۱- اسکندر مقدونی
شما هم حتما چیزهای زیادی درمورد مردم باستان و جشنها و خوشگذرانیهایشان شنیده اید. ظاهرا این گفتهها همه حقیقت داشته و اسکندر هم طرفدار پر و پا قرص این جشنها بوده است. گفته شده که یک شب بعد از یک مهمانی برای خوابیدن به تختخوابش میرفت که با دوستی برخورد کرد و آن دوست او را به جشن دیگری دعوت کرد! روی هم رفته او یک روز کامل خورد و نوشید و معمولا به ندرت میخوابید و بالاخره زمانی دست از خوردن کشید که احساس کرد مریض شده است. بله درست فکر کردید، اگر اسکندر میتوانست بر پرخوری خود غلبه کند شاید مسموم نمیشد. در آن زمان عملکرد سم در بدن خیلی طول میکشید و اگر کسی قصد کشتن شخصی را داشت شاید مجبور میشد ماهها در غذایش سم بریزد. اسکندر به طور ناگهانی احساس بیماری کرد و ۱۰ روز بعد درگذشت.
————————-
۲- زاخاری تیلور
یکی از رئیس جمهوران کمتر شناخته شده آمریکا، شاید او بیشتر به خاطر هم نام بودنش با شخصیت اصلی سری آغازین مجموعه تلویزیونی Power Ranger مشهور شده باشد. به هرحال پرخوری جدا یکی از چیزهای مورد علاقه او بود. درهرصورت ۱۶ ماه بعد از انتخابات دوازدهمین ریاست جمهوری آمریکا، او از چهارمین جشن ماه جولای در پایتخت لذت میبرد و گیلاس و شیر یخ زده فراوان میخورد. هوا بسیار گرم بود و مقدار زیادی میوه و لبنیات تازه تهیه شده بود و بدیهی بود که او همچنان به خوردن ادامه دهد. و بالاخره در اثر این پرخوری همان شب مریض شده و ۵ روز بعد درگذشت. دلیل پزشکی مرگ او بیماری روده و معده عنوان شد.
—————————
۳- موتزارت
اینجا جا دارد که از کارگردان فیلم «آمادئوس» تشکر کنیم، که ما را با داستان «سالییری»، رقیب موتزارت، که به دلیل حسادت به استعداد او باعث مرگش شد، آشنا کرد. البته باوجود اینکه شواهدی مبنی بر اینکه این دو نفر زیاد از هم خوششان نمیآمد وجود دارد، اما هیچ جا اشاره ای به قتل نشده است. درعوض شاید هم این موسیقی دان بزرگ به خاطر خوردن بیش از حد گوشت خوک خوب پخته نشده مرده باشد!
دکتر جان.وی. هرشمن نامه کوتاهی که موتزارت قبل از مرگش نوشته بود و در مورد خوردن مقدار زیادی گوشت حرف زده بود و علائم آلودگی با گوشت خوک را بررسی کرد، بیماری خطرناکی که باعث تشکیل کرمها به دلیل خوب پخته نشدن میشود. درحالیکه بیش از ۱۵۰ نظریه در مورد مرگ موتزارت وجود دارد شاید هرگز دلیل واقعی و قطعی مرگ او را متوجه نشویم. حتی ۷ سال بعد از مرگش نیز نبش قبر کرده و استخوانهایش را برای بررسی بیرون آوردند.
————————
۴- ادولف فردریک
ادولف فردریک از سال ۱۷۵۱ تا ۱۷۷۱ پادشاه سوئد بود. بیست سال بعد از نشستن بر تخت پادشاهی او غذاهای گران قیمتی را در وعدههای غذایی اش گنجاند؛ این وعدههای غذایی حاوی خرچنگ دریایی، خاویار، کلم دریایی، ماهی دودی و شامپاین بود. بله درسته، این وعده غذایی زیاد است، اما آیا این بیشتر از غذایی است که مردم معمولی آمریکا در روز شکرگزاری میخورند؟ خوب البته ادولف فردریک فقط یک اتاق برای خوردن دسر آماده کرده بود و ۱۴ مدل دسر تهیه شده بود! او آن شب بر اثر مشکلات گوارشی از دنیا رفت و امروز دانش آموزان سوئدی در کتابهای درسی شان میخوانند: «پادشاهی که با پرخوری کردن خودش را کام مرگ کشاند».
—————————–
۵- هنری اول
هنری بین سالهای ۱۱۰۰ تا ۱۱۳۵ پادشاه انگلستان بود. به خاطر اینکه یکبار امکان این وجود داشت که برای پادشاه شدن برادرش را در یک حادثه در حین شکار بکشد، او را زیاد به عنوان فردی پرخور نمیشناسند. با همه این احوال یک شب به هر دلیلی او بیش از اندازه پرخوری کرد تا جایی که به خاطر خوردن زیاده از حد یک نوع مارماهی مشهور شد (گونه ای ماهی عجیب مکنده که به کوسهها میچسبد و دنبالشان میرود). مرگ او با درد و رنج فراوانی همراه بود.
—————————–
۶- ویلیام مکپیس تاکری
ویلیام تاکری نویسنده کتاب «خودباختگان» به پرخوری معروف بود، چرا که او همیشه زیاد غذا میخورد. بالاخره این پرخوری دائمی باعث از بین رفتن و تحلیل سیستم هاضمه اش شد. او نمیتوانست اعتیادش به ادویههای فلفلی را نیز ترک کند که همین مصرف بی رویه فلفل آسیبهای بیشتری به دستگاه گوارشش رساند. و بالاخره یک شب را با صرف وعده غذایی خیلی زیادی گذراند و صبح روز بعد جسد او را در در رختخوابش پیدا کردند. مرگ او در سن ۵۲ سالگی برای همگان غیرمنتظره و ناگهانی بود. درحالیکه دلیل رسمی برای مرگ او سکته عنوان شده بود، اما به احتمال زیاد این سکته در اثر استرسها و تنشهایی بود که در اثر شکم پرستی به مرور زمان در بدنش رخنه کرده بود.