به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

آیا تا به حال برای‌تان پیش آمده که در یک سفر هوایی و هنگام سوار شدن به هواپیما به جای مهماندار، یک کروکدیل به استقبال شما بیاید؟

خبرگزاری فارس: عجیب‌ترین اتفاقات در پروازهای هوایی

 

  باشگاه خبرنگاران، همه پروازهای هوایی به خوبی و خوشی تمام نمی‌شوند؛ برای یک پرواز بد حتماً لازم نیست خود هواپیما دچار مشکل شود یا سانحه‌ای رخ دهد؛ برخی مسافران نیز می‌توانند رفتارهای عجیب و غریب با غیردوستانه‌شان مشکلاتی درست کنند، هم برای کادر پرواز و مهمانداران و هم برای دیگر مسافران؛ در این بین نقش مهمانداران و خدمه هواپیما پررنگ می‌شود.

*مسافر بین راهی

اتفاق بعدی مربوط به مسافر یکی از پروازهای خط هوایی کنتیننتال است که در ماه می سال 2011 رخ داد؛ هنوز 20 دقیقه از بلند شدن هواپیما از فرودگاه هوستون (آمریکا) نمی‌گذشت که یک مرد 34 ساله به یک باره از جایش بلند شد و تلاش کرد در هواپیما را باز کند و به بیرون بپرد؛ مقصد هواپیما در واقع شیکاگو بود اما خلبان برای اینکه این مسافر را به اف.بی.آی تحویل دهد در سنت لوییس روی زمین نشست.

*کتک‌کاری به خاطر پشتی صندلی

در سپتامبر سال 2012 یک هواپیمای خط سوئیس که از زوریخ به پکن می‌رفت مجبور شد از میانه راه به زوریخ باز گردد؛ قضیه از این قرار بود که یکی از مسافران پشتی صندلی‌اش را عقب می‌دهد.

این موضوع مسافر پشتی را اذیت می‌کند و این دو پس از کمی بگو مگو با هم درگیر می‌شوند و آن قدر کتک‌کاری می‌کنند که هواپیما مجبور به بازگشت می‌شود؛ البته خدمه آنها را از هم جدا می‌کنند اما موضوع آن قدر جدی بود که هواپیما پس از 6 ساعت پرواز تصمیم به بازگشت می‌گیرد تا هر دوی آنها را تحویل پلیس دهد.

*مردی که برگه بخت آزمایی 10000 یوروی‌اش را خورد

در پروازی که از کراکو (لهستان) به انگلستان می‌رفت یکی از مسافران یک بلیط بخت آزمایی را به ارزش 2 یورو خرید؛ وقتی آن را باز کرد رقم غیر قابل باور 10000 یورو روی آن حک شده بود؛ اما وقتی مهماندار هواپیما به او گفت که این پول در هواپیما به او داده نمی‌شود، مسافر خوش شانس عصبانی می‌شود و برگه بخت آزمایی را می‌خورد؛ با این کار او بعداً جایزه‌اش را نیز از دست می‌دهد؛ بعد از اینکه این قضیه سروصدایی به راه انداخت جامعه هوایی تصمیم می‌گیرد بخشی از پول را به این مسافر بدهد.

*سگی در قفسه چمدان‌ها

یک مسافر آمریکایی در پروازی که در سال 2007 از ویرجین آتلانتیک به لندن می‌رفت به طور مخفیانه و قاچاقی سگ پودلش را به داخل هواپیما آورد و در قفسه چمدان‌ها جا داد؛ این فرد برای اینکه کسی متوجه سروصدای سگش نشود گاه و بیگاه با صدای بلند آواز می‌خواند.

این مرد همینطور به استتار پرسروصدای خود ادامه می‌داد که ناگهان در قفسه باز می‌شود و سگ بیرون می‌پرد؛ البته سگ بعد از فرود هواپیما به قرنطینه فرستاده شد.

*کروکدیل کنار در خروج اضطراری

در نوامبر سال 2007 در پروازی که از رم به پاریس می‌رفت یک کروکدیل جلوی در خروج اضطراری را گرفته بود؛ البته قضیه جلوی در خروج اضطراری بودن مهم‌تر از خود کروکدیل بود؛ چرا که این کروکدیل، یک کروکدیل بزرگ پارچه‌ای با روکش مخمل بود؛ اما خانمی که صاحب این کروکدیل بود به هیچ وجه زیر بار نمی‌رفت که آن را از مقابل در خروج اضطراری بردارد و در جای مخصوص وسائل و چمدان‌ها بگذارد.

ادامه مطلب
شنبه 29 مهر 1391  - 12:18 PM

 

عجب محصول خودشناسی نادرستی است که از ضعف رابطة معرفتی انسان با خداوند ناشی می‌شود.درحالی‌که موحد راستین، دچار چنین خطایی نمی‌شود. او هر ویژگی یا فعل ارزشمندی را که در خود می‌یابد،ناشی از لطف و ارادة الهی می‌داند.

خبرگزاری فارس: رذائل اخلاقی از منظر نهج‌البلاغه

 

اشاره:

در قسمت اول به یکی از رذایل اخلاقی به‌نام «حسد» که از آن به‌عنوان «اشدّ امراض نفسانیّه» یاد می‌کنند؛ بحث نمودیم که مباحثی از قبیل: معنای حسد، ریشه‌های حسد، مفاسد و زیان‌های حسد و راه علاج و درمان حسد آورده شد؛ حال در این قسمت نیز به یکی دیگر از رذایل اخلاقی، مراتب آن، مذمت آن در نهج‌البلاغه و علاج و درمان آن می‌پردازیم.

عجب

یکی از صفات بسیار خطرناکی که متأسفانه بیش‌تر در انسان‌های به ظاهر وارسته و پیراسته، خود را نشان می‌دهد، «عجب» و خودپسندی است که از آن به‌عنوان «اعظم مهلکات»1 یاد می‌کنند.

تعریف عجب

«عجب» عبارت است از بزرگ دانستن نعمت و تکیه بر آن و فراموش کردن نسبت نعمت با نعمت دهنده.2برخی گفته‌اند:«عجب» آن است که انسان خود را به خاطر کمالاتی که در خود سُراغ دارد، بزرگ بشمارد اعم از آن که واقعاً واجد آن کمالات باشد یا خیال کند که واجد کمال است.3پس عجب، محصول خودشناسی نادرستی است که از ضعف رابطة معرفتی انسان با خداوند ناشی می‌شود. درحالی‌که موحد راستین، دچار چنین خطایی نمی‌شود. او همه چیز را از خدا می‌داند و هر ویژگی یا فعل ارزشمندی را که در خود می‌یابد، ناشی از لطف و ارادة الهی می‌داند.4

مراتب عجب

حضرت امام خمینی (ره)در کتاب خود،5 برای عُجب مراتبی را ذکر می‌کنند.که به‌طور خلاصه اشاره می‌کنیم.مرتبه اولی که از همه بالاتر و قدرت هلاکش بیش‌تر است، حالی است که به‌واسطة شدت عجب در قلب انسان پیدا شود که با ایمان یا خصال دیگرش بر ولیّ نعمت خود منّت گذارد.مرتبه دیگر آن است که به واسطة شدّت عجبی که در قلب است، خود را در سلک مقربین و سابقین بشمارد.

درجة دیگر آن است که خود را از خدای تعالی به واسطة ایمان یا ملکات یا اعمال، طلب‌کار بداند و مستحق ثواب شمارد و بر خدا لازم بداند که او را در این عالم، عزیز و در آخرت، صاحب مقامات کند.و رتبة دیگر از عجب آن است که خود را از مردم دیگر ممتاز بداند و بهتر شمارد و اعتماد به خود و ایمان و اعمال خود کند و دیگر مخلوقات را ناچیز و ناقص شمارد و به همه مردم به نظر خواری نگاه کند!

مذمّت عجب در نهج‌البلاغه

حضرت امام علی (ع) از عُجب به‌عنوان «غربت و تنهایی» تعبیر می‌کنند:«وَلا وَحْدَةَ أوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ غربتی؛ وحشت‌بارتر از خودپسندی و عجب نیست.»6و در جای دیگر، چنین می‌فرمایند:«وَ أوْحَشَ الْوَحْشَةِ العُجْبُ؛  وحشتناک‌ترین وحشت، عجب و خودپسندی است.»7

عیب است، بزرگ برکشیدن خود را 

و اندر همه خـلق، گـزیدن خود را

از مـردمک دیده به بـاید آمـوخت 

دیدن همه کس را و ندیدن خود را 8«خواجه عبدالله انصاری»

«عجب» انسان را از رسیدن به کمال و سعادت واقعی محروم می‌کند و هم‌چنین باعث می‌شود که قوة تعقّل انسان به وجه أحسن عمل نکند. چنان‌که حضرت امام علی (ع) می‌فرمایند:«الإعْجَابُ یَمنَعُ الإزْدِیَادَ؛ خودپسندی، مانع دست‌یابی به افزایش است.»9«عُجْبُ المَرْءِ بِنَفْسِهِ أحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ؛ خودپسندی یکی از حسودان عقل است.»10

حجاب دیدن آن روی، شرک و خود‌بینی است

ز هستی تو رخش را نقاب در پیش است

وجود او به مثل هـمچو آب و تـو ماهـی

خبر از آب نداری و آب در پیش است

نظر به او نتوان کرد چون ز عکس رخش

به‌دور باش هزار آفتاب در پیش است11«فیض کاشانی»

«عجب» عبارت است از بزرگ دانستن نعمت و تکیه بر آن و فراموش کردن نسبت نعمت با نعمت دهنده.2برخی گفته‌اند:«عجب» آن است که انسان خود را به خاطر کمالاتی که در خود سُراغ دارد، بزرگ بشمارد اعم از آن که واقعاً واجد آن کمالات باشد یا خیال کند که واجد کمال است.

«وَاعْلَمْ أنَّ الإعْجَابَ ضِدُّ الصَّوابِ وَ آفَةُ الألبَابِ؛ بدان که عجب و خودپسندی، مایة خطا و باعث تضعیف قوای فکری است.»12

نیک نامی‌ خواهی ای دل، با بَدان صحبت مدار

خودپسندی، جـان من، بـرهان نـادانی بـود13

در جای دیگر، حضرت می‌فرمایند: گناهی که انسان مرتکب شود و سپس توبه نماید، بهتر از عمل نیک و صالحی است که انسان را به عجب و خودپسندی وادارد.«سَیِّئَةٌ تَسُؤُکَ خَیرٌ عِندَاللهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعجِبُکَ.»14

و بالاخره این‌که، حضرت علی (ع) طی نامه‌ای به مالک اشتر، در مورد عجب و خودپسندی به وی چنین هشدار و گوش‌زد می‌فرمایند:«وَ إِیَّاکَ وَالاِْعْجَابَ بِنَفْسِکَ، وَالثِّقَةَ بِمَا یُعْجِبُکَ مِنْهَا، وَحُبَّ الاِْطْرَاءِ، فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّیْطَانِ فِی نَفْسِهِ، لِـیَمْحَقَ مَا یَکُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْـمُحْسِنِینَ؛ مبادا هرگز دچار خودپسندی گردی! و به خوبی‌های خود اطمینان کنی و ستایش را دوست داشته باشی که این‌ها همه از بهترین فرصت‌های شیطان برای هجوم آوردن به توست تا کردار نیک نیکوکاران را نابود سازد.»15

علاج و درمان عجب

عجب مرضی است که جز نادانی محض علّت دیگری ندارد، بنابراین درمانش علم و معرفت است. آن‌چه انسان بدان عجب می‌ورزد بر دو قسم است:

الف. آن‌هایی که در کبر دخالت دارند و انسان به خاطر آن‌ها تکبر می‌ورزد. علاج این قسم در بحث تکبّر ذکر خواهد شد.

ب. آن‌هایی که در تکبّر دخالت ندارندکه خود به چند قسم تقسیم می‌شوند:

1. قدرت و سطوت

علاج این قسم به این است که بداند یک روز تب کافی است که قدرتش را تبدیل به ضعف کند و یک پشه او را عاجز می‌کند.

2. عجب به عقل و زیرکی

علاجش آن است که بیندیشد که با کوچکترین مرضی که بر مشاعرش عارض شود، چنان عقلش مختّل می‌شود، که وسیله خنده و بازیچة دیگران می‌گردد.

3. عجب به زیادی نفرات

علاج این قسم، این است که در ضعف خود و آن‌ها بیندیشد و بداند که همه آن‌ها بندگان ضعیف و عاجزی هستند که نفع و ضرر، موت و حیات، نشر و حشر خود را در اختیار ندارند.

4. عجب به مال، جمال و اصل و نسب16

چنان‌چه از این مطالب فهمیده می‌شود، درمان و علاج همه اقسام عُجب، اندیشه و تعقّل در مورد خود انسان است.چنان‌چه حضرت امام علی (ع) در این مورد، بیان زیبایی دارند:«مَا لإبْنِ آدَمَ وَالْفَخْرِ: أوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَآخِرُهُ جِیفَةٌ وَ لایَرْزُقُ نَفسَهُ وَ لایَدْفَعُ حَتْفَهُ؛ فرزند آدم را با فخرفروشی چه کار؟ او که در آغاز نطفه‌ای گندیده و در پایان مرداری بدبو است. نه می‌تواند روزی خویشتن را فراهم کند و نه مرگ را از خود دور نماید.»17

ای هست وجود تو ز یک قطره منی  معلوم نمی‌شود که تو چند منی

تا چند منی ز خود که کو همچو منی  نیکو نبود منی ز یک قطره منی18«شیخ بهایی»

پی‌نوشت‌:

1. قمی، شیخ عباس، معراج السعاده، ص58.

2. شبّر، سیدعبدالله، اخلاق، ص275.

3. سلطانی، غلام‌رضا، تکامل در پرتو اخلاق، ج1، ص50 .

4. فتح‌علی‌خانی، محمد، آموزه‌های بنیادین علم اخلاق، ج2، ص209.

5. خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص63. (کمی ‌با دخل و تصرف)

6. نهج‌البلاغه، حکمت113، ش1، ص650.

7. همان، حکمت 38، ش1، ص632.

8. دشتی، محمد، معارف نهج‌‌البلاغه در شعر شاعران، ج2، ص928.

9. نهج‌البلاغه، حکمت 167، ص666.

10. همان، حکمت 212، ص674.

11. دشتی، محمد، معارف نهج‌البلاغه در شعر شاعران، ج2، ص1050.

12. نهج‌البلاغه، نامة31، ش57، ص526 .

13. دشتی، محمد، معارف نهج‌البلاغه در شعر شاعران، ج2، ص786.

14. نهج‌البلاغه، حکمت 46، ص634.

15. همان، نامة 53، ش145، ص588 .

16. شبّر، سیدعبدالله، اخلاق، ص281. (با کمی‌دخل و تصرف و تلخیص)

17. نهج‌البلاغه، حکمت 454، ص736 .

18. دشتی، محمد، معارف نهج‌البلاغه در شعر شاعران، ج2، ص1185.

محمد‌حسین فصیحی/کارشناسی ارشد/ فلسفه

منبع :‌ماهنامه آفاق مهر شماره 49

ادامه مطلب
شنبه 29 مهر 1391  - 12:12 PM

 

حسود همه را با نیش زهرآلود خود می‌گزد و با زخم زبان و غیبت، مردم را از خود می‌رنجاند و باعث به‌وجود آمدن نفاق و در نهایت از بین رفتن محبّت و دوستی‌ها می‌شود.

خبرگزاری فارس: رذائل اخلاقی از منظر نهج‌البلاغه

 

1. حسد

«حسد» از جمله امراضی است که از آن به‌عنوان، «اشدّ امراض نفسانیّه»1 یاد می‌کنند که باعث ناراحتی انسان در دنیا و مانع کمال واقعی و سعادت حقیقی او در آخرت خواهد شد.

1ـ1. معنای حسد

هنگامی ‌که نعمتی به بنده‌ای عطا می‌شود، کسی که ناظر بر تنعّم اوست، اگر شکرگزار یا بی‌تفاوت نباشد، یکی از این دو حالت در او پیدا می‌شود.

الف. از وجود آن نعمت ناراحت باشد و زوال آن را آرزو کند.

ب. از وجود نعمت ناراحت نباشد و زوال آن را نیز آرزو نکند، ولی مایل باشد که او هم از چنان نعمتی برخوردار باشد. این حالت غبطه یا رقابت نامیده می‌شود که بر عکس حسد از صفات پسندیده و موجب رشد و تحرک انسان است.2

2ـ1. ریشه‌های حسد

علمای اهل اخلاق برای حسد، علل و ریشه‌های متعدّدی را برشمرده‌اند که شایسته است به برخی از آن‌ها اشاره کنیم.

1ـ2ـ1. خودپرستی

یکی از ریشه‌های حسد، عجب است که مراد از آن، خودپسندی است. یعنی انسان، همه چیز خود را پسندیده بداند و نقصی را در آن نپذیرد. خودپرستی، رفتار ناپسند فرد را مستحسن جلوه می‌دهد و باعث می‌شود شخص، خود را از دیگران برتر بداند.این‌جاست که عوامل فاسد، میوة فاسد می‌دهد و حسد نمودار می‌شود. حسدی که از خودپسندی ریشه بگیرد، فرد را پلنگ‌صفت و درنده‌خو می‌کند به گونه‌ای که با هرکس که از او بالاتر باشد، دشمنی می‌ورزد و به او حمله‌ور می‌شود.

2ـ2ـ1. تکبّر

کسی که این صفت رذیله را دارد، دوست می‌دارد که خود را از دیگران برتر ببیند و همه مردم، زیردست او باشند. حتّی در مرتبه خودش هم کسی را تحمل نمی‌کند.متکبّر، بر بندگان خدا با نظر حقارت می‌نگرد، چون مغزش بسیار کوچک و فکرش کوتاه است. همیشه بر مقام خود می‌ترسد. اگر احساس کند که رقیبی پیدا کرده است و کسی به موقعّیت او یا بالاتر رسیده است، بسیار مضطرب می‌شود و در پی تحقیر او بر می‌آید. اگر حسد، هم از کبر و هم از عجب ریشه بگیرد، حسود خطرناک‌تر می‌شود. چون در این صورت به جز خود، هیچ‌کس را شایسته و لایق نمی‌داند. فضایل دیگران را منکر می‌شود و اگر توانایی داشته باشد، کاری می‌کند که اثری از نام نیک برای کسی باقی نماند.

3ـ2ـ1. بخل

بخیل، کسی است که از خیر رساندن به دیگران دریغ می‌کند. حسود بخیل، از حسود خودخواه و متکبّر، پلیدتر است؛ زیرا آن دو اگر زوالِ نعمتی را از کسی خواستار بودند، از آن نظر بود که آن را برای خود می‌پنداشتند و نعمت و موقعیت دیگران را به زیان خود می‌دانستند، ولی بخیل، از قرار داشتن نعمت‌ها در دست مردم ناراحت است، هرچند بودن آن نعمت‌ها در دست مردم به زیان او نباشد که هیچ، به سودش هم باشد!

متکبّر، بر بندگان خدا با نظر حقارت می‌نگرد، چون مغزش بسیار کوچک و فکرش کوتاه است. همیشه بر مقام خود می‌ترسد. اگر احساس کند که رقیبی پیدا کرده است و کسی به موقعّیت او یا بالاتر رسیده است، بسیار مضطرب می‌شود و در پی تحقیر او بر می‌آید.

تا بخل و حسادت به جهان راهبر است آزاده

ذلیل و راستگو در خطر است3«ملک الشعراء بهار»

بخیل، به هیچ نعمتی از نعمت‌های خدا رضایت نمی‌دهد. پیوسته زبان اعتراضش باز است و جهان هستی را مورد استیضاح قرار می‌دهد.

4ـ2ـ1. حرص و آز

چهارمین ریشة حسد، حرص و طمع است. طمع‌کار خواهان آن است که همه چیز از آنِ او باشد. هر مقدار که داشته باشد، باز هم آرزومند دارایی بیش‌تر است. غریزة فزون‌خواهی حریص و آزمند، آرام‌گرفتنی نیست و پی‌در‌پی افزایش می‌یابد.حسد، از حرص زائیده می‌شود و این مادر و فرزند، با یک‌دیگر همکاری می‌کنند تا انسآن‌ها را بیچاره کنند. هرچه بخورند، سیری ندارند. اگر همه جهان را در کامشان بریزی، باز هم گرسنه‌اند و زیادتر می‌خواهند!4

3ـ1. مفاسد و زیان‌های حسد

حسد می‌تواند سرچشمه و منشأ بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی باشد که به برخی از آن‌ها به‌عنوان نمونه اشاره می‌کنیم.

1ـ3ـ1. منفور شدن

حسد، انسان را در نزد آحاد مردم منفور می‌سازد؛ چون حسود همه را با نیش زهرآلود خود می‌گزد و با زخم زبان و غیبت، مردم را از خود می‌رنجاند و باعث به‌وجود آمدن نفاق و در نهایت از بین رفتن محبّت و دوستی‌ها می‌شود.چنان‌چه حضرت امام علی (ره) در این زمینه می‌فرمایند:«حسد الصّدیق من سقم المودّة»5

2ـ3ـ1. ناراحتی همیشگی

از مفاسد و زیان‌های دیگر حسود، آن است که پیوسته در سوز و گداز و اضطراب و اندوه است، لذا افراد حسود معمولاً رنجور و از نظر اعصاب و دستگاه‌های مختلف بدن غالباً ناراحت و بیمارند و این حقیقت، امروزه مسلّم شده است که بیماری‌های جسمی ‌در بسیاری از موارد عامل روانی دارد.6حسادت از زهر کشنده هم خطرناک‌تر است؛ زیرا زهر فقط به جسم آدمی آسیب می‌رساند، امّا حسد، روح و جسم آدمی، را با هم نابود می‌سازد. چنان‌که امام علی (ره) می‌فرمایند:«العَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ، عَنْ سَلَامَةِ الأجْسَادِ؛ تعجّب دارم که چرا حسودان به تندرستی خویش نمی‌اندیشند»7

از دیگر زیان‌های حسد، نابود کردن فضایل اخلاقی است. حسد، روح نورانی را تاریک و ظلمانی می‌کند و صفات عالیه و کمالات نفسانیه را زائل می‌نماید. حسد، سپیدی‌ها را می‌برد و به‌جای آن، نقاط سیاهی در دل می‌گذارد. حسد، صفات نیک و فضایل اخلاقی را می‌خورد، چنان‌که آتش هیزم را.

زیان‌تر خویش را و دیگران را  نباشد

چون حسد در جملة هستی8«مولوی»

حضرت علی (ره) برای حفظ سلامتی و تندرستی، به ترک این خصلت زشت سفارش می‌کنند و چنین می‌فرمایند:«صِحَّةُ الْجَسَدِ، مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ.»9از ارسطو پرسیدند که چرا حسود همیشه مغموم و ناراحت است؟ پاسخ داد: حسود همانند سایر مردم هم غم دارد و هم شادی، ولی علاوه بر غم و اندوه خویش، از خوشی‌ها و شادی‌های مردم نیز مغموم و ناراحت می‌گردد. لذا همیشه ناراحت است؛ یعنی حسود هم باید درد و رنج غم خود را تحمّل کند و هم درد و رنج خوشی‌های مردم را.10

3ـ3ـ1. تباهی عبادات حسود

حسود به واسطة حسادتش همه نیکی‌ها و عبادت‌هایش را نابود و تباه می‌نماید و در نتیجه، حسد باعث می‌شود که نور ایمان از قلب آدمی‌ رخت بربندد و انسان از رسیدن به کمال واقعی و سعادت حقیقی بازماند.

حضرت امام علی (ره) در این مورد، جمله‌ای زیبا دارند: «وَ لاتَحَاسَدُوا، فَإنَّ الْحَسَدَ یَأکُلُ الإیمانَ کَمَا تَأکُلُ النَّارَ الْحَطَبَ؛ حسد نورزید که حسد ایمان را چونان آتشی که هیزم را خاکستر کند، نابود می‌سازد.»11

حسد از ما و مردم کَنْد بُنیاد 

حسد ایـمان و دین را داد بر باد

توکّل‌ کن حسد را ریشه برکن 

مگو دولت چه روگردان شد از من12«رفعت سمنانی»

4ـ3ـ1. منشأ جنایات

منشأ بخش عظیمی ‌از جنایات که در دنیا واقع می‌شود، حسادت است؛ یعنی اگر عوامل اصلی قتل‌ها، دزدی‌ها، تجاوزها، ستم‌ها، غیبت‌ها، دروغ‌گویی‌ها و... را بررسی کنیم، خواهیم دید که قسمت قابل توجّهی از آن‌ها از حسد مایه می‌گیرند. لذا حسد را به شراره‌ای از آتش تشبیه کرده‌اند که می‌تواند موجودیّت حسود و جامعه‌ای را که در آن زندگی می‌کند، به خطر بیندازد.13

استاد مصباح می‌فرمایند:«یکی از انگیزه‌های قتل نفس، حسد است. انگیزة اوّلین قتلی که بر روی زمین اتفاق افتاده، یعنی قتل هابیل به دست قابیل، بنا به گفته قرآن، حسد بوده است.»14

حسود، تمام اقوال و افعالی را که مقتضای حسد است، ترک کند و خود را به انجام نقیض آن‌ها مکلّف نماید. مثلاً اگر حسد اقتضاء می‌کند که متعرض عرض و آبروی محسود شود، زبانش را به مدح و ستایش او عادت دهد.

حضرت امام علی (ره) نیز این جریان را به‌طور مفصّل چنین بیان می‌فرمایند:«و شما همانند قابیل نباشید که بر برادرش تکبّر کرد. خدا او را برتری نداد. خویشتن را بزرگ می‌پنداشت و حسادت او را به دشمنی واداشت.  تعصّب، آتش کینه در دلش شعله‌ور کرد و شیطان باد کبر و غرور در دماغش دمید و سرانجام پشیمان شد و خداوند، گناه قاتلان را تا روز قیامت برگردن او نهاد.»15

5ـ3ـ1. از بین بردن فضایل

از دیگر زیان‌های حسد، نابود کردن فضایل اخلاقی است. حسد، روح نورانی را تاریک و ظلمانی می‌کند و صفات عالیه و کمالات نفسانیه را زائل می‌نماید. حسد، سپیدی‌ها را می‌برد و به‌جای آن، نقاط سیاهی در دل می‌گذارد. حسد، صفات نیک و فضایل اخلاقی را می‌خورد، چنان‌که آتش هیزم را.16

4ـ1. راه علاج و درمان حسد

بهترین راه برای از بین بردن این بیماری سه چیز است:

یک: حسود بداند‌که حسد، خسران دنیا و آخرت را برایش به ارمغان می‌آورد؛ زیرا حسد در واقع عبارت است از ناراضی بودن بر قضای الهی و این‌که چرا فلان نعمت را بر دیگری عنایت فرموده است. از طرف دیگر بداند که با حسد از هم‌نشینی اولیاء خدا دارد و با شیطان و کفّار هم‌نشین می‌شود.

دو: در مقام عمل درصدد علاج آن بکوشد؛ یعنی انسان حسود، تمام اقوال و افعالی را که مقتضای حسد است، ترک کند و خود را به انجام نقیض آن‌ها مکلّف نماید. مثلاً اگر حسد اقتضاء می‌کند که متعرض عرض و آبروی  محسود شود، زبانش را به مدح و ستایش او عادت دهد.

سه: قدری تفکّر تعقّل کند که آیا با حسادت حسود، نعمتی را که خداوند به دیگری داده است، پس می‌گیرد؟و آخر این‌که، می‌بایستی انسان تمام همّ و غمّ خود را بر این بگذارد که ریشه‌های حسد از قبیل کبر، خودخواهی و شدّت حرص که را از ریشه بخشکاند.1

پی‌نوشت‌ :

1ـ قمی، شیخ عباس، معراج السعاده، ص111.

2ـ شبّر، سیدعبدالله، اخلاق، ص255.

3ـ دشتی، محمد٬‌ معارف نهج‌البلاغه در شعر شاعران، ج1، ص211.

4ـ عارفیان، حسین، حسد از منظر امام خمینی (ره)، برگرفته از کتاب (امام خمینی (ره) و اندیشه‌های اخلاقی ـ عرفانی «مقالات اخلاقی 2» )، ص448.

5ـ نهج‌البلاغه، حکمت 218، ص675 .

6ـ طاهری، حبیب الله، اخلاق اسلامی، ص263.

7ـ نهج‌البلاغه، حکمت 225، ص676.

8ـ دشتی، محمد، معارف نهج‌البلاغه در شعر شاعران، ج2، ص1074.

9ـ نهج‌البلاغه، حکمت 256، ص682.

10ـ طاهری، حبیب الله، اخلاق اسلامی، ص263.

11ـ نهج‌البلاغه، خطبة 86 ، ش12، ص144.

12ـ دشتی، محمد، معارف نهج‌البلاغه در شعر شاعران، ج1، ص212.

13ـ سلطانی، غلام‌رضا، تکامل در پرتو اخلاق، ج1، ص98.

14ـ مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن، ج3، ص231.

15ـ نهج‌البلاغه، ترجمة خطبة192، ش 25و26، ص385.

16ـ امام خمینی  (ره)و اندیشه‌های اخلاقی ـ عرفانی (مقالات اخلاقی 2)، ص456.

17ـ‌ خمینی، روح الله، چهل حدیث، ص113. (با کمی‌دخل و تصرف)

محمد‌حسین فصیحی/کارشناسی‌ارشد فلسفه

منبع :‌ماهنامه آفاق مهر شماره 48

ادامه مطلب
شنبه 29 مهر 1391  - 12:11 PM

 

 وقتی تکنولوژی و طراحی دست به دست هم دهند می‌توان در آشپزخانه و از قابلمه‌ای که روی شعله قرار دارد هم تلفن همراه را شارژ کرد.

خبرگزاری فارس: شارژ موبایل با قابلمه + تصاویر

 

 وسیله‌ای که در زیر می‌بینید طرح مفهومی اولیه از یک ژنراتور حرارتی است،‌ این ژنراتور می‌تواند با متصل شدن به یک منبع حرارتی، از قابلمه روی شعله گرفته تا بخاری، انرژی گرمایی را به الکتریسیته تبدیل کند.

این وسیله جالب و دوست‌دار محیط زیست که انرژی گرمایی هدر رفته را به انرژی الکتریکی تبدیل می‌کند دارای پورت یو اس بی است که از آن می‌توان برای شارژ کردن موبایل و سایر وسایل الکتریکی استفاده کرد. 

ادامه مطلب
شنبه 29 مهر 1391  - 12:04 PM

 

خريد ميوه و سبزيجات در نگاه برخي افراد به گونه‌اي است كه به رغم تكرار ممكن است همچنان در تشخيص نوع مرغوب، سالم و رسيده آن سردرگم باشند.

 

غصه نخوريد! موارد زير را بخوانيد و با ويژگي‌هاي خريد برخي از ميوه‌ها و سبزيجات آشنا شويد:

پياز: در سه رنگ سفيد، صورتي متمايل به بنفش و قرمز موجود است. صورتي و قرمز رطوبت كمتر و عطر و تندي بيشتري دارند. سفيد آبدارتر و معمولاً شيرين‌تر است و به  همين دليل نرم‌تر بوده، زودتر كپك مي‌زند. هر سه بايد پوستي خشك داشته باشند. اگر پوستشان جدا شده باشد نشانه ماندگي است. دقت كنيد سبز نباشند و جوانه نزده باشند. پياز بنفش مناسب براي غذاهاي سرخ كردني و تهيه پيازداغ و سفيد براي تهيه سالاد و همراه با كباب استفاده مي‌شود.

قارچ: پايه و كلاهك آن بايد كاملاً به هم چسبيده و يكدست باشد و لكه و تركي در آن ديده نشود.

گلابي: اندكي فشار بر آن وارد كنيد اگر نرم باشد نشانه رسيدگي و پرآبي آن است.

كاهو: وسط آن را حتما نگاه كنيد تا در صورت وجود آفت و شته پولتان هدر نرفته باشد. هر چه ساقه كوتاه و نازك باشد كاهو جوان‌تر است و برگ‌هايش نيز نازك‌تر وخوش‌خوراك‌تر.

بادمجان: پوست بنفش متمايل به تيره، خوشرنگ، براق و صاف دارد، نه چروك و نرم. در صورت ماليدن آنها به هم بايد صداي قژقژ به گوش برسد.

گريپ‌فروت: هر چه پوست آن كلفت‌تر باشد پرآب‌تر است. انتهاي آن را كه زماني به ساقه متصل مي‌شده بررسي كنيد؛ اگر برآمده، ناصاف و پرچين و شكن بود، نشانه ضخامت پوست آن و در نتيجه پرآبي و رسيدگي گريپ‌فروت است.

فلفل دلمه‌اي: بايد مثل بادمجان پوستي صاف و سفت داشته باشد. نرمي و چروك بر پوست آن نشانه ماندگي است.

خيار: خيارهاي قلمي، سفت و يكدست بهترند. رنگ هر دو نوع بايد سبز و فقط اندكي متمايل به تيرگي باشد. رنگ‌هاي زرد يا خيلي تيره مرغوب نيستند. دقت كنيد شل و چروكيده نباشند.

هويج: بايد سفت، قلمي و بدون وجود شكاف يا ترك باشد. هر قدر نارنجي‌تر باشد مغذي‌تر است.

انبه: در رنگ‌هايي ميان زرد و سبز موجود است. بوي انبه رسيده كاملا معلوم است و اگر محل اتصال آن به درخت را بو كنيد، بوي بيشتري مي‌دهد. انبه رسيده و شيرين نرم است و پوستي صاف دارد. پوست چروكيده نشانه ماندگي است. اگر كمي كال‌تر بخريد، ماندگارتر است و در هواي گرم رسيده مي‌شود.

رشيد حسام ‌‌

 

ادامه مطلب
شنبه 29 مهر 1391  - 8:31 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 10

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5823125
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی