براي تعيين و تعميق يك راه و انديشه، و در نهايت كار آمدي بيشتر آن؛ چارهاي نيست، جز شناخت ستيزه جوييها از سويي و آسيبها از سوي ديگر تا در پرتو آن، پيشگيري و مقابله مناسب صورت گيرد. در بررسي دشمنيها، نخست بايد به عوامل ستيرهجوييها و سپس به شيوهها و ابزار دشمن در اين مقابله پرداخت و در نهايت راههاي مبارزه با آن را مورد تأمل قرار داد. ما در اين نوشتار، به دنبال طرح تمام شيوهها و روشهاي دشمن در قبال مسأله انتظار و مهدويت نيستيم؛ چنين امري نه در سطح علم و تحقيقات ماست و نه با توجه به اختاپوس اطلاعاتي دشمن به راحتي پي بردني است. هدف ما اعلام جدي بودن مبارزه دشمنان با مقولة مهدويت است تا در پرتو آن، به شيوهها و روشها، دقيقتر بينديشيم و بدون سهل انگاري در آن تأمل بيشتري كنيم « تا در نقطه مقابل تلاش دشمن، در جهت اعتماد و عمل و تبليغ و تبيين حقيقت مهدويت حركت كنيم».1 گفتني است بررسي آسيبها را به زماني ديگر موكول ميكنيم. |
1 – جهل و بياطلاعي « الناس اعداء ما جهلوا ؛ مردم با آنچه نميدانند، دشمن هستند.»2پيامبر گرامي اسلام«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» در مقابل دشمنيها و ستيزهجوييهاي دشمنان چنين با خدا مناجات ميكند: اللهم اهد قومي فانهم لايعلمون.3 نگاهي گذرا به تاريخ پيامبران و اوصياء آنان عليهم السّلام، به خوبي روشن ميسازد كه بسياري افراد به دليل ناآگاهي وجهل و... و عدم شناخت، نه از سر عناد و لجاجت، با آنان به دشمني پرداختهاند: پيرمرد شامي، چون اسراي كربلا را در ميان شهر خود ديد، زبان به شكر خدا گشود: امام سجاد«عليه السّلام» خود و همراهان و شهدا را معرفي نمود؛ پيرمرد شرمنده شد و فرياد پشيماني سر داد و...4 اين نمونهها در تاريخ بسيارند. جهل و ناآگاهي نسبت به حضرت، دو گونه است: 1. عدهاي، صرفاً به خاطر عدم شناخت امام، عدم شناخت مهرباني، منطق، حكمت و ديگر آثار حضور و قيام او، به ستيز با او ميپردازند. يا به ياريش برنميخيزند. 2. گروه ديگر، به دليل عدم شناخت جايگاه حضرت، و حل نشدن مسألة اضطرار به حجت؛ به دشمني برميخيزند، اينان از آنجا كه به سراي ديگر قائل نيستند و اين دنيا را صرفاً امور حيواني تصوّر كردهاند نيازي به آل محمد احساس نميكنند. جايگزيني قدرتها و نظامهائي چون ليبرال دموكراسي در ديدگاههائي نظير فوكوياما، هانتينگتون و... به عنوان تنها راه به جاي منجي و نظام الهي و ديني، از غرور ناشي از عدم نياز به امام سرچشمه ميگيرد: حضرت علي«عليه السّلام» فرمود: (حضرت مهدي«عليه السّلام») غيبتي مينمايد كه جاهل گويد: نيازي به آل محمد«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» نيست.5 جايگزين ساختن تجربه ديني و عقل ابزاري به جاي وحي؛ همه وهمه از اين توهم سرچشمه ميگيرد. 2. تعصب بيجا بل قالوا انا وجدنا آباءنا علي اُمة و انا علي آثارهم مهتدون؛ بلكه گفتند ما پدرانمان را به عقائد و آئيني يافتيم و البته ما هم در پي آنها بر هدايت هستيم.6 هر كسي، در هر اعتقادي پيوسته بايد مجال بحث و گفتگو را باز ببيند و دنبال حق باشد. و اگر حق را يافت بپذيرد. ولي عدهاي هستند كه در اعتقاد خويش جمود و تعصب بيجا دارند؛ يعني با آنكه حق برايشان هويدا شده و مشخص گرديد است كه راه و مرامشان يا ديدگاهي كه برگزيدهاند، بر خطاست. باز بر عقيدة خويش پافشاري كرده و سر تسليم درمقابل آن فرود نميآورند.اينان كسانياند كه به فكر و انديشه ارجي نمينهند. به برهان و استدلال محكم بياعتنا و صرفاً بر ايمان سطحي و تقليدي خويش پافشاري ميكنند. شهامت تجزيه و تحليل را ندارند. از شنيدن حق و پذيرفتن آن امتناع ميورزند گروه زيادي از دشمنان حضرت مهدي«عليه السّلام» و انديشه مهدويت، كسانياند كه صرفاً به خاطر تعصب بيجا مخالفت ميورزند. امام صادق«عليه السّلام»: «... اذا خرج القائم لم يبق مشرك بالله العظيم و لاكافر الاكره خروجه.7 وقتي قائم قيام كند، مشركان و كافران، قيام او را ناخوشايند دانند. 3.منفعت طلبي دنيا خواهي، منفعت طلبي و شهوتراني، يكي ديگر از عواملي است كه عدة زيادي را از مسير حق جدا كرده يا مانع ورود آنان به مسير حق شده است؛ كم نبودهاند افرادي كه به خاطر مطامع دنيوي، در مقابل حق و حقداران، به مخالفت و دشمني برخاستهاند. خواه اين مطامع، ثروت، جاه و مقام باشد و خواه هوي و هوس و....هميشه افرادي چون طلحه و زبير وجود دارند كه به دنبال جاه و مقام و منويات نفساني خويش به مخالفت برخيزند. امام حسين«عليه السّلام» فرمود: ان الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي السنتهم يحوطونه مادرّت معايشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الديّانون؛ مردم بندة دنيايند، دين لقلقة زبانشان است. وقت امتحان، دينداران واقعي كماند. امام صادق«عليه السّلام»، مدعيان محبت اهل بيت عليهم السلام را چنين توصيف ميكند: افترق الناس فينا علي ثلاث فرق؛ فرقة احبونا انتظار قائمنا ليصيبوا من دنيانا، فقالوا و حفظوا كلامنا و قصروا عن فعلنا، فسيحشرهم الله الي النار و فرقة احبونا وسمعوا كلامنا و لم يقصروا عن فعلنا، ليستأكلوا الناس بنا فيملأ الله بطونهم نارا يسلط عليهم الجوع و العطش و فرقة احبونا وحفظوا قولنا و اطاعوا امرنا و لم يخالفوا فعلنا فاولئك منا و نحن منهم.8 مردم نسبت به ما سه گروهند: دستهاي ما را به اين اميد دوست دارند كه از دنياي ما بهرهمند شوند. سخنان ما را ميگويند و حفظ ميكنند اما از برنامههاي عملي ما كوتاهي ميكنند. خدا آنان را بدوزخ ميكشد. فرقهاي ما را دوست دارند. گفتارمان را ميشنوند، در عمل هم كوتاهي نميكنند اما منظورشان تنها دنيا و شكم است. خدا شكمهاي آنها را پر از آتش خواهد كرد و گرسنگي و تشنگي را بر آنان مسلط سازد و گروه ديگر ما را دوست دارند. سخنانمان را به خاطر سپارند. فرمانمان را اطاعت كنند و در عمل با ما مخالفت ننمايند. آنها از ما هستند و ما از آنها. هوسمداران نيز چنيناند؛ انساني كه در منجلاب لذتجويي و بيبندوباري غوطهور است و خوشبختي خود را در ارضاي نامحدود غرايز ميجويد؛ كجا ميتواند به نداي وجدان و فرمان خرد كه بار تعهد و مسئوليت را بر دوش اوميگذارد، پاسخ ميدهد؟ انساني كه در محيط پَست لذت جويي، تنها به شهوتراني و پركردن شكم ميانديشد ممكن نيست كه مشكلات فردي و اجتماعي ديگران برايش مفهومي داشته باشد. آنكه، تنها به فكر تأمين لذتجوييهاي پليد خويش است و در اين مسيرگاه انسانهايي را نيز لگدمال ميكند كجا توان مبارزه با پايمال كنندگان حقوق انساني را دارد. كجا ميتواند انسانيت را زنده سازد. بلكه با هر كسي كه بخواهد به فكر آزادي انسانيت باشد، در عمق جان دشمن است و عداوت ميورزد. ديدگاه لذتگرايي، چون با ديدگاه سعادت بشر و بشريت سازگار نيست، با كساني كه به دنبال تحقق چنين امري هم هستند، به طور طبيعي مخالف است. 4. روحيه استكباري «دشمنترين اشخاص با اين عقيده و با شخص آن بزرگوار، ستمگران عالماند. از روز غيبت آن حضرت، بلكه از روز ولادت آن حضرت تا امروز آن كساني كه وجودشان با ستم و زورگويي همراه بود، بر دشمني با اين بزرگوار، با اين پديدة الهي، با اين نور و با اين شمشير الهي مشغول شدند. امروز هم مستكبرين و ستمگران عالم، با اين فكر و اين عقيده، مخالف و دشمناند و ميدانند كه اين عقيده و اين عشق- كه در دلهاي مسلمين، به خصوص در دلهاي شيعه است – براي هدفهاي ستمگرانة آنها مزاحم است».9بنابراين، دشمنان تفكر و اعتقاد به مهدويت - كه اين انديشه را به زيان خود ميدانند - همواره، تلاش كردهاند تا آن را از اذهان مردم بزدايند و يا مفاهيم اعتقاد به مهدويّت را تحريف كنند.10 بدين صورت كه استكبار جهاني و صهيونيزم در تلاش هستند تا ملّتهاي تحت سيطرة آنان به وضع تحميل شده، عادت كنند و آن را رنگي ثابت و ابدي و تغيير ناپذير پندارند. قدرتهاي استكباري، خواهان غفلت و خواب آلوده بودن و نيز عدم تحرك ملتها هستند و چنين وضعي را بهشت خود ميدانند، اما انتظار فرج موجب ميشود كه انسان به وضع موجود قانع نباشد و بخواهد به وضعي بهتر و برتر دست پيدا كند.11 پی نوشت ها: 1. برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري، فصلنامه انتظار، ش 2، ص 37، نقل از روزنامه جهان اسلام 9 / 11 / 72. |