به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 همانند كسي كه در پيِ شب يلدايي، خسته از ظلمت و تيرگي، چشم به افق دوخته و دميدن خورشيد را آرزو مي‌كند. 
همانند كسي كه در بياباني بي‌انتها سرگردان مانده، تنها و وحشتزده رهنمايي را مي‌طلبد. 
همانند كسي كه پس از تشنگي‌هاي بسيار، با پنجه‌هايي دردمند، زمين را كنده و در آرزوي جوشش آبي گوارا«له‌له» مي‌زند. 
همانند كسي كه در قحط سال بي‌باران، در كنار مزرعة عطش‌زده‌اش، به اميد پديدار گشتنِ‌ابر رحمت ديده، به كرانه‌هاي آسمان چشم دوخته است. 
همانند كسي كه در حين بالا رفتن از كوهي، پايش لغزيده و دست به سنگي گرفته و كمك‌دهنده‌اي را فرياد مي‌زند. 
همانند كسي كه در كنار بستر بيماري عزيز، ترسان از جان دادن او،‌ ورود طبيبي درد آشنا را لحظه‌شماري مي‌كند. 
بايد انتظار كشيد، بايد ديده به راه امام زمان-عليه‌السّلام- بود،‌بايد هر صبح و شام چشم انتظار فرج ماند[1]. 
«فتوقّعوا الفرج كلّ صباح و مساء...». امام صادق-عليه‌السّلام- 
منتظر ظهور امام زمان-عليه‌السّلام- بودن، حركت به سوي ظهور داشتن و عمل به آرمان‌هاي موعود نمودن است. و چنين انتظاري خود فرج و گشايش به حساب مي‌آيد[2]. 
جامعة منتظر جانعه‌اي پويا است. جامعه‌اي متحرّك و فعّال است كه حاكميّت طاغوت را نفي مي‌كندو بي‌عدالتي را برنمي‌تابد. 
انتظار منتظر،‌ انساني كوشاست، انساني جهادگر و مبارز است كه در مسير اقامة توحيد و استقرار و لايت از نثار هر چه دارد، دريغ نمي‌ورزد. 
«المنتظر لامرنا كالمتشحّط بدمه في سبيل‌الله». 
«كسي كه چشم انتظار حاكميّت ما باشد،‌ مانند مجاهد‌ي است كه در راه خدا به خون خويش غلطيده باشد». 

ياد

اگر كسي امام زمان-عليه‌السّلام- را شناخت، ديگر يادش را از خاطر نخواهد برد. 
اگر كسي مهرباني‌هاي او را ديد، ديگر فراموشش نخواهد كرد. 
اگر كسي احساس انس با امام زمان-عليه‌السّلام- كرد، آنگاه هميشه به يادش خواهد بود. 
راستي مگر مي‌شود كسي كه پدرش را،‌ برادرش را،‌ دوست مشفق و دلسوزش را از ياد نمي‌برد، ‌امام زمانش را به فراموشي بسپارد؟! 
حق كدامين پدر افزون‌تر از حقوق امام زمان-عليه‌السّلام- است؟ كدام برادر مهربان‌تر از او است؟ 
دلسوزي چه دوستي بيشتر از دلسوزي‌ها و محبّت‌هاي او است؟ 
او خود خطاب به شيعيانش مي‌فرمايد:«انّا غير مهملين لمراعاتكم و لاناسين لذكركم»[3]. 
«ما در مراعات حال شما كوتاهي نمي‌كنيم و يادتان را از خاطر نمي‌بريم». 
وقتي او كه ذخيرة همة‌ هستي، ثمرة همة رسالت‌ها، منبع همة كمالات، سرچشمة همة خيرات و جلوه‌گاه همة نيكويي‌ها و زيبايي‌ها است، ياد شيعيان را از خاطر نمي‌برد، آيا رواست فراموشي آنان نسبت به آن امام مهربان!؟ 
كه مي‌فرمايد: 
«... و لو لا ذلك لنزل بكم اللّاواء، و اصطلمكم الأعداء»[4]. 
«اگر ياد او نبود بلاهاي سخت بر شيعيان فرود مي‌آمد و دشمنان آنان را نابود مي‌كردند». 
اين كه او به ياد شيعيانش بود، و براي‌شان دعا كرد، و در فتنه‌هاي بنيان سوز دورة‌ غيبت عنايت خويش را از آنان دريغ نداشت، باعث استقرار و استمرار حيات ايشان بود، آيا رواست غفلت آنان از او و حقوق آن بزرگوار؟! 

محبت

خدا محبّت و موّدت حضرت مهدي-عليه‌السّلام- را در ضمن محبّت ساير اهل بيت پيامبر-صلي‌الله‌عليه‌و‌اله‌و‌سلم- بر همگان واجب نمود. 
«قل لا أسألكم عليه اجراً الّا المودّة في القربي»[5]. 
«بگو: من از شما جز مودّت و محبّت خويشاوندانم اجر و مزدي براي رسالت نمي‌خواهم». 
دوستي و علاقة‌ به اهل بيت-عليهم‌السّلام- و امام زمان-عليه‌السّلام- به عنوان اجر رسالت نه منفعتي براي پيامبر دارد و نه بهره‌اي را نصيب امام زمان و اهل بيت-عليهم‌السّلام-‌ مي‌سازد،‌بلكه تنها به نفع ايمان آورندگان است و بهره‌هاي بي‌پايان آنان را در دنيا و آخرت به همراه دارد. 
«قل ما سألتكم من اجرٍ فهو لكم»[6]. 
«بگو: هر اجر و پاداشي از شما خواسته‌ام براي خود شماست». 
در حقيقت همين مودّت‌ها و محبّت‌ها و علاقه‌ و ارتباط‌هاي روحي و معنوي است كه راه سير به سوي خدا را فراهم مي‌آورد و سلوك انسان را در راستاي ارادة حق شكل مي‌دهد. 
«قل ما أسألكم عليه من اجرٍ الّا من شاء‌ أن‌يتّخذ الي ربّه سبيلاً»[7]. 
«بگو: من از ميان شما اين اجر رسالت نمي‌طلبم،‌ مگر از آن كسان كه بخواهند راهي به سوي پروردگار خويش بيابند». 
با محبّت امام زمان-عليه‌السّلام- است كه زمينه‌هاي اطاعت از او فراهم مي‌آيد و با اطاعت از او است كه راه كمال انسان به سوي خدا هموار مي‌شود. 
محبّت اساس و پاية دين، بلكه مساوي دين است[8]،‌ دين خدا جز با تكيه بر محبّت و ولايت اهل بيت-عليهم‌السّلام-‌ استقرار نمي‌يابد. از اين رو انتظارِ حاكميت و غلبة‌ دين در جهان به نوعي انتظارِ جهاني شدن محبّت و ولايت امام زمان-عليه‌السّلام- است. 
و شايد به همين خاطر باشد كه امام زمان-عليه‌السّلام-‌ مي‌فرمايد: «فليعمل كلّ امرء‌ منكم بما يقرب به من محبّتنا»[9]. 
«هر يك از شما بايد به آنچه كه او را به مقام محبت ما نزديك مي كند عمل نمايد». 
از اين رو اگر عبادتي يا عملي استحبابي يا دعا يا زيارتي خاص بتواند مقدمه‌اي براي ايجاد محبّت بيشتر نسبت به امام زمان-عليه‌السّلام- باشد،‌ انجام آن وظيفه‌اي خواهد بود كه با فرمان صريح آن بزرگوار بر عهدة شيعيان قرار گرفته است. 

پی نوشتها :

[1] . بحارالانوار، ج52، ص145. 
[2] . «اليس انتظار الفرج من الفرج؟». امام رضا-عليه‌السّلام- 
«آيا انتظار فرج از فرج به شمار نمي‌آيد؟». 
«انتظار الفرج من اعظم الفرج». امام سجاد-عليه‌السّلام- 
«انتظار فرج از بالاترين انواه فرج است».مدرك پيشين،‌ص122. 
[3] . احتجاج، طبرسي، چاپ اسوه، ج2، ص598، نامه به شيخ مفيد. 
[4] . همان نامه،‌ همان مدرك. 
[5] . سوره شوري،‌آيه 23. 
[6] . سوره سبأ، آيه 47. 
[7] . سوره فرقان،‌ آيه57. 
[8] . «هل الدّين الّا الحبّ». «آيا دين چيزي به جز دوستي است؟». امام صادق-عليه‌السّلام- تفسير عيّاشي،‌ج1،‌ ص167. 
[9] . احتجاج،‌طبرسي،‌ ج2،‌ ص599.

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:21 PM

 دل بستگی و محبّت به امام گرچه از نظر رَوانی در اختیار ما نیست ولی شرایط و مقدّماتی که سبب تحقّق آن امر غیر اختیاری است تحت اراده ی ماست. اگر ما واقعاً در حقّ امام معرفت پیدا کنیم و ارزش راستین وی را درک نماییم قطعاً دوستدار وی خواهیم شد و نمی توانیم نسبت به او که در سعادت ابدی ما سهیم بوده است بی تفاوت باشیم. « محمّد بن فضیل» گوید: از امام رضا (علیه السّلام ) معنای آیه ی زیر را پرسیدم: « بگو: به فضل و رحمت خداست که [مؤمنان] باید شاد شوند، و این از هر چه گرد می آورند بهتر است.»1 حضرت فرمود: « به دوستی پیامبر و خاندان او باید شادمان باشند که آن بهتر است از دنیایی که آن ها جمع کنند.»2 هم چنین فرمود: که جدّم رسول خدا فرموده است: « هر کس دوست می دارد به دین من دست یازیده ، و پس از من بر کشتی نجات سوار بشود، باید که به حضرت علی (علیه السّلام ) اقتدا کند و با دشمنش دشمنی نماید و با دوست او پیوند دوستانه برقرار کند، زیرا که او وصیّ من و جانشینم بر امّتم در زندگانیم و پس از وفاتم می باشد. و اوست امیر (امام) هر مسلمان ، و امیر هر مؤمن بعد از من، گفته- اش گفته ی من، و امرش امرِ من و نهی او نهی من است. و پیرو او پیرو من، و یاری کننده اش یاور من و خوار کننده اش خوار کننده ی من است. 
سپس رسول خدا (صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم ) فرمود: هر کس بعد از من از حضرت علی (علیه السّلام ) جدا شود روز قیامت مرا نخواهد دید، من نیز او را نخواهم دید، و هر که با حضرت علی (علیه السّلام ) مخالفت کند ، خداوند بهشت را بر وی حرام نماید، و عاقبتش را جهنّم قرار دهد [و بد جایگاهی است]، و هر آن که حضرت علی (علیه السّلام ) را خوار نماید، خداوند او را خوار سازد روزی که او بر خداوند عرضه شود. و هر کس حضرت علی (علیه السّلام ) را نصرت دهد خداوند او را نصرت نماید، روزی که او را ملاقات کند ، و به هنگام سؤال و جواب دلیلش را به وی تلقین نماید.» آن گاه آن حضرت فرمود: « (و) امام حسن و امام حسین دو امام امّت من بعد از پدرشانند. دو سیّد جوانان اهل بهشت ، و مادرشان بهترین زنان عالمیان ، نهمین شان قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) از فرزندان من است. اطاعت شان اطاعت از من است و معصیت شان معصیت من می باشد، به خداوند شکوه می کنم از منکران فضیلت ایشان و تضییع کنندگان حقّ [حرمت] آنان پس از من، و خداوند بس است که ولیّ و یاور عترت من و امامان امّتم باشد. و از منکران حقّ ایشان انتقام کشد.»3 امام رضا (علیه السّلام ) از جدّ بزرگوارش علی (علیه السّلام ) نقل کرده که فرمود: « هر که دوست دارد، خدای را ملاقات کند در حالی که ایمانش کامل و اسلامش نیکو باشد، محبّت حجّت صاحب الزّمان را پیشه خود قرار دهد که او و دیگر پیشوایان ، چراغ های روشن در تاریکی های زندگی، و امامان هدایت، و نشانه های تقوایند. هر کس آنان را دوست بدارد ولایت شان را دارا شود، برای او از خدای تعالی ضمانت بهشت می کنم.»4 

بیزاری جستن از دشمنان امام

امام رضا (علیه السّلام ) فرموده است: « پیروان ما به اَمر ما گردن می نهند ، و به گفتار ما عمل می کنند، و با دشمنان ما مخالفت می- ورزند، و هر که چنین نباشد از ما نیست»5 یکی از اهالی کرمند ، شتربان حضرت امام رضا (علیه السّلام ) بود زمانی که آن حضرت عازم خراسان بودند، و این مردِ ساربان که از عامّه [اهل سنّت] بوده، چون می خواسته است از خراسان برگردد، به حضرت عرض می- کند: ای پسر رسول خدا ! مرا به مقداری مختصر از خطّ مبارکت مشرّف گردان تا با آن تبرّک جویم! و حضرت این عبارت را برای او مرقوم فرمودند: « دوستدار آل محمّد باش ، اگر چه فاسق باشی! و دوستدار دوستان ایشان باش ، اگر چه آن ها فاسق باشند.»6 هم چنین امام رضا (علیه السّلام ) در روایتی فرموده است: « وارد شدن به دستگاه دشمنان و کمک به آن ها و کوشش در تأمین نیازهایشان معادل کفر است. و توجّه عمدی به ایشان، در زمره ی گناهان بزرگی است که آتش دوزخ سزای آن است.»7 

پی نوشت ها:

1- یونس (10) آیه ی 58.
2- اصول کافی، کتاب الحجّة ، حدیث 55، تفسیر نور الثّقلین، جلد 2، ص307.
3- کمال الدّین و تمام النّعمة ، جلد 1، ص260.
4- بحارالانوار ، جلد 36، ص296.
5- بحارالانوار ، جلد 65، ص167 و جامع احادیث الشّیعه ، جلد 1، ص310.
6- سفینة البحار «حبب» ، بحارالانوار، جلد 15، ص284.
7- بحارالانوار، جلد 75، ص374، وسایل الشّیعه ، جلد 12، ص138.

منبع: کتاب، مهدی منتظَر یا ناموس اعظم حق در کلام امام هشتم علیه السّلام ، محسن کتابچی ، صص82-80 .

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:20 PM

 در اين نوشتار پس از بيان ويژگي هاي محبت, محبّ و محبوب, معرفت به عنوان راه ايجاد محبت معرفي مي گردد. نتيجه آن است كه اگر بر ميزان و كيفيت شناختمان به حضرت صاحب الامر ـ عج الله تعالي فرجه الشّريف ـ بيفزاييم, قهراً بر محبت و گرايش قلبي ما نسبت به آن وجود شريف, افزوده خواهد شد و در پس آن, آثار حاصل از اين محبت, زندگي ما را رنگ مهدوي بخشيده و به ما در طي طريق انتظار نيرو مي دهد. 

محبت 
محبت حالتي است ميان محب و محبوب كه سرچشمة آن قلب و درون است, ليكن نمود آن در ظاهر و در افعال و اعمال محب به روشني پيدا است. محبتي كه جلوة عيني پيدا مي كند, و به محب جهت مي بخشد. 
محبت, امري طرفيني است. محب مي سوزد و محبوب جذب مي كند. 
محبت تمنا مي كند و محبوب دامان خويش را براي تمناي محب مي گستراند. 
حال بايد ديد محبت آدمي به كدام محبوب تعلق مي گيرد؟ 
اينجا است كه بحث فطرت و خصايص فطري انسان مطرح مي شود. 
ويژگي فطري انسان 
انسان فطرتاً كمال جو است. مطلوب انسان هر چه باشد, خصيصة فطري كمال طلبي باعث مي شود پس از نيل به آن مطلوب, باز هم قانع نشده و مرتبه اي فوق آن را طلب كند. 
بر اين اساس ما به عنوان يك انسان, همواره در پي يافتن فرد اكمل هستيم و سعي در نزديك شدن و همانندي با وي داريم. برخي انسانها كمال را در قدرت مي دانند, لذا كسي را كه از قدرت بيشتري برخوردار است ستارة آمال خويش مي سازد و همواره در جهت آشنايي و تقرب به او در تلاشند. برخي ديگر كمال را در علم مي دانند و ... 
با وجود اين ميل فطري قوي, تشخيص ندادن مصداق حقيقي باعث مي شود كه انسانها مصاديق بديل را دنبال كنند و دچار سرخوردگي و پوچي گردند. 
اما آن مطلوب كه كاملترين , زيباترين, پدر قدرترين و مجموعه اي از « ترين ها » است ( البته در امور خير و نيكو ) چيست؟ يا بهتر بگوييم: كيست؟ 
اگر سعي در ارضاء حقيقي تمايلات فطري خويش ( همان فطرتي كه الهي است ) داشته باشيم, در خواهيم يافت كه همة هر آن چه در نهاد ما تب و تاب نيل بدان هست, در امام زمان وجود دارد. 
انسانِ نِيِ از نيستان جدا مانده اي است, كه نالة غم و غربت او تنها پس از نيل به مقام قرب حق, آرام مي گيرد و اين غرقه ي درياي حيرت , تنها پس از رسيدن به حق است كه ساحل امن و امان را درك مي كند و كشش فطري او به جواب در خور خويش مي رسد. 
خداوند آفرينندة ما, حجتي بر ايمان و در سر راه زندگي مان نهاده كه دقيقاً وجودش مطابق با خواستها و نيازهاي فطري ماست. اگر طالب جماليم و صاحبان جمال را دوست مي داريم, جلوه ي جمال حق او است كه همه ي زيبايي ها را در خود جمع كرده است. همانطوريكه جدّ گراميش فرمود: المهديّ طاووس اهل الجنّه[1], وجهه كالقمر الدّريّ[2] كأنّ وجهه الكوكب الدريّ.[3] 
و همينطور ساير مواردي كه مطلوب فطرت سليم است, نوع كامل و به عبارت بهتر كاملترين آنها, در وجود صاحب الامر هست. به عنوان مثال, درباره ي عدالت خواهي و روش پسنديده ي حضرت در حكومت و ... مي توان به رواياتي اشاره نمود: 
رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ فرمود: زمين را از عدالت پر مي كند تا جايي كه مردم به فطرت اولي خود باز مي گردند, نه خوني به ناحق ريخته مي شود نه خوابيده اي و را بيدار مي كنند.[4] 
ختم نموده است خداوندگار در رخ تو صنعت صورتگري 
معرفت راه رسيدن به محبّت 
محبت تابع معرفت و شناخت است و هر چه شناخت بيشتر شود, محبت شديدتر خواهد بود.[5] 
راه ايجاد و تعميق محبت به ولي عصر ـ عج الله تعالي و فرجه الشّريف ـ آن است كه انسان به صاحب الزّمان ـ عليه السّلام ـ به عنوان مطلوب كامل خويش معرفت حاصل كند و ابعاد وجودش را بشناسد تا نهايتاًبه اين باور برسد كه مصداق اكمل هر خيري در وجود حجت عصر است. 
اين شناخت و معرفت دو لايه و يا به تعبيري دو سطح دارد. 
معرفت در سطح عام كه همان جنبه ي عقيدتي است, يعني شناخت امام مفترض الطاعة و معرفت خاص كه شناخت امام است, با لحاظ ويژگي ها و توصيفاتي كه در عبارات معصومين و ادعيه و زيارات در خصوص ايشان آمده است. 
لذا شناخت امام و حجت هر زماني, همواره مورد تأكيد بوده است. 
نظير : من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية. 
مشكل امت اسلام پس از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ عدم معرفت به حجت زمان خود بود. امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ نيز از همين ناحيه ضربه خورد و حادثة كربلا هم معلول همين امر بود. كما اين كه بسياري از دشواريها و مسائل و مشكلات امروز جامعة ما هم مستقيماً از عدم شناخت ولي زمان نشأت مي گيرد. 
مفتاح و گره گشاي دشواريهاي ما در مسير ارتباط با امام زمانمان و بهره مندي بيشتر از وجود ذي جود او, معرفت به او است. 
يك سؤال 
اگر بپذيريم كه اولاً فطرتاً انسان كمال جو است و ثانياً وجو وليّ عصر ـ عج الله تعالي فرجه الشّريف ـ كامل ترين مطلوب, پس چرا محبوب غالب افراد چيزي جز وجود نازنين امام زمان ـ عج الله تعالي فرجه الشّريف ـ است؟ مگر مي شود انسان خلاف فطرت و سرشت خويش عمل كند؟ 
جواب: 
به دليل نقص معرفت ! 
در واقع اگر فردي مصداق واقعي آن كمالات و خيرات درست تشخيص ندهد, به كوي مهدي ـ عج الله تعالي و فرجه الشّريف ـ راه نمي برد و به دامان او عرض نياز نمي كند. مصادق جايگزين را دنبال مي كند. اگر معرفت به امام زياد شود, قطعاً بر محبت به او نيز افزوده مي شود تا جايي كه شخص , جز او را شايستة محبت ورزيدن نمي داند, چشم را مي خواهد براي ديدن رخسار او, گوش را بخاطر شنيدن كلام او و جانش را براي نثار به پاي قدم او. 
با شناخت امام زمان ـ عج الله تعالي فرجه الشّريف ـ جانِ واله و شيداي ما, گمشدة خويش را يافته و به امن و امان و طمأنينه مي رسد, آنگاه كه معرفت به مولا حاصل شود, قدم جاي پاي او گذاشته مي شود و كلام انسان همان خواهد شد كه مولاي محبوب مي پسندد و عمل انسان آن خواهد شد كه مولاي محبوب مي خواهد و ... بزرگان گفته اند عشق آمدني است, آوردني نيست. 
هرگز دل من چون تو يار دگري نگزيد بر خاست كه بگزيند يار دگرم بودي 
محبوب منتظران 
السلام عليك ايها العلم المنصوب و العلم المصبوب الغوث الرحمة الواسعه وعداً غير مكذوب.[6] 
جايگاه محبت 
محبّت واژه ي زيبايي است كه نزد همه ي انسانها و فرهنگها ارزشمند تلقّي مي شود و نگاه هر گروهي از انسانها به عالم هستي, اساس تفسير اين واژه است. 
آنان كه نگاه واقع بينانه تري به عالم هستي دارند, ارزش سرمايه اي كه فقط يك بار در اختيار آنان قرار گرفته و بدنبالش ابديّت و جاودانگي است را با همه ي وجودشان درك كرده و در يافته اند كه خور و خواب و شهوت و ... هيچ يك ارزش آن را ندارند كه با روح انساني كه ثمر آن كمال بي نهايت است, مبادل كنند.آنان معادله روح خويش را فقط كالاي محبّت مي بينند و لحظه اي محبّت را در روح خود با تمام جهان هستي معادل مي شمرند, كه سالار شهيدان فرمود: و خسِرت صفقة عبد لم تجعل له من حبّك نصيباً؛ كالاي آن بنده كه از محبت خود چيزي نصيبش نفرموده اي خسارت برده است.[7] 
عاشق شو ارنه روزي كار جهان سر آيد ناخوانده درس مقصود از اين كتاب هستي 
اما نكته اساسي اينجاست: به كه محبت كنيم؟ و براي چه محبّت بورزيم؟ 
محبوب كيست؟ 
عده اي داراي همتي پست وهدفي زودگذر هستند و چون كودكان فريفته هر چيز زبوني قرار مي گيرند. در شب معراج خداوند به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ خطاب مي كند: يا احمد احذَر ان تكونَ مثل الصبيّ اذا نظر الي الاخضر و الاصفر اَحَبَّه و اذا اُعطي شيئاً مِنَ الحلُو و الحامض اغتَرَّ به مانند كودكان و خردسالان مباش كه چون چشمشان به سبزي و زردي ( مظاهر دنيوي) بيفتد و يا چيزي به آنها چشانيده شود فريفته مي شوند.[8] 
بــد نـامي حيات دو روزي نـبـود بـيش وانهم كليم با تو بگويـم چسان گذشت 
يك روز صرف بست دل شد به اين و آن روز دگر به كندن دل زين وآن گذشت 
اگر انسان بر اساس محبّت قيام كند و داراي همتي بلند باشد, دنبال محبوب حقيقي مي رود, ابراهيم خليل برهان توحيدي را از راه محبت مطرح مي كند: 
« انّي لا احبّ الافلين » چيزي كه از بين رفتني است, شايستگي محبّت ندارد و چون رفتني است عامل رنج مي شود. 
از اين رو تنها انسانهاي الهي كه فقط به خدا دل بسته اند, امنيت روحي راستين دارند و در قيامت هم از سختيهايش در امانند. 
عن الصادق ـ عليه السّلام ـ فمن احبّ عزوجلّ احبّه و مَن احبّه الله كانَ مِنَ الامنين.[9] 
و به اين جهت است كه هر روز از خداوند رسيدن به اين راه را مي خواهيم. عن الصادق ـ عليه السّلام ـ اهدنا الصراط المستقيم يعني ارشدنا الي لزومِ الطريق المودّي الي محبتك.[10] 
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست 
محبت طرفيني است 
رابطه عاشق و معشوق طرفيني است؛ يحبّهم و يحبّونه, رضي الله عنهم و رضوا عنه, فاذكروني اذكركم. اثر اين محبّت آن است كه هر گامي به سوي محبوب بر مي داري او چندين برابر به تو نزديكتر مي شود؛ من تقرّب اليَّ شِبراً تقرّبتُ اليه ذرعا.[11] 
سيد ابن طاووس سالروز بلوغ فرزندش را جشن گرفت و گفت اين شادماني به شكرانه ي آن است كه نمردي و سنّ تو به حدي رسيد كه سخن خدا متوجه تو شود و از امروز تو مخاطب سخن الهي هستي. 

[1] . منتخب الاثر, ص 147. 
[2] . منتخب الأثر, ص 185. 
[3] . معجم احاديث المهدي, ج1, ش72. 
[4] . بحار, ج52, ص 280. 
[5] . المحجة البيضاء, 8 كتاب محبت و شوق. 
[6] . مفاتيح الجنان, زيارت صاحب الزمان, معروف به زيارت آل يس. 
[7] . مفاتيح الجنان, دعاي عرفه امام حسين ـ عليه السّلام ـ . 
[8] . ارشاد القلوب, ج1, باب 54, ص 199. 
[9] . الميزان, ج1, ص 38. 
[10] . بحار, ج87, ص 19. 
[11] . بحار, ج87, ص 19. 

محبت در پي معرفت

در چنين هنگامي داستان عاشق و معشوق , داستان پروانه و سوختن و فدا شدن و نور شدن است كه عاشق جز از معشوق نبيند,. بابي انت و امّي؛ يعني فدايت شوم, در تو نيست و نابود شوم به گونه ايي كه نه اسمي بماند و نه رسمي. 
من خسي بي سر و پايم كه به سيل افتادم او كــه مي رفت مرا هم بـه دل دريـا بـرد 
من به سرچشمة خورشيد نه خود بردم راه ذره اي بــودم و مهــر تــو مرا بــالا بـرد 
خم ابروي تو بود و كـف مينوي تـو بـود كه به يك جلوه زمن نام و نشان يكجا برد[1] 
و اينجاست كه عاشقان حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ اين گونه با محبوب خويش سخن مي رانند كه: فابذل نفسي و مالي و ولدي و اهلي و جمع ما خوّلني ربّي بين يديك؛[2] آن چه را از مال و جان و فرزندان و خانواده و تمام آن چه خدايم به من عطا كرده در مقابل شما مي بخشم. 
محبت و هدايت 
با همه ي وجود, همراه او مي روي كه مبادا از راه بماني. امير مؤمنان فرمود: بنگريد به دودمان پيامبرتان و به جهتي كه در حيات انتخاب كرده اند ملتزم باشيد و از اثر آنان پيروي كنيد؛ آنان هرگز شما را از هدايت بيرون نخواهند برد و به ضلالت و هلاكت بر نخواهند گرداند اگر آنان از طلب چيزي باز ايستادند شما هم بايستيد و اگر حركت كردند, شما هم حركت كنيد؛ از آنان سبقت نگيريد كه گمراه شويد و از آنان عقب نمانيد كه به هلاكت افتيد.[3] 
لوازم محبت 
اينجاست كه اگر محب صادق گشتي, رنگ محبوب بخو مي گيري و بوي او داري. عبدالله ابن حمّاد به سال 229 به واسطة مردي از امام صادق ـ عليه السّلام ـروايت كرده كه يكي از ياران آن حضرت بر او وارد شد و عرض كرد فدايت گردم به خدا قسم من, شما و هر كس كه دوستدار شماست را دوست مي دارم, اي سرورم چقدر شيعه شما زياد است حضرت فرمود: بگو آنان چه مقدارند؟ 
عرض كرد بسيار زياد حضرت فرمود مي تواني آنان را بشماري؟ 
عرض كرد: تعداشان بيشتر از اينهاست, امام ـ عليه السّلام ـ فرمود: آگاه باش هرگاه آن عدة وصف شده كه سيصد و ده و اندي هستند شمارشان كامل شود آنگاه چنان كه شما مي خواهيد، خواهد شد. لكن شيعة ماكسي است كه با عيب جويان ما هم نشيني نمي كند و با بدگويان ما, هم سخن نمي شود و آنان را كه با ما دشمن هستند دوست نمي دارد و با دوستان ما دشمني نمي ورزد و مانند كلاغ حرص نورزد و ... [4] 
هر گاه سنخيت با محبوب پيدا كني, او تو را دعوت خواهد كرد, چرا كه نه تنها تو عاشق او هستي كه او عاشق تر! نه تنها تو منتظر ديدن او هستي كه آن عزيز زهرا هم در ديدن چنين عاشقاني در انتظار! به علي ابن مهزيار اهوازي فرمود: يا اباالحسن قد كنا نتوقعك ليلاً و نهاراً ما الذي اَبطأ بك علينا؟[5] شب و روز انتظار آمدن تو را داشتيم چه چيز آمدنت را نزد ما تأخير انداخت؟! 
دلت را خانه ي ماكـن, مصفا كردنش با من به مادرد دل افشا كن, مداوا كردنش با من 
اگـر گـم كرده اي اي دل كليد استجابت را بيا يك لحظه با ما باش پيدا كردنش با من 
اگر عمري گنه كردي مشو نوميد از رحمت تو نام توبه را بنويس امضا كردنش بـا من 

[1] . از علامه طباطبايي. 
[2] . مفاتيح الجنان, زيارت حضرت صاحب الامر ـ عج الله تعالي و فرجه الشّريف ـ . 
[3] . نهج البلاغه, خطبه 97. 
[4] . غيبت نعماني, ص 290, با اندكي تلخيص. 
[5] . دلائل الامامة . 

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:19 PM

 محبت، درجات دارد. آن درجه بالا، درجه‌ای است که محب، خودش را نمی‌خواهد، فقط محبوبش را می‌خواهد، و این وادی عجیبی است، در محبت والدین به اولاد کمی سیر کنید، موج‌ها دارد محبت، هر موجش هم یک اثری دارد، به درجه‌ای می‌رسد که از اسم محبوبش لذت می‌برد.

چگونه می توان از گناه رهید و به تهذیب جان پرداخت؟

راه اساسی تزکیه ى نفس و طریق نیل به مکارم اخلاقی و توفیق یافتن بر انجام واجبات و ترک محرمات، محبت و دوستی حضرت ولی عصر علیه السلام است، که به مقتضای «من احبکم فقد احب الله» حب او، حب خدا است. هرچه مهر آن بزرگوار در دل انسان بیشتر شود، صفای باطن و کمال معنوی اش فزونتر گردد. مسلمانی که گرفتار گناه و آلوده به رذائل اخلاقی است قطعا امام زمانش را چنانکه باید و شاید دوست ندارد، زیرا اگر محبت محبوب در جان محب ریخت، اولین نشانه اش اطاعت از وی و پرهیز از ناخوشایندی های او است. 
محبت از مقوله تشکیک و دارای مراتب و درجات مختلف است، شدت و ضعف دارد، چنانکه نور نیز اینگونه است، روشنائی یک شمع، نور برق، تابندگی خورشید، همه نور هستند، اما یکی از دیگری قویتر است، هرچه نور زیادتر و شدیدتر باشد، محدوده بیشتری را روشن می کند، محبت امام عصر علیه السلام نیز هر چه بیشتر در دل انسان پیدا شود، او را به مرحله ى عالیتری از اخلاق و فضیلت می رساند.
بیشتر مردم، گمان می کنند که واقعا خدا و پیغمبر و اهل بیت عصمت و طهارت، علیهم السلام را دوست دارند و به راستی به امام زمانشان محبت دارند، اما اگر به عمق دل آنها برسی و زوایای قلبشان را بنگری، می یابی که حب خدا و پیغمبر و ائمه، علیهم السلام، سرپوشی است به روی حب نفس و خود دوستی آنها، یعنی چون خود را دوست دارند و می خواهند خویشتن را از عذاب و گرفتاری برهانند و به بهشت و رفاه برسانند، خدا را عبادت می کنند، به پیغمبر و اهل بیتش، سلام الله علیهم، توسل می جویند و سخن از مهر آنان می گویند.
محبت واقعی، دوستی کامل عیار و حقیقی، نشانه اش این است که محب، خود را برای محبوب بخواهد و جان خویش را فدای او سازد، نه آنکه او را برای خود بخواهد و وسیله ى رسیدن به منافع خویش قرار دهد.
بیماری که در بستر افتاده و پزشک معالج را بر بالین خود می بیند، احساس می کند طبیب را دوست دارد و به او علاقمند است، اما این دوستی، دوستی واقعی به پزشک نیست، در حقیقت همان خود دوستی است که به این صورت جلوه کرده است، یعنی شخص مریض، بر اساس غریزه حب ذات، به سلامتی خویش علاقه مند است، از این رو احساس می کند پزشک را که وسیله ى درمان او است دوست دارد، پس در واقع، وسیله ى معالجه ى خویش و بازیافتن سلامت نفسش را دوست دارد، نه طبیب را.
آنها که ادعای محبت به امام عصر، ارواحنا فداه دارند، و خود را دوستدار خدا و رسول و عترت او (علیهم السلام) می دانند، گرچه از آن بزرگواران اطاعت هم بکنند، اما باید انگیزه ى این اطاعت را بیابند، اگر بندگی خدا و اطاعت پیغمبر و امام را به داعی نجات خویش و برای نیل به رفاه و سعادت خود انجام دهند، این از همان نوع اطاعت دستورات پزشک است که برای بهبود یافتن و نجات از بیماری و
” محبت به امام زمان علیه السلام هم آثار دارد، یکی از آثارش، دوست داشتن دوستان آن حضرت است، یکی از نشانه هایش هدایت کردن گمراهان وتوجه دادن مردم به آن بزرگوار است، یکی از علائمش، محبوب ساختن او نزد مردم وایجاد شوق وحب او در دلها است “
مرگ انجام می گیرد، اما اگر از فرمان حق، تنها به انگیزه ى او و فقط برای او پیروی کنند، یعنی چون خدا سزاوار پرستش است، او را بندگی کنند، و از این رو که پیغمبر و اهل بیتش را ولی و اولی بنفس خویش می دانند، از آنها اطاعت نمایند، و جان و مال و همه ى امکانات خود را فدای خاک پای امام زمانشان سازند، محبت راستین ائمه ى اطهار علیهم السلام در قلبشان تابیده و مهر حقیقی حق، در دلشان خیمه زده است. 
راز بزرگ تشرف به محضر حضرت صاحب الزمان علیه السلام، در زمان غیبت، همین یک کلمه است و بس: «محبت»، باید شوق شدید پیدا کرد و دوستی حقیقی به دست آورد تا به وصال یار رسید و از فیض محضر پربرکتش بهره مند شد، زیرا محبت واقعی، منشاء قرب روحی می شود و نزدیک شدن روحی، موجب دیدار محبوب می گردد.
عالم ربانی و شیفته حضرت مهدی، سلام الله علیه، که از ده سالگی حتی یک شبانه روز بر او نگذشته که از توسل به امام زمانش غفلت کرده باشد و عمرش را در راه دعوت مردم عموما و سوق دادن نسل جوان خصوصا، به سوی مولی صاحب الزمان علیه السلام گذرانده، چه عالمانه و ارزنده فرموده در این باره، که فرازهائی از سخنانش چنین است:
«محبت، اکسیر عجیبی است، هرجا آمد انقلاب ماهیت می دهد، دیو را حور و ظلمت را نور می کند».
«محبت، درجات دارد، آن درجه ى بالا، درجه ای است که محب، خودش را نمی خواهد، فقط محبوبش را می خواهد، و این وادی عجیبی است، در محبت والدین به اولاد کمی سیر کنید، موجها دارد محبت، هر موجش هم یک اثری دارد، به درجه ای می رسد که از اسم محبوبش لذت می برد.»
«محبت، گوهر عجیبی است، ای اهل دل و حال، ای طالبان حقیقت و راه، محبت، بالطبیعه محب را به محبوب می رساند.»
«محبت، مثل مغناطیس و آهن ربا است، هر جا باشد آهن را به خود می کشد.»
«از من می پرسند چه ذکر و ورد و ختم ودعائی بخوانیم که خدمت امام زمانمان برسیم؟ دعاها را بخوانید، مخصوصا دو تا، که یکی زیارت است و یکی توسل، زیارت (سلام علی آل یاسین) را بخوانید، روی تو هم نمی گویم، از کسی که ماموریت پیدا کرده از ساحت مبارکش، به یک واسطه، به خواندن این زیارت، برایتان نقل می کنم، و توسل (سلام الله الکامل التام) را بخوانید. اما آنکه شاهراه است و صراط مستقیم قوی و روشن و نزدیک، این است باید به او محبت پیدا کنی، باید دوستش داشته باشی.»
«اگر دوستی پیدا شد شما را می رساند، اگر علاقه پیدا شد، پشت کوه قاف هم که باشد شما را می کشاند وبالاخره به محبوب می رساند، حالا چطور برساند؟ قانون کلی که تحت ضابطه بیاید ندارد، می رسی، یا در خواب، یا در بیداری، یا به خودش، یا به خواصش، بالاخره نشانه ى اینکه رفته ای توی باغ به دستت می دهند، ولو یک برگ سبز باشد، ولو یک دانه گل باشد، ولو یک میوه باشد، باید به امام زمانتان محبت پیدا کنید، اگر دوست داشتی، صفحه ى وجودت عوض می شود.»
«باید محبت به امام زمان پیدا کنید، هیچ گنجی، هیچ راهی، هیچ ذکر ووردی، هیچ طلسم واسمی بالاتر از این نیست، اقرب الطرق، برای رسیدن به درگاه وپیشگاه شما عالم امکان، محبت به آن بزرگوار است.»
«باید محبت، مستقر شود، باید به پایه ای برسد که در فراق او بسوزی، بنالی، اشک بریزی، در طلب حقیقی اش برآئی، خسته و مانده نشوی.»
«اصل الاصول، جوهر الجواهر، عصاره ى همه ى کلمات، یک کلمه است: باید به
” محبت واقعی، دوستی کامل عیار و حقیقی، نشانه اش این است که محب، خود را برای محبوب بخواهد و جان خویش را فدای او سازد، نه آنکه او را برای خود بخواهد و وسیله ى رسیدن به منافع خویش قرار دهد. بیماری که در بستر افتاده و پزشک معالج را بر بالین خود می بیند، احساس می کند طبیب را دوست دارد و به او علاقمند است، اما این دوستی، دوستی واقعی به پزشک نیست، در حقیقت همان خود دوستی است که به این صورت جلوه کرده است “
امام زمان، محبت پیدا کنی، باید محبت هم شدید شود، خود محبت، راهها را باز می کند وتو را به او نزدیک می کند، محبت، او را می کشاند.»

و محبت، نشانه‌ دارد

یکی از آثار محبت، این است که محب، شئون و آثار محبوبش را دوست دارد، حب به شیئی، مستلزم حب به آثار آن است.
امر على الدیار دیار سلمى فما حب الدیار شغفن قلبی
اقبل ذا الجدار وذا الجدارا ولکن حب من سکن الدیارا (۱)
به طرف محله و کوچه ى محبوبم می روم، به خانه ى او می رسم، سر به درش می گذارم، دهان به دیوارش می نهم، می بوسم، می بویم.
«هر چیزی نشانه ای دارد، گواه عاشق صادق، در آستین باشد... محبت به امام زمان علیه السلام هم آثار دارد، یکی از آثارش، دوست داشتن دوستان آن حضرت است، یکی از نشانه هایش هدایت کردن گمراهان وتوجه دادن مردم به آن بزرگوار است، یکی از علائمش، محبوب ساختن او نزد مردم و ایجاد شوق و حب او در دلها است. اگر محبت به حضرت داشته باشی، برای او اشک می ریزی، دنبال او می دوی، به سراغش می روی، از این عالم و آن عالم می پرسی که به چه راهی باید رفت تا به محبوب رسید؟ عاقبت، جوینده یابنده است... حوصله می خواهد، صبر و شکیبائی می خواهد، رنج راه متحمل شدن می خواهد، سوختن در فراق می خواهد، دویدن این سر و آن سر می خواهد، اینها نشانه های محبت است.»
متاسفانه بسیاری از شیعیان، به یاد حضرت صاحب الزمان علیه السلام نیستند و از دعا برای ظهور شریفش غافلند، اما همان گروهی هم که در ظاهر، نام آن حضرت را می برند و در پنهان و آشکار برای قرب فرج دعا می کنند، اگر به ژرفای دلشان برسی، می یابی که امام عصر، ارواحنا فداه، را برای خود می خواهند و او را برای رفع ناراحتی ها و درمان دردهای خویش طلب می کنند، تعداد کمی هستند کسانی که درخواست ظهور حضرت حجت، ارواحناه فداه را بنمایند، اما نه برای رفاه و آسایش خود، بلکه برای نجات آن محبوب غریب از زندان غیبت و رهائی آن مظلوم هجران کشیده از غربت و خلاص شدن آن امام ستم دیده، از رنج ومحنت. 
ابو بصیر گوید:
به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، گشایش کی فرا رسد؟
فرمود: ای ابابصیر، تو هم از جمله ى دنیاخواهان و در زمره ى دنیا طلبان هستی؟ کسی که این امر را بشناسد، در اثر انتظارش، به گشایش رسیده است. (۲) 
گویا چون حضرت صادق علیه السلام می دانسته که انتظار ابابصیر برای رسیدن به منافع مادی و امور دنیوی است، این گونه به او پاسخ فرموده است؛ آری، گرچه انتظار ظهور دولت حقه، از افضل عبادات و برترین طاعات است، اما در صورتی که انگیزه این انتظار، نجات محبوب و رفع پریشانی ها و غمهای او باشد، نه رهائی خویش از ناملائمات، و رسیدن به مطامع دنیوی و پول ومادیات، که این دو انگیزه و صاحبانش، به هنگام امتحان، خوب شناخته می شوند و هر یک راهی جدا دارند.
یاران حقیقی، منتظران واقعی، محبان راستین و دوستداران پاکباخته ى حضرت بقیة الله، ارواحنا لتراب مقدمه الفداء، جز به او نمی اندیشند، غیر از نجات و رفاه او نمی خواهند، و در راه یاری و دوستی اش، جان بر کف نهاده، راضی هستند که حضرتش ظهور فرماید و از محنت برهد، ولو آنان بمیرند و در رکابش قطعه قطعه شوند، اما یاران ظاهری که همه چیز و همه کس را برای خود می خواهند و عمق محبتشان، حب ذات و خود دوستی است تا وقتی نام محبوب را می برند و از او احترام می کنند، که در مسیر منافع و حافظ حیاتشان باشد، اما به مجرد احساس خطر، روی برمی تابند و او را فراموش می کنند.

پی نوشتها:

۱- یعنی بر آن دیار، که منزلگاه سلمی است عبور می کنم، این دیوار و آن دیوار را می بوسم، محبت آن دیار، قلب مرا نربوده، بلکه مهر و دوستی کسی که در آن دیار است، دلم را لبریز نموده است.
۲- مرآت العقول جلد ۴ صفحه ى ۱۸۸.

منبع: پیام امام زمان
نویسنده: سید جمال الدین حجازی 

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:18 PM

 

خدا هيچ پيامبري را نفرستاد مگر براي آن که اطاعت شود : « وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ » [1] . 
هم چنين هيچ امامي را منصوب نفرمود مگر آنکه مردم را به اطاعت و فرمانبري از او فرا خواند : « أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنْکُمْ » [2] . 
اگرچه امام زمان عليه السلام در غيبت به سر مي برند، اراده و فرمانش در ميان همه خلايق جاري و نافذ است. دستورات حضرتش را بايد شناخت و از آن ها اطاعت کرد و حاکميت او را گردن نهاد. همين هاست که زمينه ظهور آن حضرت را فراهم خواهد ساخت. 

خود آن بزرگوار مي فرمايد :

«ولَوْ أنَّ أشْياعَنا - وَفَّقَهم اللَّهُ لِطاعَتِهِ - عَلَي اجْتماعٍ مِنَ القُلوُبِ في الوَفاءِ بالعَهدِ عَلَيْهم لَما تَأخَّر عَنْهُم اليُمْنُ بِلِقائِنا». [3] . 
اگر شيعيان ما - که خداوند آنان را به اطاعت خويش موفق گرداند - در وفاي به عهد الاهي هم دل و هم پيمان مي شدند، سعادت ديدار ما از آنان به تأخير نمي افتاد. 
به راستي آيا عهد الاهي چيزي جز پرستش و بندگي خداست؟ آيا اين پرستش جز با اطاعت محض از ولي خدا تحقق پذير است؟ 
«طُوبي لِشيعَةِ قائِمِنا المُنْتَظرينَ لِظُهورِهِ في غيبتهِ، والْمُطيعنَ لهُ في ظُهورِهِ!» [4] . 
خوشا به حال شيعيان قائم عليه السلام ما، آنان که در دوران غيبت او چشم انتظار ظهور اويند و در دوران ظهورش سرسپردگان دستورات وي! 
منتظران حضرت مهدي عليه السلام همان نيکبختاني هستند، که جز اطاعت نمي شناسند و جز به فرمان او کاري انجام نمي دهند. اين اطاعت و فرمان پذيري از امام عصر عليه السلام بايد به گونه اي بايد باشد که امام صادق عليه السلام توصيف مي فرمايد : 
«هُم أطْوَعُ لَهُ مِنَ الأَمَةِ لِسيِّدها». [5] . 
اطاعت وفرمان پذيري منتظرين از امام زمان عليه السلام، افزون تر از اطاعت و فرمان بري کنيزي از مالک و مولاي خود است. 
امام باقر عليه السلام نيز خرسندي خدا را در اطاعت از امام مي دانند : 
«ذِرْوَةُ الأمرِ وسِنَامُهُ ومِفْتاحُهُ وبابُ الأشياءِ ورِضَا الرّحْمانِ الطّاعةُ لِلْإمامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِه». [6] . 
بالاترين و مرتفع ترين و کليد همه امور ديني و مدخل آنها، و مايه خرسندي خداي رحمان، پس از معرفت امام اطاعت از اوست. 

پی نوشتها :

[1] نساء 64:4. 
[2] نساء 59:4. 
[3] احتجاج طبرسي، ج2، ص602. 
[4] بحارالانوار، ج52، ص150، امام صادق عليه السلام. 
[5] بحارالانوار، ج52، ص308. 
[6] الکافي، ج2، ص19.


ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:17 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 146

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6186929
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی