سردرگمي برخي از حكام منطقه به مرحله اي رسيده است كه نظاميان سعودي اكنون با روش هاي مشابه رژيم صهيونيستي در حال قلع و قمع مردم مسلمان بحرين مي باشند. آنان در عمل حاكميت بحرين را ناديده انگاشته و در اين كشور داراي اكثريت شيعي به تاخت و تاز پرداختهاند.
اول- بيداري اسلامي ملت ها: نمونه و مصاديق آن را در تمركز حركت هاي اسلامي در نمازهاي جمعه، معارضه اسلامي و مخالفت مردم با نظام هاي استكباري و ديكتاتوري مي توان يافت.
دوم- حضور جوانان در مركزيت، موج آزاديخواهانه و شعائر اسلامي
سوم- حضور زنان محجبه و مسلمان عرب، در حالي كه در بسياري از كشورهاي منطقه نقش اجتماعي- سياسي زنان به شدت محدود بوده است.
چهارم- بهره برداري معارضه اسلامي از موج تحولات در راستاي ارتقاي دموكراسي، اسلام خواهي و معيشت جوامع.
تحولات مزبور منجر به شكل گيري پارادايم جديدي در خاورميانه خواهد شد كه از هم اينك نشانه هاي آن آشكار شده است.
2- مارتين اينديك سفير سابق آمريكا در تل آويو و طراح استراتژي مهار دوگانه آمريكا در مورد جمهوري اسلامي ايران و عراق، طي مقاله اي در نيويورك تايمز مي نويسد:
اول- شرايط حكومت عربستان سعودي بحراني است. همسايگان اين كشور شامل يمن، بحرين و اردن با خيزش جدي مردمي روبه رو هستند. حسني مبارك، متحد سعودي سقوط كرده است و در عراق نيز حكومتي دموكراتيك و داراي اكثريت شيعي حاكم است.
دوم- اوباما براي حفظ تعادل قيمت نفت چاره اي انديشيده كه مشتمل بر حمايت از حكومت آل سعود و ناديده گرفتن سركوب شيعيان در عربستان سعودي و بحرين مي باشد، يعني اين كشور را از اجراي حقوق بين الملل مستثني كرده است. اما نه اين روش اوباما و نه اختصاص يكصد ميليارددلار ملك عبدالله سعودي براي ايجاد اشتغال مشكل را حل نخواهد كرد.
سوم- ما بايد بپذيريم كه حركت مردم در خاورميانه متوقف نخواهد شد، لذا در حوزه خليج فارس، سهيم كردن مردم در قدرت سياسي و تبديل حكومت هاي پادشاهي و خانداني به "پادشاهي مشروطه " مي تواند راهكار مناسب تري باشد.
3- مشكل اساسي سياسيون و استراتژيست هاي عرب و غرب در حوزه روابط بين الملل و در قبال تحولات منطقه اين است كه:
الف- نظام سلطه و حكومت هاي محلي فاقد درك صحيحي از تحولات و خيزش اسلامي منطقه هستند.
ب- آمريكا و غرب طي دهه هاي گذشته "حاكمان عرب " را بيش از اندازه ديدند، اما "مردم " را مطلقا "نديدند " در نتيجه فاقد درك جامعه شناختي از منطقه تمدني- اسلامي خاورميانه مي باشند و نمي توانند تئوري مناسبي را براي رفتار كنوني مردم ارائه كنند.
4- سردرگمي برخي از حكام منطقه به مرحله اي رسيده است كه نظاميان سعودي اكنون با روش هاي مشابه رژيم صهيونيستي در حال قلع و قمع مردم مسلمان بحرين مي باشند. آنان در عمل حاكميت بحرين را ناديده انگاشته و در اين كشور داراي اكثريت شيعي به تاخت و تاز پرداخته اند. آمريكا و انگليس نيز عملا با وضعيت موجود همراهي كرده اند. اكنون مردم بحرين توسط شوراي نظامي متشكل از مقامات نظامي و امنيتي سعودي، امارات و بحرين و مشاوران آمريكايي و انگليسي سركوب مي شوند. اخراج دسته جمعي معترضان از كار، يورش شبانه به منازل شيعيان، دستگيري، شكنجه هاي نامتعارف و منجر به قتل، تفتيش عقايد، كشتار شيعيان با گلوله مستقيم و در زندان ها، هتك حرمت اماكن مقدس ديني و تخريب كامل مساجد، تجاوز به برخي زنان و دختران معترض از جمله اقدامات كميته نظامي مزبور مي باشد. اين رفتارها آن قدر خشن و مستبدانه است كه حتي روزنامه نيويورك تايمز در هفته گذشته مي نويسد: "وضعيت آن قدر وخيم شده كه بخشي از گروه هاي مخالف كه قبلا نظر مساعدي نسبت به اصلاحات داشتند، اكنون با پيوستن به ديگر گروه هاي مخالف كه قبلا نظر مساعدي نسبت به اصلاحات داشتند، اكنون با پيوستن به ديگر گروه ها درصدد مسلح شدن برآمده اند. "
5- علي رغم رفتار متعارض آمريكا و انگليس در تحولات خاورميانه و سركوب هاي خشن در منطقه خاورميانه و از جمله يمن، ليبي و بحرين، "مردم " با استمداد از اعتقادات اسلامي و آزاديخواهانه، حركت رو به جلوي خود را ادامه مي دهند. در بحرين نيز به دور از شعارهاي ساختگي فرقه اي و ادعاي درگيري شيعه و سني، مردم مطالبات مسالمت آميز خود را فعالانه پيگيري مي كنند و آل خليفه بايد براي اعاده مشروعيت از دست رفته خود كه در اثر هجوم اشغالگرانه در اين كشور حاصل شده است چاره اي فوري بينديشد و "استقلال از دست رفته بحرين " را در توجه جدي به مطالبات مسالمت آميز مردم بازيابد. زيرا پارادايم جديد مبتني برخواست و اراده ملل عرب در حال تثبيت بوده و فردا خيلي دير است؟!
نويسنده : حسين اميرعبداللهيان