از گذشتههاي دور دانشمندان در تلاشند تا عوامل موثر بر تقويت تواناييهاي مغزي را پيدا كنند و راهي براي افزايش عملكرد شناختي مغز بيابند. عملكرد شناختي يعني توانايي فرد براي تحليل افكار كه شامل حافظه، توانايي يادگيري مطالب جديد، مهارتهاي كلامي و خواندن ميشود. براي مغزتان بنوازيد مغز همواره خود را با اطلاعاتي كه از محيط پيرامون دريافت كرده، سازگار ميكند. هرچند برخي از فعاليتها تاثير بيشتري روي مغز برجا ميگذارند در سالهاي اخير محققان در تلاشند تا دريابند چگونه عوامل محيطي از موسيقي گرفته تا تمركزگيري، ميتوانند بر مغز ما تاثير بگذارند. يكي از محتملترين اين عوامل، موسيقي است. گوش دادن به موسيقي كلاسيك باعث بهبود عملكرد مغز ميشود. يادگيري شيوه نواختن يك ساز باعث تغييرات زيادي در مغز ميشود كه نهتنها مهارت موسيقي شما را افزايش ميدهد بلكه ساير تواناييها مانند تكلم، زبان، حافظه، توجه، هوش و حتي همدلي با ديگران را بهتر ميكند. آموزش موسيقي، بخصوص در سنين پايين، به ميزان قابل توجهي ساختار مغز را با تغيير مواجه ميكند. به عنوان مثال پس از 15 ماه تمرين پيانو در كودكان، بخش شنوايي و حركتي مغز آنها نسبت به كودكاني كه موسيقي تمرين نكرده بودند از تكامل بيشتري برخوردار بود. اين نواحي از مغز هنگام نواختن موسيقي فعاليت بيشتري از خود نشان ميدهند. مغز موسيقيدانان حرفهاي ماده خاكستري بيشتري دارد كه اطلاعات را در قسمتهاي مختلف مغز ازجمله نواحي كنترلكننده فعاليتهاي حركتي، شنوايي و بينايي هدايت ميكند. موسيقيداناني كه قبل از 7 سالگي تمرين موسيقي را آغاز كردهاند، جسم پينهاي ضخيمتري دارند. جسم پينهاي شامل گروهي از رشتههاي عصبي است كه اطلاعات را بين دو نيمكره مغز جابهجا ميكند. اين تغييرات ساختاري همراه با افزايش توانايي در موسيقي بروز ميكنند، اما آيا موسيقي ميتواند فراتر از حيطه خود عمل كند و باعث پيشرفت ساير جنبههاي شناختي شود؟ پاسخ اوليه مثبت است. افرادي كه قبلا آموزش موسيقي ديدهاند در آزمونهاي حافظه شنوايي موفقترند (مثلا توانايي به ياد آوردن فهرستي از لغات كه براي آنها خوانده شده است). همچنين اين گروه از توجه شنوايي بهتري برخوردارند. كودكاني كه موسيقي تمرين ميكنند از دايره لغات وسيعتر و توانايي خواندن بهتري نسبت به همسالان خود برخوردارند حتي برخي از شواهد گواه اين هستند كه آموزش زودهنگام موسيقي باعث افزايش هوش ميشود. تلاش براي تقويت يادگيري دانشمندان در مورد يافتههاي خود در اين زمينه نظرات مختلفي دارند. آنها دريافتند پيانيستهاي حرفهاي نسبت به افرادي كه موسيقي نميدانند از حدت فضايي (توانايي افتراق دو نقطه نزديك به هم در محيط) بهتري برخوردارند. علاوه بر آن تمرين بيشتر باعث بهبود اين توانايي در آنها ميشود. اين شواهد نشان ميدهد مغز موسيقيدانان تغييرپذيرتر است، يعني آموختن يك ساز ميتواند توانايي شما براي آموختن مهارتهاي ديگر را افزايش دهد. اين مساله ميتواند حتي به حوزه زبانآموزي نيز گسترش يابد. موسيقيدانان بهتر ميتوانند تغييرات تن صدا را در لغات زبانهاي ديگر احساس كنند. اين نكته در زبانهايي مانند چيني كه تغييرات تن صدا معني كلمات را عوض ميكند از اهميت بالايي برخوردار است. به همين علت است كه آنها از ابزار قويتري براي آموختن زبان برخوردارند. البته داستان به همين جا ختم نميشود. يادگيري موسيقي حتي ميتواند به افزايش حس همدلي با ديگران كمك كند؛ چراكه شما را قادر ميسازد تا نكات ظريف احساسي كلام ديگران را درك كنيد. بيشتر اين تحقيقات روي كودكان يا موسيقيدانان حرفهاي كه تمرين را از سن پايين آغاز كردهاند صورت گرفته است. مغز وقتي در دوره تكاملي قرار دارد، يعني در دوران كودكي، از انعطافپذيري بيشتري نسبت به دوره بزرگسالي برخوردار است به عنوان مثال براي موسيقي، مغز بيشترين حساسيت را در 7 سالگي دارد، بنابراين آنهايي كه تمرين موسيقي را زودتر شروع ميكنند، تغييرات بيشتري را تجربه ميكنند. البته آموختن موسيقي در هر سني كه شروع شود ميتواند باعث تغيير در مغز شود. در روشي كه تحريك الكتريكي مغز به كمك جريان مستقيم (tDCS) خوانده ميشود، ميتوان با استفاده از جريان الكتريكي فعاليت مغزي را تحريك كرد. شدت جريان ايجاد شده اندك و در حد يك تا 2 ميليآمپر است. در اين روش تحريكپذيري سلولهاي عصبي افزايش مييابد و باعث ميشود فعاليت نواحي فعال مغز باز هم بيشتر شود. بسته به اين كه الكترودها در كدام قسمت سر قرار داده ميشوند ميتواند به افزايش عملكرد شناختي كه شامل توجه و بينايي ميشود، منجر شود. برخي از دانشمندان در تلاشند تا به كمك تحريك الكتريكي مغز به كمك جريان مستقيم بتوانند عملكرد مغز را تقويت كنند. دانشمندي به نام ري كاهن كادوش از دانشگاه آكسفورد به دنبال يافتن ناحيهاي از مغز بود كه مسوول توانايي حل مسائل رياضي در انسان است. سال 2007 او اين ناحيه را در لوب آهيانه راست درست در بالاي گوش راست پيدا كرد. وقتي اين ناحيه را توسط جريان الكتريكي به طور موقتي غيرفعال كرد و مشاهده شد افراد مورد آزمايش در كارهايي كه با اعداد و ارقام سر و كار دارند، دچار مشكل ميشوند. در واقع اين افراد دچار اختلال در درك رياضي شدند. پس از آن كاهن كادوش سعي كرد تا توانايي درك رياضي در افراد را افزايش دهد. او هماكنون جواب خود را يافته است. او سعي كرد تا با استفاده از تحريك الكتريكي مغز به كمك جريان مستقيم در ناحيه آهيانه راست مغز توانايي محاسبه را در داوطلبان افزايش دهد. كاهن در آزمايشي كه طراحي كرد از داوطلبان خواسته بود كه علائم ديگري را به جاي اعداد يك تا 9 بياموزند و با آنها محاسبه رياضي انجام دهند. در انتها معلوم شد افرادي كه تحريك الكتريكي مغز به كمك جريان مستقيم دريافت كرده بودند در آزمونهاي رياضي كه براي آنها ترتيب داده شده بود موفقترند بدون آن كه ساير عملكردهاي مغزشان تحت تاثير قرار گرفته باشد. همچنين تيم تحقيقاتي كاهن كاهوش دريافت اين اثر تقويتي تا 6 ماه پايدار ميماند. به نظر آنها از آنجا كه انسانها در زندگي روزانه با اعداد و ارقام مختلفي سر و كار دارند، بد نيست افرادي كه اختلال محاسبه دارند از چنين روشهايي آگاهي داشته باشند تا در صورت لزوم به جاي داروها از اين روشها براي بهبود عملكرد محاسباتي استفاده كنند. الكتريسيته ميتواند حافظه بينايي را نيز تقويت كند. گروه ديگري از دانشمندان به كمك تحريك الكتريكي موجب افزايش فعاليت قسمت قدامي بخش گيجگاهي راست مغز كه در حس و حافظه بينايي نقش دارد شدند. در اين آزمايش داوطلبان 110 درصد افزايش در انجام فعاليتهاي وابسته به حافظه بينايي را تجربه كردند. همه ما ميتوانيم به سادگي حدس بزنيم نتيجه اين آزمايشها در آينده ما را به كجا خواهد برد. دانشمندان پيشبيني ميكنند كه TDCS را ميتوان به يك دستگاه كوچك و قابل حمل تبديل كرد و در خانه يا مدرسه براي افزايش توانايي كودكاني كه از اختلال يادگيري رنج ميبرند مورد استفاده قرار داد. به عقيده محققان اين روش نسبت به ساير روشهاي تحريك مغز از ايمني بيشتري برخوردار است چرا كه اين روش باعث افزايش پاسخدهي سلولهاي عصبي ميشود. غذاهايي كه عملكرد مغز را تقويت ميكنند در بسياري از موارد ادعا شده است كه برخي مواد شيميايي موجود در غذاها ميتواند عملكرد مغز را بهبود بخشد. شايعترين آنها اسيدهاي چرب امگا 3 هستند كه به طور طبيعي در ماهيهاي روغني، گردو و سبزيجات سبزرنگ يافت ميشوند و به عنوان افزودني در برخي نانها و ماستها نيز اضافه ميشوند. سالها تصور ميشد امگا 3 تاثير زيادي روي فعاليت مغز دارد؛ اما شواهد جديدتر حاكي از آن است كه اثر آنها روي تواناييهاي مغز اندك و ناچيز است. با اين وجود روياي افزايش تواناييهاي مغز از طريق رژيم غذايي همچنان در سر وجود دارد. هماكنون توجه همگان به سمت گروه ديگري از مواد شيميايي به نام فلاونوئيد معطوف گشته است كه در ميوههايي چون بلوبري و همچنين در كاكائو و چاي سبز وجود دارد. رژيم غذايي مناسب ورزش، تمركزگيري و قرار گرفتن زير نور خورشيد به شما كمك ميكند تا توانايي فكري بهتري در مطالعاتي كه روي حيوانات آزمايشگاهي انجام گرفته است، ديده شده كه مصرف فلاونوئيدها ميتواند موجب بهبود حافظه شود و از تخريب سلولهاي مغز جلوگيري كند. بررسيهاي مقدماتي حاكي از آن است كه اثر مشابهي در انسانها انتظار ميرود. به نظر برخي از دانشمندان بلوبري توانسته ميزان توجه را در افراد افزايش دهد. آزمايشهاي بعدي نشان دادهاند فلاونوئيدها مسيرهاي بيوشيميايي را فعال ميكنند كه باعث افزايش بيان ژنهاي مرتبط با حافظه ميشود. به عنوان مثال، فلاونوئيدها ميتوانند سطح برخي از پروتئينهايي را كه در ياديگري و حافظه نقش دارند، افزايش دهند. برخي از دانشمندان بر اين باورند كه اين اثر شايد روي ارتباطات بين سلولهاي مغز نيز موثر باشد. از سوي ديگر فلاونوئيدها روي سيستم گردش خون نيز موثرند و باعث كاهش فشار خون و افزايش انعطافپذيري عروق خوني ميشوند. به اين ترتيب آنها باعث افزايش خونرساني به مغز ميشوند. اين خود باعث بهبود عملكرد مغز از طريق ساخت سلولهاي عصبي جديد ميشود. بنابراين ممكن است در آينده از فلاونوئيدها در ساخت داروهاي تقويتكننده عملكرد مغزي استفاده شود. تركيب ديگري كه دانشمندان به آن اميد بستهاند تركيباتي بر پايه منيزيم هستند. دانشمندان به موشهاي آزمايشگاهي تركيبي از منيزيم را خوراندند و مشاهده كردند سطح منيزيم در مغز موشها افزايش پيدا كرد و موجب بهبود حافظه در آنها شد. علاوه بر آن دانشمندان نشان دادند افزايش منيزيم مغز موجب افزايش توليد سلولهاي عصبي جديد و قابليت تغييرپذيري آنها در قسمتي از مغز موشها به نام هيپوكامپ ميشود. اگر بتوان اين رژيم غذايي را براي انسان سازگار كرد، امكان دارد كه اين رژيم بتواند باعث افزايش عملكرد شناختي شود. پس از غذاهاي مفيد براي مغز بد نيست سري هم به سالنهاي ورزشي بزنيم. در حالي كه تمرين معمولي حداقل در موشها باعث افزايش جريان خون مغز ميشود، اين كه آيا همين اثر در انسانها نيز صادق است هنوز جاي بحث دارد. از آنجايي كه ميمونها با انسان قابل مقايسهاند، دانشمندان ميمونها را آموزش دادند تا از تردميل استفاده كنند و مشاهده كنند كه آيا اين مساله روي فعاليت مغزي آنها تاثير ميگذارد يا نه. يك گروه از ميمونها براي يك ساعت در روز و 5 روز در هفته با تردميل ورزش كردند و گروه ديگر فقط روي تردميل ثابت نشستند بدون آن كه حركتي داشته باشند. پس از 5 هفته از ميمونها آزمون گرفته شد و ميمونهايي كه ورزش كرده بودند نسبت به بقيه 2 برابر سرعت بيشتري در آزمون از خود نشان دادند. بررسي بافت مغز نشان داده است دوندگان از حجم عروق خوني بيشتري برخوردارند. از آنجا كه خون، اكسيژن و مواد غذايي را به مغز ميرساند، ميتوان نتيجه گرفت كه چرا ورزش باعث افزايش عملكرد مغز ميشود. پيدا كردن شواهد قابل اعتماد براي اين مساله كه ورزش باعث افزايش عملكرد مغز در انسانها ميشود، سختتر است. مطالعات زيادي نشان دادهاند ورزش متوسط فرآيند زوال مغزي وابسته به سن را كندتر ميكند. برخي محققان به اين نتيجه رسيدهاند كه پيادهروي روزانه باعث بهبود برخي از عملكردهاي مديريتي مغز مانند برنامهريزي و تفكر انتزاعي در جوانان ميشود. اگرچه هنوز دانشمندان به طور قطع نميدانند ورزش كردن براي مغز مفيد است يا نه، مطالعاتي همانند مطالعات فوق به همراه بررسيهايي كه در حيوانات صورت گرفته است بر اين نكته اشاره ميكند كه فعاليت فيزيكي ممكن است باعث افزايش رشد سلولهاي عصبي در نواحي مربوط به حافظه و افزايش فعاليت در نواحي عملكرد مديريتي مغز شود. مواد شيميايي كه در اين امر موثر تلقي ميشوند، آنهايي هستند كه روي رشد عروق خوني تاثير مثبت ميگذارند. مطالعاتي كه روي حيوانات انجام شده است نشان ميدهد غلظت اين مواد در آنهايي كه ورزش كردهاند، بيشتر است به عبارت ديگر ورزش باعث تقويت مغز در آنها شده است. جالب اينجاست كه هم در حيوانات و هم در انسانها ورزش بيش از حد با اثر معكوس همراه است، يعني باعث كاهش غلظت مواد شيميايي موثر بر عروق ميشود. بنابراين ورزش متوسط است كه با افزايش غلظت مواد شيميايي عملكرد بهتر مغز را نويد ميدهد. تمركز كردن را بياموزيد قرنهاست كه انسان از طريق تمركزگيري (مديتيشن) سعي بر در دست گرفتن كنترل بهتر تفكر داشته است. در حالي كه برخي از افراد براي اين روش فوايد مختلفي را مدعي شدهاند، اما فقط تعداد اندكي از آنها از نظر علمي به اثبات رسيده است. وقتي سال 2005 به دانشمندان اجازه داده شد تا روي حافظه راهبان تحقيق كنند، تعداد زيادي از محققان براي استفاده از اين فرصت به صومعههاي نپال سفر كردند تا روي راهباني كه مدت زيادي از عمر خود را صرف تمركزگيري ميكنند، مطالعه كنند. نتايج اوليه نااميدكننده بود، چراكه هيچ تفاوتي در حافظه بينايي بين راهبان و مردم عادي ديده نشد. پس از آن دانشمندان يك راهب را بلافاصله پس از يك جلسه تمركزگيري مورد آزمايش قرار دادند. نتايج، عملكرد باورنكردني را آشكار كرد. در اين مطالعه معلوم شد 20 دقيقه تمركزگيري روزانه از طريق يوگا باعث بهبود حافظه بينايي و تواناييهاي فضايي ميشود، اما اين اثر كوتاهمدت است. از آن پس شواهد بيشتري جمعآوري شد كه تمركزگيري بيشتر (10 ساعت در روز براي 3 ماه) باعث افزايش توجه و عملكرد مديريتي مغز ميشود. همچنين گروه ديگري از دانشمندان گزارش كردند كه فقط 4 جلسه 20 دقيقهاي تمرين، باعث بهبود تحليلهاي فضايي ـ بينايي، حافظه در حال كار و عملكرد مديريتي در كساني ميشود كه قبلا تمركزگيري را تجربه نكردهاند. علاوه بر آن ديده شده است كه تمركزگيري ميتواند روي هوشياري و زمان عكسالعمل تاثير مثبتي داشته باشد. آيا معني اين يافتهها اين است كه قبل از انجام فعاليتهاي مغزي بايد تمركز بگيريم؟ هرچند دانستههاي ما محدود است، اما به نظر ميرسد اين كار ميتواند مفيد و موثر باشد. تمركزگيري قبل از مطالعه يا امتحان ميتواند مفيد باشد. هرچند ميزان پيشرفت ممكن است اندك باشد، ولي ارزش امتحان كردن را دارد. به نظر شما چه كسي به تمرينهاي مغز محتاجتر است؟ با اين همه انتخاب ديگر جاي بهانه گرفتن براي فعال نگه نداشتن مغز باقي نميماند. رژيم غذايي مناسب، ورزش، تمركزگيري و قرار گرفتن زير نور خورشيد همه آن چيزي است كه به آن نياز داريد. احتمالا برخي از آنها به شما كمك ميكنند تا توانايي فكري بهتري در سالهاي آينده داشته باشيد. دكتر امير شيرواني
داشته باشيد