درباره اعتمادسازی هم باید گفت از خصایص مردم ایران در کنار باصفا و مهربان و میهمان پذیر و ... بودن این است که از بازیچه قرار گرفتن و کسانی که آنها را بازی و فریب می دهد بسیار متنفرند و بسیار سخت از آنها می گذرند.

اشاره حدود یک دهه (یک دهه پرماجرا) از کش و قوس های هسته ای ایران با غرب گذشته و این موضوع به یکی از پردامنه ترین موضوعات معاصر محیط بین المللی تبدیل شده است و بسیاری از کسانی که این قضیه را از ابتدا دنبال می کردند، از خود سوال می کنند، واقعیت مسئله چیست؟ و غرب و ایران هر یک به دنبال چه هستند؟ پاسخ به این پرسش از نوع موضوعات سهل و ممتنع است. اگر غربی ها صادقانه و بدون غرض ورزی و براساس ضوابط و قوانین بین المللی این بحث، با موضوع برخورد می کردند، قضیه در مرحله سهل آن فرجام می یافت و چون اینگونه عمل نکردند، موضوع لاجرم به مرحله ممتنع سوق پیدا کرد و با اینکه در طی این ده سال در مقاطعی نشانه هایی از پیشرفت مشاهده شد، به دلایلی خیلی زود به یکباره همه چیز به نقطه اول بازگشته است. شاید آخرین نشست برگزارشده در ماه گذشته که به نشست «استانبول2» معروف شده، بدون در نظر گرفتن ادامه آن در هفت، هشت روز آینده در بغداد، در این مسیر طولانی و بدون دستاورد خاص یک استثنا باشد که در وضعیت ویژه منطقه و جهان، همه مشتاقانه و نگران منتظرند تا با فرا رسیدن سوم خرداد و برگزاری نشست بغداد ببینند که این مرحله استثنایی با یک پایان استثنایی یک نقطه عطف استثنایی در این راستا محسوب می شود یا خیر. در آستانه برگزاری نشست بغداد، بررسی رخدادهای مرتبط با این نشست، پس از برگزاری نشست استانبول2 و نیز تحلیل نکات اصلی که در فرایند مذاکرات موثرند وظیفه خطیر کارشناسان و خبرگان است تا با عرضه یافته های شان، جامعه را آگاه سازند و دایره مسائل گروه مذاکره کننده خودی را توسعه دهند و طرف های غربی را با واقعیات داخلی در رابطه با بحث هسته ای آشنا کنند تا آنها در مذاکرات، درخواست بی جا و کاملاً بیگانه با فضای حاکم بر جامعه ایران را نداشته باشند. الف- نگاهی به نشست استانبول2 نشست استانبول2 حدود 15 ماه پس از آخرین نشست ایران با اعضای گروه 1+5 برگزار شد. چرایی این وقفه طولانی بسیار مهم است که ضرورتاً از پرداختن به پاسخ آن صرف نظر می شود. در این دوره 15 ماهه دو طرف بیکار ننشستند. غربی ها که به شدت درگیر بحران های داخلی بودند هر وقت فرصت می یافتند موضوع را دنبال می کردند و حاصل تلاش آنها گسترده کردن تحریم ها بود. طرف ایرانی هم سخت و پرتلاش، فعالیت های هسته ای صلح آمیزش را ارتقا و توسعه داد. در پایان این 15 ماه و آغاز گفت وگوی استانبول2 مشخص شد دستاورد ایران بسیار باارزش تر بود به ویژه اینکه، در اواخر سال گذشته، با نصب صفحه های سوخت رآکتور تهران و بهره برداری عملی از اورانیوم 20 درصد غنی شده در داخل کشور، طرف عربی به خود آمد و متوجه شد ایران به چه امتیاز ارزشمندی دست یافته است. تأثیر این دستاورد گراسنگ علمی عملی در مواضع طرف غربی در گفت وگوهای استانبول2 کاملاً مشهود بود. در پایان این گفت وگوها که با وجود ملایم تر شدن لحن طرف غربی همچنان سخت و طاقت فرسا و در مواردی هم دارای چالش و تنش بود، اعضای حاضر در نشست و نیز صاحب نظرانی که از محتوای کلی مذاکرات آگاه شدند، از نشست، اظهار رضایت کردند و آن را در حد و نوع خود موفقیت آمیز دانستند. حاصل اصلی این نشست به رسمیت شناخته شدن حق هسته ای ایران و مبنا قرارگرفتن معاهده ان پی تی برای ادامه مذاکرات بود. در همان زمان با وجود برخی حواشی تند و آزاردهنده در روند مذاکرات، طرفین چندان نخواستند با آشکار و برجسته کردن آن، از اهمیت اصلی دو توافق کلیدی کاسته شود، اما این حواشی نشان می داد که در مذاکرات بغداد از حاشیه به متن می آیند و روند مذاکراتی را که الزاماً باید بیشتر به جزئیات بپردازد، درگیر چالش و تنگنای بیشتر می کنند. ب- انتظار از نشست بغداد میزان موفقیت نشست بغداد، بستگی دارد به اینکه از این نشست چه انتظاری درباره موضوعی وجود دارد که در هر مرحله ای بر پیچیدگی آن افزوده شده و گره های آن محکم تر شده است. اگر انتظار از این نشست حل و فصل همه مسائل هسته ای بین ایران و غرب باشد از حالا باید این نشست را شکست خورده دانست، اما چنانچه با لحاظ همه واقعیت ها، درصدی از توافقات معقول که با این فرایند طولانی و مراحل طی شده و وضعیت موجود همخوانی و تناسب دارد، مدنظر قرار گیرد، یک عامل از عوامل چندگانه موفقیت نشست فراهم آمده است. برای تعیین حدود و ثغور آن انتظار معقول نیز لزوماً باید طرفین به داشته های خود و طرف مقابل توجه کنند، زیرا اگر هر یک تنها داشته های خودش را ببیند و ملاک قرار دهد، صرفاً بر اساس نیمی از واقعیت تقاضایش را در نظر می گیرد و چون از نیم دیگر واقعیت که در نزد طرف مقابل است و به حساب آوردن آن در شکل گیری تقاضا تأثیر دارد و تنظیم کننده است غافل است، خواسته هایی فراتر از وزن، اعتبار و موقعیتش مطرح می کند، مذاکره به شکست کشیده می شود، کمااینکه طرف غربی در مذاکرات ده سال گذشته متوهمانه و از سرنخوت اینگونه برخورد کرد و به نتیجه نرسید. در این میان، اساسی ترین عامل برای باقی ماندن طرفین در مدار گفت وگوهای منجر به توافق، حفظ لحن و ادبیات طرف غربی در مذاکرات استانبول و نشست بغداد است. ج- داشته ها بازشناسی داشته های طرف غربی و ایران به سوق دادن بحث در مسیر واقعیت ها و ارزیابی درست از موضوع و متناسب و متعادل کردن خواسته ها از طرف مقابل کمک می کند. داشته اصلی غرب در این عرصه، تحریم و تهدید است. بازی متکی به زور و غرور غرب که به زعم آنها می توانست خیلی زود غائله هسته ای را پایان دهد، تبدیل به یک خودفریبی برای آنها شد و در نتیجه، قواعد بازی را رعایت نکردند و با حذف کارت های شان و چنگ زدن به دو ابزار تحریم و تهدید، خودشان را محدود و محصور کردند که در فرازهای بعد بیشتر به آن پرداخته می شود. طرف ایرانی برخلاف طرف غربی که با یک اشتباه راهبردی سرمایه های بازی اش در زمانی کوتاه مستهلک شد و برخلاف ظاهرش که نشان از شدت و گسترش دارد، سیر نزولی پیدا کرد، ضمن حفظ سرمایه های اصلی اش مانند حمایت ملی، ایستادگی تحسین برانگیز، میزان آگاهی از ارزش این علم و ... روز به روز به این سرمایه افزود و با عبور موفقیت آمیز از مراحل مختلف، سانتریفیوژهای فعالش را با ارتقا به سطوح پیشرفته تر به هزاران رساند، سایت «فردو» را راه اندازی کرد، پس از غنی سازی 5/3 و 5 درصد به غنی سازی 20 درصد روی آورد و 100 کیلو از آن را تولید و ذخیره کرد و صفحات سوخت را با موفقیت در رآکتور تهران قرار داد، دانشمندان هسته ای بسیاری را آموزش داد و به کار گرفت و بدین وسیله دانش هسته ای را از زندان خست و انحصار خارج و ترویج کرد و در دسترس قرار داد و در حال حاضر هم با توان مضاعف و شتاب زیاد در این مسیر گام برمی دارد. حقیقتاً برای یک مذاکره معقول که می توان برای آن شقوق مختلفی تصور کرد، داشته غرب به هیچ وجه با داشته ایران برابری نمی کند، این نابرابری داشته ها خارج از اراده طرفین به محض احراز وجود که وجودشان به عینه احراز شده، خودشان را بر فضای مذاکرات و تصمیم گیری تحمیل می کنند، همانگونه که تاکنون نیز چنین بوده و شاید این بار بیشتر. د- آمریکا طرف اصلی ظاهر امر این است که طرف ایران در مذاکرات هسته ای، اعضای گروه 1+5 هستند. در بیشتر اوقات در رسانه ها هم همین طور وانمود می شود، اما آشنایان به مسائل سیاسی و امور بین الملل می دانند که طرف اصلی ایران در مذاکرات هسته ای، آمریکا است که در زمان حاضر اوباما رئیس جمهور آمریکا مدیریت آن را برعهده دارد. چند روزی است که اوباما تبلیغات انتخاباتی اش را برای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نیمه آبان ماه سال جاری آغاز کرده است. اوباما به خوبی از میزان تأثیر مسائل هسته ای ایران بر انتخابات آمریکا آگاه است و می داند در این مقوله مهم، قابلیت و ظرفیت آن را دارد که میزان تأثیرگذاری اش بر انتخابات پیش رو چند برابر شود. افزون بر موارد پیش گفته، این را هم می داند که نشست بغداد در سه خرداد، یعنی پنج ماه پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا فرصت بی بدیلی است که اوباما با استفاده از آن می تواند به بردی بسیار فراتر از پیروزی در انتخابات، دست یابد. با به میان آمدن نام اوباما، بحث توجه صحیح به «داشته ها»، طرف اصلی خودش را یافت. با اینکه اوباما از ابتدای ورود به کاخ سفید بر سیاست «تشدید تحریم ها» که گاهی با در آمیختن با واژه و لحن تهدید، انگیزه ایرانیان را برای حمایت از فعالیت های صلح آمیز هسته ای کشورشان بیشتر می کرد، تأکید و تکیه داشت و در چند مرحله نیز آن را تشدید کرد و توسعه داد، حالا باید با خودش - خودی که با چشیدن طعم تکیه زدن بر کرسی ریاست جمهوری در کاخ سفید، مشتاقانه چشم به تکرار این تکیه زدن دوخته و روح و جسمش در تمنای آن غرق است- صادقانه به این مهم بیندیشد که آیا واقعاً این «تحریم و تهدید» توان آن را دارد که ملت ایران را از پای بیندازد و تسلیم کند یا خیر. برای بیشتر روشن شدن بحث باید موضوع عمیق تر بررسی شود. برای آسوده شدن خیال اوباما اذعان می شود که تحریم برای ایران مشکل ساز بوده و است. حال آنکه، تحریم ایران برای ملت بزرگ این کشور اتفاق نویی نیست و به سال ها پیش بازمی گردد و مردم مقاوم ایران به تدریج در طول سال های متمادی خودشان را با وضعیت تحریم هماهنگ و مطابق کرده اند و زندگی در تحریم برای آنها خو و عادت شده و صفت سازگاری آنها را تقویت کرده و افزایش داده است و با تکیه بر هوش و استعداد ذاتی اش، هیچ گاه در معامله های دوسویه فقط سوی هزینه را برنگزیده و به منفعت و تأمین هزینه هم اندیشیده از این رو با پرداخت هزینه تحریم که آن را با قناعت، شرافت و صبوری تأمین کرد، راه جبران تحریم ها را پیدا و در حرکتی زیرکانه آن را به فرصت تبدیل کرد. ظاهر برنامه های کشور هم مانند شعار ملی سال تولید ملی، انتقال آب دریای خزر به بیابان های مرکزی ایران، زیرکشت بردن دو میلیون هکتار زمین در سال جدید و ده ها برنامه از این نوع، هم نشان می دهد که نظام در پی آن است تا با تنظیم برنامه های مقابله با تحریم ها و پیوند آن با اراده پولادین مردم که مصمم هستند با پیش آمدن هر وضعیتی از حق هسته ای شان دفاع کنند، اندکی از مواضع هسته ای اش عقب نشینی نکند. بحث تهدید نظامی هم در این وضعیتی که غرب به آن دچار شده و به نظر می رسد هر آن ممکن است دریای توفان زده اقتصاد، کشتی سرگشته غرب را ببلعد و در کام خود فرو برد، واژه بی مسمایی شده که هر از گاهی به همراه واژه تحریم تکرار شود تا از ملالت و دل زدگی آن جلوگیری کند. اوباما برای تصمیم گیری درست باید به بررسی این موضوع بپردازد که حل موضوع هسته ای به گونه ای که حقوق هسته ای ایران تنظیم شود و یکی از مهم ترین موضوعات چالش برانگیز میان ایران آمریکا و غرب سامان پیدا کند، آنچنان بر میزان آرای انتخاباتی وی اضافه می شود که دوباره میهمان ویژه کاخ سفید می شود یا ورودی دوباره به کاخ سفید با سنگ اندازی در روند مذاکرات و طرح و ادعاهای غیرمنطقی و غیرمعقول که آرای سران صهیونیسم و یهودیان آمریکا را به دنبال دارد، امکان پذیر می شد. برخی با ملاک قرار دادن خط سیر تاریخ سیاسی آمریکا بخش دوم را می پذیرند، اما آنها توجه ندارند که جباریت تاریخ هم مشروط است و به نظر می رسد تاریخ امروز آمریکا آماده تغییر جهت است تا اوباما چگونه بیندیشد و به چه اعتقاد داشته باشد. ه- مواضع تأمین کننده مصالح ایران چند روزی است که برخی از مقامات غربی درباره نشست بغداد می گویند ایران باید نظر مشخصش را بیاورد تا درباره آن صحبت شود. این زاویه برای ورود به مباحث نشست بغداد کاملاً غلط است. دکتر جلیلی در نشست استانبول2 دو عبارت مهم گفت که طرف غربی برای طرح دیدگاه هایش باید این دو عبارت را مدنظر دائمی قرار دهد: 1- طرف مذاکره کننده شأن ملت ایران را رعایت کند. 2- طرف مذاکره کننده اعتمادسازی کند. در توضیح این دو نکته لازم نیست با پرداختن به جایگاه تاریخی ایران و روند انقلاب اسلامی، بحث را به درازا کشاند، ذکر همین نکته به نظر کافی است که سال ها است، فعالیت هسته ای ایران بخشی از هویت ملی مردم این سرزمین است، مفهوم این عبارت این است که محدودیت پذیر و معامله پذیر نیست و بازهم رفتار سوء غرب مسبب این امر بوده است. درباره اعتمادسازی هم باید گفت از خصایص مردم ایران در کنار باصفا و مهربان و میهمان پذیر و ... بودن این است که از بازیچه قرار گرفتن و کسانی که آنها را بازی و فریب می دهد بسیار متنفرند و بسیار سخت از آنها می گذرند. رفتار غرب در مسائل بسیاری، به ویژه در موضوع هسته ای با ایران مزورانه بوده و ملت ایران به هیچ وجه به آنها اعتماد ندارند. آخرین مورد آن بحث مطرح شده در گروه 15 بود که قرار شد با واسطه گری ترکیه و برزیل مبادله سوخت انجام شود، آمریکایی ها ابتدا آن را پذیرفتند و بعد زیر آن زدند. گفت وگویی که بر مبنای بی اعتمادی شکل بگیرد به نتیجه نمی رسد. بیانیه اخیر اتحادیه اروپا در آژانس بین المللی انرژی اتمی که با تحریک، فشار و خواست صهیونیست ها انجام شد، نمونه و عامل جدیدی برای این بی اعتمادی است و به نظر می رسد صهیونیست ها قصد دارند با دست اروپایی ها، طرف ایرانی و خودشان را برای مذاکره برگرد جنازه نشست بغداد گرد آورند. در هر صورت، طرف غربی باید در فرصت باقی مانده به دو موضوع فوق بپردازد و خواسته ها و مواضعش را با آن دو تنظیم کند. به نظر می رسد خانم اشتون باید با دست بسیار پر و اختیار تام به بغداد برود و اوباما هم حتماً باید به وی کمک کند تا تلاش های پرهزینه انجام گرفته به نقطه صفر باز نگردد. جواد رضایى