امام حسین (ع) در مرحله ی نخست حرکت، از مکه تا ثعلبیه و قبل از شنیدن خبر شهادت سفیرانش عبدالله بن یقطر و مسلم بن عقیل در مسیر راه با متنفذین و نخبگان مؤثر و قدرتمند مذاکره می کرد و آنها را تشویق می نمود که به نهضت بپیوندند، امّا از ثعلبیه به بعد، که خطر جدّی تر شد و ادامه ی راه، نیروهای تزکیه شده و آبدیده را طلب می کرد، می کوشید که با برداشتن بیعت خود از عهده ی همراهان و نشان دادن مهالک خطر و به تصویر کشاندن سیمای خونین راه بی برگشت، آنها را در بازگشت به خانه و کاشانه ی خود آزاد گذارد. آری! از مکّه تا ثعلبیه، سلسله جنبان کاروان شهیدان، عقل بود و از ثعلبیه به بعد، عقل جای خود را به عشق داده بود و: عشق ز اوّل سرکش و خونی بود تا گریز دهر که بیرونی بود آخرین اعلام فرصت و اتمام حجّت امام، عصر تاسوعا بود. امام پس از متقاعد ساختن مهاجمین اموی به سرکردگی عمربن سعد و به تعویق انداختن وقوع جنگ به مدّت یک شب، نیروهای کاروان را فرا خواند و طیّ نطقی بلیغ آنها را تشویق به فرار نمود. یاران آبدیده و استوار، همه، مجدّدا اعلام همبستگی و ارادت کردند و نه یک جان، بلکه هفتاد جان را در قبال یک لحظه تنفّس امام، هدیّه ای ناچیز شمردند. گر نثار قدم یار گرامی نکنم گوهر جان به چه کار دگرم باز آید آری! همه، اظهار ارادت و پاکبازی کردند الاّ دو نفر که دغدغه ی آنان و نگرانی ناشی از جان و خان و مان تارهای ارادت آنها را می جوید. در انبار ایمان و ارادت آنها، موش تردید لانه کرده بود و زبان حال آنها چنین بود. به قول مولوی: ما در این انبار گندم می کنیم گندم جمع آمده گم می کنیم گر نه موشی دزد انباریّ ماست گندم اعمال چل ساله کجاست این دو، عبدالله بن نضر و ضحاک بن عبدالله مشرقی بودند. از پایان خطابه های پیشوا و تجدید ارادت های سیمرغ های قاف نشین، نزد امام (ع) آمدند و از بدهکاری ها و عیالواری های خود سخن گفتند و از امام رخصت بازگشت گرفتند. امام به آنها اجازه ی بازگشت داد، عبدالله بن نضر، بی درنگ، پشت به جبهه ی عاشقان گذاشت و پشت سرخود را نگاه هم نکرد و از آن پس دیگر هیچ خبری از او نشد. اما ضحاک بن عبدالله، هنوز سایه روشنی از عشق، در قلبش می درخشید، لذا به امام قول داد که تا قبل از شهادت آخرین نفر از یاران با دشمنان بجنگد و بعد از آن وقتی که دید دیگر دفاع او سودی برای امام ندارد، جبهه ی نبرد را ترک کند و به خانه و کاشانه ی خود برگردد. امام از باب آیه ی کریمه ی «لا یکلف الله نفسا الاّ وسعها» این مقدار را هم از او پذیرفتند و برای او دعا کردند. ضحاک بن عبدالله، بعد از عاشورا از راویان این حماسه ی تاریخی در آمد و از آنجا که روایاتش، ثمره ی مشاهدات و ارتباط مستقیم او با واقعه بود، از طرف عاشورا شناسان، معتبر و موثق تشخیص داده شده است.
... برخورد با عناصر مردّد و چهره های آسیب پذیر
به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .