به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

رهبر معظم انقلاب برای نخستین بار در سال ۱۳۸۹ ضرورت پدیدآوردن اقتصاد مقاومتی در کشور را عنوان کردند. پس از آن نیز بر ثمربخش بودن اقتصاد مقاومتی، مکرراً تأکید داشته‌اند.مجموعه‌ی این موارد نشان می‌دهد که بنا به تشخیص ایشان، این موضوع برای آینده‌ی کشور بسیار مهم است.

خبرگزاری فارس: 6 آسیب اقتصاد ما

 

 این نوشتار در پی آن است که ابعاد اهمیت  موضوع اقتصاد مقاومتی  را بررسی کند و رئوس موضوعاتی را تشریح نماید که باید در کشور مد نظر قرار گیرد.

آیا اقتصاد مقاومتی انفعالی است؟

جمهوری اسلامی از سال‌های آغازین پس از انقلاب اسلامی علی‌رغم همه‌ی مشکلات و کاستی‌ها توانسته است اولاً حرف نو و جدیدی را مبتنی بر اسلام ناب محمدی صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله به عرصه‌ی جهانی عرضه کند و حکومتی را بر پایه‌ی آن اداره نماید. ثانیاً توانسته است به پشتوانه‌ی «رهبری دینی» و «مردم انقلابی» در مقابل همه‌ی مشکلات ایستادگی کند و توطئه‌ها را خنثی نماید. ثالثاً در عرصه‌های مختلف علمی و زیربنایی پیشرفت‌هایی جدی داشته باشد. بدیهی است که چنین نظامی موجودیت اندیشه‌های پوشالی غرب و نظام‌های سیاسی بنا شده بر آنها را با تهدید مواجه ‌کرده است، به‌ویژه که نظام‌های مذکور هنوز نتوانسته‌اند پاسخی جامع به همه‌ی نیازهای انسانی بدهند.

در اقتصاد مقاومتی قرار نیست روند پیشرفت کشور متوقف و حتی سرعت آن کاهش یابد، بلکه قرار است برای یک پیشرفت مستمر و باسرعت را به گونه‌ای برنامه‌ریزی کنیم که از آسیب تهدیدات دشمن مصون بمانیم.

اهمیت اقتصاد مقاومتی از آن‌جا ناشی می‌شود که هجمه‌ی دشمنان انقلاب اسلامی برای متوقف کردن روند پیشرفت انقلاب در سال‌های اخیر بیش از هر زمان دیگری بر عرصه‌ی اقتصاد تمرکز یافته است. دشمنان در پی فشار اقتصادی به دنبال این هستند که اولاً روند پیشرفت کشور را متوقف نمایند، ثانیاً از طریق دشوارساختن زندگی اقتصادی برای مردم، اعتماد و دلبستگی ایشان را به نظام کاهش دهند3 و نظام جمهوری اسلامی را از درون به سمت تضعیف و نهایتاً فروپاشی ببرند.

بنابراین تحریم‌های اخیر اگرچه به بهانه‌ی انرژی هسته‌ای افزایش یافته است، اما درحقیقت با هدف مقابله با کلیّت نظام جمهوری اسلامی برنامه‌ریزی شده است.4 این تحریم‌ها برای کشور ما یک مسأله‌ی کوتاه‌مدت نیست. پس برای مقابله با آنها تدبیری بلندمدت در عرصه‌ی اقتصاد لازم است و این تدبیر، همین اقتصاد مقاومتی است که در سال‌های اخیر مورد تأکید مقام معظم رهبری بوده است.

با این نگاه، اقتصاد مقاومتی یک برخورد انفعالی در برابر تهاجمات دشمن نیست، بلکه یک طراحی فعال برای کاهش آسیب‌پذیری و مقاوم‌سازی اقتصاد کشور در مقابل تهدیدهای خارجی است. در اقتصاد مقاومتی قرار نیست روند پیشرفت کشور متوقف و حتی سرعت آن کاهش یابد، بلکه قرار است برای یک پیشرفت مستمر و باسرعت را به گونه‌ای برنامه‌ریزی کنیم که از آسیب تهدیدات دشمن مصون بمانیم.

نقاط اصلی ضعف اقتصاد کشور چیست؟

برای این‌که بتوانیم در مقابل تهدیدهای دشمن، آسیب‌پذیری کشور را کاهش دهیم، باید دقیقاً نقاط ضعف این عرصه را شناسایی کنیم. در یک نگاه اجمالی مهم‌ترین نقاط ضعف اقتصاد کشور را می‌توان این‌گونه برشمرد:

1. وابستگی کشور به کالاهای حیاتی و استراتژیک خارجی

اگرچه در سال‌های پس از انقلاب، کشور در بسیاری از نیازهای حیاتی به خودکفایی رسیده است، اما هنوز هم در بخشی از مهم‌ترین نیازهایش به خارج وابسته است. نگاهی به لیست واردات کشور نشان می‌دهد که در عرصه‌ی کالاهای خوراکی مواردی همچون: برنج5، دانه‌ی ذرّت دامی6، قند و شکر7، گوشت8، روغن خام سویا9 در زمره‌ی بیست کالای اول وارداتی هستند. در حوزه‌ی صنعتی نیز شمش فولاد به عنوان یکی از مهم‌ترین اقلام صنعت، اولین کالای وارداتی کشور است.10 به طور کلی آمار واردات کشور نشان می‌دهد که بیش از 25 درصد واردات کشور در بیست قلم کالا خلاصه می‌شوند که بخش عمده‌ای از آنها به نیازهای مهم و استراتژیک کشور مرتبط هستند.11

در عصر جدید، اصلی‌ترین عامل تعیین‌کننده در خلق ارزش اقتصادی، دانش است. دانش دارایی‌ای است که با مصرف بیشتر، رویش بیشتری را در پی دارد. لذا اگر اقتصاد کشوری بر پایه‌ی دانش شکل گیرد (اقتصاد دانش‌بنیان) اولاً امکان رویش مستمر را دارد، ثانیاً پایدار و مستقل خواهد بود.

2. وابستگی به دانش و فناوری کشورهای غربی

«تولید کارآمد» با «چرخه‌ی نوآوری و پیشرفت در تولید» تفاوت دارد. به این معنی که علاوه بر تولید کالا در داخل، بومی‌شدن توان تولید، همراه با نوآوری مستمر آن اهمیت دارد. علم و فناوری عامل اصلی است که باعث می‌شود بتوانیم محصول را تولید کنیم و به طور مستمر آن را با نیازهای روز پیشرفت دهیم.

علی‌رغم پیشرفت‌های علمی فراوان کشور، هنوز پایه‌ی علمی و تحقیقاتی در بسیاری از تولیدات شکل نگرفته و علاوه بر این در محصولات با فناوری بالا و دانش‌بنیان توان کافی در کشور وجود ندارد. مثلاً صنعت نفت، صنعتی با فناوری بالا است که هنوز در کشور پایه‌های علمی و فناوری آن به طور کامل شکل نگرفته است، در حالی که بیش از صد سال است که نفت ملی شده است.

3. اتکا و وابسته‌شدن به ساختارهای متمرکز بین‌المللی و جهانی

امروزه دیگر بر کسی پوشیده نیست که ساختارهای جهانی از ابتدا برای تسهیل سلطه‌ی کشورهای قلیل قدرتمند بر مناسبات جهانی و دیگر کشورها طراحی شده‌اند. لذا وابسته کردن کشور به نظام‌های جهانی این فرصت را به کشورهای غربی می‌دهد تا از ظرفیت این نهادها برای فشار بر کشور استفاده نمایند که ملت ایران نمونه‌هایی از برخوردهای تبعیض‌آمیز این نهادها را در مسائل سیاسی از جمله انرژی هسته‌ای، حقوق بشر، مبارزه با تروریسم و ... تجربه کرده است.

در عرصه‌ی اقتصادی نیز نهادهای جهانی و ساختارهای آنها چنین رفتار و کارکردی دارند. وابسته‌شدن تبادلات مالی، کالایی و اطلاعاتی کشور به زیرساخت‌های جهانی این فرصت را برای کشورهای غربی فراهم کرده است تا کشور را با مشکلاتی مواجه نمایند. به عنوان مثال به دلیل اتکا به ارز جهانی و زیرساخت‌های تبادل پول، با تحریم بانک‌های کشور و بستن گلوگاه‌های تبادلات مالی، واردات و صادرات با اتکا به برخی دیگر از سیستم‌های جهانی تبادل کالا به کشور دشوار شده است.

4. وابسته‌شدن درآمد کشور به صادرات نفت

درآمد حاصل از نفت همچنان بخش مهمی از درآمد کشور را تشکیل می‌دهد. این درآمد اولاً تک محصولی و ناشی از فروش دارایی‌های سرمایه‌ای کشور است و ثانیاً متاثر از رفتار کشورهای متخاصم است که تحریم خرید نفت ایران از سوی اتحادیه اروپا نمونه‌ای از آن به شمار می‌رود. به‌ویژه وقتی این تصمیم با تحریم‌های مالی همراه می‌شود، دریافت درآمد فروش آن مقدار از نفت به دیگر کشورها هم عملاً مشکل می‌شود. لذا وابستگی بودجه‌ی کشور به این مقدار از درآمد نفتی یک نقطه‌ی ضعف مهم است.

5. فقدان مهندسی در تعاملات اقتصادی

به طور طبیعی منظور از اقتصاد مقاومتی، اقتصادی نیست که با دیگر کشورهای دنیا تعامل نداشته باشد. چنین اقتصادی نه ممکن است و نه مطلوب. نکته‌ی کلیدی در اقتصاد مقاومتی عبارت از «مهندسی تعاملات تجارتی» است. در صورت مهندسی درست تعاملات اقتصادی، می‌توان از دیپلماسی اقتصادی و فناوری در جهت پیشبرد اهداف انقلاب استفاده کرد. مثلاً در صورتی که کشور در عرصه‌هایی تصمیم به عدم تولید کالا در داخل و تأمین آن از خارج12 بگیرد، ضرورتی ندارد که این واردات از کشورهایی انجام شود که با ما دشمنی بیشتری دارند. چنان‌که در سال 1388 بیش از 75 درصد از واردات کشور ما از 11 مبدأ انجام گرفته است که هفت مبدأ آن یا اروپایی بوده است یا وابسته به غرب.

6. آسیب‌های درونی سیستم‌های اقتصادی

تجربه نشان داده است که در صورت وحدت و همراهی مردم و مسئولان، تهدیدهای بیرونی معمولاً در عزم کشور خللی وارد نمی‌کند. از این رو است که باید سیستم‌های اقتصادی کشور را از جهت وجودِ امکان کارشکنی، فرصت‌طلبی، سوء استفاده و ... اصلاح نمود. فقدان شفافیت در فعالیت‌های اقتصادی، امکان سوء استفاده‌ی عده‌ای را فراهم می‌آورد. همچنین امکان سوداگری در بازارهای غیر تولیدی مانند پول و ارز، طلا و ... مدتی کشور را مشغول می‌کند و هزینه‌های فعالیت‌های تولیدی را می‌افزاید. سیستم بانکی ناکارآمد نیز باعث می‌شود که منابع مالی آن‌گونه که باید، به دست تولیدکنندگان نرسد و ... .

برای اقتصاد مقاومتی چه باید کرد؟

اگر قرار باشد آسیب‌های فوق‌الذکر را برطرف کنیم، باید اقتصاد کشور از جهت ساختار تولید، منابع اولیه، نوع محصولات تولیدی، جایگاه دولت و ... ویژگی‌هایی داشته باشد. برخی از مهم‌ترین این ویژگی‌ها که در سال‌های اخیر هم مورد تأکید مقام معظم رهبری قرار گرفته‌اند، به شرح زیر است:

در عرصه‌ی اقتصاد هنوز آن‌گونه که باید، از ظرفیت مردم برای تولید و رشد کشور استفاده نشده است. بنا بر اندیشه‌ی رهبر معظم انقلاب یکی از مهم‌ترین علل وجود مشکلات اقتصادی کشور، عدم شناخت ظرفیت مردمی و عدم استفاده از آن است

1. دانش‌بنیان13و 14: در عصر جدید، اصلی‌ترین عامل تعیین‌کننده در خلق ارزش اقتصادی، دانش است. دانش سرمایه‌ای پایان‌ناپذیر و متکی به انسان، یعنی اصلی‌ترین و پایدارترین دارایی هر کشور است. علاوه بر این، دانش دارایی‌ای است که با مصرف بیشتر، رویش بیشتری را در پی دارد. لذا اگر اقتصاد کشوری بر پایه‌ی دانش شکل گیرد (اقتصاد دانش‌بنیان) اولاً امکان رویش مستمر را دارد، ثانیاً پایدار و مستقل خواهد بود.

2. مردمی: مردم اصلی‌ترین سرمایه‌ی نظام اسلامی بوده و هستند. نظام در طول سال‌های گذشته در عرصه‌های سیاسی توانسته است با استفاده از این ظرفیت، بسیاری از مسائل و مشکلات را حل کند. اما در عرصه‌ی اقتصاد هنوز آن‌گونه که باید، از ظرفیت مردم برای تولید و رشد کشور استفاده نشده است. بنا بر اندیشه‌ی رهبر معظم انقلاب یکی از مهم‌ترین علل وجود مشکلات اقتصادی کشور، عدم شناخت ظرفیت مردمی و عدم استفاده از آن است15. در صورتی که بتوان اقتصاد کشور را بر پایه‌ی مشارکت حداکثری مردم شکل داد، از حیث مقابله با تهدیدها و اثرپذیری از آنها مقاوم خواهد شد.

3. اقتصادی درون‌زا و متمرکز بر زنجیره‌های تولید: کشور ما از حیث منابع اولیه‌ی تولیدی، غنی و سرشار از معادن و سرمایه‌های طبیعی است. از حیث بازار مصرف هم وجود جمعیت بیش از هفتاد میلیونی16 یک بازار بزرگ برای شکل‌گیری تولیدِ بصرفه و اقتصادی است. لذا رونق‌دادن اقتصادی که چه از نظر منابع اولیه و چه از نظر بازار مصرف به خارج وابسته نباشد، امری شدنی و مطلوب است. علاوه بر این، ظرفیت‌های مذکور (منابع غنی و جمعیت) این فرصت را به همراه دارد که زنجیره‌ی تولید تا آخرین حلقه‌های آن در کشور شکل بگیرید و حداکثر ارزش افزوده را نصیب تولیدکننده و کارگر ایرانی کند. ترکیب این دو نکته باعث می‌شود که بر نوعی از موضوعات تولیدی تمرکز کنیم که به «صنایع پیشران» معروف شده‌اند. با رونق این صنایع است که ده‌ها صنعت دیگر نیز رونق می‌یابد؛ صنایعی مانند ساخت‌و‌ساز مسکن، نفت و گاز و خودرو مثال‌هایی از این گونه صنایع است.

4. صادرات‌گرا: اقتصاد مقاومتی باید صادرات‌گرا باشد. صادرات، ظرفیت کسب درآمد خارجی و افزایش سرمایه‌های ملی را به همراه دارد. ضمن این‌که اقتصاد صادرات‌گرا اقتصادی است که امکان رقابت در دنیا را برای خود فراهم می‌کند و خود را در سطح اقتصادهای برتر و قدرتمند نشان می‌دهد. صادارت کالا کشور را از فروش خام سرمایه‌ها و دارایی‌های خود مانند نفت نیز بی‌نیاز می‌کند.17

5. ساختارسازی منطقه‌ای در مقابل نظام‌های جهانی: از اساسی‌ترین کارهای لازم در اقتصاد مقاومتی ایجاد ساختارها و سازوکارهایی است که کشور را متأثر از زورگویی به‌واسطه‌ی سیستم‌های جهانی نکند. مثلاً پیمان‌های دوجانبه با کشورهای همراه و همسو می‌تواند جایگزین پیوستن به پیمان‌های جهانی شود. استفاده از پول‌های کشورهای دو طرف برای تعاملات تجاری جای خود را به محوریت دلار در اقتصاد دنیا بدهد. شکل‌دهی مؤسسات مالی معتبر، بیمه‌های بزرگ، شرکت‌های معظم حمل و نقل و ... ظرفیت‌هایی موازی با ساختارهای در اختیار غرب را در اختیار ما نیز قرار می‌دهد.

لذا با اتخاذ تدابیر دقیق مسئولان، کشور ما می‌تواند از فرصت تحریم برای ایجاد یک اقتصاد متفاوت و متناسب با اقتضائات جمهوری اسلامی بهره بگیرد و در این عرصه کاملاً از آسیب‌پذیری در مقابل دشمن مصون بماند.

پی‌نوشت‌ها:

1. ما باید یک اقتصاد مقاومتىِ واقعى در کشور به وجود بیاوریم.

2. بیانات رهبر انقلاب در دیدار با کارگزاران نظام 1391/05/03 ، در دیدار جمعی از پژوهشگران و مسئولان شرکت‌های دانش‌بنیان 1391/05/08 و در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیئت دولت 1391/06/02

3. بیانات رهبر انقلاب در دیدار با کارگزاران نظام 1391/05/03

4. بیانات رهبر انقلاب در اجتماع مردم بجنورد 1391/07/19

5. 1255 میلیون دلار با سهم 2.03 درصد از واردات کل کشور

6. 1234 میلیون دلار با دو درصد سهم از واردات کل کشور

7. 752 میلیون دلار با 1.22 درصد سهم از واردات کل کشور

8. 709 میلیون دلار با 1.15 درصد سهم از واردات کل کشور

9. 677 میلیون دلار با 1.1 درصد سهم از واردات کل کشور

10. 2390 میلیون دلار با 3.87 درصد سهم از کل واردات کشور

11. آمار واردات کشور

12. به طوری کلی نباید به این باور غلط رسید که باید همه چیز در کشور تولید شود. تولید برخی کالاها در کشور ضرورت ندارد و به‌راحتی می‌توان آنها را از خارج تأمین کرد بدون آن‌که برای اقتصاد و سیاست ما خطرناک باشد و در عوض فرصت‌ها و سرمایه‌های درگیر در آن تولید را به بخش‌های مهم و اولویت‌دار‌تر سوق داد. علاوه بر این، تولید برخی کالاها در کشور اقتصادی هم نیست و اگر خدشه‌ای به استقلال سیاسی و اقتصادی کشور نزند، باید آن را از خارج تأمین کرد، چرا که در غیر این صورت اقدام به تولید آن نوعی هدررفت منابع محسوب می‌شود.

13. جستار صنایع دانش‌بنیان

14. اگر ما ان‌‌‌شاءالله بتوانیم بنیانگذارى کارهاى اقتصادى بر پایه‌‌‌ى دانش را پیش ببریم و به وجه غالب اقتصاد کشور تبدیل کنیم، این نه‌تنها به کشور قدرت اقتصادى خواهد داد، بلکه قدرت سیاسى هم خواهد داد، قدرت فرهنگى هم خواهد داد. وقتى یک کشورى احساس کرد که با علم خود، با دانش خود می‌تواند زندگى خود را و ملت خود را اداره کند و به دیگر ملت‌ها خدمت برساند، احساس هویت می‌کند، احساس شخصیت می‌کند؛ این درست همان چیزى است که ملت‌هاى مسلمان امروز به آن احتیاج دارند... به نظر من یکى از بخش‌هاى مهمى که می‌تواند این اقتصاد مقاومتى را پایدار کند، همین کار شماست؛ همین شرکت‌هاى دانش‌‌‌بنیان است؛ این یکى از بهترین مظاهر و یکى از مؤثرترین مؤلفه‌‌‌هاى اقتصاد مقاومتى است؛ این را باید دنبال کرد. (از بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از پژوهشگران و مسئولان شرکت‌های دانش‌بنیان؛ 1391/05/08)

15. چنان که در عرصه‌ى بسیار دشوارِ جنگ این اتفاق افتاد، راه باز شد؛ کسانى توانستند راه را باز کنند - تا هر جوانى، هر پیرى، هر مردى، هر زنى که بخواهد در این کار بزرگ شرکت کند، راه برایش باز باشد. در زمینه‌هاى گوناگون هم می‌شود، در اقتصاد هم می‌شود. اقتصاد کشور، تولید کشور می‌تواند به وسیله‌ى همت مردم، با پول مردم، با ابتکارهاى مردم، با انگیزه‌هاى مردم، چندین برابر شکوفایى پیدا کند. سیاست‌هاى اصل 44 را که ما تدوین کردیم، بر اساس همین نکته بود. (بیانات رهبر انقلاب در اجتماع بزرگ مردم کرمانشاه‌؛ 1391/07/20)

16. نقش و اهمیت جمعیت در اقتصاد یکی از عواملی است که امروز بر ضرورت افزایش جمعیت کشور می افزاید.

17. انتظار هم داریم که در آینده بتواند رشد متناسب خودش را داشته باشد؛ به طورى که معادله‌ى صادرات و واردات حتماً مثبت باشد. ما باید به این‌جا برسیم و بتوانیم خودمان را از درآمد نفت واقعاً بى‌نیاز کنیم. یکى از بزرگ‌ترین بلیّات اقتصاد ما، و نه‌فقط اقتصاد ما، بلکه بلیّات عمومى کشور، وابستگى ما به درآمد نفت است. (بیانات رهبر انقلاب در دیدار فعالان بخش‌هاى اقتصادى‌ کشور؛ 90/05/26 )

مرتضی فیروزآبادی/ کارشناس ارشد سیستم‌های اقتصادی و اجتماعی

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت اله سید علی خامنه ای

ادامه مطلب
سه شنبه 30 آبان 1391  - 8:46 AM

 

اشاره

انقلاب اسلامي ايران، الهام گرفته از حادثه عظيمي است كه گستردگي‌اش همه اعصار و دوران‌ها را در بر مي‌گيرد. انقلاب اسلامي ايران نيز در سه بخش آموزه‌هاي اعتقادي، آموزه‌هاي اخلاقي و آموزه‌هاي سياسي از اين حادثه عظيم الگو گرفته است كه در قسمت پيشين به دو بخش آموزه‌هاي اعتقادي و اخلاقي پرداختيم و اينك در ادامه بحث به آموزه‌هاي سياسي مي‌پردازيم.

قسمت سوم

آموزه‌هاي سياسي

ولايت و رهبري

نهضت عظيم عاشورا با ابعاد گسترده و پيام‌هاي جاودانه خود همواره سرمشق و الگوي رهبران بزرگ دنيا قرار گرفته است. از جمله درس‌هاي سياسي عاشورا، شناخت جايگاه ارزشمند <ولايت و رهبري> و دفاع از ولايت و عترت مي‌باشد. ولايت از مهم‌ترين اصول اسلام است؛ زيرا امامت و رهبري نقش تعيين كننده‌اي در رشد و تكامل فرد و جامعه دارد و بدون رهبري صحيح، پيمودن راه‌هاي تكامل غير ممكن است. 
امامت و رهبري انسان به دليل پيچيدگي آفرينش انسان و مسائل مربوط به هدايت و سعادت او، جز از طريق گزينش الهي امكان‌پذير نيست. اين برگزيدگان الهي هستند كه كاروان امت بشري را سازمان مي‌دهند و حكيمانه آن را به سوي سعادت حقيقي‌اش راهبري مي‌كنند.
در فرهنگ سياسي اسلام، امامت به آن نوع سياست و رهبري گفته مي‌شود كه براساس ايدئولوژي الهي و متكي بر وحي، كليه روابط انساني را براساس موازين و ارزش‌هاي اسلامي در بر مي‌گيرد. بنيادها، نهادها، روابط اجتماعي، آراء و عقايد، فرهنگ، اخلاق، بينش‌ها و سنت‌ها، خواسته‌ها و به طور كلي ارزش‌ها در راه تعالي و رشد فرد و جامعه هدايت مي‌شوند و انسان سازي و ايجاد امت واحد به جاي كشورداري و انسان پروري و فردمداري مدنظر قرار مي‌گيرد. اين نوع رهبري و سياستمداري خواه و ناخواه سعادت به مفهوم مادي آن و رفاه بهتر زيستن به معناي دنيايي آن را نيز به دنبال خواهد داشت، ولي هرگز به عنوان يك هدف اصيل مطرح نمي‌باشد. بر همين اساس وقتي اهداف و آرمان‌هاي مكتبي در اسلام جامه عمل به خود مي‌پوشد و جامعه اسلامي هنگامي به تشكيل امت دست مي‌يابد كه امام آن شناخته شود.
با تشكيل سقيفه و فراموشي واقعه غدير، در اصل امامت و رهبري انحراف ايجاد شد و افرادي كه نه از طرف خدا انتخاب شدند و نه داراي شرايط و صفات و ويژگي‌هاي رهبري بودند، رهبري و مقام والاي امامت را غصب كردند. افراد نالايقي همچون ابوبكر و عمر و عثمان روي كار آمدند و حضرت علي(ع) را از حق خود محروم نمودند؛ به تدريج انتصاب الهي فراموش شد و امام حسين(ع) نيز با نيرنگ‌هاي معاويه از حكومت كنار كشيد.
امام حسين(ع)كه ولايت و رهبري را حق خويش مي‌دانست؛ مردم را به سوي آن فرا مي‌خواند و به آن احتجاج مي‌كرد. هنگامي كه والي مدينه به دستور يزيد مي‌خواست از امام(ع) بيعت بگيرد، آن حضرت نپذيرفت و به فرزند زبير گفت: <هرگز بيعت نخواهم كرد؛ چرا كه امر خلافت پس از برادرم از آن من است>.
امام حسين(ع) بيعت نكرد و به مبارزه عليه يزيد پرداخت و با قيام خود، به معرفي <رهبري صالح> به امت اسلامي و افشاي رهبران ناشايست پرداخت.
حضرت امام خميني(قدس ره) نيز با الهام از قيام عاشورا امر ولايت و رهبري را در قالب تئوري ولايت فقيه در جامعه زنده كرد و معتقد بود: حاكميت ولي امر مسلمانان تمامي وظايف و اختياراتي را كه پيامبر6 و ائمه اطهار داشتند، به جز آنچه براساس ادله خاصي سلب مي‌شود، در بر مي‌گيرد؛ براساس اين تئوري، ولايت فقيه در قضاوت و فتوا دادن و امور احكام و عبادات خلاصه نمي‌گردد؛ بلكه تمامي مسائلي را كه با زندگي اجتماعي جامعه اسلامي مرتبط است، شامل مي‌شود؛ در جهت حفظ منافع و مصالح مسلمانان و دفع مفاسد از آنان تلاش مي‌كند و هر چند كه ولي فقيه از لحاظ ويژگي‌هاي شخصي با معصومين: تفاوت دارد، اين امر باعث ايجاد خللي در وظائف او در برابر امت اسلامي نمي‌شود. گستردگي اختيارات ولي فقيه عاملي است كه همه جنبش‌هاي انقلاب اسلامي در جهان را كه بيش از پيدايش تئوري ولايت فقيه از هم جدا و متفرق بوده‌اند، به همگرايي رسانده است.
از منظر شيعه رهبري ولي فقيه، استمرار حركت انبياء و تقويت و تحكيم نقش الهي در بعد انساني است؛ زيرا انسان خليفه خدا بر زمين و فقيه جامع‌ الشرايط با برخورداري از ويژگي‌هاي حاكم عادل، نائب امام زمان(عج) در زمان غيبت امام است. امام خميني(قدس ره) با پرداختن به مسئله حكومت اسلامي و رهبري بر پايه ولايت فقيه، دري را بر روي ملت‌هاي جهان به طور عام و شيعه به طور خاص گشودند.

پيوند دين و سياست

با آغاز بعثت پيامبر6، دين و سياست پيوند محكمي يافت كه تجلي آن در وجود پيامبر اكرم6 بود. پيامبر6 در جامعه آن زمان هم رياست ديني جامعه را بر عهده داشت و هم متكفل امور سياسي جامعه بود. اين‌گونه نبود كه پيامبر6 رياست ديني را به عهده داشته باشد و فرد ديگري متكفل امور سياسي باشد.
بحث جدايي دين از سياست، به جريانات سقيفه بر مي‌گردد. از اين‌رو عده‌اي از صاحب نظران گفته‌اند: <قتل الحسين يوم السقيفة>. تفاوتي كه روز سقيفه با عاشوراي سال 61 هجري دارد، در اين است كه روند اين جدايي ابعادي فزاينده يافته است.
امام حسين(ع) با قيام خود در پي آن بود كه سياست و ولايت را در تار و پود جوهر دين بازتاب دهد و پيكرة بي‌رمق و افسردة دين را با پيوند دين و سياست گرمي بخشد.
در آن وضعيت متأثر كنندة <جدايي دين از سياست>، چنانچه امام حسين(ع) در قيام خود به شهادت مي‌رسيد، با شهادت خويش پيكرة دين خدا را زنده مي‌نمود و چنانچه بر نيروهاي يزيدي غلبه مي‌يافت، معيارهاي ناعادلانه را به هم مي‌ريخت و دين و سياست را در اندام و اندازة واقعي عيان مي‌ساخت.
در قرون اخير نيز توطئه‌اي به صورت گسترده ابتدا در اروپا و مهد مسيحيت شروع شد و سپس به دنياي اسلام سرايت كرد. اين توطئه، مسئله <جدايي دين از سياست> بود كه نظام سلطه در مناطق گوناگون عالم به اشكال مختلف و حيله‌هاي گوناگون سعي در القاي آن داشت كه تا حدود زيادي موجب انزواي دين در جهان مسيحيت شد.
نظام سلطه با علم به اين‌كه آنچه در برابر ظلم مي‌ايستد و عليه نظام‌هاي فاسد مبارزه مي‌كند، دين است؛ براي آنكه حركت بر ضد خود را خنثي و آن را در قالب جريان‌هاي اجتماعي نفي كند، دين را از صحنة سياست كنار زد و با عنوان اينكه دين امري فردي و مربوط به امور دروني و اخروي است، مانع مداخله كليسا و مذاهب در امور سياسي شد.
در جهان اسلام نيز به تدريج تحقق رسالت‌هاي خطير و ضرورت پذيرش مسئوليت، تنها در رفتن به مساجد خلاصه شد كه آن نيز رفته رفته جنبة تشريفاتي و رفع وظيفه پيدا كرد. مساجد به صورت معابدي به طور كامل بريده از جامعه درآمد، منزوي و از مقتضيات امت اسلام دور شد. به اين ترتيب نظام سلطه جهاني با حيله‌هاي گوناگون در كليه جوامع، مردم را از صحنه سياست خارج كرد.
در چنين فضايي كه آرمان‌ها و ارزش‌ها مسخ شده بود، با تلاش حسيني ‌گونه امام خميني(قدس ره) رهايي از مسخ‌شدگي، بيهودگي همه‌گير و پيوند دين و سياست آغاز شد؛ به خصوص كه رژيم پهلوي در سال‌هاي آغازين دهة 1340 ﻫ .ش در تلاش بود تا آهنگ حركت‌هاي ضد اسلامي خويش را سرعت ببخشد. با چنين آهنگ شتاباني، سفره دين در حال برچيده شدن بود كه امام(قدس ره) با الهام از نهضت حسيني، تفسير احياگري از دين و سياست را ارائه داد.
حضرت امام(قدس ره) با تفسير جديدي كه از دين و سياست ارائه داد، نقشه‌هاي شوم خيانتكاران براي جدايي دين از سياست را نقش بر آب كرد و در زمينه خيانت‌هاي دشمنان اسلام بر اين امر چنين فرمود: <... سياست عبارت است از دروغ گفتن، خدعه، فريب، نيرنگ...> در جهت بيرون كردن دينداران از صحنة سياست، سياست را به گونه‌اي تفسير و القا كردند كه با دين در تضاد باشد و در نتيجه، مورد نفرت دينداران قرار گيرد. حضرت امام(قدس ره) در نجف خطاب به فضلا مي‌فرمودند: <اين‌ها از اول در ذهن شما وارد كردند كه سياست به معني دروغگويي و امثال آن مي‌باشد تا شما را از امور مملكتي منصرف كنند، و آن‌ها مشغول كار خودشان باشند و شما هم مشغول دعاگويي باشيد>.
رهبر انقلاب نسبت به تلاش‌هايي كه براي جدا كردن دين از سياست و حكومت انجام مي‌گرفت، هشيار و آگاه بود؛ پس عزم خود را بر آن داشت تا امكان پيوند ميان دين و سياست را در عمل و نه فقط با دليل و برهان‌هاي نظري، ثابت نمايد. بنابراين به تلاش و فعاليت و مجاهدت همراه با صبر و تحمل روي آورد. در اين زمان بود كه دست‌هاي گناهكار و ستمگر اقدام به آزار و تبعيد ايشان نمود. ولي اين دشواري‌ها نتوانست خللي در عزم و ارادة راسخ ايشان به وجود آورد.
حضرت امام(قدس ره) با اشاره به تزريق اين سخنان مبني بر اينكه شأن روحاني، از دخالت در سياست اجلّ است، مي‌فرمايد: <به ما اين‌ها تزريق كردند، ... كه شما حق دخالت در اين امور نداريد. اصلاً در شأن شما نيست! با اين اسم، كه ما يك قدري خوشحال بشويم كه آقا شما بالاتر از اين هستيد كه در سياست دخالت بكنيد! شما يك رجل روحاني هستيد؛ شما بايد مردم را تهذيب اخلاقشان را بكنيد؛ اخلاق براي مردم بگوييد؛ و امثال اين حرف‌ها. هم ‌منبرها را از محتوايي كه بايد داشته باشد، كه آن دخالت در امور سياست مملكت است؛ و هم مسجدها را و هم ساير طبقات روحانيون را و هم حوزه‌هاي علميه را از آن محتوايي كه اسلام از اول مي‌خواسته اين‌ها [داشته] باشند و اين كارها را بكنند [بازداشتند]>.
حضرت امام(قدس ره) در حوزه انديشه سياسي، مباني نو و جديدي را مطرح كردند. ايشان با احياي امر معقول حكومت كه تاكنون از سوي عالمان ديني و فقيهان با شك و ترديد به آن نگريسته مي‌شد، عدم جدايي سياست از ديانت را در عمل نشان دادند. دلايل اين پيوند را نيز ذكر كردند كه عبارتند از:
1. ماهيت دستورات و احكام و اراده در امور سياسي نسبت به امور عبادي و آيات عبادي آن از صد به يك هم بيشتر است و اين، نشانگر عنايت دين شريف به مسائل اجتماعي از جمله سياست است.
2. احكام اسلامي هميشه لازم‌الاجراست و اجراي آن‌ها جز از رهگذر برپايي حكومت اسلامي امكان‌پذير نيست.
3. تحقق و حفظ نظام و سد طريق اختلال در جامعه، منوط به استقرار حكومت اسلامي است.

نفي سازش با حكومت جور

قرآن كريم استكبار و وابستگي به آن، خود بزرگ‌بيني و سلطه‌جويي و به يوغ كشيدن ديگران را گناهي در حد شرك دانسته و منشأ ارتكاب ظلم و جرائم ضد انساني و طغيان مي‌شمارد. استكبار از ديدگاه قرآن، خصلتي است كه در هر فرد و جامعه‌اي بروز كند، هيچ‌گاه موضع حق ندارد و همواره از هواهاي نفساني و خواسته‌هاي شيطاني سرچشمه مي‌گيرد.
قرآن انسان‌ها را به مبارزه با ظلم و ظالمان دعوت كرده است و امام حسين(ع) با الهام از آيات قرآني مبارزه خود را عليه حكومت جور يزيد آغاز كرد. هنگامي كه امام(ع) با سپاهيان حر برخورد كرد، دلايل قيام خويش را چنين تشريح فرمود: <اي مردم از پيامبر خدا شنيدم كه مي‌فرمود: هر كسي سلطان ستمگري را ببيند كه حرام خدا را حلال مي‌نمايد و حلال را حرام مي‌شمارد و پيمان الهي را درهم مي‌شكند و با سنت و قانون پيغمبر مخالفت نموده، در ميان بندگان خدا راه گناه و معصيت و عداوت و دشمني را در پيش مي‌گيرد؛ و او در مقابل يك چنين سلطان ستمگري با عمل و يا گفتار خود مخالفت ننمايد و در برابر او سكوت كند، بر خداوند واجب است چنين فردي را در جايگاه همان حاكم ستمگر قرار داده و در آتش جهنم داخل كند. پس با يك چنين وضعي من به هدايت و رهبري جامعه مسلمين و قيام عليه اين همه فساد و مفسدين كه دين جدم رسول خدا را تغيير داده‌اند، از ديگران شايسته‌ترم>.
يكي از نمودهاي ارزش عاشورا در انقلاب اسلامي مسئله ناسازگاري با طاغوت و استكبار بود كه در تمام حركت‌ها و موضع‌گيري‌هاي امام(قدس ره) پيش از پيروزي انقلاب و پس از آن به طور كامل نمود داشت.
حتي وقتي شاه كه خود را در آستانه سقوط مي‌ديد، از موضع مديريت كشور تنازل كرد و حاضر بود به صورت يك جريان بايكوت شده در سياست، پادشاه افسانه‌اي باشد و حكومت نكند و حكومت را به دست مجلس آزاد و دولت منتخب آن مجلس بسپارد، بسياري از گروه‌هاي به اصطلاح مبارزه سياسي آن روز و برخي از افرادي كه در سنگر مرجعيت خود را همرزم امام خميني(قدس ره) مي‌پنداشتند، اين تنازل را قبول كردند و سعي داشتند ايشان را هم به قبول آن راضي كنند؛ از جمله يكي از روحانيون وابسته به جبهه ملي در اين خصوص نامه‌اي به امام خميني(قدس ره) در نجف نوشت و از امام(قدس ره) درخواست كرد تا ايشان براي تشكيل يك مجلس آزاد شوراي ملي و برگزاري انتخابات در كشور موافقت كند. امام(قدس ره) در موضع ناساگازري با طاغوت، قهرمانانه ايستاد و اعلام كرد به كمتر از سقوط سلطنت و محاكمه محمدرضاي جنايتكار رضايت نمي‌دهم. امام(قدس ره) در پاسخ‌نامه آن روحاني پيام فرستاد و تأكيد كرد كه اين نامه حتي شايسته پاسخ دادن هم نيست. در اطلاعيه‌اي كه در مرداد ماه 1357 صادر فرمود، موضع صريح ضد طاغوتي خود را اعلام كرد.
حضرت امام(قدس ره) در يكي از سخنراني‌هاي خود با ذكر علت قيام سيدالشهداء(ع) و با مقايسه آن زمان با زمان كنوني، مردم ايران را موظف كرد تا عليه حكومت جور بايستند و در اين زمينه چنين فرمود:
<از حضرت سيدالشهداء ـ سلام‌الله عليه ـ‌ خطبه‌اي نقل شده است كه در آن خطبه علت قيام خودشان را بر ضد حكومت وقت ذكر فرموده‌اند؛ و آن اين است كه فرموده‌اند خطاب به مردم كه پيغمبر اكرم فرموده است كسي كه ببيند يك سلطان جائري حلال مي‌شمرد حُرُماتِ الله را، چيزهايي را كه خداوند حرام كرده است اين آزاد مي‌گذارد، و مخالف سنت رسول‌الله عمل مي‌كند، و عهد خدا را مي‌شكند اگر كسي ديد كه يك سلطان جائري اين كارها را مي‌كند و مع ذلك ساكت شد و تغيير نداد با قول خودش، با عمل خودش اين انحرافي كه سلطان جائر پيدا كرده است تغيير نداد، خداي تبارك و تعالي حتم كرده است، ... جاي او را هم جاي همان سلطان جائر در آخرت قرار بدهد ... ولو اين آدم كه اين چيزها را از اين آدم مي‌بيند و ساكت است، همه كارهاي واجب و مستحب هم به جا بياورد، آدمي باشد كه سه وقت نماز مي‌خواند، در مساجد مي‌رود، آدمي باشد كه احكام خدا را همه را ترويج مي‌كند، موافق رضاي خدا عمل مي‌كند همة كارهاي خوب را مي‌كند، از همة كارهاي بد هم اجتناب مي‌كند، لكن ساكت است در مقابل سلطان جائر، به حَسَب اين روايتي كه نقل شده است از سيدالشهداء ـ سلام الله عليه ـ‌ كه به منزلة علت قيام ايشان است بر ضد حكومت وقت، اين است كه مي‌خواهند عمل به قول رسول‌الله بكنند كه مبادا يك‌وقت تخلف بكنند و كسي كه تخلف بكند، جاي او جاي همان سلطان جائر است.
... حالا ما حساب بكنيم ببينيم كه آيا حكومت وقت ما، سلطان وقت ما، اين اوصافي كه ذكر فرموده‌اند دارد؟ اگر اين اوصاف را دارد و ما ساكتيم، بايد همين معنايي كه فرموده‌اند بر ما منطبق بشود.
... ما مي‌بينيم كه اين كارهايي كه او كرده است، به اين احكام وقت ما و به سلطان وقت ما تطبيق مي‌شود؟ اين مسائلي كه رسول‌الله فرموده است، اين‌ها تطبيق مي‌شود بر اين؟ سلطان است؟ جائر است؟ اين‌ها معلوم كه الان سلطه دارد؛ <سلطان> يعني سلطه. الان سلطه دارد و جائر هم هست. خودش هم شايد قبول داشته باشد كه جائر است. همه كس هم مي‌داند كه اين آدم جائر است. خوب، مخالفت سنت رسول‌الله را نكرده؟ هر چه رسول‌الله فرموده است، ايشان عمل كرده؟! ... بله، در ايام عمرش براي اينكه من و شما را بازي بدهد، يك‌دفعه هم مي‌رود به حرم ... دو ركعت نماز هم مي‌خواند! ... اين براي اغفال من و شماست. آيا به سنت رسول‌الله عامل است؟ ... سنت رسول‌الله اين است كه دماء مسلمين محفوظ باشد، ايشان حفظ كرده است دماء مسلمين را؟!>. 
حضرت امام(قدس ره) اين انقلاب اسلامي را محصول نهضت عاشورا مي‌دانست و در تمام مراحل انقلاب از ابتدا تا انتها، بر قيام سيدالشهداء(ع) تكيه كرد و محورهاي اصلي پيام‌ها، توصيه‌ها و سخنراني‌هاي ايشان را مي‌توان در نهضت جهاني امام حسين(ع) پيدا كرد.

ادامه مطلب
سه شنبه 30 آبان 1391  - 8:45 AM

 

اشاره

واقعه عظيم عاشورا با همه ابعاد و گستردگي‌اش تأثير مستقيمي در نهضت بزرگ امام خميني(قدس ره)دارد. در شماره گذشته به تبيين نهضت بزرگ عاشورا و بسترها و زمينه‌هاي به وجود آورندة اين واقعه سترگ پرداختيم و نيز اهداف آن را بيان نموديم. اينك در ادامه بحث به تأثير آموزه‌هاي عاشورا بر انقلاب اسلامي در دو بخش آموزه‌هاي اعتقادي و اخلاقي مي‌پردازيم.

قسمت دوم

بررسي‌ها نشان مي‌دهد كه مهم‌ترين علل انحطاط و سقوط جامعه اسلامي پس از رحلت پيامبر اكرم(ص)، برداشت نادرست از دين و فهم غلط معارف اسلامي بوده است. اين برداشت نادرست از دين، سبب شد كه افرادي دين را به نفع خود تفسير كنند و دين را ابزاري براي رسيدن به حكومت و اهداف خود قرار دهند.
در راستاي تحقق اين اهداف، دين‌شناسان واقعي همچون حضرت امام علي(ع)، سلمان فارسي و ابوذر غفاري كنار گذاشته شدند و افرادي همانند كعب‌الاحبار يهودي و ابوهريره ادعاي مسلماني كردند، مفتي اعظم مسلمانان گشتند و افرادي چون صحابه و ياران پيامبر(ص) را كافر و فاسق خواندند، آن‌گاه با جعل احاديث و تفسيرهاي انحرافي از دين، مردم را از حقيقت دين و ارزش‌هاي اصيل اسلامي دور نگه داشتند. 
علاوه بر علماي درباري، فرصت طلبان و زراندوزاني چون طلحه و زبير براي حفظ منافع مادي و اقتصادي خويش امام علي(ع) را به كفر متهم نمودند و مقدس مآباني چون خوارج نهروان با تأويل آيات خدا بر حضرت علي(ع) شمشير كشيدند. در چنين شرايطي بود كه بني‌اميه حاكميت در جامعه اسلامي را در دست گرفتند و براي توجيه حكومت ظالمانه‌شان به ترويج انديشه جبرگرايانه پرداختند؛ انديشه‌اي كه احساس هرگونه مسئوليت اجتماعي را از انسان سلب مي‌كرد و چون با نام خدا و ارادة الهي صورت فريبنده‌اي داشت، در ظاهر صحيح به نظر مي‌آمد.
در آستانة قيام امام حسين(ع) مردم كه با القائات علماي درباري و احاديث جعلي پرورش يافته بودند، به راحتي پذيرفتند كه اگر امام علي(ع) شكست خورد، خدا نمي‌خواست تا او بر مسند حكومت باقي بماند و اگر حزب اموي زمام امور مسلمين را در دست دارد، خدا چنين موهبتي را به آنان عطا كرده است و اگر امام حسين(ع) كشته مي‌شود و خاندانش اسير مي‌گردند، خدا چنين خواسته است. بنابراين امام حسين(ع) با قيام خود مي‌خواست دين را احيا كند تا ارزش‌هاي اسلامي دوباره بر جامعه حاكم ‌گردد.
همان‌گونه كه در زمان امام حسين(ع) جامعه در زمينه عقايد ديني دچار آسيب جدي شده بود، در زمان حضرت امام خميني(قدس ره)نيز دين دچار آسيب‌هاي زيادي شده بود؛ از جمله آنكه در آن زمان دين به گونه‌اي رايج شده بود كه مردم آن را امري فردي و عبادي ـ مي‌دانستند و معتقد بودند كه دين به هيچ يك از امور سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه كاري ندارد.
چنين برداشتي از دين همواره مطلوب و خاستة طبقات حاكم بر جامعه بوده است؛ زيرا با ترويج اين نوع تفكر و معرفي دين به عنوان آئين عبادي ـ فردي، از شورش‌ها و تظاهرات مردم عليه نظام حاكم جلوگيري مي‌شد.
حضرت امام خميني(قدس ره)بارها در كلام خود به احياي دين توسط سيد الشهداء(ع) اشاره كرده و فرموده است:
<حضرت سيدالشهداء(ع) ديدند كه معاويه و پسرش ـ خداوند لعنتشان كند ـ اين‌ها دارند مكتب را از بين مي‌برند، دارند اسلام را وارونه جلوه مي‌دهند، اسلامي كه آمده است براي اينكه انسان درست كند، نيامده است قدرت براي خودش درست كند، آمده انسان درست كند. اين‌ها، اين پدر و پسر ـ مثل اين پدر و پسر ﴿رضاخان و پسرش﴾ ـ اسلام را وارونه داشتند نشان مي‌دادند>.
امام خميني(قدس ره)همواره براي دلگرمي مردم به اسلام و بيدار شدن وجدان مذهبي ملت و شعور و استقلال و اعتماد به نفس در مسلمانان، بارها مردم را از قدرت اسلام آگاه مي‌ساخت و فرهنگ غني اسلام، اعتماد به نفس، اتحاد و همبستگي ملت مسلمان، بي‌نيازي مسلمين از ديگران و ديگر پايه‌هاي قدرت اسلامي را كه در دسترس مسلمان‌هاست، گوشزد و با فرياد رساي خويش اعلام مي‌كرد كه مسلمان‌ها با همين قدرت كه در اختيار دارند، مي‌توانند دژهاي كفر و ستم را يكي پس از ديگري فرو ريزند و بر آن‌ها پيروز گردند.
ايشان اين قدرت و توانايي اسلام را به غرب زدگان و به اصطلاح روشنفكران نيز گوشزد مي‌كرد كه بيدار شوند و به دامن ملت و اسلام باز گردند و از دشمني و كينه‌ورزي با آن‌ها دست بردارند.
امام(قدس ره)با الهام گرفتن از قيام عاشورا براي دميدن روح حيات ديني به ملت‌هاي مسلمان و به منظور ايجاد حركت و انقلاب در آن‌ها، اسلام ناب را كه دين حركت و انقلاب و كوشش است، احيا و بر آن تأكيد كرد و تبليغات شوم دشمنان كه ساليان دراز مسلمان‌ها را به خواب كشانيده بود، خنثي و مسلمين را بيدار نمود و به اسلام تحرك و پويايي و حيات بخشيد.

بدعت ستيزي

از ديگر آموزه‌هاي اعتقادي عاشورا بدعت ستيزي است. پس از رحلت پيامبر(ص) و با نفوذ تيره سفياني امويان، بدعت‌هاي زيادي در دين ايجاد شد؛ از جمله آنكه ملاك ارزش‌گذاري تغيير يافت. ملاك ارزش‌گذاري در اسلام تقوا و دينداري شمرده مي‌شد، اما در عصر امويان به مال و منال و تعصبات قومي و قبيله‌اي تغيير يافت. ايجاد بدعت از زمان عمر و با حرام كردن متعه به وجود آمد. بدعت‌هاي زيادي همچون پوشيدن لباس ابريشم، استعمال ظروف طلا و نقره، ترك مجازات دزد و... به وجود آمد و تا دوران حكومت معاويه ادامه يافت كه مهم‌ترين آن نيز تحميل ولايتعهدي يزيد بود.
در چنين شرايطي بود كه امام حسين(ع) مبارزه با بدعت‌هاي ايجاد شده را رسالت خود دانست و نسبت به سست شدن پايه‌هاي عقايد و جان گرفتن جاهليت حساسيت نشان داد و به قيام پرداخت. تأكيد امام(ع) بر احياي سنت و سيرة جدش رسول خدا(ص)، شيوه‌اي تأثيرگذار در بدعت ستيزي و حفاظت از دين بود. امام خميني(قدس ره)نيز با درس گرفتن از قيام مقدس امام حسين(ع)، با بدعت‌هايي كه شاه و عمالش در دين ايجاد كرده بودند، به مبارزه پرداخت.
محمدرضا شاه از سال‌هاي 39 و 40 با طرح لوايح شش‌گانه آمريكايي، انقلاب سفيد در 19 دي و برگزاري رفراندوم شش بهمن سال 134(قدس ره)در تأييد آن و به مدد حاميان خارجي‌اش، به طور حساب شده‌تر و ظريف‌تر مبارزه‌اي را آغاز و به دنبال آن، تلاش كرد تا فرهنگ جديدي هماهنگ و همسو با حكومت و سياستش خلق كند. فرهنگ شاه تركيبي از دو عنصر فرهنگ غربي و فرهنگ ايران باستان بود. او جشن‌هاي دو هزار و پانصدساله و جشن‌هاي تاج‌گذاري و... را به عنوان ابزاري براي ترويج فرهنگ ايران باستان مورد استفاده قرار داده بود. پخش گسترده فيلم‌هاي سينمايي، رمان‌هاي غربي، برگزاري جشن هنر شيراز و همانند آن‌ها  براي توسعه و ترويج فرهنگ غربي و ايجاد بدعت در دين بود. همچنين از عناصر چهارگانه فرهنگ ايراني، تحت عنوان ميهن پرستي، به جغرافياي سياسي و طبيعي ايران تكيه مي‌شد.
از تاريخ دو هزار و پانصد ساله نيز به طور عمده به تاريخ ايران باستان، هخامنشيان و ساسانيان زرتشتي تكيه مي‌شد. دين اسلام كه عنصر اصلي فرهنگ ما بود، آماج اصلي تهاجمات شاه قرار مي‌گرفت. بزرگ‌ترين و آشكارترين تجاوز او به فرهنگ اسلامي مردم ايران، تغيير مبدأ هجري و تبديل آن به مبدأ شاهنشاهي بود. اين تغيير در حقيقت ايجاد بدعتي بزرگ در دين بود. شاه و عمال او در پوشش فعاليت‌هاي فرهنگي، براي اسلام زدايي و بدعت در دين تلاش مي‌كردند. امام خميني(قدس ره)نيز به مخالفت با رفتارهاي ضد ديني، مانند قمار، فيلم‌هاي غير اخلاقي و به ويژه مشروب خواري و مشروب فروشي مي‌پرداخت.
علت تأكيد امام(قدس ره)بر مبارزه با مشروب‌خواري نيز به اين دليل بود كه مصرف مداوم مشروبات الكلي، منجر به گسترش رفتارهاي ضد اخلاقي و ضد مذهبي مي‌گرديد.

امر به معروف و نهي از منكر

خداوند براي هدايت و راهنمايي بشر، دستورات و احكامي صادر نموده كه به وسيله كتب آسماني و نيز پيامبران الهي اعلام شده است. يكي از مهم‌ترين دستورات دين اسلام، وجوب امر به معروف و نهي از منكر است. در تعريف اين فريضه گفته‌اند: <معروف>، به معناي هر كار نيك، شايسته و خداپسندي است كه دين به آن دستور داده است و <منكر>، هر عمل ناپسند و خلافي است كه شيطان به آن دعوت كند. اين خوبي‌ها و بدي‌ها گاه در مورد مسائل فردي و جزئي و گاهي نيز در امور اجتماعي و حكومتي است. فريضه امر به معروف و نهي از منكر تا اندازه‌اي اهميت دارد كه طبق روايتي بر پا شدن ساير واجبات الهي منوط به پياده شدن اين فريضه است. تاريخ اجتماعي صدر اسلام مؤيد اين روايت مي‌باشد. تاريخ اجتماعي اسلام نشان مي‌دهد كه پيامبر گرامي اسلام(ص) با تكيه بر اصل نهي از منكر، ابتدا توانست پليدي‌ها و انحراف‌ها را از جامعة جاهلي عرب بزدايد و جامعه را اصلاح كند، سپس با بهره‌گيري از اصل امر به معروف، جامعه‌اي بنيان نهد كه در آن ايثار، شهادت، عدالت، رستگاري و... جايگزين شقاوت‌ها، كژي‌ها و ارزش‌هاي معنوي و انساني به جاي ارزش‌هاي جاهلي و غير انساني حاكم گردد.
پس از رحلت پيامبر(ص) جامعه اسلامي به اندازه‌اي به انحراف كشيده شد كه معروف‌ها، ترك و منكرها در جامعه رواج يافت. در زمان امام حسين(ع) ديگر به اين فرضيه مهم عمل نمي‌شد و در حقيقت چيزي از اسلام باقي نمانده بود. 
در چنين زماني بود كه امام حسين(ع) انجام فريضه امر به معروف و نهي از منكر را بر خود واجب دانست. گاه با سخنراني و خطابه بر ضد بني اميه و گاه با مصادره كردن اموال از كاروان شام در دوران زمامداري معاويه و سرانجام در زمان سلطنت يزيدبن معاويه، به قصد اصلاح امور جامعه و نهي از منكر به همراه همه دارايي‌اش كه خاندان عصمت و طهارت: بودند، به قيام برخاست. 
بي‌ترديد يكي از انگيزه‌هايي كه امام خميني(قدس ره)نيز بر آن تأكيد داشتند، رفع منكرات از دولت بود. فرياد امام(قدس ره)در برابر ظلم‌ها، غارت‌ها، چپاول‌ها و زير پا گذاشتن دستورات اسلام از سوي سردمداران رژيم،‌ قسمت عمده‌اي از حجم سخنراني‌هاي ايشان را در دوران نهضت تشكيل مي‌دهد. همة اين موارد در كنار دعوت به اجراي اسلام و پياده كردن احكام آن، محقق انگيزه امر به معروف و نهي از منكر بود. فرياد اسلام خواهي امام(قدس ره)حتي انگيزة ملت خواهي را تحت الشعاع قرار داد. امام(قدس ره)به صراحت در مقابل كساني كه به انگيزه‌هاي ملي در قيام شركت داشتند، مي‌فرمود:
<نهضت ما اسلامي است، قبل از آنكه ايراني باشد؛ نهضت مستضعفين سراسر جهان است>.
حضرت امام خميني(قدس ره)در دوران نهضت به منكراتي كه به دست رژيم صورت مي‌گرفت، اشاره‌هاي مكرري داشت؛ چنانكه در آغاز نهضت در پيامي به ملت فرمود:
<دستگاه حاكمه ايران به احكام مقدسة اسلام تجاوز كرد و به احكام مسلمة قرآن قصد تجاوز دارد. نواميس مسلمين در شرف هتك است و دستگاه جابره با تصويب نامه‌هايي خلاف شرع و قانون اساسي مي‌خواهد زن‌هاي عفيف را ننگين و ملت را سرافكنده كند>.
منكرات مختلفي كه امام(قدس ره)در جهت دفع آن به مبارزه پرداخت، منحصر به احكام فرهنگي نبود. ظلم سياسي، اقتصادي و حركت‌هاي ظالمانة شاه و قتل و غارت‌هاي رژيم، همه و همه در اين زمينه مؤثر بود.
حضرت امام(قدس ره)امر به معروف و نهي از منكر را از اصول مهم جامعة اسلامي مي‌دانست كه مصلح اجتماع و جامعه است و در اين زمينه مي‌فرمود:
<امر به معروف و نهي از منكر دو اصلي است در اسلام كه همه چيز را مي‌خواهد اصلاح كند؛ يعني با اين دو اصل مي‌خواهد تمام قشرهاي مسلمين را اصلاح بكند، به همه مأموريت داده، به همه، به تمام افراد زير پرچم مأموريت داده كه بايد وادار كنيد همه را به كارهاي صحيح و جلوگيري كنيد از كارهاي فاسد. اين طور نيست كه شما فقط يك مأموريتي داريد و آن اين است كه خودتان يك كارهاي خوبي بكنيد، از كار بد احتراز كنيد، مأموريت زيادتر از اين است، خودتان و همه را... و هيچ فرقي هم بين قشرها در اين امر نيست كه همه بايد اطاعت خدا بكنند و همه بايد حفظ اين پاسداري را بكنند>.

آموزه‌هاي اخلاقي

عزت و آزادگي

يكي از آموزه‌هاي اخلاقي عاشورا، عزّت و آزدگي است. آزادگي، حرّيت آدمي و رهايي او از قيد و بندهاي ذلت‌آور و حقارت‌بار است. آزادگي به آن معناست كه انسان كرامت و شرافت خود را بشناسد و به خاطر زندگي زودگذر دنيوي، تن به پستي و ذلت و حقارت نفس ندهد.
بسياري از انسان‌ها در مواجه شدن با سختي‌ها و مشكلات زندگي، به خاطر رسيدن به تمنيات دنيوي هرگونه حقارت و اسارت را مي‌پذيرند؛ اما احرار و آزادگان حتي از جان خويش مي‌گذرند و تن به ذلّت نمي‌دهند. نهضت عاشورا جلوة بارزي از آزادگي امام حسين(ع) و خاندان و ياران شهيد اوست. اگر آزادگي نبود، امام(ع) تن به بيعت مي‌داد و كشته نمي‌شد، اما وقتي مي‌خواستند به زور از آن حضرت به نفع يزيد بيعت بگيرند، زير بار نرفت و فرمود:
<لاَ وَاللهِ لاَ اُعطيكُم بِيَدِي إعطَاءِ الذَّليلِ وَلا أفِرُّ فِرارَ العَبيد؛ به خدا سوگند، نه دست ذلت به آنان مي‌دهم و نه چون بردگان تسليم حكومت آنان مي‌شوم>.
روح آزادگي امام(ع) سبب شد حتي در آن حال كه مجروح بر زمين افتاده بود، نسبت به تصميم سپاه دشمن براي حمله به خيمه‌هاي زنان و فرزندان، برآشوبد و آنان را به آزدگي دعوت كند: <إن لَم يَكُن لَكُم دِينٌ وَ كُنْتُم لاَتَخَافُون المَعَادَ فَكُونُوا أحرَارَاً فِي دُنْيَاكُم؛ اگر دين نداريد و از آخرت نمي‌ترسيد، لااقل در دنيا آزاده باشيد>. 
حضرت امام خميني(قدس ره)نيز به پيروي از سالار شهيدان در آغاز مبارزه، براي حفظ عزت خود و ملت پس از فاجعه مدرسه فيضيه در مقابل طاغوت زمان اين چنين فرمودند:
<من اكنون قلب خود را براي سر نيزه‌هاي مأمورين شما حاضر كردم، ولي براي قبول زورگويي‌ها و خضوع در مقابل جباري‌هاي شما حاضر نخواهم كرد>.
مقام معظم رهبري در اين رابطه فرموده‌اند:
<عصري كه امام بزرگ و عظيم‌الشأن ما آغاز كردند، مشخصه‌هايي دارد كه عمدة آن‌ها عبارت است از ايجاد روح عزت و استقلال و استغنا و اعتماد به نفس، براي ملتي كه در طول ساليان متمادي سعي شده بود، اين روحيات از او گرفته شود و ديگران به سرنوشت او تسلط پيدا كنند>.
در فرمايشي ديگر فرموده‌اند: <يكي از كارهاي بزرگ امام، اعاده روح عزت به مسلمين بود؛ اين گونه نبود كه اسلام فقط در بحث‌ها و تحليل‌ها و دانشگاه‌ها و همچنين جامعه و زندگي مردم مطرح شود؛ بلكه بر اثر نهضت امام مسلمان‌ها در همه جاي عالم احساس عزت كردند. با كاري كه امام انجام داده، مسلمان‌ها در همه جاي دنيا احساس عزت مي‌كنند و به مسلماني و اسلام خود مي‌بالند>.
حضرت امام خميني(قدس ره)با انقلاب خونين خود عزت و شرف از دست رفته ملت را به آنان بازگرداند. اگر امروز ايران مي‌تواند در مقابل زورگويي‌هاي استكبار بايستد، نتيجة اعاده شخصيت، عزت نفس و كرامت انساني ملت ايران توسط رهبر فرزانه انقلاب است. اگر امروز ايران در جامعة جهاني سر بلند و در مجامع بين‌المللي از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است، نتيجه اطاعت از بنيان‌گذار انقلاب است؛ در حقيقت و باطن امر نتيجه قيام عاشوراست كه امام حسين(ع) با نهضت خود عزت و آزادگي را براي هميشة تاريخ به جهانيان آموخت.
صبر و استقامت از مهم‌ترين مسائل در سرنوشت‌ ملت‌هاست. ملتي كه توان تحمل سختي‌ها و صبر در مسائل و مشكلات را نداشته باشد، هيچ‌گاه به پيروزي نمي‌رسد؛ شايد به همين دليل بود كه امام حسين(ع) از آغاز حركت و قيام خويش، اصحاب و انصار به خصوص اهل‌بيت خود را به صبر و شكيبايي توصيه مي‌كرد. گويا امام(ع) مي‌خواست به همة نسل‌هاي آينده اين درس بزرگ را بدهد كه بدون صبر هرگز به قلّة پيروزي نخواهيد رسيد.
آنچه حماسه كربلا را به اوج ماندگاري و تأثيرگذاري و فتح معنوي رساند، روحية مقاومت امام حسين(ع) و ياران و همراهان او بود؛ از همين‌رو امام از آغاز، نيروهايي را به همراهي طلبيد كه مقاوم باشند و در يكي از منزلگاه‌هاي ميان راه فرمودند: <ايها الناس! فَمن كان منكم يَصبر علي حد السيفِ و طَعنِ الأسنة فليقم معنا و إلاّ فلينصرف عنّا؛ اي مردم هر كه از شما كه تحمل تيزي شمشير و زخم و ضربت نيزه‌ها را دارد، همراه ما بماند و الا باز گردد>.
حضرت امام خميني(قدس ره)نيز در مورد وظايف عمومي مسلمين براي صيانت از اسلام مي‌فرمايد:
<شما پيرو پيشواياني هستند كه در برابر مصائب و فجايع صبر و استقامت كردند، كه آنچه ما امروز مي‌بينيم، نسبت به آن چيزي نيست. پيشوايان بزرگ ما حوادثي چون روز عاشورا و شب 1(قدس ره)محرم را پشت سر گذاشته‌‌اند و در راه دين خدا يك چنان مصائبي را تحمل كرده‌اند... عيب است براي كساني كه ادعاي پيروي از حضرت امير(ع) و امام حسين(ع) را دارند، در برابر اين نوع اعمال رسوا و فضاحت‌آميز دستگاه حاكمه خود را ببازند>.
در كلامي ديگر اين چنين مي‌فرمايد:
لكن فداكاري‌هايش [فداكاري‌هاي سيدالشهداء(ع)] را بايد حساب كنيم. بايد ارزش آن كاري كه او كرده است و آن بساط ظلمي كه به هم زد، است [را بيان كنيم]. مگر خون ما رنگين‌تر از خون سيدالشهداست؟ چرا بترسيم از اينكه خون بدهيم، يا اينكه جان بدهيم؟ آن دستورالعمل امام حسين(ع)، دستور است براي همه، كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا دستور است به اينكه هر روز و در هر جا بايد همان نهضت را ادامه بدهيد.
حضرت امام(قدس ره)ضرورت صبر و استقامت در برابر مشكلات را مورد تأكيد قرار مي‌دهد و مي‌فرمايد: صبر، كليد ابواب سعادات و سر منشأ نجات از مهالك است. صبر، بليات را بر انسان آسان مي‌كند و مشكلات را سهل مي‌نمايد و عزم و اراده را قوت مي‌دهد. مقصد هرچه بزرگ‌تر باشد، رنج در راه آن هر چه زياد باشد، بايد انسان تحمل كند. اگر چنانچه استقامت كنيم، مؤيد به تأييد الهي هستيم.
امام خميني(قدس ره)كه همواره مردم را به صبر و استقامت دعوت مي‌نمود، استقامت را چنين معنا مي‌كرد:
<استقامت معنايش اين است كه اگر گرفتاري‌هايي پيدا شد در جهاد، اگر در جنگ‌هايي كه پيش مي‌آيد براي يك ملتي كه مي‌خواهد شرافتمند باشد، مي‌خواهد اسلام را و نهضت اسلامي را به ثمر برساند، از مشكلات هراس نداشته باشد، در مشكلات سستي نكند، اين امر خداست>.

عمل به تكليف الهي

مكتبي بودن يك مسلمان را از اينجا مي‌توان شناخت كه در همة ابعاد زندگي و كارهاي فردي و اجتماعي، نسبت به آنچه وظيفه ديني است، متعبد و عامل باشد. مسلمان واقعي در همه ابعاد زندگي خود عمل به تكليف را ملاك امور خود قرار مي‌دهد و به تكليف مي‌انديشد، نه به خواسته نفساني خود.
وقتي فرهنگ <عمل به تكليف> در جامعه و ميان افرادي حاكم باشد، همواره احساس پيروزي مي‌كنند و به تعبير قرآن كريم به <احدي الحسنيين> دست مي‌يابند و در مبارزات چه كشته شوند و چه به پيروزي نظامي سياسي برسند، هر دو صورت براي آنان نيكوست.
عمل به تكليف همواره با سختي و مشقت همراه و اين امر، با خواسته‌هاي نفساني انسان ناسازگار است. انسان مسئول همواره در معرض عوامل وسوسه‌انگيز قرار مي‌گيرد، به گونه‌اي كه عمل به تكليف را دشوار مي‌سازد. عوامل بازدارنده انسان از انجام مسئوليت بسيارند؛ سختي‌ها، عقيم ماندن فعاليت‌ها، حب و بغض‌ها و...، هر كدام لغزشگاه‌هايي است كه انسان مسئول را تهديد مي‌كند. تنها كساني مي‌توانند در مقام انجام مسئوليت و عمل به تكليف از تمامي اين موانع بگذرند كه ايمانشان به خدا قوي باشد. 
امامان معصوم شيعه: اسوة خواص اهل حق در باب تكليف محوري هستند. اين برگزيدگان جهان هستي به چيزي جز تكليف نمي‌انديشيدند. اگر حضرت علي(ع) در دوره‌اي سكوت مي‌كند و به دفاع از حق مسلم خود نمي‌پردازد و 25 سال خانه‌نشين مي‌شود، براي حفظ اسلام و دين خداست و همين امر تكليف الهي ايشان است كه حضرت لب به اعتراض نمي‌گشايد. صلح امام حسن(ع) با معاويه نيز تكليف امام در آن برهه بوده است؛ زيرا جنگ و قيام عليه معاويه به صلاح نبوده است و منجر به از بين رفتن اسلام مي‌شد.
امام حسين(ع) نيز چون قيام عليه ظالمان را وظيفه و تكليف خود مي‌ديد، به مبارزه عليه يزيديان پرداخت. بر اين اساس حضرت در منزل <بيضه> مي‌فرمايد: <مردم آگاه باشيد، اينان ﴿بني‌اميه﴾ اطاعت خدا را ترك و پيروي شيطان را بر خود واجب كرده‌اند. فساد را ترويج كرده و حدود الهي را وانهاده‌اند. حلال خدا را حرام و فرمان‌‌هاي او را تغيير داده‌اند. من به هدايت و رهبري جامعة مسلمانان و قيام عليه اين همه فساد و هرزگي و زنده كردن دين جدّم پيامبر(ص)از ديگران شايسته‌تر هستم>. حضرت امام خميني(قدس ره)نيز با الهام از آموزه‌هاي عاشورا در قيام مقدسش، جهت برپايي حكومت اسلامي همواره به انجام تكليف و وظيفه مي‌انديشيد و كوچك‌ترين هراس و ترديدي به خود راه نمي‌داد، حتي اگر در اين راه به شهادت مي‌رسيد؛ زيرا مكرر به اين امر اشاره داشت كه ما مأمور به انجام وظيفه و تكليف هستيم، نه نتيجه.
بي‌ترديد امام(قدس ره)تنها شخصيتي بود كه در تمام عمر با بركت خود فقط يك هدف را تعقيب مي‌كرد و آن عمل به تكليف بود. آنچه را كه وظيفه احساس مي‌كرد، در انجام آن كوتاهي نمي‌كرد و هيچ عاملي مانع انجام وظيفه‌اش نمي‌شد.
از منظر صاحب نظران، امام(قدس ره)همه حركت خويش را براساس تكليف الهي انجام مي‌داد. در اولين سند تاريخي مبارزاتي كه از ايشان به يادگار مانده است، در پيامي به دانشمندان اسلامي و ديگر اقشار، كلام خويش را با موعظه الهي )قُلْ إِنّما أعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْني‏ وَ فُرادي‏( آغاز كرده است كه متضمن توجه دادن به تكليف‌گرايي است. با اين حال در عرصه‌هاي سخت تصميم‌گيري همواره توجه به تكليف الهي و وظيفة خدايي را گوشزد مي‌كرد. آنچه از امام(قدس ره)در اين‌باره نقل شده است، نشانگر خضوع ايشان در مقابل تكليف الهي است؛ به طوري كه محبوب‌ترين چيزها و كارها را در راه تكليف با رضايت و خرسندي ترك مي‌گفت.

اخلاص

از نظر اسلام، ارزش و اعتبار هر عملي بر مقصد و نيت صاحب آن عمل استوار است. پيامبر(ص) مي‌فرمايد: <إنّما الاعمال بالنيات؛ همانا ارزش اعمال به نيت‌هاست>. در طول تاريخ، هجرت‌هاي سرنوشت‌سازي توسط الهام‌آوران الهي رخ داده است، اما هجرت اباعبدالله(ع) با گذشت قرن‌ها به عنوان هجرتي نمونه و حماسه‌آفرين و جاودانه مطرح است كه ريشة اين عظمت و جاودانگي، همان خلوص نيت امام حسين(ع) و ياران اوست؛ آن‌گونه كه امام حسين(ع) در ضمن خطبه‌اي مفصل پيش از خروج از مدينه فرمود: <خدايا! تو مي‌داني كه آنچه از ما بود، هرگز نزاع بر سر قدرت و دنبال كالاي دنيا رفتن نبود؛ بلكه مي‌خواهيم مآلم دين و نشانه‌هاي مكتب را نشان دهيم و با ايجاد اصلاح در جامعه مظلومان ايمن شوند و فرائض و سنن تو اجرا شود>.
امام راحل(قدس ره)نيز نه تنها در نهان خود هدفي جز تحصيل حدود معطل و تحريك احكام راكد و ساكن اسلام را نداشت؛ بلكه كساني را نيز به ياري مي‌طلبيد يا پيشنهاد مساعدت آنان را مي‌پذيرفت كه همچون خود، مقصدي جز خداوند نداشتند و هرگز فرياد گروهي را كه در براندازي نظام طغيان و سلطه و يا برقراري نظام قسط و عدل، هوس مدارانه مبارزه مي‌كردند يا خودخواهانه مي‌انديشيدند، به ياري نمي‌پذيرفت و پيشنهاد شركت چنين افرادي را در نهضت اسلامي طرد مي‌نمود و اجازه نمي‌داد قيام خالصانه مسلمين، با حضور برخي افراد كه انحراف فكري يا التقاط عقيدتي يا فساد اخلاقي داشتند، مشوب و آلوده گردد.
سرّ دوري جستن از ياري گروه‌هاي منحرف، آن است كه براي وصول به حق، وسيله‌اي جز صراط مستقيم وجود ندارد؛ يعني با هر وسيله و راهي نمي‌توان به هر هدف و مقصدي رسيد. هدف معين، راه مشخص مي‌طلبد و راه معين، به هدف مشخص مي‌رسد و هدف، هرگز نمي‌تواند وسيله را توجيه كند؛ همچنان كه امام حسين(ع) فرمود: <مَن حَاولَ أمراً بِمَعصية اللهِ كانَ أفُوتَ لِمَا يَرجُوا و أسرَعَ لمَا يَحذر؛ اگر كسي بخواهد با معصيت پروردگار به چيزي نايل آيد، چنين رخداد تلخي سبب مي‌شود كه آنچه مورد اميدواري است، از ميان رود و آنچه مورد هراس اوست، زودتر فرا رسد>.
خط مشي امام حسين‌بن علي(ع) در موضع‌گيري‌هاي سياسي امام خميني(قدس ره)مشهود بود؛ به گونه‌اي كه هرگز اجازه نمي‌داد براي نيل به هدف مقدس از ترفندهاي سياست بازانه استمداد و از وسيلة ناصواب براي رسيدن به هدف استفاده شود.
حضرت امام(قدس ره)اخلاص به معناي واقعي را در زندگي شخصي، عبادي و در قيام و مبارزات خود پياده كردند. مقام معظم رهبري در زمينه اخلاص ايشان مي‌فرمايند:
<او چون مرد خدا بود و براي خود كار نمي‌كرد، خدا نيز بندة صالحش را هدايت كرد و به دل و ذهن او صفا و روشنايي بخشيد تا راه را پيدا كند؛ و به او جرأت و شهامت داد تا در مقابل دنيايي از دشمن بايستد و با دل او انس گرفت تا از روي گرداني انسان‌ها در روز غربت وحشت نكند. يك روزي امام(قدس ره)مثل نوح و ابراهيم8 در غربت و تنهايي و اقليت بود، اما از تنهايي و تهديد نترسيد و خدا را از همة خلايق بزرگ‌تر شمرد.
برادران و خواهران، شما كه بندگان مؤمن خدا هستيد و به خاطر او قيام و حركت و اقدام كرديد و شعار داديد و تصميم گرفتيد، جبهه را پر كرديد و شهيد داديد و در راه خدا انفاق كرديد و تن‌هاي خود را به زحمت انداختيد، بدانيد كه راز اصلي اين است كه با تكيه بر خدا به دنبال اهداف الهي حركت كنيد. به اعتقاد من مهم‌ترين و تعيين كننده‌ترين راز موفقيت او، همان اخلاص و توجه و اتصال به خدا بود. ايشان توانست معناي <اياك نستعين> را در عمل خود جستجو كند و به منبع قدرت لايزال الهي متصل شود. وقتي كه يك انسان كوچك و ضعيف طرف محدودش را به اقيانوس بيكران وصل كند، ديگر هيچ عاملي وجود ندارد كه بتواند بر او فائق آيد.
حضرت امام خميني(قدس ره)خويشتن را از شائبه‌هاي غير الهي از قبيل ريا، عجب، كبر، شهرت و آ‌نچه مانع رسيدن به حقيقت و ماية فساد عمل است، پيراسته بود. اخلاص در تمام وجود و سرتاسر زندگي امام عجين شده بود، تمام حركت‌هاي كوچك و بزرگ او در زندگي با نام و ياد خدا شكل مي‌گرفت و جز رضاي محبوب به چيزي نمي‌انديشيدند

ادامه مطلب
سه شنبه 30 آبان 1391  - 8:44 AM

 

انقلاب عظيم اسلامي ايران به رهبري احياگر حيات بشري، حضرت امام خميني1 يكي از معجزه‌هاي بزرگ قرن و از وقايع كم نظير سده معاصر به شمار مي‌آيد. اين انقلاب اسلامي با جان‌فشاني‌ها و فداكاري‌هاي بسيار زيادي به ثمر رسيده است. از آنجايي كه انقلاب اسلامي ايران برگرفته از قيام عاشوراست؛ بنابراين با تبين نهضت عاشورا، عوامل و اهداف آن مي‌توانيم علت شكل‌گيري انقلاب و اهداف آن را خوب درك كنيم. انقلاب حسيني، خاستگاه همه جنبش‌ها و انقلاب‌هاي تاريخ بشري و راهنماي همه انقلابيون بوده است؛ از اين‌رو بايد فرهنگ عاشورايي مورد تحليل قرار گيرد و ترويج شود تا ساير كشورها نيز به قيام عليه حاكمان جور برخيزند و با گسترش فرهنگ شيعي و اسلامي، جامعه را به مدينه فاضله تبديل نمايند.
 

تبيين نهضت عاشورا 
نهضت عاشورا

نهضت عاشورا به رهبري امام حسين(ع)حركتي عظيم و انسان‌ساز در جهت احياي ارزش‌هاي انساني در طول تاريخ بشري است. عاشورا قيامي يك روزه نيست كه پايان يابد؛ بلكه يك فرهنگ است. فرهنگي كه جوامع بشري را از اسارت مرگبار ناداني و ذلت رهايي مي‌بخشد. عاشورا ستيز دائم حق با باطل و حقيقتي هميشه زنده است كه به حسينيان تاريخ راه و رسم آزادگي و شيوة ظلم ستيزي مي‌آموزد و به همه زورگويان ستم پيشه تاريخ درس عبرت مي‌دهد كه زورمداري و نيرنگ و دنياداري، عوامل پايداري براي پيروزي نيستند و آن‌ها كه به اين عوامل دل ببندند، بايد در انتظار شكست ننگين و خفّت بار باشند.  

بسترها و زمينه‌هاي عاشورا

قيام سالار شهيدان به عنوان بزرگ‌ترين حادثة تاريخ اسلام پس از رحلت پيامبر اكرم6 و به عنوان يك انقلاب بزرگ اجتماعي، داراي بسترها و زمينه‌هاي زيادي مي‌باشد؛ از جمله مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:

1. فساد دستگاه خلافت و رهبري

در مكتب الهي، رهبري و امامت از جايگاه والايي برخوردار است و رهبر جامعة اسلامي بايد داراي ويژگي‌هايي باشد كه او را از ديگران ممتاز كند. هدف از امامت و رهبري برقراري قسط و عدالت و ايجاد محيطي پاك و سالم براي پرورش استعدادهاي انساني است. رسيدن به اين اهداف متعالي نيز ميسر نمي‌شود، مگر آنكه رهبران جامعه افراد شايسته، عادل، لايق، پيرو حق و عدالت و معتقد به مكتب و دلسوز جامعه باشند.
از اين‌روست كه شيعه معتقد است انبياي الهي و ائمه اطهار: بايد داراي مقام عصمت باشند تا بتوانند رهبري جامعة اسلامي را به عهده بگيرند و مردم را به راه راست رهنمون شوند.
پس از رحلت پيامبر اكرم(ص)با تشكيل سقيفه، جامعة اسلامي از مسير اصلي خلافت و رهبري منحرف گشت و رهبري جامعة اسلامي به دست نااهلان افتاد و با روي كار آمدن خلفاي سه‌گانه انحرافات و بدعت‌هاي زيادي در دين ايجاد شد؛ به گونه‌اي كه جامعة مسلمين را به اوج انحطاط و تباهي كشاند. عادت و خلق و خوهاي جاهلي را احيا كردند، سنت‌ها و ارزش‌هاي اصيل اسلامي را از بين بردند و تا جايي پيش رفتند كه حتي نامي از اسلام و پيامبر(ص)و حضرت علي(ع)باقي نماند.
پس از شهادت امام علي(ع) معاويه با فريب دادن مردم، امام حسن(ع) را از خلافت بر كنار نمود و خود بر مسند خلافت نشست و فساد و بي‌عدالتي را به اوج خود رساند، اما تا تحقق اهداف شوم خويش راه درازي در پيش داشت؛ بنابراين با دسيسه‌ اعطاي ولايت عهدي به فرزندش يزيد، در تصور خويش تداوم راهش را تضمين مي‌كرد. فرمانروايي يزيد بر عرصه وسيع حاكميت اسلام و تكيه زدنش بر اريكه خلافت به مثابه باز شدن سد عظيمي بود كه امام حسن مجتبي(ع) با صلح با معاويه مانع از حركت سيل‌آساي معاويه و دودمنانش شده بود، اما فرمانروايي يزيد بر عرصه خلافت به معناي راه افتادن سيلي مهيب‌تر، ويرانگر و پرقدرت‌تر از گذشته بود.
بنابراين امام حسين(ع) براي باز گرداندن خلافت به مسير اصلي خود، بر ضد حاكم زمانة خود قيام و خود را شايسته خلافت و رهبري معرفي كرد. آن حضرت خود را به عنوان خليفة منصوب از جانب خدا، موظف مي‌دانست كه مردم را از زير سلطة يزيد فاقد صلاحيت، خارج كند و خود، زمام امور را به دست گيرد.

2. انحطاط اخلاقي و خطر بازگشت به جاهليت

با آغاز بعثت (ص)و دعوت علني ايشان، تعليم و تربيت اسلامي توسط حضرت آغاز شد. ارزش‌ها جاي ضد ارزش‌ها را گرفت، معيارهاي برتري افراد كه قبيله و داشتن نسب، ثروت و مقام شمرده مي‌شد؛ تغيير يافت و ملاك برتري و فضيلت، تقوا، علم و جهاد معرفي شد. غارت و وحشي‌گري از ميان اعراب كم كم از بين رفت و جاي آن را صلح و برادري گرفت. زن كه مايه ننگ و سرافكندگي خانواده محسوب مي‌شد، ارج و منزلتي والا يافت و در نهايت تعاليم ارزشمند اسلامي به عصر تاريك جاهليت خاتمه داد.
آثار اين تحول و دگرگوني كه در دوران زندگي پيامبر اكرم(ص) به وضوح ديده مي‌شد و تا سال‌ها پس از رحلت ايشان نيز ادامه داشت، با روي كار آمدن عثمان و تعدّي بني‌اميه در نظام خلافت، جامعة اسلامي در سرآشيبي سقوط اخلاقي قرار گرفت، رفته رفته معيارهاي جاهلي زنده شد و رفاه طلبي، جايگزين ايثار و شهادت‌طلبي گرديد؛ بنابراين امام حسين(ع) براي احياي دوبارة ارزش‌هاي اسلامي و اخلاقي دست به قيامي مقدس زد.

3. ظهور بدعت‌هاب
از ديگر عوامل زمينه‌ساز عاشورا ظهور بدعت‌ها مي‌باشد. در تعريف بدعت گفته‌اند: <به وجود آوردن چيزي در شريعت كه نصّي از سوي بنيان‌گذاران شريعت در آن وارد نشده باشد، بدعت است>.
يكي از خطرهايي كه همواره مكتب‌ها را تهديد مي‌كند، پديد آمدن بدعت‌هاست؛ زيرا اساس شريعت را متزلزل مي‌كند. پيامبر بزرگوار اسلام(ص) كه همواره نگران به وجود آمدن اين خطر در دين بودند، آن را به مردم گوشزد مي‌كردند و در زمينه بدعت مي‌فرمودند: <هر بدعتي، گمراهي و هر گمراهي، طريق آتش است>.
بعد از رحلت به تدريج انحراف و بدعت در دين آغاز شد و با سيطرة امويان بر جهان اسلام بدعت‌ها به اوج خود رسيد؛ از جمله خواندن نماز جمعه در روز چهارشنبه، قضاوت‌هاي متفاوت با احكام اسلامي و ... . بني اميه احكام خدا را به بازيچه و مسخره مي‌گرفتند و هر طور كه مي‌خواستند عمل و در دين خدا تغيير و تبديل ايجاد مي‌كردند. يزيد علناً شراب مي‌خورد، به فساد و گناه تظاهر مي‌كرد و احكام اسلام را به راحتي زير پا مي‌گذاشت؛ به همين علت امام حسين(ع) به دفاع از حريم دين و مبارزه با بدعت‌ها پرداخت. امام در نامه‌اي به سران قبايل بصره نوشت:
<أدعوكم إلي كتاب الله و سنة نبيّه فإن السنةَ قد أميتتْ و إنّ البدعة قد أحييت؛ من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبرش فرا مي‌خوانم؛ زيرا سنت (ص)از بين رفته و بدعت زنده شده است>.

علل و عوامل نهضت عاشورا
علل و عوامل متعددي در ايجاد نهضت عاشورا دخيل مي‌باشند؛ به گونه‌اي كه سبب شده است كه ماهيت اين واقعه بزرگ تاريخي پيچيده شود. به طور كلي سه عامل را مي‌توان در نهضت حسيني مؤثر دانست:

1. بيعت خواهي يزيد
پس از آنكه معاويه در نيمه رجب سال شصت هجري در دمشق درگذشت، يزيد با وجود آنكه پدرش براي ولايت عهدي از مردم بيعت گرفته بود، براي تحكيم پايه‌هاي حكومت خود، از مردم خواست كه با وي بيعت كنند. به اين منظور، نامه‌اي به وليدبن عقبه، والي مدينه نوشت تا از مردم مدينه براي او بيعت بگيرد. 
وليد شبانه و پيش از بيعت گرفتن از مردم به سراغ امام(ع) رفت تا از امام بيعت بگيرد؛ اما امام(ع) از بيعت امتناع ورزيد و سپس فرمود: <و مثلي لا يبايع مثله و لكن نصبح و تصبحون و ننظر و تنظرون اينا أحقّ بالبيعة و بالخلافة؛ شخصيتي چون من، با امثال يزيد بيعت نمي‌كند. منتظر مي‌شويم تا معلوم شود كدام يك از ما به خلافت شايسته‌تريم>.
آن حضرت همچنين در جواب برادرش محمدبن حنفيه فرمود:
<برادرم، حتي اگر هيچ پناهگاه و مأوايي در دنيا نداشته باشم، با يزيد بيعت نمي‌كنم>.

2. دعوت كوفيان
با خودداري امام حسين(ع) از بيعت با يزيد و اطلاع يافتن مردم كوفه از اين ماجرا، آن‌ها با ارسال نامه‌هاي فراوان از آن حضرت دعوت كردند كه به كوفه برود و امامت آن‌ها را بپذيرد.
امام(ع)، ابتدا مسلم‌بن عقيل را براي تحقيق امر، به كوفه فرستاد. مسلم‌بن عقيل اخبار دل گرم كننده‌اي به امام حسين(ع) گزارش كرد. در نتيجه، حجت بر امام تمام و در حقيقت تكليفي از ناحية مردم به دوش امام گذارده شد. امام حسين(ع) در اين زمينه مي‌فرمايند:
<نامة مسلم‌بن عقيل كه مشعر به اجتماع و هماهنگي شما در راه ياري ما خاندان و مطالبة حق ما بود، دريافت نمودم. از خداوند مسئلت دارم كه آيندة همه ما را به خير كند و شما را اجر عظيم بدهد. من روز سه‌شنبه ذي حجه از مكه به سوي شما حركت نمودم. با رسيدن پيك من، شما كار خويشتن را سر و سامان بخشيد كه من نيز در اين چند روز خواهم آمد>.
با بي‌وفايي مردم ـ با آن همه نامه‌هايي كه نوشتند ـ هنگامي كه امام(ع) به سر حد كوفه ‌رسيد، با لشكر حر مواجه شد و به مردم كوفه فرمود: <شما مرا دعوت كرديد، اگر نمي‌خواهيد بر مي‌گردم>. اين سخن امام(ع) به معناي بيعت با يزيد و صرف نظر كردن از امر به معروف و نهي از منكر نبود.

3. امر به معروف و نهي از منكر
امر به معروف و نهي از منكر، از مهم‌ترين دستورات دين مبين اسلام است كه سعادت افراد جامعه در گرو عمل به اين اصل مي‌باشد. ترك اين فريضة مهم، موجب از هم گسيختگي جامعه و تسلط اشرار بر جامعه مي‌گردد. قرآن كريم بهترين امت‌ها را، امتي مي‌داند كه امر به معروف و نهي از منكر ‌كند. 
در صدر اسلام علي‌رغم توصيه‌هاي اكيد (ص)دربارة اين فرضيه، سستي‌هاي زيادي انجام گرفت تا جايي كه پس از رحلت آن حضرت، اين اصل به تدريج به فراموشي سپرده شد. مسلمانان در مقابل محرمات و انحرافات ايجاد شده در دين يا سكوت اختيار كردند يا آن را به يكديگر وا گذاشتند. اين امر موجب شد تا حكومت در دست نااهلان و نابخردان قرار گيرد؛ با خانه‌نشين كردن امام علي(ع)، باب انحراف و بدعت در دين گشوده و راه هدايت بسته شد. پس از شهادت امام علي(ع)، جامعه وضعيت بدتري پيدا كرد؛ زيرا معاويه با در دست گرفتن حكومت، بدعت‌ها و انحرافات زيادي در دين ايجاد و ارزش‌هاي جاهلي را دوباره زنده كرد و ارزش‌هاي معنوي انساني را كم‌رنگ نمود. در حقيقت نابودي جامعه اسلامي به علت ترك فريضة مهم امر به معروف و نهي از منكر بود. 
در چنين اوضاعي بود كه امام حسين(ع) خود را به قيام و نهي از منكر عملي مكلف دانست و در مناسبت‌هاي مختلف به بيان اين عامل پرداخت. آن حضرت در وصيت نامه‌اي به محمدبن حنفيه چنين نوشت: <همانا من از روي خودخواهي، خوش‌گذراني، فساد و ستمگري قيام نكردم؛ بلكه براي طلب اصلاح امت جدم به پا خواسته‌ام. هدف من، امر به معروف و نهي از منكر و حركت بر اساس سيره جدم رسول خد(ص) و پدرم علي‌بن ابيطالب(ع) است>.

اهداف نهضت عاشورا
امام حسين‌بن علي(ع)در سخنان و پيام‌هايش بارها به اهداف نهضت خود تصريح نمود:
1. اصلاح امت؛ 2. احياي سنت و سيره پيامبر اكرم(ص) و حضرت علي(ع)؛ 3. ستيز با ستمگران.
هر چند اهداف ديگري نيز در قيام آن حضرت وجود دارد، اما با كمي تعمق به اين نتيجه خواهيم رسيد كه همه آن‌ها از اين اهداف منشعب مي‌گردد.
1. اصلاح امت
هنگامي كه امام حسين(ع) با سپاه <حربن يزيد> روبه رو شد، ضمن سخناني به اهداف نهضت خود پرداخت و ‌فرمود: <آگاه باشيد، حكومت معاويه زير چتر شيطان قرار گرفته و از دستورات خدا دوري گزيده و فاسد را آشكار كردند>.
در دوران معاويه و يزيد تبعيض نژادي و اختلاف طبقاتي غوغا مي‌كرد. بني‌اميه بيت‌المال را در اختيار داشتند و اموال كلان را به حاشيه نشينان عياش و شهوتران مي‌دادند؛ در عوض مردم به سختي زندگي را مي‌گذراندند و حتي در طول ماه‌ها نمي‌توانستند حاجت خود را به حكومت برسانند. 
امام حسين(ع) با مشاهدة اين اوضاع دست به قيامي خونين زد و در فرازهايي از سخن‌هاي خويش هدف خود را از اين قيام اصلاح امور امت اسلامي معرفي كرد و فرمود: <انما خرجت لطلب الاصلاح في أمة جدّي؛ قيام و خروج من براي اصلاح امور امت جدم است>.

2. احياي سنت و سيرة (ص)و حضرت علي(ع)
حكومت اموي از نخستين روز تشكيل حكومتش كه مدتي پس از رحلت (ص)پيش آمد، بر مبناي اسلام ستيزي تأسيس شد، ابوسفيان تأكيد كرد: <[همه] حقيقت بعث و نشر و برزخ و قيامت و حساب و كتاب و بهشت و جهنم را افسانه تلقي نمايند> و همت خود را براي قبض حكومت و دست به دست كردن آن صرف كنند. يادگار نخستين او، معاويه، همت خود را براي دفن نام (ص)و تحريف سخنان ايشان و جعل حديث به كار برد؛ همچنين تمام تلاش خود را در محو نمودن نام و آثار علوي و اهل‌بيت (ص)اختصاص داد؛ ده‌ها بدعت را در دين اسلام و ميان مسلمين به جاي گذاشت؛ حلال خدا را حرام و حرام را حلال كرد؛ به فرزندش يزيد درس تحريف داد و شيوة مبارزه با اصول اسلامي را به او آموخت. يزيد نيز مسير پدرش را در سنت شكني و اسلام ستيزي در پيش گرفت.
امام حسين‌بن علي(ع)در تمام دوران خلافت معاويه، به زمينه‌سازي براي مبارزه مؤثر پرداخت، ابزار لازم را فراهم ساخت و پس از به خلافت رسيدن يزيد، خاندان و ياران خود را فراخواند و آن‌گاه اعلام نمود:
<اي مردم! اي كوفيان! اي سپاه يزيد! اي كساني كه هدف قيام مرا مي‌طلبيد! من ستمگران اموي را چنين يافتم كه مقررات اسلامي و دستورات اسلام را مي‌شكنند، حرام خدا را حلال، حلال او را حرام مي‌كنند، سنت و سيره (ص)را عوض مي‌نمايند و... . من از همه به خدا و پيامبر نزديك‌ترم. وظيفة من از ديگران سنگين‌تر است؛ بنابراين براي حفظ سنت و سيرة جدم (ص)قيام نمودم>.

3. ستيز با ستمگران
امام حسين(ع) در مورد يزيد به فرماندار وقت مدينه، وليدبن عقبه، فرمود: <اي امير! يزيد مردي فاسق، شراب‌خوار، آدمكش، بي‌پروا در فساد ظاهري و... است، با او بيعت كنم؟ هرگز! من با او دست بيعت نمي‌دهم؛ زيرا جدم رسول خد(ص) فرمودند: خلافت براي فرزندان ابوسفيان حرام است>.
يزيد نه تنها شب و روز را به عياشي و شهوت‌راني مي‌گذراند و شراب مي‌نوشيد؛ بلكه حكم اسلام را زير سؤال مي‌برد و مي‌گفت: من شراب را به حكم عيسي‌بن مريم مي‌خورم. همچنين در ظاهر نيز آن‌چنان فساد مي‌كرد كه هواداران معاويه به وي نامه نوشتند كه يزيد آبروي تو را بر باد مي‌دهد. 
امام حسين(ع) نيز براي مبارزه با چنين عنصري به پا خواست و فرمود:
<يزيديان از خدا بريدند، به صف شياطين و فتنه‌انگيزان پيوستند و به فساد و فحشا روي زمين پرداختند. جدم پيامبر اكرم(ص) فرمودند: هر كس پادشاه ستمگر و فاسدي را ببيند و در برابر خلاف‌هاي او بي‌تفاوت باشد، جايگاهش دوزخ خواهد بود

ادامه مطلب
سه شنبه 30 آبان 1391  - 8:42 AM

 

نه بی نوایی را به خاطر فقرش تحقیر می کرد و نه دولت مردی را به خاطر ثروتش بزرگ می شمرد؛می فرمود:کسی که ثروتمند را گرامی بدارد و بی نوا را تحقیر کند، در آسمان ها «دشمن خداوند» نامیده می شود.»

خبرگزاری فارس: نحوه همزیستی با فقیر و ثروتمند

 

اسیران

در نبرد «بنوقریظه»، پس از پیروزی مسلمانان، پیامبر اسیران را در خانه ی «اسامه پسر زید» جای داد و دستور فرمود کیسه های خرما را برای تغذیه ی آن ها بیاورند. به یارانش فرمود:با اسیران به نیکی رفتار کنید و آب شان دهید ... هم گرمای خورشید و هم گرمای سلاح را بر آنان روا مدارید.

ابوذر می گوید: [در نبردی] مردی را اسیر گرفتم. [به خاطر کاری که انجام داده بود] به مادرش دشنام دادم. پیامبر(ص) فرمود:ای اباذر! او را به مادرش نکوهش می کنی؟ تو کسی هستی که [هنوز] جاهلیت در توست. برادران تان [اسیران] غلامان و و کنیزان شمایند که آفریدگار [اینک] زیردست شما قرار داده است، پس کسی که برادرش زیر دست اوست، باید آن چه خود می خورد به او بخوراند؛ و آن چه خود می پوشد به او بپوشاند؛ بیش از توان شان آنان را به کار نگیرید و اگر چنین کردید، یاری شان کنید.

«سهیل بن عمرو»، از بزرگ ترین سخن رانان قریش و دشمن اسلام و پیامبر(ص) بود؛ فردی زیان آور و دشنام گو. او در جنگ بدر، اسیر شد. «عمر پسر خطاب»، به حضرت گفت: «اجازه بده چهار دندان پیشین او – دو دندان پایین و دو دندان بالا – را بکنم تا هرگز نتواند سخن رانی کند»! حضرت فرمود: «او را شکنجه نمی کنم؛ زیرا خداوند نیز مرا [چنین] شکنجه خواهد کرد، گرچه پیامبر باشم.»

اقلیت های مذهبی

نخستین امام، پیامبر(ص) را این گونه توصیف می کند «هرگز ستمی بر مسلمان و کافری روا نداشت بلکه خود مورد ستم واقع شد اما [ستمگران را] بخشید».مهرورزی او به تمامی انسان ها چه مسلمان و چه کافر، گاه باعث می شد تا آن ها از مهربانی او سوءاستفاده کنند.

دوست ندارم جوانان شما را جز در دو موقعیت ببینم: یا دانش جو، یا دانشمند. اگر جوانی چنین نباشد، کوتاهی کرده است اگر کوتاهی کند، تباه می شود و اگر تباه شد، گنه کار است و اگر گناه و نافرمانی کند، سوگند به آن که محمد(ص) را به حق، به پیامبری فرستاد، در آتش دوزخ جای می گیرد.

روزی یهودی ای که از پیامبر(ص) طلب کار بود، طلبش را درخواست کرد. پیامبر(ص) فرمود:«ای یهودی! ندارم تا به تو بدهم.»یهودی گفت: «تا طلبم را ندهی رهایت نمی-کنم.»پیامبر(ص) فرمود: «در این صورت من با تو [همین جا] می نشینم.»پس همان جا نشست؛ چندان که نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و نماز فردا را همان جا خواند. اصحاب آمدند و یهودی را تهدید  کردند.

پیامبر(ص) به آنان نگریست و فرمود: «به او چه کار دارید؟» گفتند: «ای رسول خدا! او تو را زندانی کرده است.»فرمود: «خداوند والا مرا نفرستاده تا بر غیر مسلمان پیمان بسته یا جز آن، ستم روا دارم.»چون آفتاب بالا آمد، یهودی گفت:گواهی می دهم خدایی جز الله نیست و محمد(ص) بنده و فرستاده ی اوست. [میخواستم شما را بیازمایم] من نیمی از ثروت خویش را در راه خدا می دهم.یهودی، ثروتمند بود.روابطش با اقلیت های دینی چنان نیکو بود که چشم از جهان فرو بست، در حالی که زرهش - به دلیل قرض گرفتن بیست صاع غذا برای خانواده اش – در گرو یک یهودی بود.

روزی پیامبر(ص) با عایشه نشسته بود. یهودی ای وارد شد و گفت: «سام علیکم».* حضرت پاسخ داد: «علیکم». یهودی دیگری وارد شد و همان را گفت و پیامبر همان پاسخ را داد. یهودی دیگری وارد شد و همان را گفت و همان جواب را شنید.عایشه خشمگین شد و گفت: «بر شما باد مرگ و خشم و نفرین، ای یهودیان! ای برادران بوزینگان!»

حضرت فرمود: «ای عایشه! اگر دشنام به شکلی در می آمد، چهره ای زشت داشت. نرمی و ملاطفت به هر چیز همراه شود، بر مقامش می افزاید و از هر چیز جدا شود، آن را زشت می کند.»عایشه گفت: «ای رسول خدا! مگر نشنیدی که گفتند: «سام علیکم»؟«بلی. تو هم نشیندی چه پاسخ دادم؟ گفتم علیکم ...»

می فرمود: «اگر کسی به کافری که با دولت اسلامی پیمان بسته است ستم ورزد یا از پرداخت حقش بکاهد یا بیش از توانش از وی کار کشد یا چیزی از او بگیرد که خرسند نباشد، من در روز رستاخیز با دلیل بر وی پیروز خواهم شد.5

کسی که غیر مسلمانی را که با دولت اسلامی پیمان بسته، بیازارد، من دشمن اویم؛ و کسی را که من دشمنش باشم، در رستاخیز بر وی پیروز خواهم شد.»از نفرین ستم-دیده بپرهیزید، گر چه کافر باشد زیرا در برابر [رسیدن این نفرین به خداوند] مانعی نیست.به همه ی مسلمانان تا پایان تاریخ هشدار داد:«کسی که فردی از اقلیت های دینی را که با دولت اسلامی پیمان بسته است بکشد، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.»همسایه ای یهودی داشت که بیمار شد. پیامبر(ص) خود به عیادتش رفت.

روزی یهودیان به دیدارش شتافتند و از دخترش فاطمه(س) برای شرکت در عروسی خود دعوت کردند و گفتند: «ما حق همسایگی داریم؛ پس، از تو درخواست می کنیم دخترت فاطمه را به خانه ی ما بفرستی تا عروسی ما با آمدن ایشان رونق گیرد [یا بر شکوه آن افزوده شود]». یهودیان بر این درخواست پای فشردند پیامبر نیز با خواست آن ها موافقت کرد، و دخترش را به عروسی شان فرستاد.

«زید پسر سعنه»، یکی از دانشمندان یهود مدینه، روزی برای گرفتن طلبی که از حضرت داشت، آمد. عبای حضرت را گرفت و با تندی به او گفت:«شما فرزندان عبدالمطلب، همواره در پرداخت وام خود تأخیر می کنید» عمر بر او بانگ زد. پیامبر لبخندی زد و فرمود: «ای عمر! من و او به چیز دیگری نیازمندیم. به من بگو خوش حساب باش و به او بگو با مهربانی طلبش را بخواهد.»

پیامبر اکرم(ص)می فرمود: «مرا جوانان یاری کردند.»خداوند در میان مردم، بیشتر از همه، جوان کم سن و سالی را دوست دارد که زیباست و جوانی و زیبایی اش را در راه خداوند و پیروی از او به کار می گیرد. این جوان کسی است که پروردگار در برابر فرشتگان به او افتخار می کند و می-فرماید : «او بنده ی راستین من است.»

سپس فرمود: «هنوز سه روز از مهلتی که بین ما بوده باقی است.»بعد به عمر فرمود تا طلب وی را بدهد و چون او را ترسانده، اندکی هم افزون بر طلب بپردازد. همین رفتار باعث شد این دانشمند یهودی مسلمان شود.یکی از بزرگان قبیله ی «کنده» می گوید: «نزد علی(ع) بودیم. اسقف نجران نزد حضرت آمد.امام خود را جابه جا کرد و جایی برای نشستن وی آماده ساخت. یکی از حاضران گفت: «آیا برای مرد مسیحی چنین می کنی؟»امام فرمود: «در زمان رسول خدا(ص) وقتی که آنان خدمت حضرت می رسیدند، او با آن ها چنین رفتار می کرد.»

بانوان

احترام به آنان

به بانوان سلام می کرد و آن ها پاسخش را می دادند.هیچ زنی را نفرین نکرد.برای احترام، بانوان فرزنددار و بی فرزند را به کنیه* می نامید.برای احترام به احساسات مثبت زنان، به مردان می فرمود: «کسی که میان مادر و فرزندانش جدایی افکند، پروردگار در بهشت میان او و محبوبانش جدایی می افکند.»کسی جز بزرگوار، زنان را گرامی نمی دارد؛ و کسی جز فرومایه به آنان توهین نمی کند.

حضور در صحنه های اجتماع

«ربیع، دختر معوذ انصاری»، می گوید:در کنار پیامبر می جنگیدیم. مردمان را سیراب می-کردیم و زخمی ها را مداوا. کشتگان را به شهر برمی گرداندیم.«ام عطیه» می گوید: «هفت جنگ در کنار پیامبر بودم. پشت سر مسلمانان حرکت می کردم برای شان غذا می پختم.مجروحان را مداوا و از بیماران مراقبت می کردم.»«انس» می گوید: « بانوان آب می آوردند و مجروحان را مداوا می کردند.»

انس می گوید: در نبرد «حنین»، «ام سلیم» خنجری با خویش حمل می کرد.حضرت با دیدن او و خنجرش پرسید: [قضیه] این خنجر چیست ای ام سلیم؟»گفت: «این خنجر را برداشته ام تا اگر مشرکی خواست به من نزدیک شود، شکمش را سفره کنم!»پیامبر خنده اش گرفت.بیعت بانوان با رسول خدا(ص) در روز عید فطر* و همچنین بیعت شان در روز فتح مکه، نشان حضور آنان در عرصه های گوناگون است.

آفریدگار در روز رستاخیز می گوید: «ای آدمیزاد! بیمار شدم، مرا عیادت نکردی!»[آدمی] گوید: «خدایا، چگونه تو را که پروردگار جهانیانی عیادت کنم»؟یزدان پاسخ می دهد: «مگر نمی دانستی که فلان بنده ام بیمار بود و او را عیادت نکردی؟ مگر نمی دانستی که اگر او را عیادت می کردی، مرا نزد او می یافتی.»

رشد علمی

روزی بانویی نزدش آمد و گفت:ای فرستاده ی خدا، مردان از سخنانت بهره مند می-شوند.برای ما روزی معین کن که نزدت بیاییم تا آن چه را از خدایت آموخته ای، به ما بیاموزانی.حضرت فرمود: «در فلان روز و فلان جا گرد هم آیید.» پس [در روز موعود] گرد آمدند و رسول خدا(ص) از مطالب وحیانی به آنان آموخت.

احترام به احساسات سالم

مردی از خاندان پیامبر چشم از جهان فرو بست. بانوان گرد آمدند و [بی فریاد] می-گریستند. عمر برخاست تا مانع گریه ی آنان شود و آن را بپراکند.پیامبر فرمود:آن ها را رها کن عمر! چشم می گرید و دل دردمند می شود و پیوند [خویشاوندی] نزدیک است.

بردگان

غذا و پوشاکش برتر از غذا و پوشاک بردگانش نبود.می فرمود: «هرگاه یکی از شما زنی برده می خرد، باید نخستین چیزی که به او می خوراند عسل باشد.»بردگانی از بحرین آورده بودند. آنان را برابرش به صف کشیدند. چشم حضرت به زنی افتاد که می گریست. علت را پرسید. زن پاسخ داد: «پسری داشتم که در «بنی عبس» آن را فروختند» پرسید: «چه کسی او را خریده است؟» زن پاسخ داد: «ابواسید انصاری.» پیامبر به خشم آمد و فرمود:«سوار شوید و او را بیاورید. همان گونه که او را فروخته اید» ابواسید سوار شد. رفت و پسر را آورد.

چهار ویژگی است که اگر در کسی باشد، آفریدگار برایش خانه ای در بهشت می-سازد:... مهربانی به برده.بخشایش پروردگار به سه نفر نمی رسد: ... کسی که برده اش را تازیانه بزن.آخرین سخنش پیش از مرگ، سفارش در باره ی رفتار نیکو با بردگان بود.

از آن جا که پراکندگی اعضای خانواده ی اسیران را خوش نمی داشت، هنگامی که خانواده ای اسیر را نزدش می آوردند، همگی را یک جا به خانواده ای مسلمان می-بخشید.فرمان داد بردگان را با واژگانی صدا نزنند که باعث ناراحتی آن ها می شود! می-فرمود:کسی از شما نگوید: «بنده ی مذکر یا مؤنث من» و برده نیز [به مولایش] نگوید: «خدای من»؛ بلکه مالک بگوید: «مرد و زن جوان من» و برده بگوید «سرور من»؛ [همه ی] شما برده اید و خداوند والا رب شماست.

می فرمود: «کسی که ستمگرانه برده ای را بزند، در رستاخیز قصاص خواهد شد.»از خداوند درباره ی بردگان تان پروا کنید؛ از آن چه می خورید به آنان بخورانید و از آن چه می-پوشید به آن ها بپوشانید کاری بیش از توان شان بر عهده شان نگذارید. اگر از آن ها خوش-تان می آید، نگه شان دارید و اگر آنان را ناخوش می دارید، [به جای اذیت و آزار] آن ها را بفروشید و بندگان خدا را شکنجه ندهید.

مردی از خاندان پیامبر چشم از جهان فرو بست. بانوان گرد آمدند و [بی فریاد] می گریستند. عمر برخاست تا مانع گریه ی آنان شود و آن را بپراکند.پیامبر فرمود:آن ها را رها کن عمر! چشم می گرید و دل دردمند می شود و پیوند [خویشاوندی] نزدیک است.

می فرمود: «جبرئیل همواره درباره ی بردگان به من سفارش می کرد [تا آن جا] که گمان بردم زمانی برای آن ها معین خواهد کرد که هرگاه آن زمان فرا برسد، [خود به خود] آزاد خواهند شد».به خانواده ها می فرمود: «کنیزان خویش را به خاطر شکستن [ناخودآگاه] ظرف های تان نزنید؛ که ظرف ها را نیز مثل مردم اجل هایی است. با آن ها با ملایمت سخن بگویید.»

بیماران

بیماران را به خوردن و آشامیدن مجبور نمی کرد و دستور می داد چنین نکنند.از بیمار در دورترین بخش شهر عیادت می کرد، گرچه بیماری اش چشم درد بود.از همه ی عبادت ها بهتر و پرپاداش تر آن است که [وقتی به عیادت می روی] زودتر از نزد بیمار برخیزی.

آفریدگار در روز رستاخیز می گوید: «ای آدمیزاد! بیمار شدم، مرا عیادت نکردی!»[آدمی] گوید: «خدایا، چگونه تو را که پروردگار جهانیانی عیادت کنم»؟یزدان پاسخ می دهد: «مگر نمی دانستی که فلان بنده ام بیمار بود و او را عیادت نکردی؟ مگر نمی دانستی که اگر او را عیادت می کردی، مرا نزد او می یافتی.»ز آن که تو را عیادت نمی کند، عیادت کن.می فرمود: «هر گاه دین باور بیمار شود، آفریدگار فرشته ای بر او بگمارد تا در ایام بیماریش تمام کارهای خیری را که در حال سلامتی انجام می داد، برایش بنویسند».

بی نوایان

نه بی نوایی را به خاطر فقرش تحقیر می کرد و نه دولت مردی را به خاطر ثروتش بزرگ می شمرد؛ برای هر دو به درگاه خداوند یک سان دعا می کرد.می فرمود: «بدترین غذا سوری است که ثروتمندان را بدان دعوت می کنند نه بی نوایان را».کسی که ثروتمند را گرامی بدارد و بی نوا را تحقیر کند، در آسمان ها «دشمن خداوند» نامیده می شود.»

«ابی سعید خدری» می گوید: «در جمع گروهی از مهاجران نشسته بودم. برخی از آن ها [به علت بی نوایی] عریان بودند و در میان دیگران می نشستند تا عریانی خود را پنهان کنند. یکی از ما قرآن می خواند و دیگران گوش سپرده بودند.

پیامبر [آمد] فرمود: "سپاس خدایی را که از امت من کسانی را قرار داد که به من فرمان دادند با آنان [هم دل و هم درد باشم و] شکیبایی ورزم."سپس برای رعایت عدالت میان ما نشست و ادامه داد:"ای گروه تهی دستان مهاجر! شما را به نور کامل در رستاخیز مژده می دهم، نصف روز زودتر از ثروتمندان وارد بهشت می شوید. آن نیمه از روز، پانصد سال است".»

کسی که ثروتمندی نزدش بیاید و او به علت این که از دنیا [و ثروت]  او بهره مند شود، برایش فروتنی کند، دو سوم دینش را از دست داده است!خدایم فرمان داد تا بی نوایان مسلمان را دوست بدارم.کمتر به نزد ثروتمندان بروید زیرا در این صورت نعمت های یزدان را خوار نخواهید شمرد.از مردم می خواست آن چه را خودشان [به خاطر کیفیت بد غذا] نمی خورند، به مستمندان ندهند.

به بانوان سلام می کرد و آن ها پاسخش را می دادند.هیچ زنی را نفرین نکرد.برای احترام، بانوان فرزنددار و بی فرزند را به کنیه می نامید.برای احترام به احساسات مثبت زنان، به مردان می فرمود: «کسی که میان مادر و فرزندانش جدایی افکند، پروردگار در بهشت میان او و محبوبانش جدایی می افکند.»کسی جز بزرگوار، زنان را گرامی نمی دارد؛ و کسی جز فرومایه به آنان توهین نمی کند.

بیوگان

در نزد من، برآوردن نیاز بیوه و یتیم، از سی هزار رکعت نماز مستحبی محبوب تر است.سه چیز را نباید به تأخیر افکند: ... و شوهر دادن بیوه، هنگامی که همسری همتا یافت.

جوانان

می فرمود: «مرا جوانان یاری کردند.»خداوند در میان مردم، بیشتر از همه، جوان کم سن و سالی را دوست دارد که زیباست و جوانی و زیبایی اش را در راه خداوند و پیروی از او به کار می گیرد. این جوان کسی است که پروردگار در برابر فرشتگان به او افتخار می کند و می فرماید : «او بنده ی راستین من است.»

پروردگار جوانی را دوست دارد که جوانی اش را در پیروی خداوند والا سپری کرده است.برتری جوان نیایشگری که نوجوانی اش را عبادت کرده، بر پیری که پس از بالا رفتن سنش عابد شده، به سان برتری پیامبران است بر مردم [عادی].

آفریدگار والا در برابر فرشتگان به جوان عابد افتخار می کند و می گوید: «به بنده ام نگاه کنید؛ خواسته ها[ی ناروایش] را به خاطر من رها کرده است.»در نزد خداوند چیزی محبوب تر از جوان توبه گر نیست.در نزد خداوند، جوان گشاده دست خوش اخلاق، از عابد پیر تنگ چشم بد اخلاق محبوب تر است.

به جوانان احترام می گذاشت و برخلاف نظر برخی از سال مندان، آنان را به فرمان دهی سپاه می گماشت و یا به عنوان نماینده ی خویش برای فراخوانی مردم غیرمسلمان به اسلام، نزد آن ها می فرستاد. عنایتی خاص به تربیت همه جانبه ی جوانان داشت و می-فرمود:

دوست ندارم جوانان شما را جز در دو موقعیت ببینم: یا دانش جو، یا دانشمند. اگر جوانی چنین نباشد، کوتاهی کرده است اگر کوتاهی کند، تباه می شود و اگر تباه شد، گنه کار است و اگر گناه و نافرمانی کند، سوگند به آن که محمد(ص) را به حق، به پیامبری فرستاد، در آتش دوزخ جای می گیرد.

حسین سیدی

منبع:ماهنامه پیام زن،شماره 226

ادامه مطلب
سه شنبه 30 آبان 1391  - 8:39 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 67

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5925787
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی