من گاهي كه درباره آن استاد بزرگوار صحبتي مي كنم، از خودم مي پرسم اگر مطهري زنده بود، امروز براي چه مي گفت؟ امروز ما را از چه خطري بر حذر مي داشت؟ امروز زمينه را براي چه اشتباهي موجود مي ديد؟
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام عرض مي كنم به حضور جمع ارجمند حاضر خواهران و برادران كه به ياد استاد شهيد متفكر بزرگ اسلام و ايران، شهيد مطهري در سالروز شهادت او گرد آمده ايد.
بقيه در ادامه
* عقلانيت در آثار شهيد مطهري موج مي زند
----------------------------------------------------
موضوعي كه بنده براي اين مجلس انتخاب كرده ام، مطهري و عقلانيت است. عقل گرايي و عقلانيت در آثار شهيد مطهري موج مي زند. هركس نوشته هاي ايشان را بخواند، خود را يك سره با استدلال و تعقل روبرو مي بيند. واسطه مطهري با شنوندگان سخن و بينندگان و خوانندگان آثارش عقل است.
* مطهري اسلام را در چهره عقلاني معرفي كرد
---------------------------------------------------------
مطهري ترازوي عقل به دست مي گيرد. سبكي و سنگيني افكار را در ترازوي خرد مي سنجد. مي توانيم به جرأت بگوييم كه گفتمان حاكم و مسلط بر آثار شهيد مطهري، گفتماني عقلي است و مطهري يك فيلسوف عقل گراست. عقل گرايي او تنها در فلسفه جلوه نمي كند. بلكه او در هر مبحثي كه وارد مي شود، اسكلت و استخوان بندي بحث را بر پايه هاي عقلاني استوار مي كند، حتي اگر در مسائل اجتماعي و اخلاقي باشد.
نگاه مطهري به قرآن و حديث هم نگاه عقلي است. تفسير او از تحولات تاريخ فكر در اسلام نيز با معيارهاي عقلي صورت مي گيرد. مطهري از تسلط اشاعره كه با عقل و استدلال مهربان نبودند، بر جهان اسلام ناخشنود است. او اگر چه به عنوان يك عالم شيعي و يك متفكر و متكلم شيعي، نه به كلام اشعري مقيد است و نه به كلام معتزلي، اما متعزله را بر اشاعره رجحان مي دهد، از آن جهت كه عقل گرا بوده اند و از افول قدرت معتزله در تاريخ اسلام با تأسف ياد مي كند و از تسلط اشاعره بر جهان اسلام نيز با تأسف ياد مي كند.
مطهري اسلام را در چهره عقلاني معرفي مي كند. او با قلم عقل، با قلم انديشه و فكر و خرد، چهره اسلام را به تصوير مي كشد. اگر مي بينيد كه دائما كنار آموزه هاي مثبت عقلاني در آثار خويش، جنبه هاي منفي مشهود زمان خود را در عرصه ديني به نقد مي كشد، به همين دليل است.
* مطهري شجاعانه در مقابل خرافه گرايي ها ايستاد
--------------------------------------------------------------
مطهري بخش وسيعي از عمر خود را به نقد اسطوره سازي ها و خرافه گرايي ها اختصاص داد. اين كه شجاعانه سخن از تحريفات عاشورا به ميان مي آورد و اقوال بعضي از كساني كه مرثيه مي خوانند و روضه مي خوانند، آن اقوال را به نقد مي كشد، استدلال مي كند كه اين سخنان نادرست و ناممكن است، از اين جهت است. با اسطوره سازي ميانه اي ندارد.
يك وقتي عبارت "ان الحياه عقيده و جهاد " ورد زبان ها بود در زمان مطهري. همه هم از آن استفاده مثبت مي كردند. كلامي بود براي شور انگيزي در مبارزان موثر بود. در بحبوحه رواج اين عبارت، مطهري فرياد برآورد كه اين عبارت حديث نيست، از معصوم نقل نشده، قابل ايراد است و هر حياتي عقيده و جهاد نيست. هر عقيده اي ارزش ندارد كه بر سر آن جهاد صورت گيرد. جهاد بر سر عقيده درست معنا دارد و اين سخن اگر چه در آن زمان نابهنگام تلقي مي شد اما ناشي از همان تعهد عقلاني مطهري است.
عقلانيت مطهري عقلانيتي نيست كه محدود به عالم مادي و هستي مادي باشد. عقلانيتي از نوع عقلانيت حاكم بر تفكر فيلسوفان مادي گراي غرب نيست. مطهري هستي را فراتر از هستي مادي مي داند. به يك معنا مطهري در همه عمر در پي آن بود كه اثبات كند فراتر از اين عالم مادي، عالمي بلكه عالم هايي هست اما در هر عالمي، چه عالم مادي،چه عالم ماوراي طبيعت، نگاه مطهري نگاه عقلاني بود. اعتقاد او به ماوراء الطبيعه، او را از عقلانيت در تعليم و تبليغ و ترويج دين دور نمي كرد.
چرا من اين موضوع را براي سخن انتخاب كرده ام؟ من گاهي كه درباره آن استاد بزرگوار صحبتي مي كنم، از خودم مي پرسم اگر مطهري زنده بود، امروز براي چه مي گفت؟ امروز ما را از چه خطري بر حذر مي داشت؟ امروز زمينه را براي چه اشتباهي موجود مي ديد؟ او كه ديده بان و نگهبان سنگر اعتقاد درست اسلامي بود، اگر امروز زنده بود چه اعلام خطري مي كرد؟
* ما امروز به جنبه عقلاني شهيد مطهري محتاجيم
------------------------------------------------------------
بنده بر اين اساس، فكر مي كنم ما به توجه به جنبه عقلاني مطهري در اين روزگار محتاجيم.
در جامعه ما، در كشور ما در اين سي و دو سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي، دين محور قرار گرفته، دين اساس است. همه تلاش هاي اهل انقلاب و دست اندركاران حكومت براي اين است كه يك جامعه ديني ايجاد شود. با فرهنگ ديني به سوي تمدن اسلامي حركت كنيم.
رنگ همه چيز ديني است. انقلاب براي اين بود. دين، آرمان امام راحل بود. آرزوي شهيدان بود. آرزوي خود شهيد مطهري بود. اما در همين فضا احتمال بروز خطا در مباحث ديني بيشتر مي شود.
وقتي همه جا صحبت از دين است احتمال اين كه به نام دين، حرف هاي ديگري هم زده بشود، بيشتر مي شود.
* در جامعه ديني احتمال رويش علف هاي هرز فكري و عقيدتي بيشتر است
----------------------------------------------------------------------------------------
من مثالي مي زنم و سوالي مي كنم: آيا شما در يك باغ بزرگ سرسبز بيشتر با علف هرزه روبرو هستيد يا در يك بيابان خشك و كويري؟
آن جايي كه گلي نيست، درختي نيست، علف هرزه اي هم رشد نمي كند، اما اگر شما باغي درست كرديد، آبياري مفصل كرديد، در كنار گل ها و بوته ها و درخت هايي كه خود مي نشانيد، انواع علف هاي هرزه هم مي رويد. اين است كه يكي از كارهاي باغبانان، وجين كردن دائمي علف هاي هرزه است از باغ.
ما در جمهوري اسلامي با علف هاي هرزه در تفكر ديني و اعتقاد ديني روبرو هستيم، درست به دليل ديني بودن فضا.
اين كه شما مي بينيد اين اندازه ما در روزگار خودمان با عرفان هاي كاذب روبرو هستيم از شرق اقصي تا غرب دور و از درون جامعه خود ما مي بينيم انواع نغمه ها و دكان ها و كتاب ها و مكتب ها به نام عرفان، آن هم عرفان كاذب رواج پيدا كرده و تبليغ مي شود، درست به اين دليل است كه روزگار، روزگار توجه به دين و معنويت است و بعضي از اين بازار گرم استفاده مي كنند و كالاي دروغين خود را عرضه مي كنند.
به قول مولانا، در خيال راست كج را مي خرند. چون مردم اشتياق به خريدن راست دارند، كج را بهشان عرضه مي كنند.
شك نيست كه در دين، امور ماوراي طبيعت هست و بسيار هست. اگر بگوييم اصلا اساس دين توجه به ماوراي طبيعت است گزاف نگفته ايم. اصلا فرق مومن با غير مومن ايمان به غيب است. الذين يومنون بالغيب، در همان آغاز قرآن در ابتداي سوره بقره است. همين دعا كه ما مي كنيم، توجه به غيب است و ماوراي طبيعت. امدادهاي غيبي در زندگي بشر كه عنوان يك كتاب مختصر اما پرمغز استاد شهيد مطهري است كه در سال 1346 به دعوت ما دانشجويان ايشان در دانشگاه شيراز، بيان كردند و بعد خدمتشان تقديم كرديم آن سخنراني را نوشتيم از نوار و كتاب شد، اين عنوان حكايت مي كند كه مطهري توجه دادن به امداد هاي غيبي را مهم مي دانست.
مطهري اهل عرفان بود. كتاب دارد در عرفان. با حافظ انس قريبي داشت. اهل عرفان بود مطهري. اين حقيقت او بود.
اما مطهري اگر امروز بود به ما چه مي گفت؟
* جامعه را نبايد با غيبيات و مفاهيم ماورايي اداره كرد
---------------------------------------------------------------
گمان بنده اين است كه مطهري به ما توصيه مي كرد: مراقب باشيد مرزها شكسته نشود. آن جا كه بايد سخن از ماوراي طبيعت و غيب و اخبار غيبي و مغيبات باشد، سخن به ميان آيد، جاي خودش است. آن جا كه بايد تفكر عقلي استدلالي و بحث كارشناسي و حساب دو دو تا چهارتا باشد، جاي ديگر.
مطهري اگر بود به ما يادآوري مي كرد اين فرمايش معصوم را كه "اَوَلله اِن يَجري الامور الّا باسبابها "
اين جهان جهان اسباب و علل است. شما در اين عالم بايد به مقتضاي اسباب و علل اين عالم فكر كنيد و تصميم بگيريد.
مطهري عاشق ائمه بود. عاشق پيامبر بود. من اين كلمه عشق را دانسته به كار مي برم. از زبان خود او چيزهايي شنيده ام كه به من اجازه مي دهد بگويم او عاشق امام حسين بود. عاشق امام زمان بود.
اين كه ما بايد منتظر ظهور آن حضرت باشيم، اين كه ما بايد از او كمك بخواهيم، اين كه آن امام را بايد حاضر و ناظر اعمالمان بدانيم، دلمان پيش امام زمان باشد، خودمان را سرباز امام زمان بدانيم، اين ها همه اعتقادات مطهري بود.
اما اگر مطهري بود به ما مي گفت كه در مسائل اجتماعي و در اداره جامعه نبايد اين نوع انديشه ها و اين نوع مفاهيم دور از دسترس همگان را، اين جور مفاهيم ماورايي را، مغيبات را اساس اداره جامعه قرار دهيم.
سليقه او اين نبود. عقيده او اين نبود. جهان بيني او اين نبود. در اين كه امام زمان (عج) واسطه آسمان و زمين اند، شك نيست. انسان كامل اين است مظهر اتمّ و يگانه مجلاي انسان كامل، امام معصوم است.
من در انتخاب موضوع و در اين نقدي كه مي كنم، نظرم عمومي است. فقط به يك شخص و به يك مجموعه نظر ندارم. من نگران گسترش اين نوع تفسيرها و تحليل ها و غلبه اين نوع نگاه ها در همه جا و نزد همه كس هستم.
ما در معرفي چهره مقام معظم رهبري، احتياجي به بيان مغيبات نداريم. بنده اصلا نمي خواهم وارد بحث بشوم كه فلان سخن كه درباره رهبري نقل شده، يك سخني است مربوط به عالم ماوراي طبيعت، درست است يا نادرست است؛ اما مي دانم اين صحبت ها چقدر دست مايه تبليغ منفي و تفسير و اين ها نزد كساني شده كه با اساس اين انقلاب مخالفند.
آن هايي كه دستشان از سرنوشت ما كوتاه شده، دنبال يك بهانه هايي مي گردند. ما چه احتياجي داريم كه شخصيت مقام معظم رهبري را با اين گونه نقل قول ها معرفي كنيم؟
اصلا احتياجي نيست. رهبري در هر صحبتي كه مي كنند، استدلال مي كنند، توضيح مي دهند. آن قدر براي بيان عظمت مقام معظم رهبري، سرمايه هاي فكري و عقلي از سخنان خود ايشان داريم كه احتياجي به اين نقل قول ها نيست كه اسباب حرف و سخن بشود. ما چهره فكري و عقلاني رهبري را به جامعه معرفي بكنيم.
ما به سيره پيامبر مراجعه كنيم. آيا پيامبر اين طور حكومت مي كردند؟ شنيده ايد وقتي ابراهيم پسر سه ساله عزيز و دردانه پيامبر از دنيا رفت، چقدر پيامبر اندوهگين بود. اين عبارت " اولادنا اكبادنا " مربوط به همان حادثه است. گريان بود پيامبر. همه مي آمدند تسليت مي گفتند. درست در همين زمان، خورشيد گرفت. كسوفي اتفاق افتاد. مردم كه طبعشان با خرافه پردازي سازگار بود و اسطوره سازي، گفتند عجب مصيبتي، آسمان هم سياه پوشيد، خورشيد هم سيه پوش شد. حرف هايي كه براي شاعران عيب نيست ولي يك متفكر مي گويد: مرز اين حرف ها كجاست؟
آمدند پيش پيامبر. پيامبر احساس خطر كرد. همه را به مسجد احضار كرد. فراخوان داد به تعبير ما. بعد بر فراز منبر فرمود: مردم بدانيد ماه و خورشيد نه به مرگ كسي مي گيرند، نه به تولد كسي.
اين ها دو آيه دو نشانه از آيات الهي اند. هر وقت ماه و خورشيد گرفت، شما خدا را سجده كنيد. خدا را به بزرگي ياد كنيد.
خب پيامبر مي توانست بگويد: بله خيلي ممنونم از اين توجه شما كه متوجه شديد كه مثلا اين مصيبت چقدر سنگين است.
اين طور سعي مي كرد پيامبر مرزها را جدا كند.
امام راحل ما، چه كسي در عرفان از او مسلط تر بود؟ موافق و مخالف انقلاب امام، معترف بوده و هستند كه امام در زمان خودش بزرگترين مدرس عرفان ابن عربي در جهان بوده است؛ اما اين امامي كه در سال هاي جواني كتاب هاي عرفان مي نوشته، در اداره كشور، در انقلاب چه وقتي با مردم سخن مي گفت، يا با مسئولان سخن مي گفت، سخن از امور ماورايي به ميان مي آورد؟
وقتي فرماندهان جنگي مي رفتند خدمت ايشان، ايشان از آن ها واقعيت ها را سوال مي كردند. اين جا چقدر نيرو داريد؟ چقدر عقبه پيش بيني كرده ايد؟ به چه دليل مي خواهيد اين كار را بكنيد؟
اين طور نبود كه امام چون حتي چشم به آن عالم هم باز شده بود، ولي آن مسائل را خلط بكند با اين مسائل. رهبري هم همين طور. رهبري براي ما نسخه مطابق اصل امام است. ما كجا ديديم رهبري با جوان ها، با مسئولين در مسائل اقتصادي، در اداره كشور، سخن از امور ماورايي و مغيبات به ميان بياورند؟
ايشان از همه مي خواهند فكر كنند، كار كارشناسي كنند، استدلال كنند.
* آفات حاكم شدن گفتمان ماورايي بر اداره جامعه
----------------------------------------------------------
عرض بنده اين است: بايد مراقب باشيم اين گفتمان، گفتمان مسلط بر جمهوري اسلامي در مسائل اجتماعي نشود. اين امور مهم است. اصلي است. اساسي است اما جا دارد. اندازه دارد. اين گفتمان، اين شيوه اگر رواج پيدا كند، چه معايبي دارد؟
اول اين كه راه را براي شيادان و دروغ پردازان باز مي كند. ما مي دانيم حداقل در برابر، در كنار هر يك نفري كه به حقيقت دستي به جايي دارد و چشمي به جايي باز كرده، ده نفر مدعي دروغين وجود دارد.
ببينيد در جامعه چه خبر است! رمال و نمي دانم غيب گو و اينهايي كه دكان باز كرده اند، روز به روز هم بيشتر مي شوند، برويد ببينيد وزارت اطلاعات با چه مشكلي در مواجهه با اين علف هاي هرز روبروست.
ما اگر اين كارها را ترويج كنيم، آن وقت اين دكان رمال ها و شيادان و دروغ پردازان رونق مي گيرد.
عيب دوم اين است كه راه بر تفكر عقلي بسته مي شود؛ يعني وقتي يك كسي مي آيد و يك جوري حرف مي زند كه انگار از عالم غيب به او الهام شده كه اين كار را بكن، ديگر هر كسي يك نقدي داشته باشد، يك انتقادي داشته باشد، يك فكري داشته باشد، بايد دهانش را ببندد. اين جوري نمي شود كشور را اداره كرد؛ يعني اگر يك نفر بگويد من از عالم غيب براي شما يك مطلبي را آورده ام، ديگر كي جرأت مي كند كه بگويد آقا اين ممكن است اينجايش مشكل داشته باشد.
اشكال سوم اين است كه مردم خيلي از مسائل در ذهنشان پديد مي آيد. مردم مي گويند اگر قرار است كه مشكلات امروز ما را خدا بي واسطه يا امام زمان از يك عالم ديگري حل بكند، چرا در تاريخ اسلام، در حادثه كربلا، در قضيه اميرالمومنين، در زمان خود پيغمبر، چرا اين اتفاقات نيفتاد.
اين ها مسئله مي شود براي مردم. شبهات ايجاد مي شود. ما كه از اميرالمومنين دسترسي مان به عالم غيب بيشتر نيست. آن ها صاحب ولايت تكويني بودند. خب اميرالمومنين بيست و پنج سال خانه نشين بود، نمي توانست از اين امور استفاده بكند؟ پيغمبر از آن دنيا نمي توانست دخل و تصرف در اين دنيا بكند؟ حساب مسائل اجتماعي جداست.
اشكال بعدي اين است كه اگر ما شكست بخوريم، اگر ما خطا كنيم، آن وقت آن خطاها به پاي دين نوشته مي شود يا نه؟ يعني يك مردمي كه يك اعتقاد راسخي دارند، بعدا ممكن نيست كه از مشاهده ناكامي ها و شكست ها و اشتباه هاي ما، اعتقادشان به اصل دين كم بشود؟
اين ها اشكالات كار است. اين است كه من عرض مي كنم ما بايد اندازه نگه بداريم. ما بايد حد نگه بداريم. حساب اين امور را در جاي خودش بايد نگه بداريم.
مطهري اگر بود ما را به تفكر عقلاني فرا مي خواند و تشويق مي كرد. به روح پاك او سلام و درود مي فرستيم، چنان كه به روح استاد او، امام راحل، سلام و درود مي فرستيم و چنان كه به مقام معظم رهبري اداي احترام مي كنيم كه ادامه دهنده راه آن بزرگان و پرچم دار اعتقاد درست اسلامي در زمانه ما هستند.
نثار روح امام راحل و شهيدان بزرگ اسلام، شهيدان جنگ تحميلي و انقلاب اسلامي، استاد شهيد مطهري، صلواتي ختم كنيد.
* متن سخنراني دكتر حداد عادل در همايش حكمت مطهر- ارديبهشت 1390