مزدان اما روزها پیوسته در حال خوشگذرانی و شب ها در خیالات املاک پدر بود و نقشه برای خرج کردن ثروتش.

وبلاگ "آب" داستانی را از کتاب بوستان سعدی نقل کرده است:
دو برادر بودند با نام های مزدک و مزدان.
مزدک بسیار کوشا و خوش قلب بود و مزدان بسیار تنبل و بدجنس.
این دو برادر به 18 سالگی که رسیدند پدر که به دنبال جانشین و وارث لایقی برای خود بود گفت من به هر دوی شما قطعه زمینی میدهم تا بروید و کار کنید هرکس که محصول بهتر و بیشتری آورد او جانشین من و مالک بقیه دارایی های من خواهد بود.
هردو به سوی زمین ها رفتند و اما مزدک روزها سخت کار میکرد و شب ها برای طول عمر پدر دعا میکرد
مزدان اما روزها پیوسته در حال خوشگذرانی و شب ها در خیالات املاک پدر بود و نقشه برای خرج کردن ثروتش.
یکسال گذشت و وقت سرکشی به کار پسرها رسید.
مزدان که در یک سال گذشته هیچ کاری نکرده بود به چه کنم چه کنم افتاد و به فکر نقشه ای فرو رفت.
برادر را کشت و به پدر گفت که گرگ او را خورده.
پدر اما میدانست که گرگ های منطقه در تابستان به کوهستان میروند.. مزدان را از ارث محروم و او را از خانه بیرون کرد.
نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزدان گرفت جان برادر که کار کرد.
البته در مورد مصرع دوم. بین علما اختلاف هست.
بعضی "که کار کرد" را سوالی میخوانند و این معنی را برداشت میکنند که:
مزدک کشاورزی کرد و مزدان برادرش را کشت. انصافا چی کسی کار کرد؟
اما دو گروه هستند که برداشتی نزدیک به هم دارند اما بر سر معنی کلمه "که" اختلاف دارند گروهی میگویند "که" در اینجا به معنی "زیرا" به کار رفته و عده ای میگویند "که" به معنی "کسی که" استفاده شده.
معنی مصرع دوم با برداشت گروه اول : مزدان به علت اینکه برادرش کار کرد و خودش کار نکرد اورا کشت.
برداشت گروه دوم: مزدان برادری را کشت که کار کرده بود.
در این بین نظر گروه نخست که راجع به کار حقیقی سوال پرسیده بود منطقی تر به نظر میرسد.