بزرگی دفترانتظار و گستردگی حوادثی که مترتّب بر آن بوده، از یک سو، ناظر بر بزرگی انتظار ذاتی وجود آدمی و بزرگی مصداق حقیقی شخص منجی است و از دیگر سو ناظر بر پتانسیل و ظرفیّت نهفته در این فرهنگ است.
تاریخ مکتوب و شفاهی مسیحیّت از فردای صعود و عروج حضرت عیسی(ع) مملوّ از حوادث، ماجراها، بیقراریها و اقدامات فردی و جمعی مسیحیان برای تجربة بازگشت دوم حضرت مسیح(ع) و اقدامات فردی یا جمعی برای سرعت بخشیدن به این بازگشت وعده داده شده است.
موضوع و مصداق انتظار به صورت عام، جزو لاینفکّ وجود و حیات بنی بشر از صبحگاه خلقت آدم(ع) بوده و تا ابدالآباد نیز با او خواهد بود. چه این گُل سر سبد آفرینش به صورت فردی در کنجی خلوت به سر برد و چه در صورت قومی و اجتماعی حیاتی خردمندانه را به تجربه بنشیند؛ امّا به طور خاص، یعنی «انتظار دیدار و تجربة فصل پایانی و برچیده شدن بساط ظلم و دیدار موعود مقدّس» در میان امّتهای مختلف و از جمله مسلمانان دارای پروندهها و سوابق فراوانی است که از حدّ شمار و اشراف کامل بر همة صورتهای تجربه شدهاش خارج است.
غلبة ظلم و ظالم در دورههای مختلف، اخبار و اطّلاعات موجود و منتشر در میان خلق روزگار و به ویژه مستضعفان دربارة فصل رهایی و بالأخره بیقراری ذاتی برای دستیابی به آن فصل، سه عامل اصلی و باعث آشکار شدن صحنههای بسیاری از رخدادهای زشت و زیبا در میان منتظران بیقرار و مصداقیابیهای شتابآلود شده است.
این ماجرا مخصوص مستضعفان ساکن جغرافیای سرزمینهای اسلامی نیست.تاریخ مکتوب و شفاهی مسیحیّت از فردای صعود و عروج حضرت عیسی(ع) مملوّ از حوادث، ماجراها، بیقراریها و اقدامات فردی و جمعی مسیحیان برای تجربة بازگشت دوم حضرت مسیح(ع) و اقدامات فردی یا جمعی برای سرعت بخشیدن به این بازگشت وعده داده شده است.
سوابق آثار مکتوب و اقدامات عملی بنیادگرایان انجیلی و موعودگرا را در اروپا و آمریکا ـ حدّاقل طیّ چهارصد سال اخیر ـ بررسی کنید تا دریابید که چگونه در جای جای اروپا و آمریکا، منتظران مستضعف، کشیشان و راهبان، مبلّغان و واعظان و در کنار آنان گاه دروغزنان و طمّاعان امواج فراوانی را به راه انداخته و به سر و سینه کوبیدند، خود را به آب و آتش زدند، خودسوزی و خودکشی دسته جمعی کردند، ترک شهر و دیار گفتند و بیتابانه به ذخیرهسازی غذا و کندن پناهگاه مشغول شدند. مراجعه به اخبار وقایع آخرین دهه از قرن بیستم میلادی مصادیق بسیاری را فراروی ما قرار میدهد.
فکر میکنید اربابان کلیسا با تمسّک و توسّل به چه موضوعی غائلة بزرگ جنگهای دویست سالة صلیبی را علیه سرزمینهای اسلامی به راه انداخته و طیّ مدّت 200 سال از سراسر اروپا به سوی شرق اردو کشیدند؟واعظان و راهبان مسیحی به راه افتادند و در گوش مستضعفان مسیحی مژدة ظهور قریب الوقوع حضرت مسیح(ع) و ضرورت زمینهسازی برای این امر و خارج ساختن بیت المقدّس از دست مسلمانان را خواندند و بر هیزم انتظار و بیقراری آنان دمیدند تا آنکه از سراسر اروپا، مسیحیان، حتّی بیسلاح و مرکب و ره توشه به سوی شرق روانه شدند و شد آنچه که کم و بیش از آن اطّلاع دارید.
در سرزمینهای اسلامی نیز طیّ قرنهای متوالی و به ویژه در وقت غلیان و خروش احساسات و زبانه کشیدن تنور ظلم ظالمان و غدّاران، مسلمانان عنان شکیبایی را از دست داده و پای در رکاب گذاردند تا به زعم خود موعود مستور در پس پردة غیبت را بیرون کشند.در زمان حیات امام ششم، حضرت صادق آل محمّد(ص) برخی از مؤمنان عنان اختیار و انتظار را از کف دادند و مورد عتاب امام واقع شدند و در مقابل برخی از خلفا به طمع صید ماهی خلافت و حاکمیّت وسیعتر بر فرزندان خود نام مهدی مینهادند تا نام آن منجیّ موعود را به نام خود و خاندان فاسد و مفسد خود مصادره کنند.
عصر هجوم مغول، قیام سربداران خراسان و عهد شاه عبّاس صفوی سه مقطع مهم از بر پا خاستن شور انتظار و التهاب قریب الوقوع بودن ظهور منجیّ موعود بوده و از این حیث قابل شناساییاند چنان که اهالی «بیهق» و «سبزوار» هر صبحگاه جمعه اسب و یراق به دروازة شهر میکشیدند تا شاید مجال دیدار و استقبال از حضرت موعود مقدّس(عج) را فراهم آورند.
چرا راه دور برویم، طیّ سی و چهار سال اخیر تجدید حیات بنیادگرایی انجیلی و قد کشیدن جریان مسیحیّت صهیونی در «انگلستان» و «آمریکا» موج بزرگی از انتظار مسیحا را دامن زد، جماعتی را به حمله به مراکز و کلینیکهای سقط جنین و محافل همجنسبازان وا داشت، دروغزنان جنایتکاری چون جرج دبلیو بوش را به کرسی قدرت کاخ سفید رساند و دست آخر به بهانهی زمینهسازی ظهور حضرت مسیح(ع) باعث حملة گسترده و اردوکشی به «عراق» و «افغانستان» شد.
جملة ماجرا به موضوع انتظار، ظهور موعود مقدّس و گفتوگو از زمینهسازی و ضرورت اقدام عملی برای وادار کردن موعود منجی به ظهور برمیگشت؛ چه آنچه که سران مجامع مخفی بدان چنگ زده و از آن سوءاستفاده کردند و چه آن بخش که مربوط به تجمّع بزرگ مسیحیان پروتستان و انجیلی در کلیساها، همایشها و حمایتهای آنان از بنیادگرایان و سیاستمداران دست نشاندة آنها در کاخ سفید میشد.
جالبتر آنکه، لابیهای صهیونیستی با سوار شدن بر همین موج و تقویت و هدایت آن، نه تنها جیب ساکنان ایالات متّحده را به طور رسمی و غیر رسمی و به بهانة حفظ فلسطین و بیت المقدّس، کمک به مهاجرت یهودیان، ساخت معبد سلیمان و سایر انگیزهها خالی کردند؛ بلکه خطرات بزرگی را تحت حمایت آمریکا و اتّحادیة اروپا در حوزههای سیاسی و نظامی از خود دور ساختند.
چنان که ملاحظه میکنید، تاریخ «مصداقیابی» و «مصداقسازی» برای شخصیّتها، بخش بزرگ و البتّه خواندنی دفتر بزرگ انتظار و فرهنگ ویژة آن بوده است.بزرگی این دفتر و گستردگی حوادثی که مترتّب بر آن بوده، از یک سو، ناظر بر بزرگی انتظار ذاتی وجود آدمی و بزرگی مصداق حقیقی شخص منجی است و از دیگر سو ناظر بر پتانسیل و ظرفیّت نهفته در این فرهنگ و بالأخره دستآورد شگرف و نهایی آن است.
هیچ یک از موضوعات و مباحث مندرج در ساحتهای مختلف حیات فردی و جمعی ساکنان زمین، از بدو خلقت و تا به آخر، در خود جمع این چهار عنصر ذکر شدهاند را نداشته است. دیگر بار این چهار عنصر مهم را مرور کنید:
1. عظمت انتظار مقدّس که ریشه در جان و ما فی الضمّیر انسان دارد؛
2. عظمت مصداق حقیقی موعود که جملة تمنیّات جوهری و عرض موجودات را به سوی خود میکشد؛
3. بزرگی پتانسیل و ظرفیّت نهفته در فرهنگ انتظار که به نوعی مجال ظهور و بروز دو وجه اوّل را در عرصة تاریخ ممکن میسازد؛
4. بزرگی دستآورد واقعة شریف ظهور که در خود و با خود تجسّم عینی جملة آرزوهای موجودات و وعدههای انبیا و اولیا و مصلحان را داراست.
بیدلیل نیست که این موضوع، حقیقت آن و صورتهای بیرونی مرتبط و منتسب بدان در هیچ عصر و زمانی از ذهن و زبان خلق روزگار دور نشده و تا تحقّق عینی و عملی نیز نیابد، آدمی روی آرامش حقیقی را نخواهد دید.
این چهار وجه مهم کافی است تا کسانی را که از روی صمیمیّت و صداقت در جادّة انتظار به راه میافتند و چونان پرندهای در قفس خود را به در و دیوار میکوبند تا شاید ردّ و نشانی از درب رهایی بیابند، سرزنش نکنیم. در مقابل همین امر را برای سرزنش و توبیخ کسانی که ماندن در قفس و تن دادن به آب و دانة حقیر صاحبان قفس را جایز میشمارند و قفس را مأمن و مقصد معرفی میکنند، کافی میشناسم.
آنان یا مفهوم و معنی رهایی و انسان طالب و جویندة رهایی را نمیشناسند یا با صاحبان قفس در به خدمت آوردن همة زیباییها و همة داراییها برای بهرهمندی ستمکارانه همدست و همپیمانند و البتّه، جماعت سومی هم وجود دارند که با سوءاستفاده از تمامیّت این انتظار، این طلب و تقاضا، این عزم و اراده، سعی در قتل عامّ مستضعفان در بیغولهها و بزنگاهها دارند و من این دسته را در زمرة بزرگترین جنایتکاران تاریخ جای میدهم. آنان که وقایعی چونان جنگهای دویست سالة صلیبی را در گذشته و اردوکشی به عراق را در زمان حال رقم زدند.
اسماعیل شفیعی سروستانی