به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

    کارشناس ارشد امور حج و زیارت گفت: عمره مانند پازل کاملی است که اگر قطعه ای ازآن در مکان خاص خود قرارنگیرد یاقطعه ای به شکل غیرواقعی و ناصحیح به درون این پازل راه یابد، دیگر تصویر واقعی آن نشان داده نمی شود.

 
 
خبرگزاری فارس: آیا هر عمره ای کفاره گناه انسان است؟

 

 شبستان،  اعمال و مناسک حج و عمره پر است از رمز و رازهای بی شمار که بسیاری از آنها همچنان سر به مهر باقیمانده است و شاید روزی که آن یگانه دوران از پس پرده غیبت به در آید رمز و زارهای شگفت این آیین ابراهیمی نیز بیش از پیش آشکار شود. اگر زائر اعمال خود را به معناى واقعى کلمه بجا آورد، بدون شک پس از بازگشت انسان تازه اى مى شود. پیامبر اکرم(ص) در حدیث پر مفهومی در همین رابطه فرمود: «عمره کفاره گناهان انسان است.»

حجت الاسلام محسن ادیب بهروز، کارشناس ارشد در امور حج و زیارت و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران در رابطه با اعمال و اسرار عمره گفت: پیرامون اعمال عمره با توجه به اطلاعاتی که در بررسی « فلسفه مناسک حج» گفتیم، به دو موضوع اشاره شد. نخست محرم شدن، که زائر برای آغاز اعمال در مکانهای تعریف شده و معین (نه به شکل دلخواه) و با آدابی خاص محرم می شود که اسرار و آداب مربوط به احرام نیز مطرح شد. موضوع دوم محرمات و ممنوعیت هایی بود که در حال احرام برای زائر ایجاد می شود به این معنا که زائر پس از احرام برخی اعمال را به شکل اختیاری حذف می کند.

آیا هر عمره ای کفاره گناه انسان هست؟

وی افزود: ما معتقدیم عمره یا حج مانند پازل کاملی است که اگر قطعه ای از آن در مکان خاص خود قرار نگیرد و یا قطعه ای به شکل غیرواقعی و ناصحیح به درون این پازل راه یابد، دیگر تصویر واقعی آن نشان داده نمی شود به عبارت دیگر اگر من به عنوان زائر یکی از اعمال عمره را به شکل صحیح و با حداقل خودآگاهی انجام ندهم آن نتیجه پیش بینی شده برای عمره ، یعنی«کفاره شدن برای گناهان» به دست نمی آید. نتایج سفر حج یا عمره قراردادی نیست که به هر کس که به این سفر مشرف می شود تحت هر شرایطی عنایت شود. بلکه هر مقدار که اعمال از سلامت ظاهری و حداقل سلامت باطنی برخوردار باشد آن نتیجه نیز به دست می آید و هر مقدار که از میزان این سلامت کاسته شود نتیجه نیز معیوب خواهد بود و حتی ممکن است نتیجه ای برخلاف انتظار به دست بیاید.

حجت الاسلام ادیب خاطرنشان کرد: اگر فرد در انجام اعمالی که برای او در نظر گرفته شده کوتاهی کند، هر چند اگر راه گریزی هم داشته باشد به عنوان مثال از روی فراموشی مرتکب عملی شود یا آگاهی لازم را در این زمینه نداشته باشد، اما به هرحال آن نتیجه خاص به دست نمی آید. هر مقدار که انسان در رعایت ممنوعیت های احرام دقت داشته و با خودآگاهی پیش رود، نتیجه این دقت، خود را در طواف نشان می دهد. به عبارت دیگر اعمال عمره از نظم و ترتیبی منطقی برخوردار است که می تواند انسان را در کسب نتیجه ای مطلوب همراهی و یاری کند. یعنی سرمایه گذاری در مقدمه، در طواف به ثمر می نشیند و هر چه طواف با توجه، خودآگاهی و سلامت ظاهری انجام شود آثار آن در نماز طواف آشکار می شود و هر چه طواف و نماز آن کاملتر باشند زائر در سعی صفا و مروه شاهد نتیجه مطلوبتری خواهد بود و اگر سعی نیز با خودآگاهی لازم انجام شد زائر می تواند نتیجه پیش بینی شده را که عبارت است از « ایجاد تغییر رفتاری و نگرشی» به صورت محسوس در خود ایجاد کند.

حفظ اعمال یا بر باد دادن آن

این کارشناس ارشد امور حج خاطرنشان کرد: « تغییر در نگرش و رفتار» که نتیجه اعمال صحیح است قابلیت تثبیت و پایداری و یا از بین رفتن و نابود شدن را دارد و حفظ یا بر باد دادن آن بسته به نوع رفتار و برخورد زائر است. نخستین عملی که عمره گذار بعنوان آغازی برای رسیدن به نتیجه مطلوب آن را انجام می دهد در اصطلاح دینی«طواف» نامیده می شود. تعریف حکمی و فقهی «طواف» یعنی فرد زائر از یک ابتدای معین (رکن حجرالاسود) طواف را آغاز می کند، با شرایطی خاص آن را در 7 شوط (دور) انجام می دهد و در نقطه ای خاص (همان رکن حجر) نیز به پایان می برد. نقطه آغاز و پایان طواف، مکانی معین و غیرقابل تغییر است. در متون دینی کهن ما آمده است که نخستین زائر یعنی حضرت آدم (ع) نیز از همین نقطه زیارت خود را آغاز و در همان نقطه نیز به اتمام می رساند و در زمان حاضر نیز زائران بیت الله الحرام پیرو هر مذهبی که باشند از این نقطه آغاز و در این نقطه نیز طواف خود را به پایان می رسانند. به عبارت دیگر ارکان اصلی و روح کلی حج در میان کلیه مذاهب مشترک است و کلیه مذاهب در این زمینه از اتفاق نظر کامل برخوردار هستند. طواف برای کلیه پیروان مذاهب 7 شوط است، برای همه زائران از رکن حجر آغاز و به همان رکن نیز ختم می شود، در همه مذاهب طواف واجب می بایست همراه با طهارت بدن، طهارت لباس و طهارت ظاهری باشد حتی برای کلیه مذاهب این طواف با یک نوع چرخش انجام می شود یعنی کعبه در سمت چپ زائر قرار می گیرد و این که فرد طواف کننده از انبیاء الهی یا معصومین باشد یا فردی عادی از هر مذهبی، تفاوتی در نحوه و چگونگی طواف او وجود ندارد و طواف به گونه ای انجام می شود که کعبه در سمت چپ قرار بگیرد. هیچ زائری مجاز نیست که در طواف رو به کعبه یا پشت به کعبه باشد بنابراین در بدنه اصلی و روح کلی حج هیچ اختلاف و تفاوتی میان زائران در هر جایگاه کمالی و معنوی که باشند وجود ندارند.

مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

عضو هیئت علمی دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تهران در ادامه با اشاره به واقعیت موجود در روح حج تصریح کرد: این اتفاق نظر مذاهب در اعمال حج یا عمره می تواند گویای نتایج جالبی باشد اینکه حضرت ابراهیم (ع) با رعایت همین اصول اعمال حج عمره را به جای می آورد و امروز نیز هر زائر عادی با همین اصول مشرف به زیارت کعبه می شود، بیانگر این حقیقت است که نظام هستی براساس قوانین و سنت های خاصی اداره می شود. خداوند نظام هستی را با توجه به قوانین و سنتهای خاص بنا نهاده و اداره می کند. به عبارت بهتر اگر فردی در این نظام هستی به دنبال یک نتیجه و دستاورد خاص باشد، ابتدا می بایست سبب و عامل رسیدن به آن دستاورد و هدف را شناسایی کند. اینگونه نیست که خارج از نظام علیت و خارج از نظام قوانین الهی بتوان به نتیجه دلخواه خود دست یافت این تصوری است که نه قرآن و نه احادیث همسو با قرآن آن را تایید نمی کند.   

ادامه مطلب
شنبه 16 اردیبهشت 1391  - 9:13 AM

 اگر امروز در حواشی موضوعاتی چون جهانی‌سازی، بحث «دهکدۀ جهانی» به میان می‎آید، با مقارن‌پردازی فقهی نیز می‎توان به ایدۀ «دهکدۀ اسلامی» اندیشیدوضمن گسترش داد‌و‌ستدهای فقهی، برای افزایش تعاملات مسلمانان اهتمام جدی کرد.

 
خبرگزاری فارس: فقه آراسته و پیراسته

 

تقویت و تحصیل منافع مشترک، تحقق تقریب عملی و واقعی میان مذاهب اسلامی، رمزگشایی مسائل مجهول فقهی، آشنا شدن به سازوکار فتوادهی در مذاهب اسلامی، تبادل افکار و تضارب آرا، رسیدن به حقیقت فقه اسلامی، ایجاد و تقویت روحیۀ علمی میان فقها و دوری از تعصبات و گرایش‎های نفسانی در ساحت مباحث علمی و …فقط نمونه‌ای کوچک از فواید مقارنه‌پردازی در فقه اسلامی معاصر است. در مقالۀ پیش رو با فواید مقارنه‌پردازی در فقه اسلامی بیشتر آشنا خواهیم شد.

1. مقارن‌پردازی در فقه می‌تواند فقهای مذاهب گوناگون اسلامی را در کنار هم و نه در مقابل هم قرار دهد و به آنها یادآوری کند که همه مسلمان‎اند و از یک دین واحد. مرور همین نکتۀ ساده اما مهم، تفکر تقویت و تحصیل منافع مشترک را جان تازه‌ای می‌بخشد. همین منافع مشترک می‌تواند مبنای گفت‌وگوهای علمی و نقد و نظرهای فقهی قرار گیرد و زمینۀ نوعی مفاهمۀ علمی را فراهم سازد.

حوزه‌های علمیۀ شیعه و سنی با بیش از هزار سال فعالیت علمی در علوم عقلی و نقلی، مهم‌ترین پشتوانه‌های اعتقادی و علم دینی در جامعه هستند که همواره در شرایط گوناگون سیاسی و اجتماعی جهان اسلام با نظریه‌پردازی و ارشاد مردم، مسئولیت خود را انجام داده‌اند.

در دنیای کنونی که با گسترش وسیع ابزارهای رسانه‌ای و انتشار حجم عظیمی از اطلاعات در فضاهای حقیقی و مجازی روبه‌رو هستیم، شبهات فقهی، یکی از نقاطی است که آماج حملات گوناگون دشمنان اسلام قرار گرفته‌اند. شبهات متعدد و رنگارنگی، که باورهای اعتقادی مسلمانان را تهدید می‌کند، نیازمند پاسخ‌های به‌روز‌شده و درخور فهم برای گروه هدف اصلی این تهاجم، یعنی قشر جوان و تحصیل کرده، است. در این شرایط ضروری است فقها نسبت به پاسخگویی به شبهات در سطوح گوناگون و با ابزارهای رسانه‌ای آشنا برای مخاطبان اقدام کنند. ایجاد کرسی‌های آزاد‌اندیشی فقهی در حوزه، که رهبر معظم انقلاب نیز بر آن تأکید کرده‌اند، به همین منظور ضرورت می‌یابد.

اطلاع از عمق اختلافات در گذشته و مشاهدۀ بعضی از آثار سوء این تشتت‎ها یک فایدۀ بزرگ برای مقارن‌پردازان خواهد داشت و آن پاسخ‎دهی به این پرسش است که برای آینده چه باید کرد. هر روز بر مسائل و نیازهای بشر افزوده می‎شود و مسائل مستحدثه‎ای پدید می‎آیند که نیازمند راهکارهای فقهی‎اند.

بهره‎گیری از توان اندیشه‎ای تمامی مذاهب امکان رسیدن به نظر جامع را فراهم می‌کند. درواقع مقارنه در اینجا نوعی مشورت‌خواهی است که دیدگاه‌های افراد گوناگون را اخذ و پس از بررسی به گزینش دست می‎زند. وقتی مقارنه‎ای انجام نمی‌شود درواقع از عقل واحدی استفاده می‎گردد، اما با به کارگیری مقارنه از عقل‎های متنوع و متکثری سود برده می‎‎شود که هرکدام‎شان بنابر اقتضای خود نکات مفیدی خواهند داشت.

روزگاری، برقراری ارتباط علمی، کار دشواری بود و گاه لازم می‎شد که محققی برای تبادل دیدگاه‌های خود با محقق دیگری، راهی سفر شود یا دل به مکاتبات کاغذی ببندد. اکنون و در عصر ارتباطات و اینترنت دیگر هیچ عذری پذیرفتنی نیست. اگر امروز در حواشی موضوعاتی چون جهانی‌سازی، بحث «دهکدۀ جهانی» به میان می‎آید، با مقارن‌پردازی فقهی نیز می‎توان به ایدۀ «دهکدۀ اسلامی» اندیشید و ضمن گسترش داد‌ و‌ ستدهای فقهی، برای افزایش تعاملات مسلمانان اهتمام جدی کرد.

2.اهتمام‌ورزی به فقه تطبیقی به تحقق تقریب عملی و واقعی میان مذاهب اسلامی منجر خواهد شد. تقریب بین مذاهب اسلامی نیازمند تزریق باور اشتراکات فراوان فقهی در پیکرۀ فقه اسلامی است. در این رهگذر، علما و فقهای اسلامی، در مقام طلایه‎داران این حرکت، سهم انکارناپذیری خواهند داشت. به عبارت دیگر اندیشمندان فقه اسلامی بازوان فکری این حرکت مقدس لقب خواهند گرفت.

آنها می‎توانند مسیر تقریب را به درستی جهت دهند و از آلودگی‎های سیاسی و اجتماعی مبرا سازند. مقارنۀ فقهی سبب می‎شود فقها با نگاهی کاملاً علمی بحث کنند و با ریشه‌شناسی و فهم زیر‌ساخت‎ها به چگونگی نتیجه‎گیری‎های فقهی در مسیر حل پرسش‌های علمی پی ببرند و از تهمت، افترا و بدبینی نسبت به یکدیگر پرهیز کنند. دور بودن از یکدیگر باعث می‎شود بازار شایعات گرم شود و دشمنان اسلام با طرح ادعاهای واهی به آتش اختلافات جزئی فرق اسلامی دامن زنند. اما هنگامی که فقهای اسلامی چهره به چهره با یکدیگر صحبت کنند و مراودۀ فقهی داشته باشند حقیقت قضیه بر آنها هویدا می‌گردد و همۀ نقشه‎های تبلیغاتی و رسانه‎ای دشمن نقش بر آب می‎شود.

نکتۀ مهم این است که تبادلات فکری در دنیای امروز امری رایج و متداول است؛ برای مثال استادان هر رشته نظریات یکدیگر را نقد می‎کنند و در معرض نظر قرار می‎دهند و بسیار خوشحال می‎شوند که دیدگاه‌های هم‌رشته‎ای‎های خود را دربارۀ آن نظریه جویا شوند. در فقه نیز می‎توان به این موضوع، بدون در نظر گرفتن حساسیت‎های افراطی موجود، توجه کرد و با این رویکرد بر سهولت مقارنه افزود. به هر تقدیر فقه نیز رشته‌ای علمی همانند باقی رشته‎ها‌ست و مانند همۀ آنها به تحول و دگرگونی نیاز دارد. یکی از راه‎های مهم این تحول، تبادل دیدگاه‌های صاحب‎نظران آن رشته است؛ یعنی همان چیزی که ما آن را «مقارنه» می‌نامیم.

3.مقارنه، فواید درون مذهبی نیز خواهد داشت. مطالعه و بررسی دیدگاه‌های مذاهب دیگر سبب می‎شود بعضی از مسائل و موضوعات یک مذهب که به شیوه‌های عادی و معمول، مجهول مانده است یا ناقص فهم می‎شود، رمزگشایی شود؛ برای نمونه در فقه شیعه برای فهم پاره‎ای از روایات امامان‌(ع) در عرصۀ استنباط، شناخت دیدگاه‎های عالمانی از اهل سنت که معاصر با آنها بوده‎اند ضروری است و این از آن روست که اصحاب امامان‌(ع) بسیاری از پرسش‎هایی را که به درون حلقه‎های درسی امامان‌(ع) به منظور گرفتن پاسخ از آنها منتقل می‎کردند از خاستگاه مواجهه با فقه اهل سنت بود.

با توجه به همین موضوع روایات امامان‌(ع) به دیدگاه‎های اهل سنت نظر داشته‌اند. درواقع مقارنه مصداق بسیار خوبی برای جملۀ معروف «تعرف الاشیاء باضدادها» است و این نکته از ویژگی‎های هر مطالعۀ تطبیقی به‌شمار می‌آید. نکتة مهم‎تر آن است که اساساً تفکیک فقه مذاهب از یکدیگر از اساس کار اشتباهی است. اگر بخواهیم در رشته‎ای مثل حقوق وارد شویم، باید از همۀ مکاتب رایج حقوقی سخن برانیم و از ویژگی‎ها، پیشینه، مبانی، صاحب‎نظران و … آن سخن گوییم؛ ما نمی‎توانیم فقط به مکتب حقوقی واحدی اکتفا کنیم. در فقه نیز وضعیت به همین شکل است. اساساً شاید طرح عنوان «فقه مذاهب اسلامی» تعبیر درستی نباشد؛ زیرا ما «فقه اسلامی» داریم با همۀ ویژگی‎های خاص خود.

در فقه اسلامی چاره‎ای جز تطبیقی کار کردن نداریم و اگر جز به این راه عمل کنیم، خود را در ورطۀ نقصان انداخته‎ایم. فقه اسلامی، به دلیل چگونگی شکل‎گیری و ماهیتش، دارای نوعی پیوستگی است. یک فقیه در کنار تخصص در یک مذهب فقهی باید در وادی امر حداقل با کلیات، امهات و مسائل اصلی مذاهب فقهی دیگر آشنا باشد و اصول و فنون اجتهاد مذاهب را بشناسد.

4. آشنا شدن به سازوکار فتوادهی در مذاهب اسلامی یکی دیگر از فواید مقارن‌پردازی در فقه اسلامی است. چه بسا به دلایل گوناگون نظر مذاهب دیگر مورد پسند محقق یا مفتی قرار نگیرد، اما روش استخراج حکم، به لحاظ ویژگی‎های منحصر به فردش، بتواند بر دامنۀ روش‎های حکم‎دهی در یک مذهب بیفزاید یا آنکه روش‎های موجود در آن مذهب را اصلاح، تعدیل یا حذف کند. این فایده درواقع نیازمند پیش‌نیازهای کلامی، فلسفی و اصولی است و برای تتبع در فقه مذاهب اسلامی باید علوم پیش‌گفته تقویت گردد.

بدیهی است که داشتن چنین نگاه‎های کلی به فقه مقارن جزئی از ماهیت مقارن‌پردازی به‌شمار می‌آید. وقتی از ضرورت مقارن‌پردازی سخن می‎گوییم فقط هدف آن نیست که بیاییم قیل و قال‎ها را بررسی کنیم، بلکه در کنار این کار باید چگونگی شکل‎گیری این قیل و قال‎ها نیز در فقه مذاهب اسلامی در نظر گیریم و این روش‎ها را نقد و ارزیابی علمی کنیم. شاید بتوان گفت «روش‌شناسی مقارن» مقدم بر «حکم‎شناسی مقارن» است. نخست باید روش‎ها را تجزیه و تحلیل کرد و اتخاذ موضع نمود، بعضی را پذیرفت و بعضی را رد کرد و در نهایت پس از گذر از این مرحله به مرحلۀ گزینش احکام و فتاوی وارد شد.

اگر این فرآیند پی‎گیری شود، مطالعات تطبیقی در فقه اسلامی هدف‎مند و ضابطه‎مند می‎گردد، اما در صورت رویگردانی از آن، نوعی سرگردانی و آشفتگی در مقارنه پدید می‌آید که از کارآیی آن می‎کاهد. در روش‎شناسی مقارن، بعضی اصول کلی وجود دارد که در هر مذهبی به فراخور آن مذهب متفاوت است؛ برای مثال در مذهبی قول صحابه حجت است و در مذهبی دیگر حجت نیست، گام نخست در روش‌شناسی مقارن، شناخت این اصول است، اما در گام بعدی باید در هر مسئلۀ ریز و جزئی فقهی، مورد به مورد شیوۀ تحصیل حکم آن بررسی شود و پس از سنجش با معیارهای مورد نظر، ارزش‎‎ آن مشخص گردد.

5.طی فرآیند مقارنه در فقه، اعمالی چون بحث و نظر، تبادل افکار و تضارب آرا رخ می‎دهد و سرانجام دیدگاه‎های فقهی روز با یکدیگر مقایسه می‎شوند، چنین روشی سبب می‎شود جامعیت و بهره‎مند بودن از اسلوب علمی نظریات محک جدی بخورد. موضوع تضارب یا برخورد آرا در جوامع مدرن امروزی یکی از پایه‌های اصلی پیشرفت علم و فرهنگ شمرده می‌شود.

هیچ اندیشۀ فاخری این اصل ثابت و بدون تغییر را به زیر سؤال نبرده است و به خلاف آن، برای تحققش تلاش‌های بسیاری می‌شود. نگاهی به تاریخ پیشرفت علم و دانش در کشورهای مدرن نشان می‌دهد که اندیشمندان، فیلسوفان و دانشمندان علوم تجربی در این کشورها یکی پس از دیگری تلاش کردند نظریات نوینی را در عرصۀ مطالعاتی خود مطرح کنند، از‌این‌رو اغلب شاگرد بر استاد پیشی می‌رفت و حتی نظریات استاد خود را در کل رد می‌کرد و فاقد اعتبار می‌دانست و خود نظریات جدیدی را پایه‌گذاری می‌کرد و از دل همین تضارب آرا، راه کشف ناشناخته‌ها باز می‌شد.

زمانی سقراط، فیلسوف مشهور یونان باستان، نظریاتی داد، پس از او شاگردش افلاطون آن نظریات را در برخی موارد نامعتبر دانست و در برخی بخش‌ها تکمیل کرد، سپس ارسطو، که دست‌پروردۀ افلاطون بود، دوباره نظریات خود را با تغییرات عمده‌ای نسبت به استاد خود مطرح کرد و این گونه بود که مسیر جدیدی گشوده شد و جلوی بسیاری تکرارها و اشتباهات گرفته شد.

مسلم است که تبادل فقهی دانشمندان اسلامی می‎تواند در تقویت و تعمیق نظریات و دیدگاه‎های فقهی بسیار تأثیرگذار باشد و آنها را با مسائل مستحدثۀ روز آشناتر سازد و بستری را ایجاد کند که قوانین اسلامی همسوتر از گذشته با واقعیت‌های موجود در جوامع اسلامی منطبق باشد. حاصل همۀ اینها یک آرمان بزرگ است و آن اعتلای «مجموعۀ فقه اسلام» و نمایش کارآمدی آن در میان نظام‎های حقوقی موجود در جهان است و نباید فراموش کرد که نظام‎های حقوقی در دنیا دربرگیرندۀ نظریه‎های ریز و درشت هستند، مقارنه این امکان را فراهم می‎سازد که فقها نظریه‎سازی کنند و از آرای یکدیگر برای تکمیل، اصلاح یا احیاناً رد همه یا بخشی از اقوال خود سود جویند.

6. ازجمله فواید ناپیدای مقارنه در فقه، رسیدن به «حقیقت فقه اسلامی» است. مراد از حقیقت یادشده لایه‎های پنهان عمق فقه اسلامی است که چه بسا از طریق سیر در فقه مذهب واحدی به دست نیاید. آسان‎ترین و سالم‎ترین راه دستیابی به این حقیقت مقارنه‌پردازی است. فتاوی موجود در مذاهب گوناگون فقهی می‎تواند همچون یک مکمل و متمم در یک مسئلۀ خاص فقهی وارد عمل شوند و سرانجام برونداد واحدی را مطرح کنند که «پاسخ فقه اسلام» به آن مسئله به‌شمار می‌آید. در سراسر فقه اسلام روح واحدی وجود دارد که منشعب از قواعد فقهی معین است. جالب اینجاست که بیش از 90 درصد قواعد فقهی در میان مذاهب اسلامی مشترک‌اند.

7. یکی ‎دیگر از فواید مقارنه در فقه، ایجاد و تقویت روحیۀ علمی میان فقها و دوری از تعصبات و گرایش‎های نفسانی در ساحت مباحث علمی است. مقارنه در فقه بر پایۀ سند، مدرک و دلیل انجام می‎شود و بنابراین می‎توان ادعا کرد که عملیاتی عقلانی در آن جاری و ساری است. ممکن است یک خطیب بر فراز یک منبر هر آنچه به ذهنش برسد بگوید و به منظور تحریک احساسات مخاطبان خود نیز احساسی سخن بگوید و برای تأثیر در کلام خود چندان به درستی مطالب خود، حساس نباشد، اما یک فقیه مقارن‎گرا هیچ‎گاه، چه در عرصۀ تولید و چه در عرصۀ مصرف آموزه‎های فقهی، احساساتی تصمیم نمی‎گیرد، بلکه سخنش، مدلل و مستند است و از سوی دیگر هر سخن، رأی و فتوایی را بدون دلیلی پذیرفتنی، قبول نمی‌کند.

اهمیت این فایده آنجا مشخص می‎شود که بدانیم اصلی‎ترین و مهم‎ترن تضارب میان مذاهب را فقها در دوران‎های گوناگون مطرح کرده‌اند و از این نظر آنها گوی مجادله را از سایر دانشمندان اسلامی، فیلسوفان، محدثان، اصولیون، متخصصان علم رجال، متکلمان، مورخان و … ربوده‎اند. دلیل این امر نبود فضای سالمی به نام مقارنه در پیش روی فقها بوده است. این موضوع سبب شده است در طی تاریخ، فقیهی بی‌توجه به نظریات درست طرف مقابل یک‌طرفه به قاضی رود و اساس یک مذهب را به خاطر وجود یک فتوای شاذ زیر سؤال ببرد یا آنکه اساساً به خود رأی بی‌تفاوت شود و صاحب رأی را ارزیابی کند، یا آنکه قبل از ورود به مبحث اصلی، پیش‌فرض‎های ناصوابی را با خود یدک کشد و پیش از طرح نظر طرف مقابل تصمیم غیر‌کارشناسانه‎ای بگیرد.

شناخت دیدگاه‌های گذشتگان با دلایلشان یکی از نیازهای مهم به‌شمار می‎آید؛ زیرا اختلاف آنها در فروع رحمت است و با بیان دیدگاه و آرا (همراه ادله)، عالم توانمند، مذاهب را آن گونه که هست می‌شناسد و قول قوی‎تر را ترجیح می‎دهد و برای او و دیگران، مشکلات و نیز فواید درونی روشن می‎شود. فقیه در آنها به وسیلۀ پرسش و پاسخ تمرین می‌کند و ذهنش باز می‎گردد. او احادیث صحیح را از ضعیف و دلایل قوی‎تر را از دلایل ضعیف جدا می‌نماید و به جای تأویل، به ظاهر آنها عمل می‎کند.

8. در کل می‌توان پیوند میان اجتهاد و زبان را در دو مورد اساسی مشاهده کرد: منصوصات و غیر منصوصات. مقصود از منصوصات آن دسته از موضوعاتی هستند که حکم آنها در متون و منابع دینی بیان گردیده است؛ خواه به شکل صریح و جزئی و خواه به شکل غیر صریح و کلی. درحالی‌که مقصود از غیر منصوصات آن دسته از موضوعاتی است که نه به شکل صریح حکم آنها در این متون و منابع بیان شده است و نه غیر صریح. این موضوعات را بعضی از فقها منطقه الفراغ نیز نامیده‌اند.

منصوصات براساس این تعریف یا به شکل صریح در متون و منابع دینی بیان شده‌اند که در این صورت اجتهاد فقط به مفهوم کشف حکم پس از مراجعه به این منابع به کار می‌رود یا به صورت غیر صریح (مجمل یا مبهم) بیان شده‌اند که در این صورت اجتهاد به مفهوم تفسیر، رفع اجمال و ابهام از ادله و استنباط حکم خواهد بود. اگر‌چه در حالت نخست نیز اجتهاد با زبان ارتباط برقرار می‌کند و مجتهد با مراجعۀ مستقیم به زبان و الفاظ، حکم شرعی را کشف می‌نماید، پر واضح است که در این مراجعه به مفهوم دقیق کشف روی نمی‌دهد؛ زیرا حکم به شکل صریح در منابع وجود داشته است؛ درنتیجه ارتباط مجتهد با متن و گفت‌و‌گوی زبانی وی با آن به معنای دقیق کلمه نبوده است و از‌این‌رو تعامل زبانی در این حالت اندک است.

اما در حالت دوم این ارتباط تنگاتنگ به نظر می‌رسد. در این صورت مجتهد با تکیه بر قواعد زبانی و بهره‌گیری از انواع دلالت‌های زبانی می‌کوشد اجمال و ابهام یادشده را برطرف سازد و حکم شرعی را استنباط کند. در اینجاست که قواعد اصول فقه، به‌ویژه از نوع مقارن آن، از اهمیت خاصی برخوردار می‌گردند.

این قواعد مجتهد را یاری می‌دهند تا مقصود شارع را بفهمد و براساس فهم خود، حکم شرعی را استنباط کند. همان‌گونه که در حکمت نظری، حکیم دغدغۀ دستیابی به فهم درست به منظور دستیابی به حقیقت را دارد، در فقه نیز، فقیه دغدغه‌مند فهم درست مقصود شارع به منظور دستیابی به حقیقت است؛ درواقع هر دو دغدغۀ حقیقت‌یابی دارند؛ حکیم حقیقت مکنون در هستی و فقیه حقیقت مکنون در شریعت.

9. فقه دانشی منعطف و تغییر‌پذیر است. این ویژگی‌ها را می‌توان در دیدگاه خواجه نصیر‌الدین طوسی یافت. وی ضمن اشاره به تقسیم‌بندی رایج و سه‌گانۀ فقه به فقه عبادات، معاملات و سیاسات، بر این باور است که این علم به تقلب احوال و تطاول روزگار و تفاوت ادوار و تبدل ملل و دول تغییر می‌یابد.[1] بی‌تردید این ویژگی فقه در شاخۀ سوم آن، یعنی در فقه سیاسات، بیش از دو شاخۀ دیگر وجود خواهد داشت؛ زیرا عرصۀ سیاست یکی از عرصه‌های متغیر حیات انسان بوده است؛ ازاین‌رو می‌توان پذیرش تغییر و دگرگونی در فقه را در فقة سیاسی بیشتر و واضح‌تر دانست. فقه سیاسی به دلیل توجه به پدیده‌های متغیر و سیال سیاسی، دانشی متغیر و در معرض دگرگونی است.

پر واضح است که این دگرگونی نه در روش و قواعد و نه در منابع و مبانی، بلکه بیشتر به دلیل موضوعاتی است که فقه سیاسی به آنها توجه می‌کند. این موضوع‌ها‌ در زمان‌ها و مکان‌های گوناگون وضعیت متفاوتی پیدا می‌کنند و از این نظر فقه سیاسی را در برابر عامل زمان و مکان، دانشی زمانی و مکانی و به عبارت دقیق‌تر، عملی می‌گردانند و آن را در جایگاه حکمت عملی قرار می‌دهند. بر این اساس اجتهاد در این دانش عملی نیازمند توجه به دو عامل زمان و مکان است. فقه سیاسی مقارن ماهیتی سراسر زمان‌مدار و مکان‌مدار دارد بدیهی است که مقارن‌پردازی می‌تواند به رشد فقه سیاسی کمک شایانی بنماید؛ برای نمونه توجه به عامل مصلحت در حوزۀ قاعده‌پژوهی مقارن حالت انعطاف‌پذیری فقه سیاسی را آشکار می‌سازد.

درتوضیح باید گفت که اگرچه مصلحت در فقه شیعه منبع استنباط نیست، تأثیر بسیاری در آن در حوزۀ سیاست بر جای می‌گذارد. این قاعده، اگرچه پیوند تنگاتنگی با عامل زمان و مکان در اجتهاد دارد، به نظر می‌رسد با توجه به اهمیت بسیار زیاد آن می‌تواند همچون متغیری مهم و جداگانه به‌ویژه در حوزۀ قانون‌گذاری در نظر گرفته شود. امام خمینی(ره) به همین دلیل در فرمان خود دربارۀ تأسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، این نهاد را یکی از امور مهمی دانست که گاهی غفلت از آن سبب شکست اسلام عزیز می‌شود.[2]

پی‌نوشت‌ها:

[1]. خواجه نصیر‌الدین طوسی، اخلاق ناصری، نشر مرکز،‌ تهران: 1378، ص 41٫

[2]. صحیفه نور، امام خمینی (ره)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران: 1380، ج 20، ص 176٫

حجت‌الاسلام ابوالفضل اشجع مدرس حوزه علمیه تبریز

منبع :‌نشریه زمانه شماره20

ادامه مطلب
چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391  - 10:50 PM

  اگر می خواهی به من چیزی رابگویی که نه حقیقت دارد و نه خوب است و نه حتی سودمند است، پس چرا اصلا آن رابه من می گویی؟

 
خبرگزاری فارس: وقتی شایعه‌ای شنیدیم، چه کنیم؟

 

 سایت حرف تو به نقل از  وبلاگ باید کاری کرد نوشت: هر وقت شایعه ای شنیدیم و یا خواستیم شایعه ای را تکرار کنیم این فلسفه را در ذهن خود داشته باشیم:در یونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود.

 

روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود،با هیجان نزد او آمد و گفت:سقراط میدانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟

سقراط پاسخ داد:"لحظه ای صبر کن.قبل از اینکه به من چیزی بگویی از تومی خواهم آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است پاسخ دهی."مرد پرسید:سه پرسش؟

سقراط گفت:بله درست است.قبل از اینکه راجع به شاگردم بامن صحبت کنی،لحظه ای آنچه را که قصدگفتنش را داری امتحان کنیم.

اولین پرسش "حقیقت" است.کاملا مطمئنی که آنچه را که می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟مرد جواب داد:"نه، فقط در موردش شنیده ام."سقراط گفت: بسیار خوب،پس واقعا نمیدانی که خبردرست است یا نادرست.

حالا بیا پرسش دوم را بگویم، که "خوبی" است، آیا آنچه را که در موردشاگردم می خواهی به من بگویی خبرخوبی است؟"مردپاسخ داد:"نه،برعکس…"سقراط ادامه داد: پس می خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی درموردآن مطمئن هم نیستی بگویی؟ مردکمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.

سقراط ادامه داد: و اما پرسش سوم "سودمند بودن" است. آن چه را که می خواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟ مرد پاسخ داد:"نه،واقعا…"

سقراط نتیجه گیری کرد:

اگر می خواهی به من چیزی رابگویی که نه حقیقت دارد و نه خوب است و نه حتی سودمند است، پس چرا اصلا آن رابه من می گویی؟

ادامه مطلب
چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391  - 10:47 PM

 هرچه تفرقه و تشتت بر فضای سیاست داخلی کشور سیطره یابد به تبع آن گرگهای سیاست بین الملل نیز دندان خود را برای دریدن منافع ملت ایران تیزتر از قبل خواهند کرد.

 
خبرگزاری فارس: بی اخلاقی سیاسی ممنوع!!!

 

 سرآغاز شکل گیری مفهوم مدرن سیاست در غرب را باید در دستنوشته های فیلسوف شهیر ایتالیایی نیکولا ماکیاولی جستجو نمود. پس از سلطه یکهزارساله کلیسا در اروپا شرایطی حادث شد که به مرور اعتراضات گسترده ای در حوزه های گوناگونی معرفتی علیه حکمرانی اصحاب کلیسا پدید آمد.

کانون اعتراضات در جمع برخی از روحانیون معترض کلیسا بود. معترضین با اشاره به سو استفاده های کلیسا از مذهب مسیح بر این امر تاکید داشتند که اصحاب کلیسا با مسخ مذهب مسیح شرایطی را برای خود مهیا ساخته اند که بتوانند منافع مادی و تمام ناشدنی خود را محقق نمایند.

مارتین لوتر(1546-1483) کشیک معترضی بود که با انتقادات صریح و بی پرده خود خواستار تحولی بنیادین در نوع نگاه و تفسیر مذهب مسیح شد. او از تعداد هفت اصل بنیادین حاکم در دوران قرون وسطی فقط دو اصل غسل تعمید و عشای ربانی را پذیرفت. به تبع تحولات رخ داده در عرصه مذهب و شکلگیری نهضت پروتستانتیسم توسط لوتر بود که به مرور در بسیاری دیگر از حوزه های معرفتی تغییر و تحولات شگرفی به وقوع پیوست. نکته قابل توجه در این تحولات بی رنگ شدن نقش مذهب در بسیاری از شاخه های معرفتی ازجمله علوم اجتماعی بود. فلسفه سیاسی و به تبع نوع عمل سیاسی ازجمله عرصه هایی بود که دچار تحولات چشمگیر فکری گردید.

ماکیاولی را باید آغازگر این تحولات در عرصه دانش سیاسی دانست. این اندیشمند ایتالیایی دست به تالیف آثاری زد که بنیان و شاکله اصلی نظریه های سیاسی را برای قرنها تشکیل داد. رئالیسم سیاسی را بی تردید باید در اندیشه های ماکیاولی جستجو نمود. هرچند بسیاری از اندیشه ها و تراوشات ذهنی این سیاستمدار ایتالیایی تحت تاثیر اوضاع نابه سامان ایتالیا در آن برهه زمانی بوده است اما سنت پای گرفته توسط وی شاخصهای مشخص سکیولاریسم و جدایی دین از سیاست و به تبع جدایی اخلاق از سیاست را در اندیشه سیاسی به وجود آورد.

تلاشهای او برای حفظ و یکپارچگی ایتالیای آشفته که در آن دوران به پنج ایالت(ناپل، ونیز، میلان، فلورانس و مقرپاپ یا روم) خودمختار تقسیم شده بود در اندیشه های وی نیز متجلی گشت. ماکیاولی باور بنیادین خود "دستیابی به هدف با استفاده از هر ابزاری" را برای قرنها در اندیشه و سیره عملی سیاسیون غربی نهادینه ساخت.

در دستیابی به هدف مورد تاکید ماکیاولی -اتحاد ایتالیای وقت- هیچ عنصر مادی و معنایی ای نمی بایست مانع ایجاد نماید و به محض مشاهده و مقاومت یک مانع فارغ از اخلاقی یا غیراخلاقی بودن باید آن مانع از سر راه برداشته شود. در نگاه ماکیاولی پادشاه برای رسیدن به اهداف، حفظ و بسط قدرت خود می تواند و باید از هر ابزاری استفاده نماید و اگر این کار را نکند باید در سلامت او به دیده تردید نگریست. دیدگاه ماکیاولی طرحی نو را در اندیشه سیاسی غرب درانداخت به گونه ای که تا قرنها و حتی تا به امروز "شهریار" و "گفتارهای" ماکیاولی به عنوان مرجع اصلی بسیاری از حکمرانان غربی قرار گرفته است.

نوع متفاوتی از تفسیر سیاست همزمان با انقلاب فرانسه و در شعارهای "برابری و آزادی" انقلابیون فرانسه متجلی گشت. اما به رغم شعارهای رادیکال انقلابیون به دلیل فاصله گرفتن تمدن غرب از انگاره ها و باورهای مذهبی به عنوان اصلی ترین منبع اخلاق سیاسی شرایطی حادث شد تا سیاست در معنای نوین خود نیز دچار تحول عمده ای نگشته و این تحولات تنها در حد شعار باقی بماند. این شرایط تا اوایل قرن بیستم میلادی و مطرح شدن گفتمان مارکسیسم به قوت خود باقی ماند.

بلشویکهای روس نیز به رغم ادعاهای پرطمطراق خود در باب اخلاقیات و لزوم رعایت حقوق اخلاقی در جامعه با رویه ای نوین به مذهب به عنوان اصلی ترین منبع اخلاق سیاسی تاختند. تجربه سلطه کلیسا وضعیتی را به وجود آورده بود که اساساً دسته بندی جنبشهای نوین براساس شاخص "میزان دوری یا نزدکی" آنها از مذاهب الهی قابل تقسیم شده بود. انقلابهایی مثل انقلاب کمونیستی و انقلابهای تبعی چپ در دیگر نقاط دنیا به هر میزان که در اهداف و آرمانهای خود جامعه بدون مذهب را به تصویر می کشیدند از مقبولیت بیشتری در میان سران زر و زور و تزویر برخوردار می شدند.

کار بدانجا رسید که در ممالک اسلامی نیز انقلاب و جنبشهای معترض نو ظهور به نظم سرمایه داری نیز هویت جنبش و آرمان اقدام خود را براساس انگاره های چپ برای توده ها و نخبگان معترض به نمایش گذرادند. در چنین شرایطی فهم ماکیاولیستی از مفهوم سیاست تبدیل به هنجاری مقبول در بسیاری از جوامع گردید و برخوردی که با ساوونارولا [1] در زمانه ماکیاولی شد مکرراً تکرار شد.

به تبع انقلاب اسلامی ایران تفکری نوین پیرامون فهم و درک معنای سیاست و به طور ویژه رابطه سیاست و اخلاق درانداخته شد. در معنایی که انقلابیون ایران به تبعیت از رهبر خود از مفهوم سیاست داشتند از باورهای ماکیاولیستی و قرون وسطایی خبری نبود.

در این گفتمان نوظهور مذهب نه ابزاری در دست مذهبیون برای چپاول توده ها و نه عنصری مذموم در زندگی اجتماعی بود. در این معنا مذهب پایه و اساس تمام تصمیم گیریها شد، اما نه با روایتی محدود و کانالیزه به مانند قرون وسطی بلکه با فهمی عقلانی و پذیرشی براساس منطق و منابع مشخص وحیانی و عقلانی. به تبع شکلگیری چنین نظامی روح اخلاق سیاسی مذهبی نیز در کالبد جامعه اسلامی ایران دمیده شد.

اخلاقیات به عنوان شاخص اصلی رفتارهای سیاسی ناظری بود بر عملکرد سیاسیون. قدرت و ثروت شاخصی برای انتخاب نماینده و مسئول نبود بلکه رعایت اخلاقیات آنهم براساس تعریف مشخص اسلامی خود شاخصی برای تمییز دادن خوب و غیرخوب را در اختیار مردم قرار داد. در این برداشت خاص از اخلاق سیاسی فرض بنیادین آن بود که همه مردم و و مسئولین هدفی جز خدمت و جهتی جز قربه الی الله را برای خود متصور نیستند. رحما بینهم اشدا علی الکفار نیز شاه بیت تعامل میان مسئولین و به تبع ملت شد.

رجوع به نشریات گوناگون و به ویژه سایتهای اینترنتی به ویژه در سالهای اخیر گواهی می دهد که رفتار سیاسی در جامعه سیاسی ایران در قیاس با سالهای ابتدایی انقلاب مسیر روبه رشدی را به ویژه در حوزه اخلاق سیاسی نداشته است.

مدتهاست که روزی را بدون مچ گیری، افشاگری(بعضاً بی پایه و اساس)، تهمت، افترا و نشر اکاذیب به پایان نرسانده ایم. خوش رقصی برای خوش آمد غرب و شرق، تنظیم قواعد رفتاری برای خوش آمد در و همسایه، تبسم و شادی از رضایت کفار، تجسس و یافتن بهانه ای برای کوباندن و بی آبرو کردن برادری مسلمان؛ ویژگی اساسی این روزهای رفتار و به تبع اخلاق سیاسی برخی از سیاسیون بعضاً مدعی شده است.

نکته مبرهن آنکه هرچه تفرقه و تشتت بر فضای سیاست داخلی کشور سیطره یابد به تبع گرگهای سیاست بین الملل نیز دندان خود را برای دریدن منافع ملت ایران تیزتر از قبل خواهند کرد. همانگونه که تاریخ گواهی می دهد "تشتت و چندرنگی داخلی و به تبع هجوم خارجی" سنتی نانوشته در تاریخ ایران است. خارجی ای که نه در مذهب و نه در ملیت عنصر مشترکی با ملت ایران نداشته و با هجوم علیه تمامیت ملت مسلمان ایران فتح الفتوحی را در تاریخ برای خود به ارمغان گذارده است.

بی شک اگر اخلاق سیاسی مورد تاکید امام و رهبری را از رفتار سیاسی سیاسیون برداریم هیچ چیز از انقلاب و آرمانهای آن نیز باقی نخواهد ماند و برگ برنده انقلاب ما در تقابل با رقیب از سرتاپا مسلح سلطه گر باخت خواهدشد. لهذا به ویژه در روزهای نزدیک به آغاز مبارزات انتخاباتی دور دوم مجلس شورای اسلامی چه نیکوست تمام سیاسیون فارغ از هر گرایش سیاسی تنها به نفع ملت و امت اسلام بازگشت به اخلاق سیاسی مورد تاکید امام و رهبری را شعار اصلی انتخاباتی خود قرار دهند.

 پی نوشت ها:

 [1] - کشیش معروف زمان ماکیاولی که دست به تشکیل جمهوری مذهبی زد.

حسین یارمحمدی

ادامه مطلب
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  - 6:06 PM

  به راستی چرا مبتلایان به اینگونه بیماری‌ها در کشورهای اروپایی که ظاهراً مرفه‌تر هستند،‌ به مراتب بیش‌تر از کشورهای اسلامی است که شاید در برخی مناطق آن حتی قحطی و مرگ و میر ناشی از گرسنگی و تشنگی هم وجود دارد .

 
خبرگزاری فارس: تاثیر رفتارهای ناشایست انسان بر طبیعت

 

شاید درک این ارتباط و تأثیر در گذشته دشوارتر بود و بیش‌تر از راه استدلال‌های عقلی به اثبات می‌رسید، اما امروزه علم تجربی نیز به اثبات رسانده است که عالم طبیعت یکپارچه است و هیچ خلائی در آن وجود ندارد و نمی‌تواند داشته باشد. لذا تمامی اجزای این عالم به هم پیوسته هستند و بالتبع هر فعل و انفعال در بقیه اجزا تأثیر می‌گذارد. البته رابطه عالم ماده با ماوراء هم چنین است، اگر چه ماده‌گراها نخواهند بپذیرند؛ چنان چه یک اندیشه، یک تعقل، یک اراده، یک احساس و... که هیچ کدام مادی نیستند، در عالم ماده فعلیت می‌یابد و تأثیر می‌گذارد.

اما در مورد «گناه» باید دقت داشته باشیم که اساساً «گناه» یعنی خارج شدن از مسیر، یعنی ناهنجاری و انجام فعلی که انطباق با نظام هستی ندارد. خداوند حکیم، عالم را بر اساس علم و حکمت خلق نموده و بر همین اساس چه باید کردها و چه نباید کردها را نیز تبیین نموده است و هر فعلی خارج از این چارچوب، گناه نامیده می‌شود.

به‌عنوان مثال، اگر انسان بر اثر جهل یا تجاهل به شکل بی‌رویه‌ای درختان جنگل را قطع کرد، یا آب را بی‌رویه مصرف کرد و هدر داد، یا بی‌ضابطه اقدام به شهرسازی و آپارتمان‌سازی نمود، یا روی گسل‌های زلزله شهر بنا کرد، یا برای استخراج سنگ، بی‌محاسبه کوه‌ها را منفجر کرد و...، از آثار گناهش در طبیعت این خواهد بود که آتمسفر را به هم می‌زند، تصفیه هوا را نابود می‌کند، سبب آلودگی می‌گردد، اسباب خشکسالی را فراهم می‌کند، لایه اوزون را سوراخ می‌کند، حرارت زمین را بالا می‌برد، یخ‌های قطبی را آب می‌کند.... و البته همین اختلال‌هایی که در طبیعت به وجود آورده، تأثیر متقابلی در رفتارهای بعدی انسان‌ها دارد، مثلاً مهاجرت پیش می‌آید، قحطی و بی‌آبی پدید می‌آید، سومالی‌ها به وجود می‌آید، افرادی بیمار و کشته می‌شوند، خانواده‌هایی متلاشی می‌‌گردند، فسادی حاکم می‌شود و...، همین طور این ناهنجاری‌ها در طبیعت تأثیر می‌گذارد و طبیعت نیز تأثیر متقابل در رفتارهای آدمی دارد.

همین‌طور «ظلم» از بدترین گناه‌هایی است که از انسان صادر می‌شود؛ خواه ظلم به انسان باشد، یا ظلم به طبیعت. لذا در اسلام برای چگونگی رفتار با طبیعت، از خاک گرفته تا گیاه و حیوان نیز قوانین الهی وجود دارد. تأثیر «ظلم» در طبیعت را امروزه به خوبی شاهدیم.

به‌عنوان یک مثال مشهود برای همه: به غیر از بمب‌های اتمی، آیا می‌دانیم که سالانه چقدر انفجار برای کشتار انسان‌ها صورت می‌پذیرد؟ چقدر مواد شیمیایی، رادیو‌آکتیو پخش می‌شود و چه تشعشعات یا تخریب‌هایی به صورت مستقیم و غیر مستقیم در طبیعت رخ می‌دهد و این تخریب‌ها چه آثار سوئی در همین طبیعت به جای می‌گذارند؟ و این آثار سوء در طبیعت، زمینه را برای پدید آمدن حوادث طبیعی و تولد انسان‌های ناقص یا بیمار فراهم می‌کند و همین پدیده‌ها متقابلاً در رفتارهای انسان تأثیر می‌گذارد.

حال از مسائل کلی، کمی به جزئیات توجه کنیم. مثلاً «زنا» یا ارتباطات ناهنجار جنسی چه تأثیری در طبیعت دارد؟ در حدیث نبوی چنین آمده است که خداوند متعال به تناسب گناهان جدید، بلاهای جدید می‌فرستد.

حال به‌عنوان مصداق نمونه‌ای ذکر کنیم: شاید 200 سال پیش روابط جنسی بی‌ضابطه و غیر منطبق با نظام هستی به این گستردگی نبود. بیماری ایدز و انواع بیماری‌های روحی و روانی هم وجود نداشت. در حدیث قید شده است: «در جامعه‌ای که زنا زیاد شود، مرگ جوانان نیز زیاد می‌شود». دقت فرمایید که در این‌جا بحث از بهشت و جهنم نیست. هم «زنا» یک رابطه طبیعی (مادی) بین دو شخص است و هم «مرگ» به لحاظی یک حادثه طبیعی (مادی) است و حدیث از ارتباط، تأثیر و تأثر مستقیم این دو می‌فرماید و امروزه مستندات و شواهد نشان می‌دهد که همین‌طور است.

افزون بر این که چرا باید طبیعت را فقط خاک و گیاه و حیوان و جو در نظر بگیریم؟ مگر انسان خود یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین عناصر این طبیعت نیست؟ بدیهی است وقتی شرابخواری یا خوردن گوشت و لقمه حرام زیاد شود، بیماری‌هایی مانند آلزایمر یا پارکینسون هم زیاد می‌شود. به راستی چرا مبتلایان به اینگونه بیماری‌ها در کشورهای اروپایی که ظاهراً مرفه‌تر هستند،‌ به مراتب بیش‌تر از کشورهای اسلامی است که شاید در برخی مناطق آن حتی قحطی و مرگ و میر ناشی از گرسنگی و تشنگی هم وجود دارد و اغلب به لحاظ علمی عقب مانده‌تر هستند؟ آیا یکی از علت‌ها تغذیه غلط نیست؟ خودشان اذعان دارند که گوشت خوک و شراب و آبجو از علل اصلی شیوع این گونه بیماری‌ها می‌باشد.

اگر همین معنا و تأثیر و تأثر رفتارهای آدمی با طبیعت را تعمیم دهیم، تعجب نمی‌کنیم اگر گفته شود که گناه، قحطی می‌آورد، دعا باران می‌آورد، صله ارحام عمر را طولانی می‌کند، صدقه دفع بلا می‌نماید و...

منبع :‌پرتو سخن

http://www.partosokhan.ir/page.asp?Number=624&Category=380

ادامه مطلب
سه شنبه 12 اردیبهشت 1391  - 6:04 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 156

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6269653
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی