به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

امام موسی صدر گفت: احترامی که ما به دکتر شریعتی می گذاریم به خاطر اصالت فکری اوست. چرا که او و کسانی که این راه را می‌روند می‌توانند نیروهای عظیمی را که در حال حاضر در جهان راکد مانده است برانگیزانند!

 

خبرگزاری فارس: نماز امام موسی‌صدر بر پیکر دکتر علی شریعتی+تصاویر
 

 

 امام موسی صدر در تابستان 1356 با اقامه نماز، تدفین و برپایی مراسم چهلمین روز درگذشت علی شریعتی در بیروت، از سست شدن پیوند جوانان تحصیلکرده با روحانیت، جلوگیری به عمل آورد و درباره وی گفته است: «احترامی که ما به دکتر شریعتی می گذاریم به خاطر اصالت فکری اوست. چرا که او و کسانی که این راه را می روند می توانند نیروهای عظیمی را که در حال حاضر در جهان راکد مانده است برانگیزانند!»

امام موسی صدر در زنیبیه دمشق بر پیکر دکتر شریعتی نماز خواند. شهید محمد مفتح، صادق طباطبایی و صادق قطب‌زاده در عکس دیده می‌شوند.

 

 

 

ادامه مطلب
پنج شنبه 30 خرداد 1392  - 12:31 AM

در حالی که روی زمین افتاده و از درد به خود می‌پیچیدم، ناگهان خود را در احاطه مردم محلی دیدم. آنها با دیدن صحنه فرود من به خیال این که عراقی هستم جهت دستگیری‌ام به سمت من دویده و حالا در اطرافم قرار داشتند.

 

خبرگزاری فارس: وقتی مردم خلبان ایرانی را اشتباهی کتک زدند
 

 

 از جمله نیروهای موثر در جنگ تحمیلی عراق به کشورمان نیروی هوایی ارتش است. این نیرو با استفاده از پرسنل و فرماندهان زبده  پیروزی های زیادی نصیب ارتش اسلام کرد. روایت زیر گوشه ای از این فداکاری ها است.

  ***

روز 31 شهریور مرخصی کوتاهی گرفته و جهت امور شخصی در تهران به سر می‌بردم که ناگهان انفجارات مهیبی از سمت فرودگاه مهرآباد به گوش رسید  و به دنبال آن شایعات مختلفی بین مردم در خصوص وقوع کودتا پخش شد.

 

چند ساعت بعد، خبر حمله هواپیماهای عراق به مهرآباد و چند پایگاه هوایی دیگر توسط رسانه‌ها منتشر شد. بدین ترتیب جنگ با تجاوز ارتش بعثی عراق به ایران آغاز شد و فصل جدیدی از زندگی نظامی من نیز رقم خورد.

 

غروب آن روز به شدت ناراحت و عصبانی بودم. هواپیماهای عراقی کشورم را بمباران و تعداد زیادی از همکاران نظامی‌ام را به شهادت رسانده بودند. رگ غیرتم به جوش آمده بود و از فرط عصبانیت نمی‌دانستم چه کاری باید انجام داد.

 

با خودم می‌گفتم ای کاش همین الان در جنگنده‌ام بودم و می‌توانستم انتقام این حمله را با بمباران دشمن از آنها بگیرم. تصمیم گرفتم شبانه حرکت کرده و به هر صورت خود را به دزفول برسانم.

 

با سختی و مشقات زیاد با سوار شدن بر وسایل نقلیه مختلف، نیمه‌های شب خود را به پایگاه رساندم. به محض ورود متوجه شدم که تمام پرسنل یکپارچه در تلاش جهت آماده‌سازی جنگنده‌ها هستند. وارد ساختمان گردان پرواز شده و با فرمانده گردان و سایر خلبانان مشغول گفتگو شدم.

 

فرمانده گردان گفت: «صبح قرار است بزرگترین عملیات نیروی هوایی انجام شود و ده‌ها فروند جنگنده پایگاه‌های هوایی عراق را بمباران کنند.»

 

با شنیدن این موضوع از فرمانده سؤال کردم : «نام من را هم در لیست پرواز قرار داده‌ای یا نه؟»

 

او هم در جواب گفت: «در لیست پرواز قرار نداری، چون فکر نمی‌کردم به این زودی برگردی.» در جواب گفتم: «من این همه راه را از تهران تا دزفول آمده‌ام تا انتقام حمله بعد از ظهر گذشته را از آنها بگیرم. دوباره بررسی کنید شاید جایی در لیست خالی باشد.»

 

فرمانده گردان بعد از بررسی دوباره گفت: «در یکی از دسته‌ها، شماره  4 خالی است و هنوز برای آن خلبان تعیین نشده، اگر بخواهی نام تو را در لیست این دسته قرار می‌دهم. ولی لیدر از قبل تعیین شده و تو نمی‌دانی رهبری هواپیماها را به عهده داشته باشی.»

 

با وجود آن که معلم خلبان بودم و تجربه پروازیم از لیدر دسته بالاتر بود، گفتم: «مهم نیست، نام من را هم در لیست قرار دهید.»

 

با پایان گرفتن گفتگو با فرمانده گردان، با وجود آن که در راه استراحت درستی هم نداشتم، به سایر خلبانان گروه پروازی پیوسته و به همراه آنان مشغول هماهنگی عملیات فردا شدیم.

 

صبح روز یکم مهر ماه قبل از طلوع کامل آفتاب، در یک گروه  16 فروندی برای بمباران پایگاه هوایی ناصریه در جنوب عراق از باند پایگاه برخاستیم، این گروه باید در دسته‌های چهار فروندی با فاصله زمانی کوتاه از یکدیگر بر فراز پایگاه دشمن قرار می‌گرفتند و آن را آماج حملات خود قرار می‌دادند. تا رسیدن به هدف در سطح پایین پرواز کردیم تا به وسیله رادارهای عراق کشف نشویم. روی هدف با روش‌هایی که از قبل آموخته بودیم، تمام تأسیسات آن مانند باند، آشیانه‌ها و ... توسط ما بمباران شد و من هم مانند سایر اعضای گروه به سرعت دور زده و به سمت ایران برگشتم.

 

در پایگاه وحدتی به علت حمله‌ هوایی دشمن، وضعیت قرمز اعلام شد. به ناچار باید به پایگاه‌های دیگری می‌رفتیم. چون بنزین هواپیما کم بود، مجبور شدم همراه چند فروند هواپیمای دیگر در باند اضطراری دهلران فرود بیایم.

 

البته همان روز بعد از آماده‌سازی هواپیما به سمت دزفول پرواز کردم و در پایگاه وحدتی فرود آمدم. هواپیما را در آشیانه پارک کردم و خود را به ساختمان گردان پروازی رساندم. از احوال سایر خلبانان گروه جویا شدم. آنجا متوجه شدم تعدادی از هواپیماها بازنگشته‌اند. تعدادی بر فراز خاک عراق هدف قرار گرفته، سقوط کرده‌اند و اطلاعی از سرنوشت خلبانانش در دست نبود. تعدادی به علت تداخل برنامه‌های پروازی و اعلام وضعیت قرمز در پایگاه وحدتی، در پایگاه‌های اصفهان و نوژه فرود آمده‌اند. از این که دوستان نزدیکم مانند: تورج یوسف، ناظریان، عروجی و ... بازنگشته‌ و شهید شده بودند بسیار ناراحت شدم. ولی این جنگ بود و باید با تمام وجود در مقابل دشمن می‌ایستادیم.

 

پانزدهم مهر 1359 طبق روزهای قبلی نام من نیز در لیست مأموریت‌های روزانه قرار گرفت. بر اساس برنامه‌ریزی صورت گرفته یک دسته 4 فروندی باید تاسیسات نفتی العماره را بمباران می‌کرد.

 

من در این دسته پروازی به عنوان لیدر، رهبری سایر خلبانان را به عهده داشتم. صبح اول وقت در گردان پرواز برنامه‌های مربوط را با سایر خلبانان هماهنگ کردیم. بعد از توجیه برنامه پروازی و خداحافظی با سایر همکاران، سوار بر ماشین شده و به سمت آشیانه‌ها رهسپار شدیم.

 

در داخل آشیانه‌ها چهار فروند جنگنده‌ اف -5 هر کدام مجهز به چهار بمب و دو موشک هوا به هوا آماده پرواز بودند. بررسی‌های اولیه را انجام دادم و پس از استارت و روشن شدن موتورها به سرعت به طرف ابتدای باند پرواز رفتم. سایر جنگنده‌ها نیز در ابتدای باند پرواز قرار گرفتند و سپس با دستور من، بلند شدیم. در ارتفاع پایین پرواز می‌کردیم تا به وسیله رادارهای عراق شناسایی نشویم و البته از شر موشک‌های ضد هوایی برد متوسط و بلند دشمن نیز در امان بمانیم. این روش بسیار خطرناک بود چون هر لحظه کوچکترین تلاطم در هوا یا در فرامین باعث برخورد با زمین و نابودی هواپیما و خلبان می‌شد.

 

از فراز مناطق بیابانی در مرز گذشته و در نزدیکی هدف با علامت مخصوص به سایر خلبانان، آمادگی‌های قبل از بمباران را یادآور شدم. به عنوان اولین فروند بر روی تأسیسات نفتی با مهارت‌های قبلی که آموخته بودم، تمام بمب‌ها را رها کردم و پس از گردش به شرق سمت ایران را د ر پیش گرفتم. لحظه‌ای در آینه هواپیما به پشت نگاه کردم و زبانه‌های آتش ناشی از بمباران تأسیسات نفتی را دیدم. پشت بیسیم سایر خلبانان دسته را صدا زده و از سلامت آنها مطمئن شدم.

 

در مسیر بازگشت از روی سوسنگرد عبور کردیم. در این منطقه درگیری بین نیروهای خودی و دشمن شدت داشت. بعد از عبور از سوسنگرد، در حال بررسی موقعیت دسته پروازی بودم که ناگهان مورد اصابت گلوله‌های پدافند ضد هوایی دشمن قرار گرفت و هواپیما دچار تکان‌های شدیدی شد. تمام چراغ‌ها و بوق‌های اخطار روشن شده و پیام خروج فوری را می‌داد.

 

بلافاصله با پایگاه تماس گرفتم و اوضاع را به آنها اطلاع دادم. دستور دادند در صورت بحرانی بودن وضعیت بیرون بپرم. در جواب گفتم تا جایی که امکان دارد هواپیما را هدایت می‌کنم تا آن را در پایگاه فرود بیاورم. تمام سعی و تلاش خود را به کار گرفتم تا بتوانم هواپیما را تا پایگاه هدایت کنم. در پنج کیلومتری دزفول، فرامین هواپیما به صورت کامل قفل شد و هواپیما به سمت زمین شیرجه زد. درنگ جایز نبود و چون در ارتفاع پایین پرواز می‌کردم، زمان کمی برای زنده ماندن در اختیار داشتم. در آخرین لحظات در ارتفاع ده متری از زمین ضامن صندلی نجات را کشیدم و دیگر چیزی متوجه نشدم.

 

محل فرود من میدان تیر هوایی پایگاه در نزدیکی شهر دزفول بود. در آنجا چند هدف را به صورت سیبل‌های بزرگ جهت تمرین تیراندازی و بمباران جنگنده‌ها قرار داده بودند که از بخت بد هنگام فرود با یکی از آنها برخورد کردم و محکم به تخته سنگ بزرگی در کنار آن کوبیدم شدم.

 

درد بدنم تشدید شد. در حالی که روی زمین افتاده و از درد به خود می‌پیچیدم، ناگهان خود را در احاطه مردم محلی دیدم. آنها با دیدن صحنه فرود من به خیال این که عراقی هستم جهت دستگیری‌ام به سمت من دویده و حالا در اطرافم قرار داشتند. یکی از آنها با صدای بلند گفت: «این خلبان عراقیه، باید دستگیرش کنیم.»

 

دیگری می‌گفت: «نه باید اول کتکش بزنیم.»

 

فرد دیگری هم پی در پی فریاد می‌زد: «این‌ها همان‌هایی هستند که بر سر خانواده‌های ما بمب‌ می‌ریزند و زن و بچه‌های بی‌گناه را می‌کشند. باید همین جا اعدامش کنیم.»

 

با وجود احساس درد شدید، فریاد زدم: «من خلبان ایرانی‌ام، رفتم عراق را بمباران کردم و در مسیر بازگشت هواپیمایم را زدند و من با چتر فرود آمدم.»

 

همان فردی که خواستار اعدام من بود رو به دیگران کرد و گفت: «ببینید به این‌ها فارسی هم یاد داده‌اند که در این جور مواقع بتوانند مردم را گول زده و فرار کنند. او دروغ می‌گوید.»

 

آنها نزدیک شده و قصد آسیب رساندن به من را داشتند که فریاد بلند دیگری به گوش رسید: «کاری به کارش نداشته باشید. آن خلبان ایرانی است.»

 

همه به سمت صدا برگشتند. بله سرباز نگهبان میدان تیر بود که پس از مشاهده سقوط هواپیما داشت به سمت ما می‌آمد. چون میدان تیر وسیع بود، مدتی طول کشیده بود تا او پیاده خود را به ما برساند.

 

سرباز به نزدیک ما رسید و رو به من گفت: «جناب جان‌محمدی حالتان چطوره؟»

 

با شنیدن این جمله تازه مردم محلی به اشتباه خود پی برده و خجالت زده شدند. هیچی نمی‌گفتند. من متوجه حالتشان شده و گفتم:

 

«ناراحت نباشید، اگر من هم جای شما بودم شاید همین برخورد را داشتم اما حداقل در چنین مواردی اول خوب فکر کنید و بعد تصمیم‌گیری کنید.»

 

 

راوی :سرگرد یحیی جان محمدی

 

ادامه مطلب
پنج شنبه 30 خرداد 1392  - 12:19 AM

با شروع فصل گرما و تابستان برخی ناراحتی‌ها و مشکلات هم شیوع پیدا می‌کند که امام رضا(ع) برای پیشگیری از آنها و سلامت تن توصیه‌هایی فرمونده‌اند.

 

 

خبرگزاری فارس: توصیه‌های پزشکی امام رضا(ع) درباره فصل گرما و تابستان
 

 

  قدس آنلاین، با شروع فصل گرما و تابستان برخی ناراحتی ها و مشکلات هم شیوع پیدا می کند که تغییر در رژیم غذایی و توجه به خواص خوراکی ها و نیز رعایت نکات  بهداشتی حفظ سلامت بدن را در پی دارد.

یکی از ناراحتی های تابستانی ابتلا به زکام است. امام رضا علیه السلام برای پیشگیری از این بیماری در فصل تابستان می فرمایند: مَن أرادَ دَفَعَ الزُّکامِ فِی الشِّتاءِ أجمَعَ ، فَلیَأکُل کُلَّ یَومٍ ثَلاثَ لُقَمِ شَهدٍ . . . وَلیَشُمَّ النَّرجِسَ ؛ فَإِنَّهُ یَأمَنُ الزُّکامَ ، وکَذلِکَ الحَبَّةُ السَّوداءُ . وإذا جاءَ الزُّکامُ فِی الصَّیفِ ، فَلیَأکُل کُلَّ یَومٍ خِیارَةً واحِدَةً ، وَلیَحذَرِ الجُلوسَ فِی الشَّمسِ ؛ هر کس مى‏خواهد در همه زمستان از زکام ایمن بماند ، هر روز ، سه لقمه عسل با موم آن بخورد . . . و نرگس ببوید ؛ چرا که از زکام ، ایمنى مى‏دهد . سیاه‏دانه نیز چنین است . امّا اگر زکام در تابستان پیش آید ، در هر روز ، یک خیار بخورد و از نشستن در آفتاب ، خوددارى ورزد .(1)

یکی دیگر از توصیه های امام رضا (ع) توجه به تغییرات دما و بهره گیری از هوای آزاد است. ایشان می فرمایند: کسانی که می خواهند از ابتلا به مرض یرقان در امان بمانند، در فصل تابستان به اتاق های دربسته و دم کرده و بدون تهویه وارد نشوند و همچنین در فصل زمستان یک مرتبه از اطاق گرم به هوای سرد نروند، بلکه صبر کنند، تا بدنشان با هوای تازه مانوس شود.

هر چند امام رضا علیه السلام در ماه ایاز (24 اردیبهشت تا 23 خرداد) ما را از خوردن غذاهای شور و گوشت های سنگین مانند گوشت گاو و شیر نهی کرده اند؛ اما در رساله ذهبیه از امام رضا (ع) نقل شده که به نوشیدن شیر اهمیت دهید به ویژه در اواخر خرداد و تیر ماه، و نیز به خوردن ماست اهمیت دهید به ویژه در اواخر مرداد و شهریور و فرموده اند: « و الالبان والسمک الطری»، «از شیرها و ماهی تازه استفاده کنید».(2)

یکی از خوراکی های فصل گرما بادمجان است که طبق نظریات طبی دربردارنده همه مزه ها و طعم ها است ؛ بى زیان است ؛ با همه طبایع سازگار است و مناسب حال پیر و جوان است و در گرمى و سردى اش ، معتدل و میانه مى باشد. در همین زمینه از امام رضا علیه السلام نقل شده است که: بادمجان در فصل گرما، سرد است و در فصل سرما، گرم مى باشد.

امام رضا علیه السلام همچنین توصیه می کنند که در فصل تابستان از سبزیجات و میوه های تازه و گوشت گوسفند و ماهی تازه بی نمک و گوشت مرغ تیه و و دراج و شیر بیشتر استفاده کنید.

و اما یکی از میوه های پرطرفدار در تابستان خربزه است که طبق فرمایش رسول اکرم (ص) هم خوراکی است و هم نوشیدنی و سردی مزاج را بر می دارد و پوست را تمیز می کند. اما امام رضا (ع) ما را از خوردن ناشتای خربزه نهی کرده می فرمایند: خوردن خربزه در حال ناشتا باعث فلج شدن می گردد و از آن به خدا پناه می بریم. (3)

یکی از میوه های پر مصرف تابستانی انگور است که در خواص آن گفته اند: انگور روی دستگاه های گوارشی و مجاری ادرار نقش مؤثری دارد و برای رفع ضعفهای عضلانی و استخوانی مفید است . بسیار مقوی و مغذی، دفع کننده سودا، درمان کننده یبوست و التهاب معده و روده، مفید برای سل ریوی، احتقان کبد و طحال، کم خونی، نقرس ...است.

امام رضا(علیه السلام) از پدران بزرگوارشان نقل می فرمایند که رسول خدا (صلی ا... علیه و آله و سلم) فرمودند: انگور را دانه دانه بخورید که گوارا و هضم کننده است. (4)

امام رضا (ع) همچنین درباره امیرمومنان حضرت علی (ع) نقل می‌فرماید که ایشان نان را با انگور می‌خوردند(5)

پانوشتها:

1. طبّ الإمام الرضا علیه‏السلام ، صفحه 37 وص 38 ، بحار الأنوار ، جلد 62 ، صفحه 324

2. بحارالانوار، ج59 ، ص 324

3. کافی، ج 6 ص 361

4. عیون الاخبار. ج2 .ص35

 

 

5. بحارالانوار، جلد 66، صفحه 150

 

ادامه مطلب
پنج شنبه 30 خرداد 1392  - 12:14 AM

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: هر زن و مردی که در امر نماز سستی و سهل انگاری کند، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا کند.

 

خبرگزاری فارس: پیامدهای سهل انگاری در امر نماز
 

 

 حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود: از پدرم رسول خدا(ص) درباره مردان و زنانی که در نمازشان سستی و سهل انگاری می کنند، سوال کردم. آن حضرت فرمودند: هر زن و مردی که در امر نماز سستی و سهل انگاری کند، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا کند:

1 - خداوند برکت را از عمرش می گیرد. 2 - خداوند، برکت را از رزق و روزی اش می گیرد. 3 - خداوند سیمای صالحان را از چهره اش محو می کند. 4 - هرکاری را که انجام دهد، بدون پاداش خواهد ماند.

5 - برایش بهره ای از دعای صالحان نخواهد بود.6 - دعایش مستجاب نخواهد شد. 7 - ذلیل از دنیا خواهد رفت. 8 - گرسنه جان خواهد داد.

9 - تشنه کام خواهد مرد، به طوری که اگر با همه نهرهای دنیا آبش دهند، تشنگی اش برطرف نخواهد شد. 10 - خداوند، فرشته ای را برمی گزیند تا او را در قبرش ناآرام کند. 11 - قبرش را تنگ گرداند.

12 - قبرش تاریک باشد. 13 - خداوند فرشته ای را برمی گزیند تا او را به صورتش به زمین کشند، درحالی که خلایق به او بنگرند. 14 - مورد محاسبه شدید قرار گیرد. 15 - خداوند به او ننگرد و او را پاکیزه نگرداند و او را عذابی دردناک باشد.

 

 (مسند فاطمة الزهرا (س) ص 235)

ادامه مطلب
پنج شنبه 30 خرداد 1392  - 12:10 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 26

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5823139
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی