال فرشتگان ننهم، با پاى برهنه حرکت مى‏کنم.

پی نوشت:

1ـ محمدتقى مصباح، نقد و بررسى مکاتب اخلاقى، ص 73.

2ـ همان، ص 325ـ327.

3ـ همان، ص 339.

4ـ سید قطب، تفسیر فى ظلال‏القرآن، ج 4، ص 2522.

5ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 14، ص504ـ505.

6ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 77، ب 2، ص 27، ح 6.

7ـ محمدبن یعقوب کلینى، کافى، ج 1، ص 34، ح 1.

منبع : ماهنامه معرفت شماره 165

ادامه مطلب
یک شنبه 18 تیر 1391  - 12:08 AM

  اعتقاد به حیات پس از مرگ و حوادث آن، قوی ترین عاملی است که می تواند شهوات حیوانی انسان را به زنجیر کشیده، کنترل و تعدیل نماید.

 
خبرگزاری فارس: آثار و برکات معادباوری از نگاه امام علی (علیه السلام)

 

 

اشاره

از نظر ادیان الهی و به خصوص اسلام، زندگی انسان در این دنیا بی‌هدف و پوچ نمی‌باشد؛ بلکه مقدمه‌ای برای زندگی ابدی و همیشگی آخرت است. از نظر انسانی که به معاد و رستاخیز اعتقاد دارد، زندگی این دنیا کشتزاری است که هر چه در آن کشت شود، در آخرت برداشت خواهد شد؛ از این رو می‌کوشد از لحظه لحظه‌های زندگی خویش بهره برده و بذر خوبی را بکارد و به خوبی از آن مراقبت کند تا بتواند در آخرت محصول خوبی را نیز برداشت کند.

در این نوشتار برخی از آثار دنیوی ایمان به معاد در زندگی و منش‌های فردی انسان از منظر امام علی(ع)، مورد بررسی قرار گرفته است؛ که در شماره گذشته به مواردی از این آثار از جمله: تقوا مداری، مراقبه و محاسبه، رغبت به عبادت، بصیرت و شناخت قلبی، عقل‌گرایی و غفلت زدایی و... اشاره شد و اینک به سایر آثار و برکات این باور اعتقادی می‌پردازیم.

 

معادباوری و کنترل غرایز و شهوات

هنگامی که آدمی در پرتو ایمان به غیب و اعتقاد به سرای باقی، دریافت که فرصت دنیا بسیار محدود و بهره آن نیز بسیار ناچیز است و حتی در قلمرویی که به دست می‏آید، نمی‏توان آن را برای همیشه حفظ کرد و خوشی‌ها و لذایذ واقعی نیز در همین ایام کوتاه خلاصه نمی‏شود؛ دیگر نه هر دم امواج خواسته‏های بی‏پایان بر دلش استیلا می‏یابد که خود را به همه چیز وابسته کند و موجب انهدام خویشتن گردد و نه از اینکه بیش از حد از نعمت‌ها و ثروت‌های دنیا برخوردار نشده، آزرده خاطر می‏شود.

در زندگی دنیا هم آرزوهای بلند و هم یأس‌های عمیق، در کمین انسان نشسته‏اند و هر دو کشنده و تهدیدکننده زندگی‏اند و آنچه هر دو را در بند می‏کشد، یاد مرگ است. یاد مرگ هم «آمال» و هم «آلام» را که هر دو بی‏حد جلوه می‏کنند، محدود می کند و آن‌ها را آن‏چنان که هستند، کوچک نشان می‏دهد و تاب و طاقت آدمی را افزایش می‏دهد و او را بر ادامه زندگی قادر می‏سازد.

پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «از بین برنده لذت‌ها را بسیار یاد کنید. سؤال شد: آن چیست؟ فرمود: مرگ... و مرگ، اولین منزل از منازل سرای آخرت و آخرین مرحله از مراحل [زندگی] دنیاست».امام علی (ع) نیز یاد مرگ و قیامت را اصلاحگر انسان و تربیت‏کننده روح دانسته و می‏فرماید: «به هنگام تصمیم بر کارهای زشت، مرگ را که نابودکننده لذت‌ها و مکدرکننده شهوت و قطع ‏کننده آرزوهاست، به یاد آورید».همچنین آن حضرت برای اصلاح و تربیت نفس، از اهرم اعتقاد به آخرت استفاده می کند. این اهرم به اندازه ای قوی است که گاه بزرگانی مانند «هَمّام» با شنیدن «خطبه متقین»، قالب تهی می کنند.

امام علی (ع) در نهج‌البلاغه پس از تلاوت سوره تکاثر می فرماید: «شب یا روزی که رخت سفر مرگ در آن بسته اند، برای آنان جاودانه شده، خطرات آن جهان را وحشتناک تر از آنچه می ترسیدند، یافتند و نشانه های آن را بزرگ تر از آنچه در نظر داشتند، مشاهده کردند. برای وصول به هر یک از دو نتیجه بهشت و یا جهنم تا محل قرارگاهشان، مهلت داده شده و عالمی از بیم و امید، برایشان فراهم ساخته اند. اگر می خواستند آنچه را که در آنجا مشاهده کرده و با چشم دیده اند، توصیف کنند، زبانشان عاجز می شد».

با توجه به مطالب یاد شده، به خوبی روشن می گردد که اعتقاد به حیات پس از مرگ و حوادث آن، قوی ترین عاملی است که می تواند شهوات حیوانی انسان را به زنجیر کشیده، کنترل و تعدیل نماید. چنان که امام علی (ع) خطاب به مالک اشتر می فرماید: «لَنْ تَحْکُمَ ذَلِکَ مِنْ نَفْسِکَ حَتَّى تُکْثِرَ هُمُومَکَ بِذِکْرِ الْمَعَادِ إِلَى رَبِّکَ؛ تو بر خود مسلط نشوى، مگر آن گاه که همّت تو در یاد از قیامت و بازگشت به سوی خداوند بیشتر شود».بنابراین، اعتقاد به حیات پس از مرگ و حوادث آن، قوی ترین عاملی است که می تواند شهوات حیوانی انسان را به زنجیر کشیده، کنترل و تعدیل نماید.

 

ایمان به معاد و آرامش روحی ـ روانی

از آنجا که روی برتافتن از معنویت و اخلاق و گرایش به ارزش‌های مادی، برخلاف ساختار روحی ـ روانی انسان و در جهت عکس قانون خلقت است، بشریت با بحران های بسیاری دست به گریبان می باشد و هر چه این حرکت معکوس تداوم یابد، این بحران شدیدتر می شود.یکی از پیامدهای بی اعتنایی انسان به معنویت که طعم خوش حیات را در کام انسان‌ها تلخ کرده، افسردگی و اضطراب است.

این گونه انسان‌ها، زندگی را منحصر به دنیا و دنیا را همه دوره حیات خود می پندارند و به فرموده قرآن کریم شعار چنین افرادی این است: «آن‌ها گفتند: "چیزی جز همین زندگی دنیای ما در کار نیست؛ گروهی از ما می میرند و گروهی جای آن‌ها را می گیرند و جز طبیعت و روزگار ما را هلاک نمی کند". آنان به این سخن که می گویند، علمی ندارند؛ بلکه تنها حدس می زنند (و گمانی بی پایه دارند)».

زندگی برای چنین افرادی همین مدت محدود، همراه با همه رنج‌ها، سختی‌ها و مشکلات گوناگون است؛ ازاین رو، افسردگی، ناامیدی، اضطراب روانی، بلاتکلیفی، احساس پوچی و بی هدفی بر این گونه زندگی سایه می افکند و حتی در زمان‌هایی که به لذت‌های ناپایدار و زودگذر این دنیا رو می آورد نیز ترس و وحشت و اضطراب، آن‌ها را رها نمی کند.

طبیعت دنیا مستلزم آن است که انسان همیشه به آنچه می خواهد و دوست دارد، نرسد؛ حتی با سختی‌ها و ناملایمات، شکست‌ها و ناکامی‌ها و ضرر و زیان‌های بسیار، با چیزهای ناخوشایند دیگر مواجه می‌شود. ایستادگی در برابر مشکلات و ناامید نشدن، محتاج به جهان بینی استواری است که بتواند مقاومت در برابر آن‌ها را برای انسان توجیه کند.

تنها جهان بینی الهی و ایمان به معاد است که از عهده این مشکل برمی آید: «پس آیا کسی که خدا سینه اش را برای [پذیرش] اسلام گشاده و [در نتیجه] برخوردار از نوری از جانب پروردگارش می باشد [همانند فرد تاریک دل است]؟ پس وای بر آنان که از سخت دلی یاد خدا نمی کنند، اینانند که در گمراهی آشکارند». جهان بینی مادی، توان توجیه منطقی و منطبق با فطرت سلیم را ندارد و معتقدان به آن، در مقابل مشکلات خلع سلاح هستند. شاهد این مدعا وجود بیماری های روحی حاد و بحران‌های شدید اخلاقی در دنیای معاصر به ویژه در جوامع مادی غرب است.

عامل اصلی این نگرانی ها به طور عمده احساس پوچی و بی هدف بودن زندگی، احساس نداشتن پناهگاه در مشکلات طاقت فرسا، تصویر وحشتناک از مرگ و بدبینی و ترس از آینده جهان و آینده زندگی فردی است. بدون شک ایمان به سرای دیگر و زندگی جاویدان در آن عالم، توأم با آرامش و عدالت، می تواند به این نگرانی ها پایان دهد.

یاد مرگ در گشایش و سختی، موجبات تعادل روحی و روانی انسان را فراهم می‌کند. امام علی (ع) می فرمایند: «مرگ و خروج از قبر و ایستادن در برابر خدای تعالی را زیاد یاد کنید، به درستی که این کار مصیبت ها و مشکلات (دنیا) را بر شما آسان می نماید». همچنین آن حضرت (ع) می فرمایند: «کسی که زیاد به یاد مرگ باشد، از دنیا به اندکش راضی می‌شود».اما افرادى که به جهان آخرت ایمان راسخ ندارند و فقط به لذایذ و کامیابى‎هاى مادی دنیوى اهمیت مى‎دهند، نه تنها به اندک آن قانع نمی شوند؛ بلکه از جهات مختلف گرفتار تشویش خاطر و اضطراب مى‎گردند.

 

احساس مسئولیت و حالت آماده‏باش دائمی

یکی از آثار اعتقاد به معاد، بیدار شدن احساس مسئولیت و وظیفه‏شناسی در عمق وجود انسان‌هاست؛ به گونه‏ای که تمام افکار و کردار آدمی را تحت الشعاع قرار می‏دهد و او در مقابل هر کاری، خود را موظف به پاسخگویی می‏داند. قرآن-کریم به منظور تأکید بر مسئولیت انسان در برابر عملکرد خویش با لحنی آمیخته به انکار و عتاب می فرماید: «آیا انسان گمان می‌کند بی هدف رها می شود؟».

قرآن کریم در نفی این پندار، حیات مجدد انسان، جریان مسئولیت خواهی و مؤاخذه‌اش در روز قیامت را به او گوشزد می‌نماید: «پس سوگند به پروردگارت که از همه آنان خواهیم پرسید، از آنچه انجام می دادند». انسان معتقد به معاد، بر این باور است که روز قیامت در پیشگاه عدل الهی مؤاخذه خواهد شد و دایره مسئولیت او به کارهای ظاهری بزرگ محدود نمی شود: «اگر آنچه در دل‌های خود دارید، آشکار یا پنهان کنید، خدا شما را به آن محاسبه می کند... و خداوند بر هر چیزی تواناست».

انسان معادباور، معتقد است که روز قیامت در پیشگاه عدل الهی تمام اعمال او، حتی به اندازه وزن دانه «خردل» و یا «ذره» را نافذی بصیر و خبیر به نقد می کشد تا سره از ناسره مشخص گردد. از این رو، کوتاه‏ترین لحظات عمر نیز ارزشی فوق‏العاده می‏یابد و انسان خود را همچون مسافری خواهد دانست که باید از فرصت‌ها بیشترین بهره را ببرد و ره‌توشه آخرت را هر چه بیشتر و بهتر برگیرد.

در بسیاری از روایات سعی شده از این اصل (مسئول بودن انسان) به عنوان محرّک و پشتوانه ای برای اجرای احکام و دستورهای شرع مقدس بهره برداری شود.

امام علی(ع) می فرماید: «از خدا بترسید، درباره بندگان و شهرهای او (بر کسی ستم نکنید و به ویرانی و تباه کاری در زمین اقدام ننمایید)؛ زیرا در قیامت از همه کارهای شما می پرسند، حتی از زمین ها و چهارپایان؛ از خدا اطاعت کنید و نافرمانی ننمایید».

در «عهدنامه» امیرالمؤمنین (ع) به محمد بن ابی بکر آمده است: «با آنان (مردم مصر) فروتن، نرم خو و همواره گشاده رو باش و به همگان به یک چشم بنگر، خواه به گوشه چشم به آنان بنگری و خواه خیره شوی، تا بزرگان در تو طمعِ ستم بر ناتوانان نبندند و ناتوانان از عدالتت مأیوس نگردند؛ زیرا خداوند از همه بندگان از خرد و درشت کارها و از آشکار و نهان آن می پرسد».بدین ترتیب، این آموزه ها موجی از احساس مسئولیت در برابر همه رویدادهای زندگی در اعماق روح انسانی که مؤمن به زندگانی پس از مرگ است، به وجود می آورد.

 

انجام ‌اعمال صالح و اجتناب از گناه

عقیده به عالم پس از مرگ و بقای اثر اعمال آدمی، هم می تواند یک «عامل بازدارنده قوی» در برابر گناه و خطاکاری و هم یک «عامل محرک نیرومند» برای تشویق سرمایه گذاری مادی و معنوی در راه خدمت به خلق خدا و نیکی ها گردد.اثراتی که ایمان به عالم پس از مرگ می تواند در اصلاح افراد فاسد و منحرف و تشویق افراد فداکار و مجاهد و لایق بگذارد، به مراتب بیش از اثرات دادگاه ها و کیفرهای معمولی و بیش از پاداش‌ها و تشویق های عادی است؛ زیرا از مشخصات دادگاه رستاخیز این است که نه تجدید نظر در آن راه دارد و نه توصیه و پارتی بازی، نه می توان فکر قضات آن را با ترفند و ارائه مدارک دروغین تغییر داد و نه تشریفات آن نیازمند به طول و تفصیل خواهد بود.

قرآن کریم می فرماید: «از روزی بپرهیزید که هیچ کس به ‌جای دیگری جزا داده نمی شود و نه شفاعتی از او پذیرفته خواهد شد و نه غرامت و بدل و نه کسی به یاری او می آید». همچنین می فرماید: «و هر کس از آن‌ها که ظلم و ستم کرده، اگر تمامی روی زمین را در اختیار داشته باشد، در آن روز همه را برای نجات خویش می دهد و هنگامی که عذاب الهی را می بینند، پشیمانی خود را مکتوم می دارند [مبادا رسواتر شوند] و در میان آن‌ها به عدالت داوری می شود و ستمی بر آن‌ها نخواهد رفت». همچنین در آیه ای دیگر می خوانیم: «هدف این است که خداوند هر کس را به آنچه انجام داده، جزا دهد؛ زیرا خداوند سریع الحساب است».

از این رو قرآن کریم، سرچشمه بسیاری از گناهان را فراموش کردن روز جزا دانسته است: «بچشید آتش دوزخ را به خاطر اینکه ملاقات امروز را فراموش کردید». حتی از پاره ای از تعبیرات استفاده می شود که اگر انسان گمانی به روز قیامت داشته باشد نیز از انجام بسیاری از اعمال خلاف دوری می کند.

امام علی (ع) می فرماید: «از نافرمانی خداوند بپرهیزید؛ زیرا همان کسی که شاهد است، همان کس حاکم و دادرس است».

تأثیر ایمان به معاد در حسن اعمال به قدری روشن و آشکار است که امیرمومنان علی (ع)، تعجب می کند از کسی که ایمان به آخرت دارد و در حسن اعمال خویش نمی کوشد؛ حضرت می فرماید: «عَجبتُ لِمَن یَعلَمُ اَن لِلأعمالِ جزاءً، کیف لا یحسن عمله؛ در تعجبم از کسی که می داند که اعمال جزا دارد، عملش را نیکو به جا نمی آورد».همچنین آن حضرت (ع) می‏فرماید: «مَنْ تَذَکَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ اسْتَعَدَّ؛ کسی که به یاد سفر طولانی آخرت باشد، خود را آماده می سازد».بنابراین عقیده باعث می‏شود که انسان در دنیا در حالت بیدار باش به سر ببرد و خود را در انجام کارها آزاد و مطلق نبیند.

 

عبرت ‏آموزی

از دیگر ثمرات نیکوی درخت پربار ایمان به معاد، عبرت‏آموزی از تاریخ گذشتگان و پندآموزی از فراز و نشیب زندگی است. آدمی در پرتو ایمان و باور به معاد و با چشمانی نافذ و حقیقت‏بین می تواند از ظواهر امور به باطن آن دیده ‏گشاید و از خانه غرور به خانه شعور پا ‏نهد.تحولات دنیا، دگرگونی‌های روزگار، آمدن‌ها و رفتن‌ها، همه و همه آینه‏های تمام‏نمایی هستند که به خوبی ناپایداری این دنیا و جلوه‏های فریبای آن را نشان می‏دهند و انسان را از دل بستن به دنیا و فرو رفتن در گرداب غفلت برحذر می‏دارند؛ به شرط آنکه انسان تنها تماشاگر حوادث نباشد؛ بلکه از مدرسه روزگار درس عبرت آموزد و خود را برای دانشگاه قیامت مهیا سازد:

ای خوشا چشمی که عبرت‏بین بود

عبرت از نیک و بدش آیین بود

امام علی(ع) در سفارش به پندپذیری از تاریخ می‏فرماید: «اگر راهی برای زندگی جاودانه وجود می‏داشت یا از مرگ گریزی بود، حتماً سلیمان بن داوود(ع) چنین می‏کرد؛ او که خداوند حکومت بر جن و انس را همراه با نبوت و مقام بلند قرب و منزلت در اختیارش قرار داد، اما آن‏گاه که پیمانه عمرش لبریز و روزی او تمام شد، تیرهای مرگ از کمان‌های نیستی بر او باریدن گرفت و خانه و دیار از او خالی گشت، خانه‏های او بی‏صاحب ماند و دیگران آن‌ها را به ارث بردند.

مردم! برای شما در تاریخ گذشته عبرت‌ها و درس‌های فراوان وجود دارد؛ کجایند عمالقه و فرزندانشان؟ کجایند فرعون‌ها و فرزندانشان؟ کجایند مردم شهر رس، آن‌ها که پیامبران خدا را کشتند و چراغ نورانی سنت آن‌ها را خاموش کردند و راه و رسم ستمگران و جباران را زنده ساختند؟».به هر حال، مطالعه و تأمّل در زندگی گذشتگان، همواره در بردارنده نکات آموزنده اخلاقی و تربیتی است. مشاهده می‌کنیم آن‌ها که همواره بر شوکت، قدرت و ثروت خویش مغرور بودند و دست به هر ستمی می زدند، اکنون در گوشه ای از این زمین پهناور زیر انبوهی از خاک رها شده اند و روحشان در عالم برزخ پاسخگوی رفتار و اعمالشان است.

امام علی(ع) دراین باره می فرمایند:«همانا گذشتگان را دیدی که ثروت‌ها اندوختند و از فقر و بیچارگی وحشت داشتند و با آرزوهای طولانی فکر می کردند در امانند و مرگ را دور می‌داشتند، دیدی چگونه مرگ بر سرشان فرود آمد و آنان را از وطنشان بیرون راند؟... آیا ندیدید آنان را که آرزوهای دور و دراز داشتند و کاخ های استوار می ساختند و مال‌های فراوان می اندوختند، چگونه خانه هایشان گورستان شد و اموال جمع آوری شده‌شان تباه و پراکنده و از آنِ وارثان گردید و زنان آن‌ها با دیگران ازدواج کردند؟ آن‌ها نه می توانند چیزی به نیکی هاشان بیفزایند و نه از گناه توبه کنند».

قرآن کریم پس از بیان سرگذشت دردناک قوم نوح، عاد، ثمود، شعیب، لوط و سرگذشت فرعونیان، ماجرای آن‌ها را درس عبرتی برای همه کسانی می‏داند که از عذاب آخرت در ترس و بیم به ‌سر می‏برند و پشتشان از شنیدن حوادث هولناک قیامت می‏لرزد.آری، آن‌ها که به رستاخیز ایمان دارند، با دیدن هر یک از این نمونه‏ها و سرنوشت شومی که چنین اقوامی بدان گرفتار آمدند، دل‌هایشان تکان می‏خورد و از ماجرای آن‌ها عبرت می‏گیرند، راه خود را باز می‏یابند و دامان خود را به گناهانی که آن‌ها به آن آلوده شدند، نمی‏آلایند. اما آن‌ها که به قیامت ایمانی ندارند، دریچه دل‌هایشان بر واقعیت‌های زندگی بسته شده، تنها سر در آخور زندگی دارند و از آخرت غافل‏اند و از مواعظ و عبرت‌های فراوان عالم هیچ تأثیر نمی‏پذیرد.

بنابراین، با توجه به اثرات اعتقاد به معاد باید گفت که ایمان به معاد، قلمرو اندیشه و نظر انسان را گسترش می‌دهد. انسان با ایمان، دنیا را گذرگاه و سرای آخرت را قرارگاه ابدی می‎داند. این باور دینی موجب بلند همتی و تلاش فزاینده برای نیل به آینده‎ای سرنوشت‎ساز و تابناک می‎گردد؛ زیرا از نظر روانی، آینده‎نگری و داشتن امید به فردایی روشن و تعیین‎کننده در خودباوری، از خود مایه گذاشتن، پشتکار و پایداری انسان نقش بسیار مؤثر دارد. امام علی(ع) می‎فرماید: «دنیا، چشم‎انداز نهایی انسان‎های کوردل و ناآگاه است. آنان جهان‎های دیگر را نمی‎بینند، اما انسان بصیر و روشن‎بین آینده را هم می‎بیند و می‎داند که سرای ابدی در پس دنیاست.

انسان بصیر از طریق دنیا به آخرت می‎نگرد (به دنیا با دید ابزاری می‎نگرد)، ولی انسان فاقد بصیرت به خود دنیا می‎نگرد (به دنیا با دید غایی نگاه می‎کند). انسان بصیر از دنیا برای آینده خویش زاد و توشه برمی‎گیرد و انسان فاقد بصیرت برای دنیا توشه و زاد آماده می‎کند».مؤمن از دنیا برای آخرت خود، زاد و توشه می‎سازد و کافر از دنیا فقط بهره دنیوی می‎برد. قرآن کریم می‎فرماید: «عده‎ای از دوزخیان خواهند گفت: اگر شنوا و عاقل می‎بودیم، در جمع دوزخیان نبودیم». همچنین می‎فرماید: «کافران، بسان چارپایان می‎خورند و بهره می‎جویند و دوزخ جایگاه آن‌هاست».

زهرا احمد نژاد کریمی

منبع :‌ماهنامه نامه جامعه شماره94 

ادامه مطلب
یک شنبه 18 تیر 1391  - 12:07 AM

 امام علی(ع) در بیان انواع عابدان می فرماید: «گروهی برای رسیدن به پاداش، خدا را عبادت کردند و این عبادتِ بازرگانان است؛ دسته‌ای از روی ترس، خدا را عبادت کردند و این عبادت بردگان است و گروهی برای سپاسگزاری، خدا را عبادت کردند و این عبادت آزادگان است».

 
خبرگزاری فارس: آثار و برکات معادباوری از نگاه امام علی (ع)

 

 

اشاره

از میان عقاید دینی، اعتقاد به معاد یکی از نافذترین و مؤثرترین باورها در جهت دادن به رفتار آدمی، تربیت و اصلاح اوست. بی شک، ایمان به معاد تأثیر بسیار عمیق و گسترده ای در اعمال انسان ها دارد. اصولاً اعمال انسان، بازتاب اعتقادات اوست. کسی که می داند به زودی تمام اعمالش ـ بی‌کم و کاست ـ در دادگاهی مورد بررسی قرار می گیرد که قضاتش از همه چیز آگاهند، نه توصیه ای در آن مؤثر است و نه رشوه ای و نه حکم دادگاهش تجدید نظر دارد، سپس بر طبق آن پاداش و کیفر می بیند، نه فقط در اصلاح خود می کوشد؛ بلکه در انجام اعمال گوناگونش فوق العاده سخت‌گیر و موشکاف است.

چنین عقیده‏ای، نقش شایانی در پرورش روح انسان و آثار تربیتی شگرفی در زندگی فردی و اجتماعی او دارد.معادباوری در زندگی و منش های فردی و اجتماعی انسان آثار فراوانی دارد که در این نوشتار، با مداقه و مطالعه در آموزه های اصیل اسلامی، مهم‌ترین آثار و برکات باور به معاد را در منش های فردی انسان از منظر امام علی(ع) مورد بررسی قرار می دهیم.

 

معاد

واژه «معاد» برگرفته از کلمه «عود»، به معنای بازگشت و رجوع( و در لغت به معنای «المرجع و المصیر»( (مرجع و برگشتگاه) است؛ البته این واژه می‌تواند به عنوان مصدر میمی، اسم زمان و مکان مورد توجه قرار گیرد و معنای اصطلاحی آن، «زندگی در عالم آخرت» و «حیات پس از مرگ» است.واژه «معاد» در قرآن کریم تنها یک بار ذکر شده است: ((إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیکَ الْقُرْآنَ لَرَادُّکَ إِلَی مَعَادٍ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ مَنْ جَاءَ بِالْهُدَی وَمَنْ هُوَ فِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ))؛ «آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت [زادگاهت‌] بازمی‌گرداند. بگو: پروردگار من از همه بهتر می‌داند چه کسی (برنامه) هدایت آورده و چه کسی در گمراهی آشکار است». البته ناگفته نماند دیگر مشتقات واژه «معاد» در آیات فراوانی به معنای روز قیامت استعمال شده است.

 

جایگاه معاد در قرآن کریم

اصل معاد در اسلام به معنای آن است که همه انسان هایی که پا به عالم دنیا نهاده اند، بعد از مدتی زندگی در این عالم می‌میرند و همگی در جهان دیگری زنده شده و در قیامت، در دادگاه عدل الهی حضور یافته و پس از رسیدگی به اعمال و رفتار آن‌ها در دنیا، در بهشت و سعادت جاودانه یا در دوزخ خشم و غضب الهی خواهند بود.

با یک نظر اجمالی به آیات قرآن کریم، به روشنی درمی یابیم که در میان مسائل عقیدتی هیچ مسئله ای در اسلام بعد از توحید، به اندازه مسئله معاد و اعتقاد به حیات بعد از مرگ، حساب‌رسی اعمال بندگان، پاداش، کیفر و اجرای عدالت وجود ندارد. وجود حدود هزار و دویست آیه درباره معاد در قرآن کریم و اینکه بسیاری از سوره های اواخر قرآن به طور کامل یا به طور عمده درباره معاد و مقدمات و علائم و نتایج آن سخن می گوید، شاهد گویای این مدعاست.

در جای جای قرآن کریم پس از موضوع ایمان به خدا، ایمان به جهان دیگر آمده و به طور تقریبی در 30 آیه، این دو موضوع را قرین هم قرار داده است: ((و یؤمنون بالله و الیوم الآخر)) یا تعبیری شبیه آن فرموده و در بیش از صد آیه به «الیوم الآخر» یا «الآخرۀ» اشاره کرده است. مسئله معاد و جهان آخرت، همواره در سرلوحه دعوت انبیای الهی قرار داشته است و آنان با وجود مخالفت های سرسختانه مردم در پیشروی چنین مسئله ای، همواره بر آن تأکید داشته و مردم را به اعتقاد به چنین اصلی دعوت نموده اند.

این مقاومت و پایداری انبیا در طرح مسئله  معاد و آشنا ساختن مردم با مسئله جهان پس از مرگ، نشان دهنده اهمیت فوق العاده این اصل اعتقادی در زندگی بشر، سعادت و کمال نهایی انسان است. علم و آگاهی به اصل مسئله معاد، تأثیر مستقیمی در رفتار و کردار فرد و جامعه داشته و زندگی انسان را متحول می سازد. شناخت رابطه میان دنیا و آخرت و مقدمه بودن این جهان برای جهان دیگر نیز نقش به سزایی در رفتار آدمی دارد. اگر انسان بداند آنچه که در این دنیا انجام می دهد در سرای دیگر نیز همان را باز خواهد یافت، در رفتار و عملکرد خویش دقت و ملاحظه بیشتری خواهد نمود.

 

آثار و برکات معادباوری در منش‌های فردی

آثار دنیوی ایمان به معاد در دو بعد فردی و اجتماعی قابل بررسی است. مقصود از آثار فردی، آن دسته آثاری است که در زندگی شخصی هر فردی متجلی می شود. مهم ترین آثار فردی معاد در منش های( فردی عبارتند از:

 

تقوا مداری

یکی از ویژگی‏های شخص معادباور، تقوا مداری است. واژه تقوا از ماده‏ «وقی» به معنای حفظ و صیانت و نگهداری است. چنان‌ که راغب در مفردات می‏گوید: «تقوا از "وقایه" و عبارت است از محافظت یک چیز از هر چه بدان زیان می‏رساند. تقوا، یعنی نفس را در وقایه قرار دادن از آنچه بیم می‏رود. تحقیق مطلب این است، اما گاهی بنا به قاعده استعمال لفظ مسبّب در سبب و استعمال لفظ سبب در مسبّب، خوف به جای تقوا و تقوا به جای خوف استعمال می‏گردد. تقوا در عرف شرع، یعنی نگهداری نفس از آنچه انسان را به گناه می‏کشاند، به آنکه امور ممنوع شرعی و محرمات را ترک کند».(

امام علی (ع) در خطبه 113 نهج‏البلاغه می‏فرماید: «تقوای الهی، دوستان خدا را در حمایت خود قرار داده و آنان را از تجاوز به حریم محرمات الهی نگه‌داشته و خوف خدا را ملازم دل‌های آنان قرار داده است تا آنجا که شب‌های آن‌ها را زنده و بیدار نگه‌داشته و روزهایشان را قرین تشنگی (روزه) کرده است». در این عبارات، با صراحت تمام تقوا را به معنای حالتی معنوی و روحانی ذکر کرده که حافظ و نگهبان انسان از گناه می‌باشد و ترس از خدا و روز رستاخیز را یکی از آثار تقوا دانسته است. از این رو می توان گفت، تقوا به معنای ترس نیست؛ بلکه یکی از آثار تقوا این است که خوف را ملازم دل قرار می‏دهد.

تقوا مداری از راه‌های گوناگونی در وجود انسان پدید می‏آید، از جمله می‏توان به معادباوری اشاره کرد که تأثیر فراوانی در تهذیب نفس انسانی و پرهیز از گناهان و نیز رابطه تنگاتنگی در شناخت نسبت به خویشتن و خدای خود دارد. طبع اولیه آدمی در صورت نبود مانع، خواهان رسیدن به امیال و هوس های نفسانی است؛ چنان که قرآن، علت انکار معاد را باز بودن راه فسق و فجور عنوان کرده است.

بدیهی است انسانی که از یک‌سو غریزه کامجویی و لذت طلبی در درون خود دارد و از سوی دیگر جز همین دنیا و لذات موجود در آن چیز دیگری نمی‏شناسد و مطلوبی غیر از آن را برای خود نمی‏یابد و مرگ را هم پایان کار می‏داند، طبیعی است که خواهان آزادی بی قید و شرط است و تا سر حد امکان در راه ارضای تمایلات نفسانی خود تلاش می‏کند و با هر مانعی که در سر راهش قرار گیرد، به ستیز برمی‏خیزد و از هیچ گونه ظلم، اجحاف، تعدّی و جنایت دریغ نمی‌نماید.

اما انسان معتقد به قیامت و مؤمن به حیات جاودان آخرت، معاد را عالمی بی نهایت، روشن و دارای ثبات مشاهده می‏کند، هیچ گاه خود را به صفت رذیله آلوده نمی کند و هرگز صفحه پاک دل را که ‌باید کانون محبت خدا و کشتزار جنت و آخرت گردد، چراگاه شیطان و شهوات حیوانی نمی‏سازد و تقوامداری را که به فرموده امام علی(ع) موجب مصونیت است، همیشه سرلوحه زندگی قرار می‏دهد.

 

مراقبه و محاسبه

«مراقبه»، به معنای خود را پاس‌داشتن و مراقب خود بودن و «محاسبه»، به معنای رسیدگی به حساب خویش (حساب‌رسی) است. از آنجا که آدمی پیوسته در معرض اشتباه و گناه قرار دارد، لازم است حریم حقیقت انسانی خویش را پاس داشته و به حساب خویش توجه کند تا از فرو لغزیدن خود جلوگیری نماید یا در صورت لغزش، به سرعت باز آمده و جبران خسارت نماید. اگر آدمی به این روش به اصلاح خود نپردازد، دیگر کسی نمی‌تواند او را اصلاح کند.

امام علی (ع) می فرماید: «عباد الله، زنوا انفسکم من قبل ان توزنوا و حاسبوها من قبل ان تحاسبوا و تنفسوا قبل ضیق الخناق و انقادوا قبل عنف السیاق و اعلموا انه من لم یعن علی نفسه حتی یکون له منها واعظ و زاجر، لم یکن له من غیرها لا زاجر و لا واعظ؛ بندگان خدا! (کردار و گفتار) خود را بسنجید، پیش از آنکه آن را بسنجند و به حساب خویش برسید، پیش از آنکه به حسابتان برسند. (فرصت را غنیمت بشمارید)، پیش از آنکه مرگ گلویتان را بگیرد و نتوانید نفس بکشید. رام و گردن نهاده ـ به راه راست روید ـ پیش از آنکه به سختی رانده شوید. بدانید آن کس که نتواند خود را پند دهد تا از گناه بازدارد، دیگری را نباید تا این کار را برای او به جای آرد».

 

رغبت به عبادات

یکی از ویژگی های نهفته در فطرت انسان‌ها، عبادت و پرستش خدای متعال است؛ هر چند در این بُعد، نوع نگرش افراد نسبت به عبادت مختلف است؛ ولی می‌توان با برخی عوامل سازنده و محرک، در نوع برداشت افراد از عبادات اتحاد ایجاد کرد. از نظر امام علی(ع)، معادباوری یکی از بهترین ابزار جهت ترغیب و تشویق انسان در انجام عبادات است. امام علی(ع) در بیان انواع عابدان می فرماید: «گروهی برای رسیدن به پاداش، خدا را عبادت کردند و این عبادتِ بازرگانان است؛ دسته‌ای از روی ترس، خدا را عبادت کردند و این عبادت بردگان است و گروهی برای سپاسگزاری، خدا را عبادت کردند و این عبادت آزادگان است».

تنها عبادت دسته سوم (عبادت آزادگان) است که مورد خشنودی خداوند و تأیید اولیای الهی واقع شده است. امام علی (ع) عبادت خدا را، نه به خاطر ترس از کیفر جهنم و نه به خاطر طمع به دست آوردن بهشت انجام می‌داد؛ بلکه خدا را به خاطر اینکه او را شایسته پرستش یافته بود، عبادت می‌نمود.هر چند رسیدن به این مقام مشکل است، اما محال نیست. لازمه رسیدن انسان به چنین درجه ای، تقویت روح عبادت و نیایش است که در تربیت انسان بسیار مؤثر می‌باشد.

از نظر امام(ع) محرکه‌های عبادت، نقش معادباوری در ترغیب و تشویق فرد بر انجام عبادات دارای اهمیت فوق العاده‌ای هستند. آن حضرت (ع) همواره راه رسیدن به سعادت اخروی را در گرو استفاده صحیح و به‌ جا از دنیا یاد کرده‌ است.

در نتیجه یاد معاد و باور به آن، در فرد شوقی ایجاد کرده که تا وقتی در این دنیا هست، از آن توشه برگیرد تا فردای خود را با آن آباد سازد و این امر تنها با نوع بینش صحیح استمرار در عبادت خدا میسر است.امام علی (ع) می‌فرماید: «قبل از آنکه [پنجه مرگ راه] گلوی شما را بگیرد و دچار خفگی گردید، نیایش و عبادت کنید». اگر به نوع تعبیر عبادت از منظر امام (ع) بنگریم، به روشنی درمی یابیم که تأثیر باور به معاد در انجام عبادات، نه تنها در فرمایشات آن حضرت فراوان یافت می‌شود؛ بلکه در عمل امام (ع) نیز مشهود است.

ابن ابی‌‌الحدید معتزلی می‌نویسد: «چه بگویم در حق کسی که پیشی گرفت از دیگران به هدایت، به خدا ایمان آورد و او را عبادت نمود؛ در حالی که تمام مردم سنگ را می‏پرستیدند...». «او در عبادت، عابدترین مردم شمرده می‌شد. نماز و روزه‌‌‌‌اش از همگان بیشتر بود و مردم نماز شب و ملازمت بر اذکار و مستحبات را از آن حضرت آموختند». بنابراین، باور به معاد تأثیر فراوانی در ترغیب و تشویق افراد به انجام فرائض و ترک محرمات دارد و ابزار مناسبی برای هدایت و راهنمایی انسان‌ها به قرب الهی است.

 

بصیرت و شناخت قلبی

یکی از آثار مهم معادباوری، بصیرت پذیری شخص معادباور نسبت به جهان و عالم هستی است. بصیرت در لغت به معنای دانایی، ثبات در دین، بینایی، بینایی دل، هوشیاری، زیرکی و همچنین عقیده قلب و یقین است. این واژه، نزد اهل معنا، نیرویی نهانی و قوّه ای قلبی است که در شناخت حقایق تا عمق وجود و باطن ذات آن رسوخ می‌کند. برخی از اهل معرفت می‌‏گویند: «بصیرت قوّه قلبی یا نیرویی باطنی است که به نور مقدس روشن گردیده و از پرتو آن صاحب بصیرت، حقایق و بواطن اشیاء را درمی‌‏یابد. بصیرت به مثابه بَصَر (چشم) است برای نفس».

البته باید توجه داشت که بصیرت دارای درجات و مراتبی است و اوج آن، مرتبه ای است که حضرات معصوم((ع)) و اولیای خاص آن را دارا می باشند. امیرمؤمنان(ع) می‌‏فرماید: «لو کشف الغطاء، ما ازدَدْتُ یقیناً؛ اگر همه پرده ها فرو افتد، چیزی بر یقین من افزوده نمی‏شود». این سخن نشان از بصیرت کامل آن حضرت نسبت به جهان و هستی است.

از این رو در این دنیای فانی رسیدن به چنین مقامی برای انسان های معمولی، بسیار دشوار به نظر می‌رسد و اگر هم بصیرتی یابند، به پایین ترین مرتبه آن دست پیدا خواهند کرد. تنها راه کسب بصیرت این است که فرد نگرش خود را تنها به این دنیای فانی معطوف نکند؛ بلکه با باورمندی به معاد و یاد آخرت در این مسیر گام بردارد، چنان که در کلام امام(ع) نیز این نکته مشهود است.

آن حضرت دنیا را نهایت دیدگاه کوردلان پنداشته که آن سوی دنیا را نمی‏نگرند، اما همین دنیا را نسبت به انسان آگاه و بصیر، به نوع دیگری ترسیم نموده و می‌فرماید: «نگاه انسان بصیر فرا دنیایی بوده و از پس آن سرای آخرت را می‏بیند؛ پس انسان آگاه، هرگز به دنیا دل نمی‏بندد، ولی انسان کوردل تمام توجه‏اش دنیاست. بینا از دنیا زاد و توشه برگیرد و نابینا برای دنیا توشه فراهم می‏کند».

 

عقل‌گرایی و غفلت‌زدایی

تعقل و غفلت زدایی، از آثار باور به معاد است که همواره در کلام ناصحانه امام علی (ع) توجه به عقل و شکوفایی آن و پرهیز از غفلت و نادانی مدنظر قرار گرفته است. معنایی که از این دو واژه می‌توان ارئه نمود، این‌ است که تعقل یعنی «علم، معرفت و وسیله بازداشت انسان از هر چیزی که با فطرت انسان ناسازگار است»( و غفلت به معنای اینکه «چیزی حاضر باشد، ولی انسان به آن توجه نکند و آن را فراموش نماید».

از این‌رو باید به این نکته توجه داشت که غافل نبودن از معاد، منحصر در ذکر اصطلاحی و یا آوردن مفهوم معاد در ذهن و تفکر خلاصه نمی‌شود؛ بلکه مقصود اصلی غافل نبودن از یاد معاد این است که انسان همواره و در همه ‌ جا به یاد معاد بوده، خود را در محضر خدا حاضر و او را ناظر بر همه اعمال خویش ببیند و یاد معاد در رفتار، گفتار و تصمیم‌گیری او نقش تعیین‌کننده‌ای داشته باشد و نیز بر این باور باشد که به محض ورود در منطقه گناه، از جرگه بندگی و ایمان به خدا خارج گردیده و دچار غفلت شده است و در صدد جبران و بازگشت به سوی خدا برآید.

 

اعتقاد به معاد، مفهوم بخش زندگی

یکی از آثار ایمان به رستاخیز، مفهوم بخشیدن به زندگی انسان است. اگر زندگی بعد از مرگ نباشد، زندگی این جهان پوچ و بیهوده خواهد بود. بنابراین اگر انسان به زندگی پس از مرگ معتقد نباشد و مرگ را آخرین نقطه حیات بداند، این زندگی برای او مفهومی نخواهد داشت و خود را در یک حالت بی هدفی و بی وزنی احساس می کند و زندگی را پوچ و بیهوده می بیند؛ با خود می اندیشد که بالاخره پس از این همه تلاش و فعالیت و تهیه وسایل زندگی، چه می شود؟

اگر پاسخ بشنود که می میرد و زندگی پایان می گیرد، سخت ناراحت و آزرده می گردد؛ به همین دلیل است که بسیاری از مردم کشورهای صنعتی و پیشرفته با اینکه از لحاظ زندگی مادی در رفاه هستند، همواره از زندگی ناله می کنند و خود را با انواع سرگرمی ها مشغول می سازند؛ این برای آن است که از فکر کردن درباره پوچی و بی هدفی زندگی فرار کنند.

این انسان‌ها که «وجود» خود را پوچ و بیهوده احساس می کنند، اگر به «عدم» خود نیز در چندی بعد توجه کنند، وحشت نموده و اضطراب و نگرانی بر آن‌ها حکم فرما می شود. هنگامی که فرد دلیلی بر هستی خود نبیند، در این دنیا خود را بیگانه احساس می کند و خود را به صورت وصله  ناجوری می بیند.به راستی اگر «جنین» در شکم مادر دارای هوش و دانشی باشد، اما خبری از بیرون رحم نداشته باشد و درباره زندگی در آن محیط بیندیشد، چه حالی پیدا خواهد کرد؟ آیا حیات خود را پوچ و بی هدف و بی حاصل نخواهد دانست؟ آیا سراسر زندگی اش را اضطراب فرانخواهد گرفت؟

آنان که حیات را به همین چند روزه دنیا محدود می دانند و بر این گمانند که با سپری شدن آن، چیزی جز فنا و نیستی در انتظارشان نیست؛ از اینکه پا به عرصه هستی گذاشته اند، گله دارند و می گویند، ای کاش به دنیا نمی آمدیم. اینان به زندگی بدبین اند؛ زیرا در آن چیزی جز مشکل و رنج نمی بینند؛ چون چیزی که مایه دل خوشی آنان باشد، در آن یافت نمی‌شود.

اما اگر انسان یقین داشته باشد که منزلگاهی در پیش دارد، که منزلگاه عدم نیست؛ بلکه هستی در یک سطح عالی تر حیاتی است که هیچ چیزش با زندگی این دنیا قابل قیاس نیست، نه این تنگ نظری ها وجود دارد، نه بخل ها، نه کینه ها، نه حسادت‌ها، نه ناامنی ها، نه دردها و نه رنج ها؛ بلکه همه آرامش و صلح و صفاست و به تعبیر قرآن کریم: «گفتار آن‌ها در بهشت این است که خداوندا! منزّهی تو و تحیت آن‌ها سلام است».

انسان معادباور، باور دارد که زندگی به این چند روز دنیا محدود نیست؛ بلکه این زندگی در آنچه پیش روی دارد، از مقایسه قطره به دریا نیز کمتر است. «این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازیچه نیست و زندگی حقیقی همانا در سرای آخرت است؛ ای کاش می‌دانستند».بنابراین یکی از آثار عقیده به زندگی پس از مرگ، مفهوم دادن و هدف بخشیدن به زندگی و از بیهودگی درآوردن آن است.

زهرا احمد نژاد

منبع :‌ماهنامه نامه جامعه شماره93

ادامه دارد..........

ادامه مطلب
یک شنبه 18 تیر 1391  - 12:05 AM

 استکبار جهانی و در رأس آن آمریکا، سعی دارد در بازی‌های رایانه‌ای، اشغال گری های خود را در میان مردم آمریکا و سایر ملت‌ها، به ویژه نسل جوان و نوجوان و کودکان آنها، امری عادی و انسان‌دوستانه و در راستای صلح و دموکراسی در سطح جهان نشان دهد.

 
خبرگزاری فارس: بازی‏های رایانه‌ای

 

 

اسلام هراسی و ایران هراسی

اکنون کشورهای استعمارگر و سلطه‏گر، با بازی‏های خود و بدون صرف هیچ هزینه‏ای، کشورها را تسخیر می‏‏کنند و تحت سلطه می‏‏گیرند. این تئوری، یکی از تئوری‏های مهم سلطه رسانه‌ای است و بازی‌های رایانه‌ای، سهم بسزایی در ترویج این تفکر دارد:نمادهایی که در این بازی‌ها القا می‌شوند، عبارتند از:

1. قدرت سیاسی آمریکا را به مخاطب القا می‏‏کنند.

2. کشورهای اسلامی و ایران را تخریبی و تروریسم و آمریکا مصلح این گروهند.

3. در این بازی‌ها اگر گیمر مسلمان باشد، باید مسلمانی دیگر را در بازی بکشد، تا به مرحله بعد برود.

4. در بازی‏های قدیمی کمونیسم و شوروی مخاطب و نماد شیطان، اهریمن و محور شرارت بود؛ اما بعد از فروپاشی شوروی و در بازی‌های فعلی، اسلام مورد هدف و محور تروریسم محسوب می‌شود.

از این رو، به جای علامت داس و چکش، از نمادهای اسلامی مانند الله و رنگ سبز یا چفیه و ریش استفاده می‌شود.در سال 2005م. در بازی fivst to figkt گفته شد که سال بعد (2006م.) باید در جنگ شرکت کنید و افرادی با لباس روحانیون شیعه برای مقابله با شما می‏‏آیند و بر روی دیوار به زبان فارسی نوشته شده بود:

 

دشمنان شما در بازی‏ها به سه دسته زیر قابل طبقه‌بندی هستند:

1. آلمان نازی و فاشیست‌ها که شما برای مبارزه با آنان، به جنگ جهانی می‏‌روید. این در حالی است که زمان زیادی از این جنگ می‏‌گذرد؛ ولی همچنان سوژه خیلی از بازی‌هایی است که اکنون تولید می‏‌شوند؛ بازی‌های مدال افتخار، ندای وظیفه و بازگشت به قلعه ولفنشتاین، از این نوع بازی‌ها هستند.در بازی «بازگشت به قلعه ولفنشتاین»، تعداد زیادی از فرماندهان ارشد SS قصد دارند با توسل به تکنولوژی پیشرفته و قدرت‌های ماورای طبیعی، موجوداتی را به وجود آورند که از آنها در جنگ با جهانیان استفاده کنند و شما در مأموریت‌های ضداطلاعاتی خود در ارتش متفقین، بایستی از اجرای این پروژه‌ها جلوگیری کنید والاّ جهان در آستانه نابودی قرار خواهد گرفت. دشمنان شما در این بازی، به صورت یک سرباز ساده آلمانی، نگهبان گارد آهنین، افسر نازی، دانشمند آلمانی، کارگران و مهندسان، زامبی شوالیه، زامبی آتشین و روبات مافوق سرباز، نمونه‌سازی شده‌اند و شما می‏‌بایست همه آنها را نابود کنید.

2. کمونیسم به عنوان تروریسم و مخل در نظم جهانی؛ در این بازی‌ها، کشورهای عضو اتحاد جماهیر شوروی سابق و دیگر کشورهای باقیمانده از دوران جنگ سرد، مثل کره شمالی و کوبا مطرح می‏‌شوند. از این دست بازی‌ها می‏‌توان از بازی‌های جهانی در نزاع و نیز آژیر قرمز یاد کرد.بازی آژیر قرمز، یک بازی استراتژیک است که خطر کمونیسم را به بشریت و آمریکا گوشزد می‏‌کند. در این بازی، ارتش شوروی با تمام تجهیزات و امکانات خود به آمریکا حمله می‏‌کند و داستان بازی جهانی، سناریوی حقیقی جنگ‌های سرد بین دموکراسی و کمونیسم در سال 1989م. را تداعی می‏‌کند.

3. تروریست‌ها؛ یعنی کشورها و دولت‌های اسلامی؛ در این بازی‌ها از رنگ سبز و نمادها و سمبل‌های اسلامی، برای نشان دادن تروریست‌ها استفاده می‏‌شود.استکبار جهانی و در رأس آن آمریکا، سعی دارد در بازی‌های رایانه‌ای، تجاوزهای خود را در میان مردم آمریکا و سایر ملت‌ها، به ویژه نسل جوان و نوجوان و کودکان آنها، امری عادی و انسان‌دوستانه و در راستای صلح و دموکراسی در سطح جهان نشان دهد. در این بازی‌ها آمریکا، نماد خیر مطلق است و هر فرد، گروه و دولتی که مخالف نگاه و ارزش‌هایش باشد، محور شرارت جهانی است.

پس از فروپاشی شوروی، آمریکا به طور جدی سعی دارد کشورها و گروه‌های مسلمان را بزرگ‌ترین خطر برای صلح جهانی معرفی کند؛ زیرا به قول نظریه‌پردازان، اکنون حکومت آمریکا به جای اژدهای بزرگ، با مارهای سمّی، پرشماری یا به قول «کیسینجر»، با اسلام سیاسی به رهبری جمهوری اسلامی ایران رو به روست.

«ساموئل‏هانتینگتون» در همین رابطه می‏‌گوید:ما دشمنی جهانی داریم؛ با توان دسترسی به همه نقاط دنیا. این دشمن به ایده‌ای مسلح شده است و با تکنیک‌ها، تسلیحات، سنگ‌دلی و شقاوت، برای سلطه‌گری جهانی به میدان آمده است و در هم کوبیدن این دشمن به کارکرد اصلی و اولی ما تبدیل شده است. اولویتی که با همان درجه و ضرورت غلبه بر فاشیسم و اتحاد شوروی، دنبال می‏‌شد.

بازی سام ماجرا جو در پرسپولیس اتفاق می افتد. در این بازی شما به عنوان بازیگر رایانه، با نام سام برای نجات بشریت به گذشته برمی گردید و برای مبارزه با ایادی اهریمن، به پرسپولیس ایران می‏‏آیید.در تمام صحنه‏های این بازی که از نظر گرافیکی بسیار زیبا و خیره کننده طراحی شده است، پایگاه‏های دشمن با نمادهای اسلیمی، گنبد و مناره، کاشی کاری‏های سنتی ایرانی و... تزیین شده است و روی کاشی کاری‏ها، عبارت‏هایی مثل «انا مدینه العلم و علی بابها» و روایت‏هایی از این قبیل را به وضوح مشاهده می‏‏کنید.بعد از این که شما توانستید از پس مأموریت برآیید و تروریست‏ها را نابود کنید، در مرحله پایانی به محیطی وارد می‏‏شوید که قرار است برای شما به عنوان قهرمان نجات جهان، جشن گرفته شود. این جشن در محیطی با نمادهای مسیحی و یا در کلیساها برگزار می‌شود.

 

بازی‏های جنگی و سندیت تاریخی

بازی‌های جنگی بر مبنای جنگ‏های ویتنام، جنگ بر سر خلیج فارس و جنگ عراق، تهیه می‌شوند. این بازی‌ها در برگیرنده سندیت تاریخی و رئالیسم جغرافیایی در تبعیض نژادی است. بسیاری از افراد از آمیختن صنعت بازی و نیروی ارتش در آمریکا که نتیجه‌اش تولید بازی‌هایی مانند America's army, Kuma war, Full Spectrum Warrior, SOCOM:U. S. Navy Seals است، انتقاد می‏‌کنند؛ زیرا این تولیدات در تصمیمات نظامی و جنگی در میدان جنگ، اثر دارد و جوانان درباره خوبی و بدی جنگ، دچار سردرگمی می‏‌شوند.

یک بازی جدید به نام نبرد نزدیک، به بازارهای آمریکا روانه شده است. اولین قانون در این بازی، شعار؛ مسجد را خراب کن و مسلمان را بکش است. در این بازی، کودکان می‏‌بایست شهر‌ها را از مساجد، تروریست‌ها، افراد دارای محاسن و علمای دینی، پاک‌سازی کنند!در این بازی، بازی‌کننده به جای سرباز آمریکایی عمل می‌کند و چهار نوع دشمن دارد که باید بر آنها غلبه کند.

دشمن اول، شبه نظامیانی از سربازان قدیمی ارتش لبنان هستند که با نیروهای سوری به رهبری اکبر السعود، افسرسابق ارتش و تاجرکنونی اسلحه، همکاری می‏‏کنند. دومین دشمن، جنبش عطاش است که نام گروهی از مسلمانان تندرو است که از سوی ایران و به رهبری فردی به نام طارق که از علمای دینی است، حمایت می‏‏شوند. این فرد هم بنا بر معرفی بازی، از عوامل ایران است.

دشمن سوم، ارتش زره ای سوری است که مجهز به سلاح‌های سنگین و خودرویی است و دشمن چهارم نیز یگان‌های ویژه ایران است. از قانون‌های این بازی، می‏‌توان به پرتاب موشک به مساجد و پاره کرده قرآن‏ها اشاره کرد. این درحالی است که در این بازی، فردی که در حال بمب گذاری در مسجد است، صدای اذان را می‏‌شنود.چند سال پیش نیز سازمان بازی‏های اینترنتی آمریکا با ساخت یک بازی ویدیویی به نام پاک‌سازی نژادی مسلمانان، جنگ با اسلام را علنی کرد.به نوشته سایت می‏دل ایست آنلاین، کاربر در این بازی ضد اسلامی، ابتدا به کشتن مسلمانان می‏‏پردازد؛ سپس اسامه بن لادن رهبر گروه القاعده را می‏‏کشد.

در منوی آغازین این بازی ویدیویی – کامپیوتری، ابتدا از مخاطبان خواسته می‏‏شود که به دانلود کردن این بازی بپردازند و در نقش یک سرباز آمریکایی، همه نژادها و مذاهب اسلامی را از بین ببرند.میدل ایست آنلاین افزوده بود: نام دیگر این بازی رایانه‌ای، نسل کشی مدرن مذهبی نام دارد و انتظار می‏‏رود این بازی رایانه ای که به صورت کاملاً مغرضانه و به قصد ایجاد جنگ ادیان طراحی شده، آرام آرام دامنه اعتراضات مسلمانان جهان را باعث شود.

بازی‌های «توفان صحرا»، «بازگشت به قلعه ولفن اشتاین» و «بازگشت به بغداد»، از بازی‏هایی هستند که به صورت گسترده، به بازارهای جهانی عرضه شده‌اند و در آنها سرباز ارتش آمریکا، نماد خیر در برابر شرارت معرفی شده است.در بازی «نیروی دلتا (Delta Force)»، فرد بازی‏کننده، نقش یک سرباز آمریکایی را برعهده دارد که برای مبارزه با تروریسم، به خاورمیانه اعزام می‏‏شود. در ابتدای این بازی، نقشه جهان دیده می‏‏شود که در آن برخی کشورها با رنگ تیره، متمایز شده‏اند. در میان این نقشه، ایران با تیره‏ترین رنگ ممکن، مشخص شده است.

در مراحل آغازین بازی، کاربر که یک سرباز آمریکایی مجهز است، باید تروریست‏ها را که کسانی جز ایرانی‏ها نشان داده نشده‏اند، به قتل برساند. در طول این بازی، اصواتی چون حاجی هلش بده عقب، من این جا کمک می‏‏خوام و... شنیده می‌شود. در سری بازی‏های دلتا فورث و به ویژه نسخه‏های جدید آن، شما به عنوان قهرمان بازی به نقاط مختلف جهان سر می‏‏زنید؛ از مبارزه با قاچاق مواد مخدر در کلمبیا گرفته تا مبارزه با تروریست‏ها در ایران، مسئولیت جهانی شماست. آری، ایران و به طور دقیق، جزیره خارک، هدف این بازی‌هاست.

در این بازی‌ها، یکی از سخت‌ترین مراحل بازی، مبارزه با تروریست‏های ایرانی است. شما در همه جهان و در گیر و دار مبارزه با عناصر شرور، همواره با آدم‏هایی با لباس شخصی روبه‌رو هستید؛ اما به ایران که می‏‏رسید، باید با نیروهایی منظم و نظامی که یونیفرم نظامی خاکی بر تن دارند و چهره‏هایی بسیجی و اسلامی دارند، مبارزه کنید.

در یکی از این مراحل، باید پس از درگیری با نیروهای ایرانی، کامیون‏هایی را که حاوی مواد شیمیایی هستند و از اسکورت محکمی هم برخوردارند، صحیح و سالم به تصرف در آورید و بدون این که آسیبی ببینند، به یک منطقه امن مورد نظر برسانید.در بازی کانتر (Counter) ، کاربر رایانه باید برای مبارزه با تروریست‏ها به کشورهای اسلامی برود. تروریست‏هایی که در این بازی با او درگیر می‏‏شوند، همه پیشانی بند دارند و ریش دار هستند. نکته مهم در این بازی این است که کاربر برای مبارزه با تروریست‏ها، می‌تواند ملیت آمریکایی، انگلیسی و حتی اسرائیلی برای خود انتخاب کند.

در این بازی پرطرفدار، شما برای مبارزه با تروریسم باید به کشورهای مختلفی بروید و مکان‌های درگیری، منقّش به نقوش اسلامی هستند و تروریست‌ها با چهره مسلمانان به نمایش درآمده‌اند.در بازی طوفان صحرا (DESERT STORM) عرضه شده در سال 1381ش.، بازی کننده در نقش یک سرباز انگلیسی و آمریکایی است که مأموریتش، آزاد سازی عراق از یوغ دیکتاتوری است. او در این بازی، یک دشمن می‏‏شناسد و آن هم سرباز عراقی است. این بازی، هیچ مخالفتی را در آمریکا به وجود نیاورد و تنها به افراد زیر 16 سال توصیه شد که این بازی را انجام ندهند. هدف پنهانی بازی طوفان صحرا، آن است که فرد بازی کننده، خود را در موضع دفاع از نظم نوین جهانی قرار دهد.

در بازی ژنرالز، بازیگر رایانه در نقش یک سرباز آمریکایی، مأمور مبارزه با تروریست‏ها در عراق و افغانستان است. در عراق، قهرمان بازی در آستانه ورود به بغداد است که نیروهای عراقی یک موشک شلیک می‏‏کنند و در بازار شهر، عده زیادی از زنان و کودکان عراقی کشته می‏‏شوند.این صحنه باعث می‏‏شود قهرمان بازی در انجام مأموریتش برای نابودی نظامیان عراقی، مصمم‌تر شود.

شرکت آمریکایی ûKumaWar‎ که تولیدکننده بازی‏های رایانه‌ای جنگی و سیاسی است، بازی جدیدی نیز در مورد حمله آمریکا به تاسیسات هسته‏ای ایران، به نام ûIran Assault‎عرضه کرده است. در این بازی، سربازان آمریکایی ضمن حمله به تأسیسات هسته‏ای نطنز و کشتن نگهبانان، یکی از ماموران آمریکایی را که به اصطلاح در آن جا اسیر شده، نجات می‏‏دهند.

یک بازی رایانه‌ای که در کنار بازی‏های دیگر رواج پیدا کرده، ماجرای نجات یک سرباز آمریکایی از دست نیروهای اسلامی، توسط یک کماندوی آمریکایی است؛ یعنی بازی‌گر رایانه - که فرقی نمی‏‏کند من باشم یا شما و یا فرزندانمان - باید نقش آن کماندو را بازی کند و برای نجات سرباز آمریکایی، به خلیج فارس و بر فراز اسکله‏های نفتی برود.

در این جنگ و گریز و کشت و کشتار، بازی‌گر رایانه، باید سربازان مسلمان را با پیشانی بندهای یا مهدی، یا حسین و یا فاطمه، بکشد و امتیاز بگیرد؛ تا بتواند به محل اسارت هموطن خودش برسد و او را نجات بدهد.شرکت سازنده این بازی سال‌ها قبل بازی «شاهزاده ایرانی» را روانه بازار کرده بود که یکی از بازی‌های بسیار پرطرفدار به شمار می‏‌آید. این شاهزاده ایرانی در مراحل مختلف، از شمشیرهای متنوعی استفاده می‏‌کند که هر کدام ویژگی مخصوصی دارد و بر روی این شمشیرها نقوشی حک شده که عبارتند از:

1. سیف فارس القوی (شمشیر سوار قدرتمند)،

2. سیف فارس المنتقم (شمشیر سوار انتقام گیرنده)،

3. سیف فارس المهتدی (شمشیر سوار هدایت شده(.

ترسیم این نقوش بر شمشیرها با هدف خاصی انجام شده است؛ عبارت‌هایی عربی با القاب امام زمان(عج) بر شمشیر شاهزاده ایرانی! این بازی یکی از پرطرفدارترین بازی‌های دنیاست که نسخه رایانه‌ای آن نیز موجود است. محبوبیّت این بازی هیجانی (action) به حدی است که سازمان «WCG:World Cyber Games» که به برگزاری مسابقات بازی‌های کامپیوتری در دنیا می‏‌پردازد، آن را در رأس بازی‌های خود قرار داده است. محل وقوع ماجرا در این بازی نیز مانند بسیاری دیگر از بازی‌ها، خاورمیانه و کشورهای عربی - اسلامی منطقه است و شما نمادها و نشانه‌های مسلمان بودن را در تروریست‌ها می‏‌بینید. تروریست‌ها در این بازی‌ها، دارای محاسن و پیشانی‌بند قرمز هستند و تصاویری که پس از کشته شدن آنان نمایش داده می‏‌شود، تداعی کننده همان تصاویری است که ما از لحظه شهادت رزمندگان دیده‌ایم و جالب‌تر این که شما می‏‌توانید به عنوان پلیس ضد ترور از کشورهای مختلفی، به ویژه رژیم صهیونیستی، وارد عمل شوید.

سیدغلامحسن خاکزاد شاهاندشتی

منبع :‌ماهنامه پرسمان شماره 112

انتهای متن/

ادامه مطلب
یک شنبه 18 تیر 1391  - 12:04 AM

 گیمر در دنیای بازی، با یک سری فاصله روبه‌رو است و وقتی در دنیای واقعی قرار می‏‌گیرد، این فاصله از بین می‌رود و فرد با آزادی و انعطاف‌پذیری بیشتری مواجه است و به این ترتیب، دستور دادن و خشونت، لذت‌بخش می‏‌شود.

 
خبرگزاری فارس: بازی‏های رایانه‌ای؛ابزار قدرت نرم

 

 

اثرات منفی بازی‌های رایانه‌ای

رایانه و اینترنت مانند هر پدیده اجتماعی دیگر، برخی پیامدهای روانی – اجتماعی را در پی دارد. القای خشونت و پرخاشگری، القای برخی ارزش‌های فرهنگی خاص و القائات سیاسی و عقیدتی و به همین ترتیب، وابستگی رفتاری که به رایانه و اینترنت پدید می‏‏آید.

 

نبود سیستم واحد

چرا یک سیستم رده بندی جهانی در دنیا وجود ندارد؛ تا بتوان بر اساس آن، دسته‌بندی واحدی برای همه ترسیم کرد؟ علت این موضوع به امور زیر برمی‌گردد:

1. هنجارهای اجتماعی متفاوتند.

2. قوانین مدنی متفاوتند.

3. ارزش‏های دینی متفاوتند.خشونت

4. عواطف و احساسات متفاوتند.

5. اصول تربیتی متفاوتند.3

نباید فراموش کرد که فطرت، واحد است و در تمام انسان‏ها موجود است. فطرت انسان‏ها ذاتا پاک و بی‌آلایش است و ما می‏‏توانیم به فطرت مراجعه کنیم و به مشترکات فراوان برسیم. اگر بازی‏هایی را که موافق و مخالف فطرتند دسته کنیم، بسیار پیشرفت کرده‌ایم.

 

محتواها

برخی آسیب‏های مهم بازی‏ها عبارتند از:

الف. خشونت.4

ب. ترویج مصرف مواد مخدر.

ج. محرک‏های جنسی.

د. وحشت و ترس.

ح. نقض ارزش‏های دینی و اجتماعی.

و. ایجاد نا امیدی.

ز. ترویج زندگی غربی.

ه. ترویج و آموزش جادوگری.

شواهد و اطلاعات گردآوری نشان می‌دهند که کلوپ‏ها و گیم نت‏ها، حاوی عملکردهای منفی نیز هستند. مواردی مانند شرط بندی و قماربازی‏ها، سیگار کشیدن، رد و بدل شدن فحش و ناسزا بین کاربران، دزدی پول، رد و بدل شدن فیلم‌ها و سی دی‏های نامناسب، وجود مشروبات الکلی، مواد مخدر و... از جمله مسائلی هستند که در فضای کلوپ‌ها و گیم‌نت‌های شهرهای مختلف ایران قابل مشاهده‌اند.

موارد آسیب زای مهم بازی‏ها عبارتند از:

 

1. خشونت

نمایش خشونت، یعنی نمایش رفتاری که برای آسیب رساندن به دیگری از کسی سرمی زند و شامل تخریب اموال و دارایی و آسیب رساندن، نابودکردن، از کار انداختن غیر جاندار، بالا بردن صدا با هدف اعمال خشونت، درگیری تن به تن با هدف آسیب رساندن به صورت فیزیکی، هرگونه آسیب جسمی و روحی و گرفتن حیات از یک موجود جاندار می‌شود.آن چه در بازی‏های رایانه‌ای حائز اهمیت است، تجربة ذهنی رفتار خشونت آمیز از طریق بازی و دیدن آن است.

اگر شخصی که در جامعه با صحنه خشونت واقعی مواجه می‌شود، بازدارندگی اندکی دارد، به این علت است که او صحنه مجازی را به صورت ذهنی، تجربه کرده است.افرادی که تا به حال با یک اسلحه واقعی شلیک نکرده‌اند و فقط به تمرین تیر اندازی با بازی‏های ویدیویی سرگرم بوده‌اند، هنگام تیر اندازی با یک اسلحه واقعی برای اولین بار، هدف گیری خوبی دارند.

با در نظر گرفتن مطالبی که در بالا مطرح شد، خشونت شبیه سازی شده و خشونت در دنیای واقعی، با هم مرتبط هستند. در بازی‏های رایانه‌ای، گیمر، یک خشونت و یا ترس غیر قابل توصیفی را تجربه می‏‌کند؛ البته این تجربه از پشت یک صفحه نمایش است و در حقیقیت بین عامل خشونت و آن موضوع مورد خشونت، فاصله وجود دارد. در این حقیقت، این فاصله و مرز باعث می‏‌شود که فرد یک برتری اخلاقی و تسلط برآن چیزی که نمایش داده می‏‌شود، داشته باشد. همچنین وجود این فاصله باعث می‏‌شود که این اضطراب کمتر حس شود.

تکرار بازی باعث می‏‌شود که فرد در موقعیت حقیقی از دیدن خشونت شوکه نشود و به راحتی با آن کنار بیاید. فاصله بین تصویر و متن، درک و شناخت و درک و دریافت در ارتباط بین کنسول و آواتار آن که در بازی وجود دارد، ابتدا به صورت غیر واقعی است؛ ولی با گذشت زمان، کم کم این فاصله از بین می‏‌رود و آسیب‏های حاصل از نگرانی‏های اخلاقی به وجود می‏‌آیند.

در درون هویت، نوعی احساس خطر وجود دارد. منیت یک تهاجم، درونی است و ساختار پارانوییدی دارد؛ در حالی که خشونت در زمان دفاع فرد از خود، برون ریزی احساس خشم بر دیگری است و اینها عواقبی دارند که باید آنها را در بازی‌های رایانه‌ای خشونت‌آمیز، بررسی کرد. کسانی که طرفدار پخش تصاویر خشونت‌آمیز هستند، بر این باورند که فرد با دیدن این گونه نمایش‌ها، نوعی واکنش اخلاقی از خود بروز می‌دهد و در زمان واقعی به درستی می‏‌داند که چه کاری باید انجام دهد.

روزنامه نگاران و گزارش‌گران از این فراتر رفته، به اعتقاد آنان، مردم باید شاهد صحنه‏هایی که آنان دیده‌اند، باشند؛ ولی در مورد بازی‌های رایانه‌ای، موضوع متفاوت است. در این بازی‌ها تصاویری که دیده می‏‌شوند، تنها منظر دور ندارند؛ بلکه در بازی، دشمنانی وجود دارند که باید کشته شوند؛ تا نجات حاصل شود. این نقش‏های گوناگون و خشونت‏های متفاوتی که بازیکن در بازی می‏‌بیند، اصول اخلاقی فرد را تهدید می‏‌کند و فردیت شخص را از بین می‏‌برد.

تفاوت خشونتی که در بازی‌های رایانه‌ای وجود دارد، با خشونتی که در دیگر رسانه‏ها وجود دارد، در این است که در بازی‌های رایانه‌ای تعامل وجود دارد و ممکن است فرد به طور عمیقی درگیر بازی شود و این درگیری بیش از حد ممکن است؛ به طوری که شخص در کنترل خود با مشکل مواجه می‌شود و این امر هنگامی که فرد نمی‏‌تواند یک بی نهایت را تصرف کند و بر یک بیکران غلبه نماید، ایجاد می‏‌شود.

گیمر در دنیای بازی، با یک سری فاصله روبه‌رو است و وقتی در دنیای واقعی قرار می‏‌گیرد، این فاصله از بین می‌رود و فرد با آزادی و انعطاف‌پذیری بیشتری مواجه است و به این ترتیب، دستور دادن و خشونت، لذت‌بخش می‏‌شود.براساس تحقیقات جدید دانشگاه ایالت می‏شیگان، بازی‌های ویدیویی خشن، مغز انسان را در حالت مبارزه قرار می‏‏دهد و آن را برای پرخاشگری آماده می‏‏کند و در واقع، الگوی فعالیت‏های مغزی می‏‏تواند، تحت تأثیر خشونت مجازی باشد.

 

2. اعتیاد5 و مواد مخدر

مشاهدة مصرف تنباکو و یا مواد مخدر در بازی‏ها، می‏‏تواند تابوی درونی- اجتماعی مصرف نکردن آنها را برای مخاطب، شکننده کند و نا خواسته ترویج برای مخاطب باشد. این رفتار وقتی توسط قهرمان داستان انجام شود. آسیب به مراتب بیشتری خواهد داشت، عبور از این خط قرمز به ویژه برای نوجوانان، یک آسیب بسیار جدی است و زمینه‌ساز اعتیاد به مصرف مواد مخدر در خارج می‌شود.

 

3. تحریک‏های جنسی

یکی از موارد بسیار مشهود در بازی‏ها، ترویج و آموزش تنوع‌طلبی جنسی، روابط جنسی خارج از هنجارهای اجتماعی، توصیه‏های غیر مذهبی، مانند هم جنس گرایی است و همچنین تجاوز از یک طرف و از طرف دیگر عریانی یا پوشش نیمه عریان و رفتارهای تحریک آمیز در بازی‏ها، می‏‏تواند منجر به آسیب‏های روحی و جسمی شود. چگونگی نوع آشنایی کودکان و نوجوانان در بازی‏ها دربارة روابط جنسی نیز مورد توجه و اهمیت خاصی است و نوجوانان با مسائلی آشنا می‏‏شوند که از لحاظ سنی نباید به این زودی درگیر آنها شوند و به نوعی تشویق و ترغیب به سوی بلوغ زود رس است و برای جوانان، موجب ایجاد شوق در این امور غیر اخلاقی است.

 

4. تضاد در هویت

امکان انتخاب آواتار زن یا مرد در بازی، باعث بروز مشکلاتی می‏‌شود؛ مثلاً پسری که میل جنسی بالایی دارد، از انتخاب دختری زیبا که او نیز میل جنسی بالایی داشته، لذت می‏‌برد و حتی به این طریق بر شرمی که از جنس مخالف خود دارد، غلبه می‏‌کند. در بازی، کسانی که میل جنسی بالایی دارند و یا حتی دوجنسه هستند، قادرند سناریو‏های بسیاری را بازی کنند. وجود داستان، تصویر، نور و صدا و نیز حسی که بازی در اختیار بازیکن قرار می‏‌دهد، مسائل روانی او را تحت الشعاع قرار می‏‌دهد که این، اصول اخلاقی فرد را شکل می‏‌دهد.

در میان نوجوانان، هویت جنسی، مسئله‌ای واقعی است که پسران و دختران درگیر آن شده، معنای زن بودن و مرد بودن را نمی‏‌دانند. مسئله سکس و هم‌جنس گرایی، اضطراب مسائل جنسی را در میان آنها بالا می‏‌برد. همچنین هم‌جنس گرایی خانم‏ها و آقایان و دو جنس گرایی در مدارس، بسیار زیاد می‏‏شود و دختران و پسران خیلی زود به بلوغ می‏رسند و نیاز به داشتن دوست از جنس مخالف در آنها زیاد می‏‌شود.

اضطراب‏های پست مدرن در شکل گیری هویت، منجر به رفتارهای هیستریک می‏‌شود و دختران و پسران در این سنین، رفتارهای هیستریک زیادی از خود نشان می‏‌دهند. آنان نقش‏هایی را که جامعه به عهده آنان می‏‌گذارد، نمی‏‌پذیرند و تلاش می‏کنند تا در نقش‏های مجازی دیگری قرار بگیرند. دختران در معرض خشونت قرا می‏‌گیرند و می‏‌دانند که چطور با آن مقابله کنند و پسران نیز حس قرار گرفتن در مقابل جنس مخالف را فرا گرفته، احساسات خود را نشان می‏‌دهد.

 

5. ترس

یکی از جذابیت‏های کاذب بازی‏های رایانه‌ای، ایجاد ترس و وحشت است. ترس، نوعی احساس درونی مبنی بر عدم امنیت و بی‌اعتمادی به فضای موجود است و پی آمد‏هایی مانند تزلزل شخصیتی و عدم خود باوری را در بردارد.این احساس درونی ممکن است به آسیب‏هایی نظیر اضطراب‏های مزمن، لکنت زبان در کودکی و بیماری‏های قلبی-تنفسی و همچنین حس بدبینی و رفتارهای محافظه کارانه در محیط اجتماعی منجر شود.

 

6. نقض ارزش‏های دینی

بازی‏هایی که بر اساس زندگی هی سکولار و اومانیستی طراحی شده‌اند، اصولاً دین و مذهب در آنها جایگاهی ندارد و موجب شکستن حریم‏های دینی می‌شوند.6ارائه شخصیت‏هایی با ویژگی‌های ضداخلاقی و پوشش‏های نامناسب در کنار منزوی شدن نوجوانان، می‏‏تواند سبب نهادینه شدن ارزش‌های منفی اخلاقی شود.

برخی موارد نقض ارزش‏های دینی منطبق عبارتند از:

الف. نقض اصول اساسی یا باورهای دینی و اعتقادی؛ مانند بهشت و جهنم و ایجاد باور‏های کاذب دینی و نمایش الگو‏های خرافاتی.

ب. بی توجهی به توصیه‏های دینی و انجام محرمات،؛ مانند مصرف مشروبات الکلی و قمار و روابط غیر اخلاقی و نامشروع.

ج. بی‌حرمتی به اولیای خدا و پیروان و ضعیف نشان دادن مسلمانان یا تبعیض می‏ان مسلمانان و غیرمسلمانان.

د. توهین به مکان‌های مقدس و مورد احترام ادیان؛ مانند توهین به مسجد و کلیسا.

 

7. نقض هنجارهای اجتماعی

دانش آموزانی که بازی‏های رایانه‏ای انجام می‏‏دهند، نسبت به دیگر دانش‌آموزان خشونت و پرخاش‌گری بیشتری از خود نشان می‌دهند و از جنبه مشارکت اجتماعی، کمتر از دانش‏آموزانی هستند که این‏گونه بازی‏ها را انجام نمی‏‏دهند؛ اما از نظر وضعیت تحصیلی، هر دو گروه در سطح یکسان و مشابهی هستند.استفاده از کلمات رکیک و رفتارهای ناشایستی که منجر به هنجارشکنی اجتماعی می‏‏شود، مانند دزدی کردن، یکی از آسیب‏هایی است که کودکان و نوجوانان در این بازی‏ها با آن آشنا می‏‏شوند. همچنین ایجاد فضایی برای تجربة ذهنی و روانی مخاطب، برای انجام رفتارهایی که مردم آزاری تلقی می‏‏شوند، از دیگر آسیب‏هایی است که می‏‏تواند منجر به اختلالات شخصیتی و اجتماعی فرد شود.

 

8. ناامیدی

ناامیدی در این بازی‏ها به دو صورت زیر ظهور پیدا می‌کنند:

الف. احساسی است که بازیکن بر خلاف میل خود مجبور است عملی را انجام داده، یا انجام ندهد. این اتفاق باعث ایجاد نوعی عذاب وجدان و احساس گناه در او می‏‏شود که با گذشت زمان تبدیل به عادت و سرانجام به اخلاق رفتاری می‏شود.

ب. احساسی است که بازیکن دچار یأس و سردرگمی در بازی می‏‏شود؛ به صورتی که در بازی، هیچ هدف امیدبخشی را دنبال نکند یا در پایان بازی متوجه شود که هدف دنبال شده در بازی، پوچ و بی‌معنی بوده است؛ اما در او شوق کاذبی ایجاد شده، تا بازی دیگری را امتحان کند و به تجربه بنشیند و این دارای حد و حصری نیست و گاهی منجر تخریب سلول‏های مغزی می‏‏شود.

ج. احساس غم عمیقی است که بازیکن پس از، از بین رفتن یکی از کاراکترهای محبوب بازی تجربه می‏‏کند.

سیدغلامحسن خاکزاد شاهاندشتی

منبع :‌ماهنامه پرسمان شماره 111

ادامه دارد..............

ادامه مطلب
یک شنبه 18 تیر 1391  - 12:02 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 68

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5837963
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی