به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

انتخاب افراد مؤمن، مصمّم و مقاوم به عنوان سفیر

امام حسین (ع) می دانستند که یکی از ابزارهای راهبردی دشمن در خنثی نمودن نهضت، به دست آوردن اطلاعات مفید از موقعیت رده های تأثیرگذار نهضت و شناسایی مرتبطین کلیدی نهضت است، تا از این طریق فرآیند تبادل اطلاعات بین امام و مرتبطین، مخدوش گشته، زنجیره ی ارتباطی نیروها کور گردد. از این رو حلقه های واسط نهضت، یعنی سفرا و پیک های اطلاعاتی را، از میان نیروهایی برمی گزید که علاوه بر ایمان راسخ به آرمان های امام و توان مقاومت در مقابل مضایق (و شکنجه های دوران اسارت در صورت دستگیر شدن)، با بهره گیری از کیاست مکتبی، فرصت های سوخته را بازسازی کنند و روشنگر افکار عمومی باشند. انتخاب سفیران سرفراز: شهید قیس بن مسهّر صیداوی و شهید عبداللَّه بن یقطر در سِمتِ رابطین تبادل اطلاعات نهضت بین امام و شیعیان کوفه، در همین راستا بوده است، مرحوم سماوی، مؤلف اثر ارزشمند «ابصار العین فی انصار الحسین» در معرفی شهید قیس بن مسهّر با انعکاس گوشه هایی از محاکمه ی قیس بن مسهّر در بیدادگاه ابن زیاد، تصویری از کیاست مکتبی این سفیر آگاه را در استفاده از فرصت های نیمه سوخته بیان می نماید. (1)

ابن زیاد پس از دستگیری قیس بن مسهّر، خطاب به این مجاهد می گوید:

- نامه ی حسین را چه کار کردی؟

- آن را پاره کردم.

- حسین نامه را برای چه کسانی نوشته بود؟

- نمی دانم.

سپس ابن زیاد می گوید:

- اگر از محتوای نامه به من خبر نمی دهی، پس به منبر برو و حسین را دشنام ده.

قیس بالای منبر می رود. او تصمیم گرفته است تا از فرصت به دست آمده، برای اطلاع رسانی به نفع نهضت، حداکثر استفاده را بنماید و مردم را از حرکت امام آگاه کند، پس روی به مردم می کند و می گوید:

- ای مردم! حسین فرزند علی (ع) بهترین بندگان خداست. او فرزند فاطمه (س) و رسول خداست و من فرستاده ی او به سوی شما هستم. من در محل حاجز از او جدا شده و به سوی شما آمده ام.

سپس، ابن زیاد را لعنت کرد و به امیرالمؤمنین علی (ع) صلوات فرستاد.

ابن زیاد از شدت خشم دستور داد تا آن مجاهد آگاه و جان بر کف را از بام قصر به زمین افکندند و بدین ترتیب دومین سفیر سینه سرخ حسین (ع) نیز به شهادت رسید.

اطلاع رسانی قیس بن مسهر از فراز منبر، که مردم را از مسیر حرکت امام، با خبر ساخته بود به سرعت در جامعه ی کوفه انعکاس یافت. از زمان سرکوب جنبش مسلحانه ی مردم کوفه به رهبری مسلم بن عقیل (ع) عده ای از مجاهدین، زندگی مخفیانه داشتند تا به دام مأموران حکومتی یزید نیفتند. آگاهی آنها از مسیر حرکت امام حسین (ع) موجب شد تا علی رغم حکومت نظامی حاکم بر کوفه، با بهره گیری از کیاست مکتبی و تجارب جهادی، ره کوره های خطر را درنوردیده و خود را در دشت های بین مدینه و عراق به حسین (ع) برسانند. چنان که، نافع بن هلال بجلی، فرمانده یگان تیرانداز سپاه امام حسین (ع) در روز عاشورا، اسب خود را به همرزم دیگر خود عمرو بن خالد صیداوی سپرد و خود، پیاده از روی نشانه هایی که قیس بن مسهر داده بود، به سوی حسین (ع) حرکت کرد و نرسیده به منطقه ی دو حُسم (محل تلاقی سپاه امام با سپاه حرّ) به کاروان امام رسید. متعاقب آن، عمرو بن خالد صیداوی نیز در حالی که اسب همرزم خود نافع را یدک می کشید، همراه با چند رزمنده ی دیگر در محل عذیب هجانات، به کاروان امام پیوست.

بر خورد با عناصر مردّد و چهره های آسیب پذیر

شفاف سازی جبهه ی نبرد و آزاد سازی تشکیلات نهضت از عناصر مردد و آسیب پذیر، یکی دیگر از خلاقیت های مدیریتی امام بود. امام، می دانست که در یک تشکیلات آرمان خواه و مکتبی، عناصر تشکیلات باید مانند حلقه های زنجیر به هم متصل باشند. نیروهای آبدیده در آزمون شرف و افتخار باید سربلند بیرون آمده، با الهام از »ان الحیاة العقیدة و الجهاد« مصلحت مکتب و منویّات پیشوا را بر مال و جان خود مقدم بدانند. حضور نیروهای مردد و نااستوار به انگیزه های مختلف، از جمله مال، مقام، افتخار، اشتهار و ... در تشکیلات مکتبی، مقدّرات نهضت را دست خوش آسیب جدّی ساخته، توان انقلابی نهضت را از درون متلاشی می کند. از یاد نباید برد که حضور نیروهای ناخالصی مانند اشعث بن قیس، چگونه جبهه ی یاران امام علی (ع) را به شدت دچار انفعال کرده و مجاهدان جان بر کف جبهه ی جمل و صفین را در مقابل ناملایمات کوران مبارزه آسیب پذیر ساخته بود تا جایی که برای توجیه روحیه ی استحاله گرا و جنگ گریز خود، در زمستان، سرما را بهانه می کردند و در تابستان گرما را، گویی بر چهره ی زعفرانی آنها غبار مرگ افشانده اند و در چشم های وحشت دمیده ی آنها شرنگ مرگ چشانیده اند. (2)

در تشکیلات آرمان گرا و مکتبی، انگیزه ی نیرومند و هدف آگاهانه و شفاف، دو ضلع اصلی راهنمای عمل می باشند. هدف باید صرفا الهی باشد و از هرگونه زواید غیر توحیدی پاکسازی شده باشد. از این رو وقتی یکی از سربازان مجروح سپاه پیامبر، در جنگ بدر، هدف از ورود به جبهه ی اسلام را دفاع از خاک وطن خود، اعلام کرده بود، پیامبر (ص) او را از زمره ی شهدا خارج دانسته و فرموده بود که او رنگ بهشت را نخواهد دید و جهنم در انتظار اوست (3) و شاعری مسلمان در رجزی حماسی، سروده است؛ ما در دفاع از نژاد، هر لشکری را در هم می کوبیم. پیامبر شعر او را اصلاح نمود و به آن سمت و سوی توحیدی بخشید و فرمود: «بگو ما در دفاع از دین هر لشکری را در هم می کوبیم».(4)

ادامه دارد.

پی نوشت ها:

1- سماوی، ابصارالعین فی انصار الحسین، ص 65 .

2 - خطبه ی 34 نهج البلاغه.

3- رسول جعفریان، سیره ی رسول خدا (ص)، ص 468.

4- همان، ص 469.

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 4:07 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5824645
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی