عواطف پاک و اظهار عشق و علاقه به معصومان(ع) و خاندان پاک پیامبر(ص) عامل ثبات قدم در راه دین و دینداری است و عشق و محبت خالصانه به اهلبیت(ع)، انسان را در برابر گناه و فساد بیمه میکند.
![خبرگزاری فارس: تربیت محبت محور خبرگزاری فارس: تربیت محبت محور](http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1391/03/23/13910323000492_PhotoA.jpg)
د) آثار و نشانههای محبت خداوند برای دوستداران خدا نشانههایی است که از طریق آنها میتوان محبان الاهی را شناخت. در اینجا با استفاده از سخنان نقلشده از ائمه معصومان(ع) و اولیای الاهی به برخی از این نشانهها اشاره میشود: 1. محب الاهی طالب رضای خداست: دوستدار خدا خواستة او را برخواسته خویشتن مقدم میدارد و بر هیچیک ار امور دنیوی که از دست میدهد، تأسف نمیخورد و اندوهگین نمیشود؛ اگر تمام دنیا به او روی آورد، خوشحال نمیشود؛ بلکه چون رضایت خدا را طالب است، شادمانی او به شادمانی محبوب است. در فرازی از مناجات محبان میخوانیم:یا منی القلوب المشتاقین و یا غایةآمالالمحبین، اسئلک حبک و حب من یحبک و حب عمل یوصلنی الی قربک، و ان تجعلک احب الی مما سواک؛1ای آرزوی دل مشتاقان و ای پایان آرزوی دوستداران، از تو محبت تو را آرزومندم و محبت آن کسی را که محبت تو دارد و محبت هر کاری را که به پیشگاه قرب تو رساند، و از تو میخواهم که خود را در دل من محبوبتر از هرچه جز تو باشد بگردانی، و در فرازی دیگر: الاهی من ذالذی ذاق حلوة محبتک فرام منک بدلاً؛ خدایا کیست آنکه شیرینی محبت تو را بچشد و دیگری را به جای تو برگزیند.2 2. محب الاهی طالب لقای خداست: در خبر مشهور آمده است که ابراهیم خلیلالله(ع) زمانی که ملکالموت برای قبض روح آن حضرت آمده بود، به وی فرمود: «آیا دیدهای که دوستی راضی به مرگ دوست خود باشد و او را بمیراند؟ از سوی پروردگار به وی وحی شد: ای ابراهیم! دوست من! هل رأیت محباً تکره لقاء حبیبه؟؛ آیا دیدهای دوستی از ملاقات دوست خود اکراه داشته باشد؟ آنگاه حضرت به ملکالموت فرمود: یا ملک الموت الآن فاقبض؛ زود مرا قبض روح کن».3 روایت است یک اعرابی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت:یا رسولالله! قیامت کی فرا میرسد؟ پیامبر(ص) فرمود: برای قیامت چه مهیا کردهای؟ اعرابی گفت: من چیز زیادی از نماز و روزه آماده نکردهام؛ اما دوستدار خدا و رسولش هستم. پیامبر(ص) فرمود: هر کس همنشین و همراه آن کسی است که او را دوست دارد.4عاشق صادق حضرت حق را صادقالوعد میداند و همة اوقات به شوق مرگ و ملاقات او میگذراند. کسانی از مرگ کراهت دارند که از ملاقات خدا در شک و ریب باشند؛ زیرا آنکه خدا را دوست دارد، از ملاقات محبوبش کراهت ندارد. 3. محب الاهی پیوسته به یاد خداست: دل دوستدار خدا هیچگاه از یاد خدا بیرون نمیرود و چون محبت او به سرحد کمال رسد، به جز محبوب هیچ چیز فکر او را مشغول نمیکند و همیشه زبانش به ذکر خدا مشغول است. مرحوم فیض کاشانی در محجةالبضاء داستانی را از حضرت عیسی(ع) نقل میکند:آن حضرت به سه دسته برخورد کرد که هر کدام حال و هوای خاصی داشتند و بدنهاشان نحیف و لاغر و رنگ از رخسارشان پریده بود. از دستة اول علت این وضع را جویا شد. گفتند ما به خاطر ترس از جهنم است که این حال و روز را داریم. حضرت به آنها فرمود بر خداست که شما را به خاطر این خوف از عذاب ایمن دارد. از دستة دوم که از آنها هم لاغرتر و نحیفتر بودند، علت را پرسید. جواب دادند ما از شوق بهشت نعمتهای زودگذر دنیا را بر خود حرام کردیم تا به بهشت جاودان درآییم. حضرت به آنها فرمود: بر خداوند است که آنچه را آرزو دارید به شما عطا کند. آنگاه از دستة سوم که حالشان پریشانتر از دو دستة اول بود سؤال کرد چه چیز شما را به این روز انداخته است؟ پاسخ دادند ما به خدا عشق میورزیم و از فراق دوست به این حال گرفتار شدهایم، و فقط او را میجوییم و میطلبیم. حضرت فرموندد: این شما هستید که از مقربان الاهی میباشید. هرمبنحیان گوید: مؤمن چون رب خود را شناخت، او را دوست میدارد و وقتی دلباختة او شد، به سوی او روی میآورد و آنگاه که حلاوت و شیرینی گرایش به سوی محبوب را چشید، دیگر با چشم هوا و هوس به دنیا و با چشم رغبت به آخرت نمینگرد و در حقیقت، جسد او در دنیا، اما نفس و روح او در آخرت سیر میکند.5 4. محب الاهی شوق به خلوت با خدا دارد: دوستداران خدا همیشه مترصد فرصتی مناسباند تا با محبوب خود به راز و نیاز بپردازند و در خلوت با او درد و دل کنند. بهترین لحظات و لذیذترین ساعات عمر خود را زمانی میدانند که به دور از هیاهوهای زندگی و فارغ از اموال و اولاد، خود را در محضر دوست ببینند. امام صادق(ع) میفرماید:خداوند به حضرت موسی(ع) وحی کرد که ای پسر عمران! دروغ میگوید کسی که گمان کرده است مرا دوست دارد و با وجود این، چون ظلمت شب او را فرا میگیرد، بخوابد. آیا دوست، خلوت دوست خود را طالب نیست؟ ای پسر عمران! من از احوال دوستان خود مطلعم؛ چون شب شود، دیده و دلهای ایشان به سوی من نگران است؛ عقاب مرا در پیش خود ممثّل نموده و با من از راه مشاهده و حضور تکلم میکنند. ای پسر عمران! در تاریکی شب از قلبت خشوع و از بدنت خضوع و از چشمانت اشک را به من ببخش؛ در این صورت مرا نزدیک خود خواهی یافت.6 سرانجام، از ویژگیهای محب الاهی صداقت، خلوص، وفای به عهد، مهربانی با بندگان، ترس از هیبت و عظمت الاهی است. محب خالصترین مردم در رازنگهداری و راستگوترین آنها در گفتار و متعهدترین افراد در وفای به عهد و پاکترین کس در عمل و عابدترین مردم نزد خداست. آنگاه که در پیشگاه الاهی مناجات میکند، ملائکه به او مباهات میکنند و افتخار دیدن او را دارند. به برکت وجود اوست که خدای تعالی زمین را آباد، و به مردم اکرام میکند و به نیازهای آنان پاسخ میدهد و بلاها را از آنها دفع مینماید.علی(ع) میفرماید: «دوستی خدا آتشی است که اگر به جان کسی افتاد او را شعلهور میسازد و نور الاهی بر هر چیز که بتابد او را منور میسازد ... پس اگر کسی به عشق الاهی مبتلا گردید، خداوند هر آنچه بخواهد به او عطا میکند».7 همچنین امام صادق(ع) سفارش میکند: «قلب خود را که حرم الاهی است، به غیر خدا اختصاص ندهید».8 امام علی(ع) نیز در فرازی به چند ویژگی مختص محبان الاهی پرداخته است: «چون خداوند بندهای را دوست بدارد، طاعت و بندگی خودش را به او میدهد و او را ملزم به قناعت میکند؛ آگاهی و بصیرت در دین را به او عطا میکند؛ بر یقین او میافزاید، بهترین عبادت را به او الهام میکند، او را به زیور سکینه و حلم میآراید و مال دنیا را در نظرش مبغوض، و آرزوهای مادی او را کوتاه میگرداند».9 بنابراین، طالب محبت الاهی و عاشق صادق، به اظهار محبت دوست که مخالف هیبت و جلال اوست خموش و دیگ دلش در جوش و خروش است. عاشقان را درد هست و ناله نیست با دل و دلدارشان دلّاله نیست خامشــــند و نالهای زارشـــــان میرود تا پای تخت یارشــان نکته: محبان امام صادق(ع) در گلزار صنع پروردگار گل از خار نچینند و به مدلول «ماتری فی خلق الرحمان من تفاوت»، زشت از زیبا نبینند و عاشقان منافق بر سیاحت و قباحت نگرند و به مضمون «یؤمنون ببعض و یکفرون ببعض» آیات و مخلوقات الاهی را رد و قبول کنند. آنان را دلی از نور حق مشحون، و اینان را دیده از احوالی مغبون.10 بقیه در ادامه
ه ) محبت اهل بیت(ع) و اولیای الهی
وقتی نخستین جرقههای محبت به خداوند در دل انسان پدیدار شد، به تبع آن، محبت اولیای خدا نیز در دل انسان پدید میآید؛ زیرا وقتی انسان به کسی علاقه داشت، به دوستداران و نزدیکان او نیز علاقه پیدا میکند. عشق به اهلبیت پیامبر(ص) زمینهساز عشق به خداوند است و دوست داشتن آنها مهر ورزیدن به ارزشهای والای الاهی است و رسیدن به کمالات انسانی امکانپذیر نیست؛ مگر با دوستداری اهل بیت(ع).
از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که فرمودند: «احبوا الله لما هو اهله و احبونی لحب الله و احبوا اهل بیتی لحبی؛11 خدا را دوست بدارید؛ چون اهلیت محبت را دارد، و مرا به خاطر خدا دوست بدارید و اهل بیتم را به خاطر من دوست بدارید».آن حضرت در روز مباهله، وقتی اهل بیتش را در زیر عبای خود فراخواند، نخستین دعا را در حق خود کرد: «خدایا مرا در زمرة محبین آنان قرار ده». علی(ع) از قول پیامبر(ص) نقل میکند که ایشان فرمودند: «در روز قیامت هیچ بندهای قدمی برنمیدارد، مگر اینکه از او چهار سؤال شود ... که چهارمین سؤال از دوستی ما اهلبیت خواهد بود».12
عواطف پاک و اظهار عشق و علاقه به معصومان(ع) و خاندان پاک پیامبر(ص) عامل ثبات قدم در راه دین و دینداری است و عشق و محبت خالصانه به اهلبیت(ع)، انسان را در برابر گناه و فساد بیمه میکند. هر قدر محبت و دلباختگی و ارتباط قلبی با ائمة اطهار بیشتر باشد، تبعیت از آنها و همرنگی، همراهی و همدلی با آنها بیشتر خواهد شد. برای مثال، زبان حال یاران و عاشقان صادق ابا عبدالله الحسین(ع) در شب عاشورا چنین بود:
ای فدایت جسم و جان انـس و جان جان ما چون جسم و جسم توست جان
جســـم بیجان چون تواند زندگــی گر به جرم دوستی مــا را کشـــــــند
ای خوشا آن سر که باشد گوی عشق پای بیسر چون کنـــــد پاینـــــــدگی
دوستداران تو با کشــــــــتن خوشاند غلـــــتد اندر خون خود در کوی عشق
نقل است جوانی از اهل شام همهروزه به خدمت امام باقر(ع) میرسید و عرض میکرد ای مولای من! آنقدر محبت شما در دل من نشسته که طاقت دوری شما را ندارم، و باید هر روز به دیدار شما بیایم. این جوان سه روز بیمار شد و توفیق زیارت آن حضرت را نیافت. سرانجام بر اثر فراق، روز سوم دار دنیا را وداع گفت. جمعی از اصحاب، این خبر را به امام باقر(ع) رساندند و از ایشان تقاضا کردند برای اقامه نماز بر وی حاضر شوند.
حضرت فرمود او را شستوشو دهید و در تابوت گذارید تا من بیایم. چون آن جناب به بالین جوان آمدند، او را ندا دادند «یا فلان»، آن جوان بیدرنگ برخاست و گفت لبیک یا امام زمان و یا قطب دایرة امکان. آنگاه گفت به جلال ذوالجلال سوگند که چون جانم را به جهان جاویدان بردند، سروشی به گوش میرسید که او را برگردانید تا دعوت مولای خود را اجابت کند.13
نشانههای محبت اهل بیت(ع)
محبت توأم با عمل و تقوا: دوست داشتن اهل بیت(ع) تقوا و دل پاک میخواهد. محب اهل بیت(ع)، این محبت را در عمل نشان میدهد. امام علی(ع) میفرماید: «من احبنا فلیعمل بعملنا و لیتجلبب الورع؛14 هر کس ما را دوست بدارد، باید مثل ما عمل کند و لباس پرهیزکاری را جامه و پوشش خود قرار دهد».
ورع و تقوا و دوری از گناه، سرلوحة زندگی محبان اهل بیت(ع) است؛ آنان از این طریق میتوانند عشق پاکان را در دل خود قرار دهند، و گرنه دل پر از گناه نمیتواند جایگاه و ظرف محبت اولیای خداوند قرار گیرد.
دل جایگاه عشق تو باشد نه غیر تو این خانة خداست، به شیطان نمیدهم
عشق به دوستان اهلبیت(ع): کسی که آل پیامبر(ص) را دوست داشته باشد، لزوماً دوستان آنان را باید دوست بدارد. حضرت علی(ع) در این باره میفرماید: «هر کس میخواهد بداند آیا عاشق حقیقی اهلبیت است یا نه، به قلب خود رجوع کند؛ اگر در دلش محبت دوستان ما هست، پس او دوست ما است».15
باید دانست محبت اهل بیت(ع) و دوستی با دشمنان آنها جمع نمیشود؛ زیرا در یک دل نمیتوان دو دلبر داشت. در زیارت جامعة کبیره میخوانیم: «فمعکم معکم لا مع غیرکم». در حدیث دیگری از امیرالمؤمنین(ع) آمده است: «هر کس خداوند را دوست دارد، پیامبرش را دوست خواهد داشت و هر کس پیامبر را دوست بدارد، ما را دوست خواهد داشت و هر کس ما را دوست بدارد، شیعیان ما را دوست میدارد».16
آمادگی برای محرومیتها: ولایت اهلبیت(ع) و دلباختگی به این خاندان، بدون آمادگی برای رنج و محنت امکانپذیر نخواهد بود. حقیقی بودن علاقة درونی شخص زمانی نمایان میشود که فرد مورد امتحان قرار گیرد. هرگاه حوادثی تلخ و ناراحتکننده در زندگی انسان رخ نماید، آنگاه دوستان حقیقی از غیر حقیقی معین میشوند. در کلمات مولای متقیان علی(ع) نکاتی دیده میشود که آن حضرت عشق به اهلبیت(ع)، به ویژه دوستی خودش را برای بیشتر مردم غیرقابل تحمل میداند: «اگر کوهی مرا دوست بدارد، در همفرو میریزد»؛ یعنی محرومیتها و مشکلات و بلاها به سرعت به سراغ او میآید و این سرنوشت در انتظار تمام پرهیزکاران و برگزیدگان و یاران حقیقی اهلبیت(ع) است.17
برائت از دشمنان اهلبیت(ع): عاشق اهلبیت هیچگاه در کنار تولی، تبرّی را فراموش نمیکند؛ زیرا اساساً بدون تبری از دشمنان، مودت و محبت معنا ندارد. علی(ع) در سخنی زیبا به این نشانة دوستداران اهل بیت(ع) اشاره کرده است. ایشان میفرماید:دوستی ما و دوستی دشمنان ما در وجود یک انسان جمع نمیشود؛ چون خداوند برای انسان دو قلب قرار نداده است که با یکی این را دوست بدارد و با دیگری آن را دشمن بدارد. دوستدار ما باید عشق و علاقة خود را برای ما خالص گرداند، همانطور که طلا در داخل آتش خالص و تمام عیار میگردد. بنابراین، هر کسی میخواهد بداند دوست واقعی ماست یا نه، قلب خود را مورد آزمایش قرار دهد. اگر در دل او همراه با محبت ما، محبت دشمن ما نیز باشد، او از ما نیست و ما هم از او نیستیم.18
آثار و برکات دوستی اهل بیت(ع)
آنچنان که از سخنان پیشوایان معصوم(ع) استفاده میشود، هر کار نیک و بد، در دنیا و آخرت آثار و نتایجی دارد. در این میان، دوستی و دشمنی اهل بیت(ع) نیز از این قاعدة کلی مستثنا نیست؛ یعنی عشق و دوستی عترت پیامبر(ص) به منزلة یک صفت ارزشمند، موجب برکات و درجاتی برای افراد است؛ با بهرهگیری از سخنان امام علی(ع) برخی از این آثار را بر میشماریم:
1. حشر با اهلبیت(ع) در روز قیامت
حضرت علی(ع) فرمودند: «من احبنا کان معنا یوم القیامه ولو انّ رجلا احب حجراً یحشره الله معه؛19 هر کس ما را دوست بدارد، در روز قیامت با ما خواهد بود و اگر کسی به تکة سنگی علاقه داشته باشد، خداوند او را با آن همنشنین خواهد کرد». حضرت این قاعده کلی را بیان فرمودهاند تا هر کس سرنوشت خود را بشناسد و بر اساس آن تصمیمگیری و برنامهریزی کند. در تربیت انسانها نیز این نکته بسیار اهمیت دارد؛ زیرا راه تربیت و کمال را به انسان نشان میدهد و وظیفة مربی این است که زمینة دوستی و محبت اولیای الاهی را برای رسیدن به کمال آموزنده فراهم سازد.
2. وصول به زیباترین نیکیها
امیر مؤمنان علی(ع) در این باره میفرمایند: «احسن الحسنات حبنا و اسوء السیئات بغضنا؛20 زیباترین نیکیها، دوستی ما اهلبیت و زشتترین بدیها مخالفت و دشمنی با ماست». اهل بیت(ع) معیار و ملاک شناخت خوبیها و بدیها و اعمال نیک و بد انسانند. اگر انسان تمام کارهای خیر و اعمال نیک را انجام دهد، اما محبت اهل بیت(ع)، را نداشته باشد، هیچیک از اعمال او ثمرهای ندارد.
حضرت علی(ع) میفرمایند: «هر کس ما اهلبیت را دوست داشته باشد، ایمان او مفید خواهد بود و اعمالش مورد پذیرش قرار خواهد گرفت؛ اما اگر کسی محبت ما اهلبیت را در دل نداشته باشد، از ایمان خویش بیبهره خواهد بود و کارهای نیک و اعمال دینی او مقبول نخواهد بود؛ گرچه روزها روزه گرفته و شبها به عبادت بپردازد».21 همچنین حضرت در جای دیگر فرموده است: «اگر بندهای هزار سال خداوند را عبادت کند و اعمال نیک هفتاد و دو پیامبر را هم به جای آورد، خداوند از او نخواهد پذیرفت تا اینکه ولایت ما را بپذیرد».22
اینها همه از عظمت و بزرگی اهل بیت(ع) و ضرورت دوستی آنان حکایت دارد؛ دوستی کسانی که واسطة فیض الهیاند و تمام جهان دایر مدار وجود آنهاست؛ زیرا «بهم فتح الله و بهم یختم و بهم ینفس الغم و یکشف الضر و بهم ینزل الغیث و یمسک السماء»، «من احبکم احب الله و من ابغضکم ابغض الله». نشانة حب اهلبیت(ع) همانگونه که بیان شد، عمل به سیرة گفتاری و رفتاری ایشان است و انسانی به مقام بالای تربیت الاهی یعنی کمال میرسد که این محبت را داشته باشد.
3. چشمروشنی در هنگام مرگ
نقل است که روزی حارث همدانی از یاران امام علی(ع) نزد آن حضرت شرفیاب شد؛ امام علت آمدن او را جویا شدند. گفت: عشق و علاقة به شما و شوق دیدار، مرا به اینجا کشانده است. حضرت در تأیید سخن او فرمود: به خدا همینطور است و هیچ انگیزهای جز محبت ما تو را به اینجا نیاورده است. آنگاه حضرت به عنوان تشکر از این اظهار علاقة دوست صمیمی خویش، به او فرمود: بدان که هیچ بندهای از دوستان ما نمیمیرد، مگر اینکه در هنگام مردن، ما را آن طوری که دوست دارد میبیند.23
در پایان، دل خود را به خدا میسپاریم و با فرازهایی از مناجات عارفان و مناجات شعبانیه با محبوب خود راز و نیاز میکنیم:خدایا! ما را از کسانی قرارده که درختان شوق در باغهای سینههاشان ریشه دوانیده است و شعلة مهر تو سراسر دلهاشان را فراگرفته است؛ پس آنان در آشیان افکار جای گرفتهاند و در باغهای نزدیکی و مکاشفه کام برمیگیرند و با جامهای ملاطفت از آبگیر محبت میآشامند.
نتیجهگیری
هدف اصلی در تربیت محبتمحور، ایجاد روحیة تعبد در برابر خدا، در آموزنده است؛ به گونهای که این روحیه، رفتار او را شکل میدهد و او را واجد ویژگیهایی میکند که بر اساس آن، آموزنده، آموزههای دینی را بدون چون و چرا فرامیگیرد و به آنها عمل میکند و در مسیر تکامل پیش میرود. این ویژگیها عبارتاند از:
1. انتقال محور زندگی از خود به دیگری (ترک انانیت)
یعنی محب میبیند از محبوب سودی به او میرسد که در نظرش آنقدر بزرگ است که در سایر چیزها نیز خود را در خدمت محبوب میخواهد. امام حسین(ع) در دعای عرفه میفرماید: «ماذا فقد من وجدک و ماذا وجد من فقدک؛ خدایا آنکه تو را به دست آورد، چه چیز را از دست داد، و آنکه تو را از دست داد، چه چیز را به دست آورد؟» این سخن دقیقاً همان دید عاشقانه به خداست: زیرا برای عاشق و محب الهی، در برابر آنچه به دست آورده است، امور دیگر اصلاً ارزشی ندارند.
2. عجز عاشق و محب در برابر محبوب
عجزی که عاشق احساس میکند، با دیگر عجزها متفاوت است. انسان هر چه را و هر که را بیشتر دوست بدارد، در برابر آن ناتوان میشود. وقتی عشق و محبت شدت مییابد، عجز قوت میگیرد؛ هر چه ارتباط عاطفی مثبت انسان شدیدتر شود، بیسلاحتر میشود، این ویژگی در محبت انسان نسبت به خدا خیلی لازم است؛ زیرا تا انسان احساس عجز نکند، اعتصام نمییابد.
3. عدم توجه عاشق و محب به غیرمحبوب خود
در محبت این خاصیت وجود دارد که محب هر چه عاشقتر میشود، از غیر محبوب غافلتر خواهد شد؛ تا جایی که به حالت انقطاع از دیگران میرسد: «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک».24 خاصیت محبت شدید این است که تمام غمها را از بین میبرد و فقط یک غم باقی میگذارد که البته غم عظیمی است. به قول حافظ:
هرچه جز بار غمت بر دل مسکین من است برود از دل من، وز دل من آن نرود25
در محبت انسان به خدا، محب پس از مدتی کشف میکند که سایر موجودات که او از آنها منقطع شده است، آثار، مراتب و شئون محبوب هستند و از اینجا روند شتابگیرندهای در عشق انسان به خدا، در مقایسه با موجودات دیگر پیدا میشود. عصمت محبوب در نظر محب، محبوب را معصوم میداند. یکی از ویژگیهای محبت وافر این است که محب، محبوب را معصوم میداند و اقوال و افعال او را حمل بر صحت میکند. کسی که معتقد است چیزی کامل است و عیبی ندارد، دیگربه دنبال آن نمیگردد و اگر کسی با شمردن عیوب محبوب وی، او را از رابطة با آن نهی کند، سخن او را نمیپذیرد.
4. رضایت و تسلیم محب در برابر محبوب
در حالت عادی، خیلی از مواردی که انسان از مافوق خود یا از قوانین اطاعت میکند، اطاعت بدنی همراه با عصیان روحی است؛ یعنی با اجبار و اکراه اطاعت میکند؛ اما اگر این فرمانده محبوب انسان باشد، شخص از شدت علاقه و محبتی که به او دارد، همراه با اطاعت بدنی، اطاعت روحی نیز داد؛ بلکه از این امر خوشحال است که فرمانی از طرف دوست و محبوب خود را اطاعت و اجابت کرده است. حضرت علی(ع) در فرازی از نهجالبلاغه، پس از اقرار به توحید و اعتراف به نیازمندی به خداوند، این حالت رضا را از خداوند میخواهد: «اللهم و هذا مقام من افردک بالتوحید ... و بی فاقة الیک ... فهب لنا فی هذالمقام رضاک؛ خدایا این بندة تو است که تو را یگانه میخواند ... خدایا مرا به درگاه تو نیاز است ... پس در این مقام، رضای خود را به ما عطا فرما».26
با این ویژگیها، انسان محبوب خداوند میشود و معصیت و نافرمانی او را نمیکند؛ زیرا عالم را محضر خدا و محبوب خود میداند. اینجاست که مسیر تربیت و کمال را طی میکند تا به هدف خویش که وصال محبوب و سعادت ابدی است برسد. پس تربیت محبت محور، یعنی تربیتی که بر اساس محبت شکل بگیرد، ادامه یابد و به نتیجه برسد.
پی نوشت :
1 علی مشکینی، مصباح المنیر، مناجات محبان، ص 123.
2. همان.
3. محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، مهجة البیضاء، ج 8، ص 6.
4. همان.
5. همان، ص 7.
6. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 70، ص 14.
7. همان، ج 27، ص 25.
8. همان.
9. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 81، ص 88.
10. به نقل از ریاض المحبین در عشق و محبت به خدا؛ میزرا رضا نوری ملقب به هدیت، ص 105.
11. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 27، ص 111، حدیث 83.
12. محمدبن نعمان معروف به شیخ مفید، امالی، ص 353.
13. به نقل از ریاض المحبین، ص138.(با تصرف میرزا رضا نوری)
14. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج10، ص 107.
15. همان، ج 27،ص 53.
16. به نقل از تفسیر فراتبن ابراهیم کوفی، ص 128.«من احب الله احب النبی و من احب النبی، احبنا و من احبنا احب شیعتنا»
17. ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 275.
18. علیبن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج 2، ص 171 و 172.
19. محمدبن علی ابن بابویه معروف به شیخ صدوق، امالی، ص209، مجلس 37.
20. عبدالواحد آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ترجمة محمد علی انصاریقمی، ج 2، ص 480.
21. محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص 364.
22. حسینبن محمدتقی لوزی، مستدرک الوسیل، ج 1، ص 168.
23. حسنبن محمد دیلمی، اعلام الدین دیلمی، ص 461.
24.عباس قمی، مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.
25. شمسالدین محمد حافظ شیرازی، دیوان اشعار، ص 121.
26. نهج البلاغه، خطبة 91، ش 103 و 104.
عبدالرضا ضرابی ، استادیار مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
منبع : دو فصلنامه پژوهش های تربیتی شماره 5