به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

یکی از راهکارهایی که انسان برای مقابله با فشار روانی دارد صبر و استقامت است؛ البته صبر باید با درایت و تدبیر باشد و انسان باید برای رهایی از مشکلات و دردهای خود راه چاره پیدا کند. بی‌تابی کردن نه تنها دردی را دوا نمی‌کند، بلکه درد را دو برابر می‌سازد.

خبرگزاری فارس: ویژگی های انسان صبور

اضطراب
عصر امروز عصر اضطراب است؛ انسان امروز مضطرب است و نمی‌داند باید به کدامین سو پناه ببرد؟ آیا مأوایی دارد؟ آیا دارویی هست که او را سلامتی ببخشد؟ و یا مرهمی هست که زخم هایش را مداوا کند؟ دنیای امروز دنیای استرس و فشار روانی است؛ اما دین مبین اسلام راهکارهایی برای مقابله با فشار و نگرانی به انسان ارائه کرده است تا بشر بتواند در برابر دشواری‌ها و فشارها ایستادگی کند و به زندگی خویش ادامه دهد.

صبر کردن و بی‌تاب نبودن:یکی از راهکارهایی که انسان برای مقابله با فشار روانی دارد صبر و استقامت است؛ البته صبر باید با درایت و تدبیر باشد و انسان باید برای رهایی از مشکلات و دردهای خود راه چاره پیدا کند. بی‌تابی کردن نه تنها دردی را دوا نمی‌کند، بلکه درد را دو برابر می‌سازد.
حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «مصیبت یکی است و اگر بی‌تابی کنی، دو تا می‌شود.» (غرر الحکم ج562،4)
علاوه بر آن بی‌تابی کردن باعث از دست رفتن آسودگی و آرامش انسان می‌شود و کسی که مرتب اعتراض دارد و لب به شکایت می‌گشاید، هرگز روی آرامش نخواهد دید.
حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «از ناراحتی اندک بی‌تاب نشوید که شما را در ناخوشایندی بزرگتر گرفتار می‌سازد.» (عیون الحکم و والمواعظ ص523)
صبر کردن آنقدر ارزشمند و مؤثر است که حضرت علی می‌فرمایند: کسی بر گرفتاری صبر کند، گویا گرفتار نشده است
حضرت علی علیه السلام در نصیحتی به فرزندش محمد حنفیه، می‌فرمایند: «اندوه‌های وارده را به وسیله تلاش بر صبر کردن وعده بده، که صبر کردن خلق و خوی خوبی است و آن را بر آنچه از احوال دنیا و اندوه‌های آن به تو می‌رسد تحمل ساز.» (من لایحضره الفقیه، ج4ص386)
و یا در حدیثی دیگر از امام علی علیه السلام منقول است که فرمودند: «کسی که زره صبر بپوشد، حوادث روزگار بر او راحت می‌شود.» (عزرالحکم، ج6295)
صبر کردن آنقدر ارزشمند و مؤثر است که حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «کسی که بر گرفتاری صبر کند، گویا گرفتار نشده است.» (عزر الحکم، ج6294)

ویژگی انسان‌های شکیبا:انسان‌های شکیبا ویژگی‌های خاص خود را دارند و با این ویژگی‌ها شناخته می‌شوند:

شکایت نکردن:انسان صبور هرگز شکایت نمی کند و لب به اعتراض نمی‌گشاید و به هر آنچه که خداوند به او داده راضی است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرمایند:«شخص صابر 3 نشانه دارد: کسل نیست، بی‌تابی نمی‌کند و از خداوند شکایت نمی‌کند.»
(بحارالانوار ج17ص86)

ثمرات صبر
ضعیف نشدن:انسان شکیبا در برابر مشکلات قد علم کرده و شکست نمی‌خورد. انسان با‌ایمان مانند کوه است و در برابر تمام دشواری‌ها ایستادگی می‌کند.
انسان با‌ایمان می‌داند که در پس هر حادثه ای حکمتی هست، پس آن را می‌پذیرد و با درایت با آن رفتار می‌کند.
اما چگونه صبور باشیم؟ در قرآن آمده است: ((لقد خلقنا الانسان فی کبد)): انسان را در سختی آفریدیم.اگر انسان قبول کند که برای دشواری آمده و باید با دشواری‌ها امتحان شود، آن را می‌پذیرد و به آرامش می‌رسد.
از پیامبر اکرم پرسیدند: «ای پیامبر در دنیا چه چیزی خلق نشده است؟ پیامبر فرمودند: آسایش در دنیا.»
عده‌ای راحتی انسان را در ثروت و قدرت می‌دانند اما همه ادیان این موضوع را رد می‌کنند. امام سجاد علیه السلام می‌فرمایند: «هیچ کس اندکی از آن به دست نیاورد، مگر آنکه دو برابر حریص می‌شود و کسی از دنیا بیشتر به دست آورد، نیازمندتر می‌شود، چون او در حفظ اموال خود به مردم نیاز دارد، پس در دنیا راحتی و آسایش نیست و... .» (بحارالانوار، ج73ص69)
و یا امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «آسودگی در دنیا برای مؤمن محال است.» (بحار الانوار ج78ص195)
دشواری‌ها بخشی از زندگی هستند. اگر قبول کنیم که سختی جزئی از زندگی انسان است، دیگر اندوه به سراغ ما نمی‌آید، چرا که دشواری را جزئی از زندگی می‌دانیم. دنیای امروز با وجود رشد صنعت و تکنولوژی، باز هم باعث آرامش نشد. مشکلات اساسی بشرهمیشه هستند و همچنان باقی‌اند.»
پیامبر اکرم فرمودند: «ای مردم، این دنیا خانه اندوه است، نه خانه شادی و خانه‌ای پیچیده است، نه خانه ساده؛ از این رو هر کس آن را بشناسد، با برآورده شدن آرزویی مسرور نمی‌شود و با ناکام شدن اندوهگین نمی‌شود.»(بحارالانوار ج77ص187)
هنگامی که انسان این واقعیات را قبول کرد، دشواری‌ها را بهتر ساماندهی و مدیریت می‌کند و بهتر با مسائل کنار می‌آید.

پذیرش شرایط:همانطور که گفتیم اگر شرایط را قبول کنیم، بهتر آن را مدیریت می‌کنیم و با آنها سر جنگ نخواهیم داشت، بلکه در همه حال شکرگزار خواهیم بود.
امام علی علیه السلام می‌فرمایند: «همانا برای دشواری‌ها پایانی هست که هر کس به آن دچار شود، باید آن را تمام کند؛ پس برای انسان خردمند زیبنده است که هرگاه گرفتاری داشت با آن بسازد تا زمان آن سر آید، چرا که دفع کردن آن پیش از سر آمدن رنج افزودن بر رنج آن است.» (کنزالعمال، ج73ص752 ح8657)
حضرت علی می‌فرمایند: «بهترین دفع‌کننده اندوه تکیه کردن بر تقدیر است.» ، بنابراین اگر نظم در آفرینش را قبول کنیم و بپذیریم که خدایی هست که ناظر ماست و البته ما را دوست دارد، اندوه روح ما را دچار لغزش و تزلزل نمی‌کند
و یا امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «آگاه باش اگر تو صبر کنی، پاداش می بری و اگر صبر نکنی، آنچه که خداوند برایت مقدر کرده است بر تو می‌گذرد، در حالی که تو گناهکاری.» (بحارالنوار ج70ص184)

امید داشتن به اتمام مشکلات:انسان باید امید داشته باشد که مشکلات به سر خواهد آمد و روزی تمام خواهند شد؛ به همین دلیل احساس ناامیدی نخواهد کرد و همراه هر سختی آسانی و آسایشی هست.
حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «برای هر مشکلی راه فراری وجود دارد.» (عزرالحکم، ج11093) پس اگر انسان مشکلات را آسان بگیرد و به تعبییری دیگر از کنار آن رد شود، به آسایش و راحتی در زندگی دنیا و سعادت آخرت می‌رسد.
پیامبر می‌فرمایند: «همراه هر دشواری آسایشی هست.» ((عوالی الالی ج1ص285ح132)

پذیرش تقدیر الهی:از دیگر مواردی که انسان را از اندوه نجات می‌دهد قبول تقدیر و خواست خداست و این خداست که انسان را به جهتی که دوست دارد هدایت و راهبری می‌کند.
روزی ام سلمه به پیامبر عرض کرد: «چرا شما هر سال به بیماری دچار می‌شوید؟» جواب دادند: «هیچ مصیبتی به من نمی‌رسد، مگر این که آن مصیبت وقتی آدم در حالت گل بود برای من نوشته است.» ((کنزالعمال ج1ص109 ح1504))
در منابع اسلامی اعتقاد به قضا و قدر باعث رفع عضه و ناراحتی‌ها می‌شود.
حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «بهترین دفع‌کننده اندوه تکیه کردن بر تقدیر است.» (غررالحکم ح1850) بنابراین اگر نظم در آفرینش را قبول کنیم و بپذیریم که خدایی هست که ناظر ماست و البته ما را دوست دارد، اندوه روح ما را دچار لغزش و تزلزل نمی‌کند.

استفاده کردن از آنچه که داریم:انسان نباید به حفظ از دست رفته‌ها توجه کند، چه بسا چیزهای بسیاری از دست بدهد، اما چیزهای دیگر به دست آورد. نعمت‌های خداوند بسیار است و بهتر است هر روز نگاهی به نعمت‌ها کنیم و از آنها بهره ببریم و در آن تفکر و تعمق کنیم.
در روایتی از امام هادی علیه السلام آمده است: «خداوند ایمان را روزی تو ساخت و به خاطر همین بدنت بر آتش حرام شد و سلامتی روزی‌تر است، پس تو را بر اطلاعت خدا یاری کرد و قناعت را روزی تو کرد و تو را از ابتذال مصون داشت.» (من لا یحضرالفقیه، ج4ص104)
امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: اگر به مصیبتی در خودت یا مالت یا فرزندت دچار شدی، مصیبت فقدان پیامبر خدا را به یادآور که مردم هرگز به مصیبتی مانند آن دچار نشده اند
انسان، به‌ خصوص انسان امروز، نعمت‌های بسیاری دارد: کامپیوتر، تلفن همراه، اینترنت، کتابخانه‌های دیجیتال و ... که همگی نعمت‌های بشری هستند، البته به شرط آنکه به درستی از آن استفاده شود و بشر را به لغزش و گناه نکشاند.

دلبستگی نداشتن به دنیا:دلبستگی داشتن به دنیا و علاقه به آن انسان را خسته و دچار اضطراب می‌کند. بسیاری از تلاش‌های بشر برای آباد کردن این دنیاست و همین تلاش‌ها او را خسته می‌کند و مشکلات متعددی برایش به وجود می‌آورد.
پیامبر اکرم فرمودند: «علاقه به دنیا اندوه را زیاد می‌کند.» (بحارالانوار، ج73ص91ح65)
بسیاری از بیماری‌های روحی و روانی نتیجه اضطراب و ترس است؛ ریشه همه آنها دوستی و محبت دنیاست.
حضرت علی علیه السلام در این‌باره توصیفی بسیار زیبا دارند: «بهره‌جویان از دنیا دل‌هایشان می‌گرید، اگر چه خوشحال باشند و با خود دشمنی دارند. در هر چیز به خاطر آنچه خدا به آنها روزی داده است، مورد حسادت واقع شوند. دنیا فانی است و دوامی ندارد و آخرت باقی است فنایی ندارد.» (بحارالانوار ج78ص21ح82)

به خاطر آوردن مشکلات بزرگتر:وقتی به مشکلی برمی‌خوریم، باید مشکلات بزرگتر را در ذهن مرور کنیم؛ مثلا اگر برای خرید یک تلفن همراه دچار مشکل هستیم، به یاد آوریم کسی را که هزینه درمان خود را ندارد.»
امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: «اگر به مصیبتی در خودت یا مالت یا فرزندت دچار شدی، مصیبت فقدان پیامبر خدا را به یادآور که مردم هرگز به مصیبتی مانند آن دچار نشده اند.» (الکافی، ج3ص220)
اینها بخشی از راهکارهای اسلام برای نجات بشر از استرس و فشارهای روانی بود. اگرچه راه‌های دیگری نیز مانند مشاوره، ورزش، تفریح و ... نیز وجود دارد.

نویسنده: نرگس زارعی


ادامه مطلب
یک شنبه 6 آذر 1390  - 10:16 PM

مسئله ”‌غلوّ”‌‌ در باره پیشوایان یکى از مهم ترین سرچشمه‏هاى انحراف در ادیان آسمانى بوده است. غلوّ همواره یک عیب بزرگ را به همراه دارد و آن ویران نمودن اساس دین، یعنى خداپرستى و توحید است، به همین دلیل اسلام در باره غلات سخت گیرى شدیدى کرده تا جایی که در کتب ”‌عقائد”‌‌ و ”‌فقه”‌‌ غلات از بدترین کفار معرفى شده‏اند.

معنای لغوی

غلو در لغت به معنای زیادت و بلند شدن است. در لسان العرب غلو چنین معنا شده است: غلو تجاوز کردن از حد و اندازه، و یا خارج شدن از حد اعتدال است.[1] و گفته شده غلو بلند شدن و تجاوز از حد و اندازه در هر چیز را گویند.
غلو در اصطلاح شرع به معنای افراط در دین است و آن تجاوز از حد وحی به سوی هوا و هوس و سلیقه های مختلف است؛ مانند این که پیامبران و امامان را خدا بدانند؛ مثل نصاری که به پیامران و بزرگان خود مقام الوهیت قایل شدند.
مصداق بارز غلو در دین اسلام که اگر بدون قرینه به کار برود بر آن صدق می شود، غلو کسانی است که به الوهیت ائمه (ع) به ویژه امام علی (ع) اعتقاد دارند.
ولی متأسفانه گاهی دشمنان شیعه عقاید حقه تشیع را نادیده گرفته و شیعه را به عنوان غالی معرفی می کنند؛ مثلا: زبیدى در تاج العروس مى نویسد: «امامیه فرقه اى از غالیان شیعه است».[ 2]
و دکتر کامل مصطفى مى نویسد: «غالیان از شیعه عقاید اصلى تشیع، از قبیل: بداء، رجعت، عصمت و علم لدنّى را تأسیس نمودند که بعدها به عنوان مبادى رسمى براى تشیع شناخته شد …».[3]

درحالی که اگر در معنای صحیح این عقاید که شیعه به آن معتقد است، با انصاف نگاه کنند و عقاید شیعیان را با نظر خودشان تفسیر نکنند غلوی در بین نیست.

 
غلوّ نسبت به امامان
 مسئله ”غلوّ”‌ در باره پیشوایان یکى از مهم ترین سرچشمه‏هاى انحراف در ادیان آسمانى بوده است. غلوّ همواره یک عیب بزرگ را به همراه دارد و آن ویران نمودن اساس دین، یعنى خداپرستى و توحید است، به همین دلیل اسلام در باره غلات سخت گیرى شدیدى کرده تا جایی که در کتب ”عقائد”‌ و ”فقه”‌ غلات از بدترین کفار معرفى شده‏اند.[4]
غلوّ در دین به مثابه انکار دین است؛ زیرا زیان غلوّ کمتر از زیان انکار و نقض دین نیست. گاه غلو در دین سبب مى‏شود که بسیارى از دین برگردند؛ زیرا فطرت پاک آنان آلودگی ها و خلط هاى غلوّ را نمى‏پذیرد. آن گاه به همراه ردّ و انکار آن آلودگی ها اصل دین هم مورد ردّ و انکار واقع مى‏شود؛ مثلاً غلوّ مسیحیان در حق عیسى سبب گریختن فرهیختگان و مردم با فرهنگ از دین مسیح و انکار رسالت گردید؛ زیرا آنان به فطرت صاف خود دریافته بودند که ایمان به الوهیت بشرى از سخافت برخوردار است؛ از این رو کفر را بر این سخافت ترجیح دادند و خود را به رنج نیفکندند تا مگر خرافات را از حقیقت دین جدا سازند.
با بررسی ادیان مختلف به وجود برخی اندیشه های غالیانه در آنها پی می بریم قرآن کریم در مواردی به این موضوع اشاره دارد و انسان ها را به پرهیز از غلوّ توصیه می نماید.[5]
دین اسلام نیز مانند سایر ادیان الهی دچار این آفت خطرناک گردید. پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) اولین سخنان غلوّ آمیز راجع به آن حضرت آغاز گردید. در دوره های مختلف گروه هایی در میان مسلمانان ظهور کرده و تفکّرات غالیانه ای را تبلیغ می نمودند. تلاش عمده این گروه ها امتیاز فوق بشری بخشیدن به شخصیت ها و رهبران سیاسی و دینی بود.
 
تأکید قرآن و روایات بر مخلوق بودن انبیاء و امامان :
قرآن کریم در مناسبت های مختلف بشر بودن انبیاء را گوشزد نموده و ما را از غلوّ درباره آنان پرهیز داده است [6]. و پیامبران را مخلوق[7] و بشر[8] ، مانند دیگران معرفی نموده است.

پیامبر (ص) و امامان شیعه نیز همواره بر مخلوق بودن، عجز و نیازشان به خدا تأکید داشته اند. پیامبر (ص) می فرماید: ما بندگان و مخلوق و مربوب خداوندیم به أمر او منقاد می گردیم و به نهی وی منزجر می شویم.[9]

امام صادق (ع) در نقلی از حالات پدر بزرگوارشان این گونه می فرماید: شب ها من بستر خواب پدرم را آماده مى‏کردم و منتظر مى‏شدم تا بیاید و بیارامد. موقعى که پدرم به بستر مى‏رفت، من برمى‏خاستم و به بستر خود مى‏رفتم. یک شب انتظار من طولانى شد. با اضطراب به مسجد رفتم و کسى را در مسجد ندیدم، در آن وقت، همه آرمیده بودند. ناگهان پدرم را در گوشه‏اى به حال سجده دیدم که مى‏نالد و مى‏گوید: «پاک و مقدسى، اى خداى من. اینک توئى پروردگار بر حقّ من. به خاک درت افتاده‏ام اى مولاى من. بار خدایا طاعت من ناچیز و قلیل است تو بر پاداش من بیفزا. بار خدایا به روز رستاخیز که بندگانت را از دل خاک برانگیزى، مرا از عذاب دوزخ برهان. بار خدایا با من آشتى کن که تو آشتى‏پذیر و مهربانى».[10]
‏همچنین امام صادق (ع) در پاسخ شخصی که به وی گمان الوهیت داشت می فرماید: ما بندگانی مخلوق هستیم که برای عبادت خدا آفریده شدیم [11]، یا می فرماید: قسم به خدا ما بندگانی مخلوق هستیم و خدایی داریم که او را عبادت می کنیم و اگر او را نپرستیم ما را عذاب خواهد نمود.[12]
 
تقصیر در مورد ائمه :
دیدگاه دیگری نیز نسبت به منزلت و جایگاه ائمه مطرح است که به تقصیر مشهور است و صاحبان این اندیشه را نیز مقصره می گویند. در این دیدگاه بر خلاف دیدگاه غلات، چنان شأن و منزلت امامان را پایین آورده اند که آنان را همسنگ و همطراز انسان های عادی معرفی کرده اند. امامان و علمای شیعه با این دیدگاه نیز مخالف اند، گرچه خطر دیدگاه غلات را بیشتر می دانند.[13]
در واقع مخالفان ائمه (ع) از این دو روش؛ یعنی غلو و تقصیر در مورد امامان و همچنین ساختن روایاتی در مذمت دشمنان آنها سعی در خدشه دار نمودن چهره اصیل شیعه و امامان داشتند.[14]
 
نگاه اصیل شیعه به جایگاه ائمه:

ائمه اطهار همواره شیعیان و پیروان خویش را به میانه روی در مسائل مختلف و به ویژه در این امر توصیه نموده اند.[15] در برخی روایات چگونگی نگاه به جایگاه ائمه و فضایل آنها مطرح گردیده است.[16] علمای شیعه نیز بر اساس دلایل عقلی و نقلی برای پیامبران و ائمه ویژگی هایی را اثبات می نمایند که هر یک از این ویژگی ها لازمه مقام و جایگاه این افراد است؛ مانند عصمت انبیاء و امامان و یا علم لدنی آنها که مورد تأیید قرآن و روایات و همچنین مورد پذیرش عقل است. در نگاه علمای شیعه امامان صاحب کرامات و برتری هایی نسبت به سایر انسان ها هستند. بخشی از این کرامت ها در متون روایی شیعه وارد شده است. منابع اهل سنت نیز متذکر این فضایل شده اند؛ مانند فضایلی که پیامبر(ص) برای حضرت علی (ع)و اهل بیت برشمرده اند.[17] نکته قابل تأمل در بحث غلوّ این است که باید به مرزبندی بین عقاید غالیانه و غیر آن توجه داشت؛ یعنی هر چیزی که به سمع ما رسید و احیاناً از درک آن ناتوان بودیم و یا با نوع تفکر ما در تضاد بود نباید آن را غلوّ بپنداریم. بسیاری از کرامات ممکن است در نگاه اولیه و عامیانه غیر واقعی به نظر برسد، ولی با کمی دقت و تأمل مبنای عقلی و نقلی از قرآن و سنت برای آن می توان یافت، لذا شایسته است در طرح مسائل اعتقادی فارغ از تعصبات ناشی از وابستگی های مذهبی از آمیختن مفاهیم غالیانه در مورد پیامبران و امامان با کرامات و فضائل آنان پرهیز شود.
بر این اساس، باید توجه داشت آنچه ما را از غلوّ دور می کند عنایت به این نکته است که ائمه با همه این مقامات، باز بندگان خدا بودند و این همه فضایل، کرامات و مقامات را با اذن الهی و در ظلّ و سایه عنایت او داشتند، آنان همان گونه که در ذات خود محتاج خداوند هستند، در صفات خود نیز محتاج اویند و از خود استقلالی ندارند، بنابر این، اثبات این توانایی ها هیچ منافاتی با توحید ندارد، بلکه تأکید کننده توحید است.[18]
 
نگاه ائمه (ع) راجع به غلات
  اگر در روایات صحیح شیعه جست و جو کنیم و قدری در سخنان اهل بیت (ع) پیرامون این انحراف تأمل نماییم درخواهیم یافت که هیچ کس به اندازه امامان شیعه به تبیین انحراف و مبارزه با این جریان نپرداخته است.
امیر المؤمنین (ع) می فرماید: خداوندا من از غلات برائت می جویم همان گونه که عیسی (ع) از نصاری برائت جست. خداوندا آنان را تا ابد خوار گردان و احدی از آنان را پیروز نگردان. امام صادق راجع به غلات و نوع تفکر آنها می فرماید: بترسید بر جوانان خود از غلات که آنان را به فساد نکشانند. به تحقیق که غلات شرورترین خلق خدا می باشند. عظمت خدا را کوچک می انگارند، و برای  بندگان خدا ربوبیت قائلند.[19]
نیز می فرماید: کمترین چیز که انسان را از ایمان خارج می نماید، این است که انسان نزد فردی غالی بنشیند و به سخن او گوش فرا دهد و او را تصدیق نماید. سپس می فرماید: پدرم از جدم …از رسول الله (ص) نقل نموده است که: دو گروه از امت من بهره ای از اسلام ندارند ،غلات و قدریه.[20]
در روایتی از امام رضا (ع) که راجع به غلات و مفوضه از وی سؤال شده است می فرمایند: غلات کافرند و مفوّضه مشرک، هر کس با آنان همنشینی کند یا با آنان بخورد و بیاشامد و یا به آنها زن بدهد یا از آنان زن بگیرد…و یا با کلمه ای از  آنان پشتیبانی نماید از ولایت خدا و رسول و اهل بیت او خارج شده است.
 
پی نوشت ها :
[1]. ابن منظور، لسان عرب، ماده غلو، ج 6، ص 329
 [2]. واسطی زبیدی، تاج العروس، ماده غلو، ج 8، ص 194
[3]. رضوانی، علی اصغر، شیعه شناسى و پاسخ به شبهات، ج 1، ص 571 به نقل از؛ الصلة بین التصوف و التشیع، فصل غلات.
[4]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 25، ص265، مؤسسة الوفاء، بیروت، لبنان‏ 1404 ق.
[5]. نساء، 171.
[6]. ابراهیم ،11.
[7]. آل عمران، 59.
[8]. کهف، 110.
[9]. وسائل ‏الشیعة، ج 4، ص 302.
[10]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 3، ص 323، دار الکتب الإسلامیة، تهران‏، چاپ چهارم‏ ،1365 ش.‏
[11]. راوندی، قطب الدین، الخرائج‏ و الجرائح، ج 2، ص 637، مؤسسه امام مهدى (عج) قم‏، چاپ اول‏،  1409 ق.
[12]. ابن شهرآشوب، محمد، المناقب، ج 4، ص 219، مؤسسه انتشارات علامه – قم‏ ،1379ق.
[13]. طوسى محمد بن حسن‏، امالی، ص 650، انتشارات دارالثقافة، قم‏، چاپ اول،‏ 1414 ق.
[14]. صدوق، محمد بن علی، عیون ‏أخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 303 ، انتشارات جهان‏، 1378 ق.
[15]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 8 ص 70.
[16]. الخرائج‏ و الجرائح، ج 2، ص 735.
[17]. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر،ج 3 ص 41، 50، 56، 108، مکتبة العلوم و الحکم، موصل، چاپ دوم،  1404 ق .
[18]. طوسى، محمد بن حسن‏، الأمالی، ص 650، انتشارات دارالثقافة، قم‏،چاپ اول،‏ 1414.
[19]. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج 1، ص 72، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ دوم،‏  1403ق.
[20]. همان، عیون‏ أخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 203، انتشارات جهان‏، 1378 ق.
فراوری: محمدی 

منبع اسلام پدیا

ادامه مطلب
شنبه 5 آذر 1390  - 3:36 PM

به نظر مى‌رسد یکى از بزرگ‌ترین مفسده‌هایى که ثروت‌هاى بادآورده مى‌تواند ایجاد کند و در نظام اقتصادى اخلال ایجاد نماید، دادن علامت‌هاى ناسالم در تخصیص منابع است که رفتار عاملان اقتصادى جامعه را از تولید منحرف و اصولاً فرهنگ رفتار اقتصادى را به امتیازجویى (یا رانت‌جویى) تبدیل می‌کند.

خبرگزاری فارس: پیامدهای ثروت های بادآورده

درباره تعریف ثروت‌هاى بادآورده، در یک تعریف سلبى، باید گفت: ثروت بادآورده ثروتى است که از بازدهى عادى و طبیعى عوامل اقتصادى تولید کار، سرمایه، زمین و مدیریت به دست نیامده باشد.
به عبارت دیگر، ثروتى است که به تناسب آن، فعالیت و خطر تحمل نشده است، به خلاف ثروت معقول و مشروع که با رنج و خطر همراه است. بنابراین، باید توجه داشت که ثروت‌هاى بادآورده دایره‌اى گسترده‌تر از ثروت‌هاى نامشروع پیدا مى‌کند. اگر چه در این‌جا، از تعابیر «مشروع» و «غیر مشروع» استفاده نمى‌کنیم؛ زیرا اگر مثلاً، اعلام کنیم که مى‌توانیم ثروت بادآورده مشروع داشته باشیم، با توجه به این‌که چنان‌چه نظام، ثروت بادآورده را خلاف مصلحت دانسته باشد، غیرمشروع به حساب مى‌آیند.
به نظر مى‌رسد یکى از بزرگ‌ترین مفسده‌هایى که ثروت‌هاى بادآورده مى‌تواند ایجاد کند و در نظام اقتصادى اخلال ایجاد نماید، دادن علامت‌هاى ناسالم در تخصیص منابع است که رفتار عاملان اقتصادى جامعه را از تولید منحرف و اصولاً فرهنگ رفتار اقتصادى را به امتیازجویى (یا رانت‌جویى) تبدیل می‌کند. وقتى در جامعه، افراد خوب درس بخوانند و نمره خوب بگیرند، پس از دست کم، شانزده سال مدرک لیسانس مى‌گیرند، تازه اگر رشته پردرآمدى را انتخاب کرده باشند و مدیر یا مهندس خوبى بشوند، پس از سى سال کار کردن به اندازه یک نفر آدم بى‌سواد که تا دیروز هیچ چیز نداشته، اما امروز با وساطت یک آشنا توانسته امتیازات تبعیض‌آمیزى به دست آورد که صد برابر آنچه یک نفر از طریق معمول و مشروع مى‌تواند طى عمر به دست آورد، به جیب بزند، دانشجو و محصل ما با دیدن این‌گونه نابرابرى‌ها، هرگز به درس خواندن و کسب علم رغبت نمى‌کند و دنبال آشنا و واسطه مى‌رود تا از این طریق، به جایى برسد. به این ترتیب، تمام عوامل تولیدى در مسیرى امتیازجویانه قرار مى‌گیرند. نوع دیگر همین امتیازجویى و کسب درآمدهاى بادآورده را در گذشته به شکل دیگرى شاهد بودیم؛ افرادى براى خرید اجناس با قیمت دولتى در صف مى‌ایستادند و کالایى را مى‌خریدند، ولى همان را در بازار آزاد مى‌فروختند. درآمدى که از این راه کسب مى‌کردند، گاهى از حقوق ماهانه یک کارمند بیش‌تر بود. این‌گونه کارها اثرات مخرّبى بر اقتصاد دارد.
وقتى «رابطه» در مسائل اقتصادى به‌عنوان عامل تأثیرگذار مطرح مى‌شود، خلاّقیت مطرح نمى‌گردد. هنگامی که در یک نظام فاسد رابطه‌مدار، کسى از رابطه برخوردار باشد، موجب تخصیص منابع بر اساس استعدادهاى بهینه نمى‌شود. این نیز از جمله نتایج چنین ثروت‌هایى است.
مفسده دیگرى که شاید مهلک‌تر از اوّلى باشد، تشکیک در عدالت‌جویى نظام است. اگر جوانان ما ببینند که تخصیص منابع بر اساس ابتکار، استعداد، تلاش و تولید ارزش افزوده نیست و در هر شرایطى، هر کس مى‌تواند با کار عادى خود چند صد برابر معمول ثروتى به دست آورد و دائم هم بر آن افزوده مى‌شود، شک مى‌کنند که آنچه را ما پایه نظاممان مى‌دانیم «عدل» باشد. در یک نظام اسلامى که تحقق اجتماعى آن خداخواهى و حرکت به سوی خداست، تبلور اجتماعى‌اش جز عدل نیست. آن عبادت و خداخواهى که در حرکت فردى است، اگر بخواهد در جامعه ترجمه شود، به «قسط» و «عدل» تعبیر مى‌گردد. اگر خداى ناکرده مسأله ثروت‌هاى بادآورده در عدالت‌جویى و عدالت‌مدارى نظام تشکیک ایجاد کند، به اسلام و نظام لطمه وارد مى‌شود.
بنابراین، مسأله ثروت‌هاى بادآورده از قبیل مسائل اقتصادى که «شیر گران شده»، «گندم کم شده» یا مانند آن نیست، مسأله‌اى است که به اصل نظام ضربه مى‌زند. از لحاظ سیاسى هم تبعاتى مهم براى نظام دارد؛ زیرا عده‌اى که این ثروت‌ها را به دست مى‌آورند درصدد برمى‌آیند با استفاده از اهرم‌هاى سیاسى، این موقعیت را براى خودشان حفظ کنند و این یک انحراف بزرگ در بافت و ساختار سیاسى جامعه ایجاد مى‌کند و ادامه چنین جریانى به نفع نظام اسلامى نیست.
معمولاً کسانى که از طریق ثروت‌هاى بادآورده به قدرت مالى بالایى دست پیدا کنند، مى‌توانند در انتخابات، در تصمیم‌گیرى‌هاى مجلس و در تصمیم‌گیرى‌هاى دولت تأثیر بگذارند؛ زیرا ثروت خواه ناخواه قدرت را نیز با خود به دنبال مى‌آورد. وقتى ثروت بادآورده عظیمى در اختیار افرادى قرار گرفت که ایمان و اعتقاد درستى ندارند، آینده کشور به نفع کسانى رقم می‌خورد که ایمان و اعتقاد درستى ندارند.
این ثروت‌ها آثار اقتصادى، اخلاقى و اجتماعى دیگرى هم دارد: یکى از آن‌ها این است که ضد توسعه‌اند؛ به دلیل این‌که در بخش تولید کم‌تر به کار گرفته مى‌شوند، بیش‌تر در واردات و صادرات به جریان مى‌افتند و استفاده بهینه از منابع را مخدوش مى‌کنند. نتیجه این مسأله آن است که از امکانات ملى، چه در بخش دولتى و چه در بخش خصوصى، به خوبى استفاده نمى‌شود و این ضد توسعه است.
نکته دیگر این‌که معمولاً ثروت‌هاى بادآورده با فقر عمومى فزاینده در طبقات پایین جامعه همراه است؛ عده‌اى از امکانات فوق تصور بهره‌مند مى‌شوند و عده‌اى دیگر در تأمین نیازهاى اولیه خود با زحمت مواجه مى‌گردند. این مسأله، جامعه‌اى طبقاتى را به وجود مى‌آورد که متأسفانه کم و بیش شاهد آن هستیم. وقتى جامعه‌اى طبقاتى شد، آثار سیاسى و اخلاقى خاص خود را به دنبال مى‌آورد. از جمله آثار اخلاقى آن پیدایش روحیه استکبارى در ثروتمندان است. همین‌ها ثروت را مایه اعمال نفوذ در هر جایى قرار مى‌دهند. دیده شده همین افرادى که به چنین ثروت‌هایى دست پیدا کرده‌اند، کسى را اجیر نموده‌اند که دیگرى را بکشد. این همان مصداق آیه شریفه است که مى‌فرماید: «اِنَّ الاِنْسانَ لَیَطْغى اَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» (علق، 6 و 7)؛ انسان وقتى خود را مستغنى ببیند، راه طغیان در پیش مى‌گیرد. متأسفانه به دلیل همین روحیه‌هاى استکبارى کارهایى در جامعه انجام مى‌دهند که ما تصور آن را هم نمى‌کنیم؛ در دستگاه قضایى نفوذ مى‌کنند، در تصمیم‌های دولت تأثیر مى‌گذارند و.... از سوى دیگر، در طبقات فقیر جامعه که از به دست آوردن حق واقعى خود محروم مانده‌اند، روحیه ذلت‌پذیرى و ابتلا به بسیارى از مفاسد را به همراه مى‌آورد. در روایتى هم از امام صادق(ع) آمده است که: «کادَ الفقر أنْ یَکونَ کُفراً» (محمد تقى مجلسى، بحارالانوار، ج 72، ص 29، روایت 26)؛ چه بسا فقر منجر به کفر گردد. به دلیل مشکلات معیشتى، بسیارى از افراد این طبقه از اجتماع در عمل به کفر کشیده مى‌شوند، هر چند ممکن است به صورت سنّتى، آدابى را هم انجام دهند اما معمولاً این آداب هم حفظ نمى‌شود.
یکى از مشکلات اجتماعى این ثروت‌ها به این است که جامعه دچار تفرقه مى‌گردد؛ ثروتمندان درد جامعه را درک نمى‌کنند، طبقات فقیر نیز کینه ثروتمندان را در دل مى‌پرورانند و به این ترتیب، تضاد اجتماعى جایگزین وحدت مى‌شود و عواطف و احساسات انسانى از جامعه رخت برمى‌بندد و اخلاق دچار افت مى‌گردد، همان‌گونه که پیدایش این ثروت‌ها نیز از ابتدا معلول افت اخلاق در جامعه بوده است.
در نتیجه دولت براى تزریق خون سالم عدالت‌جویى به پیکره اجتماع، باید خون فاسد تخلفات را از آن به درآورد. البته باید اولویت‌ها را نیز در نظر گرفت. نباید در برخورد، آن‌قدر به کوچک‌ها توجه کنیم که بزرگ‌ها از نظر دور بماند، نباید روش‌هاى برخورد قضایى آن‌چنان دیوان‌سالارانه باشد که شیرینى سلامت‌بخشى به نظام را از بین ببرد و نتواند اثر تربیتى و فرهنگى خوبى بر جاى بگذارد.
اما مهم‌تر از برخورد قضایى، زمینه‌اى که موجب تولید ثروت‌هاى بادآورده شده، باید اصلاح شود. این کار هم با اصلاحات نظام اقتصادى میسّر است. امتیازات تبعیض‌آلود، مابه‌التفاوت‌ها و به تعبیر دیگر، رانت اقتصادى و تخصیص امکانات از جمله مواردى است که ثروت‌هاى بادآورده ایجاد مى‌کند.


ادامه مطلب
شنبه 5 آذر 1390  - 3:32 PM

هجوم مردم به معنویت و کاستیهای ادیان سنتی و کلیساها، و نبود مباحث معنوی ناب و امروزی، زمینه بوجود آمدن و یا بهتر بگوییم زمینه مطرح شدن معنویتهای نوین را فراهم نموده، به دلیل این که؛ معنویتهای بدلی و حرفهایشان در طول تاریخ وجود داشته و همیشه به دنبال فرصتی برای عرضه افکار خود به جامعه بوده اند، و این عصر که عصر هجوم مردم به معنویت است، این عرفانهای بدلی فرصتی برای به میدان آمدن و مطرح کردن خود پیدا نمودند.

خبرگزاری فارس: راههای مقابله با عرفانهای بدلی

وقتی تقاضا برای یک محصول در بازار، از طرف مردم زیاد شود، مسلما باید تولید آن نیز به تناسب بالا رود، اما در جایی که تقاضا و درخواست مردم دفعتا بالا رود، و موجودی بازار نیز جواب گو نباشد، بازار جنس بدلی، داغ می گردد، بنابراین برای جلوگیری از ورود بیش از پیش اجناس بدلی به بازار، باید به تناسب تقاضای موجود، ارائه نیز وجود داشته باشد، این ناهماهنگی عرضه و تقاضا، همیشه مورد سود جویی انسانهای متعدد در زمینه های مختلف بوده است.

در مورد عرفانهای بدلی نیز؛ این مطلب صدق می کند، به این بیان که هجوم مردم به معنویت و کاستیهای ادیان سنتی و کلیساها، و نبود مباحث معنوی ناب و امروزی، زمینه بوجود آمدن و یا بهتر بگوییم زمینه مطرح شدن معنویتهای نوین را فراهم نموده، به دلیل این که؛ معنویتهای بدلی و حرفهایشان در طول تاریخ وجود داشته و همیشه به دنبال فرصتی برای عرضه افکار خود به جامعه بوده اند، و این عصر که عصر هجوم مردم به معنویت است، این عرفانهای بدلی فرصتی برای به میدان آمدن و مطرح کردن خود پیدا نمودند.
از این مطلب روشن می شود که مهمترین راه کار مقابله و جلوگیری از این معنویتهای بدلی، پر نمودن خلأ موجود در بازار معنویت است، این که ما شاهد هستیم که با وجود موج عظیم هجوم معنویتهای بدلی به شکلهای مختلف، در بین مردم، در کشورهای اسلامی از رشد و اقبال کمتری برخوردار بوده اند، به دلیل و جود مسایل و مطالب ناب معنوی است، بنابراین خود روشن می سازد که؛ آشنا ساختن مردم نسبت به معنویت ناب، بهترین و مؤثرترن راه مقابله با این معنویتهای نو ظهور می باشد.

داشتن زیر بنای اعتقادی درست و قوی میتواند نقش مهمی در مراجعه نکردن به این معنویتهای نوین را دارا باشد، به این بیان؛ شخصی که اصول اعتقاداتش را یاد گرفته و نسبت به آن علم پیدا نموده، سپس با مطالعه و بررسی، خود را به یقین نزدیک کرده، دیگر کمبود معنوی احساس نمی کند که بخواهد با این معنویتها آن را بر طرف کند.
چون پر واضح است که؛ آنچه در این معنویت های نوین مورد نشانه قرار گرفته و قصد تغییر و القائ تردید در آن را دارند چیزی جز اصول اعتقادات مردم نیست، سیری کوتاه در آموزه های این معنویتها نشان می دهد که، بیشترین هجمه آنها به خداوند تبارک و تعالی است، که در طول تاریخ یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر الهی، مردم را به سوی او و عبادت او دعوت نموده اند، اما خدایی که در معنویتهای نو ظهور از آن بحث می شود، خدایی است درونی و کاملا متفاوت با خدای متعالی است،  این خود روشن می سازد، که اگر ما اعتقاد خود و خانواده مان را نسبت به ذات اقدس ربوبی روشن و محکم نماییم، مسلما در سایه ارتباط با چنین خدایی، از گزند انحرافات امروزی در حوزه عقیده در امان خواهیم بود.این مطلب در مورد بخشهای دیگر اصول اعتقادات نیز حاکم است، به دلیل این که بعد از خدا، دومین مطلبی که مورد هجوم این معنویتها قرار گرفته وجود مقدس نبی مکرم اسلام است، البته بهتر است بدانیم، که معنویتهای نوین نه فقط پیغمبر اسلام را، بلکه پیامبران دیگر را نیز به شکلهای مختلف کنار گذاشته اند، بعضا یا کاملا رد میکنند و یا با تحریفاتشان فقط اسمی از آنها برده می شود.
در مورد امامت و عدل خداوند تبارک و تعالی نیز همین مطالب صدق میکند، به این بیان که، این اعتقادات نیز مانعی برای تحقق اهداف خیل عظیمی از معنویتها نوین است، به همین دلیل در برخی آثار این عرفانها، میبینیم که عدالت خدا را با دلایل نامعلوم و بی اساس زیر سوال برده و یا قصد خدشه وارد کردن به مباحث محکم امامت را دارند.
معاد نیز با بحث تاسخ کنار گزارده شده است. به عبارت دیگر برای رد کردن معاد و قیامت به خاطر رسیدن به مقاصد خود به تناسخ پناه برده اند، زیرا اعتقاد به جهان آخرت و بهشت و جهنم منافی اهداف معنویت های نوین است، به همین علت یا معاد را منکر شده و یا قائل به بهشت و جهنم دنیایی و این جهانی می شوند.

خدایی که در معنویتهای نو ظهور از آن بحث می شود، خدایی است درونی و کاملا متفاوت با خدای متعالی است، این خود روشن می سازد، که اگر ما اعتقاد خود و خانواده مان را نسبت به ذات اقدس ربوبی روشن و محکم نماییم، مسلما در سایه ارتباط با چنین خدایی، از گزند انحرافات امروزی در حوزه عقیده در امان خواهیم بود
نتیجه تمامی این بحث ها این می شود که، معنویتهای نو ظهور در پی از بین بردن اعتقادات اصلی مردم و زدن تیشه به ریشه معنویت ناب، برای رسیدن به اهداف خود هستند، و مهمترین و بهترین راه کار مقابله با این جریانات، محکم نمودن پایه های اعتقادی و مبانی دینی است، که به این وسیله می توان، در مقابل امواج مخرب شبهات، ایستادگی نمود.  
برای رسیدن به این مهم داشتن یک برنامه منظم، کمک بسزایی میکند، به این شکل که حداقل دو ساعت مطالعه در طول هفته، برای بالا بردن سطح اطلاعات اعتقادی لازم می باشد، و برای کیفی سازی مطالعات، بهترین کار این است که، در حین مطالعه سوالاتی که به ذهن انسان می رسد و در مطالعه پاسخی برایش نمی یابد را، یادداشت برداری کرده و آنها را در اولین فرصت از یک انسان مطلع بپرسیم.
دخالت دادن تمام اعضای خانواده در این برنامه به انسجام و دوام این برنامه کمک بسزایی میکند و در ضمن تمام خانواده با هم در مورد مسایل اعتقادی رشد نموده و فضای تربیتی مناسبی نیز محیا می شود.
این اولین و مهمترین گام برای حفظ خود و خانواده خود، از انحرافات بوجود آمده توسط معنویت های نو ظهور می باشد.
داریوش عشقی


ادامه مطلب
شنبه 5 آذر 1390  - 3:26 PM

یکی از بازماندگان و شاهدان عینی قتل عام مردم کرد علوی تبار استان تونجلی ترکیه در رابطه با جنایات ارتش ترکیه در خلال این قتل عام فجیع اظهار داشت که سربازان ارتش به جای تیرباران زنان به آنان تجاوز می کردند.

خبرگزاری فارس: تجاوز سربازان آتاتورک به زنان کرد علوی تبار

به نقل از پایگاه خبری تی وی 5 ترکیه، به دنبال مطرح شدن ماجرای قتل عام مردم کرد علوی تبار استان تونجلی ترکیه در فاصله سال های 1935 الی 1939، که طی آن هزاران نفر از مردم  شهر درسیم کشته و هزاران تن دیگر تبعید شدند، یوموش باکرکوی نود ساله یکی از بازماندگان و شاهدان عینی این قتل عام فجیع به تشریح مشاهدات و خاطرات خود از آن روزهای وحشتناک پرداخت.

این شاهد نود ساله در گفتگو با روزنامه طرف گفت که در دوران دولت آتاتورک در آن سال ها سربازان ارتش که دستور داشتند یا مردم را وادار به تسلیم و یا آنها را قتل عام کنند، در مورد زنان منطقه اقدام به تجاوز نموده و سپس آنان را با سرنیزه تفنگ هایشان به طرز فجیعی به قتل رساندند.

یوموش باکرکوی اظهار داشت که سربازان آتاتورک قبل از آغاز قتل عام تا مدت ها اقدام به انتقال سلاح و مهمات و تجهیزات جنگی به منطقه به کمک قاطرها نمودند و روز قتل عام مردم روستای وی را به نقطه ای دیگر منتقل کردند، اما وی به همراه چند تن دیگر توانسته که از روستا فرار کرده و در جنگل های اطراف مخفی شود.

وی افزود سربازان زنان و مردان را از یکدیگر جدا کردند و ابتدا مردان را به رگبار بستند و بعد هم به زنان تجاوز کرده و سپس آنان را به سرنیزه هایشان به قتل رساندند و در آخر تمامی روستا را به آتش کشیدند.

اردوغان نخست وزیر ترکیه روز گذشته با افشای برخی اسناد که حاکی از انجام این قتل عام توسط دولت آتاتورک بوده، از مردم کشورش عذرخواهی کرد.


ادامه مطلب
شنبه 5 آذر 1390  - 10:40 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 156

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6270313
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی