به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 دشمن هر امر صحيح و مفيدي را تا آنجا كه مقدور باشد، انكار مي‌كند و اگر نتوانست، به تحريف و تخريب آن پرداخته و يا در مقابل آن اقدام به جايگزيني مي‌نمايد.- همة عقايد سازنده مورد تهاجم دشمن قرار گرفته است دشمنان، سراغ مجموعة احكام ومقررات اسلام رفتند و هر عقيده و توصيه‌اي از شرع مقدس كه در زندگي و سرنوشت آيندة فرد و جماعت و امت اسلامي تأثير مثبت بارزي داشته است، به نحوي با آن كلنجار رفتند تا اگر بتوانند آن را از بين ببرند و اگر نتوانند روي محتوايش كار كنند. توضيح اينكه؛ دشمنان اسلام و در مرحله اول، تا آنجا كه توانستند رسالت پيامبر«صلي‌الله عليه وآله» را انكار كردند.
اذ قالوا ما انزل اللهُ علي بشر من شي(انعام، 139)؛ مگر ممكن است بر بشري، وحي شود. در مرحله دوم( تخريب)، انواع اهانت‌ها و توهين‌ها را به پيامبر«صلي الله عليه و آله» وارد ساختند كه در آيات متفاوت ذكر شده است. همچون شاعر - ساحر - كذاب و مجنون . و در مرحله سوم؛(تحريف مقوله‌هاي متعدد ديني و كار آمد)؛ «دشمن مي‌تواند روي عقايد اسلامي كار كند كه از استفاده مردم خارج شود. منتهي نه در كوتاه مدت بلكه در طول سال‌هاي متمادي. گاهي ده سال زحمت مي‌كشد براي اينكه بتواند يك نقطة درخشان را كور يا كم رنگ كند يا نقطة تاريكي را به وجود آورد. يكي توفيق پيدا نمي‌كند. ديگري مي‌آيد...(روي عقايد اسلامي خيلي از اين كارها شده.) روي عقيده توحيد و امامت، روي اخلاقيات اسلامي (معناي صبر، توكل، قناعت و...) كار كرده‌اند». 
و بالاخره مرحلة چهارم (جايگزيني) آخرين حربه مدعيان دروغين پيامبري است افرادي نظير، مسيلمه كذاب و...با اين توضيحات، حال به بررسي روشهاي دشمن در مبارزه با مهدويت مي‌پردازيم:
الف – انكار: ‌جداي از انكار خود حضرت به هنگام ظهور، منظور از انكار مقولة مهدويت و انتظار در اين دوران، اين است كه آن را مقولة وارداتي و برگرفته از ديگران و پيامد نابساماني و مشكلات معرفي كنند. بسياري از دايرة المعارف‌ها كه بايستي مرجعي قابل اعتماد در موضوعات متفاوت باشند: گويي رسالت خود را فراموش كرده و اهداف ديگري را دنبال مي‌كنند. براي نمونه مي‌توان به دايرة المعارف بريتانيكا – واژه مهدي، اسلام و زردتشت، دايرة المعارف دين و اخلاق - واژه مهدي – موسوعة المورد – واژة مهدي المنتظر و... مراجعه كرد. 
ب- تخريب: شگرد ديگر دشمن، حملة ناجوانمردانه و نفرت‌زدايي در مقابله با مهدويت با ژست‌هاي علمي و هنري است. در اين راستا دشمن برنامه‌هاي كوتاه مدت و طولاني مدت زيادي دارد: 

1. نيرو سازي براي صفوف خود با خطر جلوه دادن جريان مهدويت
2. ايجاد شك و ترديد و تنفر در افراد به ويژه معتقدان مهدويت.

گفتني است اين برنامه‌ها اختصاص به نسل حاضر ندارد، بلكه از هم اكنون به دنبال برنامه‌ريزي براي نسل آينده‌اند.
نمونه: 1. تخريب اصل اسلام: الف: فيلم محاصره، شمشير اسلام و... كه در آنها و اسلام و مسلمانان محور خشونت معرفي شده‌اند. ب :بازي: 1 – IGI2 در اين بازي نمادهاي اسلامي، تلاوت قرآن و حتي صداي اخبار اسلامي از راديو جمهوري اسلامي ايران، ويژگي دشمناني است كه كودك با آنهادرگير است و بايد آنها را از پاي درآورد و الّا امتياز از دست داده يانابود مي‌شود.
2. دلتا فورس (Delta force) دشمنان چهره‌هاي عربي دارند، كه گاه با لهجة عربي، الفاظي مانند«عدوّ» را به كار مي‌برند و گاه با لهجة فارسي، جملاتي چون «دشمن به ما حمله كرده » و «حاجي! يكي داره مي‌آد» به كار مي‌برند. بر روي جعبه‌هايي كه هر از چند گاه، در مقابل كودك ما قرار مي‌گيرد و جزء اموال دشمنان به شمار مي‌آيد، نمادهائي با آرم «لااله الاالله، محمد رسول الله » و علامتي شبيه آرم آستان قدس رضوي به چشم مي‌خورد.
گفتني است، همنشيني اخبار جمهوري اسلامي ايران و الفاظ فارسي مخصوصاً الفاظي كه در زمان دفاع مقدس به كار رفته است (حاجي ـ كه در فرماندهان گفته مي‌شد) با الفاظ عربي، تلاوت آيات قرآن يا اذان، به ارتباط اسلام و انقلاب ايران به طور غيرمستقيم اشاره داشته و خطر بودن هر دو را گوشزد مي‌كند و براي كودك به عنوان دشمن مشترك معرفي مي‌شوند.
3. تخريب مهدويت: الف: فيلم مردي كه فردا را ديد the man who saw tomorrow يا پيشگويي‌هاي نوستراداموس محصول 1981 اثر رابرت ژنت با تحريف پيشگويي‌هاي فردي به نام نوستراداموس كه در قالب اشعاري رمز آلود بيان شده است و قائل به نجات بخش ‌الهي و آينده‌اي روشن و نوراني و پيروزي مسلمانان است چهرة امام زمان(عليه السّلام) را چهره‌اي خشن و بسيار مخرّب و وحشت زا معرفي، و پيامد حضور ايشان را جنگ‌ها و جنايت‌ها و ناامني‌ها قلمداد كرده است. 
فيلم، ايشان را سومين شرآفرين ـ پس از هيتلر و ناپلئون ـ و خشن‌تر از آنان معرفي كرده است. فيلم، سه مرحله دارد: گذشته، حال و آينده؛ گذشته؛ با استفاده از آرشيوها، عهده‌دار بيان اين نكته است كه پيشگويي‌هاي نوسترآداموس در گذشته صد در صد اتفاق افتاده است. «حال» كه به حوادث اتفاق افتاده در عصر حاضر مي‌پردازد و جالب اين است كه از ميان حوادث (كه در اشعار نوسترآداموس، همزمان بوده است)، به مهمترين حادثه كه همان انقلاب اسلامي در ايران است، مي‌پردازد. سپس با ذكر نمونه‌هاي فراوان در گذشته و حال، بيننده را به اين نتيجه مي‌رساند كه هرچه نسبت به آينده گفته است، محقق خواهد شد. آنگاه آينده مطابق ميل سازندگان فيلم تحريف شده و بعد از همه مي‌خواهند كه اگر بفكر خود و فرزندان خود و فرزندان فرزندان خود هستند، بايد تلاش كنند چنين آينده‌اي (آمدن رهبر شوقي، يا سومين ضد مسيح و شرآفرين) تحقق پيدا نكند.
بازي: «جهنم خليج فارس» «معروف به يا مهدي» (the persian Golf inferno): كودك به جاي قهرمان بازي كه فردي است آمريكايي، قرار مي‌گيرد و بايد با كشتن، مسلمانان كه با صداي نفرت‌آوري «الله اكبر» و «يا مهدي» مي‌گويند، امتياز به دست آورد و در نهايت، به مراحل بالاتر مي‌رود و الّا با غفلت از آنان، كشته شده و امتياز از دست داده و يا از بازي اخراج مي‌گردد. بنا بر قضية شرطي شدن «پاولوف» كودك چنان مي‌شود كه با شنيدن «الله اكبر » و «يا مهدي» تيراندازي مي‌كند و... بالاخره در روح كودك، بذر نفرت، از اين دو واژه كاشته مي‌شود تا روزي استكبار بتواند از محصول آن فايده برد و...
ج- تحريف:مطالبي كه اگر به حقيقت آنها توجه كنيم تبديل به يك موتور حركت دهندة جامعه اسلامي مي‌شود؛ وقتي دشمن روي آن كار كرد؛ آن را خراب و معناي‌آن را عوض كرده و در ذهن ما به صورت ديگري جا انداخت؛ همين موتور متحرك، به يك داروي مخرب و خواب آلود تبديل مي‌شود. 
وقتي دشمن نتوانست، عقيدة اثر بخش مهدويت را از مردم بگيرد، سعي مي‌كند آن را در ذهن مردم خراب كنند. تبديل مقوله انتظار مهدي«عليه السّلام» كه آثار و پيامدهاي بسيار شگرف و معجزه آسا و مثبتي دارد؛ به انتظار منفي و تلخ و ناگوار و... از اين قبيل است. 
د- جايگزيني:
1. حربة چهارم دشمن، شخصيت‌پردازي و مدعّي سازي و حمايت از مدعيّان و فرقه‌هاست. ساختن شخصيت‌هايي مانند سيد علي محمد باب ـ حسينعلي بهاء ـ سيد محمد نور بخشي در ايران و... نمونه‌‌هائي از اين حربة دشمن‌اند.
2. طرح نظام‌هاي متفاوت به عنوان نجات بخش امروز غرب، با طرح نظام ليبرال دموكراسي با شعار و هيمنة آزادي و مردم سالاري چنان وحشتي در افراد حتي انديشمندان ايجاد مي‌كند كه به هيچ عنوان به خود جرأت انتقاد به آن را ندهند و آن را تنها راه دانسته و به دروغين بودن شعار و عمل آنان نينديشند؛ چنانكه زماني سوسياليسم با شعار و هيمنة عدالت و برابري، ديكتاتورترين، ناعادلانه و خشن‌ترين حكومت را ايجاد نموده و بالاخره ـ به تعبير امام راحل (ره) ـ در موزه‌ها جاي گرفت.
فيلم‌ها و بازي‌ها از جمله كارآمدترين ابزاري هستند كه براي تحقق چنين اهدافي در خدمت غرب قرار دارند.
نمونه: 1. فيلم ماتريكس MaTrix (محصول 1999 اثر برادران واچوفسكي) در اين فيلم به صراحت مطرح مي‌شود، تنها راه نجات، در عالم خيال و واقع، زايان Zion يا صهيونيستم است. 
2.فيلم روز استقلال independence Day : (محصول 1996 اثر رولنداريش ) در اين فيلم مي‌بينيم جهان در خطر بشقاب پرنده‌اي بزرگ قرار مي‌گيرد، و اين رئيس جمهور آمريكاست كه روز 4 ژوئيه( كه به نام روز استقلال در آمريكا نام گذاري شده است) البته با مشورت يهودي‌ها، جهان را نجات مي‌دهد.
3. فيلم گودزيلا Godzilla (محصول 1998) موجودي شبيه دايناسور، مربوط به گذشته‌هاي بسيار دور، پس از قرنها خفتن، ناگهان بيدار مي شود. جهان را تهديد مي‌كند. مجسمه آزادي (نهاد ليبرال دموكراسي) را منهدم مي سازد. با ديدن او، دو هواپيما وحشت زده، به برج‌هاي دو قلوي نيويورك اصابت مي‌كنند!!. و بالاخره با درايت غرب، بشريت نجات مي‌يابد.

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:08 PM

 1.روحاني ستيزي
اگر عالمان جامعه بر سرِ عهد و پيمانِ خود با خدا ثابت قدم بمانند، در هيچ وضعيتي تسليم خواستِ ضدّاسلاميِ تودة مردم و دولت ها نخواهند شد. هر چه صاحب منصبان به آن ها فشار آورند كه فلان قانون ضدّاسلامي را امضا كنيد، در پاسخ مي گويند: جان مي دهيم؛ ولي امضا نمي كنيم. حتّي اگر صدهزار نفر از مردم براي اين قانون اسلامي كشته شوند، جا دارد؛ چون حكم خدا بايد محفوظ بماند.
اگر اوضاع جامعه به گونه اي باشد كه قدرتمندان نتوانند با فشار سياسي از عالمان فتوايي برخلاف حكم خدا بگيرند و تودة‌ مردم نيز با فشارهاي رواني و اعتقادي نتوانند ايشان را به زانو در آورند، چه بايد كرد؟! از چه راه جديدي بايد براي دين گريزي استفاده كرد؟! بايد از اين گونه عالمان صرف نظر كرد؛ چرا كه ديگر به درد هواپرستان نمي خورند. دين گريزان هواپرست از عالمان متعهّدي كه نه از تهديد سياسي مي ترسند و نه از مخالفت مردم، روي مي گردانند و به مجتهد ديگري روي مي آورند تا شايد او حكم خدا را تغيير دهد. مجتهدان ديگر هم ممكن است در يك، دو و يا ده فرض با يك ديگر اختلاف داشته باشند؛ ولي در مسائل ضرور كه از مسلّمات و يقينيات اسلام است، هيچ اختلافي با هم ندارند. ديگر به چنين عالماني نه قدرتمندان مي توانند چشم طمع داشته باشند و نه تودة دنياپرست؛ پس چه بايد كرد تا بتوان تغييرهايي را در دين ايجاد كرد تا با گرايش هاي مادّي و نفساني مردم سازگار باشد؟ بايد تز اسلام منهاي روحانيت را پيشنهاد كرد يا روحانيان را از صحنة اجتماع كنار زد. اصلاً اسلام به روحاني نيازي ندارد. مردم همه بايد خودشان بروند احكام دين و قرآن را ياد بگيرند. اين ها سه ضلع مثلّث زر و زور و تزوير يا سه ضلع مثلّث تيغ و طلا و تسبيح هستند. اينان همكاران استعمارگرانند كه بايد هر چه زودتر كنار گذاشته شوند؛ چرا كه طبق ميل ما فتوا نمي دهند. قدرتمندان هم مانند تودة‌ مردم وقتي ببينند روحانيان زير بار نمي روند، به فكر مي افتند كه روحانياني دولتي درست كنند. استعمارگران نيز وقتي مي بينند كه روحانيان شيعه اين قدر سرسخت و انعطاف ناپذيرند، اعتراف مي كنند كه بزرگ ترين دشمن استعمارِ امريكا در خاورميانه ايشانند؛ پس مي بينيد كه تمام عوامل در اين جهان دست به دست هم مي دهند تا روحانيان شيعه را بكويند. شما در دنيا نمي توانيد يك عامل اجتماعي را پيدا كنيد كه با وجود روحانيان مستقلّ شيعه موافق باشد؛ نه استعمار شرق، نه استعمار غرب، نه ثروت جويان و قدرت طلبان داخلي، و نه روشنفكران، مي بينيد در آن جا كه پايِ كوبيدن روحانيان متعهّد در ميان است، همه با هم همكاري مي كنند. همة اين عوامل دست به دست هم داده اند تا اسلام و قرآن و روحانيان را از بين ببرند. براي اين كه آن ها تشخيص داده اند تا روحانيان شيعه وجود دارند، نمي توانند به مقاصد شومشان برسند. فقط نيروي قدرتمند و قاهر الاهي است كه مردان خدا را در برابر اين امواج سهمگين نگه مي دارد و حفظشان مي كند؛ وگرنه، نيروي انساني در مقابل اين همه عوامل اجتماعي تاب مقاومت ندارد. مگر مي شود گروه اندكي، هم در مقابل توطئه هاي استعمارگران مقاومت، و هم تهمت هاي جاه طلبان داخلي را تحمّل كنند. هم فحش و ناسزاي روشنفكران را به جان بخرند و هم در مقابل نارضايتيِ دنياپرستان استقامت ورزند و هم دين خود را نگه دارند و با خدا باشند. مگر غير از نيروي الاهي، نيروهاي عادي بشر در مقابل اين همه مخالفت، كفايت مي كند. اگر مي بينيد كساني در گوشه و كنار، انعطاف ها و انحراف هايي پيدا مي كنند، تعجب ندارد. اگر كسي ميان امواج حوادث و فتنه هاي آخرالزمان نجات يافت، جاي تعجب دارد. اگر خس و خاشاك ها را سيل مي برد، تعجبي ندارد. اگر درختي در وسط رودخانه مقاومت كند، تعجب دارد. پس تنها چيزي كه نمي گذارد مردان الاهي از مسير و هدف اصلي خود منحرف شوند، لطف خدا است.
اگر كساني احكام الاهي و معارف ديني را بپوشانند و به هر عذر و بهانه اي، حقايق را براي مردم روشن نكنند، اين جا است كه عالم ديني بايد حقايق دين را بيان كند. براي دين، خطري بزرگ تر از اين نيست كه آيات الاهي تأويل، و احكام و معارف اسلامي واژگون و مسخ شده معرّفي شود. اگر احكام الاهي و قوانين اسلامي مسخ و تحريف، و اعتقاد مردم از دين و مذهب سلب شود، راه براي هرگونه فساد و افسادي باز خواهد شد. وقتي بپذيريم كه از اين پس، عقل جاي وحي را مي گيرد؛ وقتي بپذيريم كه احكام خدا قابل تغيير، و آيات كتابِ او قابل تأويل است، آن وقت چه نيرويي در مردم باقي مي ماند كه در برابر تغيير قانون هاي خدا مقاومت كنند؟! وقتي مردم باور كنند كه قانونِ دين، قابل تغيير است، در مقابل تغيير و تحريف احكام دين هيچ مقاومتي نمي كنند و واكنشي نشان نخواهند داد. در چنين فرضي، چه مقاومتي را در مقابل استعمارگران داخلي يا خارجي مي توان انتظار داشت؟! تا زماني كه مردم دنبال روحانيان متعهد هستند و قوانين اسلام را غيرقابل تغيير مي دانند، دفاع و مقاومت غيورانه از مرزهاي دين نيز وجود خواهد داشت؛ اما وقتي فكرها تغيير كرد، قانون اسلام نيز تغيير مي كند. به سبب جايگاه ويژة‌ روحانيان در حفظ دين است كه مي بينيم براي كوبيدن ايشان،‌ دشمنان خارجي و منافقان داخلي با هم متّحد مي شوند؛ چرا كه اينان هدفي مشترك دارند و آن هم برانداختن اسلام است و راه و كليد آن جدا كردن مردم از روحانيان و دين است. اگر چنين شد، راه براي هر توطئه اي باز خواهد شد.

2. قرائت هاي گوناگون از دين

«قرائت هاي گوناگون از دين»، خطرناك ترين حربه اي است كه با آن به جنگ امام زمان (عج) مي روند. وقتي امام زمان (عج) تشريف مي آورد، با مردمي مواجه خواهد شد كه قرآن را تأويل مي كنند و از قرآن و دين، قرائت جديدي ارائه مي دهند و از اين طريق، با امام زمان (عج) به مجادله برمي خيزند.
فضيل بن يسار مي گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه مي فرمود:
إن قائمنا إذا قام إستقبل من جهلة الناس أشد مما استقبله رسول الله (ص) من جهال الجاهلية. قلت و كيف ذلك؟! قال: إن رسول الله (ص) أتي الناس و هم يعبدون الحجارة و الصخور و العيدان و الخشب المنحوتة و إن قائمنا اذا قام أتي الناس و كلهم يتاول عليه كتاب الله و يحتج عليه به؛ ثم قال: اما والله ليدخلن عليهم عدله جوف بيوتهم كما يدخل الحرّ و القرّ.1
هنگامي كه قائم ما قيام مي كند، آزاري كه از ناداني مردم مي بيند، از آزار و اذيتي كه رسول الله (ص) از جاهلان دورة‌ جاهليت ديد، بيش تر و شديدتر است.
عرض كردم: چگونه؟ فرمود: همانا رسول خدا (ص) بر مردي برانگيخته شد كه سنگ، تخته سنگ هاي بزرگ، چوب و مجسمه هاي چوبي را مي پرستيدند؛ اما هنگامي كه قائم ما قيام مي كند، همة مردم كتاب خدا (قران) را (از پيش خود) تأويل مي كنند و با استناد به تأويل خود، با حضرت به بحث و جدال مي پردازند؛ ولي عاقبت، حضرت، عدل خود را برآن ها و در خانه هاي آن ها وارد خواهد كرد؛ همان گونه كه گرما و سرما داخل مي شود.
براساس اين حديث شريف و معجزه آميز، اذيتي كه وجود مقدس امام زمان (عج)، پس از ظهور خويش مي بيند، از آزاري كه 124 هزار پيامبر در راه خدا متحمّل شده اند، افزون تر و طاقت فرساتر است؛ زيرا مي دانيم پيامبر (ص) از قوم خود آن قدر رنج و آزار ديد كه فرمود:
ما أوذي نبي مثل ما أوذيت.
از ميان 124 هزار رسول الاهي هيچ پيامبري به اندازة‌ من اذيت نشد؛ اما امام صادق (ع) مي فرمايد: آزار و اذيتي كه از جانب مردم، پس از ظهور امام زمان (عج)، متوجه حضرت مي شود، از آزار و رنج ديدگي پيامبر (ص) نيز افزون تر است. راوي حديث، فضيل بن يسار (رحمت الله)،‌ با شگفتي از امام مي پرسد: سرّ اين مطلب چيست كه امام عصر (عج) رنج و اذيتي بي نظير مي بيند؟! امام صادق (ع) مي فرمايد: سرّش اين است كه پيامبر با مردمي جاهل مواجه بود كه سنگ، صخره و چوب هاي تراشيده را مي پرستيدند. اثبات نادرستي عقيده و عمل چنين مردمي كار چندان مشكلي نيست؛ البته پيامبر از جهالت و تعصّب هاي كوركورانة بت پرستان زمان خويش خيلي رنج مي كشيد؛ ولي در مقام بحث و استدلال مشكلي نداشت. هنگامي كه امام زمان (عج) تشريف مي آورد، نه با بت پرستان جاهل كه با عالم نماياني روبه رو مي شود كه قرآن را تأويل مي كنند. اين، همان حربه اي است كه با آن به جنگ امام زمان (عج) مي روند. وقتي امام زمان (عج) تشريف مي آورند، با مردمي مواجه مي شوند كه همگي آن ها قرآن را تأويل مي كنند. تعبيري بس عجيب است: كلهم يتأول عليه كتاب الله و يحتج عليه به؛ تمام ايشان، كتاب خدا را تأويل مي برند و با تأويل خويش بر حضرت احتجاج مي كنند. تفسير هرمونوتيك متون ديني و قرائت هاي گوناگون از دين، آن چنان رواج مي يابد كه همة‌ مردم مي پذيرند و قرائت جديدي از قرآن و دين ارائه مي كنند. ايشان با امام زمان (عج) به مجادله برمي خيزند و مي گويند: تو قرآن را درست نمي فهمي. ما درست مي فهميم. آن معنايي كه تو مي گويي، قرائت قديم است و با قرائت ما فرق دارد. آن چه تو از قرآن عرضه مي كني، قرائت قديم است كه دين عرضه كرد تا خوشايند مردم دنيا واقع شود. هر چه امام زمان (عج) بفرمايد مگر قرآن نفرموده است: يَا أيُّها الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ؛2 و مگر نه آن است كه به فرمودة‌ پيامبر خاتم (ص)،‌ من ولي امر شمايم و اطاعتم بر شما واجب است، مي گويند: اين برداشت شما از آيه است. برداشت ما از اين آيه، چيز ديگري است. هر چه حضرت بفرمايد كه من امام ناطقم؛ من مفسّر قرآنم و آن چه من مي گويم، حقيقت قرآن است، در مقابل مي گويند: اين قرائت، از آن تو است و قرائت ما چيز ديگري است. از كجا معلوم كه قرائت قديم تو درست، و قرائت جديد ما نادرست باشد؟! ديگر اين گونه قرائت ها كهنه شده است و مورد پسند واقع نمي شود. ما از قرآن، قرائت ها و برداشت هاي نوي داريم كه بيش تر مردم جهان آن را مي پسندند. نمي گويند ما خدا را قبول نداريم تا امام زمان (عج) برايشان دليل بياورد و خدا را اثبات كند. نمي گويند ما پيامبر را قبول نداريم تا دليل بياورد كه محمد بن عبدالله (ص) پيامبر بر حقّي بود كه از طرف خداوند برانگيخته شده بود. نمي گويند قرآن، كلام خدا نيست تا دليل قرائت خويش را قبول مي كنيم و بس. امام زمان (عج) با اين مسلمان نُمايان چگونه برخورد كند؟! اگر هزار دليل بياورد كه دست دزد را بايد بريد: وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا؛3 دست مرد و زنِ سارق را قطع كنيد، مي گويند منظور آيه اين است كه اگر هيچ راهي براي جلوگيري از دزدي وجود نداشت، آن گاه دست دزد را بايد بريد اين آيه در مقام بيان ابراز است و اگر با ابراز بهترين چون زنداني كردن بتوان جلو دزدي را گرفت، نبايد به خشونت و قطع دست متوسّل شد.
اگر بگويد: قرآن دربارة مرد و زن زناكار مي فرمايد: الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ.4زن و مرد زناكار را پيش چشم مردم صد تازيانه بزنيد! مبادا تحت تأثير عواطف، از اجراي احكام دين خدا خودداري كنيد! مبادا بگوييد بيچاره ها جوانند و آبرويشان مي ريزد! ابروي دو جوان ريخته شود بهتر است يا آن كه تمام شهر به لجن كشانده شود؟! روشنفكران ديني در مقابل خواهند گفت: اين قرائت شما است. اين قرائت، بوي خشونت مي دهد و ويژه خشونت طلبان است. اسلام، دين رأفت و مهرباني است وهيچ گاه اجازه نمي دهد آبروي دو جوان به سبب يك اشتباه ريخته شود. اگر پرسيده شود كه به جاي اجراي اني احكام اسلامي چه بايد كرد؟ مي گويند: نبايد چيزي را بر مردم تحميل كرد. بايد به پسند و خواست مردم گردن نهيم!اگر گفته شود: پيامبر قرآن، خدا محوري است، نه مردم محوري، مي گويند: اين فهم و قرائت شما است؛ ما به گونة‌ ديگري مي فهميم.
با وجود اينان، امام زمان (عج) چقدر بايد خون دل بخورد؟! اگر بخواهد شمشير بكشد، بي درنگ خواهند گفت: خشونت از هر كسي كه باشد محكوم است. تعصّب را كنار بگذاريد و به بحث و گفت و گوي منطقي روي بياوريد! امام زمان (عج) با چنين مردمي با چه زباني بحث كند تا ثابت شود اينان جاهلند و در اشتباه يا غرض ورزند و بيمار؟! رنج چنين امامي بيش تر است؛ زيرا كه با كساني روبه رو است كه فقط خواسته هاي نفساني خويش را به نام دين قبول مي كنند، و پيامبر با كساني مواجه است كه آن چه را خود ساخته اند، به خدايي مي پرستند.

پی نوشت ها:

1.نعماني، الغيبه، ص96؛ حرّ عاملي، اثبات الهداة، ج3، ص544؛ سيد هاشم بحراني، حلية الأبرار، ج2، ص 630؛ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج52، ص362، ح131-133.
2. نساء (4)، 59.
3.مائده (5)، 38.
4.نور (24)، 2.

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:07 PM

 

براي تعيين و تعميق يك راه و انديشه، و در نهايت كار آمدي بيشتر آن؛ چاره‌اي نيست، جز شناخت ستيزه جويي‌ها از سويي و آسيبها از سوي ديگر تا در پرتو آن، پيشگيري و مقابله مناسب صورت گيرد.
در بررسي دشمني‌ها، نخست بايد به عوامل ستيره‌جويي‌ها و سپس به شيوه‌ها و ابزار دشمن در اين مقابله پرداخت و در نهايت راه‌هاي مبارزه با آن را مورد تأمل قرار داد.
ما در اين نوشتار، به دنبال طرح تمام شيوه‌ها و روش‌هاي دشمن در قبال مسأله انتظار و مهدويت نيستيم؛ چنين امري نه در سطح علم و تحقيقات ماست و نه با توجه به اختاپوس اطلاعاتي دشمن به راحتي پي بردني است.
هدف ما اعلام جدي بودن مبارزه دشمنان با مقولة مهدويت است تا در پرتو آن، به شيوه‌ها و روش‌ها، دقيق‌تر بينديشيم و بدون سهل انگاري در آن تأمل بيشتري كنيم « تا در نقطه مقابل تلاش دشمن، در جهت اعتماد و عمل و تبليغ و تبيين حقيقت مهدويت حركت كنيم».1
گفتني است بررسي آسيب‌ها را به زماني ديگر موكول مي‌كنيم.

1 – جهل و بي‌اطلاعي

« الناس اعداء ما جهلوا ؛ مردم با آنچه نمي‌دانند، دشمن هستند.»2
پيامبر گرامي اسلام«صلّي‌الله‌‌عليه‌و‌آله‌وسلّم» در مقابل دشمني‌ها و ستيزه‌جويي‌هاي دشمنان چنين با خدا مناجات مي‌كند: اللهم اهد قومي فانهم لايعلمون.3
نگاهي گذرا به تاريخ پيامبران و اوصياء آنان عليهم السّلام، به خوبي روشن مي‌سازد كه بسياري افراد به دليل ناآگاهي وجهل و... و عدم شناخت، نه از سر عناد و لجاجت، با آنان به دشمني پرداخته‌اند: پيرمرد شامي، چون اسراي كربلا را در ميان شهر خود ديد، زبان به شكر خدا گشود: امام سجاد«عليه السّلام» خود و همراهان و شهدا را معرفي نمود؛ پيرمرد شرمنده شد و فرياد پشيماني سر داد و...4 اين نمونه‌ها در تاريخ بسيارند.
جهل و ناآگاهي نسبت به حضرت، دو گونه است:
1. عده‌اي، صرفاً به خاطر عدم شناخت امام، عدم شناخت مهرباني، منطق، حكمت و ديگر آثار حضور و قيام او، به ستيز با او مي‌پردازند. يا به ياريش برنمي‌خيزند.
2. گروه ديگر، به دليل عدم شناخت جايگاه حضرت، و حل نشدن مسألة اضطرار به حجت؛ به دشمني برمي‌خيزند، اينان از آنجا كه به سراي ديگر قائل نيستند و اين دنيا را صرفاً امور حيواني تصوّر ‌كرده‌اند نيازي به آل محمد احساس نمي‌كنند. جايگزيني قدرتها و نظامهائي چون ليبرال دموكراسي در ديدگاه‌هائي نظير فوكوياما، هانتينگتون و... به عنوان تنها راه به جاي منجي و نظام الهي و ديني، از غرور ناشي از عدم نياز به امام سرچشمه مي‌گيرد:
حضرت علي«عليه السّلام» فرمود: (حضرت مهدي«عليه السّلام») غيبتي مي‌نمايد كه جاهل گويد: نيازي به آل محمد«صلّي‌الله‌‌عليه‌وآله‌وسلّم» نيست.5
جايگزين ساختن تجربه ديني و عقل ابزاري به جاي وحي؛ همه وهمه از اين توهم سرچشمه مي‌گيرد. 

2. تعصب بي‌جا

بل قالوا انا وجدنا آباءنا علي اُمة و انا علي آثارهم مهتدون؛ بلكه گفتند ما پدرانمان را به عقائد و آئيني يافتيم و البته ما هم در پي آنها بر هدايت هستيم.6 هر كسي، در هر اعتقادي پيوسته بايد مجال بحث و گفتگو را باز ببيند و دنبال حق باشد. و اگر حق را يافت بپذيرد. ولي عده‌اي هستند كه در اعتقاد خويش جمود و تعصب بي‌جا دارند؛ يعني با آنكه حق برايشان هويدا شده و مشخص گرديد است كه راه و مرامشان يا ديدگاهي كه برگزيده‌ا‌ند، بر خطاست. باز بر عقيدة خويش پافشاري كرده و سر تسليم درمقابل آن فرود نمي‌آورند.
اينان كساني‌اند كه به فكر و انديشه ارجي نمي‌نهند. به برهان و استدلال محكم بي‌اعتنا و صرفاً بر ايمان سطحي و تقليدي خويش پافشاري مي‌كنند. شهامت تجزيه و تحليل را ندارند. از شنيدن حق و پذيرفتن آن امتناع مي‌ورزند گروه زيادي از دشمنان حضرت مهدي«عليه السّلام» و انديشه مهدويت، كساني‌اند كه صرفاً به خاطر تعصب بي‌جا مخالفت مي‌ورزند. امام صادق«عليه السّلام»: «... اذا خرج القائم لم يبق مشرك بالله العظيم و لاكافر الاكره خروجه.7 وقتي قائم قيام كند، مشركان و كافران، قيام او را ناخوشايند دانند.

3.منفعت طلبي

دنيا خواهي، منفعت طلبي و شهوتراني، يكي‌ ديگر از عواملي است كه عدة زيادي را از مسير حق جدا كرده يا مانع ورود آنان به مسير حق شده است؛ كم نبوده‌اند افرادي كه به خاطر مطامع دنيوي، در مقابل حق و حقداران، به مخالفت و دشمني برخاسته‌اند. خواه اين مطامع، ثروت، جاه و مقام باشد و خواه هوي و هوس و.... 
هميشه افرادي چون طلحه و زبير وجود دارند كه به دنبال جاه و مقام و منويات نفساني خويش به مخالفت برخيزند.
امام حسين«عليه السّلام» فرمود: ان الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي السنتهم يحوطونه مادرّت معايشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الديّانون؛ مردم بندة دنيايند، دين لقلقة زبانشان است. وقت امتحان، دينداران واقعي كم‌اند.
امام صادق«عليه السّلام»، مدعيان محبت اهل بيت عليهم السلام را چنين توصيف مي‌كند:
افترق الناس فينا علي ثلاث فرق؛ فرقة احبونا انتظار قائمنا ليصيبوا من دنيانا، فقالوا و حفظوا كلامنا و قصروا عن فعلنا، فسيحشرهم الله الي النار و فرقة احبونا وسمعوا كلامنا و لم يقصروا عن فعلنا، ليستأكلوا الناس بنا فيملأ الله بطونهم نارا يسلط عليهم الجوع و العطش و فرقة احبونا وحفظوا قولنا و اطاعوا امرنا و لم يخالفوا فعلنا فاولئك منا و نحن منهم.8
مردم نسبت به ما سه گروهند: دسته‌اي ما را به اين اميد دوست دارند كه از دنياي ما بهره‌مند شوند. سخنان ما را مي‌گويند و حفظ مي‌كنند اما از برنامه‌هاي عملي ما كوتاهي مي‌كنند. خدا آنان را بدوزخ مي‌كشد. فرقه‌اي ما را دوست دارند. گفتارمان را مي‌شنوند، در عمل هم كوتاهي نمي‌كنند اما منظورشان تنها دنيا و شكم است. خدا شكم‌هاي آنها را پر از آتش خواهد كرد و گرسنگي و تشنگي را بر آنان مسلط سازد و گروه ديگر ما را دوست دارند. سخنانمان را به خاطر سپارند. فرمانمان را اطاعت كنند و در عمل با ما مخالفت ننمايند. آنها از ما هستند و ما از آنها.
هوس‌مداران نيز چنين‌اند؛ انساني كه در منجلاب لذت‌جويي و بي‌بندوباري غوطه‌ور است و خوشبختي خود را در ارضاي نامحدود غرايز مي‌جويد؛ كجا مي‌تواند به نداي وجدان و فرمان خرد كه بار تعهد و مسئوليت را بر دوش اومي‌گذارد، پاسخ مي‌دهد؟
انساني كه در محيط پَست لذت جويي، تنها به شهوتراني و پركردن شكم مي‌انديشد ممكن نيست كه مشكلات فردي و اجتماعي ديگران برايش مفهومي داشته باشد.
آنكه، تنها به فكر تأمين لذت‌جويي‌هاي پليد خويش است و در اين مسيرگاه انسانهايي‌ را نيز لگدمال مي‌كند كجا توان مبارزه با پايمال كنندگان حقوق انساني را دارد. كجا مي‌تواند انسانيت را زنده سازد. بلكه با هر كسي كه بخواهد به فكر آزادي انسانيت باشد، در عمق جان دشمن است و عداوت مي‌ورزد.
ديدگاه لذت‌گرايي، چون با ديدگاه سعادت بشر و بشريت سازگار نيست، با كساني كه به دنبال تحقق چنين امري هم هستند، به طور طبيعي مخالف است.

4. روحيه استكباري

«دشمن‌ترين اشخاص با اين عقيده و با شخص آن بزرگوار، ستمگران عالم‌اند. از روز غيبت آن حضرت، بلكه از روز ولادت آن حضرت تا امروز آن كساني كه وجودشان با ستم و زورگويي همراه بود، بر دشمني با اين بزرگوار، با اين پديدة الهي، با اين نور و با اين شمشير الهي مشغول شدند. امروز هم مستكبرين و ستمگران عالم، با اين فكر و اين عقيده، مخالف و دشمن‌اند و مي‌دانند كه اين عقيده و اين عشق- كه در دل‌هاي مسلمين، به خصوص در دل‌هاي شيعه است – براي هدف‌هاي ستمگرانة آنها مزاحم است».9
بنابراين، دشمنان تفكر و اعتقاد به مهدويت - كه اين انديشه را به زيان خود مي‌دانند - همواره، تلاش كرده‌اند تا آن را از اذهان مردم بزدايند و يا مفاهيم اعتقاد به مهدويّت را تحريف كنند.10
بدين صورت كه استكبار جهاني و صهيونيزم در تلاش هستند تا ملّت‌هاي تحت سيطرة آنان به وضع تحميل شده، عادت كنند و آن را رنگي ثابت و ابدي و تغيير ناپذير پندارند.
قدرتهاي استكباري، خواهان غفلت و خواب آلوده بودن و نيز عدم تحرك ملت‌ها هستند و چنين وضعي را بهشت خود مي‌دانند، اما انتظار فرج موجب مي‌شود كه انسان به وضع موجود قانع نباشد و بخواهد به وضعي بهتر و برتر دست پيدا كند.11

پی نوشت ها:

1. برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري، فصلنامه انتظار، ش 2، ص 37، نقل از روزنامه جهان اسلام 9 / 11 / 72. 
2. نهج البلاغه، كلمات قصار، 172.
3. طبرسي؛ اعلام الوري، باب 4، ص 83.
4. سيد ابن طاووس، اللهوف علي قتلي الطفوف، ص176.
5. طوسي، الغيبة، فصل 5، ص341. 
6. زخرف، 22.
7. مجلسي، بحارالانوار، 52 / 346 باب 27؛ تفسير عياشي، 2، ص73.
8. حسن بن شعبه حراني؛ تحف العقول، ص622.
9. مقام معظم رهبري، فصلنامة انتظار، ش 2، ص 32 نقل از روزنامه جمهوري اسلامي، 15 / 9 / 77. 
10. مقام معظم رهبري، فصلنامة انتظار، ش 2، ص 37 نقل از روزنامة جهان اسلام، 9 / 11 / 72.
11. مقام معظم رهبري، فصلنامة انتظار، ش 2، ص38، نقل از كيهان، 8 / 10 / 75.

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:05 PM

 1. فروتني در عين صلابت
ياوران مهدي(عج) با وجود قدرت فوق العاده خود، که طبق روايات هر يک نيرويي برابر چهل مرد دارند، قهرماناني، فروتن، خود ساخته و برخوردار از ارزشهاي اخلاقي و انساني اند و هرگز مغرور قدرت جسماني و موقعيت اجتماعي و سياسي خود نمي شوند و در مقابل مؤمنان سر تعظيم فرود مي آورند:أذلّة علي المؤمنين.(مائده، آيه 54) 
ولي در مقابل کافران مشرکان و کج انديشان سرفراز، سرسخت و خشن هستند: أعزة علي الکافرين.(مائده، آيه 54) 
اصحاب امام زمان که وجودشان لبريز از ايمان به خدا است و در عبادت و عبوديت کم نظيرند، نه به آفت غرور و مستي گرفتار مي شوند و نه از شمار اندک همراهان، در مراحل نخستين قيام و ظهور آن حضرت، احساس وحشت و تنهايي مي کنند؛ زيرا انس و ارتباط عميق و خالصانه با آفريدگار جهان، از يک سو، چنان قدرت روحي و توسعه وجودي به آنها داده است که راه هرگونه ترس و وحشتي را مي بندد و از سوي ديگر، از پيروزي هاي پي در پي خويش دچار غرور و تکبر نمي گردند؛ چرا که انجام هرگونه کار نيک را وظيفه خويش و توفيقي از خدا ميدانند. 

2. شجاعت

صفتي که به صراحت در روايات براي اصحاب امام زمان(عج) بر شمرده شده، شجاعت است. شجاعت صفتي ذاتي است و لوازمي دارد که با وجود لوازم آن، اين صفت نيز حاصل مي شود و ياران آن حضرت همه لوازم شجاعت را در خود جمع کرده اند. در اينجا به برخي از آنها اشاره مي شود: 

الف) ترسو نبودن:

ترس از خصلتهاي مذموم است و از ضعف ايمان و ناتواني نفس نشأت مي گيرد: 
زيادي ترس از ناتواني نفس و ضعف يقين است.1 
از آنجا که روح اميد از شخص ضعيف النفس و ضعيف الايمان رخت بربسته است و يقين به رحمت الهي و پاداش روز جزا ندارد، همواره در نوعي ترس به سر مي برد، او ترس از آن دارد که هر لحظه اين دفتر عمرش بسته شود و به ديار نيستي کوچ کند. به خلاف او، شخص مؤمن، در اقيانوسي از اميد به سر مي برد و چون در همه مشکلات به قدرت بي انتهاي خداوند تکيه دارد و به اين يقين رسيده است که: 
عزت، از آن خدا، رسول او و مؤمنان است. (منافقون، آيه 8) 
از اين رو، روا نمي بيند ضعف و ترس به خود راه دهد، بلکه ترس را مايه ننگ و نقص خود مي داند و از آن دوري مي گزيند. چنانکه امام علي(عليه السلام) ميفرمايد: 
از ترس دوري گزينيد که ترس مايه ننگ و نقصان است.2 
به همين دليل است که ياران مهدي(عج) که قلبشان مالامال از عشق به خدا و يقين به روز جزا و ياري پروردگار است؛ از هيچ کس هراسي به دل راه نمي دهند. 

ب) عشق به شهادت:

آرزوي مرگ يکي از راههاي شناخت افراد با ايمان و راستگو، از ديگران است. چنان که خداوند خطاب به يهوديان فرمود: 
بگو: اي يهوديان! اگر مي پنداريد که (فقط) شما دوستان خداوند هستيد نه ساير مردم، پس اگر راست ميگوييد آرزوي مرگ کنيد.( جمعه، آيه 6) 
اصحاب امام زمان که وجودشان لبريز از ايمان به خدا است و در عبادت و عبوديت کم نظيرند، نه به آفت غرور و مستي گرفتار مي شوند و نه از شمار اندک همراهان، در مراحل نخستين قيام و ظهور آن حضرت، احساس وحشت و تنهايي مي کنند؛ زيرا انس و ارتباط عميق و خالصانه با آفريدگار جهان، از يک سو، چنان قدرت روحي و توسعه وجودي به آنها داده است که راه هرگونه ترس و وحشتي را مي بندد و از سوي ديگر، از پيروزي هاي پي در پي خويش دچار غرور و تکبر نمي گردند؛ چرا که انجام هرگونه کار نيک را وظيفه خويش و توفيقي از خدا ميدانند 
انسان مؤمن که همواره در مسير رضايت خداوند گام زده و در آرزوي رسيدن به بهشت الهي است، نه تنها از مرگ واهمه ندارد، بلکه چون مرگ را پلي براي ورود به آن جهان مي داند، دوست دارد هر چه زودتر از آن بگذرد تا وعده هاي خداوند را ببيند. حضرت علي(عليه السلام) درباره چنين مؤمناني مي فرمايد: 
و اگر نبود اجل معيني که خداوند براي آنها مقرّر داشته، روحياتشان به اندازه يک چشم برهم زدني از شوق پاداش و از ترس کيفر در جسمشان قرار نمي گرفت.3 
ياران حضرت مهدي(عليه السلام) ايمان به راه و هدف آن حضرت دارند؛ به او عشق مي ورزند؛ و همه هستيشان، فاني در وجود او است و عاشق شهادت در راه وي هستند. همواره شهادت و کشته شدن در راه خدا را آرزو مي کنند.4 

ج) قوت قلب:

از ديگر نشانه هاي شجاعت، قوت قلب است. اين نشانه نيز در ياران حضرت مهدي(عج) وجود دارد و در روايات مختلف از آن به قلب آهنين تعبير شده است؛ از جمله اين دو روايت: 
قلبهايشان چون پاره هاي آهن [محکم و نفوذناپذير] است و... .5 
دل مردي از آنان محکم تر از پاره هاي آهن است.6 
با وجود اين، دلي به لطافت نور دارند و دل استوارشان بسان قنديل هاي نور مي درخشد: 
کانّ قلوبهم القناديل.7 

د) قوت جسم:

روشن است که شجاعت اگر با قدرت جسماني همراه نباشد، نتيجه بخش نخواهد بود. از اين رو قدرت جسماني، از لوازم شجاعت محسوب مي شود. ياران حضرت مهدي(عج) اين ويژگي را نيز دارند. 
در روايات آمده است که: 
به هر مردي از آنان، قدرت چهل مرد داده مي شود.8 
از برخي روايات استفاده مي شود که لازمه آن مبارزه عظيم، اين است که مرداني با قدرت جسماني فوق العاده به آن امر اقدام مي کنند. امام علي بن موسي الرضا(عليه السلام) در پاسخ ريّان بن صلت که پرسيد شما صاحب اين امر هستيد؟ فرمود: من صاحب اين امر هستم. لکن من آن کسي نيستم که زمين را پر از عدل و قسط مي کند، چنان که پر از جور و ستم شده بود. من چگونه مي توانم با اين ضعف جسماني ام، زمين را پر از عدل و قسط کنم؟ قائم، آن کسي است که وقتي خروج مي کند، با اين که سن زيادي دارد، جوان است و بدن او قوي است. حتي اگر دستهاي مبارکش را به طرف بزرگ ترين درخت دراز کند و آن را به طرف زمين آورد، ميآورد و مي شکند؛ اگر صيحه اي بين کوهها زند از فرياد او کوهها درهم مي ريزند...9 
حال به سخن اصلي خود، يعني شجاعت ياران آن حضرت باز گرديم. با اين اوصاف است که آنان در شجاعت نيز بي نظيرند. آنها چون سدي محکم، شمشيري برنده و رکني استوار هستند تا آنجا که امام صادق(عليه السلام) در اين زمينه ميفرمايد: اينکه حضرت لوط(عليه السلام) هنگام رويارويي با قوم خود، مي فرمود: 
اي کاش مرا قوتي و يا پناهگاهي امن و استوار مي بود که از شر شما محفوظ مي ماندم. همان آرزوي داشتن قدرت قائم ما و استواري يارانش است؛ چرا که هر کدام از آنها قدرت چهل مرد را دارند. دلهاي آنها از پاره هاي آهن محکم تر است. اگر بر کوهها بگذرند کوهها در هم فرو مي ريزند و دست از شمشيرهاي خود برنمي دارند تا آنکه خداي تعالي راضي شود.10 
تشبيه قلب به پاره آهن يا به قطعات سنگ، براي تأکيد بر عظمت و شهامت آنها و نفي هرگونه ترس و وحشت از قلبهايشان است. به کارگيري واژه هاي شمشير و نيزه، نشانه توان بالا و فعاليت مؤثر آنها است؛ به اين معنا که آنها در مبارزه، دليرتر از شير و برنده تر از نيزه هستند. همچنين آنجا که امام مي فرمايد: «به هر فردي از آنها نيروي چهل مرد داده مي شود»، مقصود قدرت فوق العاده ايشان است. 
از پاره اي روايات بر مي آيد که اين قدرت و شجاعت فوق العاده ياران حضرت مهدي(عج) بر اثر تصرف ولايي آن حضرت پديد آمده است و همه افراد با ايمان داراي چنين قدرتي خواهند شد؛ همچنان که آمده است: او دست مبارکش را بر سر بندگان خدا مي گذارد. پس در اين هنگام مؤمني نيست، مگر آن که قلبش از پاره هاي آهن محکم تر گردد و خداوند عزّوجلّ قدرت و نيروي چهل نفر به او عطا فرمايد.11 

پی نوشتها :

1. سيدحسن شيخ الأسلامي: هداية العلم في تنظيم غررالحکم، ص87. 
2. هداية العلم، ص87. 
3. نهج البلاغه صبحي صالح، ح193، ص303. 
4. بحارالانوار، ج52، ص308. 
5. «دلهايشان همچون پاره هاي آهن (نفوذناپذير و محکم) است.» الحاوي للفتاوي، ج2، ص64. 
6. المحجة، ص16، بحارالانوار، ج52، ص327. 
7. المحجة، ص106، بحارالانوار، ج52، ص327. 
8. همان. 
9. بحارالانوار، ج52، ص322، ح30، حليةالابرار، ج5، ص257. 
10. قال ابوعبدالله: ما کان قول لوط لقومه:(قال لو أنّ لي بکم قوة أو آوي الي رکن شديد) الاتمنيا لقوة القائم(عليه السلام) ولا الرکن ذکر الاشدة اصحابه فان الرجل منهم يعطي قوة اربعين رجلاً و ان قلبه لاشد من زبر الحديد ولو مروا بجبال الحديد لتدکدکت [لقلوعوها]، ولا يکفون سيوفهم حتي يرضي الله عزوجل.« المحجة، ص106؛ کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص637، بحارالانوار، ج52، ص327، ح44. 
11. اعلام الوري، ص435؛ حليةالابرار، ج5، ص259؛ بحارالانوار، ج52، ص38.

هدهدي، گروه دين و انديشه تبيان

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:04 PM

 براساس آموزه‌های دینی ، یكی از سنت‌های الهی در جهان این است كه هر پدیده ، می‌باید به صورت قاعده مند از راه فراهم آمدن شرایط و مقدمات آن به وجود آید . 
این اصل ، در روایات این گونه بیان شده است: « أبی الله أن یجری الأمور إلا بأسبابها فجعل لكل شئ سبباً ؛ خداوند امتناع دارد از این‌كه امور را جز از راه اسباب آن فراهم آورد .» (مازندرانی، ج8، ص210) 
تحولات و رخداد‌های اجتماعی نیز همانند پدیده‌های تكوینی، محكوم به اجرای این اصل می‌باشد. بر این اساس ، تحقق هر انقلاب و رویداد اجتماعی، به زمینه‌ها و شرایط آن وابستگی دارد. 
ظهور و قیام امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز پیرو همین اصل است و بدون تحقق زمینه‌ها و شرایط آن ، به وقوع نخواهد پیوست . 

مهم‌ترین شرایط برای تحقق ظهور

مهم‌ترین شرایط و مقدمات لازم برای تحقق ظهور ، وجود یاورانی شایسته و لایق برای پشتیبانی از قیام و انجام كارهای حكومت جهانی است ؛ زیرا سنّت الهی بر این قرار گرفته كه امور عالم از مجرای طبیعی و علل و اسباب عادی انجام گیرد؛ بنابر این همان گونه كه نقش یاران در موفقیت حركت‌های پیامبران تعیین كننده بوده ، در قیام امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیر نیاز به یاران ، امری ضروری و اجتناب ناپذیر است ؛ زیرا بنا نیست این قیام، با نیروی اعجاز به سر انجام برسد ؛ بلكه حركت‌های حضرت از راه اسباب وعوامل عادی به پیروزی می‌رسد. 

یاوران مهدی (عج) چه کسانی می باشند؟

طبق آنچه از روایات استفاده می‌شود، مجموع یاوران و كسانی كه در آغاز ظهور، دعوت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را لبیك می‌گویند و برای یاری ، به امام علیه السلام می‌پیوندند ، را می‌توان به دو گروه، تقسیم كرد : 
الف. گروه اصحاب 
ب. گروه انصار 
در این شماره از مقاله به معرفی و بحث پیرامون گروه اصحاب می پردازیم ؛ 

گروه اصحاب

كلمة « اصحاب » و « صحابه »، جمع صاحب از ماده «صحب» به معنای همراه ، گروه ، معاشر و یاور است .( ابن منظور، ص519؛ زبیدی ، ج3، ص 186). 
در آیات و روایات نیز این كلمه به معنای همراه ، اهل ، دسته وگروه ، به كار رفته است . 
این گروه، افراد ویژه و فوق العاده ممتازی هستند كه به عنوان اصحاب حضرت در نخستین ساعات ظهور، به امام می‌پیوندند. 
آنان ، هسته‌های اولیه نهضت جهانی امام مهدی علیه السلام را تشكیل می‌دهند ، به عبارتی می توان گفت که ، آنان كسانی هستندكه هم قیام حضرت با حضور آنان آغاز می‌شود و هم پس از پیروزی، از مشاوران و وزرای امام عصر علیه السلام خواهند بود و بخش مهمی از كارها را به دوش خواهند كشید. حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با كمك آنانی، دنیا را فتح كرده و عدالت موعود را سراسر جهان حاكم خواهند كرد . 
امیرالمؤمنین علیه السلام درباره چگونگی فراخوانی و پیوستن یاران مهدی علیه السلام ، از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می كند : «‌خداوند ، یاران مهدی را در كمتر از چشم به هم زدن، از مشرق و مغرب، كنار كعبه، گرد می‌آورد» 

" اصحاب المهدی " چه کسانی می باشند؟

درمنابع روایی ، گروه انصار با عنوان «اصحاب المهدی» یاد شده‌اند . آنان ، در مقایسه با دیگر یاران حضرت ، از مقام ، جایگاه و منزلت برتری برخوردار‌ند و در سیستم حكومتی حضرت نیز مسؤولیت‌های مهم‌تر و حساس‌تری بر عهده دارند. 

شمار اصحاب حضرت مهدی علیه السلام

درباره تعداد اصحاب امام مهدی علیه السلام در روایات ، آمار و ارقام مختلفی ذكرشده است . بیشتر روایات ، تعداد یاران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را سیصد و سیزده تن- به تعداد اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله در جنگ بدر- ذكر كرده اند . (صفار قمی ، ص311؛ صدوق، ج2، ص654) 
دسته دیگر روایات ، تعداد اصحاب مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را بیش از سیصد و سیزده نفر نقل كرده است. برخی از این روایات ، رقم ده هزار نفر را ذكر كرده است ؛ مانند آنچه از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه فرمود: « مهدی ظهور نمی‌كند ، مگر این‌كه حلقه كامل گردد ». 
وقتی ازحضرت سؤال شد كه عدد آنان چند نفر است؟ فرمود: « ده هزار نفر» (نعمانی، ص307) 
بعض دیگر از این نوع روایات ، تعداد اصحاب مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هنگام ظهور را بین دوازده تا پانزده هزار نفر، ذكر كرده است (ابن طاووس، ص65) ، حتی در روایتی ، عدد یكصد هزار نفر نیز نقل شده است (مجلسی، ج 52، ص307 و367) 
باتوجه به قرائن موجود، این چند دسته روایات را می‌توان این گونه جمع كرد كه روایات متضمن عدد سیصد ، ناظر به اصحاب ویژه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در مرحله آغازین قیام است ، همان كسانی كه هسته اصلی قیام حضرت را تشكیل می‌دهند و در روایات ، از آنان ، با عنوان پرچمداران و فرماندهان لشكرمهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف یاد شده است (كلینی ، ج8، ص313؛ صدوق، ج2، ص672) ،كه حضرت به وسیله آنان، شرق وغرب جهان را فتح می‌كند وآن‌ها را فرمانروایان روی زمین قرارمی دهد. (نعمانی ، ص252) 
اما روایات دسته دوم ، ناظر به مجموع نیروهایی است كه به جمع سیصد وسیزده نفر می‌پیوندند ؛ بنابراین، با توجه به اختلاف روایات درباره تعداد یاران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می توان گفت: آمار و ارقام یاد شده ، مقصود نبوده ؛ بلكه هدف از بیان این ارقام ، فزونی یاوران و پیروان امام مهدی علیه السلام می باشد . 

چگونگی پیوستن اصحاب حضرت مهدی علیه السلام

طبق نقل روایات ، اصحاب مهدی ، به طور ناگهانی ومعجزه‌آسا، ازمسافت‌های دور و نزدیك ، در یك شب یا صبحگاه، درمكه معظمه، گرد می آیند و به حضرت می پیوندند . 
امیرالمؤمنین علیه السلام درباره چگونگی فراخوانی و پیوستن یاران مهدی علیه السلام ، از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می كند : «‌خداوند ، یاران مهدی را در كمتر از چشم به هم زدن، از مشرق و مغرب، كنار كعبه، گرد می‌آورد .» (ابن طاووس، ص146) 
همچنین در روایت دیگری از امام باقر علیه السلام نقل شده است كه فرمود : « یاران مهدی ، با طی الأرض به سوی او می‌شتابند و در مكه با او بیعت می‌كنند .» (فتال نیشابوری، ج2، ص263) 

چگونگی بیعت اصحاب

پس از پیوستن یاران امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اولین اقدام حضرت ، اخذ بیعت از اصحاب و پیمان وفاداری و اطاعت آنان از امام علیه السلام است . 
پایمردی در میدان رزم ، دوری از حرام وكارهای منكر مثل دزدی ، زر اندوزی ، احتكار، رباخواری ، تخریب مساجد، شهوات باطل ، نوشیدن شراب ، تجمل گرایی ، تحقیر اشخاص مؤمن ، تعقیب افراد فراری ، خونریزی ناحق، انفاق به افراد منافق و كافر، انجام عمل منافی عفت و… از موارد مطرح در این میثاق بیعت است . 
همچنین امام از یاران خود پیمان می‌گیرد در تحمل سختیها مقاوم باشند و مردم را امر به معروف و نهی از منكر كنند . اصحاب نیز همگی این پیمان را می‌پذیرند .(شافعی، ص96) 
تعداد اصحاب مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را بیش از سیصد و سیزده نفر نقل كرده است. برخی از این روایات ، رقم ده هزار نفر را ذكر كرده است ؛ مانند آنچه از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه فرمود: « مهدی ظهور نمی‌كند ، مگر این‌كه حلقه كامل گردد» 

اوصاف اصحاب

طبق نقل روایات ، اصحاب مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف همگی جوانند مگر تعداد اندكی؛ به مقدار كمی سرمه در چشم یا كمی نمك در غذا . (طوسی، ص284) 
در برخی روایات ، یاران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به شیران روز و نیایشگران شب زنده دار كه دل‌هاشان مانند پاره‌های آهن، محكم واستوار است ، توصیف شده اند . (مجلسی، ج52، ص386) 
آنان ، رادمردانی‌ هستند كه جز شهادت در راه خدا، آرزوی دیگری ندارند و برابر رهبر و مولای خود ، سخت مطیع و فرمانبردارند . ابهت و رعب این جنگ جویان مصمّم و فولادین ، دشمنان را زمین‌گیر می‌كند .(نوری،ج11،ص114). در راه انجام مأموریت خود ، بسیار قاطع و بی‌باكند و هرگز هراسی به دل راه نمی‌دهند . (مجلسی، ج52، ص308) 
امام مهدی علیه السلام ، با چنین اصحاب و یارانی، جهان را فتح كرده و اسلام را در سراسر گیتی ، حكم فرما می‌سازد. 
از امام باقر علیه السلام نقل شده است كه فرمود: گویی یاران مهدی را می‌بینم كه سراسر زمین و آسمان را احاطه كرده‌اند و چیزی در جهان نیست ، مگر این‌كه در قبضه قدرت آنان است. آن‌ها ، در جامعه به حدی محبوبند كه حتی پرندگان و درندگان نیز در پی جلب خشنودی و فرمان برداری آنان هستند . 

حضور زنان در میان اصحاب

میان یاران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف زنان نیز حضور دارند و در بخش‌های مختلف ، انجام وظیفه می‌كنند. 
در روایات، تعداد آنان متفاوت ذكر شده است. طبق روایت مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام سیزده نفر میان اصحاب قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف حضور دارند . (طبری، ص259). 
در برخی دیگر از روایات ، از حضور پنجاه زن میان یاران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ، خبر داده شده است . (نعمانی، ص279) و در برخی دیگر، عدد بیشتری نیز ذكر شده است . (ابن طاووس،ص151) 

منابع : 
1- ابن بابویه قمی ، ابوجعفر محمد بن علی ، الخصال ، ج 1 
2- ابن بابویه قمی ، ابوجعفر محمد بن علی ، كمال الدین وتمام النعمه 
3- ابن منظور، محمد ، لسان العرب 
4- حرعاملی ، محمد بن الحسن ، اثبات الهداة 
5- دیلمی ، ابو محمد ، ارشاد القلوب 
6- شیخ طوسی ، ابوجعفرمحمد بن حسن ، الغیبه 
- صافی گلپایگانی ، لطف‌الله ، منتخب الاثر 
8- طبرسی ، فضل بن الحسن ، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن 
9- عاملی ، محسن امین ، اعیان الشیعه 
10- عبدالباقی ، محمد فؤاد ، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكریم 
11- عروسی حویزی ، عبدعـلی بن جمعه ، نورالثقلین 
12- عیاشی سمرقندی ، محمد بن مسعود ، تفسیرالعیاشی 
* مجله انتظار موعود- شماره 29

ادامه مطلب
پنج شنبه 15 تیر 1391  - 10:03 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 146

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6186996
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی