به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 در تربیت اسلامی تمرکز اساسی بر تعقل و ارزیابی مکرر باورها، رفتار و علاقه‌هاست و معمولاً گرایش‌ها، عواطف، فضاهای محیطی و فضاهای اجتماعی حتی مقررات و قوانین الزام‌آور اخلاقی همه و همه کارکرد تاکتیکی و زمینه‌سازی دارند و برای تیز شدن عقل و امکان‌پذیر شدن تعقل مطرح می‌شوند.

 
خبرگزاری فارس: تربیت سکولار

 

قبل از هرچیز باید بدانیم که تربیت سکولار یعنی چه؟ اگر تربیت سکولار به معنای تربیت غیر مذهبی باشد، این عبارت معنادار است، در اینجا مذهب و دین به معنایی است که مردم می‌فهمند؛ یعنی مجموعه‌ای از تعالیم و نظریه‌هایی که به یکی از ادیان الهی مربوط است. تربیت سکولار در اینجا مقابل تربیت دینی قرار می‌گیرد؛ نوع خاصی از تربیت که توانسته است با تغییر در اعتقادات، علاقه‌ها و رفتار افراد، هوادارانی را برای یک دین خاص جذب کند. ‌اما مدافعان تربیت سکولار و تمام کسانی ‌که در پیدایش این مفهوم و توسعة آن سهم داشته‌اند، منظوری فراتر از این را برای آن در نظر می‌گیرند.

آنها با به کار بردن این عبارت درواقع مفهوم تربیت غیر ایدئولوژیک را در نظر داشته‌اند و دارند.ولی به واقع تربیت غیر‌ایدئولوژیک مفهومی کاملاً بی‌معناست. هرچند ممکن است این کلمه در زمان ظهورش بی‌معنا به نظر نمی‌رسید، ولی امروز دیگر برای اندیشمندان حوزة جامعه‌شناسی معرفت و همچنین فلسفة علم، گرانباری علم از ارزش‌ها و ایدئولوژی‌ها، امری پذیرفته است و درنتیجه سکولار بودن نه برای علم و نه برای تعلیم و تربیت پذیرفته‌شده نیست؛ یعنی علم سکولار یا تربیت سکولار به معنای غیر‌‌ایدئولوژیک کاملاً بی‌معناست.

زمانی که تربیت سکولار یا آموزش سکولار مطرح ‌شد، تصور بر این بود که کسب اطلاع از حقیقت و دسترسی به واقعیت فارغ از دیدگاه‌ها، تجربه‌ها و باورها برای ما ممکن است. در آن زمان انتظار می‌رفت علم بدون در نظر گرفتن ملاحظات، اعتقادات، ارزش‌ها و … بتواند تصویر واقعیت را آن چنان که هست ارائه دهد.

این انتظار در‌واقع از تفکر عینیت‌گرایی (Objectivism ) ناشی می‌شد که در قرن‌های شانزدهم تا نوزدهم بر علم حاکم گردید، اما امروز تقریباً فیلسوفان علم در این زمینه اتفاق نظر دارند که ما اصلاً علم عینی نداریم و علم نمی‌تواند تصویر کاملی از واقعیت ارائه کند بدون اینکه در سایة نظریه‌های برخاسته از ارزش‌ها، اعتقادات، باورها و در نهایت ایدئولوژی‌ها شکل گرفته باشد.

اساساً تفکیک بین نظریه‌های ارزشی و نظریه‌های معرفت‌بخش ناممکن است. ماهیت ایدئولوژیک علم به کمک تحقیقات سه حوزه در علوم انسانی شامل فلسفة علم، جامعه‌شناسی علم و روان‌شناسی علم، اثبات شده است که البته به طور خود به خودی بر ماهیت ایدئولوژیک تعلیم و تربیت نیز دلالت دارد.اصولاً تربیت سکولار وقتی معنی دارد که شما قبلاً تعالیم مکتب اثبات‌گرایی (Positivism) را قبول کنید، ولی اگر شما هوادار اثبات‌گرایی شوید، باز هم می‌بینید که شما از تربیت ایدئولوژیک برخوردار شده‌اید و درنتیجه واژة سکولار بی‌معنا می‌گردد.[1] هواداران تربیت سکولار خود ذیل مفروضات اثبات‌ناپذیر مکتب اثبات‌گرایی برای آن استدلال می‌کنند و از آن دفاع می‌کنند.افزون بر این، به قول یکی از فیلسوفان تعلیم و تربیت، یعنی برزنیکا، تربیت اصولاً ماهیت هنجارین دارد؛ چون در عمل تربیتی فرض بر این است که آنچه درست تشخیص داده شده است با یک منظور خاص و به طور عمدی به دیگران معرفی شود و حتی آنها به حمایت از آموخته‌ها یا التزام نسبت به آنها ترغیب شوند.

زمانی‌که از تربیت سخن به میان می‌آید همواره هدفی دنبال می‌شود و اصلاح رفتاری،‌ عقیده‌ای و گرایشی مدنظر است. به سخن دیگر به منظوری یا برای رسیدن به هدفی، برای یکی از سه سطح گرایش،‌ معرفت و رفتار تغییری در نظر گرفته می‌شود که آن تغییر را تربیت می‌نامند.

در این تغییر وضعیت مطلوبی مد نظر قرار دارد که درواقع خود به خود نوعی ارزش را می‌سازد؛ ‌برای مثال اگر وضعیت مطلوب برای یک فرد را با سوادی یا ثروتمندی فرض کنید، فاصلة آن تا وضعیت موجود، که جهالت یا فقر است، ارزش‌هایی همچون ثروت یا علم را می‌سازد. بنابراین رفتار، اندیشه و علاقه‌های شما به سویی جهت‌دهی می‌شود که علم و ثروت را ارج نهید و برای کسب آن اقدام کنید درنتیجه شما به شدت هنجاری عمل می‌کنید. با توجه به همین موضوع است که تعلیم و تربیت به طور ماهوی هنجارین شناخته می‌شود و خواه نا‌خواه محتوی گزاره‌های هنجارین است.

گزاره‌های هنجارین در دانش‌های تربیتی سهم بسیار مهم‌تری نسبت به سایر رشته‌های علمی به‌ویژه علوم طبیعی دارند؛ به‌گونه‌ای که حتی توصیف‌های مربوط به نیاز‌سنجی یا بررسی‌های مربوط به اطلاعات جامعه‌شناختی را کنترل می‌کنند؛ زیرا همیشه بررسی نیازها، که گام اول برای تعیین اهداف و برنامه‌ریزی‌های تربیتی شناخته می‌شود، موکول به برداشتی دربارة یک وضعیت مطلوب و تشخیص فاصله با وضع موجود یا همان ارزش‌هاست. به این ترتیب تعلیم و تربیت سراسر ارزش‌نهاد است و بنابر‌این تربیت سکولار به مفهوم تربیت غیرایدئولوژیک، ترکیبی بی‌معناست.

تربیت سکولار به معنای تربیت غیرمذهبی است و آنچه در ایران به نام تربیت سکولار شناخته می‌شود در حقیقت به معنای تربیت غیر اسلامی است. هرچند این برداشت از تعلیم و تربیت سکولار با آنچه اندیشمندان و نظریه‌پردازان از طرح این مفهوم در نظر دارند مطابقت نمی‌کند، می‌تواند بخشی از آن را  پوشش دهد و زمانی‌که تربیت سکولار را در ایران تربیت غیراسلامی معنا کنیم، آنچه در مقابل آن قرار می‌گیرد تربیت اسلامی است. حالا لازم است به وجه تمایز تربیت اسلامی با تربیت غیر اسلامی توجه کنیم.

آنچه تربیت اسلامی را از تربیت سکولار جدا می‌کند و مرز میان این دو گونه تعلیم و تربیت به شمار می‌آید به نظر من تبیین‌های متفاوت از خردورزی است. ممکن است آنهایی که تحت تأثیر تربیت سکولار قرار گرفته‌اند،‌ خردورزی را ویژگی تربیت سکولار بدانند؛ چون تربیت سکولار دقیقاً مدعی خردورزی است، اما حقیقت آن است که عقل‌گرایی کانون تربیت اسلامی است و نمی‌تواند در یک روایت کاملاً متضاد از تعلیم و تربیت، که با عنوان تربیت سکولار، یعنی غیر اسلامی، شناخته می‌شود، همان هدف دنبال ‌گردد. تأکید بر خردورزی در تربیت اسلامی، به دلیل اهمیتی است که در قرآن به آن داده شده است.

در آیات بسیاری مردم به تعقل دعوت شده‌اند و خداوند بارها تذکر می‌دهد که این قرآن، این کتاب، این آیات را فرستادم تا شما تعقل کنید. این نوع تأکید بر تعقل به عنوان هدف از ارسال کتاب قرآن همچنین در مورد ایجاد آیات تکوینی دیده می‌شود؛ یعنی حکمت خداوند هم در انزال آیات تشریعی و هم در تکوین آیات آفاقی، وادار نمودن فرزندان آدم(س) به تعقل یا خرد‌ورزی است. اهمیت تعقل در دین اسلام تا به آنجاست که بر احساس،‌ عواطف، آداب و رسوم و باورهای فرهنگی اولویت یافته است و حتی استفاده از تعالیم و رهنمودهای دینی فقط به وسیلة آن ممکن است.

لازم است به یک اشتباه رایج در اینجا اشاره کنم؛ چون وقتی اعلام می‌شود منابع معرفت‌بخش شریعت و عقل را دربرمی‌گیرد، عده‌ای تصور می‌کنند آنها دو منبع هم‌عرض هستند، ولی درواقع رابطة شریعت و عقل رابطة عرضی نیست که افراد گاهی از شریعت استفاده کنند و گاهی از عقل خویش، بلکه استفاده از تعالیم شریعت فقط به کمک عقل و از طریق خرد‌ورزی ممکن است و حتی اطاعت از شریعت موکول به وجود عقل است چه اینکه می‌بینید شرط تکلیف بلوغ عقلی است و سفیه یا کودک اصولاً مکلف به رعایت قوانین شریعت نیست؛ همچنین یکی از شرایط مهم تقلید در تمام رساله‌های عملیه بلوغ عقلانی و انتخاب آزاد مرجع تقلید اعلام شده است.

نکتة دیگری که سبب تمایز عقلانیت سکولار از عقلانیت اسلامی می‌شود و بر تربیت اسلامی و تربیت غیر اسلامی تأثیر شگرفی می‌گذارد تمرکز بر مسئلة تعقل است. در آیات قرآن بر تعقل تأکید می‌شود نه بر عقل. این‌گونه تعقل با تعقلی که در فلسفة کانت و راسیونالیسم بر آن تأکید می‌شود و تعلیم و تربیت سکولار هم معمولاً مدافع آن است تفاوت دارد.

تعلیم و تربیت سکولار بر عقل‌گرایی مدرن استوار است که دکارت، کانت و رویکرد فلسفی مشهور به رویکرد ما بعد کانتی سبب توسعة آن شدند. این نوع عقل‌گرایی وظیفه و رسالت عقل را کشف واقعیت می‌داند و به توانمندی عقل در کشف واقعیت  ــ یا بهتر بگویم چهره‌هایی از واقعیت که می‌تواند ظاهر یا پدیدار گردد ــ اعتقاد دارد.

به عبارت دیگر در این دیدگاه، عقل وظیفه دارد به کمک روش‌های معتبر و با استفاده از ابزارهای مناسب، جنبه‌های گوناگون واقعیت‌ها را کشف و آنها را توصیف کند، سپس بر اساس آن توصیف‌ها، به پیش‌بینی رویدادها دست زند و براساس این پیش‌بینی به تجویز راهکارها و حتی اصول و قواعد گوناگون اقدام کند. نمونة این کار عقل، دانش بهداشت است که درواقع شامل یک سلسله تجویزهای بهداشتی و همچنین یک سلسله توصیف‌های مبنایی از روابط بین پدیده‌های گوناگون به عنوان امور واقع است.

ولی آن عقلی که در تربیت اسلامی بر آن تأکید می‌شود فقط وظیفة کشف و توصیف جنبه‌هایی از واقعیت‌ را بر عهده ندارد، بلکه افزون بر به کار‌گیری ابزارها و روش‌های گوناگون برای کسب اطلاعات دربارة واقعیت‌، داده‌پردازی دربارة رویدادهای گذشته و همچنین پیش‌بینی حوادث آینده لازم است به سنجش و ارزیابی یافته‌ها و بافته‌های خود دست زند. ارزیابی اطلاعات و ارزیابی تفسیرها و تبیین‌های ما از واقعیت کار مهم‌تری است که بر عهدة عقل گذاشته می‌شود؛ زیرا واقعیت را هیچ چیزی جز عقل نمی‌تواند کشف ‌کند و هیچ عاملی غیر از عقل، نمی‌تواند کشفیات عقل را ارزیابی کند.

به عبارت واضح‌تر در فلسفةهای عقل‌گرا، اعم از کلاسیک و مدرن، عقل همچون آینه‌ای تصور می‌شود که می‌تواند با توجه به ویژگی‌های ذاتی خود و همچنین با تأثیر‌پذیری از محیط و البته به کمک روش‌ها و ابزارها، تصویری نسبتاً منطقی از واقعیت را به نمایش بگذارد، ولی در عقل اسلامی،‌ افزون بر اینکه این آینه باید  این کار را بکند و تصویری نسبتاً متناسب از جهان بیرونی را در خود منعکس سازد، وظیفة مهم‌تر دیگری نیز دارد که بازنگری در تصویرهای ساخته‌شده و ارزیابی آنهاست.

وظیفة عقل در ارزیابی و نقادی خود،‌ در تربیت اسلامی، فقط به یافته‌ها تعلق ندارد، بلکه روش‌های دسترسی به واقعیت را هم در بر می‌گیرد. درواقع عقل باید روش‌هایی را که از طریق آنها توانسته به تصویر‌سازی از واقعیتی دست پیدا کند دوباره بررسی کند. در حوزة اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی با این عبارت که «حاسبوا قبل ان تحاسبوا» بر چنین وظیفه‌ای تأکید می‌شود و در فلسفه و علم این وظیفه به پیدایش بحث‌های بسیار مفصل روش‌های اجتهاد و اصول فقه منجر شده است. آنچه از این عبارت درک می‌شود خود‌ارزیابی، خودسنجی،‌ و نقد خود به جای انتقاد از دیگران است.

درواقع نوک پیکان تفکر انتقادی را بیشتر به سمت خود فرد برمی‌گرداند. در این نظام اخلاقی فرد دعوت می‌شود به اینکه رفتار خود را ارزیابی کند، باورهای خود را بررسی نماید و حوزة نقد را فقط به یافته‌ها و نتایج محدود نکند، بلکه روش‌های دستیابی به این یافته‌ها را هم مشمول این ارزیابی قرار دهد. برای این منظور باید از خود بپرسد آیا این باورهایی که در ذهن من شکل گرفته براساس منطق بوده است یا متأثر از آداب و رسوم یا اسلوب‌های رایج و مد زمانه؟ آنها واقعاً چقدر صحت دارند؟ آنچه را دانسته تلقی می‌کنم به چه معنا دانسته هستند؟ واقعاً دانسته‌اند یا مشهورات و مقبولات عوام و در اصل ندانسته‌اند؟ به سخن واضح‌تر شک کردن در آنچه خود به آن دست یافته‌ایم  استراتژی اساسی در تربیت اسلامی است که براساس عقل‌گرایی مطرح می‌شود.

عقل‌گرایی اسلامی ما را وادار می‌کند به اینکه دوباره نظام درونی‌مان را مطالعه کنیم و نقادانه ارزش‌های خود را به هم بریزیم و صحت و سقم آن چیزهایی را که به وسیلة نهاد قدرت یا براساس روابط سازمانی، ملی، شخصی، روش‌های توده‌ای و … به دست آورده‌ایم دوباره بررسی کنیم و خود بار مسئولیت باورهای خویش را برعهده بگیریم.

در آیات قرآن، اگر دقت کنید، می‌بینید بیان شده است دین کسی که عقاید خود را از پدر و مادر به ارث برده باشد پذیرفته نیست، انفاق فردی که متأثر از فضای پیرامونش به این کار دست می‌زند مردود است، و توحید و اعتقاد فردی که به دلیل سنن و آداب و رسوم جامعه‌اش به چنین اعتقادی روی آورده است تأیید نمی‌شود.

همین تأکیدات مکرر نشان می‌دهد که اسلام آن چیزی را می‌پذیرد که فرد با اراده و عقل خود به آن دست یافته باشد و وظیفة اساسی هریک از انسان‌های بالغ که از توانمندی‌های عقلی برخوردارند، بهره‌گیری از منابع، روش‌ها و ابزارهای معتبر تحقیقی برای کسب شناخت نسبتاً معتبر از واقعیت و در عین حال بررسی و شناخت محدودیت‌ها و قلمروهای عقل خود است؛ زیرا هیچ مرجعی به جز عقل نمی‌تواند به عقل بگوید تو محدودی و قلمرو تو تا چه حدی است، مگر اینکه خود عقل قلمرو توانایی‌های خویش را کشف کند، و هیچ کس نمی‌تواند به عقل بگوید تو از چه منابعی استفاده کن، مگر اینکه خود عقل به این رسیده باشد.

حتی استفاده از شریعت و منابع دینی و آموزهای دینی چیزی است که باید خود عقل کشف کند. پیامبران برای دیوانگان به پا نخواسته‌اند، بلکه برای عقلا مبعوث شده‌اند. رسالت انبیا هدایت افراد بی‌خبر یا دچار جهل یا جهل مرکب است، ولی هرگز راهنمایی جاهلان لجباز یا دیوانگان و مجانین برعهدة آنها گذاشته نشده است؛ حتی برای آنها اجبار مردم به ایمان و به کمک ابزارهای نظامی یا شگردهای تبلیغاتی مجاز نیست. قرآن نیز در دعوت مردم به اسلام، آنها را به تدبر و تعقل در آیات قرآن و نیز آیات طبیعت دعوت می‌کند.

بر این اساس باید گفت در نظام تعلیم و تربیتی که نام اسلامی گرفته، ترجیح دادن احساسات و گرایش‌های مذهبی بر تعقل در آموزه‌های دینی پدیده‌ای غیراسلامی است و شاید از رسوبات تربیت‌های مسیحی و یهودی باشد. در تربیت اسلامی تمرکز اساسی بر تعقل و ارزیابی مکرر باورها، رفتار و علاقه‌هاست و معمولاً گرایش‌ها، عواطف، فضاهای محیطی و فضاهای اجتماعی حتی مقررات و قوانین الزام‌آور اخلاقی همه و همه کارکرد تاکتیکی و زمینه‌سازی دارند و برای تیز شدن عقل و امکان‌پذیر شدن تعقل مطرح می‌شوند.

در این نظام تربیتی خود‌انضباطی، تعقل و توسعة آزادی عقلانی هدف اصلی تلقی می‌شود تا افراد را از هر نوع استبداد مذهبی، هم‌رنگ جماعت شدن و در عین حال از هر نوع ولنگاری و لا‌ابالی‌گری نجات ‌دهد. مبارزه برای طاغوت‌زدایی و پرهیز از پیروی شیطان‌های اجتماعی‌شده یا هواهای نفسانی خود یا سایرین راه ناگزیر افرادی است که مدنی‌الطبع به دنیا آمده‌اند و درعین‌حال ناگزیرند در حیات دنیوی و در ضمن زندگی اجتماعی درصدد کشف حقیقت برآیند و راه خود را برای تحقق توحید در خویشتن، یعنی موحدانه زیستن، پیدا کنند.

پی‌نوشت‌:

[1]. این وضعیت در مورد واژة لائیسیته هم وجود دارد که غیر ایدئولوژیک و لا مذهبی معنا می‌شود، ‌اما همان‌گونه که شهید مطهری مطرح نمود. لا مذهبی خود نوعی مذهب است؛‌ زیرا خود یک ارزش به شمار می‌آید. درواقع تمام کسانی که ادعا می‌کنند لائیک هستند خودشان هم به یک سلسله اصولی در لائیسیته پایبندند.

دکتر جمیله علم‌الهدی

منبع: ماهنامه زمانه شماره 21-22

ادامه مطلب
یک شنبه 21 خرداد 1391  - 6:37 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 6270305
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی