به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 زن و مرد در انسانیّت برابرند، ولى دو گونه انسانند، با دو گونه خصلتها و دو گونه روانشناسى. و این اختلاف ناشى از عوامل جغرافیایى و یا تاریخى و اجتماعى نیست، بلکه طرح آن در متن آفرینش ریخته شده.

 
خبرگزاری فارس: تساوى زن و مرد یا تعادل بین آنان؟

 

در قرن نوزدهم افکار تازه‏اى در زمینه حقوق انسان‏ها در مسائل اقتصادى و اجتماعى و سیاسى پیدا شد و تحوّلات دیگرى رخ داد که منتهى به ظهور سوسیالیزم و لزوم تخصیص منافع به طبقات زحمتکش و انتقال حکومت از طبقه سرمایه دار به مدافعان طبقه کارگر گردید. تا اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، آن‏چه درباره‏ى حقوق انسان‏ها گفتگو شده و یا عملاً اقدامى صورت گرفته، مربوط است به حقوق ملّتها در برابر دولتها و یا حقوق طبقه کارگر و زحمتکش در برابر طبقه کارفرما و ارباب.

در قرن بیستم، مسأله «حقوق زن» در برابر «حقوق مرد» مطرح شد و براى اوّلین بار در اعلامیه جهانى حقوق بشر که پس از جنگ جهانى دوّم در سال 1948 میلادى از طرف سازمان ملل متّحد منتشر گشت، «تساوى حقوق زن و مرد صریحا» اعلام شد.

در همه‏ى نهضتهاى اجتماعى غرب، از قرن هفدهم تا قرن حاضر، محور اصلى دو چیز بود: «آزادى» و «تساوى». و نظر به این‏که نهضت حقوق زن در غرب، دنباله سایر نهضتها بود و به علاوه تاریخ حقوق زن در اروپا از نظر آزادیها و برابریها، فوق‏العاده مرارت بار بود، در این مورد نیز، جز درباره‏ى «آزادى» و «تساوى» سخن نرفت.

پیشگامان این نهضت، آزادى زن و تساوى حقوق او را با مرد، مکمّل و متمّم نهضت حقوق بشر که از قرن هفدهم عنوان شده بود، دانستند و مدّعى شدند که بدون تأمین آزادى زن و تساوى حقوق او با مرد، سخن از آزادى و حقوق بشر بى معنى است و به علاوه همه‏ى مشکلات خانوادگى، ناشى از عدم آزادى زن و عدم تساوى حقوق او با مرد است و با تأمین این جهت، مشکلات خانوادگى یکجا حلّ مى‏شود.

در این نهضت، آن‏چه ما آن را «مسأله اساسى در نظام حقوق خانوادگى» خواندیم، یعنى این‏که آیا این نظام بالطّبع نظام مستقلّى است و منطق و معیارى دارد جدا از منطق و معیار سایر مؤسّسات اجتماعى است یا نه؟ به فراموشى سپرده شد. آن‏چه اذهان را به خود معطوف ساخته بود، همان تعمیم اصل آزادى و اصل تساوى در مورد زنان نسبت به مردان بود. به عبارت دیگر: در مورد حقوق زن نیز تنها موضوع بحث ،حقوق طبیعى و فطرى و غیر قابل سلب بشر بود و بس.

همه سخن‏ها در اطراف این یک مطلب دور زد که زن با مرد در انسانیّت شریک است و یک انسان تمام عیار است، پس باید از حقوق فطرى و غیر قابل سلب بشر، مانند مرد و برابر با او، برخوردار باشد.در برخى از فصول این کتاب، درباره‏ى «منابع حقوق طبیعى» بحث نسبتا کافى شده است. در آنجا ثابت کرده‏ایم که اساس و مبناى حقوق طبیعى و فطرى، خودِ طبیعت است.

یعنى اگر انسان از حقوق خاصّى برخوردار است که اسب و گوسفند و مرغ و ماهى از آن‏ها بى‏بهره‏اند، ریشه‏اش طبیعت و خلقت و آفرینش است و اگر انسان‏ها همه در حقوق طبیعى مساوى هستند و همه باید آزاد زیست کنند، فرمانى است که در متن خلقت صادر شده است، دلیلى غیر از آن ندارد؛ دانشمندان طرفدار تساوى و آزادى به عنوان حقوق فطرى انسان‏ها نیز دلیلى جز این نداشتند. طبعا در مسأله اساسى نظام خانوادگى نیز مرجع و مأخذى جز طبیعت نیست.

اکنون باید ببینیم چرا مسأله‏اى که ما آنرا مسأله اساسى در نظام حقوق خانوادگى نامیدیم، مورد توجّه واقع نشد؟ آیا در پرتو علوم امروز معلوم شد که تفاوت و اختلاف زن و مرد، یک تفاوت ساده‏ى عضوى است و در اساس ساختمان جسمى و روحى آن‏ها و حقوقى که به آن‏ها تعلّق مى‏گیرد و مسئولیتهایى که باید بر عهده بگیرند، تأثیرى ندارد؟ و بدین جهت در فلسفه‏هاى اجتماعى امروز حسابى جداگانه براى آن باز نشد؟

اتّفاقا قضیه بر عکس است، در پرتو اکتشافات و پیشرفت‏هاى علمى زیستى و روانى، تفاوت‏هاى دو جنس روشن‏تر و مستدلّ‏تر گشت و ما در برخى از فصول این کتاب با استناد به تحقیقات زیست‏شناسان و فیزیولوژیست‏ها و روانشناسان در این باره بحث کرده‏ایم. با همه‏ى این‏ها مسأله اساسى به فراموشى سپرده شد و این مایه شگفتى است.منشأ این بى‏توجّهى شاید این است که این نهضت خیلى عجولانه صورت گرفت، لذا این نهضت در عین این‏که یک سلسله بدبختى‏ها را از زن گرفت، بدبختى‏ها و بیچارگى‏هاى دیگرى براى او و جامعه بشریّت به ارمغان آورد.

 زن غربى تا اوایل قرن بیستم از ساده‏ترین و پیش پا افتاده‏ترین حقوق محروم بوده است و تنها در اوایل قرن بیستم بود که مردم مغرب زمین به فکر جبران مافات افتادند و چون این نهضت، دنباله نهضتهاى دیگر در زمینه «تساوى و آزادى» بود، همه‏ى معجزه‏ها را از معنى این دو کلمه خواستند.

غافل از این‏که تساوى و آزادى مربوط است به رابطه بشرها با یکدیگر از آن جهت که بشرند و به قول طلاب «تساوى و آزادى، حقّ انسان بما هو انسان است» زن از آن جهت که انسان است، مانند هر انسان دیگر آزاد آفریده شده است و از حقوقى مساوى بهره‏مند است، ولى زن انسانى است با چگونگى‏هاى خاصّ و مرد انسانى است با چگونگیهاى دیگر، زن و مرد در انسانیّت برابرند، ولى دو گونه انسانند، با دو گونه خصلتها و دو گونه روانشناسى. و این اختلاف ناشى از عوامل جغرافیایى و یا تاریخى و اجتماعى نیست، بلکه طرح آن در متن آفرینش ریخته شده.

طبیعت از این دو گونگیها هدف داشته است و هر گونه عملى بر ضدّ طبیعت و فطرت، عوارض نامطلوبى به بار مى‏آورد.ما همان طور که آزادى و برابرى انسان‏ها ـ و از آن جمله زن و مرد ـ را از طبیعت الهام گرفته‏ایم، درس «یک گونگى» یا «دو گونگى» حقوق زن و مرد را و هم‏چنین این‏که اجتماع خانوادگى، یک اجتماع ـ لااقلّ ـ نیمه طبیعى است یا نه، باید از طبیعت الهام بگیریم.

این مسأله لااقلّ قابل طرح هست که آیا دو جنسى شدن حیوانات و از آن جمله انسان، یک امر تصادفى و اتّفاقى است یا جزء طرح خلقت؟ و آیا تفاوت دو جنس صرفا یک تفاوت سطحى ساده‏ى عضوى است و یا به قول آلکسیس کارل در هر سلول از سلول‏هاى انسان، نشانى از جنسیّت او هست؟ آیا در منطق و زبان فطرت هر یک از زن و مرد رسالتى مخصوص به خود دارند یا نه؟ آیا حقوق یک جنسى است یا دو جنسى؟ آیا اخلاق و تربیت دو جنسى است یا یک جنسى؟ مجازات‏ها چطور؟ و هم‏چنین مسؤولیت‏ها و رسالت‏ها.در این نهضت، به این نکته توجّه نشد که مسائل دیگرى هم غیر از تساوى و آزادى هست. تساوى و آزادى شرط لازمند نه شرط کافى.

تساوى حقوقى یک مطلب است و تشابه حقوق مطلب دیگر، برابرى حقوق زن و مرد از نظر ارزشهاى مادّى و معنوى یک چیز است و همانندى و همشکلى و همسانى چیز دیگر. در این نهضت عمدا یا سهوا تساوى به جاى تشابه به کار رفت و برابرى با همانندى یکى شمرده شد، کیفیّت تحت الشّعاع کمّیت قرار گرفت.

انسان بودن زن، موجب فراموشى زن بودن وى گردید.حقیقت این است که این بى‏توجّهى را نمى‏توان تنها به حساب یک غفلت فلسفى ناشى از شتابزدگى گذاشت. عوامل دیگرى نیز در کار بود که مى‏خواست از عنوان «آزادى و تساوى زن» استفاده کند.

یکى از آن عوامل این بود که مطامع سرمایه‏داران در این جریان بى دخالت نبود. کارخانه‏داران براى این‏که زن را از خانه به کارخانه بکشند و از نیروى اقتصادى او بهره‏کشى کنند، حقوق زن، استقلال اقتصادى زن، تساوى حقوق زن با مرد را عنوان کردند و آن‏ها بودند که توانستند به این خواسته‏ها رسمیّت قانونى بدهند.

ویل دورانت در فصل نهم از کتاب لذّات فلسفه، پس از نقل برخى نظریات تحقیرآمیز نسبت به زن از ارسطو و نیچه و شوپنهاور و برخى کتب مقدّس یهود، و اشاره به این‏که «در انقلاب فرانسه با آن‏که سخن از آزادى زن هم بود، امّا عملاً هیچ تغییرى رخ نداد»، مى‏گوید: «تا حدود سال 1900، زن به سختى داراى حقّى بود که مرد ناگزیر باشد از روى قانون آن را محترم بدارد.»آنگاه درباره‏ى علل تغییر وضع زن در قرن بیستم بحث مى‏کند، مى‏گوید: «آزادى زن از عوارض انقلاب صنعتى است.»....

تکامل ماشینیسم و رشد روزافزون تولید به میزان بیش از حدّ نیازِ واقعى انسان‏ها، و ضروت تحمیل بر مصرف کننده با هزاران افسون و نیرنگ و فوریّت استخدام همه‏ى وسایل سمعى و بصرى و فکرى و احساسى و ذوقى و هنرى و شهوانى براى تبدیل انسان‏ها به صورت عامل بى‏اراده‏ى مصرف، بار دیگر ایجاب کرد که سرمایه‏دارى از وجود زن بهره‏کشى کند، امّا نه از نیروى بدنى و قدرت کار زن به صورت یک کارگر ساده و شریک با مرد در تولید، بلکه از نیروى جاذبه و زیبایى او و از گرو گذاشتن شرافت و حیثیّتش و از قدرت افسونگرى او در تسخیر اندیشه‏ها و اراده‏ها و مسخ آن‏ها و در تحمیل مصرف بر مصرف کننده و بدیهى است که همه‏ى این‏ها به حساب آزادى او و تساویش با مرد گذاشته شد.

سیاست نیز از استخدام این عامل غافل نماند، ماجراهایش را مرتّب در جرائد و مجلاّت مى‏خوانید، در همه‏ى این‏ها از وجود زن بهره‏کشى شد و زن وسیله‏اى براى اجراى مقاصد مرد قرار گرفت، امّا در زیر سرپوش آزادى و تساوى. بدیهى است که چون قرن بیستم هم از این فرصت گرانبها غفلت نکرد، براى این‏که از زیربار تعهّدات سنّتى نسبت به زن شانه خالى کند و ارزان و رایگان او را شکار کند و به چنگ آورد، از همه بیشتر بر بیچارگى زن و تبعیض‏هاى ناروا نسبت به او اشک تمساح ریخت، تا آنجا که به خاطر این‏که در این جهاد مقدّس! بهتر شرکت کند، ازدواج خود را تا حدود چهل سالگى به تأخیر انداخت و احیانا براى همیشه مجرّد! ماند!!

شکّ نیست که قرن ما، یک سلسله بدبختى‏ها از زن گرفت، ولى سخن در این است که یک سلسله بدبختى‏هاى دیگر براى او ارمغان آورد. چرا؟ آیا زن محکوم است به یکى از این دو بدبختى و جبرا باید یکى را انتخاب کند؟ یا هیچ مانعى ندارد که هم بدبختى‏هاى قدیم خود را طرد کند و هم بدبختى‏هاى جدید را؟

حقیقت این است که هیچ جبرى وجود ندارد، بدبختیهاى قدیم غالبا معلول این جهت بود که «انسان بودن زن» به فراموشى سپرده شده بود و بدبختیهاى جدید از آن است که عمدا یا سهوا «زن بودن زن و موقع طبیعى و فطریش، رسالتش، مدارش، تقاضاهاى غریزیش، استعدادهاى ویژه‏اش» به فراموشى سپرده شده است....

در نظر گرفتن وضع طبیعى و فطرى هر یک از زن و مرد، با توجّه به تساوى آن‏ها در انسان بودن و حقوق مشترک انسان‏ها، زن را در وضع بسیار مناسبى قرار مى‏دهد که نه شخصش کوبیده شود و نه شخصیّتش. براى این‏که اندکى آگاهى بیابیم که به فراموشى سپردن موقعیت فطرى و طبیعى هر یک از زن و مرد، و تنها تکیه بر آزادى و تساوى کردن به کجا منتهى مى‏شود، بهتر است ببینیم آنان که پیش از ما در این راه افتاده‏اند و به پایان راه رسیده‏اند، چه مى‏گویند و چه مى‏نویسند؟

منبع : مقدّمه کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» ؛ استاد شهید مرتضی مطهری قدس‏سره

ادامه مطلب
سه شنبه 19 اردیبهشت 1391  - 7:32 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5844743
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی