
يا در جامعهاي كه شهروندان به حقوق يكديگر احترام نميگذارند، توقع زيادهخواهانه است كه اگر انتظار داشته باشيم فعالان رسانهها كه بخش جداناپذيري از مردم همان جامعه هستند، همواره به حقوق شهروندان احترام بگذارند.
اگر اينترنت را هم زيرمجموعهاي از فضاي گسترده رسانهها به حساب بياوريم، اين گونه آسيبهاي اجتماعي در فضاي مجازي نيز مصداق دارد.
رسانههاي زرد، در صدر شكايات
شخصيت مشهوري را در نظر بگيريد كه از نام و عنوانش سوءاستفاده شده و حرمتش توسط رسانهاي غيرحرفهاي خدشهدار شده است؛ طوري كه زندگي حرفهاي و خانوادگياش دستخوش يك شايعه كذبشده و تا ماهها و سالها درگير بحراني ميشود كه همه امورات شخصياش را متاثر از يك خبر غيرواقعي ميكند.
حال در اين شرايط اين سوال پيش ميآيد كه آيا اين اتفاق در چه رسانههايي و چرا اتفاق ميافتد.
عبدالله ابراهيمي، كارشناس رسانه و علوم ارتباطات در گفتوگو با جامجم ميگويد: اين خيلي بيانصافي است كه همه رسانهها را با يك چوب بزنيم و بگوييم كه رسانهها در ايران، حقوق افراد را رعايت نميكنند، اما معمولا در رسانههاي زرد شاهد هستيم كه حقوق افراد تحت عناوين مختلف پايمالو از شهرت افراد سوء استفاده ميشود.
وي ميافزايد: سرمايه اصلي رسانههاي حرفه اي، اعتماد مخاطب است؛ اگرچه رسانههاي غيرحرفهاي هم تلاش ميكنند تا حد امكان، اعتماد مخاطبان را جذب كنند، اما فرق قضيه اينجاست كه يك رسانه حرفهاي اگر در موقعيت انتخاب قرار بگيرد، اعتماد مخاطب را به انتشار اخبار غيرحقيقي و در نتيجه به فروش بالا، سودآوري و جريانسازي كاذب رسانهاي ترجيح ميدهد، اما در رسانههاي غيرحرفهاي، وقتي در چنين موقعيت حساسي قرار ميگيرند، بلافاصله وسوسه ميشوند و انتشار وقايع غيرموثق و سودآوري هنگفت در يك بازه زماني كوتاهمدت را به اعتماد درازمدت مخاطب ترجيح ميدهند.
خلط مبحث آگاهي رساني و شايعه پراكني
يكي از دغدغههاي خبرنگاران در فضاي رسانهاي اين است كه آيا وقتي از صحت و سقم كامل خبري آگاهي ندارند، بايد آن خبر را منتشر كنند و اصلا مرز بين آگاهي رساني ناكامل و شايعه پراكني چيست؟
ابراهيمي بر اين باور است كه در رسانههاي حرفهاي، خبرنگار تا از صحت و سقم خبري آگاهي نداشته باشد، نبايد به انتشار آن دامن بزند زيرا علاوه بر اين كه اين مساله ميتواند براي آن رسانه بار حقوقي داشته باشد، همچنين ميتواند اعتبار اجتماعي برخي شهروندان را لكهدار كند.
وي خاطرنشان ميكند: اين موضوع هم درست است كه گاهي خبرنگاران از آن طرف بام ميافتند. يعني در جايي كه بايد شهامت اطلاعرساني داشته باشد و به نقل اخبار صحيح و تنوير افكار عمومي بپردازند سكوت ميكنند، اما در جايي كه نياز است آبروي افراد حفظ شود و از نشر خبري غيرواقعي جلوگيري كنند، با وزن اجتماعي برخي افراد بازي ميكنند.
نكته: سرمايه اصلي رسانههاي حرفه اي، اعتماد مخاطب است. اگريك رسانه حرفهاي در موقعيت انتخاب قرار بگيرد، اعتماد مخاطب را به انتشار اخبار غيرحقيقي و در نتيجه به فروش بالا سودآوري و جريانسازي كاذب رسانهاي ترجيح ميدهد
اين كارشناس رسانه معتقد است كه آگاهي رساني به معناي انتشار خبري واقعي است، حتي اگر آن خبرنگار از واقعهاي ده كلمه آگاهي داشته باشد و همان ده كلمه را منتشر كند، اما متاسفانه در فضاي رسانهاي ايران، معمولا انتشار اخبار خيلي كوتاه و چند كلمهاي به منزله نقص يك خبرنگار شناخته ميشود و در نتيجه خبرنگار مجبور ميشود كه به اصطلاح به مطلب، آب ببندد و خبر كوتاه واقعياش را به يك شايعه بلندتر تبديل كند.
حقوق افراد در گرو تعامل رسانهاي
يكي از عمده دردسرهاي خبرنگاران براي مصاحبه با مقامات مسئول، پاسخگو نبودن برخي از مسئولان است.
حتي گاهي پيش ميآيد كه خبرنگاري براي گفتوگو با يك فرد مسئول، ماهها دوندگي ميكند، اما نميتواند پرسش يكي از پاسخهايش را پيدا كند. ميتوان به جرات بيان كرد كه پاسخگو نبودن بسياري از شخصيتهاي مسئول و مشهور در كشور ما، يك تجربه مشترك در بين خبرنگاران ايراني است كه همين مشكل، خود به خود به يكي از دلايل تضييع حقوق افراد در رسانهها منجر شده است.
ابراهيمي ميگويد: ببينيد وقتي يك فرد مسئول با خبرنگار، هيچگونه همكاري براي انعكاس درست اخبار نميكند، در اين شرايط طبيعي است كه خبرنگار براي توضيح بيشتر خبر به منابع ديگري متوسل شود كه گاه اين منابع، غيرموثق از آب در ميآيد. حالا در چنين وضع كه خود فرد مسئول موجب شده است كه خبرنگار به منابع غيرموثق متوسل شود، بديهي است كه احتمال دارد حقوق همان فرد مسئول در لابهلاي اخبار غيرواقعي پايمال شود و در واقع همان فرد مسئول، به طور غيرمستقيم مسبب پايمالشدن حقوقش ميشود.
شمشير دولبهاي به نام اينترنت
امروزه با گسترش فضاي مجازي و شبكههاي ارتباط جمعي، خيلي از شهروندان بدون اين كه همديگر را ديده باشند، با يكديگر تعامل و معاشرت دارند و حتي برخيها از طريق همين فضاي مجازي با يكديگر دوست صميمي ميشوند. اما سوالي كه اين وسط مطرح ميشود، اين است كه تا چه حد حقوق افراد در اينترنت رعايت ميشود و به بيان ديگر تا چه ميزان به حريمهاي شخصي ديگران در فضاي مجازي احترام گذاشته ميشود.
ابراهيمي بر اين باور است كه امروزه ديگر مرز مشخصي بين فضاي مجازي و حقيقي وجود ندارد و بايد در هر دو حوزه به حقوق افراد احترام گذاشت. اين كارشناس ارتباطات با تاكيد بر اين كه بايد رسانههاي فرهنگساز، كار فرهنگسازي براي احترام به حقوق ديگران را از خودشان آغاز كنند، عنوان ميكند: اين روزها مردم علاوه بر شرح مسائل روزمره، آثار هنري، ادبي و علمي خود را در اينترنت منتشر ميكنند كه به همين خاطر و به منظور جلوگيري از تكثير غيرقانوني دستاوردهاي معنوي ديگران، الزامي است كه رسانهها در اين راستا فرهنگ سازي کرده و مردم را به رعايت حقوق ديگران در فضاي مجازي ترغيب كنند.
خودكنترلي،اولين راهكار براي حفظ حقوق شخصي
درست است كه در دنياي مجازي هم شبيه دنياي واقعي براي معترضان به حقوق ديگران، قوانين بازدارنده و مجازاتهايي در نظر گرفته ميشود، اما چه بهتر است كه براي حفظ حقوق خود در فضاي مجازي، ابتدا از خودمان شروع كنيم. به طور مثال، وقتي فردي به طور خودخواسته، اطلاعات و عكسهاي زندگي شخصياش را در فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي منتشر ميكند، بايد در نظر داشته باشد كه اين اطلاعات شخصي در دسترس همگان قرار ميگيرد و در نتيجه احتمال اين كه افرادي پيدا شوند كه از همين اطلاعات سوءاستفاده كنند، دور از ذهن نخواهد بود.
به عبارت ديگر يا بايد عكسها و اطلاعات شخصي كماهميت را كه قابليت سوءاستفاده ندارد، در فضاي مجازي منتشر كنيم يا اين كه اگر اطلاعات شخصي حساس خود را در اينترنت منتشر ميكنيم، آماده بهرهبرداري افراد سودجو هم باشيم.
امين جلالوند