به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

به رسم عرب‌ها، این دو سرفه یعنی این که تو را دیدم اما کاری با تو ندارم! این سرباز هم وقتی ما را دید سرفه کرد. یا با سرفه‌اش به ما گفت ما را دیده و حرکتی از خودمان نشان ندهیم یا اینکه شیعه است و دلش به رحم آمده ...!

خبرگزاری فارس: سرفه‌های نجات‌بخش

  در یکی از عملیات‌های بسیار عجیب شناسایی برون مرزی رزمندگان اسلام، سردار علی ناصری به همراه دوستش، ناگهان خود را در محاصره دشمن می‌بینند. شبی بارانی است و آنها مطمئن می‌شوند دشمن آنها را پیدا می‌کند.

یک سرباز عراقی، درست به همان جایی می‌آید که سردار ناصری و دوستش خوابیده‌اند تا از دید عراقی‌ها محفوظ بمانند. لحظات بسیار سختی بر آنها می‌گذرد. نمی‌دانند آیا سرباز آنها را دیده یا نه؟ می‌ترسد اگر شلیک کنند، دشمن بر سر آنها بریزد. اگر هم دست روی دست بگذارند اسیر شوند و ...

سرباز لحظه به لحظه به آنها نزدیک می‌شود. وقتی که سرباز عراقی به 50 متری آنها می‌رسد، ناگهان مسیرش را عوض می‌کند و از پشت تپه‌ای که رزمندگان ایرانی در پشت آن دراز کشیده‌اند، عبور می‌کند و همزمان با دور شدنش دو مرتبه سرفه می‌کند! سپس از کنار آنها رد می‌شود.

دوست سردار ناصری به او می‌گوید: می‌دانی آن سرباز چه کرد؟

- دو بار سرفه کرد.

سردار ادامه می‌دهد: به رسم عرب‌ها، این دو سرفه یعنی این که تو را دیدم! اما کاری با تو ندارم! عرب‌ها در شب اگر کسی از دوستان خود را که مخفی شده باشد ببینند، سرفه می‌کنند. این سرباز هم وقتی که ما را دید سرفه کرد. از دو حال خارج نیست. یا با سرفه‌اش به ما گفت ما را دیده و حرکتی از خودمان نشان ندهیم یا اینکه شیعه است و دلش به رحم آمده است...!

منبع: کتاب صد قدم تا متن

   

ادامه مطلب
چهارشنبه 16 فروردین 1391  - 8:15 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5828686
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی