گنبد خورشید خراسان که هفت قرن مهمان کبوتران و دلهای زائران است؛ مردان بسیاری را به یاد دارد که در خلق شاهکارهای معماری و گنجینه های نفیس در این بارگاه نقش آفرین بوده اند.
گنبد خورشید خراسان که هفت قرن مهمان کبوتران و دلهای زائران است؛ مردان بسیاری را به یاد دارد که در خلق شاهکارهای معماری و گنجینه های نفیس در این بارگاه نقش آفرین بوده اند.
مهر، مشهد غرق در نور و گل و شادی. کمتر از چند ساعت دیگر، حرم مطهر هشتمین پیشوای شیعیان پذیرای بیش از ۳ میلیون زائر است که در سالروز ولادت حضرت امام رضا(ع) خود را به شهر مشهد می رسانند تا ساعتی را در حرم مطهر آن حضرت خلوت کنند و آرام بگیرند.
اما مسئولان و کارکنان بارگاه نورانی امام رضا(ع) چه پیش بینی هایی برای پذیرایی از این جمعیت عظیم و شمار میلیونی زائران امام هشتم در طول سال کرده اند؟ این گزارش، شما را با آمارهایی جالب دراین باره آشنا می کند:
بقیه در ادامه مطلب...
مادر امام رضا(ع) میفرماید: بعد از این که فرزندم علی متولد شد، دو دست خویش را به زمین گذارده بود و در حالی که سرش را به سوی آسمان بلند کرده بود لبهای مبارکش را تکان میداد. گویی با خدای خویش سخنی داشت.
هشتمین خورشید فروزان آسمان امامت، حضرت امام «علی بن موسی الرضا» طبق قول مشهور در یازدهم ذی القعده سال 148 هجری در شهر مدینه دیده به جهان گشود. (1)
مادر بزرگوار ایشان به اسامی متعددی خوانده میشد از جمله تکتم، خیزران (2) نجمه خاتون، طاهره و ام البنین. (3)
دوران پیش از امامت ایشان نیز چون سایر ائمه ـ علیهمالسلام ـ به واسطه اختناق و فشار حکومت خیلی روشن نیست.
بقیه در ادامه مطلب...
همت به مسئولان سوریه گفته بود: «ما بچههایمان را میفرستیم روی کوههای شما تا سنگ بردارند و از آن بالا توی سر اسرائیلیها بکوبند! بچههای ما این شهامت را دارند حتی ما به نجارهای دمشق سفارش تهیه هزار عدد تابوت را دادیم».
پس از فتح خرمشهر در خرداد 1361 و در پی آن حمله اسرائیل به جنوب لبنان، کادرهای ارشد تیپ 27 محمد رسولالله(ص) همراه رزمندگان تیپ 58 عملیاتی تکاور ذوالفقار جمهوری اسلامی ایران، برای یاری رساندن به مردم مظلوم لبنان در قالب «قوای محمد رسولالله(ص)» به جمهوری عربی سوریه اعزام شدند. اما به دلایل نامناسب بودن شرایط نتوانستند کار قابل توجهی انجام دهند.
شهید حاج محمدابراهیم همت اعزام به سوریه را اینگونه روایت میکند:
وقتی وارد سوریه شدیم، مردم از ما انتظار داشتند کاری انجام بدهیم؛ ما هم یک گردان نیرو آماده کردیم تا با آنها علیه اسرائیل وارد عملیات بشویم؛ وقتی این گردان را برای وارد شدن به عملیات آماده کردیم، حتی یک دستگاه آمبولانس نداشتیم؛ نیروهای ما در آنجا به استعداد سه گردان بودند و تنها خودرویی که به ما داده شد، یک دستگاه پژو سواری بود که آن هم تحویل من و حاج احمد متوسلیان بود، همین!
آمبولانس نداشتیم، خودرو نداشتیم، حتی مهمات هم نداشتیم؛ حاجاحمد و من به دولت سوریه گفتیم: ما بچههایمان را میفرستیم روی کوههای شما تا سنگ بردارند و از آن بالا توی سر اسرائیلیها بکوبند! بچههای ما این شهامت را دارند، اگر از این میترسید که بچههای ما روحیه عملیات ندارند، بروید از صنف نجارهای بازارتان سؤال کنید! ما به نجارهای دمشق سفارش تهیه هزار عدد تابوت را داده بودیم؛ دستور داده بودیم هزار تا تابوت آماده کنند و آنها هم آماده کرده بودند.
به مسئولان سوریه گفتیم که ما را از جنگ نترسانید؛ به ما نگویید که شما هم مثل ارتش عراق که در جنگ سال 1973 به سوریه آمد و کاری نکرد، فقط آمدهاید شعار بدهید، نه! ما آمدهایم بجنگیم؛ منتها مهمات ما از ایران نرسیده، آمبولانس نداریم که زخمیهای خودمان را به عقب تخلیه کنیم.