به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

ابوعلی و ابوحیدر بنا به دستور حسین، به زبان عربی در بی‌سیم، از آنها تقاضای آتش کرده بودند و آتش را پشت‌ سر ما ریخته بودند و تمام آنها با خمپاره‌های خودشان که پشت خط ما خورده بود، کشته شده بودند.

خبرگزاری فارس: وقتی ابوحیدر به بعثی‌ها گرای اشتباه می‌داد
 

 

 ارتش عراق به دلیل ماهیت نامشروع خود، همواره با بی میلی و عدم رغبت مردم در امر دفاع از کشورشان روبرو بود؛ به طوری که این روند در جنگ ایران و عراق  کاملا مشهود بود و مردم پس از حضور در جبهه ها به صف مخالفین می‌پیوستند. با هم روایتی از این دست را می خوانیم.

***

خانه‌ای تخلیه شده را در محمدیه به عنوان سنگر فرماندهی تخریب گرفته بودیم که یک اتاق و یک مهمان‌خانه و یک صندوق‌خانه قدیمی داشت و یک سرسرا هم بالایش که عراقی‌ها با گلوله، گاه آن را می‌زدند، ولی چون ما پایین قرار داشتیم برایمان مشکلی ایجاد نمی‌کرد.

دو تخته فرش نو و تمیز کف اتاق پهن بود که عده‌ای از بچه‌ها روی آن نماز نمی‌خواندند، ولی من و آقابابایی به آنها می‌گفتیم: آخه باباجون! اینا رو گذاشته‌اند و رفته‌اند. ما هم نمی‌دونیم مال کیه که بخوایم برسونیم به دستش. حالا فکر نکنیم اشکال داشته باشد روش نماز بخونیم یا استراحت کنیم. تیموری هم مثل ما روی فرش‌ها هم نماز می‌خواند و هم استراحت می‌کرد. یک چرخ خیاطی هم بود که اگر احتیاجی می‌شد از آن استفاده می‌کردیم. ولی بسیاری از بچه‌ها سر زارع که طلبه هم بود می‌گفتند: اینا اشکال داره. این کارا رو نکنید.

می‌گفتیم: آخه اینا اینجا گذاشته شده، اگه یه خمپاره بیاد، غیر از نابود شدن هیچی دیگه نداره. ما استفاده می‌کنیم، شما می‌خواهید استفاده نکنید، نکنید.

پاتک‌‌های بعد از عملیات فرمانده کل قوا، پاتک‌های حساس و حساب شده‌ای بود که دشمن به خاطر جبران شکست از خود نشان می‌داد و ما باید حواسمان خیلی جمع باشد، برای همین به این بحث‌های حاشیه‌ای کمتر اهمیت می‌دادیم و سعی می‌کردیم چنین مشکلاتی را از سر راه بچه‌ها برداریم تا بهتر به کار جبهه مشغول باشند.

شب‌ها سه‌نفری به صورت شیفتی در سنگر خط اول می‌خوابیدیم. همیشه سه نفر از نیروهای ما باید در سنگر خط مقدم و سه نفرمان در همان محمدیه، در سنگر فرماندهی تخریب، کنار سنگر حسین و مخابرات باشند.

شبی که نوبت ما بود در سنگر فرماندهی باشیم، آتش تهیه دشمن شروع شد. ساعت نزدیک ده و نیم، یازده شب بود. دشمن آتش تهیه سنگینی با توپخانه و کاتیوشای خود شروع کرده بود. از خودم پرسیدم: یعنی چه خبر شده؟ و از آن همه سر و صدا تعجب کردم و از خودم پرسیدم: این سر و صداها چیه؟

سر و صدای توپ‌ها و خمپاره‌ها و انفجارهای بی‌مهاباتی آنها داشت کلافه‌ام می‌کرد. در خواب و بیداری بودم که از سنگر خرازی خبر دادند که عراق پاتک کرده و پشت سر بچه‌ها رسیده.

این را بچه‌های سنگر فرماندهی از ابوعلی و ابوحیدر، از معاودین عراقی که به آب زده و از سپاه دشمن فرار کرده و به ما پناهنده شده بودند، فهمیدند.

آن دو در سنگر حسین که سنگر فرماندهی خط دارخوئین بود، بی‌سیم‌های دشمن را استراق کرده و فهمیده بودند که دشمن از جاده آسفالت، نگهبان‌ها را با سرنیزه کشته و پشت سر بچه‌ها آرایش گرفته‌اند.

یادم نمی‌آید کدام یکی از آنها به من شنا یاد داد. من اصلاً شنا بلد نبودم داشتم لب کارون آب‌تنی می‌کردم که آمد و دو طرف بازویم را گرفت و مرا وسط آب‌ها انداخت. می‌دانستم اینها عراقی هستند، به همین خاطر اول ترسیدم. با خودم گفتم: نکنه می‌خواهد خفه‌ام کنه. انگار فکرم را خوانده بود. خنده‌‌ای کرد و گفت: بیا نترس. زیر آب رفتم و چند قُلُپ آب خوردم و داشتم خفه می‌شدم که دوباره مرا از آب بالا کشید و گفت: نترس، می‌خوام شنا یادت بدم.

از همان‌جا دیگر آن‌قدر دست پا زدم و او مرا گرفت و رها کرد تا شنا یاد گرفتم. در عرض نیم‌ساعت شنا را به من آموزش داد، به طوری که عرض رودخانه را به راحتی شنا می‌کردم. خود او سه روز خلاف جهت آب شنا کرده و به نیروهای ما پیوسته بود.

از سنگر فرماندهی پیام رسید: بچه‌ها مهمات احتیاج دارند.

من هم فوری با کمک بچه‌ها، سیمرغ بشیر را پر از مهمات کردیم و با تعدادی نیروی کمکی روی مهمات نشستیم و به طرف خطی که پنج کیلومتر راه بود، حرکت کردیم.

ناگهان، نرسیده به خط، سیم موشک شلیک شده ناو دشمن، از روی سر مهمات، به صورت یکی از نیروها برخورد کرد. در حالی که او داد می‌زد: سوختم، به سرعت سرش را پایین کشید و بعد یکی از بچه‌ها در حالی که ماشین با شتاب در حرکت بود، سیم موشک را با سر کلاش به طرفی کشید و منحفرش کرد. موشک‌ هم توی تاریکی فرو رفت و پنجاه متر آن طرف‌تر منفجر شد.

وقتی وارد خط شدیم، متوجه شدیم هنوز نیروها، بی‌خبر در سنگر به سر می‌برند. سه تخریب‌چی که در سنگر خوابیده بودند را بیدار کردم و گفتم: دشمن حمله کرده، بلند شید.

یکی از آنها گفت: چی چی حمله شده؟

یکی دیگرشان در حالی که چشم‌هایش را می‌مالید گفت: ما تو خطیم، شما اون عقبید.

گفتم: نه. دشمن حمله کرده.

سومی گفت:‌از کجا می‌گی؟

گفتم: ابوحیدر گفته پشت سر تونند.

در آن موقعیت طوری بود که اگر منوری از طرف دشمن شلیک می‌شد، ما هم می‌توانستیم اوضاع را ببینیم. آن زمان ما امکانات نظامی کمی داشتیم. حتی یک منور هم نداشتیم که شلیک کنیم.

شروع کردیم با کلاش و آر‌پی‌جی و هر چه داشتیم شلیک کردن. من که آر‌پی‌جی زدنم خوب بود، یک آرپی‌جی برداشتم و همین‌طور مستقیم، به صورت زمینی شلیک کردم و منتظر ماندم. آرپی‌جی در حالی که منجر شد که در پناه روشنی آن، گروه زیادی از عراقی‌ها بودند که به طرف ما می‌آمدند.

علی خودسیانی، مسئول مهمات و از بچه‌های آفاران، سنگرش کنار سنگر خود ما نزدیک پیچ شهدا بود. مهمات و گلوله خمپاره آر‌پی‌جی هم داشت. سر من داد کشید و گفت: این آر‌پی‌جیا رو نزن. اینها سهمیه بندیه.

به عراقی‌ها اشاره کردم و به او جواب دادم: دارند می‌یاند. من دارم تو جمعیتشون می‌زنم.

در همین هیر و ویر بود که یک خمپاره شصت وسط دو تا پای او منفجر شد و هر دو را قطع کرد. ترکشی‌های خمپاره توی شکم و دل و بارش هم خورد. پاهایش خرد شده بود. شروع کرد به ناله کردن و خدا، خدایش بلند شد.

مدام تقاضای شهادت می کرد و افسوس می‌خورد که چرا زخمی شده و نمی‌تواند در عملیات شکست حصر آبادان حضور داشته باشد؟ مدام عجز و لابه می‌کرد و می‌گفت: خدا کنه من شهید بشم.

آن شب را درگیر بودیم و ایستادیم و مقاومت کردیم و صبح که هوا روشن شد، خبر دار شدیم که شالباف، فرمانده خط هم توی جاده‌ای که به جاده اهواز - آبادان منتهی می‌شد، شهید شده است. او را هنگامی که مشغول سرکشی به خط بوده، زده بوند.

هوا که روشن شد، ما یک سری شهید دنبال خط، جمع و جور کردیم. وقتی پشت سرم را نگاه کردم، با صحنه عجیبی روبه‌رو شدم.

دیدم وای این‌جا چقدر جنازه عراقی ریخته شده است؟! چون آنها به روش کلاسیک می‌جنگیدند، با آرایش آمده و برای پیشروی پشت سر ما، خط آتش درست کرده بودند. در همین هنگام، ابوعلی و ابوحیدر بنا به دستور حسین، به زبان عربی در بی‌سیم، از آنها تقاضای آتش کرده بودند و آتش را پشت‌ سر ما ریخته بودند که تمام آنها با خمپاره‌های خودشان که پشت خط ما خورده بود، کشته شده بودند.

یک سری جنازه، همین‌طور دنبال خط ما، تا برسد، به جاده آسفالت ریخته شده بود. از محل کشته شدن آنها معلوم بود که کاملاً ما را محاصره کرده بودند و می‌خواستند خط دارخوئین را از ما بگیرند.

 

روایتی از خاطرات مرتضی علیجانی

 

ادامه مطلب
شنبه 22 تیر 1392  - 8:22 PM

پس از یک ساعت تلاش چندین مین و تله‌ انفجاری را خنثی کردیم و فرمانده از این که توانسته بودیم بدون درگیری ارتفاع مزبور را تصرف کنیم، خیلی خوشحال بود.

خبرگزاری فارس: ارتفاعاتی که بدون درگیری فتح شد
 

 

 رژیم بعثی عراق جنگ نابرابری را علیه ما شروع کرد که علاوه بر تجهیزات پیشرفته نظامی، وسیع بودن و اقلیم متفاوت عملیاتی از ویژگی های آن است. آنچه می خوانید بیان یکی از آنهاست.

***

به سرعت نزد انباردار یگان رفتم و وسایلم را تحویل گرفتم. امکانات خودرویی یگان به اندازه‌ کافی بود و هر دسته‌ای یک خودروی آیفا در اختیار داشت. سرانجام ساعت حرکت فرا رسید. با بقیه بچه‌ها سوار خودروها شدیم و پس از عبور از زیر قرآن، به مقصد «سیا حومه» حرکت کردیم.

طبق دستور فرماندهی، تامین جاده تا ساعت یازده شب برقرار بود. نیم ساعت بعد به آخرین پایگاه خودی رسیدیم. عملیات می‌بایست از این محل آغاز می‌شد. تعدادی از بچه‌ها برای شناسایی منطقه رفته بودند.

بقیه بچه‌ها هم با یکدیگر وداع می‌کردند و برای اجرای عملیات آماده می‌شدند. گروهی از بچه‌ها نیز وصیت‌نامه می‌نوشتند و عده‌ای هم سرگرم دعا و نیایش بودند. من هم در گوشه خلوتی به آینده‌ خودم می‌اندیشیدم. زیرا چند روز پیش با خانواده‌ام درباره ازدواج خودم صحبت کرده بودم و سرانجام به این نتیجه رسیدیم که در مرخصی بعدی مراسم عقد کنان را بر پا کنیم.

پس از هماهنگی از سنگر بیرون آمدیم و همراه بچه‌های دیگر، به سرعت، در ستون‌های منظم به صف ایستادیم. دقایقی بعد با دستور فرمانده، به سوی اولین هدف به حرکت در آمدیم.

می‌بایست از مسیر ناهموار و سنگلاخی می‌گذشتیم. شیب تند و پرتگاه‌های مخوف مسیر، پیش روی ما را با مشکل مواجه می‌کرد. خستگی کم‌کم بر بچه‌ها مستولی می‌شد. افراد گروهان سوم نیز با فاصله کمی در سمت راست ما حرکت می‌کردند. هر یک از یگان‌ها مسئولیت جداگانه‌ای داشتند. سرانجام پس از 8 ساعت راهپیمایی، در ساعت 7.5 صبح به ارتفاع بریت یک رسیدیم و بدون هیچ گونه درگیری، آن را به تصرف خود در آوردیم، اما افراد گروهان سوم در همان ساعات اولیه‌ صبح، هنگام عبور از رودخانه‌، با نیروهای بعثی درگیر شده و نتوانستند خود را به موقع به هدف مورد نظر برسانند. هوا کاملا روشن شده بود. با دوربین جناح سمت راست را زیر نظر گرفتیم. تعدادی از عناصر ضد انقلاب با استفاده از چندین دستگاه موتور سیکلت با آر.پی.جی به سمت گروهان سوم می‌رفتند. طولی نکشید که درگیری شدیدی بین آن‌ها آغاز شد. با دسته‌ دوم گروهان سوم تماس گرفتم و از دوستم ابراهیم رزمی درباره‌ وضعیت بچه‌ها سؤال کردم. ابراهیم هم در جواب گفت: «نیروهای بعثی سرسختانه مقاومت می‌کنند به این علت ما هم مجبور شدیم که روی ارتفاعات روستای آلون مستقر شویم تا به هنگام شب با استفاده از تاریکی هوا، یک بار دیگر به مواضع دشمن حمله کنیم .مرتبا با گردان در تماس بودیم و اوضاع منطقه را به فرمانده گردان گزارش می‌دادیم.»

پس از این که مواضع خود را روی ارتفاع بریت مستحکم نمودیم به بازرسی منطقه پرداختیم. هنگام گشت متوجه ارتفاع کوچکی شدم که می‌بایست آن را نیز تصرف می‌کردیم. ارتفاع وضعیت خاصی داشت و ما تنها قسمت گرده ماهی آن را تصرف کرده بودیم.

به سرعت موضوع را به اطلاع فرمانده گروهان رساندم. فرمانده نیز نقشه‌ عملیاتی را روی زمین پهن کرد و با دقت آن را بررسی کرد. پس از بررسی متوجه شدیم که هنوز ارتفاع بریت دو را فتح نکرده‌ایم، در صورتی که به گردان گزارش داده بودیم که هدف‌های محوله کاملا تصرف شده‌اند.

فرمانده پس از اندکی تامل گفت: «ابراهیمی آبروی یگان در خطر است. شما باید همراه دسته ستوان برومند، خودتان را برای تصرف این ارتفاع آماده کنید.» بلافاصله بچه‌ها را در جریان امر قرار دادم و به آن‌ها گفتم که باید هر طور شده قبل از تاریک شدن هوا، ارتفاع مذکور را فتح کنیم.

بچه‌ها به سرعت آماده حرکت شدند و دقایقی بعد به همراه دسته‌ ستوان برومند به سمت ارتفاع بریت دو به راه افتادیم. هنوز فاصله زیادی را طی نکرده بودیم که یکی از بچه‌های دسته، ستون را نگه داشت و خودش را به من رساند و گفت: «سر گروهبان، منطقه کاملا مین گذاری شده است»، ارتفاع به شکلی بود که می‌بایست از قسمت باریک یال آن که مین‌گذاری شده بود عبور می‌کردیم بقیه‌ قسمت‌ها هم بصورت پرتگاه بود و امکان عبوراز آن قسمت‌ها وجود نداشت. لذا با چند نفر از بچه‌ها جلو رفتیم و شروع به پاکسازی مسیر کردیم. پس از یک ساعت تلاش چندین مین و تله‌ انفجاری را خنثی نمودیم و بدون هیچ گونه درگیری ارتفاع بریت دو را نیز به تصرف خود در آوردیم.

هوا رفته رفته رو به تاریکی می‌رفت ولی هنوز از تیم تدارکات خبری نبود. گروهان مجددا عملیات خود را آغاز کرده بود، نیروهای بعثی نیز به تدریج از مواضع خود عقب‌نشینی می‌کردند.

همه‌ بچه‌ها خسته و گرسنه بودند. مسیر حرکت ما به شکلی بود که اگر شبانه از آن می‌گذشتیم تلفات زیادی را متحمل می‌شدیم. پس از اطمینان از موفقیت حاصله، با فرماندهان گروهان تماس گرفتیم و او را در جریان تصرف ارتفاع قرار دادیم.

فرمانده از این که توانسته بودیم بدون درگیری ارتفاع مزبور را تصرف کنیم خیلی خوشحال بود. روز بعد پس از پخش مارش نظامی از رادیو، گوینده خبر، پیروزی دلاور مردان نیروی زمینی ارتش را در عملیات والفجر 4 و پاکسازی محور بانه به مریوان، ارتفاعات بریت یک، بریت دو و آزادی روستاهای آلون، پروژه، گرویس و ... را اعلام کرد. بچه‌ها از خوشحالی سر از پا نمی‌شناختند و این پیروزی ارزشمند را به یکدیگر تبریک گفتند.

 

راوی: ستوان سوم مهندس محمد ابراهیمی

 

ادامه مطلب
شنبه 22 تیر 1392  - 8:19 PM

مهر، چنانکه امام موسی بن جعفر (ع) از پدران بزرگوارش(علیهم السلام) نقل فرمود: برای روزه دار، هنگام افطارش، یک دعا مستجاب است، پس وقتی اولین لقمه را برداشتی، بگو: بسم الله یا واسع المغفره اغفر لی.

مقدم داشتن نماز مغرب بر افطار

امام صادق(ع) می فرمایند: مستحب است، روزه دار اگر توانایی دارد، ابتداء، قبل از افطار نمازش را بخواند. همچنین امام باقر (ع) فرمودند: اگر میل تو به افطار و غذا خوردن، تو را از نماز باز می دارد، ابتدا افطار کن، تا دور شود از تو وسوسه های نفس ملامت گر. (و هنگام نماز با فراغ بال و آرامش نماز بخوانی). همچنین ایشان در حدیثی دیگر می فرماید: در ماه رمضان، ابتدا نماز بخوان، سپس افطار کن، مگر با گروهی باشی، که آنها منتظر افطارند.

بر این اساس، استحباب خواندن نماز قبل از افطار، دو مورد استثنا دارد، طاقت و صبر نداشتن روزه دار، و وقتی گروهی منتظر ما باشند. هر مۆمنی برادر مۆمن خود را شبی از ماه رمضان افطاری دهد، خداوند برای او پاداش آزاد کردن سی بنده مۆمن در راه خدا را، می نویسد و در برابر هر کدام، (مهمانان افطاری) دعایی مستجاب را نیز دارد

دعای هنگام افطار

دعاهای مختلفی در هنگام افطار وارد شده است که مرحوم شیخ عباس قمی آن را در مفاتیح الجنان آورده است اما در اینجا به روایتی از امام رضا (ع) اشاره می کنیم که حضرت می فرمایند: هر کس هنگام افطارش، بگوید: «اللهم لک صمنا بتوفیقک و علی رزقک افطرنا بامرک فتقبله منا و اغفر لنا انک انت الغفور الرحیم» خداوند، آنچه را از نقص و زیان، بر روزه اش وارد ساخته، می بخشاید.

گفتن ذکر لا اله الا الله

امام صادق (ع) فرمودند: هر کس روزه خود را با کلام صالح و عمل صالح به پایان رساند، خداوند، روزه او را قبول می فرماید. گفته شد: ای پسر رسول خدا، کلام صالح چیست؟ فرمود: شهادت به کلمه لا اله الا الله و عمل صالح خارج کردن فطریه از مال خویش است.

توصیه به افطار با آب گرم، خرما و شیر

همچنین در روایات از معصوم به افطار با خرما، آب و شیر توصیه شده است؛ چنانکه پیامبر اعظم (ص) فرمودند: کسی که با خرمای حلال افطار کند، ثواب نماز وی، ۴۰۰ صد برابر خواهد شد و امام صادق (ع) فرمودند: پیامبر اکرم (ص) با اولین چیزی که افطار می فرمود، در زمانی که رطب یافت می شد، با رطب و در زمانی که خرما بود، با خرما. نقل شده پیامبر(ص) با خرما افطار می نمود و یا با شیرینی افطار می‌کرد و اگر چیز شیرینی نمی‌یافت، با آب گرم افطار می‌کردند.

در مورد افطار با آب نیز از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: افطار کردن با آب، گناه قلب را می شوید. جابر بن عبدالله گوید: شنیدم امام باقر(ع) می فرمود: رسول خدا(ص) با دو سیاهی افطار می کرد، گفتم: رحمت خدا بر شما باد، آن دو چه بودند؟ فرمود: خرما و آب، کشمش (سیاه) و آب، و با همین دو چیز نیز سحری می خوردند. شاید به همین جهت است که افطار با آب گرم همراه با شکر یا نبات، توصیه می شود.

پیامبر اکرم (ص) فرمود: آب گرم کبد و معده انسان را پاک، و دهان را خوشبو می کند، دندانها و حدقه چشم را قوت می بخشد، دید چشم را زیاد و گناهان را می شوید، رگهای هیجان آور را تسکین می بخشد، و درد سر را از بین می برد. 

انس بن مالک در روایتی به افطار کردن پیامبر(ص) با شیر اشاره کرده و می گوید: رسول خدا (ص) نوشیدنی داشت که با آن افطار می کرد و نوشیدنیی نیز برای سحر داشت و چه بسا این دو یکی بود، شیر و یا نان یماث (حل شده) .

خواندن سوره قدر هنگام افطار

امام زین العابدین(ع) فرمود: هر کس سوره قدر را هنگام افطار و سحرش(قبل از افطار و قبل از خوردن سحری) بخواند، بین سحر و افطار (هنگام روز) ثواب کسی را دارد که، در راه خدا، در خون خود غوطه ور باشد.

گفتن بسم الله و دعا کردن

امام موسی بن جعفر (ع) از پدران بزرگوارش(علیهم السلام) نقل فرمود: برای روزه دار، هنگام افطارش، یک دعای مستجاب است. پس وقتی اولین لقمه را برداشتی، بگو: بسم الله یا واسع المغفره اغفر لی.

در جای دیگر می فرماید: هر کس موقع افطار کردن، بگوید: بسم الله الرحمن الرحیم، خداوند گناهان او را می آمرزد.

فضیلت افطاری دادن

امام صادق (ع) می فرمایند:هر مۆمنی برادر مۆمن خود را شبی از ماه رمضان افطاری دهد، خداوند برای او پاداش آزاد کردن ۳۰ بنده مۆمن در راه خدا را می نویسد و در برابر هر کدام، (مهمانان افطاری) دعایی مستجاب را نیز دارد. افطاری دادن به مۆمنان، باعث بخشش گناهان، زیاد شدن روزی، آزاد کردن برده و خداوند، اجر روزه داران افطاری داده شده را، به او می دهد، بی آنکه از ثواب آنها کم کند.

ادامه مطلب
پنج شنبه 20 تیر 1392  - 11:31 AM

 اعمال ماه رمضان فراوان است . يكى از اعمال اين ماه نماز است . از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه هزار ركعت نماز در تمام ماه مبارك رمضان وارد شده است. 

1. نماز شب اول ماه رمضان: 
دو ركعت است ؛ در هر ركعت ، حمد و سوره انعام خوانده مى شود.
2. نماز اول ماه: 
دو ركعت است كه كيفيت آن در ماه رجب بيان شد.
3. نماز هر شب ماه رمضان: 
دو ركعت مى باشد كه در هر ركعت آن ؛ پس از حمد، سه مرتبه سوره توحيد خوانده و بعد از سلام گفته مى شود: سبحان من هو حفيظ لايفعل ، سبحان من هو رحيم لايعجل ، سبحان من هو قائم لايسهو سبحان من هو دائم لايلهو پس از آن تسبيحات چهارگانه ، هفت مرتبه خوانده مى شود: سبحان اللّه و الحمدلله و لا اله الا اللّه اللّه اكبر و سپس گفته مى شود: سبحانك سبحانك سبحانك يا عظيم غفرلى الذنب العظيم . پس ده مرتبه بر پيغمبر صل الله عليه و آله و آل محمد صل الله عليه و آله صلوات فرستاده مى شود. 
ثواب اين نماز، آمرزش هفتاد هزار گناه است.
4. نماز روز اول ماه: 
دو ركعت است ؛ در ركعت اول ، سوره حمد و فتح و در ركعت دوم ، سوره حمد و يك سوره دلخواه خوانده مى شود.
5. نماز شب هاى قدر: 
دو ركعت مى باشد، مانند نماز صبح . با اين تفاوت كه در هر ركعت ، بعد از حمد، هفت مرتبه سوره توحيد قرائت و پس از سلام نماز، هفتاد مرتبه ذكر مى شود: استغفر اللّه و اتوب اليه.
6. نماز ديگر شب هاى قدر: 
صد ركعت است و مى توان به جاى اين صد ركعت ، شش روز از نمازهاى قضاى خود را به جا آورد؛ به اين ترتيب كه از ظهر روز اول شروع نموده و در عشاى روز ششم ختم كرد.
7. هزار ركعت در تمام شب هاى ماه رمضان: 
به اين نحو كه از شب اول تا شب بيستم ، در هر شب بيست ركعت (ده تا دو ركعت مثل نماز صبح) هر دو ركعت به يك سلام . از شب بيست و يكم تا آخر ماه هر شب سى ركعت به همان روش خوانده شود. همچنين در هر يك از شب هاى احياء (نوزدهم ، بيست و يكم و بيست و سوم) صد ركعت به ترتيب مذكور به جا آورده شود.

ادامه مطلب
پنج شنبه 20 تیر 1392  - 1:19 AM

خطبه هدایت‌گرانه پیامبر اکرم(ص) همچنان در تاریخ طنین‌انداز است و هر ماه رمضان در گوش زمان می‌پیچد و تک تک مومنان را خطاب می‌کند: ای مردم اهمیت و عظمت معنوی ماه رمضان را دریابید پیش از آن که این فرصت پرفیض الهی را از دست بدهید.

خبرگزاری فارس: خطبه شعبانیه رسول اکرم(ص)؛ دستورالعمل نجات‌بخش ماه رمضان
 

 

روزنامه خراسان: «... ای مردم! در این ماه درهای بهشت باز است، پس از پروردگارتان بخواهید که آن را بر شما نبندد؛ و درهای دوزخ بسته است پس از پروردگارتان بخواهید که آن را بر شما نگشاید و شیطان ها دربندند، پس از پروردگارتان بخواهید که آن ها را بر شما مسلط نکند... . ای مردم! جان های شما در گرو اعمال شماست، پس با آمرزش خواهی آن ها را آزاد کنید و پشت های شما از بار گناهانتان سنگین است، پس با طول دادن سجده های خود آن ها را سبک کنید و بدانید که خداوند به عزت خود سوگند خورده است که نمازگزاران و سجده کنندگان را عذاب نمی کند...» این جمله ها، فرازهایی از خطبه معروف پیامبر اکرم(ص) در آستانه فرا رسیدن ماه مبارک رمضان است که با بیانی رسا و در نهایت دلسوزی و خیرخواهی امتشان را خطاب قرار می دهند. خطبه هدایت گرانه آن حضرت همچنان در تاریخ طنین انداز است و هر ماه رمضان در گوش زمان می پیچد و تک تک مومنان را خطاب می کند که ای مردم اهمیت و عظمت معنوی ماه رمضان را دریابید پیش از آن که این فرصت پرفیض الهی را از دست بدهید.

خطبه پیامبر اکرم(ص) در آستانه فرا رسیدن ماه رمضان

در کتاب «ماه خدا» تالیف حجت الاسلام والمسلمین محمدی ری شهری به نقل از کتاب های معتبری چون «امالی» شیخ صدوق  و «عیون اخبارالرضا(ع)» از امام رضا(ع) روایت می کند که آن حضرت به نقل از پدران بزرگوارشان از امام علی(ع) روایت کردند که امام (ع) فرمودند: روزی پیامبر خدا(ص) برای ما خطبه خواندند و فرمودند: «ای مردم! همانا ماه خدا، همراه با برکت و رحمت و آمرزش، به شما روی آورده است؛ماهی که نزد خدا برترین ماه هاست و روزهایش برترین روزها، شب هایش برترین شب ها و ساعاتش برترین ساعات است.

مبادا در ماه رمضان از آمرزش الهی محروم شوید

ماهی است که در آن به میهمانی خدا دعوت شده اید و از شایستگان کرامت الهی قرار داده شده اید. نفس هایتان در آن، تسبیح است. خوابتان در آن، عبادت، عملتان در آن، پذیرفته و دعایتان در آن، مورد اجابت است. پس با نیت های راست و دل های پاک، از پروردگارتان بخواهید تا برای روزه داری آن و تلاوت کتاب خویش، توفیقتان دهد؛ چرا که بدبخت، کسی است که در این ماه بزرگ، از آمرزش الهی محروم بماند.

اخلاق روزه داری

با گرسنگی و تشنگی خود در این ماه، گرسنگی و تشنگی روز قیامت را یاد کنید؛ به نیازمندان و بینوایانتان صدقه بدهید؛ به بزرگان خود احترام و بر کوچک هایتان ترحم و به بستگانتان نیکی کنید؛ زبانتان را نگه دارید؛ چشم هایتان را از آن چه نگاه به آن حلال نیست، بپوشانید؛ گوش هایتان را از آن چه شنیدنش حلال نیست،فرو بندید؛ به یتیمان مردم، محبت کنید تا بر یتیمان شما محبت ورزند؛ از گناهانتان به پیشگاه خداوند توبه کنید؛ در هنگام نمازها، دستانتان را بر آستان او به دعا بلند کنید، که آن هنگام (وقت نماز)، برترین ساعت هاست و خداوند با نظر رحمت به بندگانش می نگرد و هر گاه با او مناجات کنند، پاسخشان می دهد و چون او را صدا بزنند، جوابشان می گوید و چون او را بخوانند، اجابتشان می کند.

جان هایتان در گرو اعمالتان است

ای مردم! جان های شما در گرو کارهای شماست، پس با آمرزش خواهی خود، آن ها را آزاد کنید و پشت های شما از بار گناهانتان سنگین است، پس با طول دادن سجده های خود، آن ها را سبک کنید و بدانید که خداوند-که یادش والاست- به عزت خود، سوگند خورده است که نمازگزاران و سجده کنندگان را عذاب نمی کند و در روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان[برای حساب] می ایستند، آنان را با آتش، هراسان نمی کند.

سفارش پیامبر اکرم(ص) به افطاری دادن

ای مردم! هر که از شما در این ماه، روزه داری را افطار دهد، پاداش او برای آن، نزد خدا، آزاد کردن یک برده و آمرزش گناهان گذشته اوست. پس گفتند: ای پیامبر خدا! همه ما توانایی این کار را نداریم. پیامبر(ص) فرمودند:« خود را از آتش نگه دارید، هر چند با یک دانه خرما، خود را از آتش نگه دارید، هر چند با یک جرعه آب.

هر کس می خواهد به کمال برسد...

ای مردم! هر کس اخلاقش را در این ماه، نیکو کند، برای او وسیله عبور از صراط خواهد بود، در آن روز که گام ها بر صراط می لغزد و هر کس در این ماه بر بردگان خود آسان بگیرد، خداوند حساب او را سبک خواهد گرفت و هر کس در این ماه، شر خود را [از دیگران] باز دارد، خداوند در روز دیدارش، غضب خویش را از او باز خواهد داشت و هر که در این ماه، یتیمی را گرامی بدارد، در روز دیدار، خداوند، گرامی اش خواهد داشت و هر که در آن به خویشاوند خود نیکی کند، در روز دیدار، خداوند با رحمتش به او نیکی خواهد کرد و هر کس در آن از خویشان خود ببرد، خداوند در روز دیدار، رحمتش را از او قطع خواهد کرد.

پاداش اعمال در ماه رمضان

و هر کس در آن، نماز مستحبی بخواند، برای او دوری از آتش نوشته می شود و هر کس واجبی را در آن ادا کند، پاداش کسی را دارد که هفتاد واجب را در ماه های دیگر، ادا کرده است و هر کس در آن بر من زیاد صلوات بفرستد، خداوند در روزی که وزنه اعمال، سبک می شود، وزنه اعمال او را بیفزاید و هر کس در آن، آیه ای از قرآن تلاوت کند، پاداش کسی را دارد که در ماه های دیگر، ختم قرآن کرده است.

درهای بهشت در ماه رمضان باز است

ای مردم! در این ماه، درهای بهشت باز است. پس از پروردگارتان بخواهید که آن را بر شما نبندد؛ و درهای دوزخ، بسته است. پس از پروردگارتان بخواهید که آن را بر شما نگشاید و شیطان ها دربندند.پس از پروردگارتان بخواهید که آن ها را بر شما مسلط نکند.

برترین کار در ماه رمضان

من برخاستم و گفتم:ای پیامبر خدا! برترین کارها در این ماه چیست؟ فرمود: ای ابوالحسن! برترین کارها در این ماه، پرهیز از حرام های الهی است. سپس گریست.

گریه پیامبر اکرم(ص) برای شکسته شدن حرمت امام علی(ع) در این ماه

گفتم: ای پیامبر خدا! سبب گریه شما چیست؟ فرمود: « ای علی! بر این می گریم که حرمت تو را در این ماه می شکنند. گویا می بینم تو در حال نماز برای پروردگار خویشی، که نگون بخت ترین اولین و آخرین، همو که برادر پی کننده ناقه قوم ثمود است، برمی خیزد و بر فرق سرت ضربتی می زند و محاسنت، از خون سرت، رنگین می شود. گفتم: ای پیامبر خدا! آیا در آن حالت، دینم سالم است؟ فرمود: دینت، سالم است.

ای علی(ع) روح تو از روح من است

سپس فرمود: ای علی! هر کس تو را بکشد، مرا کشته است و هر کس تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است و هر کس تو را ناسزا گوید، مرا ناسزا گفته است؛ چرا که تو از من هستی، همچون جان من. روح تو ، از روح من است و سرشت تو، از سرشت من. خدای متعال، من و تو را آفرید و من و تو را برگزید و مرا برای پیامبری، و تو را برای امامت، انتخاب کرد. هر کس امامت تو را انکار کند، نبوت مرا انکار کرده است.

ای علی(ع) تو وصی من هستی

 

ای علی! تو وصی من، پدر فرزندان من، همسر دختر من و جانشین من بر امتم هستی، در حال حیاتم و پس از مرگم. فرمان تو، فرمان من است و نهی تو، نهی من است. سوگند به خدایی که مرا به نبوت برانگیخت و مرا بهترین آفریدگان قرار داد، تو حجت پروردگار بر خلق اویی و امین او بر رازش و جانشین او بر بندگانش.

 

ادامه مطلب
سه شنبه 18 تیر 1392  - 5:02 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 146

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6159556
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی