نخیله وعدگاه شیعیان برای آغاز قیام بود. شیعیان کوفه، بصره و مداین می دانستند که قیام در روز اول ربیع الاول سال 65 ه. شروع خواهد شد. روز نخست ربیع الاول فرا رسید. سلیمان بن صرد به فراخوانی نیروها پرداخت. سپاه سواره نظام توابین دربازارهای کوفه مانور دادند و باشعارهای «یا لثارات الحسین!» مردم را به شرکت در قیام فراخواندند. مردم برای پیروزی آن ها دعا کردند. توابین از شهر خارج شدند و به سمت نخیله حرکت کردند. نخیله منطقه ای در نزدیکی کوفه بود که همواره اردوگاه نظامی جنگجویان بود. نخیله در مسیر شام قرار داشت. انتخاب نخیله به عنوان مرکز گردهم آیی توابین و وعده گاه شیعیانی که از تمام عراق آمده بودند تا به جنگ قاتلان امام حسین(ع) بپردازند، مشخص می کردکه هدف اصلی مبارزان، دمشق است. توابین با بدرقه ی مردم کوفه، شبانه به سمت نخیله حرکت کردند. سپاه توابین تا روز آخر نبرد، همواره شبانه حرکت می کرد. علت این حرکت رامی توان گرمای سوزان روزهای عراق و یا ترس از خبرچینان و جاسوسان شام دانست. نخیله مملو از جمعیت شیعیان انتقامجو بود. توابین در منطقه ی نخیله که از نظر سوق الجیشی برای تمرینات نظامی، تهیه تدارکات و استراحت نظامیان مناسب بود، اردو زدند و درکنار برکه ها به آماده ساختن خود برای جنگ پرداختند. سلیمان بن صرد دستور آماده باش داد. نیروها به صف ایستادندتا سلیمان بن صرد از آن ها سان ببیند. فرماندهان توابین به نظاره ایستاده بودند و توابین رو به روی آن ها رژه رفتند. سلیمان بن صرد از این که همه ی افرادی که برای قیام ثبت نام کرده بودند، نیامده بودند، ناراحت بود. چند نفر سواره نظام از سوی فرماندهی قیام توابین به کوفه رفتند تا بازماندگان فراخوانی را به نخیله بخوانند. سواران توابین در مسجد اعظم، میان طایفه ها و هرکجا که جمعیت موج می زد،رفتند و با شعار «یالثارات الحسین!» مردم را به نخیله فراخواندند. سواران در تمام مدت شب در کوچه ها و خیابانهای شهربزرگ کوفه فریاد «یالثارات الحسین!» سردادند. و آن ها را به پیوستن به توابین تشویق کردند. یکی از شعارهایی که سواران درکوچه ها و خیابانهای کوفه سر می دادند، این بود: «آنان که خواهان بهشت، رضایت خداوند و توبه هستند، و از یاری نکردن امام حسین(ع)پشیمانند، در نخیله به سلیمان بن صرد بپیوندند.» نخیله شب را به صبح نبرده بود که بسیاری از توابین که نتوانسته بودند به نخیله بیایند، خود را به آنجا رساندند. تبلیغات سواران توابین بسیار مؤثر بود. افرادی که آن شب کوفه را به سوی نخیله ترک کردند، برابر با افرادی بود که در نخیله گرد آمده بودند. سلیمان بن صرد، صبح دوم ربیع الاول، باردیگر از توابین سان دید. هنوز شمار آنان کم بود. سلیمان بن صرد درحالی که به اجتماع بزرگ نخیله نگاه می کرد گفت: سبحان الله! از16 هزار نفرکه اسم نویسی کرده بودند، تنها 4 هزار نفر آمده اند! حمید بن مسلم به سلیمان بن صرد گفت: سوگند به خدا! مختار ثقفی شیعیان را از ملحق شدن به ما باز داشته است. حدود 2 هزار نفر از یاران ما به او ملحق شده اند. سلیمان بن صرد با اندوه و خشم فراوان گفت: فرضا که دو هزار نفر از ما جدا شده، به او پیوستند، چرا10 هزار نفر دیگر نیامدند؟ آیا اینان ایمان ندارند؟! آیا ازخدا نمی ترسند؟! آیا خداوند را فراموش کردند؟! آیا پیمانی که باما بستند تا با قاتلان امام حسین(ع)جهاد کنند، را از یادبرده اند؟! سپاه توابین سه روز در نخیله ماند تا افرادی که امید می رفت به آن ها ملحق شوند، به نخیله بیایند. در این مدت، سواران دیگری از نخیله به کوفه رفت و بار دیگر شیعیان را به خونخواهی امام حسین(ع)فرا خواندند. هزار نفر به توابین افزوده شد. اینک 5هزار نفر در نخیله گردآمده بودند. سلیمان بن صرد در اندوه بی پیمانی و بی وفایی کوفیان به سر می برد. کوفیان همواره سست اراده و پیمان شکن بودند. کوفیان بارها پیمانهای خویش را باحضرت علی(ع)، امام حسن و امام حسین علیهما السلام شکستند و اینک پیمانی دیگر را زیر پا نهادند. شیعیان بصره و مداین نیز که قول شرکت در قیام رابه سلیمان بن صرد داده بودند، نیامده بودند. سلیمان بن صرد از آمدن آن هامایوس شده بود. کوفیان نیز که دیگر امیدی به آن ها نبود. فرمانده ی قیام توابین تصمیم می گیرد قبل از خروج از نخیله، برای نیروها سخنرانی کند و اهداف قیام را برای آن ها بازگو کند تااگر افرادی به نیت های دیگری آمده باشند، آنجا را ترک کنند. سلیمان در سخنرانی نخیله، در اجتماع 5 هزار نفری توابین گفت: ای مردم! هرکه با قصد قربت به خدا و برای ثواب اخروی به این جا آمده، جزو ماست و ماهم از او هستیم و خداوند او را درزندگانی و مرگ، مورد رحمت خویش قرار دهد. هرکه خواهان دنیاو... است، به خدا سوگند! ما به سوی غنیمت نمی رویم، جز رضایت خداوند.... طلا، نقره، خز و دیبا همراه ما نیست. تنها شمشیرهابردوش و نیزه ها به دست را همراه می بریم. توشه ای به اندازه ی رسیدن به محل نبرد هم همراه خود می بریم. هرکسی قصدی دیگر دارد،همراه ما نیاید. سپاه توابین آماده ی حرکت از نخیله بود که پیکی از سوی فرماندار کوفه به نخیله آمد. فرماندار کوفه خواستار دیدار باسلیمان بن صرد شده بود. سلیمان پذیرفت تا قبل از حرکت، بافرماندار دیداری داشته باشد. رفاعه بن شداد که از رهبران قیام توابین و از مشاوران سلیمان بن صرد خزاعی بود به دستور سلیمان به توابین آرایش نظامی داد تا هنگام دیدار فرماندار از نخیله،آن ها در صفوف منظم و منسجم قرار بگیرند. فرماندار کوفه به نخیله آمد و با فرماندهان قیام توابین به گفتگو پرداخت. عبدالله بن یزید فرماندار کوفه به آن ها پیشنهاد کرد که قیام رابه عقب بیاندازند. نظر فرماندار کوفه این بود که مدتی صبرکنندتا نیروهای بیشتری جمع شوند، سپس فرماندار کوفه نیز از آنان پشتیبانی نظامی خواهد کرد. به نظر می رسد که فرماندار کوفه امکانات نظامی زیادی نداشت ونیروهای نظامی مستقر درکوفه نیز زیاد نبود، بنابراین احتمال می رود که طراح به عقب افتادن قیام، عبدالله بن زبیر باشد، نه فرماندار کوفه. احتمال دیگر این است که مختار ثقفی پیشنهاددهنده ی اصلی باشد، زیرا مختار نتوانسته بود بیش از دوهزار نفراز توابین را با خود همراه سازد. احتمال نخست قوی تر است. ابن زبیر می خواست برای مبارزه با دشمن مشترک با توابین همکاری نماید، زیرا دشمن اصلی ابن زبیر و توابین، حکومت اموی بود. سلیمان بن صرد به فرماندار گفت: ما به خدا تکیه داریم و درراه خدا هستیم... ان شاءالله به سوی شام حرکت خواهیم کرد. فرماندار به رهبران قیام توابین پیشنهاد کرد که در صورت تاخیر قیام، مالیات منطقه ی «جوخی » را به آن ها خواهد داد. اما توابین بازهم پیشنهاد او را ردکردند. علت اصلی نپذیرفتن پیشنهاد فرماندار را می توان در تفاوت دوجریان فکری آن عصر دانست که باهم معارض بودند. توابین طرفداراسلام ناب محمدی، یعنی شیعه بودند و زبیری ها طرفدار اسلام بدون ولایت و امامت. رد شدن پیشنهاد همکاری بین توابین و زبیری ها دلیل براین است که خط فکری نهضت توابین، کاملا شیعی بود و در این راه، حتی به خاطر بهره جستن از امکانات نظامی و مالی و حتی پیروزی بردشمنان اهل بیت: و کشتن قاتلان امام حسین(ع)حاضر علیهم السلام بودندبا دشمنان دیگر اهل بیت همکاری نمایند. برخی از فرماندهان قیام و بسیاری از توابین در زمره ی جنگجویان سپاه امام علی(ع)در نبرد با زبیر بودند، بنابراین عمق کینه ی آنان نسبت به زبیر و خاندان او هویدا بود. سابقه ی درخشان فرماندهان قیام و بسیاری دیگر از نیروهانشانگر این بود که آن ها در حیات سیاسی گذشته خویش نیز نشان داده بودند که از لحاظ فکری پیرو مکتب ائمه: بودند، گرچه بارهادر مقام عمل سست اراده بودند. گروهی از توابین نزد سلیمان بن صرد آمدند و به سرزنش شیعیان بصره و مداین که قول شرکت در قیام را داده بودند، پرداختند. سلیمان بن صرد به آن ها گفت: ملامت آن ها زود است... شاید اگر ازحرکت ما به سوی شام با خبر شوند، آن ها نیز به ما ملحق شوند. من احتمال می دهم که آن ها به خاطر نداشتن آذوقه، به اینجانیامده اند. شاید در حال جمع آوری اسلحه و تهیه ی امکانات سفر ونبرد هستند. ان شاءالله پس از آن، با شتاب به سوی ما خواهندآمد. سلیمان بن صرد از ابتدای قیام توابین مصمم بود که هدف اصلی قیام را شام قرار دهد اما برخی از توابین با این نظر موافق نبودند. بسیاری از قاتلان امام حسین(ع) از جمله: عمربن سعد ودیگر فرماندهان لشگر یزید در روزعاشورا، در کوفه می زیستند. جای تعجب این بود که آن ها از ترس انتقام توابین، به دارالاماره(فرمانداری) پناهنده شده بودند و با این حال،فرماندار کوفه پیشنهاد همکاری باتوابین را ارائه می دهد. بسیاری از فرماندهان قبیله ها و بزرگان محله های کوفه نیز جزو فرماندهان نظامی لشگر یزید در سال 61 ه . بودند و در شهادت امام حسین(ع)و یارانش سهیم بودند. سلیمان بن صرد براین باور بود که عامل اصلی در حادثه ی کربلا،عبیدالله بن زیاد بود که پس از مرگ یزید، از بصره گریخت و به دربار مروان در شام رفت. سلیمان بن صرد در برابر درخواست شماری از توابین که خواستار بازگشت به کوفه و شروع قیام از آن جابودند، گفت: کسی که یارشما(امام حسین(ع » را کشت و لشگرها سوی اوفرستاد... این فاسق...، عبیدالله بن زیاد است. اکنون با نام خدا، به سوی دشمنان حرکت کنید. اگر با یاری خدا بر او پیروزشدیم، امیدواریم دشمنان دیگر و قاتلان دیگر امام حسین(ع) که نیروی کمتری دارند، والان در شهر هستند، تسلیم شوند و همه ی افرادی که در قتل امام حسین(ع)شرکت داشتند را بکشیم. اگر هم به شهادت رسیدیم که به وظیفه ی خود که جنگ با فاسقان است، عمل کرده اید. عبیدالله بن زیاد درسال 61 ه . فرماندارکوفه بود. اوتوانسته بود با اجرای جنگ روانی، مردم را از حمایت مسلم بن عقیل منصرف سازد. او با شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه،لرزه براندام کوفیان انداخته بود. جنگ روانی او بر قریب الوقوع بودن ورود لشگر یزید به کوفه، عامل اصلی پراکنده شدن مردم ازپشتیبانی مسلم بن عقیل شده بود. عبیدالله بن زیاد باتطمیع وتهدید اشراف و سران قبایل کوفه توانست نه تنهامردم کوفه را ازبیعت با امام حسین(ع)منصرف سازد، بلکه از خود آن ها لشگری فراهم ساخته، به کربلا آورده و در قتل امام حسین(ع)شرکت دهد. بنابراین، او پس از یزید، عامل اصلی در به شهادت رساندن امام حسین(ع)و یارانش بود. سلیمان بن صرد خزاعی در آخرین سخنرانی درنخیله گفت: ای مردم! خداوند آگاه است که نیت شما برای پیوستن به ماچیست...؟ بازرگان آخرت سوی آن می شتابد و در طلب آن می کوشد. آن را به هیچ چیز نمی فروشد و پیوسته در قیام، قعود، رکوع و سجوداست... در این سفر، در دل شب بسیار نماز بخوانید. درهرکار و باهرکارخیری که در توان شماست، به خدا تقرب بجویید تا با این دشمن ستمکار، منحرف و... جنگ کنید. شما در پیشگاه خدا، وسیله ای ندارید که ثواب آن از جهاد و نماز بزرگ تر باشد که جهاد گل سرسبد اعمال است. خداوند ما و شما را در شمار بندگان صالح جهادگر خود قرار بدهد تا در سختی ها صابر باشیم. امشب از این جاحرکت می کنیم. ان شاءالله. سپاه توابین شامگاه جمعه، پنجم ربیع الاخر 65 ه.، از نخیله به سوی دمشق حرکت کردند. آن ها از بیابانهای ساحل فرات گذشتند ودر «اقساس مالک » اردو زدند. سلیمان بن صرد از نیروها سان دید. هزار نفر در بین راه به عقب برگشته بودند. سلیمان بن صردگفت: دوست نداشتم آن ها که برگشتند، همراه شما باشند. آن ها اگرهمراه شما بودند، جز گرفتاری چیزی نصیب ما نمی شد. خداوند دوست نداشت آن ها در این سفر همراه باشند و آنان را از ادامه ی سفرباز داشت. توابین پس از استراحت در اقساس مالک، شبانه به سوی دمشق حرکت کردند و صبحگاه به کربلا رسیدند. توابین وقتی به کربلا رسیدند،از اسب ها پیاده شدند و خود را به قبر حسین(ع)رساندند و به شدت گریستند. برخی از شیعیان، خود را از اسب به زمین می انداختند وناله می زدند و شیون و زاری می کردند. آن ها از این که امام حسین(ع) را درکربلا یاری نکرده بودند، پشیمان بودند. گناه بزرگ آن ها در دعوت از امام حسین(ع)و تنها گذاشتن آن حضرت، گناهی بس بزرگ بود. توابین یک شبانه روز در کنار قبر امام حسین(ع)گریه وزاری کردند و از بی وفایی خود توبه کردند و با روح آن حضرت پیمان بستند که تا آخرین قطره ی خون، با قاتلان آن حضرت جهادکنند. سلیمان بن صرد در کنار مزار سالار شهیدان کربلا گفت: خداوندا! حسین شهید، پسر شهید... را قرین رحمت قراربده. خداوندا! شاهد باش که ما بر دین و راه آن ها و دشمن قاتلان ودوست دوستانشان هستیم. زیارت قبر امام حسین(ع)موجب شد تا کینه ی توابین نسبت به قاتلان امام حسین(ع) بیشتر شود و آن ها در تصمیم خود بر انتقام از قاتلان آن حضرت مصمم تر شوند. سپاه توابین به دستور سلیمان بن صرد آماده ی حرکت از کربلا به سوی شام شد. تمام شیعیان قبل از خروج از کربلا، بر سر قبر امام حسین(ع)گرد می آمدند و بر او رحمت می فرستادند. گفته شده است که ازدحامی که در کنار قبر آن حضرت به وجود آمده بود، بیشتر ازازدحام برحجرالاسود بود. وداع جانسوز توابین با امام حسین(ع)با دعای آنان از خداوندبرای طلب پیروزی همراه بود. توابین در کنار قبر امام حسین(ع)باچشمانی گریان از خداوند می خواستند که گناه بزرگ آن ها را ببخشدو شهادت را نصیبشان گرداند. سلیمان نیز در کنار قبر آن حضرت گفت: حمد خدایی را که اگر خواسته بود، به ما نیز افتخار شهادت همراه حسین(ع)نصیب می کرد. خداوندا! اکنون که ما را از شهادت درکنار آن حضرت محروم داشتی، از شهید شدن پس از او محروم مدار.الف- قرارگاه نخیله
ب- پیشنهاد فرماندار کوفه
ج- دو نظر در مسیر نبرد
د- بازرگانان آخرت
ه - درکربلا
به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .